مهدویت در قرآن – قسمت ۴6 – آیه 33 سوره اسرا

خانه / انتظار و مهدویت / مهدویت در قرآن – قسمت ۴6 – آیه 33 سوره اسرا

مهدویت در قرآن – قسمت ۴6 – آیه 33 سوره اسرا

مهدویت در قرآن – قسمت ۴6 – آیه 33 سوره اسرا

وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ إِنَّهُ كانَ مَنْصُوراً (33)

مهدی در قرآن  0338

اطیب البیان فی تسیر : 

وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ إِنَّهُ كانَ مَنْصُوراً (33)

و نكشيد نفسى را كه خداوند حرام فرموده قتل او را مگر آنكه قتل او بحق و امر الهى باشد و كسى كه مظلومى را بكشد پس بتحقيق ما قرار داديم و جعل فرموديم از براى ولى مقتول سلطه بر قاتل پس اسراف نكند در قتل محققا آن مقتول منصور است خداوند براى او ناصر قرار داده وَ لا تَقْتُلُوا خطاب بجميع مكلفين است النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ قتل مؤمن و مسلم و اهل ذمه كه بشرائط ذمه عمل كنند و كفار مشركين كه تحت معاهده باشند يا در امان مسلم باشند يا در حرم كه تمام اينها حرام است «إِلَّا بِالْحَقِّ» يا مشرك يا كافر يا منافق يا مرتكب زناى با محارم يا زناى محصنه يا مرتد يا قاتل يا مرتكب لواط يا دفع كسى كه قاصد قتل طرف هست و غير اينها كه محكوم بقتل هستند.

وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً قتل مظلوم همان قتل بغير حق است و ولى مقتول وارث مقتول هستند و سلطنت آنها اينست حق دارند قصاص كنند يا ديه بگيرند يا عفو كنند «فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ» اسراف زياد رويست كه بخواهد مثله كند قاتل را يا كافر محقون الدم ولى آنها بخواهد مسلم قاتل را قصاص كند بلكه بايد ديه بگيرد يا مرد را براى قتل زن بخواهند قصاص كنند يا حر را براى قتل عبد قصاص كنند و موارد ديگر كه قصاص نميشود كرد.

 «مسئلة» اگر جماعتى يك نفر را كشتند ولى مقتول ميتواند تمام آنها را بكشد مشروط بر اينكه ديه آنها را بدهد مثلا ده نفر يكى را كشتند بايد بهر يك از وراث اين ده نفر نه عشر ديه بدهد و هكذا بر حسب سهام إِنَّهُ كانَ مَنْصُوراً خداوند ولى مقتول را ناصر مقتول قرار داده «تنبيه» اخبار بسيار داريم كه اين آيه شريفه در مورد قتل ابى عبد اللَّه عليه السّلام است و ولى او حضرت قائم است و اگر بكشد جميع آنها را اسراف در قتل نشده و ما مكرر گفته ‏ايم كه اخبار بيان مصداق اتم مى ‏كند منافى با عموم آيه نيست و در بعض اخبار روات سؤال كردند كه كسانى كه در زمان حضرت بقية اللَّه هستند كه قاتل نبودند براى چه آنها را ميكشد؟ جواب دادند كه چون راضى بفعل آنها هستند « و الراضى بفعل قوم كالداخل فيهم»

مهدی در قرآن  0340

و از اينجا بعض اشكالاتى متوجه ميشود بايد حل شود.

اولا راضى بقتل را نبايد قصاص كرد فقط در عقوبت شريك فاعل است.

و ثانيا اين جمعيت كثير را نمى‏شود براى قتل يك نفر يا چند نفر كشت.

و ثالثا بايد سهم ديه آنها را رد كرد و حل تمام اين اشكالات باينست كه حضرت ابا عبد اللَّه عليه السّلام مسلما جزو اهل بيت رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و اله و سلّم بوده و جزو ذوى القربى و محبت آن از ضروريات دين است و كسانى كه راضى بقتل او هستند منكر ضرورى دين هستند و كافر و مرتد و واجب القتل هستند و انتقام از خود قتله در دوره رجعت پس از رجعت حضرت حسين عليه السّلام آنها را زنده ميكند و حضرت از آنها انتقام مى كشد و در قيامت خداوند از تمام آنها انتقام خواهد كشيد حتى دارد در اخبار كه هر فردى از شيعه از آنها انتقام مى‏ كشد باز زنده مى‏ شود فرد ديگر و بالاخص نصاب كه محكوم بكفر هستند.

منبع اصلی: أطيب البيان في تفسير القرآن، ج‏8، صص249-248(نرم افزار جامع التفاسیر)

مهدی در قرآن  0341

تفسیر جامع : 

قوله تعالى: وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ پروردگار در اين آيه نهى ميكند از ريختن خون بناحق و ميفرمايد هرگز نفس محترمى را نكشيد خداوند قتل را حرام كرده مگر آنكه مستحق كشتن باشد.

بقصاص يا وجهى ديگر مانند كسانيكه زناى محصنه كرده‏اند يا لواط و يا قطاع الطريق هستند و هر كه مظلوم كشته شود ما ولى او را بر قاتل تسلط داديم تا انتقام از خون مقتول بكشد.

فرمود پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم پرروردگار بمن امر فرمود با مردم كارزار كنم تا بگويند

لا اللّه الا اللّه

چون اين كلمه را گفتند خون و مالشان حرام ميگردد جز بحق صحابه حضورش عرض كردند اى رسول خدا قتل بحق چيست كه خداوند حلال امر نموده؟ فرمود كافر و مرتد شدن پس از ايمان و زنا كردن بعد از احصان و كشتن نفس ميباشد بايد او را بعنوان قصاص بقتل رسانيد.

در كافى ذيل آيه فوق از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده فرمود هرگاه چند نفر شريك شوند در ريختن خون يك نفر اولياء مقتول اختيار دارند يكى از آنها را بعنوان قصاص بقتل رسانند و بيش از يكنفر نميتوانند بقتل رسانند چه خداوند ميفرمايد: فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ اسراف در قتل نيست در زمان جاهليت چون كسى را بقتل ميرسانيدند اولياء مقتول قاتل و پدر و برادر و خويشان او را ميكشتند خداوند اينعمل را نهى كرد و فرمود اسراف در قتل نيست.

مهدی در قرآن  0342

در كافى از اسحق بن عمار روايت كرده گفت حضور حضرت موسى بن جعفر عليه السلام عرض كردم خداوند ميفرمايد وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ إِنَّهُ كانَ مَنْصُوراً مراد از اسراف در قتل كه خداوند نهى فرموده چيست؟ فرمود آنست كه غير از قاتل را نكشند و قاتل را مثله نكنند مجددا پرسيدم غرض از (منصورا) چه بوده؟ فرمودند كدام نصرت بالاتر از آنست كه خداوند قاتل را براى قصاص در اختيار اولياء مقتول گذارده كه يكنفر را بقتل برسانند و بكشند و با اين كشتن نه در دنيا و نه در آخرت گناهى بگردن آنها نباشد.

و نيز از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده آيه در حق حضرت امام حسين عليه السلام وارد شده و حضرت صادق عليه السلام فرمود كه اگر حضرت قائم ولى خون امام مظلوم تمام روى زمين را بقتل برساند در كشتن اسراف نكرده است چه اسراف در قتل آنست كه غير قاتل را بكشد.

منبع اصلی: تفسير جامع، ج‏4، صص 118-120 (نرم افزار جامع التفاسیر)

مهدی در قرآن  0343

تفسیر روان جاوید : 

در كافى از امام كاظم عليه السّلام نقل نموده كه پرسيدند از معناى اسراف در اين آيه فرمود آنستكه غير از كشنده را بكشد يا او را مثله نمايد عرض كردند معناى منصور بودن او چيست فرمود چه نصرتى بالاتر از آنكه قاتل را تسليم وارث مقتول نمايند كه او را بكشد و هيچ مسئوليّت دنيوى و اخروى نداشته باشد و عيّاشى از آنحضرت نقل نموده كه وقتى چند نفر يكنفر را بكشند والى بايد حكم كند كه ورثه مقتول هر كدام را بخواهند بكشند و حقّ ندارند زيادتر از يكنفر را بكشند چون خداوند فرموده نبايد اسراف در قتل شود و در كافى از امام صادق عليه السّلام روايت نموده كه نازل شده است در شأن امام حسين عليه السّلام كه اگر تمام اهل زمين را براى خونخواهى آنحضرت بكشند اسراف نشده است حقير عرض ميكنم ظاهرا اشاره بدفع اشكال از فعل امام زمان است بعد از ظهور و قيام بخونخواهى جدّ امجدش چون رتبه تمام اهل زمين بمراتب كمتر از رتبه سيّد الشهداء عليه السّلام است پس تجاوز از حقّ نشده و اسراف نميباشد و فردا كمل مقتول مظلوم او است و مصداق اتمّ و اوضح ولىّ و سلطان و منصور بنصرت الهى امام زمان است

منبع اصلی: تفسير روان جاويد، ج‏3، ص 358(نرم افزار جامع التفاسیر)

مهدی در قرآن  0344

تفسیر نور : 

وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ إِنَّهُ كانَ مَنْصُوراً (33)

و كسى را كه خداوند، (قتل او را) حرام كرده است نكشيد، مگر به حقّ. و هر كس مظلوم كشته شود، قطعاً براى ولىّ او تسلّط (و اختيار ديه يا قصاص) قرار داده‏ايم، پس نبايد در كشتن (و قصاص) زياده‏روى كند، چرا كه آن (ستمديده به طور عادلانه) يارى و حمايت شده است.

نكته ‏ها:

 «فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ» يعنى در قصاص بيش از قاتل را نكشيد و يا او را مثله نكنيد، چنان كه در جاهليّت چنين رسمى وجود داشته است.

قتل نفس و آدم‏كشى از گناهان كبيره است. هر كس در غير مورد قصاص يا فساد، كسى را بكشد، گويا همه‏ى مردم را كشته است، «مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعاً» «1» و كيفر چنين قتلى دوزخ ابدى است. «مَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فِيها» «2» اين كيفر، براى كسى كه اسلحه بكشد و تهديد به قتل كند و به عنوان مفسد و محارب شناخته شود، نيز ثابت است. «3»

در روايات يكى از مصاديق «ولى»، حضرت مهدى عليه السلام شمرده شده كه انتقام جدّ عزيزش امام حسين عليه السلام را خواهد گرفت. «4» «فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً» حمايت خداوند از مظلوم و سپردن حقّ قصاص به ولىّ دم، هم عامل بازدارنده از آدم‏كشى است و هم بازدارنده از اسراف در قصاص. «جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً»

مهدی در قرآن  0345

پيام ‏ها:

1 هر انسانى حقّ حيات دارد، حتّى غير مسلمانى كه با مسلمانان سر جنگ نداشته باشد، مصونيّت جانى و مالى دارد. «لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ» …

2 قانون الهى، محور ارزشها و حرمت‏هاست. «حَرَّمَ اللَّهُ»

3 خودكشى حرام است. «لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ»

4 از نظر اسلام، كشتن افراد، در مواردِ حق (همچون قصاص، دفاع، ارتداد، لواط يا زناى محصنه) جايز است. «إِلَّا بِالْحَقِّ»

5 مظلوم، هر كه باشد بايد مورد حمايت قرار گيرد. «مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً … مَنْصُوراً»

6 قرار دادن حقّ قصاص، براى حمايت از مظلوم است. «جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً»

7 اولياى مقتول داراى حقّ قصاص و كشتن قاتل هستند. «جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً»

7 در قصاص بايد خشم و غضب مهار شود و عدالت مراعات گردد. «فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ»

8 اسلام حتّى براى متجاوزات به جان انسان‏ها، عدالت را شرط دانسته است. اولياى مقتول، حقّ ندارند به عنوان قصاص، بيش از يك نفر را بكشند و از قانون قصاص سوء استفاده كنند.

9 قاتل را مُثله نكنيد و در نوع و كيفيّت قصاص، ناجوانمردى نكنيد. «فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ»

10 از سنّت‏هاى الهى، حمايت از مظلوم است. «إِنَّهُ كانَ مَنْصُوراً»

مهدی در قرآن  0339

پی نوشت:

(1). مائده، 32.

(2). نساء، 93.

(3). مائده، 33.

(4). تفسير نور الثقلين.

گردآورنده:طیبه فدوی

منبع اصلی: تفسير نور، ج‏7، صص 54-56(نرم افزار جامع التفاسیر)

مهدی در قرآن  0346

و من قتل مظلوما : 

و من قتل مظلوما فقد جعلنا لولیه سلطانا فلا یسرف فی القتل. انه کانمنصورا.

و آن کس که مظلوم کشته شده برای ولی او سلطه (حق قصاص) قرار دادیم امادر قبل اسراف نکند. چرا که او مورد حمایت است.

در این آیه مسئله (حق قصاص) کهبرای اولیای دم ثابت است مطرح شده است.

اما در عین حال ولی دم نباید بیش ازحق خود مطالبه کند، و در قتل اسراف نماید، چرا که او مورد حمایت است.

آریاولیای مقتول مادام که در محدوده شرع و اسلام گام برمی‏دارند و از حد خود تجاوزنکرده‏اند مورد نصرت الهی هستند.

روایات فراوانی از حضرت ائمه معصومین علیه ‏السلام به ما رسیده که در ذیل این آیه شریفه می‏فرمایند این آیه مربوط به حسین علیه‏ السلام است و ولی دم او حضرت حجة ابن الحسن علیه‏السلام است.

در اینجا به برخی از این روایات اشاره می‏شود.

مهدی در قرآن  0347

عن الصادق علیه‏ السلام: قال: ذلک قائم آل بیت محمد علیه‏السلام یخرج فیقتل بدم الحسین علیه‏السلام فلو قتل اهل الارض لم یکنمسرفا و قوله: فلا یسرف فی القتل ای لم یکن لیصنع شیئا فیکون مسرفا.

ثم قال ابوعبدالله علیه‏السلام:یقتل و الله ذراری قتلة الحسین علیه‏السلام لفعال آبائهم.

امام صادق علی ه‏السلام در جواب شخصی که از او درباره‏ی همین آیه سوال نموده فرمود:

آن قائم آل بیت محمد صلی الله علیه و آله و سلم است که خروج می‏کند و بهانتقام خون حسین علیه‏السلام دشمنانش را می‏کشد. پس چنانچه اهل زمین را به قتلرساند مسرف نخواهد بود. و اینکه فرموده (پس مباد در کشتن اسراف کند) یعنی کاریانجام نمی‏دهد که به سبب آن اسراف کرده باشد.

آنگاه امام علیه‏ السلام فرمود: به خدا سوگند قائم علیه‏ السلام نوادگان کشندگان حسین علیه‏السلام را به سبب کارهایپدرانشان به قتل می‏رساند. ” 1 “.

در حدیث دیگری عبدالسلام بن صالح هروی می‏گوید به حضرت ابوالحسن علی بن موسی الرضا علیه‏ السلام عرض کردم یا بن رسول الله: درباره‏ ی این حدیثی که از امام صادق علیه‏ السلام روایت شده که می‏فرماید:

هر گاه قائم علیه ‏السلام قیام کند ذراری و نوادگان قاتلان حسین علیه‏السلام را به خاطر کارهای پدرانشان به قتل می‏رساند چه می‏فرمایید؟

امام رضا علیه‏ السلام فرمود همین طوراست.

عرض کردم پس این آیه چه می‏گوید که: (هیچ نفسی بار دیگری را بر دوشنمی‏گیرد) ” 2 “.

امام فرمود: خداوند در اقوالش صادق است.

مهدی در قرآن  0348

ولی ذراری و نوادگان کشندگان سیدالشهداء به کرده‏ی پدرانشان راضی هستند و به آن جنایتها افتخارمی‏کنند و هر کس به کاری راضی باشد هم چون کسی که آن را انجام داده و چنانچه مردیدر مشرق کشته شود و مرد دیگری در مغرب به کشته شدنش راضی باشد. آنکه رضا داده نزدخداوند شریک قاتل خواهد بود.

بر این اساس حضرت قائم علیه‏السلام وقتی خروج کندآنها را بخاطر اینکه از کردار پدرانشان راضی اند می‏کشد.

راوی گوید به امام عرض کردم:

هر گاه قائم از شما بپا خیزد اول چه کار می‏کند؟

فرمود: از بنی شیبه آغاز می نماید. پس دستهایشان را قطع می‏کند چون آنها دزدان بیت الله عزوجل هستند. ” 3 “.

و امام باقر علیه ‏السلام هم پیرامون همین آیه فرمود:

او حسین بن علی علیه‏السلام است که مظلوم کشته شد و ما اولیای او هستیم و قائماز ما چون بپا خیزد خون حسین علیه‏السلام را مطالبه می‏نماید. پس آنقدر می‏کشد تااینکه گفته می‏شود در کشتن اسراف کرد.

بعد فرمود:

آنکه مقتول نامیده شده حسین علیه‏السلام است و ولی او قائم است و اسراف در قتل آنست که غیر قاتلش را بکشد (که او منصور و موید است) همانا دنیا به پایان نرسد تا اینکه مردی از آل رسول صلیالله علیه و آله و سلم بپا خیزد و زمین را از قسط و عدل پر سازد هم چنانکه از ظلم وجور سرشار شده باشد. ” 4 “.

مهدی در قرآن  0349

پی نوشت:

1- کامل الزیارات، ص 63

2- و لاتزر وازرة وزر اخری

3- عیون اخبار الرضا، ص 151

4- تفسیر عیاشی، جلد 2، ص 290

منبع اصلی:

راسخون

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *