مرجعيّت و خردمندى و فرزانگى سياسى حضرت آيت الله العظمى بهجت

خانه / اختصاصی هیأت / مرجعيّت و خردمندى و فرزانگى سياسى حضرت آيت الله العظمى بهجت

آيت اللّه مصباح مى گويد: ((خداى متعال به ايشان يك ويژگيهاى شخصى و استعدادهاى ذاتى عطا فرموده كه جنبه كسبى ندارد و خدادادى است .ايشان از فطانت و كياست خاصى برخوردار هستند كه هم در مسائل فردى و هم در مسائل اجتماعى و سياسى يك روشن بينى هاى خاصّى دارند، يك تيزبينيهاى مخصوصى دارند كه آدم تعجب مى كند كه يك كسى كه در ژرفاى مسائل علمى و عبادى هست چگونه به اين نكته هاى دقيق توجّه داشته و آن را درك مى كند. شايد كسانى كه دورا دور، ايشان را فقط در حال عبادت و نماز يا درس ‍ ديده باشند فكر مى كنند آقاى بهجت به مسائل سياسى و اجتماعى توجهى ندارد

مرجعيّت
با اينكه ايشان فقيهى شناخته شده اند و بيش از سى سال است كه اشتغال به تدريس خارج فقه و اصول دارند، ولى هماره از پذيرش ‍ مرجعيت سرباز زده اند.
آقاى مصباح درباره علت پذيرش مرجعيّت از سوى ايشان و نيز پيرامون عدم تغيير وضعيت آيت الله بهجت بعد از مرجعيت مى گويد:
((بعد از مرجعيت منزل آيت الله بهجت هيچ تغييرى نكرده است ، ملاقات و پذيرايى از بازديد كنندگان در منزل امكان ندارد لذا در اعياد و ايام سوگوارى ، در مسجد فاطميه از ملاقات كنندگان پذيرايى مى شود. اصولاً قبول مرجعيت ايشان به نظر من يكى از كرامات ايشان است ، يعنى شرايط زندگى ايشان آن هم در سن هشتاد سالگى به هيچ وجه ايجاب نمى كرد كه زير بار چنين مسؤ ليتى برود، و كسانى كه با ايشان آشنايى داشتند هيچ وقت حدس نمى زدند كه امكان داشته باشد آقا يك وقتى حاضر بشوند پرچم مرجعيت را به دوش ‍ بكشند و مسؤ ليتش را قبول بكنند. و بدون شك جز احساس يك وظيفه متعيّن چيزى باعث نشد كه ايشان اين مسؤ ليت را بپذيرند. و بايد گفت كه رفتار ايشان در اين زمان با اين وارستگى و پارسايى ، حجّت را بر ديگران تمام مى كند كه مى شود در عين مرجعيّت با سادگى زندگى كرد، بدون اينكه تغييرى در لباس ، خوراك ، مسكن ، خانه و شرايطِ زندگى پيش بيايد.))
تا اينكه بعد از فوت مرحوم آقاى سيّد احمد خوانسارى (ره ) جلد اوّل و دوّم كتاب ((ذخيرة العباد)) (جامع المسائل كنونى ) را به قلم خود تصحيح و در اختيار خواصّ گذاشتند، و پيش از فوت مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى اراكى (ره ) اجازه نشر رساله عمليّه خويش را دادند، سرانجام وقتى جامعه مدرسين با انتشار اطّلاعيه اى هفت نفر از آن جمله حضرت آية الله العظمى بهجت را به عنوان مرجع تقليد معرّفى كرد و عدّه اى از علماى ديگر از جمله آيت الله مشكينى و آيت الله جوادى آملى و… مرجعيت ايشان را اعلام كردند، به دنبال درخواستهاى مصرّانه و مكرّر راضى شدند تا رساله عمليّه ايشان در تيراژ وسيع به چاپ برسد، با اين حال از نوشتن نام خويش بر روى جلد كتاب دريغ ورزيدند.
در همين ارتباط يكى از مرتبطين ايشان مى گويد: ايشان پيش از درگذشت آيت الله العظمى اراكى چون مطلع شدند جامعه مدرّسين نظر به معرفى ايشان را دارند پيغام دادند كه راضى نيستم اسمى از بنده برده شود.
و بعد از فوت مرحوم اراكى و پيام جامعه مدرسين و اطلاع از انتشار اسمشان فرمودند: فتاواى بنده را در اختيار كسى قرار ندهيد. از ايشان توضيح خواسته شد فرمودند: صبر كنيد، همه رساله خود را نشر دهند، بعدها اگر كسى ماند و از ديگران تقليد نكرد و فقط خواست از ما تقليد كند آن وقت فتاوى را منتشر كنيد، چندين ماه پس ‍ از اين رخداد رساله ايشان توسّط بعضى از اهل لبنان به چاپ رسيد.
ديدگاههاى سياسى
حجة الاسلام والمسلمين قدس در اين باره براى نگارنده چنين مى نويسد: ((ايشان در باب خراج و مقاسمه مكاسب محرّمه پيش از بحث از اينكه آيا ولايت فقيه جامع الشرايط، ولايت مطلقه است ، يا ولايت او محدود، و به بعضى از ابواب فقه مقيّد مى باشد، چنين بيان كردند (نقل به معنى ):
مى دانيم كه دين اسلام آخرين دين ، و احكام و قوانين اسلام آخرين مقرّراتى است كه از ذات مقدس پروردگار وضع شده است ، و پيغمبرى بعد از خاتم انبياءصلّى اللّه عليه و آله نخواهد آمد، و كتابى آسمانى بعد از قرآن كريم فرستاده نخواهد شد، و بايد اين كتاب تا قيام قيامت كتاب قانون بوده و عترت و اهل بيت پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله مبيّن آن باشند.
و نيز روشن است كه امّت محمّدى صلّى اللّه عليه و آله در زمان حضور حجّت و معصوم حق (هر چند در زندان يا در حال تبعيد باشد) مى توانند وظيفه خود را ولو با مشقّتِ بسيار و تحمّل مشكلات فراوان ، به دست آورند.
ولى سخن درباره زمان غيبت كبراى حجت حق است ، كه در اين موقعيّت نمى توان براى مساءله بيش از سه رويكرد فرض كرد؛ زيرا يا بايد كتاب خدا و احكام و قوانين دين تعطيل شود؛ و يا بايد خود بخود بماند؛ يعنى خودش وسيله ابقاى خود باشد؛ و يا نياز به سرپرست و حاكم و مبيّن دارد كه همان ولىّ امر و مجتهد جامع الشرايط است .
فرض اول عقلاً و نقلاً باطل است ، زيرا دين مبين اسلام ، آيين خاتم است و تا ختم نسل بشر بايد راهنما و آيين امّت باشد.
و فرض دوم نيز باطل است ، زيرا قانون خود بخود اجرا نمى شود و نياز به شخص و يا اشخاص دارد تا آن را حفظ و به اجرا در آورند.
ناچار بايد به فرض سوم قائل باشيم ، و بگوييم : ولىّ امر بايد جامعه مسلمين را با همه شئونات و ابعاد آن نگه دارد.
از سوى ديگر نيز روشن است كه جامعه به تشكيلات فراوان از قبيل ارتش ، آموزش و پرورش ، دادگسترى و… نياز دارد، لذا بايد دست ولى فقيه در همه شئونات مادى و معنوى باز بوده و مبيّن و شارح و راهنما و حلاّل مشكلات باشد.
در نتيجه ، ولىّ فقيه بايد تمام شئونات امام معصوم عليه السّلام به استثناى امامت و آنچه مخصوص امام معصوم است داشته باشد تا بتواند اسلام را در جامعه پياده كند، وگرنه در صورت عدم وجود تشكيلات و تشريفات حكومتى دشمنان نخواهند گذاشت كه حكومت و آيين اسلامى پياده شود.
دليل ديگر اينكه با استدلال خلف مى توان گفت : هيچ جامعه و كشورى با حرج و مرج نمى تواند پايدار باشد، و بايد قانون و حاكم و حكومتى حكمفرما باشد، و روشن است كه اگر در جامعه اسلامى حكومت كفر و طاغوت حكمفرما باشد، دين مبين اسلام باقى نمى ماند، و اين خُلف فرض نخست است كه گفتيم به دليل عقلى و نقلى ، دين مبين اسلام بايد تا قيام قيامت پايدار باشد، كه :
(وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الاِْسْلامِ ديناً، فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ …)(57)
– و هر كس دين ديگرى غير از اسلام را بجويد، هرگز از او پذيرفته نمى گردد…
و پس از اين مقدّمه ، پيرامون محدوده اختيارات ولىّ فقيه به بحث مى پرداختند.))
خردمندى و فرزانگى سياسى
در اين باره نخست به اظهار نظر دو تن از شاگردان برجسته ايشان اشاره مى كنيم :
آيت اللّه مصباح مى گويد: ((خداى متعال به ايشان يك ويژگيهاى شخصى و استعدادهاى ذاتى عطا فرموده كه جنبه كسبى ندارد و خدادادى است .ايشان از فطانت و كياست خاصى برخوردار هستند كه هم در مسائل فردى و هم در مسائل اجتماعى و سياسى يك روشن بينى هاى خاصّى دارند، يك تيزبينيهاى مخصوصى دارند كه آدم تعجب مى كند كه يك كسى كه در ژرفاى مسائل علمى و عبادى هست چگونه به اين نكته هاى دقيق توجّه داشته و آن را درك مى كند. شايد كسانى كه دورا دور، ايشان را فقط در حال عبادت و نماز يا درس ‍ ديده باشند فكر مى كنند آقاى بهجت به مسائل سياسى و اجتماعى توجهى ندارد. بنده عرض مى كنم كه : بزرگترين مشوّق لااقل خود بنده در پرداختن به مسائل سياسى و اجتماعى ، ايشان بود و به صورتهاى مختلف دوستان و كسانى كه در درس شركت مى كردند سفارش ‍ مى كردند كه به اينگونه مسائل اهميت بدهند، و اشاره مى كردند اگر كسانى كه تقيّد به مسائل معنوى و علمى دارند به اين كارها نپردازند، روزگارى مى آيد كه جوّ سياست و اجتماع به دست نااهلان مى افتد و آنان جامعه اسلامى را از مسير خود منحرف مى كنند.
ايشان با اينكه به ما تاءكيد مى كردند مثلاً درس فقه را بنويسيد دقت كنيد، يا توصيه هاى اخلاقى مى كردند، در عين حال اهتمام داشتند كه ما دور از مسائل سياسى و اجتماعى نباشيم و به ما توصيه مى كردند كه فعاليّتهايى را به خصوص در بُعد فرهنگى انجام بدهيم ، و حتّى گاهى يك پيغام هاى خاصى براى حضرت امام رحمه اللّه در ارتباط با همين مسائل سياسى مى دادند كه يك مورد از اين پيامها را بنده با يكى ديگر از دوستان واسطه در رساندن به حضرت امام بوديم .))
آيت الله مسعودى نيز درباره ديدگاههاى سياسى كه ايشان در درس خود مطرح مى كردند، مى گويد: ((همواره آقا مى فرمودند: از صدر اسلام تاكنون اسلام را از بين بردند. و برخى از اوقات نيز با تعريض به شاه مى فرمودند: كه اينها خراب كردند، دين را دارند از بين مى برند. همچنين يادم مى آيد در سال 41 و 42 كه امام خمينى قدّس سرّه مبارزاتش را شروع كرده بود شخصى به ايشان گفت : آقا! شما احتمال نمى دهيد كه آقاى خمينى خيلى تند مى رود؟ آقا در جواب فرمودند: شما احتمال نمى دهيد كه ايشان خيلى كند دارد مى رود؟!
به نظر مى رسد مقصود از ((كند حركت كردن )) با اينكه امام عليه شاه سخنرانى مى كرد اين بود كه بايد اعلام جهاد بدهد.
حجة الاسلام والمسلمين فقهى نيز در اين باره مى گويد: ((زمانى كه امام خمينى قدّس سرّه را به تركيه تبعيد كرده بودند يك روز در درس آقاى بهجت فرمودند: آيا كسانى نيستند بروند بعضى از اين سران مملكت را بكشند.))
بدينسان ، بااينكه گروه هاى بسيار با گرايش هاى متفاوت سياسى گاه به محضر ايشان مى رسيدند و احياناً مخالفت خويش را با برخى از مسائل سياسى اظهار مى كردند، ولى ايشان هيچ گاه تحت تاءثير سخن آنان قرار نگرفته و پيوسته با حفظ استقلال خويش به راه راست ادامه دادند و هرگز از بد انديشان و مخالفان حمايت نكردند.
بلكه بنا به گفته يكى از علماى برجسته نظام مقدّس جمهورى اسلامى كه افتخار شاگردى ايشان را داشته اند: ((بعضى از فضلاى برجسته حوزه ، در اثر تشويق و تاءكيد ايشان به فعاليت هاى سياسى و مبارزه با رژيم منحوس پهلوى پرداختند.))
آرى ، اظهار نظر پيرامون مسائل سياسى در درس ، دادن پيام به امام خمينى قدّس سرّه و پذيرايى و كشيدن دست نوازش بر نيروهاى انقلابى در طول انقلاب و دفاع مقدّس ، و بالاخره حضور امام خمينى قدّس سرّه و مقام معظم رهبرى و مسئولين نظام مقدّس جمهورى اسلامى در بيت ايشان ، و ارتباط مستمرّ آنان با اين فقيه ژرف انديش ، همگى نشان دهنده دخالت ايشان در مسائل سياسى است .
صدور بيانيّه هاى ايشان بعد از مرجعيّت در ايّام انتخابات را نيز در همين راستا بايد ارزيابى كرد. ايشان در اين اعلاميّه ها شرايط انتخاب كنندگان و انتخاب شوندگان براى رياست جمهورى و مجلس ‍ شوراى اسلامى و مجلس خبرگان رهبرى را با دقّت بيان كرده اند، كه در اينجا براى استفاده بيشتر خوانندگان محترم متن دو بيانيّه ايشان را بعينه يادآور مى شويم :
پيام اوّل
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمدلله ربّ العالمين ، و الصّلاة على سيّد الانبياء و آله السّادة الاوصياء الطاهرين .
و بعد، چنانكه مكرّراً از شركت در انتخابات سؤ ال شده ، در جواب آنها آنچه اظهار شده است بيان مى شود:
اينجانب جهات سلبيه و اثباتيه را متعرض مى شوم ، كسانى كه بنا دارند در راءى دادن و يا انتخاب شدن شركت نمايند، بايد متذكّر باشند كه كسانى حقّ انتخاب شدن و امينِ مردم با ايمان در مورد دين و دنيا بودن را دارند، كه از رجالِ با عقلِ كاملِ كافى و با ايمان باشند.
و از آنهايى باشند كه در اظهارات و تروك ، (لا يَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ)(58) باشند.
و از رشوه ها و تخويفات و نحو آنها دور باشند.
نظر نكنند كه تا به حال چه بوده بلكه نظر نمايند كه از حال چه بايد بشود و چه بايد نشود.
و بايد پرهيزكار و خدا ترس باشند، اراده خداى تعالى را بر همه چيز ترجيح بدهند.
اگر فاقد بعض صفات باشند اهل ائتمان نيستند، و راءى دادن براى فاقدها بى اثر است بلكه جائز هم نيست ، مشكوك هم متروك است .
تفحّص هم بايد كامل باشد و بدون مداخله دوستى و دشمنى در امور نفسانيه باشد.
در حالِ راءى دادن و گرفتن خداى عظيم را ناظر به تمام خصوصيات همه بدانند.
كسانى هم كه واجِد خصوصيات مذكوره باشند – كه جائز باشد راءى دادن و گرفتندرباره آنها – واجب مى شود با توانايى ، اگر بدانند يااحتمال بدهند كه فاقد بعض آنها خواهند راءى گرفت [ راءى خواهند آورد].
ملاحظه نماييد دُوَل كفر را -[كه ] چگونه انتخاب مى نمايند و انتخاب مى شوند و چه كسانى انتخاب مى شوند و از چه راه هايى انتخاب مى شوند و چه آرائى در مجلسهاى خودشان اظهار مى كنند و دولتهاى آنها چه عمليّاتى بر طبق قانون مملكت و بر خلاف قانون عقل و دين – حتى اديان منسوخه آنها – انجام مى دهند كه فساد و افساد آنها بر همه عقلاى دنيا آشكار است ، -[و] مخالفت نماييد با چگونگى كارهاى آنها [و] وسائل و اسباب و مسبّبات آنها كه مطابقت با هيچ دين اصل دار و هيچ قانون عقل پسند ندارند.
عَصَمَكُمُ اللّهُ وَ إِيّانا مِنَ الزَّلاّتِ كُلِّهِا، بِمُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطّاهِرِينَ، صَلَواتُ اللّهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعينَ(59)
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
العبد محمد تقى البهجة
پيام دوّم
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمدللّه ربّ العالمين ، و الصّلاة على سيّد الا نبياء محمّد و آله ، سادة الا وصياء المطهّرين .
در جوابِ سؤ الِ مكرّرِ مربوط به انتخابات ، [و] با اشاره به آنچه در سال گذشته تذكّر داده شده بود [كه ] از [آن جمله ] بياناتى [بود] كه اختصاص به زمانى و مكانى ندارد و در آنها تعيين توصيفى – كه اتمّ و اعمّ و احسن و اكمل و ادوم از تعيين اسمى است – شده بود، [گفته مى شود:] از ((حذيفه )) رضوان الله عليه مروىّ است كه فرمود: ((كانُوا يَسْاءَلُون رَسُولَ اللّهِ عَنِ الْخَيْرِ، وَ كُنْتُ اءَسْاءَلُهُ عَنِ الشَّرِّ))؛(60) بايد بدانيم ((شرّ)) چيست و ((اهل شرّ)) كيست تا فرار از آن نماييم ، و ((خير)) چيست و ((اهل خير)) كيست تا به سوى آن فرار نماييم .
بايد اهل انتخاب ، در پياده كردن كبريات در صغريات ، و كليات در جزئيات روشن و بااحتياط باشند.
و رضاى خداى بزرگ را مقدّم بر رضاى غير نمايند.
و فحص از عقلاء متديّنين كه اصلح باشند نمايند.
و در روشنى توقفّ ننمايند، و در تاريكى حركت نمايند.
و از رشوه دادن و گرفتن (شيوه دُول كفر) دور باشند.
با متديّنينِ از عقلاء – كه محيط به مسائل شرعيّه و با ايمان اعتقادى و عملى ، و پرهيزكار، و با تدبير و شجاعت و اعتدال فكرى و مسلكى – باشند، و با غير آنها سر و كار نداشته باشند.
و مسلمانها را گرفتار نكنند و كارى نكنند كه در پشيمانى از آن ، تداركى نيست .
از وطن فروشى و وطن فروشان كه غايتِ محبّتِ دُول كفر است ، دور باشيد؛ عواقب وطن فروشان به دول كفر را، ملاحظه بنمائيد؛ ديديم و مى بينيم كه به مُحَلِّلهاى خودشان وفا نمى كنند، مگر تا زمانى كه چاره ندارند، و پس از آن جز پشيمانى و عاقبتِ سوء براى تابعين آنها نمى ماند.
بايد بدانيم كه هيچ نقصى در ممالك اسلاميّه نيست كه منسوب به دول كفر نباشد؛ و آنچه منسوب به آنها است نقص در اسلام و ايمان است ، يا منتهى به آن است .
غير از معصومين عليهم السّلام كسى نمى تواند بگويد: ((همه چيز را مى دانم ، يا مى بينم ))؛ و نمى تواند كسى بگويد: ((هيچ چيز را نمى دانم و همه جا تاريكم ))، بلكه هر عامل عادى ، چيزهايى را مى داند و بايد حركت كند و توقّف ننمايد، بلكه بايد از معلومات خود، مجهولات را استخراج نمايد تا آنجا كه بتواند؛ و چيزهايى را نمى داند و بايد احتياط و توقّف و تفحّص نمايد تا به ندامتِ غيرِ مُسْتَدْرَك مبتلا نشود.
و اين مطالب براى جواب سؤ الها [ذكر شد] با اشتمال بر بياناتى كه اتمام حجّت و تاءكيد آن است ، تا آنكه على العمياء، يا به مسامحه خود و ديگران از مؤ منين را در گمراهى ننمايند.
كسانى كه متحيّر و مردّدند، به آنها دستور داده شده و مى شود [كه ]: ملاحظه كنيد كداميك از دو حزب با ولايت على عليه السّلام موافق يا موافق تر است ،
و كدام اعتقاد او عملاً انتظار مهدى عليه السّلام را دارد يا متاءكّدتر است ،
كدام تغييرى در امور دينّيه داده يا نمى دهد،
كدام معتدل در فكر يا متلوّن است در اعتقاد يا عمل ،
كدام ملكه تقوى و صدق و ائتمان دارد، يا قوى تر است ،
كدام ، در صفات ، شبيه به كفر يا نفاق و كدام دورتر است ،
و بالجمله كدام به خداى متعال و خاتم الا نبياء و خاتم الاوصياء – صلوات الله عليهم و عجَّل فرجَهم – نزديك تر است .
از خداوند عظيم ، موفقّيت همه مؤ منين را بر مرضيّات او، و تجنّب از مبغوضات او را در همه جا و در هر حال ، مى خواهيم .
والسّلام عليكم و رحمة اللّه و بركاته
الا حقر محمّد تقى البهجة

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *