مجامع علمي، مديون نهضت علمي امام صادق (ع)

خانه / قرآن و عترت / مجامع علمي، مديون نهضت علمي امام صادق (ع)

به مناسبت سالروز شهادت حضرت جعفر بن محمد الصادق عليه السلام، حضرت آيت الله شيخ «لطف الله صافي گلپايگاني نوشتاري منتشر کرده

 به مناسبت سالروز شهادت حضرت جعفر بن محمد الصادق عليه السلام، حضرت آيت الله شيخ «لطف الله صافي گلپايگاني نوشتاري منتشر کرده که به شرح ذيل است:
امام جعفر صادق عليه السلام در نيمه اول قرن دوم هجري، مدرسه‌اي افتتاح فرمود که در تا آن زمان در اسلام ‌سابقه نداشت، و پس از آن عصر نيز نظير آن ديده نشد؛ اين مکتب و مدرسه آن حضرت بود که بزرگترين علماي علوم قرآن و فقه و کلام و شيمي و غيره را به دنيا تحويل داد.

فقه شيعه که متضمّن هزارها ماده قانوني و تعليمي، و برنامه‌اي عملي و اخلاقي اسلامي است در بيشتر و بلکه تقريباً در تمام موارد، مديون علوم بي‌پايان امام صادق عليه السلام است.

در مثل احکام حج که يکي از بزرگترين فرائض اسلام، و متضمن فلسفه‌هاي عالي و با ارج است دنياي اسلام از درياي علوم امام صادق عليه السلام مستفيض است و به قول ابوحنيفه، همه عائله امام جعفر صادق اند، و حديثي در صحيح مسلم از کتب اهل سنّت از آن حضرت روايت شده است که مأخذ حدود چهارصد مادّه راجع به احکام حجّ ‌است که اهل سنّت از آن پيروي مي‌نمايند.

آري! در اوضاع و احوال سياسي کشورهاي اسلامي در آن زمان، حضرت صادق عليه السلام مجال و فرصتي مهم يافت تا بزرگ‌ترين نهضت‌ علمي را رهبري فرمايد و مدرسه‌اي افتتاح کند که معروف‌ترين علماء اسلام در آن تلمّذ و شاگردي کرده و اخذ حديث و علم نمايند.

صيت علوم حضرت امام جعفر صادق عليه السلام، بلاد و مجامع علمي اسلامي را فرا گرفت و علماء عراق و حجاز و خراسان و شام از ايشان اخذ علم نموده و در مشکلات علمي و معضلات مسائل اسلامي تنها آن حضرت حلال مشکلات و دفاع معضلات بود.

آنچه که بيشتر شايان توجه و تأمل است اين است که رهبري آن حضرت در علوم اسلامي منحصر نيست بلکه در ساير دانش‌هاي متنوعه مانند نجوم و هيئت و رياضي و طب و تشريح و معرفة النفس و شيمي و نبات‌شناسي و علوم ديگر از اين قبيل نيز شاگرداني تربيت کرد که در اين فنون معروف و مشهورند و همان مقالات و احاديث و کتاب‌هايي که از ايشان در صفحه روزگار باقي مانده و زينت‌بخش کتب مسلمين است، مانند توحيد مفضل و رساله اهليلجه و مباحثات آن حضرت با ملاحده، همه و همه شاهد اين گفتار است که مکتب حضرت مانند يک دانشگاهي بود که دانشکده‌هاي عمده در علوم مختلفه در آن تأسيس شده باشد و در هر مکتب و دانشکده مباحثه و درس و تحقيق راجع به علم خصوصي تعقيب و دنبال شود.

به طور مثال، يکي از علومي که مسلماً حضرت صادق عليه السلام تدريس نموده و عنايت به آن داشته‌اند علم شيمي بوده که از آن دانشگاه بزرگ، مردي نابغه به نام جابر بن حيان فارغ التحصيل شد که اگر از زمان جابرين حيان تا حال دنبال نتايج استفاده‌هاي اين مرد را از امام ششم و فحص‌ها و تحقيقات و بحث‌هاي علمي او را گرفته بوديم و به علوم ديگر که مورد نياز جوامع متمدّن و پيشرفته است اهميت داده بوديم، امروز در ميدان مدنيت مادي، به غرب و اروپا و آمريکا که هرچه دارند از دولت سر اسلام و اصول عاليه آن و از برکات مساعي علماء مسلمين دارند محتاج نمي‌شديم.

همان شاگردي که در اکثر علوم اسلامي و طب و تشريح و نجوم و هيئت و فلکيات و محيطي و طبيعي و رياضيات و شيمي و فلسفه و منطق و اخلاق و تاريخ و ادب و شعر و معرفة الحيوان و نبات شناسي و مرآيا و صنعت اسلحه‌سازي و غيرها عالم و متبحر بوده است.

همو که نخستين کسي است که براي تجارب علمي و تعيين مقادير اشياء که مورد تجربه او بود، ميزان استعمال کرد، و مقادير صغيره‌اي را که در عصر ما جز با ميزان‌هاي حساس و دقيق نمي‌توان سنجيد، معين نمود، و بعد از ششصد سال در اروپا، علماء شيمي در تجارب خود از ميزان استفاده کردند.

همان دانشمندي که پيش از ده قرن نظريه مشهور جون دالتون فيزيک‌دان و شيميست و طبيعت‌شناس انگليسي را راجع به اتحاد بين دو عنصر در کتاب خود به نام (المعرفة بالصفة الالهية و الحکمة الفلسفية) صريحاً اعلام کرده است که افتخار وضع اين نظريه نصيب جابر است نه «جون دالتون.»

آري! يکي از شاگردان امام صادق عليه السلام همان جابر بن حيان است که يکي از کارهاي بزرگ او که نبوغ فکري و علمي او را ثابت مي‌کند، اختراع مداد نوري براي امکان قرائت در تاريکي است که در کتابت کتب مهم و با ارزش از آن استفاده مي‌شد.

غرض آن که هر کدام از شاگردان اين مکتب خود به تنهايي، دلالت بر عظمت بي منتهاي اين مکتب مي کنند و البته اين مدرسه و دانشگاه بزرگ، نه تنها دانشمندان شيعه بلکه دانشمندان بزرگ از مخالفان مکتب اهل بيت عليهم السلام، را به اعتراف واداشته و همه به صراحت، اعلم‌ و افقه‌بودن آن امام به حق ناطق را بيان کردند: ابوحنيفه رئيس احناف مي‌گويد: «مَا رَأَيْتُ أفقَه مِنْ جَعْفَر بْنِ مُحَمَّد؛ من فقيه‌تر از جعفر بن محمد نديده‌ام.»

يا اين‌که نجاشى در رجال خود از احمد بن عيساى اشعرى نقل کرده که مي‌گويد: «من در طلب علم حديث به کوفه رفتم و در آنجا به خدمت حسن بن على وشا رسيدم، به او گفتم: کتاب علاء بن زرين و ابان بن عثمان احمر را به من بدهيد تا از روى آن‌ها نسخه‌بردارى کنم؛ او آن دو کتاب را من داد، گفتم: اجازه روايت نيز بدهيد. فرمود: خدا تو را رحمت کند، چقدر عجله دارى ببر بنويس؛ سپس بيا براى من بخوان تا بشنوم؛ آن‌گاه اجازه روايت بدهم.
گفتم: بر خودم از پيشامدهاى زمان خاطر جمع نيستم.

حسن بن وشا گفت: عجب! اگر من مي‌دانستم که حديث اين‌گونه مشترى و خواهان دارد، بيشتر از اين جمع مي‌کردم. من در مسجد کوفه ۹۰۰ شيخ را درک کرده‌ام که همه مي‌گفتند: حديث کرد مرا جعفر بن محمّد.»

واقعاً اين چه مدرسه و دانشگاه بزرگي بود که موافقان و مخالفان را به تعجب و حيرت واداشت و به مرور زمان نشان داد اين‌که پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله بارها مي‌فرمود: عترت من و اهل بيت من؛ براي همين مقامات و علوم و درجاتي بود که اين‌ها داشتند و اما متأسفانه سياست به سمت ترک رجوع به اهل بيت عليهم‌السلام پيش رفت تا آنجا که مثل بخاري از حضرت امام جعفر صادق عليه‌السلام يک روايت هم نقل نکرده است. به قول شاعر:

قَــــضِيَّــةٌ أشْـــبَهَ بِالمرْزِئَــةِ * هــذا البُخــاريّ إمــامُ الفِــئَـةِ
بِالصَّادِقِ الــصِّدِّيقِ مـــا إحـتجَ في * صَــحيــحِهِ وَ احــتـجّ بِـالمرجِئَة
إنَّ الإمَــــامَ الصَّادِقَ المجْـــتَـبى * بِــفَــضْلِهِ الآي أتَــت منـــبئة
أجَـلّ مِنْ في عَـــــصْرِه رُتْـــبَة * لم يَقْـــتَرِفْ في عُــــمْرِه سَــيِّئَة
قَــــلامة مِـــنْ ظــفـر إبهَـامِه * تَعْـــدِلُ مِنْ مِثْـــلِ البُخاري مِـئَة
بايد قدر اين مکتب و اين گنج گران‌بها و معارف ناب را دانست و همگان در اين دانشگاه بزرگ، زانوي تلمّذ و شاگردي بزنند و در ايام شهادت آن امام همام عليه السلام، همانند سابق در مجالس عزاي آن حضرت شرکت ‌کنند و با شکوه هر چه بيشتر اين ايام را تجليل و احترام نمايند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *