مسابقه معارفی 30

خانه / اختصاصی هیأت / مسابقه معارفی 30

سی امین مسابقه معارفی پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام به مناسبت دهه کرامت، منتشر شد.

مسابقه معارفی 30

سی امین مسابقه معارفی پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام به مناسبت دهه کرامت، منتشر شد. علاقه مندان می توانند با پاسخ درست به سوالات برنده این دوره از مسابقه معارفی سایت هیات رزمندگان اسلام باشند.

به پنج نفر از افرادی که به تمام سوالات پاسخ درست بدهند به قید قرعه کارت هدیه 50 هزار تومانی اهداء می گردد.

«مهلت شرکت در مسابقه معارفی شماره 30 هیات رزمندگان اسلام تا 9 مرداد ماه 1399 می باشد»

[gravityform id=”37″ title=”true” description=”true”]

مخاطبان گرامی:

پاسخ سوالات فوق را می توانید در متنی که در ذیل آورده شده است بیابید .

بسم الله الرحمن الرحیم

ولایتعهدی [نبرد پنهانی سیاسی] – کتاب انسان ۲۵۰ ساله

در حادثه ولایتعهدی امام علیبن موسی الرضا در برابر یک تجربه تاریخی عظیم قرار گرفت و در معرض یک نبرد پنهانی سیاسی که پیروزی یا ناکامی آن میتوانست سرنوشت تشیع را رقم بزند، واقع شد. در این نبرد، رقیب که ابتکار عمل را به دست داشت و با همه امکانات به میدان آمده بود، مأمون بود. مأمون با هوشی سرشار و تدبیری قوی و فهم و درایتی بی سابقه قدم در میدانی گذاشت که اگر پیروز میشد به هدفی دست مییافت که هیچکدام از اسلاف اموی و عباسی او به آن هدف دست نیافتهاند. یعنی میتوانست درخت تشیع را ریشه کن کند و جریان معارضی را که همواره همچون خاری در چشم سردمداران خلافتهای طاغوتی فرو رفته بود، به کلی نابود سازد.

امام هشتم با تدبیری الهی بر مأمون فائق آمد و او را در میدان نبرد سیاسیای که خود او پدید آورده بود، به طور کامل شکست داد و نه فقط تشیع، ضعیف یا ریشه کن نشد بلکه حتی سال دویست و یک هجری، یعنی سال ولایتعهدی آن حضرت، یکی از پربرکت ترین سالهای تاریخ تشیع شد و نفَس تازهای در مبارزات علویان دمیده شد. و این همه به برکت تدبیر الهی امام هشتم و شیوه حکیمانهای بود که آن امام معصوم در این آزمایش بزرگ از خویشتن نشان داد.

اهداف مأمون:

۱) تبدیل صحنه مبارزات حاد انقلایب شیعیان به عرصه فعالیت سیاسی آرام و یب خطر

دو ویژگی مبازرات شیعیان: ۱) مظلومیت ۲) قداست.

با اتکای این دو عامل اندیشه شیعی)یعنی تفسیر و تبیین اسلام از دیدگاه ائمه( را به زوایای دل و ذهن مخاطبین خود میرساندند. و هر کسی را که از اندک آمادگی برخوردار بود به آن طرز فکر متمایل و یا مشمن میساختند و دائره تشیع روز به روز در حال گسترش بود.

با ولایت عهدی مأمون آن دو ویژگی را از علویان میگرفت. زیرا جمعی که رهبرشان، فرد ممتاز دستگاه خلافت و ولیعهد پادشاه مطلق العنان وقت است، نه مظلوم است و نه چندان مقدس.

۲) تخطئه مدعای تشیع مبنی بر غاصبانه بودن خلافت های اموی و عباسی و مشروعیت دادن به این خلافت ها

مأمون با این کار به همه شیعیان، مزوّرانه ثابت میکرد که ادعای غاصبانه و نامشروع بودن خلافتهای مسلط که همواره جزو اصول اعتقادی شیعه به حساب میرفته یک حرف بیپایه و ناشی از ضعف و عقدههای حقارت بوده است.

با ورود امام به دستگاه خلافت و قبول جانشینی مأمون، نه تنها مأمون برای حکومت خود و گذشتگانش مشروعیت گرفته بلکه یکی از ارکان اعتقادی تشیع که همان ظالمانه بودن پایه حکومتهای قبلی است را نیز در هم میکوبید .

علاوه بر این،ادعای شیعیان مبنی بر زهد و پارسایی ائمه با یاین کار نقض میشد و چنین وانمود میشد که حضرت فقط در شرایطی که به دنیا دسترسی نداشتهاند نسبت به آن زهد میورزیدهاند.

۳) در کنترل گرفتن امام و همه سران و سلحشوران علوی در سیطره خود

این موفقیتی بود که هیچ یک از اسلاف مأمون چه بنیامیه و چه بنیعباس بر آن دست نیافته بودند.

۴) ایجاد فاصله میان امام و مردم و سپس میان او و عواطف و محبت های مردم

امام یک عنصر مردمی و قبله امیدها و مرجع سؤالها و شکوهها بود، با در محاصره ملموران حکومت قراردادن وی، رفتهرفته رنگ مردمی بودن را از او میزدود و میان او و مردم و سپس میان او و عواطف و محبتهای مردم فاصله میافکند.

۵ ( کسب وجهه معنوی برای خود

طبیعی بود که در دنیای آن روز همه او را براینکه فرزندی از پیغمبر و شخصیت مقدس و معنوی را به ولیعهدی خود برگزیده و برادران و فرزندان خود را از این امتیاز محروم ساخته است ستایش میکنند و همیشه چنین است که نزدیکی دینداران به دنیاطلبان از آبروی دینداران میکاهد و بر آبروی دنیاطلبان میافزاید.

۶) آنکه در پندار مأمون، امام با این کار به یک توجیه گر دستگاه خلافت بدل میگشت

اگر امام با آن شخصیت علمی و با آن تقوا و حرمت)که فرزند پیامبر بود( نقش توجیه حوادث را در دستگاه حکومت بر عهده میگرفت، هیچ نغمه مخالفی نمیتوانست خدشهای بر حیثیت آن دستگاه وارد سازد، این همان حصار مَنیعی)بلند، استوار( بود که میتوانست همه خطاها و زشتیهای دستگاه خلافت را از چشمها پوشیده بدارد.

این تدبیر به قدری پیچیده و عمیق بود که حتی دوستان و نزدیکان مأمون از آن بیخبر بودند…حقاً باید گفت سیاست مأمون از پختگی و عمق بینظیری برخوردار بود، اما آن سوی دیگرِ این صحنه نبرد، امام علیبن موسی الرضا است و همین است که علی رغم زیرکی شیطنتآمیز مأمون، تدبیر پخته و همهجانبه او را به حرکتی بیاثر و بازیچه های کودکانه بدل میکند.

مأمون با قبول آن همه زحمت و با وجود سرمایهگذاری عظیمی که در این راه کرد از این عمل نه تنها طَرفی برنَبست بلکه سیاست او به سیاستی بر ضد او بدل شد.

تیری که با آن، اعتبار و حیثیت و مدعاهای امام علی بن موسی الرضا را هدف گرفته بود، خودِ او را آماج قرار داد، به طوری که بعد از گذشت مدتی ناگزیر شد همه تدابیر گذشته خود را کأن لم یکن شمرده، بالاخره همان شیو های و مأمون که در آرزوی چهره ،» قتل « را در برابر امام در پیش بگیرد که همه گذشتگانش در پیش گرفته بودند یعنی قداستمآبِ خلیفهای موجه و مقدس و خردمند، این همه تلاش کرده بود سرانجام در همان مَزبلهای که همه خلفای پیش از او در آن سقوط کرده بودند، یعنی فساد و فحشا و عیش و عشرت توأم با ظلم و کبر، فروغلتید.

سیاستها و تدابیر امام علی بن موسی الرضا در حادثه ولایت عهدی

۱) اعلام نارضایتی خو د

هنگام دعوت امام از مدینه به خراسان، امام فضای مدینه را ازکراهت و نارضایتی خود پر کرد به طوری که همه کس در پیرامون امام یقین کردند که مأمون با نیتسوء، حضرت را از وطن خود دور میکند.

-در وداع با حرم پیغمبر

-در وداع با خانوادهاش هنگام خروج از مدینه

-در طواف کعبه که برای وداع انجام میداد.

-با گفتار و رفتار

-با زبان دعا

-با زبان اشک

بر همه ثابت کرد که این سفر، سفر مرگ اوست.

همه کسانی که باید طبق انتظار مأمون نسبت به او خوشبین و نسبت به امام به خاطر پذیرشِ او بدبین میشدند، در اولین لحظات این سفر دلشان از کینه مأمون که امام عزیزشان را اینطور ظالمانه از آنان جدا میکرد و به قتلگاه میبرد لبریز شد.

۲) استنکاف از پذیرش ولای تعهدی تا تهدید شدن به قتل توسط مأمو ن

نپذیرفت تا مأمون او را تهدید به قتل کرد.

دستاندرکاران امور که به ظرافتِ تدبیر مأمون واقف نبودند ناشیانه عدم قبولِ امام را همه جا منتشر کردند، حتی فضل بن سهل در جمعی از کارگزاران و مأموران حکومت گفت من هرگز خلافت را چنین خوار ندیدهام، امیرالمؤمنین آن را به علیبن موسیالرضا تقدیم کرد و علیبن موسی الرضا دستِ رد به سینه او میزند.)الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد ج ۲ ص ۲۶۰ «فما رأیت خلافه قطّ کانت أضیع منها إنّ أمیرالمؤمنین یتفصّی منها و یعرضها علی علیّ بن موسی و علی بن موسی یرفضها و یأبی»

۳) پذیرش ولیعهدی (بعد از تهدید به قتل) به شرط عدم دخالت در شئون حکومت

به این شرط پذیرفت که در شئون حکومت دخالت نکند و به جنگ و صلح و عزل و نصب و تدبیر امور نپردازد و مأمون که فکر میکرد فعلاً در شروع کار، این شرط قابل تحمل است و بعدها به تدریج میتوان امام را به صحنه فعالی تهای خلافتی کشانید، این شرط را از آن حضرت قبول کرد.

امام در همان حال که نام ولیعهد داشت چهرهای به خود میگرفت که گویی با دستگاه خلافت، مخالف و به آن معترض است، نه امری، نه نهیای، نه تصدی مسؤولیتی، نه قبول شغلی، نه دفاعی از حکومت و طبعاً نه هیچگونه توجیهی برای کارهای آن دستگاه.

پس چنین عضوی نمیتواند نسبت به آن دستگاه صمیمی و وفادار باشد.

یک نمونه ماجرای نماز عید است که امام استیکاف میکند اما پس از اصرار مأمون، به این شرط قبول میکند که نماز را به شیوه پیغمبر و علیبن ابیطالب به جا آورد و آنگاه امام از این فرصت چنان بهرهای میگیرد که مأمون را از اصرار خود پشیمان میسازد و امام را از نیمه راه بر میگرداند، یعنی به ناچار ضربه دیگری بر ظاهر ریاکارانه دستگاه خود وارد میسازد.(الارشاد للمفید/ ترجمه رسولی محلاتی ج ۲ ص ۲۵۷ – ۲۵۸)

۴) برملا کردن امامت شیعی

بهره برداری اصلی:

امام با قبول ولایتعهدی دست به حرکتی میزند که در تاریخ ائمه پس از پایان خلافت اهل بیت در سال چهلم هجری تا آن روز و تا آخر دوران خلافت بینظیر بوده است و آن برملا کردن داعیه امامت شیعی در سطح عظیم اسلام و دریدن پرده غلیظ تقیه و رساندن پیام تشیع به گوش همه مسلمانهاست.

تریبون عظیم خلافت در اختیار امام قرار گرفت و امام در آن، سخنانی را که در طول یکصد و پنجاه سال جز در خفا و با تقیّه و به یاران نزدیک گفته نشده بود به صدای بلند فریاد کرد و با استفاده از امکانات معمولی آن زمان که جز در اختیار خلفا و نزدیکان درجه یکِ آنها قرار نمیگرفت، آن را به گوش همه رساند.

مناظرات امام در مجمع علما و در محضر مأمون که در آن قویترین استدلالهای امامت را بیان فرموده است، نامه که در آن همه رئوس مطالب عقیدتی و فقهی شیعی را برای فضل بن سهل نوشته است، حدیث » جوامع الشریعه « معروف امامت که در مرو برای عبدالعزیز بن مسلم بیان کرده است، قصاید فراوانی که در مدح آن حضرت به مناسبت ولایتعهدی سروده شده و برخی از آن مانند قصیده دِعبِل و أبونُواس همیشه در شمار قصاید برجسته عربی به شمار رفته است، نمایشگر این موفقیت امام است.

محدثین و متفکرین شیعه معارفی را که تا آن روز جز در خلوت نمیشد به زبان آورد، در جلسات درسی بزرگ و مجامع عمومی بر زیان راندند.

۵) حمایت دوستان و یاران

نه تنها سرجنبانان تشیع از سوی امام به سکوت و سازش تشویق نشدند بلکه قراین حاکی از آن است که وضع جدید امام موجب دلگرمی آنان شد و شورشگرانی که بیشترین دورانهای عمر خود را در کوههای صعب العبور و آبادیهای دوردست و با سختی و دشواری میگذراندند با حمایت امام علیبن موسی الرضا حتی مورد احترام و تجلیل کارگزاران حکومت در شهرهای مختلف نیز قرار گرفتند. شاعر ناسازگار و تندزبانی چون دعبل که هرگز به هیچ خلیفه و وزیر و امیری روی خوش نشان نداده و هیچ کس از سرجنبانان خلافت از تیزی زبان او مصون نمانده و به همین دلیل همیشه تحت تعقیب و تفتیش دستگاههای دولتی به سر میبرد و سالیان دراز، دارِ خود را بر دوش خود حمل میکرد، توانست به حضور امام و مقتدای محبوب خود برسد و معروفترین و شیواترین قصیده خود را که ادعانامه نهضت علوی بر ضد دستگاههای خلافت اموی و عباسی است برای آن حضرت بسراید و شعر او در زمانی کوتاه به همه اقطار عالم اسلام برسد، به طوری که در بازگشت از محضر امام آن را از زبان رئیس راهزنان میان راه بشنود.

مأمون در این قمار بزرگ نه تنها چیزی به دست نیاورده که بسیاری چیزها را از دست داده و در انتظار است که بقیه را نیز از دست بدهد، اینجا بود که ملمون احساس شکست و خسران کرد و درصدد برآمد که خطای فاحش خود را جبران کندو خود را محتاج آن دید که پس از این همه سرمایهگذاری سرانجام برای مقابله با دشمنان آشتی ناپذیر دستگاههای خلافت یعنی ائمه اهل بیت علیهم السلام به همان شیوهای متوسل شود که همیشه گذشتگان ظالم و فاجر او متوسل شده بودند، یعنی قتل.

بنابر روایات، یک یا دو بار توطئه قتل امام به وسیله نوکران و ایادی خود را ریخت و یکبار هم حضرت را در سرخس به زندان افکند، امام این شیوه ا هم نتیجهای جز جلب اعتقاد همان دستاندر کاران به رتبه معنوی امام را به بار نیاورد، و مأمون درماندهتر و خشمگینتر شد. در آخر چارهای جز آن نیافت که به دست خود و بدون هیچ گونه واسطهای امام را مسموم کند و همین کار را کرد و در ماه صفر دویست و سه هجری یعنی قریب دو سال پس از آوردن آن حضرت از مدینه به خراسان و یک سال و اندی پس از صدور فرمان ولیعهدی به نام آن حضرت، دست خود را به جنایت بزرگ و فراموشنشدنیِ قتل امام آلود. (انسان ۲۵۰ ساله)

پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *