mohabbat

محبت خدا را چو دریابی دُرّ یابی – بخش سیزدهم

خانه / علما وسخنرانان / دیگر سخنرانان / محبت خدا را چو دریابی دُرّ یابی – بخش سیزدهم

مطالب بسیاری درباره عدم انفکاک محبت خدا از محبت اولياي او وجود دارد؛ البته تعيين مصاديق برای مطالبي که در این باره در روايات آمده است، بحث‌هاي گسترده‌اي را مي‌طلبد، که ان شاء الله به بعضي از آن‌‌ها خواهيم پرداخت، اما مصداق بارز آن ــ که همه مسلمان‌ها مي‌دانند و به آن معتقد هستند ــ محبت اهل‌بيت پيغمبر صلوات‌الله‌عليهم‌اجمعين است که در بعضي از همين روايات آن را لازمه محبت خدا معرفی کرده است و گاهي تعبيرات بسیار عميقي درباره آن آمده است.

محبت خدا را چو دریابی دُرّ یابی – بخش سیزدهم

     در جلسه گذشته درباره رابطه محبت خدا با محبت‌های دیگر بحث کرديم و نتيجه بحث اين شد که محبت بعضي از چيزها مطلقا با محبت خدا قابل جمع نيست و نمی‌توان هم خدا و هم دشمنان او را دوست داشت، ولي برخي محبت‌ها کمابيش با محبت خدا قابل جمع است. خود اين محبت‌‌ها نیز به چند دسته تقسیم مي‌شوند. يک دسته اموري است که با محبت خدا تضادی ندارد. این‌گونه از محبت‌ها در مراحل اولیه محبت خدا، تا جایی که با عمل به لوازم محبت او اصطکاکي پيدا نکند و مانع از انجام وظيفه شرعي نشود، مجاز است و حتي گاهي مي‌تواند از راه تقویت عاطفه دل را رقیق و به ایجاد و افزایش محبت خدا کمک کند. بنابراین این نوع از محبت به شرط اين‌که مزاحمتي با تکليف شرعي نداشته باشد و موجب گناهي نشود، مجاز است.

     دسته دیگری از محبت‌ها، لازمه محبت خداست و از آن قابل انفکاک نيست. مثلا اگر انسان بداند که کسی محبوب خداست، لازمه محبت خدا اين است که او را نیز دوست بدارد. فهم این مطلب به دليل و برهان نیاز ندارد و ما در امور عادي خودمان آن را تجربه مي‌کنيم. همه ما وقتي کسي را دوست مي‌داريم، متعلقات او را نیز دوست مي‌داريم، مگر آن‌که آن متعلقات خصوصياتي داشته باشد که با اصل آن محبت تضاد پيدا کند که از نوع همان قسم اول می‌شود که مذموم است و با محبت خدا قابل جمع نيست.

محبت به خاطر خدا

      در  روايات شريفه، مطالب بسیاری درباره عدم انفکاک محبت خدا از محبت اولياي او وجود دارد؛ البته تعيين مصاديق برای مطالبي که در این باره در روايات آمده است، بحث‌هاي گسترده‌اي را مي‌طلبد، که ان شاء الله در جلسات آینده به بعضي از آن‌‌ها خواهيم پرداخت، اما مصداق بارز آن ــ که همه مسلمان‌ها مي‌دانند و به آن معتقد هستند ــ محبت اهل‌بيت پيغمبر صلوات‌الله‌عليهم‌اجمعين است که در بعضي از همين روايات آن را لازمه محبت خدا معرفی کرده است و گاهي تعبيرات بسیار عميقي درباره آن آمده است. در روايتي از امام صادق سلام‌الله‌عليه نقل شده است که فرمودند: الْمُحِبُ‏ فِي‏ اللّهِ‏ مُحِبُ‏ الله‏ وَالْمَحْبُوبُ فِي اللّهِ حَبِيبُ الله لِأَنَّهُمَا لَا يَتَحَابَّانِ إِلَّا فِي الله[1]؛ اگر کسي ديگري را به خاطر خدا دوست بدارد، در واقع خدا را دوست داشته است و در این صورت محبوب این شخص، محبوب خداوند نیز است. کسی که این لياقت را دارد که براي خدا محبوب واقع شود، خداوند نیز او را دوست دارد. اين‌ دو لازم و ملزوم‌اند. محب و محبوب هر دو براي خدا هستند و محبت هر دو محبتی الهي است؛ لِأَنَّهُمَا لَا يَتَحَابَّانِ إِلَّا فِي الله. سپس امام صادق صلوات‌‌الله‌عليه روايتي از پيغمبر اکرم صلى‌الله‌عليه‌وآله نقل مي‌کنند که اگر نگوييم متواتر است، حداقل متضافر است و شيعه و سني مکرر آن را نقل کرده‌اند: قَالَ رَسُولُ اللّهِ صلّى‌الله‌عليه‌وآله الْمَرْءُ مَعَ مَنْ أَحَبَّ؛ انسان با کسي است که او را دوست مي‌دارد؛ يعني محبت باعث نوعی رابطه بين محب و محبوب مي‌شود و  با هم معيت پيدا مي‌کنند.

mohabbat
محبت خدا را چو دریابی دُرّ یابی – بخش سیزدهم

سرانجام محبت هاي دنيايي

     هنگامی که فردی دیگری را براي خدا دوست بدارد، نوعی معيت در بین آن‌ها پديد مي‌آيد که محور آن خداست؛ اين او را برای خدا دوست مي‌دارد و آن نیز برای خدا محبوب اين فرد است. فَمَنْ أَحَبَّ عَبْداً فِي الله فَإِنَّمَا أَحَبَّ الله؛ اگر انساني انسان ديگري را به خاطر خدا دوست بدارد، در واقع خدا را دوست داشته است. در ادامه روایت حضرت باز به روایت دیگری از پيغمبر اکرم صلّي‌الله‌علیه‌وآله استدلال مي‌کنند و می‌فرمایند: قَالَ رَسُولُ الله صلّي‌الله‌عليه‌وآله أَفْضَلُ النَّاسِ بَعْدَ النَّبِيِّينَ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ الْمُحِبُّونَ لِلّهِ الْمُتَحَابُّونَ فِيهِ؛ بعد از مقام انبيا، مقام هيچ کس به پايه کساني نمي‌رسد که خدا را دوست دارند و يكديگر را به خاطر خدا دوست مي‌دارند. وَكُلُّ حُبٍّ مَعْلُولٍ يُورِثُ بعدا فِيهِ عَدَاوَةً إِلَّا هَذَيْنِ وَهُمَا مِنْ عَيْنٍ وَاحِدَةٍ يَزِيدَانِ أَبَداً وَلَا يَنْقُصَانِ أَبَدا؛ محبتي که براي خدا نیست (چون محبت دنياست) مورد تزاحم واقع مي‌شود، و آفت‌های آن ظهور پيدا مي‌کند وخواه ناخواه به دشمنی می‌انجامد. روزی يك خوبي از کسی ظهور پيدا کرده است و باعث دوستی انسان با او شده است، اما روز ديگر عيبی از او ظاهر مي‌شود و باعث دشمنی با او می‌شود. بنابراین محبت‌هاي دنيایی همه به دشمني منتهي خواهد شد و نوعي دوري بين محب و محبوب ايجاد مي‌کند که لازمه‌ آن عداوت و دشمني است.

     حضرت در اين قسمت به اين آيه از قرآن استدلال مي‌کنند که مي‌فرمايد: الْأَخِلَّاءُ يَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِينَ؛[2] کساني که در دنيا با هم دوست بودند در روز قيامت دشمن هم مي‌شوند؛ البته متقين از اين قاعده استثنا هستند و آن‌ها کساني هستند که همديگر را به خاطر خدا دوست مي‌دارند نه به خاطر اغراض دنيوي. بنابراين هر محبتي موجب دشمني مي‌شود، مگر اين‌ که انساني، انسان ديگري را براي خدا دوست بدارد؛ اين محب في الله است و آن محبوب في الله. اين محبت هيچ‌گاه زايل نمي‌شود؛ يَزِيدَانِ أَبَداً وَلَا يَنْقُصَانِ أَبَدا لانّ اصل الحبّ التّبرّى عن سوى المحبوب؛ محبت اقتضا مي‌کند که محب در محبت محبوبش تمرکز پيدا کند و ديگران را رها سازد. هنگامي‌که کساني همديگر را براي خدا دوست مي‌دارند، نقطه اصلي که بر روي آن تمرکز مي‌شود، خداست. هر دو خدا را دوست مي‌دارند. اين ديگري را دوست مي‌دارد چون خدا او را دوست دارد و آن هم محبوب واقع مي‌شود به خاطر اين‌که محبت و کمالي دارد که خدا او را دوست مي‌دارد.

     حضرت در ادامه به حديثي از اميرمؤمنان استناد مي‌کنند و مي‌فرمايند: قال اميرالمؤمنين عليه‌السّلام: انّ اطيب شي‏ء في الجنّة و ألذّه حبّ الله، والحبّ في الله والحمدللّه؛ هیچ چیز در بهشت بهتر، خوش‌تر و لذيذتر از محبت خدا، دوست داشتن دیگران برای خدا، و حمد خدا نيست؛ يعني بهشتیان لذتی که از این امور می‌برند، بيش از همه نعمت‌های بهشت است.

حمد خدا، از لذيذترين نعمت‌هاي بهشتي

     درباره لذت محبت خدا و دوست‌داشتن ديگران براي خدا در گذشته سخن گفتيم، اما این‌که حضرت در کنار اين دو امر، لذیذترین نعمت‌ها را حمد خداوند معرفی می‌کند، کمي عجيب به نظر مي‌رسد و نيازمند توضيح است. معمولا ما انسان‌ها وقتي خدا را حمد مي‌کنيم، خود را طلبکار او مي‌دانيم و مي‌گوييم درست است که خداوند اين نعمت را داده است، ولی ما نیز حمد آن را به جا آورده‌ايم و حقش را ادا کرده‌ايم و دیگر خود حمد را نعمت نمی‌دانیم تا از آن هم لذت ببریم. حال اين پرسش مطرح مي‌شود که معناي اين‌که  حضرت مي‌فرمايد لذيذترين چيزها در بهشت اول محبت خدا، سپس محبت‌هايي که براي خدا باشد و بعد حمد خداست چيست؟ حمد خدا چگونه از لذيذترين چيزهاست؟ البته حضرت به این آیه از قرآن نیز استدلال مي‌کنند که وَآخِرُ دَعْوَاهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ. وقتي بهشتیان در بهشت مستقر مي‌شوند و ديگر کار يکسره مي‌شود و مي‌دانند که از بهشت خارج نمي‌شوند و تا ابد در آن می‌مانند، مي‌گويند: الحمدلله الذي احلّنا دار المقامة.  روشن است که انجام اين کار کمال حق‌شناسی است، اما چگونه این کار لذيذترين نعمت‌ است؟

mohabbat
محبت خدا را چو دریابی دُرّ یابی – بخش سیزدهم

     فردی را فرض کنید که کسی را دوست مي‌دارد؛ لازمه اين‌ دوست داشتن اين است که با محبوب رابطه گفت‌وگوي عاشقانه برقرار کند و به او بفهماند که او دوست دارد و  از همین گفتن نیز لذت مي‌برد. به عبارت ديگر براي انسان بسيار لذت دارد که به رفيقش بتواند صادقانه بگويد که من خيلي به شما علاقه دارم، و براي اين کار به دنبال فرصت مناسبي مي‌گردد. صرف محبت قلبي، حالت خوش‌آيندي است، اما لذت اظهار محبت و رابطه با محبوب بسيار بيشتر از آن است. محبت تا اظهار نشده همانند هسته درختي است که کاشته شده است و با اين‌که مواد موجود در شکوفه، گل و ميوه اين درخت همان موادي است که در هسته آن نهفته بود و اکنون رشد کرده و به اين‌جا رسيده است، اما بين هسته و ميوه آن درخت تفاوت بسيار است. درست است که اين درخت از همان هسته پيدا شده است و کمالات هسته در آن ظهور پيدا کرده است، اما ميوه لذت ديگري دارد.

     اهل بهشت نيز از نعمت‌هاي خدا لذت مي‌برند. برخي خود نعمت‌ها را دوست دارند و از آن‌ها خوششان مي‌آيد. همه ما قصرهاي لؤلؤ و مرجان، ميوه‌ها و غذاهاي بهشتي  وَفَوَاكِهَ مِمَّا يَشْتَهُونَ،[3] وَلَحْمٍ مِّمَّا يَشْتَهُونَ،[4] را دوست داريم. بعد از استفاده از آن‌ها تازه به فکر مي‌افتيم که خداوند اين‌ها را به ما داده است و خدا را نيز از آن جهت که اين نعمت‌ها را به ما داده دوست داريم. اما محبان خدا اين‌گونه نيستند. محبان خدا نعمت‌هاي بهشتي را از آن جهت که خدا به آن‌ها داده است، دوست دارند. فرض کنید دوست شما کتابي مي‌خرد و به شما هديه مي‌کند. شما اين کتاب را خيلي دوست داريد و از اين جهت ‌که او این کتاب را برای شما خريده است، از او تشکر مي‌کنيد؛ اما ممکن است شما این کتاب را از این جهت دوست داشته باشيد که آن را دوست‌تان به شما هدیه داده است و  اگر این کتاب از طرف او نبود، به آن اعتنايي نداشتيد. دوستان خدا نیز همانند ما از نعمت‌هاي بهشت لذت مي‌برند، اما لذت آن‌ها با لذت ما تفاوت دارد. خوشي‌ ما به همين نعمت‌هاست، اما تمام توجه آنان فقط به محبوبشان است و اگر نعمتی به آن‌ها مي‌رسد، از آن جهت که از طرف اوست، آن را دوست دارند. اين لذت، با لذتی که فرد از خود نعمت می‌برد بسیار تفاوت دارد.

     اوليا و دوستان خدا نیز از نعمت‌هاي بهشتي استفاده مي‌کنند و از آن‌ها لذت می‌برند، اما لذت آ‌ن‌ها همانند لذت ما نیست. آن‌ها این نعمت‌ها را لطف و عنایت خدا می‌دانند و می‌گویند: ما لايق نبوديم، اما او چه قدر بزرگوار است که گناهان ما را آمرزيد و از زشتي‌هاي ما صرف‌نظر کرد و ما را وارد بهشت کرد، و به این‌ها اکتفا نکرد و اين همه نعمت‌ها را دائما به ما مي‌دهد. این بندگان روز به روز بر محبت‌شان به خدا افزوده مي‌شود و از این جهت از نعمت‌ها لذت مي‌برند که او اين‌ها را مي‌دهد. اين است که الحمدلله رب العالمين گفت‌وگوي عاشقانه‌اي است که اهل بهشت با خدا دارند. امثال ما با اين حالي که اکنون داريم، در بهشت نیز سرگرم گل‌ها، عطرها، میوه‌ها و ديگر نعمت‌های آن می‌شویم و اصلا فراموش می‌کنیم که خدايي نیز هست و او اين‌ها را داده است؛ اما دل اولياي خدا از همان روزي که از اين عالم می‌روند، متوجه خدا و منتظر دریافت عنايات اوست. هنگامی که خداوند آن‌ها را در بهشت جاودان مستقر مي‌کند، نيز بيشترين لذتشان اين است که از دست او نعمتي را دريافت مي‌کنند.

     همه ‌ما معتقديم که در روز قيامت بهشتيان وارد حوض کوثر مي‌شوند و از دست اميرمؤمنان علیه‌السّلام جامي مي‌نوشند که با آشاميدن آن شربت بهشتي، تمام عيب‌هايشان از بين مي‌رود و از همه پليدي‌ها و زشتي‌ها پاک و پاکيزه مي‌شوند. روشن است که وقتی انسان احساس می‌کند که اين آلودگي‌ها را داشته و به دست اميرمؤمنان صلوات‌الله‌عليه پاک شده، خيلي لذت می‌برد، اما علي علیه‌السّلام دوستاني دارد که از اين‌که اين جام را از دست او مي‌گيرند، لذت مي‌برند و مدهوش مي‌شوند.

حمد خدا؛ نقطه اوج محبت

     برخی از بندگان خدا با محبوب‌شان چنين معاشقه‌هايي دارند. اين‌ها وقتي همه نعمت‌ها در دست‌شان است و استفاده مي‌کنند، الحمدلله مي‌گويند و از این حمد گفتن‌ لذت مي‌برند. اگر این مطلب در روايت نيامده بود، من جرأت نمي‌کردم اين را صريح و قاطعانه بگويم، اما اين روايت مي‌فرمايد: قَالَ اللهُ عَزَّ وَجَلَ:‏ وآخِرُ دَعْواهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ‏؛ وَذَلِكَ أَنَّهُمْ إِذَا عَايَنُوا مَا فِي الْجَنَّةِ مِنَ النَّعِيمِ هَاجَتِ الْمَحَبَّةُ فِي قُلُوبِهِمْ فَيُنَادُونَ عِنْدَ ذَلِكَ‏ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ.‏ همه ما مي‌دانيم که خداوند نعمت‌هاي خوبي دارد. مثلا در تابستان آب خنک خيلي مي‌چسبد، به‌خصوص اگر انسان در صحراي گرم کوير گرفتار شده و تشنه باشد، ولي هنگامی انسان انگيزه شکر پيدا مي‌کند که از نعمت‌ها استفاده کند. مثلا هم‌اکنون همه ما مي‌دانيم که خداوند نعمت‌هاي بسیاری به ما داده است. همه ما چشم، گوش، دست، پا و… داریم، اما يادمان نيست که اين‌ها نعمت خداست. از این رو در استفاده از آن‌ها احساس لذتي نمي‌کنيم و اصلا توجه نداريم که چنين نعمت‌هايي وجود دارد. ابتدا بايد توجه داشته باشيم که اين‌ها نعمت است. سپس توجه کنيم که اين‌ها را خدا داده است. در این صورت وقتي از آن‌ها استفاده می‌کنیم، در ما حالت هيجان محبت پدید می‌آید؛ هَاجَتِ الْمَحَبَّةُ فِي قُلُوبِهِمْ؛ دوستان خدا وقتي  از نعمت‌های بهشت استفاده مي‌کنند، محبت در دلشان هيجان پيدا مي‌کند و در اثر اين هيجان مي‌گويند: الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ.‏ وقتي اين هيجان پيدا مي‌شود، محبت جديدي پيدا می‌کنند. اين محبت نيز اقتضايي دارد که بايد با رابطه با خود خدا ارضا شود، و  ارضايش به اين است که بگويند: الحمدلله رب العالمين.

     اميدواريم خداوند توفيق دهد که به برکت عنايت حضرت ولي‌ّعصر اروحنا فداه، ذره‌اي از اين درياي معارف اهل‌بيت به دل‌هاي ما نيز راه پيدا کند و عظمت، کمال و جمال خدا را بيشتر بشناسيم تا بدانيم او چه قدر دوست‌داشتني است، و سپس در سايه محبت او، دوستان او را دوست بداريم و ان‌شاءالله سرانجام بگوييم: الحمدلله رب العالمين.

پی نوشت:

[1]. مصباح الشريعة، 194-196.

[2]. زخرف، 67.

[3]. مرسلات، 42.

[4]. طور، 22.

پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *