وحدت در سیره امام علی (علیه السلام) (بخش دوم)

خانه / قرآن و عترت / وحدت در سیره امام علی (علیه السلام) (بخش دوم)

امیر المؤمنین علیه السلام در حل مسائل و مشكلات روز با خلفا همكاري مي كرد تا مبادا مشكلات داخلي، جهان اسلام را در برابر جهان كفر ناتوان نشان دهد.

در این مورد می توان به جمله معروف خلیفه دوم اشاره کرد که بارها گفته بود: «لولا علی لهلک عمر.»

حل معضلات حکومت

امیر المؤمنین علیه السلام در حل مسائل و مشكلات روز با خلفا همكاري مي كرد تا مبادا مشكلات داخلي، جهان اسلام را در برابر جهان كفر ناتوان نشان دهد.

در این مورد می توان به جمله معروف خلیفه دوم اشاره کرد که بارها گفته بود: «لولا علی لهلک عمر.»[1]

علی مع حق

هنگامی که معضل فقهی یا قضاوتی برای حکومت پیش می آمد و از حل آن عاجز می شدند با مراجعه به نزد ایشان آن معضل حل می شد و ایشان نیز در کمک خویش در این موارد کوتاهی نمی نمودند.[2]

ایشان در قضایای فتوحات با اینکه به اذن ایشان نبود و در آن حضور نمی یافتند، هنگامی که خلیفه به مشکلی برخورد می کرد به مشاورت دادن به او می پرداختند و این موضوع از مسلمات تاریخ می باشد.

کمک به عثمان

با اینکه امیرالمومنین علیه السلام مورد ظلم واقع شده بودند و حق ایشان پایمال گشته بود، ولی همیشه به فکر انسجام و وحدت مسلمین بوده و در پی جلوگیری از تفرقه بودند، چنانکه در قضایای شورش مردم بر علیه عثمان خلیفه سوم، عثمان به گمان اینکه چون مردم ، علی علیه السلام را می‏خواهند با او مخالفت می‏کنند، به ایشان پیغام می‏دهد که از مدینه خارج شوند. حضرت نیز می‏پذیرد و از مدینه خارج می‏شود، حتی این عمل چند بار تکرار می‏شود.

امیرالمؤمنین علیه السلام دراین قضایا جهت جلوگیری از کشته شدن عثمان، به واسطه گری بین عثمان و معترضین می پردازد. هنگامی که طلحه با مردم به محاصره خانه عثمان دست زده بودند، جهت پراکنده کردن مردم از خانه عثمان، در بیت المال را می گشاید و به تقسیم بیت المال بین مردم می پردازد.

امیرالمؤمنین علیه السلام هنگامی که مشاهده می کنند آب را بر خانه عثمان بسته اند، حسنین علیهما السلام را مأمور رساندن آب به خانه عثمان می گردانند.[1]

تقدم صلح بر جنگ

هنگام در گرفتن جنگ صفین، امام علی علیه السلام به شدت از ريختن خون مسلمين، خوددارى مى‏كرد و براى ايجاد صلح و آشتى، تلاش ها كرد و عدى بن حاتم، شبث بن ربعى، يزيد بن قيس و زياد بن حفصه را به سوى معاويه فرستاد تا او را به حفظ خون مسلمين دعوت كنند و آخرت را به وى يادآور شوند و او را بر حذر دارند از اينكه به وضعى همچون وضعيت اهل جمل گرفتار شود. ولى معاویه ، به اين خواسته‏ها پاسخى نداد و بر گمراهى و تمرّد، اصرار ورزيد.

فرستادگان صلح، در مأموريت خود ناكام بازگشتند و براى آنها مشخص گرديد كه معاويه بر جنگ مصمّم است و علاقه‏اى به صلح ندارد و امام عليه السّلام را از اين امر آگاه ساختند و آن حضرت، آماده شدن براى جنگ را آغاز كرد و مردم را به نبرد، فرا خواند.[2]

سیاست تفرقه

معاويه، سياست خویش را بر تفرقه بين مسلمين و پراكندگى و دشمنى ميان آنان قرار داده بود، لذا گفته شده است:

«معاويه حيله‏اى داشت كه آن را تكرار نمود و خوب از عهده آن بر آمد و در آن چيره شد و در برابر دشمنانش در درون دولت، چه مسلمان و چه غير مسلمان به كار گرفت كه پايه و قوام آن حيله، تلاش پيگير بر تفرقه و ايجاد اختلاف ميان دشمنان از طريق القاى شبهه ميان آنان و ايجاد دشمنى ميان آنها بود كه از جمله آنان بعضى از افراد خانواده و خويشاوندان وى بودند … او نمى‏توانست ببيند كه دو شخص مهم، با هم توافق دارند، رقابت خصمانه ميان افراد صاحب نام، به وى كمك مى‏كرد تا بر آنها ضربه وارد نمايد.»[3]

[1]. برای مطالعه بیشتر رک: علامه سید مرتضی عسگری، نقش عائشه در تاریخ اسلام.

[2]. باقر شریف قرشی، زندگانى حضرت امام حسين عليه السلام، ج‏2، ص 78.

[3]. عباس محمود عقاد، معاويه فى الميزان، ص 64.

[1]. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج1، ص 18.

[2]. برای مطالعه بیشتر رک: شیخ جعفر شوشتری، قضاوت های امیر المومنین ع.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *