هدفگذاری ماهیت دینی و ملی در خط نفوذ| رسول سنائی راد (اختصاصی هیات)

خانه / مطالب و رویدادها / هدفگذاری ماهیت دینی و ملی در خط نفوذ| رسول سنائی راد (اختصاصی هیات)

نفوذ به معنای تأثیرگذاری و سلطة نامرئی است که در فرآیندی تدریجی و با تغییر در ذائقه ها، احساسات و سپس باورها انجام می‌شود. نفوذ بیگانگان در کشور ما به خصوص از دورة قاجار سابقه دارد که با تلقی برتری دولت‌های غربی

بخش‌های روشنفکران و سپس توده‌های سطحی نگر که در معرض ارتباط‌گیری با غرب ‌بوده و با دیدن عقب ماندگی‌های کشور احساس حقارت می کردند، تشدید و در دوران حکومت پهلوی به اوج رسید.با انقلاب اسلامی و سپس جنگ تحمیلی و حمایت غرب از شاه و صدام از یکسو و تقویت باورهای دینی ـ انقلابی و احساسات ملی گرایش به غرب تنازل یافت اما پس از جنگ و شروع تهاجم فرهنگی مجدداً در دستور کار قرار گرفت. در دورة جدید که ارتباط و تماس به بهانة اجرای برجام تشدید شده غرب برای تغییر مورد نظر خود علیه جمهوری اسلامی نفوذ را در پیوند با صبر استراتژیک، شیوه‌ای برای تغییر در ماهیت دینی و انقلابی در کشورمان تلقی کرده و لذا از ابزاری چون دیپلماسی فرهنگی و دیپلماسی عمومی برای تاثیرگذاری بر نخبگان، مسئولین و مردم بهره گرفته و تلاش دارد به کمک جریانات سیاسی غربگرا که آنان را میانه رو می‌نامد به تدریج ماهیت دینی و انقلابی را هدف قرار داده و با استحالة ماهیتی زمینه تبدیل جمهوری اسلامی را به کشوری همراه و حتی متحد فراهم سازد.

 راهبرد دائمی نظام استکبار علیه جمهوری اسلامی

«تغییر» است که به تناسب شرایط و توان آن را در سطوح مختلف 1- تغییر ساختار (فروپاشی)، 2- تغییر رفتار ، 3- تغییر افکار دنبال می کند. از نگاه استراتژیست های غربی، تغییر با دو روش «بی ثبات سازی» و تهدید سخت و یا «نفوذ» و تهدید نرم مقدور می‌باشد که البته کاربرد آن به زمینه‌ها و شرایطی بستگی دارد. آنها در مراحل اولیه پیروزی انقلاب اسلامی و هر گاه که برآوردشان نسبت به اقتدار جمهوری اسلامی ایران منفی بوده، بی ثبات سازی را دنبال کرده‌اند که نمونة آن هدایت گروهک‌های ضد انقلاب به آشوب و بلوا و حمایت از صدام برای جنگ هشت ساله و یا همراهی با فتنه گران برای آشوب 8 ماهه بوده است. استفاده از شیوة نفوذ که به معنای رخنه کردن و تاثیرگذاری با بهره گیری از ابزار اغواء، فریب، برای در اختیار گرفتن و به استخدام در آوردن و سلطه نامرئی است، در شرایطی اتفاق می افتد که بکارگیری اجبار و فشار در برخورد با اقتدار حریف مقدور نبوده و نه تنها بی فایده است بلکه اکراه و مقاومت بر می انگیزد. بنابراین هر گاه بی ثبات سازی با استفاده از ابزار سخت و خشن بی نتیجه باشد، نظام استکبار نفوذ را در دستور کار قرار می دهد که زمینة آن هم وجود سهل اندیشی، سهل انگاری و خوش بینی نسبت به نفوذگر، ناجی تلقی کردن و افزایش سطح تماس و ارتباط با او بدون حساسیت های لازم است. از این رو شرایط پسا برجام و استفاده از برجام دشمن را که از درگیری مستقیم و بی ثبات سازی با بکارگیری قدرت و اجبار مایوس شده به فکر بهره گیری از نفوذ برای مهار و تبدیل جمهوری اسلامی به یک متحد و همراه در سایه مذاکره، تعامل و برقراری ارتباط انداخته است.

عامل اصلی سد نفوذ در مقابل بیگانگان

هویت ملی و دینی و احساس متمایز بودن است که به  غیریت سازی یا «خودی ـ بیگانه» انجامیده و مقاومت خودی در برابر بیگانه را رقم می زند. این باور احساس و ادراک «دوست ـ دشمن» را تولید کرده و لذا اجازة اطاعت و پیروی که هیچ ، اجازة همرنگ شدن با او را هم سلب می کند. ما در کشورمان برخوردار از سه هویت ملی، دینی و غربی هستیم که هویت غربی از دوران قاجار و با نفوذ دولت‌های استعماری غرب بر روی اقشار سطحی نگر و خودباخته اعم از عوام و یا شبه روشنفکر مرعوب پیشرفت‌های مادی غرب و احساس حقارت نسبت به آنان پدیده آمده است. اما ریشه دار بودن «هویت دینی و ملی» و برانگیخته شدن بیداری اسلامی با پیام‌های هویت بخش بر آمده از انقلاب اسلامی و حمله صدام به کشور عزیز ایران اسلامی، دو هویت ملی و دینی به سرعت تقویت و اسلام خواهی و مهین دوستی را تقویت کرد. باور به ضرورت عزت دینی و عدم پذیرش دوستی و سلطه کفار و مشرکین و همچنین احساس افتخار و غرور ناشی از شکست دشمنان و پیشرفت کشور، منجر به شکل گیری روحیة ایستادگی و مقاومت و تقویت آن در سالهای انقلاب و دفاع مقدس شده و فرهنگ سیاسی بخش‌های گسترده‌ای از جامعه تعمیق یافته است. در واقع در پرتو انوار انقلاب اسلامی، ماهیت ملی و دینی جامعة ایران پررنگ تر از گذشته شده و با تقویت غیریت سازی نسبت به بیگانگان و مستکبرین، آمریکا و غرب در قالب نظام استکبار به عنوان دشمن با طرد و نفرت مواجه گردید. حمایت بی پرده و گستردة کشورهای غربی و در رأس آنان آمریکا، متحدان غربی‌اش و رژیم اشغالگر قدس به این قطب بندی ماهیتی، استحکام بیشتری بخشید و لذا هویت غربی یا همان غربگرایی که نفوذ پذیری دولت‌های غربی را تسهیل می کرد، به شدت رنگ یافت. اما با پایان جنگ و اثبات بی نتیجه بودن شیوة بی ثبات سازی از طریق قدرت عریان یا توپ و تفنگ، تهاجم فرهنگی و یا جنگ نرم در دستور کار دشمنان غربی و جریانات منزوی شدة غربگرا و مخالف ماهیت دینی ـ انقلابی قرار گرفته و در روندی تدریجی با استفاده از غفلت مسئولین و جدی گرفته نشدن هشدارهای دیده‌بان بیدار انقلاب اسلامی مبنی بر ضرورت هوشیاری در برابر این تهاجم و شبیخون وحشتناک، زمینه‌های نفوذ تقویت و با شکل‌گیری سهل اندیشی و سهل انگاری در بین برخی از عناصر خودی نسبت به دشمن، طمع غرب را نسبت به بازگشت مجدد برانگیخت. به ویژه اینکه بروز پاره ای از مشکلات و فشار دشمن برای درهم شکستن ارادة پیشرفت و استقلال جمهوری اسلامی به شکل گیری این ذهنیت انجامیده بود که بهتر است بجای تقابل پر هزینه، به تعامل پر فایده با این موجود رمیده و وحشت زده از اسلام و انقلاب برآمده و با اصلاح یا اعتدال شیوه‌ها، تصور دولت‌های غربی را نسبت به ایران تغییر دهیم. اما غافل از اینکه این ارادة تغییر با همان نقشة تغییر دشمنان همپوشانی یافته و برای آنها فرصتی برای نفوذ و تاثیرگذاری بر ذائقه‌ها، عواطف، احساسات، افکار و پس از آن باورها به نفع هویت غربی و علیه ماهیت دینی و ملی ایرانیان بوده و زمینه‌ساز سلطه‌ی نامرئی و تخلیة جمهوری اسلامی ایران از ماهیت واقعی و تبدیل آن به یک نظام دمکراسی معمولی یا عادی است که گر چه صورت آن شاید مستقل و انقلابی هم باشد اما سیرت آن همسو با لیبرال ـ دمکراسی غرب بوده و استعداد تبدیل به یک همراه و چه بسا متحد منطقه‌ای را هم داشته باشد. با همین نگاه است که «جان ساورز» یکی از رؤسای گذشته سرویس امنیت خارجی انگلیس در مصاحبه‌ای با فرید ذکریا بر جام را در پیوند با «صبر استراتژیک» فرصتی برای تغییر در جمهوری اسلامی ایران نامیده و بر اجرای آن اصرار می ورزد. او در این مصاحبه از علائق برخی اقشار  ایرانی به ارتباط گیری و سفر به غرب و ذوق خرید کالاهای خارجی یاد کرده و با نگاه به تغییر نسل‌ها از تعامل و ارتباط با ا یران به عنوان یک عامل برای «عادی شدن» ابراز خرسندی می‌نماید. از نگاه استراتژیست‌های غربی، نفوذ می تواند در روندی تدریجی و با استفاده از ظرفیت های ارتباطی ـ فرهنگی به ویژه دیپلماسی فرهنگی و برقراری ارتباط اقشاری مثل جوانان و زنان و شکار مسئولین و نخبگان، ماهیت دینی و انقلابی را فرسایش داده و با کاهش غیرت دینی و غرور ملی زمینة بازگشت دوباره سلطه غرب بر ایران را مهیا سازد. چنین پدیده‌ای نه تنها آنها را از هزینه‌های سنگین جنگ و درگیری  و یا حمایت از کشورها و گروههای مخالف جمهوری اسلامی معاف می‌کند، بلکه امکان بهره گیری از جمهوری اسلامی را برای مهار تهدیدات فراگیر منطقه‌ای به ویژه مهار مقاومت اسلامی با تسری الگوی شکل گیری بر جام و روابط پسابرجام، فراهم می سازد. چرا که این مقاومت خود ناشی از صدور باورهای انقلابی و مولد استقلال طلبی و عزت خواهی در برابر سلطه بیگانه است که کانون آن جمهوری اسلامی برخوردار از ماهیت  اسلامی و انقلابی بوده است. بنابراین نظام استکبار تلاش دارد در شرایط جدید، با منزوی سازی حامیان تفکر دینی و انقلابی ذیل برچسب افراطی و تندرو با فضا سازی در عرصة فکری و سیاسی جامعه، که با توجه به ماهیت دموکراتیک نظام، انتخابات را نیز فرصتی برای برکشیدن جریان لیبرالی همسو با خود می‌داند، با استفاده از تمامی تکنیک‌های جنگ روانی و حتی به میدان آوردن متحدان منطقه‌ای به جریان همراه یا مستعد تفکر لیبرالی و غربگرا در پوشش میانه روهایی که با تنش زدایی می‌توانند ناجی بوده و تغییر به نفع معیشت را دنبال کنند، کمک نماید. متاسفانه برخی از شخصیت ها و گروههای سیاسی داخلی هم با ارائه قرائت‌های لیبرالی حتی حضرت امام خمینی (ره) را که الهام بخش باورهای دینی ـ‌ انقلابی است به نفع سازش با غرب تحریف کرده و با تلقی آمریکا به عنوان کدخدا و دولتهای سلطه جوی غربی به مثابه گاو شیری بی خطر، حساسیت‌ها و باورهای غیریت ساز را به فرسایش برده و برای خوشایند غرب و نیروهای خسته و مرعوب بیگانه و یا مساله دار با نظام و انقلاب اسلامی، به شکل گیری دو قطبی‌های سازش ـ مقاومت دامن می زنند. تنها راه موثر مقابله با نفوذگر و نفوذ پذیر تقویت باورهای دینی، ملی و انقلابی است که مولد غرور مقدس و هویت غیریت ساز و باز تولیدکنندة مقاومت عزت آفرینی است که راه استقلال و پیشرفت همراه با عزت را هموار می سازد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *