هجرت پیامبر خدا و جان نثاری امام علی

خانه / قرآن و عترت / عترت / ستارگان هدایت / امام علی (علیه السلام) / هجرت پیامبر خدا و جان نثاری امام علی

تمامى مفسران شیعه و اکثر مفسران اهل سنّت، معتقدند که شأن نزول این آیه فداکارى امام علی علیه‌السّلام در لیلة المبیت و در بیان فضیلت و مقام آن حضرت است.

هجرت پیامبر خدا و جان نثاری امام علی علیه السّلام

     لیلة المبیت شبی است که حضرت امام علی علیه السّلام به جای پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله در بستر آن حضرت خوابید تا رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) از توطئه قتلی که مشرکان مکه برای او ریخته بودند بتواند جان سالم به در ببرد و از مکه به مدینه هجرت بنماید. این واقعه در اوّل ربیع الاول سال چهاردهم بعثت که بعدا سال ۱ هجری قرار داده شد به وقوع پیوست. عمل حضرت علی علیه السّلام در لیله المبیت یکی از فضائل امام علی علیه السّلام است و در شأن آن آیه ۲۰۷ سوره بقره نازل شد.

توطئه دارالندوه

     اشراف قریش در دار الندوه گرد هم آمدند. حاضران از خاندان‌هاى بنى عبد شمس، نوفل، عبد الدار، جمح، سهم، اسد، مخزوم و دیگر خانواده‌هاى مکه بودند و اجازه ندادند که احدى از تهامه وارد شود، زیرا تهامى‌ها هوادار محمّد (صلّی الله علیه و اله و سلم) بودند. همچنان که مواظب بودند تا احدى از خاندان هاشم یا کسانى که به گونه‌اى با آن‌ها ارتباط دارند، از این جریان باخبر نشود.[۱]

     مطابق گزارش‌ها، شیطان نیز در چهره پیرى نجدى همراه آنان وارد مجلس شد.[۲] آن‌ها با هم مشورت و رایزنى کردند که با محمّد (صلّی الله علیه و آله و سلّم) چه کنند؟ پیشنهادهایى مطرح شد، از جمله کسى گفت: او را به زنجیر آهنى بسته حبس نمایند، امّا احتمال دادند که با یارانش ارتباط برقرار کند و آنان، او را آزاد کنند. پیشنهاد شد او را به سرزمین ‌هاى دیگر تبعید کنند؛ چنان دیدند که این کار به محمّد (صلّی الله علیه و آله و سلم) امکان مى ‌دهد تا به نشر و ترویج دین خود همّت گمارد. در نهایت رأى آنان بر پیشنهاد ابوجهل یا شیطان قرار گرفت که از هر قبیله یک جوان دلیر و نسب‌دار انتخاب کنند و آنگاه به هر کدام از جوانان یک شمشیر برّنده بدهند و آنان با شمشیرهاى خود بر پیامبر (صلّی الله علیه وآله) وارد شوند و دسته‌ جمعى او را بکشند و خون او در میان همه قبایل پراکنده شود و بنى عبد مناف نتوانند با همه طوایف قریش بجنگند و ناچار به گرفتن دیه تن در دهند و آنان هم دیه مى‌دهند. بدین ترتیب کار پایان مى ‌یابد.

هجرت پیامبر خدا و جان نثاری امام علی علیه السّلام

امام علی (علیه السّلام) در بستر پیامبر خدا (صلّی الله علیه وآله)

     به دنبال توطئه دار الندوه، فرشته وحى پیامبر را از نقشه شوم مشرکان آگاه ساخت و دستور الهى را به او ابلاغ کرد که باید هر چه زودتر مکه را به عزم یثرب ترک کند. رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) امام على (علیه السّلام) را از توطئه قریش خبر داد و او را فرمود که در بسترش بخوابد. امام على (علیه السّلام) گفت: اى پیامبر خدا، آیا با خوابیدن من در آنجا تو سالم مى‌ مانى؟ پیامبر (صلّی الله علیه وآله) فرمود: بلى، على (علیه السّلام) خنده‌اى تبسّم‌ آمیز کرد و به شکرانه این افتخار، سر به سجده گذاشت. سپس در بستر پیامبر (صلّی الله علیه وآله) خوابید و روانداز خصوصى حضرت را روى خود کشید.

     پیامبر (صلّی الله علیه وآله) در حالى از خانه خارج شد که قریش خانه را در محاصره داشتند و انتظار مى ‌کشیدند تا بخوابد. رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) به هنگام بیرون شدن از خانه، این‌ آیه را تلاوت مى ‌کرد:«وَ جَعَلْنا مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ سَدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَیْناهُمْ فَهُمْ لا یُبْصِرُونَ»[۳] و ما فراروى آن‌ها سدّى و پشت سرشان سدّى نهاده و پرده‌اى بر (چشمان) آنان فروگسترده‌ ایم؛ در نتیجه نمى ‌توانند ببینند. آنگاه مشت خاکى برگرفت و بر سر آنان پاشید و بى‌آنکه او را ببینند، از میان ایشان گذشت و راهى غار ثور شد. برخى نیز مى گویند هنگامى که پیامبر از خانه خارج شد همه آنان را خواب ربوده بود و پیامبر از غفلت آنان استفاده کرد. ولى این نظر دور از حقیقت است و هرگز شخص عاقل باور نمى کند که چهل آدم کش که خانه را براى این محاصره کرده بودند که پیامبر از خانه بیرون نرود تا در وقت مناسب او را بکشند، ماموریت خود را آن چنان سرسرى بگیرند که همگى باخیال آسوده بخوابند! ولى بعید نیست، همان طور که برخى نوشته اند، پیامبر پیش از گرد آمدن تروریست ها، خانه را ترک گفته بود.[۴]

     گویند: مشرکان قریش، على را همچون پیامبر (صلّی الله علیه وآله) سنگ‌باران کردند و او به خود مى ‌پیچید، و سرش را زیر پارچه کرده بود و تا صبح بیرون نیاورد.

      یعقوبی می نویسد: خداى عزّوجلّ در آن شب به جبرئیل و میکائیل وحى کرد که من یکى از شما دو نفر را محکوم به مرگ کرده‌ ام، کدامیک حاضر است در راه رفیقش از خود بگذرد؟ پس هر دو زندگى را برگزیدند و خداى بان دو وحى کرد که چرا مانند على بن ابى طالب نبودید؟ من میان او و محمد برادرى انداختم و عمر یکى از آن دو را بیشتر قرار دادم پس على مرگ را برگزید و زندگى را براى محمد خواست و در بستر او خوابید، اکنون بزمین فرود آیید و او را از دشمنش نگهدارى کنید. پس جبرئیل و میکائیل فرود آمدند و یکى از آن دو بالاى سر و دیگرى در پایین پاى على نشستند تا او را از دشمنش پاسبانى کنند و سنگ ها را از او بدور دارند و جبرئیل می گفت: بخّ بخّ لک یابن ابى طالب، مَن مثلک یُباهى الله بک ملائکة سبع سماوات، به به تو را اى پسر ابو طالب کیست مانند تو؟ خدا بواسطه تو بر ملائکه هفت آسمان مباهات مى‌نماید.[۵]

هجوم به خانه پیامبر

     ماموران قریش، نخست تصمیم گرفته بودند که نیمه شب به خانه پیامبر هجوم آورند، ولى به عللى از این تصمیم منصرف شدند و سرانجام قرار گذاشتند در فروغ صبح وارد خانه شوند و ماموریت خود را انجام دهند. قریش صبحگاهان به على (علیه السّلام) یورش بردند و تا او چشم خود را به آنان باز کند، با شمشیرهاى کشیده به او حمله آوردند. خالد بن ولید از همه جلوتر بود، على علیه السّلام پرید و با تردستى و چالاکى، دستش را گرفت و به هم پیچاند. امام على (علیه السّلام) شمشیر را از دست خالد گرفت و با آن به قریش سخت گرفت. مشرکان از جلوى او به بیرون‌ خانه گریختند، چنان که گوسفند مى‌رمد. چون به او نگریستند، دریافتند که على است. پرسیدند: تو على هستى؟ گفت: من على هستم. گفتند: هدف ما تو نبودى. یارت چه کرد؟ فرمود: از او چیزى نمى‌دانم.[۶]

      در روایات دیگری آمده است در این موقع، از فرط عصبانیت به سوى حضرت امام على علیه السّلام حمله بردند و او را به سوى مسجدالحرام کشیدند، ولى پس از بازداشت مختصرى ناگزیر آزادش ساختند و در حالى که خشم گلوى آنان را مى‌فشرد تصمیم گرفتند که از پاى ننشینند تا جایگاه پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم را کشف کنند.[۷]

هجرت پیامبر خدا و جان نثاری امام علی علیه السّلام

نزول آیه‌ای از قرآن

     خداوند متعال براى تحسین و تقدیر از فداکاری امیرمؤمنان علیه‌السّلام آیه ‌اى بر پیامبرش نازل کرد و جان نثارى، فداکارى، تعهد و ایمان حضرت امام علی علیه‌السّلام را ستود. خداوند متعال در این آیه مبارکه فرمود: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ»؛[۸] و از میان مردم کسى است که جان خود را براى طلب خشنودى خدا مى‌فروشد، و خدا نسبت به [این‌] بندگان مهربان است.

     تمامى مفسران شیعه و اکثر مفسران اهل سنّت، معتقدند که شأن نزول این آیه فداکارى امام علی علیه‌السّلام در لیلة المبیت و در بیان فضیلت و مقام آن حضرت است. طبرسی صاحب تفسیر “مجمع البیان” گوید: این آیه در میان راه مکه و مدینه، به هنگام هجرت پیامبر صلّی الله علیه و آله بر آن حضرت نازل گردید.[۹]

     در همین تفسیر آمده است: هنگامى که حضرت امام علی علیه‌السّلام در بستر پیامبر صلّی الله علیه و آله خوابید تا ایشان از دسیسه مشرکان بگریزد، جبرئیل در بالاى سر حضرت علی علیه‌السّلام و میکائیل در پایین پاهایش قرار گرفته (و او را محافظت مى‌ نمودند) و جبرئیل به آن حضرت، مى‌ گفت: آفرین و خوشا به افرادى مانند تو، اى پسر ابى‌طالب که خداوند متعال در میان فرشتگانش به تو مباهات مى‌ کند و به تو مى‌ نازد.[۱۰]

     دانشمندان سنّی و شیعه نقل کرده اند که خداوند در آن شب به دو فرشته بزرگ خود، جبرئیل و میکائیل، خطاب کرد که: اگر من برای یکی از شما مرگ و برای دیگری حیات مقرر کنم کدام یک از شما حاضر است مرگ را بپذیرد و زندگی را به دیگری واگذار کند؟ در این لحظه هیچ کدام نتوانست مرگ را بپذیرد و در راه دیگری فداکاری کند. سپس خدا به آن دو فرشته خطاب کرد که: به زمین فرود آیید و ببینید که علی چگونه مرگ را خریده، خود را فدای پیامبر کرده است؛ سپس جان علی را از شر دشمن حفظ کنید.[11]

     اگر از نظر بعضی مرور زمان بر این فضیلت بزرگ پرده کشیده است، ولی در آغاز اسلام عمل حضرت امام علی علیه السّلام در نظر دوست و دشمن بزرگترین فداکاری به شمار می رفت. در شورای شش نفری که به فرمان عمر برای تعیین خلیفه تشکیل شد امام علی علیه السّلام با ذکر این فضیلت بزرگ بر اعضای شورا احتجاج کرد و گفت: من شما اعضای شورا را به خدا سوگند می دهم که آیا جز من کسی بود که برای پیامبر در غار حرا غذا ببرد؟ آیا جز من کسی در جای او خوابید و خود را سپر بلای او کرد؟ همگی گفتند: والله جز تو کسی نبوده است.[12]

     مرحوم سید بن طاووس درباره فداکاری امام علی علیه السّلام تحلیل جالبی دارد و آن را به فداکاری اسماعیل و تسلیم او در برابر پدر قیاس کرده، برتری ایثار حضرت علی علیه السّلام را اثبات کرده است.[13]

پی نوشت:

1- تاریخ الخمیس، ۱/ ۳۲۱؛ سیره حلبى، ۲/ ۲۵؛ نور الابصار، ۱۵.

2- تاریخ الامم و الملوک، ۲/ ۶۸؛ تاریخ الخمیس، ۱/ ۳۲۱- ۳۲۲.

3- یس (۳۶): ۹

4- سیره حلبى، ج ۲، ص ۳۲.

5- تاریخ ‌یعقوبى ، ترجمه محمد ابراهیم آیتی،ج‌۱، ص۳۹۸

6- امالى طوسى، ۲/ ۸۲- ۸۳.

7- تاریخ طبرى، ج ۲، ص ۹۷.

8- سوره بقره، آیه ۲۰۷.

9- مجمع البیان فى تفسیر القرآن، ج ۱-۲، ص ۵۳۵؛ تفسیر نمونه، ج ۲، ص ۴۷.

10- مجمع البیان فى تفسیر القرآن، ج ۱-۲، ص ۵۳۵؛ تفسیر نمونه، ج ۲، ص ۴۶؛ تاریخ الیعقوبى، ج ۱، ص ۳۵۸.

11- بحارالأنوار، ج ۱۹، ص ۳۹، به نقل از احیاء العلوم غزالی.

12- خصال صدوق، ج ۲، ص ۱۲۳؛ احتجاج طبرسی، ص ۷۴.

13- ر.ک: اقبال، ص ۵۹۳؛ بحارالأنوار، ج ۱۹، ص ۹۸.

منبع: دانشنامه اسلامی

 

پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *