نیایش با خدا – شرحی بر دعای سحر – بخش دوم

خانه / پیشنهاد ویژه / نیایش با خدا – شرحی بر دعای سحر – بخش دوم

معنا ندارد عبد وقتى به در خانه خدا می رود، چيزى از خدا بخواهد. او فقط بايد خدا خدا كند و وظيفه ديگرى ندارد. چرا در دعاها تكرار زياد است؟ زيرا دعا رابطه عبد با خدا است. عبد در مقابل خدا بايد مرتب بگويد: «يا اللَّهُ! يا اللَّهُ! يا اللَّهُ! يا ربِّ! يا ربِّ! يا ربِّ!»

نیایش با خدا – شرحی بر دعای سحر – بخش دوم

تفسير بهاء

اللَّهُمَّ انّى‏ اسْئَلُكَ مِنْ بَهآئِكَ بابْهاهُ‏ وَ كُلُّ بَهآئِكَ بهىٌّ؛ اللَّهُمَّ انّى‏ اسْئَلُكَ بِبَهآئِكَ كُلِّهِ. خدایا … خدایا … خدا …

تفسير ادبى‏

«اللَّهُمَّ» كلمه بسيطى است كه به معناى «يا الله» است. «الله» عَلَمْ است براى ذات واجب الوجود؛ ذاتى كه مستجمع جميع صفات جماليه و جلاليه است.

«سؤال» از نظر لغت، طلب دانى از عالى است؛ يعنى طلب كردن عبد از مولاست.

«بهاء» از نظر لغت، به معناى زيبايى و حُسن است؛ اما حُسنى كه در آن ظرافت، طراوات، حلاوت و ابّهت باشد.

قرآن «بهىّ» است، چون داراى حلاوت و طراوت است؛ بنابراين «بهاء» از «جمال» خاص‏تر است. «جمال» معناى عامى دارد، اما «بهاء» معنايى خاص‏ تر از «حُسن» دارد.

اقسام سوال‏

سوال بر دو قسم است: سوال حال و سوال قال.

     سوال حال در عالم وجود، ناسوت، ملكوت و جبروت؛ يعنى در تمام عالم هستى، سارى است. مراد از سوال حال، ربط ممكن و فقر ممكن- آن هم فقر ذاتى او- به‏ واجب و واجب‏ الوجود است. همان حالِ ممكن و نحوه وجودىِ او، خود نوعى سوال است.

     دوست داشتنى‏ ترين مسائل نزد خداى تبارك و تعالى، در مرتبه سوال حقيقى است؛ سوالى كه واسطه فيض از خدا می كند؛ يعنى وجود پيغمبر اكرم صلّى الله عليه و آله آن وجودى كه طبق قرآن و روايات، افضل، اشرف و اوسع همه وجودات است و ربط او به خدا فوق‏ العاده است؛ ربطى كه كسى جز خود او نمی تواند آن را درك كند:

«لافَرْقَ بَينَهُ وَ بَينَ‏ اللَّهِ الّا انَّهُ عَبْدُه.»

     محبوب‏ ترين مسائل نزد خدا در مرتبه دوم، استغفار، تذلل، خضوع و انقطاع بر در خانه خدا است تا جايى كه پروردگار عالم وعده داده كه نه تنها آه و ناله گنه‏كار را می آمرزد، بلكه حسنه مى ‏دهد و نامه درخشانى برايش مى ‏آورد: «الّا مَنْ تابَ وَامَنَ وَعَمِلَ عَمَلًا صالِحًا فَاوُلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيَّئاتِهِمْ حَسَناتٍ.» (1) اگر كسى توبه كند، پروردگار عالم گناهان او را به حسنات تبديل می كند؛ يعنى نامه سياهش شسته می شود و به جاى آن در نامه عملش ثواب‏ هايى كه از توبه و راز و نياز با خدا است، نوشته می شود. در روايات فراوانى می خوانيم كه: «پروردگار عالم از آه و توبه گنه‏كار بسيار خشنود می شود.» (2)

نیایش با خدا – شرحی بر دعای سحر

احتمالاتى براى «مسئول منه»

     اوّل: از نظر ادبى كلمه «مِنْ بَهائِك» متعلق به «اسْئلُكَ» است و ممكن است اين كلمه «مسئولٌ منه» باشد؛ يعنى: «خدايا! به در خانه‏ ات آمده‏ ام، از تو بهاء و زيبايى و سيرت می خواهم.»

در صورت پذيرش اين فرض، در فقرات ديگر دعا هم، آن را نافذ می دانيم.

     كلمه «بِابْهاهُ» هم متعلق به «اسْئَلُكَ» است؛ يعنى: «خدايا! به در خانه ‏ات آمده ‏ام و تو را به زيباترين زيبايى‏ هايت قسم می دهم.» لذا از نظر ادبى می گوييم «مسئولٌ منه» است.

     دوم: اين است كه بگوييم: در جمله «مِنْ بَهائِك»، «مِن» «مِن نَشْويّهِ» است. در اين صورت معنايش اين گونه مى ‏شود: «خدايا! به در خانه تو آمده ‏ام و تمام توجهم به زيبايى توست؛ زيبايى كه يك دنيا ظرافت، حلاوت و طراوت دارد.»

     اگر چنين باشد «مسئولٌ منه» در كلام اصلًا نيامده است؛ يعنى از خدا چيزى خواسته نشده است. می گويد: «خدايا! به در خانه تو آمده‏ ام، توجهم به زيبايى توست و به زيباترين زيبايى‏ هايت تو را قسم می دهم.»

اما براى چه نمی گويد؟

     روشن است كه از نظر ادبى معناى اول ظاهرتر است، اما از نظر عرفان و راه و رسم عبوديّت احتمال دوم قوى است. به نظر مى ‏رسد كه بايد احتمال دوم را بپذيريم و بگوييم «مسئولٌ منه» در اين دعا اصلًا نيامده است. چنان چه استاد بزرگوار ما رهبر عظيم الشأن انقلاب، امام خمينى رحمه الله در جلسه‏ هاى خصوصى می فرمودند: «دعاى سحر، مسئولٌ منه ندارد» يعنى فقط راز و نياز با خداست.

معنا ندارد عبد وقتى به در خانه خدا می رود، چيزى از خدا بخواهد. او فقط بايد خدا خدا كند و وظيفه ديگرى ندارد.

لطافت‏ هاى حذف «مسئولٌ منه»

حذف «مسئولٌ منه» از كلام، لطافت‏ هايى دارد كه به بعضى از آن‏ها اشاره می كنيم:

  1. حذف «مسئولٌ منه»، افاده عموم می كند؛ بدين معنا كه گاهى دعا كننده مى ‏گويد: «خدايا! آمده‏ ام از تو بهاء می خواهم.»

اما گاهى نمی گويد «بهاء می خواهم» بلكه می گويد: «خدايا! به در خانه‏ ات آمده‏ ام.»

براى چه آمده‏ ام؟ «آمده ‏ام تا خير دنيا و آخرت به من بدهى.» بالاتر، آمده‏ ام تا «مرا عبد خود كنى.»

  1. حذف «مسئولٌ منه» در كلام، احترام به مولاست، زيرا اگر مسئولٌ منه در كلام باشد معنايش اين است كه: «خدايا! آمده‏ ام بهاء می خواهم.»

اما اگر مسئولٌ منه در كلام نباشد معنايش اين است كه: «خدايا! تو عالم به حال منى، تو می دانى من چه می خواهم. بنابراين گفتن در مقابل تو غلط است.»

اين همان جمله‏ اى است كه شيخ الانبياء حضرت ابراهيم عليه السّلام در جواب جبرئيل به او گفته است:

«جبرئيلُ! حَسبى مِن سُوالى عِلْمُهُ بِحالى؛(3)

او عالم به حال من است، پس براى چه از او چيزى بخواهم؟»

حضرت ابراهيم می گويد: جبرئيل! من خدا خدا می كنم، چون وظيفه ‏ام اين است.

     در اين كلام حضرت ابراهيم، مسئولٌ منه وجود ندارد، مگر نه آن كه خدا «كريم» است؟ وقتى كه مولا «كريم» باشد، معنا ندارد «عبد» از «كريم» چيزى بخواهد، زيرا هر چه از كريمى مثل خدا بخواهد بازهم پست‏تر و كمتر از كرم او خواسته است. لذا می گويد: «خدايا! به در خانه ‏ات آمده‏ ام.»

چه می خواهم؟ … آنچه را كه كَرَم تو اقتضا بكند. معلوم است بالاترين چيزى كه كَرَمِ خدا اقتضا می كند اين است كه بنده، بنده بشود و عبوديّت را درك بكند.

اگر مسئولٌ منه در كلام نباشد معنايش اين طور می شود:

«خدايا! ربط محضم، حال كه ربط محضم، محتاج به همه چيزم، حالا كه محتاج به همه چيزم به درخانه‏ ات آمده‏ ام، تويى مستقل، منم ربط؛ تويى قوى و مبدأ آثار، خدايا! ضعيفى به در خانه تو آمده است.»

معلوم است كه خداوند قوى و رحيم و بنده پرور، با بنده ضعيف خود چه خواهد كرد: آمرزش و پذيرش.

  1. درست است كه «مسئولٌ منه» در دعا نيست، اما حالِ دعاكننده می گويد «مسئولٌ منه» چيست.

عارف از خدا چه می خواهد؟ وصل.

عاشق از خدا چه می خواهد؟ رسيدن به مطلوب، قرب به خدا.

گناه‏كار از خدا چه می خواهد؟ آمرزش.

فقير از خدا چه می خواهد؟ غِنا. غِنا از نظر: طبع، دنيا و آخرت.

  1. در حذف «مسئولٌ منه» ادعا اين است كه:

«اى خدا! به در خانه‏ات آمده‏ام، اما همه چيز فراموشم شده است؛ حتى «مسئولٌ منه». خدايا! به در خانه ات آمده‏ ام، آن ابهت تو، سعه رحمت تو، آن عشقى كه به تو دارم موجب شده است كه ديگر همه چيز را فراموش كرده‏ام. فقط اين را فراموش نكرده‏ ام كه به صد زبان بگويم: خدا! اين را فراموش نكرده‏ ام كه بگويم:

«اللَّهُمَّ انّى‏ اسْئَلُكَ مِنْ بَهآئِكَ بابْهاهُ وَ كُلُّ بَهآئِكَ بَهىّ؛

خدايا! جذبه ‏ات مرا گرفته است. ديگر چيزى جز تو را نمی بينم و درك نمی كنم و به چيزى جز تو، توجه ندارم.»

بنابراين بايد گفت كه از نظر عارف و عاشق و عبد، اين دعا به هيچ وجه، «مسئولٌ منه» ندارد.

نیایش با خدا – شرحی بر دعای سحر

شرح عرفانى‏

     عارف در وقت خلوت با خدا و توجه به حضرت او، گاهى به صفات جماليه و جلاليه خدا نظر دارد؛ يعنى در عالم اسماء و صفات است. در اين حال ناگزير تكثّرات تعيّنات و تميّزات را می بيند و بعضى از آن صفات را ابْهى‏ از بعض ديگر و ذات مقدس خدا را ابْهى‏ از همه صفات می بيند.

در اين نظر می گويد: «اللَّهُمَّ انّى‏ اسْئَلُكَ مِنْ بَهائِكَ بابْهاهُ.»

يعنى: خدايا! به در خانه ‏ات آمده‏ ام از زيباترين زيبايى ‏هايت به زيباترين زيبايى‏ هايت تو را قسم می دهم. خدايا! به درخانه ‏ات آمده‏ ام و تو را به ذات مقدست كه زيباتر از همه زيبايى‏ هاى توست، قسم می دهم.

وحدت و عينيت‏

اما گاهى عارف از عالم اسماء و صفات پا فراتر می گذارد و ديگر با حق خلوت می كند. ديگر به آن ذاتى كه مستجمع جميع صفات و كمالات است به نحو وحدت و به نحو عينيت نظر دارد.

ديگر آن جا نه تفضيل می بيند نه تفاضل. افضل و غير افضل نمی بيند. چيزى نمی بيند جز بهاء حق و لذا می گويد:

«اللَّهُمَّ انّى‏ اسْئَلُكَ بِبَهائِكَ كُلِّه و كُلُّ بهائكَ بهّى‏.»

يعنى:

خدايا! تو را به همه زيبايى‏ هايت قسم می دهم كه همه زيبايى‏ هايت زيباست.

خدايا! باز هم به ذات مقدست كه مستجمع جميع زيبايى‏ ها و كمالات است تو را قسم می دهم.

درس ولايى‏

     گاهى هم عارف، نظر به صفات افعال يعنى به فيض مقدّس دارد. و اين بار هم گاهى نظر به تكثّرها و تعيّن ‏هاى فيض مقدّس و صفات افعال دارد؛ يعنى نظر به رحمت واسعه پروردگار در اين عالم دارد، لذا از اين نظر می گويد: «اللَّهُمَّ انّى‏ اسْئَلُكَ مِنْ بِهائكَ بابْهاهُ.»

يعنى: خدايا! به در خانه‏ ات آمده و به زيبايى‏ ات توجه دارم و تو را به زيباترين زيبايى‏ هاى اين عالمِ وجود قسم می دهم.

خدايا! به حقيقت محمّديّه- كه زيباتر از همه موجودات است- تو را قسم می دهم.

اما يك باره توجه پيدا می كند كه فيض مقدس بسيط است و يا پى می برد كه:

«الَّذى احْسَنَ كُلَّ شَى‏ءٍ خَلَقَه»(4)؛ هر چه خدا خلق كرده زيباست.

هم‏چنين‏ «وَ ما امْرُنا الاّ واحِدَةٌ كَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ»(5)؛ و فرمانِ ما [فيض مقدس ما] جز يك بار نيست [بسيط است‏] آن هم چون چشم به هم زدنى.

ديگر در اين نظر می گويد:«كُلُّ بهائِكَ بَهى‏.» «اللَّهُمَّ انّى‏ اسْئَلُكَ بِبَهائِكَ كُلِّه.»

خدايا! تو را به فيض مقدّست كه همه آن نيكوست و داراى ظرافت و حُسن است قسم می دهم.

نكته ديگرى كه بايد توجه داشته باشيم اين است كه در روايات آمده است:

«اهل‏بيت، اسماءِ حُسناى الهى هستند.»

قرآن می فرمايد: «وَللَّه الاسْماءُ الْحُسْنى فَادْعُوهُ بِها»؛(6) براى خدا اسماء نيكويى است، به آن اسماء خدا را بخوانيد.

امام صادق عليه السلام می فرمايد: «نَحْنُ وَ اللَّهِ اْلَاسْماءُ الْحُسْنى؛(7)

به خدا قسم كه اسماء حسناى الهى ماييم.»

گاهى هم عارف در وقت دعا نظر به صفات افعال دارد، اما با اين نظر كه ائمه طاهرين اسماءُ الْحُسنى‏ هستند، لذا می گويد:

«اللَّهُمَّ انّى‏ اسْئَلُكَ مِنْ بَهائِكَ بِابْهاهُ.»

يعنى: خدايا! به در خانه‏ات آمده‏ ام و توجهم به زيباترين زيبايى توست، و تو را به زيباترين كس در خاندان عصمت و طهارت قسم می دهم.

خدايا! تو را به حقيقت محمّدى قسم می دهم.

اما يك وقت توجه به اين پيدا می كند كه:

«كُلّهُمْ نورٌ واحِدٌ اوَّلُنا مُحَمّدٌ، آخِرُنا مُحَمَّدٌ، اوْسَطُنا مُحَمَّد.»(8)

در اين نظر می گويد: «كُلُّ بَهائِكَ بَهى‏.» «اللَّهُمَّ انّى‏ اسْئَلُكَ بِبَهائِكَ كُلِّه.»

خدايا! همه نور چهارده معصوم ظرافت دارد، من به در خانه ‏ات آمده‏ ام و تو را به چهارده معصوم قسم می دهم.

نیایش با خدا – شرحی بر دعای سحر

حالت‏ هاى گوناگون عارفان‏

     عارفان مقام ‏ها و حالت‏ هاى متفاوتى دارند، اين حالت‏ ها و مقام‏ ها در هنگام دعاى آنان نيز مؤثرند، استاد بزرگوار ما رهبر عظيم الشأن انقلاب، امام خمينى رحمه الله در يكى از درس‏ هاى تفسير خود می فرمايند:

«بسم اللَّه الرحمن الرحيم در همه سوره‏ ها تفاوت دارد. بسم اللَّه سوره حمد غير از بسم الله سوره بقره است؛ … بسم اللَّه اشخاص هم تفاوت دارد. بسم اللَّه يك عارف به نسبت حالاتش، آن هم تفاوت دارد.» (9)

دعا و راز و نياز با خدا اين طور است. حالات، اثر كاملى در دعا دارند.

     عارف گاهى متوجه به عالم صفات و اسما است؛ از اين رو طورى دعا می كند. گاهى توجه به ذات مقدس حق دارد، طور ديگرى دعا می كند. زمانى هم توجه به عالم خلق و فيض مقدس دارد، دعايش صورتى ديگرى دارد و وقتى توجه به واسطه فيض اين عالم دارد، نيز به گونه ديگرى دعا می كند، لذا جمله:

«اللَّهُمَّ انّى‏ اسْئَلُكَ مِنْ بَهآئِكَ بِابْهاهُ وَ كُلُّ بهآئِكَ بَهى‏»

از نظر معنا نسبت به حالات و اشخاص تفاوت می كند. بايد ببينيم گوينده كيست و در وقت گفتن چه حالتى دارد. ممكن است گوينده به عالم اسما و صفات نظر داشته باشد و در آن حالت بگويد:

«خدايا! به در خانه‏ ات آمده ‏ام توجهم به زيبايى توست و به زيباترين زيبايى‏ هايت.»

يعنى: به ذات مقدست تو را قسم می دهم.

بعد از عالم اسما و صفات به ذات ربوبى توجه كند و همه اسما و صفات را عين ذات ببيند. در آن حالت می گويد:

«و كُلُّ بهآئِك بَهىٌّ اللَّهُمَّ انّى‏ اسْئَلُكَ مِنْ بَهآئِكَ كُلِّه‏

. يعنى خدايا! تو را به همه زيبايى‏ هايت كه يك چيز بيش‏تر نيست و آن ذات مقدس توست، قسم می دهم.»

زمانى هم داعى از عالم صفات و اسما به عالم خلق می آيد و نظر به فيض مقدس حق و به «كُنِ» رحمانى دارد. آن جا هم گاهى فقط اهل‏بيت عليهم السّلام، واسطه فيض و اسماى حُسْناى الهى را كه در عالم خلق جريان دارد، می بيند و می گويد:

«اللَّهُمَّ انّى‏ اسْئَلُكَ مِنْ بَهائِكَ بابْهاهُ.»

خدايا! به در خانه ‏ات آمده‏ ام توجهم به زيبايى عالم خلق توست خدايا! به حق پيغمبر اكرم صلّى الله عليه و آله و سلم تو را قسم می دهم.

در همان حال گاهى به اين كه همه اين‏ها نور واحدند و از هر نظر، حتى از نظر علم، يكى‏اند، توجه می كند.

«اوَّلُنا مُحَمّدٌ، اوْسَطُنا مُحَمَّدٌ، آخِرُنا مُحَمَّدٌ انَّهُمْ نورٌ واحِدٌ.»

در اين جا ست كه می گويد:

«و كُلُّ بهائِك بَهى‏.»

«اللَّهُمَّ انّى‏ اسْئَلُكَ بِبَهائِكَ كُلِّه.»

خدايا! به درخانه ‏ات آمده‏ ام نظر به چهارده معصوم دارم. خدايا! به حق چهارده معصوم تو را قسم می دهم.

گاهى هم به همه «كُنِ» رحمانى و همه فيض مقدس- و اين كه همه فيض مقدس مظهر صفات و اسماء خداست- نظر دارد، در اين حالت می گويد:

«خدايا! به درخانه‏ ات آمده ‏ام. به فيض مقدست قسم، و به آن وجودى كه اوسع و ابهى از همه وجودهاست، تو را قسم می دهم.»

يعنى: به حقيقت محمد صلّى الله عليه و آله تو را قسم می دهم.

گاهى هم به عالم خلق با بساط وى توجه پيدا می كند و می گويد:

«خدايا! به در خانه‏ ات آمده‏ ام. و به فيض مقدست، به «كُنِ» رحمانى‏ ات تو را قسم می دهم.»

يعنى: خدايا! به رحمت واسعه‏ ات، در اين عالم هستى كه بسيط است تو را قسم می دهم.

همه جملات دعا همين معنا را دارند. لذا تمام اين احتمال‏ ها، در جمله بعدى تا آخر دعا تكرار خواهد شد. بدين جهت نظير چنين دعايى را نداريم.

تفنّن در عبارت‏

     دعاى سحر، از نظر تفنّن در عبارت عالى است. اگر عرفا به اين دعا، «دعاى مباهله» می گويند و يا اين كه بزرگان، عرفا و اهل اللَّه، مثل استاد بزرگوار ما رهبر عظيم الشأن انقلاب عنايت خاصى روى اين دعا دارند، براى اين است كه شما نمی توانيد در كتاب‏ هاى ادعيه، نظير آن را از نظر فصاحت، بلاغت و تفنّن در عبارت پيدا كنيد.

در دعا، تكرار لازم است؛ تكرارى كه دلنشين باشد. چرا قرآن تكرار زياد دارد؟

زيرا كارخانه آدم سازى و كتاب اخلاق است و در كتاب اخلاق بايد تكرار باشد.

چرا در دعاها تكرار زياد است؟ زيرا دعا رابطه عبد با خدا است. عبد در مقابل خدا بايد مرتب بگويد: «يا اللَّهُ! يا اللَّهُ! يا اللَّهُ! يا ربِّ! يا ربِّ! يا ربِّ!»

خود اين تكرار، لذت‏ ها، حلاوت‏ ها و طراوت ‏ها دارد. اگر اين تكرار، تفنّن در عبارت هم داشته باشد، خيلى بهتر است. لذت روى لذت و طراوت روى طراوت، نورٌ عَلى نور است.

دعاى سحر يك جمله بيشتر نيست و آن، اين كه:

«خدا! خدا! به در خانه ‏ات آمده ‏ام، به ذات مقدست تو را قسم می دهم؛ خدا! خدا! به درخانه تو آمده ‏ام و به حقيقت محمّدى و چهارده معصوم: تو را قسم می دهم؛ خدا! خدا! به درخانه‏ ات آمده ‏ام و به فيض مقدست، به سعه رحمتت، به جهان آفرينشت تو را قسم می دهم.»

پس جمله: «اللَّهُمَّ انّى‏ اسْئَلُكَ مِنْ بَهائِكَ بِابْهاهُ و كُلُّ بَهائِكَ بَهى‏، اللَّهُمَّ انّى‏ اسْئَلُكَ بِبَهائِكَ كُلِّه.» توجه به عالم اسما، صفات، توجه به ذات مقدس و عالم خلق است و يا توجه به واسطه فيض، يعنى اهل‏بيت عليهم السّلام می باشد.

تفاوت حالت‏ هاى انسان‏

حالت‏ هاى انسان تفاوت دارد. بايد ديد چه حالتى دارد و توسّلش به چيست؟

نكته ‏اى كه به شما می گويم، اين است كه:

     اگر انسان بتواند حالِ جمع الجمعى پيدا بكند، و در وقتى كه توجه به ذات مقدس الهى دارد، هم به عالم اسما و صفات، هم به عالم خلق و هم به واسطه فيض توجه داشته باشد، خيلى عالى است. از اين رو قطعاً امام باقر عليه السلام با آن حالت جمع الجمعى‏اش- كه بايد بگوييم مظهر «اللَّه» است- در وقت اداى اين جمله‏ها حالت جمع الجمعى داشته است.

     می توان به طور طولى يا عرضى هر سه معنا را از جمله استفاده كرد؛ يعنى كسى كه دعا می خواند در وقت دعا به نحو طولى يا عرضى «استعمال شى در اكثر از معنا» بكند، هر سه احتمال و هر سه معنا را اراده بكند.

داعى اگر حالِ جمع‏ الجمعى داشته باشد در آنِ واحد می تواند به هر سه معنا توجه داشته باشد.

تذكر اخلاقى‏

     اگر رابطه انسان با خدايش محكم شود اين‏ها برايش آسان است. اگر انسان منغمر در عالم وحدت شد، ديگر اين چيزها برايش آسان می شود. عيبمان در اين است كه منغمر در عالم كثرتيم، از همين رو تا توجه به چيزى بكنيم از چيز ديگر غافل می شويم. اما آن كه منغمر در عالم وحدت است در آن واحد می تواند توجه‏ها داشته باشد، و ديگر آن جا كثرت و تعيّنى نيست.

     رابطه با خدا هر چه محكم‏تر باشد اين حالات براى انسان، بهتر پيدا می شود، و اولين توجهى كه پيدا می كند اين است كه به آن وجود حقه حقيقيه بسيط توجه پيدا می كند. متوجه آن وجود جمع‏الجمعى می شود و تشبهى هم به آن می يابد.

در روايات می خوانيم:

«الَصَّوْمُ لى‏ وَ انَا اجْزى‏ بِه؛(10) روزه مال من است، پاداشش هم خود منم.»

     جمله «پاداشش خود منم» يعنى چه؟ يعنى: اى روزه گير! روزه از عبادت‏هايى است كه تشبّه تو را به من خيلى می كند و جنبه حيوانى را كنترل و بُعدِ معنوى را قوى می كند. انسان اگر بتواند بُعدِ روحى را تقويت، و بُعدِ حيوانى را كنترل كند، و از آن مركب و بُراق بسازد، می تواند به جايى سفر كند كه به جز خدا نبيد و نداند.

پی نوشت:

(1). فرقان، آيه 70.

(2). ميزان الحكمة، ج 1، ص 338.

(3). بحارالأنوار، ج 68، ص 155،( باب 63- التوكل والتفويض …)، ح 70.

(4). سجده، آيه 7.

(5). قمر، آيه 50.

(6). اعراف، آيه 180.

(7). بحارالانوار، ج 91، ص 6،( باب 28- الاستشفاع بمحمد وآل محمد …)، ح 7؛ تفسير عياشى، ج 2، ص 42.

(8). بحارالانوار، ج 26، ص 5،( باب 14- نادر في معرفتهم صلوات اللَّه …)، ذيل ح 1.

(9). امام خمينى رحمه الله، تفسير سوره حمد، قسمت دوم.

(10). بحارالأنوار، ج 70، ص 11،( باب 122- حب الدنيا و ذمها و …)، ذيل ح 3.

پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *