مهدویت در قرآن – قسمت ۳6 – آیه 77 سوره نسا

خانه / انتظار و مهدویت / مهدویت در قرآن – قسمت ۳6 – آیه 77 سوره نسا

مهدویت در قرآن – قسمت ۳6 – آیه 77 سوره نسا

مهدویت در قرآن – قسمت ۳6 – آیه 77 سوره نسا

مهدی در قرآن  0272

تفسیر جامع :

عياشى از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده در تفسير آيه أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ قِيلَ لَهُمْ كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ تا آخر فرمود اين آيه خطابست به مردم كه بايد در باره صلح حضرت امام حسن عليه السّلام با معاويه ساكت باشند و چون نوشته شد كه بر آنها در ركاب حضرت امام حسين عليه السّلام جهاد كنند گفتند چرا بر ما جهاد واجب شده است چرا جهاد تا زمان ظهور حضرت حجت عليه السّلام تاخير نمى‏افتد زيرا جهاد با آنحضرت نصرت و فيروزيست خداوند ميفرمايد اين زندگانى چند روزه دنيا اندك و نابود شدنى است و آخرت جاى ثابت و پايدار و بهتر است براى پرهيزكاران و متقين.

مهدی در قرآن  0256

و نيز از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده صلحى كه امام حسن عليه السّلام با معاويه نمود براى اين امت بهتر بود از آنچه آفتاب بر آن طلوع ميكند بخدا قسم اين آيه در باره آنحضرت نازل شده كه بايد اطاعت آنحضرت كه امام است نموده لكن آن مردم راضى نشدند بآن صلح و طلب مينمودند جهاد و كارزار را و فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتالُ در باره حضرت امام حسين عليه السّلام نازل شده است و فرمود بر امام حسين عليه السّلام و تمام اهل زمين نوشته شده بود كه در ركاب آنحضرت جهاد كنند در آن هنگام گفتند چرا بر ما جهاد فرض شده. و در روايت على بن اسباط آنحضرت فرمود اگر تمام مردم روى زمين با امام حسين عليه السّلام بجهاد ميرفتند همه كشته ميشدند. «1»

پی نوشت:

(1) على بن ابراهيم ذيل آيه أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ قِيلَ لَهُمْ كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده فرمود قسمت اول اين آيه در مكه نازلشده مسلمين از پيغمبر اكرم در خواست ميكردند كه بانها اذن جهاد داده شود وقتى در مدينه جهاد بر آنان فرض شد گفتند چرا جهاد بر ما واجب شد و تأخير نيفتاد تا زمان ظهور حضرت حجة عليه السّلام خداوند در جواب آنها فرمود مَتاعُ الدُّنْيا قَلِيلٌ وَ الْآخِرَةُ خَيْرٌ لِمَنِ اتَّقى‏ سپس اين آيه را نازل فرمود أَيْنَما تَكُونُوا يُدْرِكْكُمُ الْمَوْتُ هر كجا باشيد مرگ شما را دريابد خواه در جهاد و يا در قصرهاى محكم بنياد و يا در ظلمات سه گانه مشيمه و رحم و بطن.

منبع اصلی: تفسير جامع، ج‏2، صص 91- 92(نرم افزار جامع التفاسیر)

مهدی در قرآن  0257

تفسیر روان جاوید :

أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ قِيلَ لَهُمْ كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتالُ إِذا فَرِيقٌ مِنْهُمْ يَخْشَوْنَ النَّاسَ كَخَشْيَةِ اللَّهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْيَةً وَ قالُوا رَبَّنا لِمَ كَتَبْتَ عَلَيْنَا الْقِتالَ لَوْ لا أَخَّرْتَنا إِلى‏ أَجَلٍ قَرِيبٍ قُلْ مَتاعُ الدُّنْيا قَلِيلٌ وَ الْآخِرَةُ خَيْرٌ لِمَنِ اتَّقى‏ وَ لا تُظْلَمُونَ فَتِيلاً (77)

ترجمه

آيا نديدى آنانرا كه گفته شد بآنها باز داريد دستهاى خود را و بر پا كنيد نماز را و بدهيد زكوة را پس چون نوشته شد بر آنها جهاد آنگاه پاره از ايشان ميترسيدند از مردم مانند ترسيدن از خدا يا شديدتر در ترسيدن و گفتند اى پروردگار ما براى چه نوشتى بر ما جهاد را چرا تاخير نيانداختى ما را تا مدت نزديكى بگو بهره دنيا اندك است و آخرت بهتر است براى كسيكه پرهيزكار شد و ستم كرده نميشويد مقدار كمى

تفسير

اصحاب پيغمبر صلی الله علیه و آله و سلم وقتى در مكه بودند مأمور بصبر و سكون و ترك مقاتله با كفار و اقامه نماز و اداء زكوة بودند و چون از مشركين بآنها آزار و اذيت ميرسيد شكايت به پيغمبر صلی الله علیه و آله و سلم مينمودند و اذن مقاتله با آنها را ميطلبيدند و چون مصلحت نبود مأذون نميشدند تا آنكه بمدينه هجرت نمودند و مرخص در جهاد شدند يكعده از آنها اظهار خوف از جنگ با كفار مينمودند آنعده هم مختلف بودند بعضى از آنها بقدريكه از خداوند ميترسيدند كه مبادا بر آنها عذاب نازل فرمايد از كفّار ميترسيدند كه مبادا در جنگ با آنها كشته شوند و بعضى كه ضعف ايمانشان زيادتر از اين بود از كفار بيشتر ميترسيدند لذا جمعا گفتند خدايا بچه سبب ما را مأمور بجهاد فرمودى چرا نگذاشتى ما باجل الهى كه نزديك است بميريم با آنكه ميدانستند كه اگر ايشان مبادرت بقتال با مشركين ننمايد آنها بجنگ مسلمين ميآيند و پيغمبر صلی الله علیه و آله و سلم را بحال خود وانميگذارند چون بنظر حقير در صدر اسلام غزوات از اين قبيل بوده و پيغمبر صلی الله علیه و آله و سلم نميخواسته بشمشير دين خود را بر مردم تحميل نمايد خلاصه چون عده مسلمين كم و وسائل جنگ از قبيل اسلحه و مركوب و ثروت نداشتند بالطبع خائف بودند و اين مناجات را بحال طبيعى ميكردند لذا بنظر حقير خداوند به سه بيان جواب از آنها فرموده؛

مهدی در قرآن  0258

اولا آنكه اين امرى است كه خودتان از پيغمبر صلی الله علیه و آله و سلم تقاضا مينموديد و آن حضرت شما را منع مينمود پس سببش تقاضاى خودتان است ببينيد براى چه اين خواهش را مينموديد

ثانيا آنكه شما ميگوئيد ما مؤمنانيم و مؤمن كسى است كه جز از خداوند از احدى نترسد چون اراده و قوه و قدرتى فوق اراده و قوه و قدرت او نيست و اين نهايت ضعف ايمان است كه از يك مشت بندگان ضعيف خداوند كسى بقدر خدا بترسد يا نعوذ باللّه بيشتر بترسد پس معلوم ميشود اين خوف شما منشأ عقلى ندارد بلكه ناشى از جهل و ضعف ايمان است بايد آنرا بتحصيل علم و معرفت بشأن خالق و خلق رفع نمائيد

ثالثا آنكه از چه ميترسيد اگر از جان و مال و عيال ميترسيد همه اينها متاع دنيا است كه فانى و پوچ و هيچ است بالنسبه بمتاع آخرت كه باقى و ثابت و عالى است و آن موقوف بترس از خدا و اطاعت امر او و جهاد با كفار و فوز بشهادت و نيل بجنت است و اينراهم بدانيد كه هر قدر سعى نمائيد در اعلاء كلمه حق و جهاد با اعداء خدا همان اندازه بشما اجر داده خواهد شد و بقدر ذره بشما تعدى نميشود و از حق شما كاسته نخواهد گرديد در كافى از حضرت صادق علیه السلام روايت نموده كه بازداريد دستهاى خودتان را يعنى زبانهاى خودتان را آيا راضى نيستيد كه نماز بخوانيد و زكوة بدهيد و خوددارى كنيد و داخل بهشت شويد و از حضرت باقر علیه السلام روايت نموده كه فرمود شما بخدا قسم اهل اين آيه هستيد حقير عرض ميكنم ظاهرا مقصود آندو امام عليهما السلام آنستكه آيه اختصاص بمردم مكه و ترك قتال ندارد هر وقت صلاح در معارضه با اعداء بدست و زبان نباشد همين حال را دارد ماداميكه در چنگال اعداء دين گرفتاريد بايد تقيّه نمائيد و جان و مال و عيال خود را حفظ كنيد تا موقع ظفر شيعيان برسد كه ظهور امام زمان عجل اللّه تعالى فرجه است و مؤيد اين معنى است روايت كافى و عياشى از آنحضرت كه فرمود يعنى باز داريد خود را از جهاد با حسن علیه السلام و واجب است بر شما جهاد با حسين علیه السلام و اجل قريب ظهور قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف است كه ظفر موعود با اوست خلاصه آنكه بر حسب اقتضاء وقت از صلح و جنگ و سكوت و اظهار بايد عمل نمود و مشخّص اولياء امور بر حقند كه بايد تكليف رعيت را معلوم نمايند.

منبع اصلی: تفسير روان جاويد، ج‏2، صص 84 – 85(نرم افزار جامع التفاسیر)

مهدی در قرآن  0259

تفسیر شریف لاهیجی :

أَ لَمْ تَرَ آيا نظر نكردى تو اى محمد إِلَى الَّذِينَ بسوى جمعى كه قِيلَ لَهُمْ گفته شد مر ايشان را در مكه كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ باز داريد دستهاى خود را از قتال با كفار تا فرمان الهى در رسد وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ و بپاى داريد نماز را وَ آتُوا الزَّكاةَ و بدهيد زكاة مال خود را در كافى از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده كه در تفسير «كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ» فرمودند: يعنى «كفوا ألسنتكم»

مراد اينست كه باز داريد زبانهاى خود را از سخنى كه باعث قتال شود فَلَمَّا كُتِبَ پس آن هنگام كه بمدينه آمدند و آيه كريمه «قاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقاتِلُونَكُمْ» ناسخ كف ايدى شد نوشته شد يعنى واجب گردانيده شد عَلَيْهِمُ الْقِتالُ بر ايشان قتال و جهاد با كفار قريش و فى مجمع البيان عند قوله تعالى: وَ قاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقاتِلُونَكُمْ، الاية:

«روى عن أئمتنا عليهم السلام أن هذه الاية ناسخة لقوله: كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ»

مهدی در قرآن  0260

إِذا فَرِيقٌ مِنْهُمْ جواب «لمّا» است، يعنى در آن وقت كه واجب شد قتال گروهى از ايشان يَخْشَوْنَ النَّاسَ ميترسند مردمان را يعنى كفار را كَخَشْيَةِ اللَّهِ در حالتى كه مشابه بودند ايشان مر آن جماعتى را كه از خدا ميترسيدند أَوْ أَشَدَّ خَشْيَةً يا در حالتى كه سخت‏تر بودند از روى ترس از آنان كه خداى را ميترسيدند شيخ ابو على طبرسى رحمه اللَّه در جوامع الجامع موافق صاحب كشاف اختيار اين تفسير كرده، و معنى ظاهرى را كه در مجمع البيان گفته بود مخالف قاعده نحوى دانسته، و آن معنى اينست كه جمعى ميترسيدند كافران را مانند ترسيدن ايشان خداى را يا ترسى سخت‏تر از ترسى كه مر خداى را داشتند وَ قالُوا و گفتند بمحض خوفى كه در جبلت انسان مخلوق شده: رَبَّنا أى پروردگار ما لِمَ كَتَبْتَ چرا نوشتى و واجب گردانيدى عَلَيْنَا الْقِتالَ بر ما مقاتله كفار را لَوْ لا أَخَّرْتَنا چرا تأخير نكردى حكم قتال ما را و نگذاشتى ما را فارغ إِلى‏ أَجَلٍ قَرِيبٍ تا بوقتى نزديك كه آن زمان موت طبيعى است در روضه كافى از حضرت امام محمد باقر عليه السّلام روايت كرده و همچنين محمد بن مسعود عياشى از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده كه مراد از «كف أيدى» در قتال در زمان حضرت امام حسن عليه السّلام است، و مراد از فرض قتال در وقت حضرت امام حسين عليه السّلام، و مراد از «اجل قريب» زمان ظهور قائم آل محمد است كه ظفر و نصرت قرين حال آن حضرت و أصحاب اوست «اللهم اجعلنا فى زمرتهم».

قُلْ بگو اى محمد مر آنان را كه تأخير در جهاد ميكنند و دل در حيات دنيا بسته‏ اند: مَتاعُ الدُّنْيا مال دنيا كه تمتع از آن ميگيريد قَلِيلٌ اندكست و در معرض زوال وَ الْآخِرَةُ خَيْرٌ و سراى آخرت بهتر است از دنيا و ابد الاباد باقيست لِمَنِ اتَّقى‏ براى كسى كه بپرهيزد از شرك و از نرفتن بجهاد وَ لا تُظْلَمُونَ و ستم رسيده نخواهيد شد اى اهل جهاد و كم نخواهد شد ثواب جهاد شما فَتِيلًا بمقدارى اندك على بن ابراهيم گفته كه: «فتيل» پوستى است كه در استخوان خرما ميباشد.

منبع اصلی: تفسير شريف لاهيجي، ج‏1، صص 513 -514 (نرم افزار جامع التفاسیر)

مهدی در قرآن  0261

تفسیر نور :

أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ قِيلَ لَهُمْ كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتالُ إِذا فَرِيقٌ مِنْهُمْ يَخْشَوْنَ النَّاسَ كَخَشْيَةِ اللَّهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْيَةً وَ قالُوا رَبَّنا لِمَ كَتَبْتَ عَلَيْنَا الْقِتالَ لَوْ لا أَخَّرْتَنا إِلى‏ أَجَلٍ قَرِيبٍ قُلْ مَتاعُ الدُّنْيا قَلِيلٌ وَ الْآخِرَةُ خَيْرٌ لِمَنِ اتَّقى‏ وَ لا تُظْلَمُونَ فَتِيلاً (77)

آيا نمى‏نگرى كسانى را كه (پيش از هجرت) به آنان گفته شد (اكنون) دست نگهداريد و نماز به پا داريد و زكات بپردازيد. ليكن چون جهاد (در مدينه) بر آنان مقرّر شد، گروهى از آنان از مردم (مشرك مكّه) چنان مى‏ترسيدند كه گويا از خدا مى‏ترسند، بلكه بيش از خدا (از كفّار مى‏ترسيدند) و (از روى اعتراض) گفتند: پروردگارا! چرا جنگ را بر ما واجب كردى؟ چرا ما را تا سرآمدى نزديك (مرگ طبيعى) مهلت ندادى؟ بگو: برخوردارى دنيا اندك و ناچيز است و براى كسى كه تقوا پيشه كند آخرت بهتر است، و به اندازه‏ى رشته‏ى ميان هسته خرما، به شما ستم نخواهد شد.

نكته‏ ها:

مسلمانان صدر اسلام در دوران سخت مكّه، از پيامبر اسلام اجازه‏ى جنگ با مشركان را مى‏خواستند و مى‏گفتند: پيش از اسلام عزيز بوديم، اينك به خاطر اسلام گرفتار فشاريم، بگذار بجنگيم تا عزّت خود را به دست آوريم. پيامبر صلى اللَّه عليه و آله كه آن هنگام مأمور به جنگ نبود، اجازه نمى‏داد، ولى پس از هجرت كه فرمان جهاد آمد، جمعى از همان جهاد طلبان، دست به اعتراض و بهانه جويى زدند و كفّار مكّه را بزرگ شمرده و از آنان به شدّت مى‏ ترسيدند.

مهدی در قرآن  0273

«خَشْيَةً» به ترسى گفته مى‏شود كه برخاسته از عظمت و بزرگ دانستن طرف باشد.

امام صادق عليه السلام فرمود: مراد از «كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ»، «كفوا السنتكم» است، گويا شعارهاى توخالى مى‏دادند كه آيه نازل شد، دست برداريد. «1»

امام باقر عليه السلام يكى از نمونه ‏ها را صلح امام حسن عليه السلام معرّفى فرمودند كه آن صلح از آنچه خورشيد بر آن مى‏تابد براى امّت اسلام بهتر بود. «2»

آرى، رهبر معصوم گاهى مثل امام حسن عليه السلام فرمان آتش‏بس مى‏دهد و گاهى مانند امام حسين عليه السلام جنگ و شهادت را لازم مى‏داند.

در روايات متعددى مى‏خوانيم كه مراد از اجل قريب كه مردم تقاضاى تأخير جهاد را تا آن زمان دارند، قيام حضرت مهدى عليه السلام است. «3» يعنى افرادى مى‏گويند: تا زمان قيام امام زمان عليه السلام نبايد حكم قتال بيايد.

پيام‏ها:

1 توجّه به تاريخ، سازنده است. «أَ لَمْ تَرَ …»

2 در آغاز هر انقلابى، تحمل مشكلات و سعه‏ى صدر لازم است. «كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ»

3 بايد احساسات زودرس و شعارهاى توخالى را كنترل كرد. «كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ»

4 دستورهاى خداوند، طبق مصالح واقعى است، نه تقاضاى مردم. «كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ» (با توجّه به شأن نزول)

مهدی در قرآن  0271

5 هميشه و همه جا شمشير كارساز نيست. در شرايط بحرانى و عدم آمادگى، نبايد بهانه به دشمن قوى پنجه داد. «كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ»

6 از رسول خدا و فرمان خدا جلو نيفتيد و در امور دينى، اظهار سليقه‏ى شخصى نكنيد. «كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ»

7 با نماز كه ياد خداست، آرامش درونى كسب كنيد و با زكات، خلاهاى اقتصادى را پر كنيد. «أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ»

8 مسائل عبادى اسلام با مسائل اقتصادى آن بهم پيوسته است. «الصَّلاةَ»، «الزَّكاةَ»

9 در ميان عبادات، نماز و زكات جايگاه ويژه دارد. «أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ»

10 نماز بر زكات مقدّم است. (هر كجا نامى از اين دو است، اوّل نام نماز است)

11 فرمان نماز و زكات قبل از جهاد صادر و تشريع شده است. «كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ …»

12 خودسازى، مقدّم بر جامعه سازى است، آنكه اهل نماز و زكات نباشد، اهل اخلاص و ايثار هم نخواهد بود. «أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ»

13 آنان كه زود داغ مى‏شوند، زود هم سرد مى‏شوند. آرى هر داغى، سرد مى‏شود، ولى هيچ پخته‏اى خام نمى‏شود. «كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ»، «فَلَمَّا كُتِبَ»، «لِمَ كَتَبْتَ»

14 انقلابى بودن مهم نيست، انقلابى ماندن مهم است. گاهى از شعار تا عمل فاصله زياد است. «فَلَمَّا كُتِبَ»، «إِذا فَرِيقٌ مِنْهُمْ يَخْشَوْنَ»

مهدی در قرآن  0274

15 فرمان جهاد، وسيله‏ى آزمايش مردم است. «كُتِبَ»، «الْقِتالُ»، «فَرِيقٌ مِنْهُمْ يَخْشَوْنَ»

16عامل مهم ترك جهاد، دلبستگى‏هاى دنيوى است. «لَوْ لا أَخَّرْتَنا إِلى‏ أَجَلٍ»

17 سرچشمه اعتراض به فرمان جهاد ترس است. «يَخْشَوْنَ»، «لِمَ كَتَبْتَ»

18 به فرمان‏هاى خدا و زمان صدور آنها اعتراض نكنيد. در برابر امر الهى، محاسبات زمانى و مكانى خود را كنار بگذاريد. «لَوْ لا أَخَّرْتَنا إِلى‏ أَجَلٍ قَرِيبٍ»

19 اعتراض به فرمان خدا نشانه‏ى بى‏تقوايى است. «لِمَ كَتَبْتَ»، «خَيْرٌ لِمَنِ اتَّقى‏»

20 اگر چشم اندازتان را وسيعتر از اين جهان مادّى قرار دهيد، به متاع اندك دنيا دلبسته نمى‏شويد. «وَ الْآخِرَةُ خَيْرٌ»

21 كاميابان آخرت، تنها اهل تقوايند. «خَيْرٌ لِمَنِ اتَّقى‏»

مهدی در قرآن  0275

پی نوشت:

(1). تفسير نور الثقلين كافى، ج 2، ص 114.

(2). كافى، ج 8، ص 330.

(3). تفسير عيّاشى، ج 1، ص 257. […..]

گردآورنده:طیبه فدوی

منبع اصلی: تفسير نور، ج‏2، صص 332- 333 (نرم افزار جامع التفاسیر)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *