مهدویت در نگاه دیگران

مهدویت در نگاه دیگران

خانه / انتظار و مهدویت / مهدویت در نگاه دیگران

اندیشۀ مهدویت در تصوف، بیش از آن‌که باوری دینی باشد، آموزه‌ای عرفانی است، با ابعاد تکوینی، تشریعی و سلوکی.ازآنجاکه مهدویت به‌صورت موضوعی مستقل، چندان در آثار صوفیه و عرفان مطرح نشده است، این آموزه در تصوف و عرفان اسلامی را باید ذیل بحث ولایت و ختم ولایت جستجو کرد.

مهدویت در نگاه دیگران

  • مهدویت از منظر فِرَق شیعه

الف). مهدویت از دیدگاه زیدیه

زیدیه مانند دیگر فرق اسلامی به اصل مهدویت اعتقاد دارند. آنان، متولد شدن امام مهدی در گذشته و غیبت آن را نمی‎پذیرند و تنها معتقد به موعود بودن و ظهور امام مهدی در آخرالزمان هستند. از نگاه زیدیه، غیبت امام با شرط خروج امام و دعوت به امامت خود منافات دارد.[۵۰] از این رو انطباق مصداق امام موعود و منتظر در امام دوازدهم شیعیان اثناعشری، را رد کرده یا حداقل تأیید نمی‌کنند. آنان تنها معتقدند امام منتظَر در آخرالزمان به دنیا آمده و قیام خواهد کرد.

به طور کلی مهدویت در زیدیه، مهدویت نوعیه است. آنها آخرین امام از سلسله ائمه را که جهان را پراز عدل و داد کند مهدی موعود می‌دانند و معتقدند باید از هر سیدی که دعوت به خود کند پیروی کرد چه بسا او همان مهدی موعود باشد[۵۱] اگر جهان را پر از عدل و داد کرد و کار را به اتمام رساند، مهدی موعود بودن او معلوم می‌شود، در غیر این صورت منتظر سید دیگری می‌مانند.[۵۲]

با این حال در طول تاریخ گروه‌هایی از زیدیه، ادعای مهدویت امامانی که در قیام‌ها کشته شده را مطرح می‌کردند و معتقد بودند آنان روزی بازخواهند گشت و جهان را پر از عدل و داد خواهند کرد. آنان در مورد زید بن علی،[۵۳] نفس زکیه،[۵۴] محمد بن قاسم بن علی بن عمر بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب(م۲۱۹ق)،[۵۵] یحیی بن عمر بن یحیی بن حسین بن زید بن علی بن حسین(م۲۵۰ق)[۵۶]و حسین بن قاسم عیانی (م۴۰۴ق) ادعای مهدویت کرد‎ه‌اند.[۵۷]

ب). مهدویت از دیدگاه اسماعیلیه

مسئله مهدویت به عنوان یک آموزه اصیل در اسماعیلیه شمرده می‎شود. مهدویت گرایی در این فرقه، اندیشه ثابت نبوده بلکه به موازات انشعابات در این فرقه نظریات متعددی درباره مهدویت ارائه شده است. بر این اساس اسماعیلیه خالصه نخستین گروهی در این فرقه بودند که‌اندیشه مهدویت را مطرح کردند. آنان پس از مرگ اسماعیل فرزند امام صادق علیه السلام  معتقد شدند وی نمرده و نخواهد مرد زیرا او مهدی قائم است. بر این اساس آنها از واژگانی نظیر قائم، حی، غائب، ستره، منتظر و مهدی که در روایات به عنوان ویژگی منجی آخرالزمان عنوان شده بود، استفاده می‎کردند.[۵۸][۵۹][۶۰]

گروه دیگر به نام مبارکیه با پذیرش مرگ اسماعیل، فرزندش محمد را به عنوان امام پس از او دانستند. بیشتر مبارکیه که بعدها قرامطه خوانده شدند پس از مرگ محمد، معتقد شدند او نمرده بلکه در غیبت به سر می‎برد و در آینده به عنوان قائم ظهور خواهد کرد.[۶۱] برخی از خلفای فاطمی نیز از مسأله مهدویت برای خود بهره برداری نموده و ادعای مهدویت کردند که از آن جمله می‎توان به عبیدالله مهدی بنیانگذار دولت فاطمیان و فرزندش محمد بن عبیدالله ملقب به قائم اشاره کرد.[۶۲]

اسماعیلیه همانند امامیه در پذیرفتن اصل غیبت با امامیه هم نظرند اما با توجه به تفاوت مصداق امام منتظر قائم با امامیه، برخی آنان معتقد به غیبت اسماعیل بن جعفر(علیه السلام) و برخی دیگر معتقد به غیبت محمد بن اسماعیل شدند.[۶۳]

ج). دیدگاه شیخیه

مهدویت از دیدگاه صوفیه

اندیشۀ مهدویت در تصوف، بیش از آن‌که باوری دینی باشد، آموزه‌ای عرفانی است؛ با ابعاد تکوینی، تشریعی و سلوکی.[۶۴] ازآنجاکه مهدویت به‌صورت موضوعی مستقل، چندان در آثار صوفیه و عرفان مطرح نشده است، این آموزه در تصوف و عرفان اسلامی را باید ذیل بحث ولایت و ختم ولایت جستجو کرد.[۶۵] در آثار مکتوب عرفانی قرون نخستین تصوف (قرن دوم تا پنجم هجری)، اصطلاحاتی مانند قائم، موعود، منجی، حجت مصلح و… زیر سایۀ بحث ختم ولایت معنا می‌یابد.[۶۶] حکیم ترمذی (م ۲۸۵ ق) نخست صوفی است که با نگارش کتاب ختم الولایه در دوران غیبت صغری، درباره ختم ولایت سخن گفته است.[۶۷] ابن‌عربی نیز مباحث مهدویت و خاتم‌الأولیای خود را در کتاب فتوحات المکیه ناظر بر پرسش‌های حکیم ترمذی مطرح کرده است. ترمذی در ختم الاولیاء از «مهدی آخرالزمان» سخن می‌گوید که برای برپاداشتن عدل قیام خواهد کرد؛ البته ترمذی دربارۀ خاتم الاولیاء نامی از شخص خاصی نمی‌برد و نمی‌توان گفت «مهدی»‌ای که او از آن نام برده است همان مهدی موردنظر شیعیان است.[۶۸] ابن‌عربی (۵۶۰-۶۳۸ ق) باب ۳۶۶ فتوحات المکیه را «فی معرفه منزل وزراء المهدی الظاهر فی آخر الزمان الذی بشر به رسول اللّه(صلی الله علیه و آله) و هو من أهل البیت» نام‌گذاری کرده است. وی آن حضرت را طبق روایات شیعه و اهل سنت، شخصی می‌داند که بعد از پر شدن زمین از ظلم و جور، زمین را از عدالت پر می‌کند و اگر از عمر زمین تنها یک روز باقی مانده باشد، خداوند آن روز طولانی می‌کند تا عدالت در زمین گستره شود؛ البته ابن‌عربی، آن حضرت را از فرزندان امام حسن مجتبی(علیه السلام) می‌داند که خَلقا و خُلقا شبیه ترین به پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) است.[۶۹] در مورد اینکه ابن‌عربی، حضرت مهدی را از فرزندان امام حسن(علیه السلام)دانسته است دو نکته می‌توان گفت:

  1. طبق آنچهملاصدرا، شیخ بهایی و عبدالوهاب شعرانی، همین متن را از ابن‌عربی نقل کرده‌اند، نه‌تنها جد حضرت مهدی را امام حسین(علیه السلام) دانسته است، بلکه تمامی سلسله اجداد آن حضرت را دقیقاً مطابق نظر شیعه می‌شمارد؛
  2. حتی اگر قائل به تحریف در کتاب فتوحات نشویم، اینکه جدحضرت مهدی را امام حسن(علیه السلام) بدانیم با حدیث نبوی که فرمودند: «… مهدی از فرزندان حسین و حسن است.»[۷۰] قابل‌حل است.[۷۱]

سید حیدر آملی (ولادت ۷۲۰ ق) در جامع الاسرار و منبع الانوار بحث مهدی قائم، صاحب الزمان و قطب وقت را مطرح می‌کند. او بر این باور است که ولایت مطلقه نیز مربوط به حقیقت کلیه حضرت ختمی‌مرتبت صلی الله علیه و آله و سلم است. مظهر آن از نظر ابن‌عربی، حضرت عیسی علیه السلام و از نظر سید حیدر آملی، امام علی(علیه السلام) است. مظهر ولایت مقیده نیز که از نظر ابن‌عربی، خود ابن‌عربی است و از نظر سید حیدر، حضرت مهدی علیه السلام . سید حیدر نظرات ابن‌عربی در این موضوع را خلاف عقل و نقل و کشف می‌داند.[۷۲] نظرات صوفیه در جزئیات آموزۀ مهدویت به موضع امامیه نزدیک‌ است. شخصیت‌های مهم صوفیه مانند سعدالدین حمویه (م ۶۵۰ ق)، از مریدان شیخ نجم‌الدین کبری[۷۳] شاه نعمت‌الله ولی (۷۳۰-۸۳۲ ق) در رساله مهدیه،[۷۴] ابراهیم بن محمد جوینی (۶۴۴-۷۲۲ ق) در کتاب فرائد السمطین،[۷۵] عبدالوهاب شعرانی (۸۹۸- ۹۷۳ ق) در الیواقیت و الجواهر،[۷۶] شیخ محمد لاهیجی (م ۹۱۲ ق) در شرح گلشن راز[۷۷] نظرات خود را درباره موضوع مهدویت بیان کرده‌اند که بسیار نزدیک به نظر امامیه است. در میان صوفیه، سابقه ادعای مهدویت هم دیده می‌شود. سید محمد نوربخش که از صوفیان مهم و تأثیرگذار قرن نهم هجری و مؤسس سلسله نوربخشیه است، در رساله الهدی، صراحتاً ادعای مهدویت می‌کند و بر ادعای خود ادله‌ای نیز می‌چیند.[۷۸] جریان تصوف همواره کوشیده تا بُعد عرفانی، فرا تاریخی و قدسی این مفهوم را در درجۀ اول اهمیت بداند. ازآنجاکه جهان‌بینی صوفیانه، معطوف به ابعاد فرا تاریخی (انفسی) است، شخصیت تاریخی مهدی را نیز به ابعاد فرا تاریخی و باطنی تأویل می‌کند. بر این اساس تمام ویژگی‌ها و علائمی را که دربارۀ ظهور حضرت مهدی تاریخی در روایات شیعی مطرح شده است، بیشتر به ابعاد انفسی احاله می‌کند تا جایگاه مقدس آن نیز محفوظ بماند و از عرفی و سطحی شدن آن جلوگیری شود. این موضوع را برای مثال در آثار دو عارف اواخر عصر قاجار، سلطان علیشاه گنابادی و صفی علیشاه اصفهانی می‌توان دید.[۷۹]

مهدویت در نگاه دیگران

  • دیدگاه اهل سنت

اندیشۀ مهدویت در تصوف، بیش از آن‌که باوری دینی باشد، آموزه‌ای عرفانی است، با ابعاد تکوینی، تشریعی و سلوکی.[۸۰] ازآنجاکه مهدویت به‌صورت موضوعی مستقل، چندان در آثار صوفیه و عرفان مطرح نشده است، این آموزه در تصوف و عرفان اسلامی را باید ذیل بحث ولایت و ختم ولایت جستجو کرد.[۸۱] در آثار مکتوب عرفانی قرون نخستین تصوف (قرن دوم تا پنجم هجری)، اصطلاحاتی مانند قائم، موعود، منجی، حجت مصلح و… زیر سایۀ بحث ختم ولایت معنا می‌یابد.[۸۲] ظاهراً حکیم ترمذی (م ۲۸۵ ق) نخست صوفی است که با نگارش کتاب ختم الولایه در دوران غیبت صغری، درباره ختم ولایت سخن گفته است.[۸۳] ابن‌عربی نیز مباحث مهدویت و خاتم‌الأولیای خود را در کتاب فتوحات المکیه ناظر بر پرسش‌های حکیم ترمذی مطرح کرده است. ترمذی در ختم الاولیاء از «مهدی آخرالزمان» سخن می‌گوید که برای برپاداشتن عدل قیام خواهد کرد؛ البته ترمذی دربارة خاتم الاولیاء نامی از شخص خاصی نمی‌برد و نمی‌توان گفت «مهدی» که او از آن نام برده است همان مهدی موردنظر شیعیان است.[۸۴] ابن‌عربی (۵۶۰-۶۳۸ ق) باب ۳۶۶ فتوحات المکیه را «فی معرفه منزل وزراء المهدی الظاهر فی آخر الزمان الذی بشر به رسول اللّه صلی الله علیه و آله و سلم و هو من أهل البیت» نام‌گذاری کرده است. وی آن حضرت را طبق روایات شیعه و اهل سنت، شخصی می‌داند که بعد از پر شدن زمین از ظلم و جور، زمین را از عدالت پر می‌کند و اگر از عمر زمین تنها یک روز باقی مانده باشد، خداوند آن روز طولانی می‌کند تا عدالت در زمین گستره شود؛ البته ابن‌عربی، آن حضرت را از فرزندان امام حسن مجتبی(علیه السلام) می‌داند که خَلقا و خُلقا شبیهترین به پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) است.[۸۵] در مورد اینکه ابن‌عربی، حضرت مهدی را از فرزندان امام حسن(علیه السلام) دانسته است دو نکته می‌توان گفت:

  1. طبق آنچه ملاصدرا، شیخ بهایی و عبدالوهاب شعرانی، همین متن را از ابن‌عربی نقل کرده‌اند، نه‌تنها جد حضرت مهدی را امام حسین(علیه السلام) دانسته است بلکه تمامی سلسله اجداد آن حضرت را دقیقاً مطابق نظر شیعه می‌شمارد؛
  2. حتی اگر قائل به تحریف در کتاب فتوحات نشویم، اینکه جد حضرت مهدی را امام حسن(علیه السلام) بدانیم با حدیث نبوی که فرمودند: «… مهدی از فرزندان حسین و حسن است.»[۸۶]قابل‌حل است.[۸۷]

سید حیدر آملی (ولادت ۷۲۰ ق) در جامع الاسرار و منبع الانوار بحث مهدی قائم، صاحب الزمان و قطب وقت را مطرح می‌کند. او بر این باور است که ولایت مطلقه نیز مربوط به حقیقت کلیه حضرت ختمی‌مرتبت صلی الله علیه و آله و سلم است که مظهر آن از نظر ابن‌عربی، حضرت عیسی(علیه السلام) و از نظر سید حیدر آملی، امام علی(علیه السلام) است و مظهر ولایت مقیده نیز که از نظر ابن‌عربی، خود ابن‌عربی است و از نظر سید حیدر، حضرت مهدی علیه السلام . او نظرات ابن‌عربی در این موضوع را خلاف عقل و نقل و کشف می‌داند.[۸۸] به‌طور کلی می‌توان گفت که صوفیه در جزئیات آموزه مهدویت به موضع امامیه نزدیک‌ترند. شخصیت‌های مهم صوفیه مانند سعدالدین حمویه (م ۶۵۰ ق)، از مریدان شیخ نجم‌الدین کبری[۸۹] شاه نعمت‌الله ولی (۷۳۰-۸۳۲ ق) در رساله مهدیه،[۹۰] ابراهیم بن محمد جوینی (۶۴۴-۷۲۲ ق) در کتاب فرائد السمطین،[۹۱] عبدالوهاب شعرانی (۸۹۸- ۹۷۳ ق) در الیواقیت و الجواهر،[۹۲] شیخ محمد لاهیجی (م ۹۱۲ ق) در شرح گلشن راز[۹۳] نظرات خود را درباره موضوع مهدویت بیان کرده‌اند که بسیار نزدیک به نظر امامیه است. در میان صوفیه سابقه ادعای مهدویت هم دیده می‌شود. سید محمد نوربخش، از صوفیان مهم و تأثیرگذار قرن نهم هجری و مؤسس سلسله نوربخشیه است. او در رساله الهدی، صراحتاً ادعای مهدویت می‌کند و بر ادعای خود ادله‌ای نیز می‌چیند.[۹۴] جریان تصوف همواره کوشیده تا بُعد عرفانی و فرا تاریخی و قدسی این مفهوم را در درجۀ اول اهمیت بداند و ازآنجاکه جهان‌بینی صوفیانه معطوف به ابعاد فرا تاریخی (انفسی) است، به طبع شخصیت تاریخی مهدی را به ابعاد فرا تاریخی و باطنی تأویل کرد و بر این اساس تمام ویژگی‌ها و علائمی که دربارۀ ظهور حضرت مهدی تاریخی در روایات شیعی مطرح شده بود، بیشتر به ابعاد انفسی احاله کرد تا جایگاه مقدس آن نیز محفوظ بماند و از عرفی و سطحی شدن آن جلوگیری شود. این مدعا را برای مثال در آثار دو عارف اواخر عصر قاجار، سلطان علیشاه گنابادی و صفی علیشاه اصفهانی می‌توان دید.[۹۵]

دیدگاه اسلام‌شناسان و شرق‌شناسان

موضوع پژوهش برخی از شرق شناسان مساله مهدویت بوده است و دیدگاه‌های متفاوتی در این زمینه دارند.

  • هانری کربن با نگاه پدیدارشناسانه مهدویت را از محوری‌ترین عناصر اعتقادی عرفان و حکمت شیعی تلقی می‌کند از نظر وی مهدویت به معنای تفسیر باطن دین و ظهور امام احیای دوباره حیات انسان‌ها است.[۹۶] از نگاه او با ظهور همه مبانی پنهان یا معانی معنوی وحی الهی اشکار می‌شود.[۹۷]. دارمستتر نویسنده فرانسوی با نگاهی تاریخی معتقد است که مهدویت در قرآن نیامده است و در سخنان پیامبر نیز نشانه‌های روشنی در این زمینه وجود ندارد. وی مهدویت را زاییده‌اندیشه فکری شیعه و متاثر از اساطیر ایرانی می‌داند.[۹۸]
  • فان فلوتن خاورشناس هندی مدعی است که‌اندیشه مهدویت به وسیله شیعیان کوفه ترویج شده است تا بتوانند از پتانسیل و توانایی‎هایش در مقابله با خلافت خلفاء بنی امیه ساکن شام استفاده کنند.[۹۹]ایگناتس گلدتسیهر خاورشناس مجارستانی با نگاهی تاریخی معتقد است که اعتقاد به مهدویت ریشه در عناصر فکری یهودی و مسیحی بازگشت دارد و در آن پاره‌ای از ویژگی مبحث سوشیانس که مورد استفاده زرتشتیان است دیده می‌شود.[۱۰۰] دیوید سامویل مارگولیوث معتقد است که مهدویت از زمان محمد‌بن حنفیه توسط مختار بن عبیدالله و توسط عده‌ای از طرفداران محمد بن حنفیه-فرقه کیسانیه- به وجود آمده که پس از کشته شدن او عنوان مهدی راه به او اطلاق کرده‌اند.[۱۰۱]

منابع

50 .           . سلطانی، تاریخ و عقاید زیدیه، ص۲۹۱.

  1. . عقل گرایی زیدیه در انحراف از مهدویت
  2. . جریان فکری سیاسی زیدیه
  3. . مجموع کتب ورسائل امام زید بن علی، ص۳۶۰؛ مروج الذهب، ج۳،ص۲۳۰؛ العقد الثمین فی أحکام الأئمة الطاهرین، ص۱۹۷.
  4. . مقاتل الطالبیین، ۱۴۱۹ق، ص۲۰۷ و ص۲۱۰۲۱۹؛ رسالة الحور العین، ص۳۹؛ شرح رسالة الحور العین، ص۱۵۶؛ العقد الثمین فی أحکام الأئمة الطاهرین، ص۴۲۲؛ مقالات الإسلامیین، ص۶۷.
  5. . مروج الذهب، ج۴، ص۶۱؛ رسالة الحور العین، ص۳۹؛ الشافی، ج۱، ص۲۷۲و ص۲۷۶؛ العقد الثمین فی أحکام الأئمة الطاهرین، ص۴۲۳؛ مقالات الإسلامیین، ص۶۷.
  6. . رسالة الحور العین، ص۳۹؛ شرح رسالة الحور العین، ص۱۵۶؛ الشافی، ج۱ ص۲۸۶؛ العقد الثمین فی أحکام الأئمة الطاهرین، ص۴۲۳؛ مقالات الإسلامیین، ص۶۷.
  7. . رجوع کنید به: سید علی موسوی نژاد، مهدویت و فرقه حسینیه زیدیه، هفت آسمان،ش ۲۷، پاییز ۱۳۸۴ش، ص۱۲۷ ۱۶۲.
  8. . نوبختی، فرق الشیعه، ص۶۱، بیروت، درالاضواء، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.
  9. . فرهاد دفتری، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ص۵۶.
  10. . المقالات و الفرق، ص۸۴، مرکز اننشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۰ش.
  11. . نوبختی، فرق الشیعه، ص۷۲.
  12. . جامع التواریخ، ص۲۳.
  13. . سعد بن عبدالله اشعری، المقالات و الفرق، تحقیق محمد جواد مشکور، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۰ش، ص۸۱.
  14. . نگاهی گذرا به سیر تاریخی مهدویت در تصوف، ص۲.
  15. . گونه‌شناسی اندیشه منجی موعود در ادیان، ص۳۶۱.
  16. . نگاهی گذرا به سیر تاریخی مهدویت در تصوف”، ص۲.
  17. . نگاهی گذرا به سیر تاریخی مهدویت در تصوف، ص۳.
  18. . نگاهی گذرا به سیر تاریخی مهدویت در تصوف، ص۳.
  19. . الفتوحات المکیة، ج۳، ص۳۲۷.
  20. . المهدی(عج)،ص ۷۴.
  21. . آموزۀ مهدویت در عرفان اسلامی، ص۱۲.
  22. . نگاهی گذرا به سیر تاریخی مهدویت در تصوف، ص۹ ر.ک، انوار الحقیقة و اطوار الطریق و اسرار الشریعة، ص۳۰۴.
  23. . همان، ص۸.
  24. . آشنایان ره عشق ۱، ص۴۶۳.
  25. . گونه شناسی اندیشه منجی موعود در اسلام، ص۵۱، به نقل از فرائد السمطین،‌ج۲، ص۳۱۰–۳۴۳.
  26. . همان، ص۵۱، به نقل از The Encyclopedia of Islam, v. 5, p.1237.
  27. . مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز، ص۳۱۳.
  28. . من مهدی هستم، ص۷۰۳.
  29. . نگاهی گذرا به سیر تاریخی مهدویت در تصوف، ص۱۴.
  30. . نگاهی گذرا به سیر تاریخی مهدویت در تصوف، ص۲.
  31. . گونه‌شناسی اندیشه منجی موعود در ادیان، ص۳۶۱.
  32. . نگاهی گذرا به سیر تاریخی مهدویت در تصوف”، ص۲.
  33. . نگاهی گذرا به سیر تاریخی مهدویت در تصوف، ص۳.
  34. . نگاهی گذرا به سیر تاریخی مهدویت در تصوف، ص۳.
  35. . الفتوحات المکیة، ج۳، ص۳۲۷.
  36. . المهدی(عج)،ص ۷۴.
  37. . آموزۀ مهدویت در عرفان اسلامی، ص۱۲.
  38. . نگاهی گذرا به سیر تاریخی مهدویت در تصوف، ص۹ ر.ک، انوار الحقیقة و اطوار الطریق و اسرار الشریعة، ص۳۰۴.
  39. . همان، ص۸.
  40. . آشنایان ره عشق ۱، ص۴۶۳.
  41. . گونه شناسی اندیشه منجی موعود در اسلام، ص۵۱، به نقل از فرائد السمطین،‌ج۲، ص۳۱۰–۳۴۳.
  42. . همان، ص۵۱، به نقل از The Encyclopedia of Islam, v. 5, p.1237.
  43. . مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز، ص۳۱۳.
  44. . من مهدی هستم، ص۷۰۳.
  45. . نگاهی گذرا به سیر تاریخی مهدویت در تصوف، ص۱۴.
  46. . موسوی گیلانی، سیدرضی، ۱۳۸۵، ص۷۲.
  47. . موسوی گیلانی، سیدرضی، ۱۳۸۵، ص۷۷.
  48. . موسوی گیلانی، سیدرضی، ۱۳۸۵، ص۹۵.
  49. . موسوی گیلانی، سیدرضی، ۱۳۸۵، ص۱۰۷.
  50. . موسوی گیلانی، سیدرضی، ۱۳۸۵، ص۱۰۹.
  51. . موسوی گیلانی، سیدرضی، ۱۳۸۵، ص۱۵۲.

پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *