وقتی ایران کوچک میزبان معمار ظلم‌ستیزترین انقلاب جهان شد

وقتی ایران کوچک میزبان معمار ظلم‌ستیزترین انقلاب جهان شد

خانه / انقلاب و دفاع مقدس / انقلاب اسلامی / وقتی ایران کوچک میزبان معمار ظلم‌ستیزترین انقلاب جهان شد

سال 1338 بود که البرز؛ کوچکترین استان کشور، میزبان معمار بزرگترین انقلاب جهان شد، شخصی که امروز 41 سال از نهال مقاومتش علیه ظلم و استکبار جهانی می‌گذرد و امروز در قالب جبهه مقاومت این تحول را به جهان صادر کرده است.

وقتی ایرانِ کوچک میزبان معمارِ ظلم‌ستیزترین انقلاب جهان شد 

به نقل از تیتریک، سال 1338 بود که البرز؛ کوچکترین استان کشور، میزبان معمار بزرگترین انقلاب جهان شد، شخصی که امروز 41 سال از نهال مقاومتش علیه ظلم و استکبار جهانی می‌گذرد و امروز در قالب جبهه مقاومت این تحول را به جهان صادر کرده است.

اینجا کرج است زمان به وقت 1338، سالی که امام خمینی به علت بیماری در قم به پزشک مراجعه کردند اما پزشکان کسالت ایشان را تشخیص ندادند، از این رو به امام پیشنهاد دادند در منطقه ای خوش آب و هوا استراحت کنند تا اگر بر اثر فشار درس و بحث، عارضه ای پیش آمده باشد رفع شود.
حضرت امام خمینی در آن زمان هم صبح و هم عصر تدریس داشتند، در این زمان، ایشان دو درس را تدریس می کردند که مطالعه آنها حداقل 5 الی 8 ساعت زمان می برد، زیرا حضرت امام صدها شاگرد داشتند که آنها را بایستی از نظر درسی و مطلب بی نیاز می کردند تا وقت این شاگردان تلف نشود و ایشان مسئول اتلاف وقت آنان نباشد.
عده ای از شاگردان امام خمینی پیشنهاد کردند ایشان به کرج مسافرت کنند و تابستان را آنجا بگذرانند تا از امکانات پزشکی تهران هم برخوردار شوند. سرانجام امام سکونت در کرج را پذیرفتند و حجت الاسلام شیخ محمد فاضلی اشتهاردی که از شاگردان و راوی این ماجرا در گفتگو با “تیتریک” است مامور شدند تا منزلی برای ایشان تهیه کنند.
این شاگرد امام در ادامه می گوید؛ “در کرج یکی از دوستان قدیمم به نام محمد علی ملکخانی که از اهالی حصار و ساکن آن منطقه بود مراجعه کردم و ماموریتم را برای آنها شرح دادم، وی گفت: منزل جدیدی ساخته ام، اگر آقا تشریف بیاورند و در منزل جدید سکونت کنند،  باعث افتخار دنیا و آخرت من است، اگر هم منزل جدید را نپسندیدند خانه مسکونی خودم را تخلیه می کنم تا در آنجا سکونت کنند.
حاج آقا ملکخانی امام را به خوبی می شناخت، هر زمانی که من به جلسات درس امام می رفتم، حاج آقا هم می آمد، اعتقاد خاصی به ایشان داشت. از کرج که برگشتم، آماده بودن منزل امام را اطلاع دادم، پس از آن با مرحوم شهید آیت الله حاج آقا مصطفی و حجت الاسلام حاج احمد آقا که در آن زمان پانزده ساله بودند دوباره به کرج رفتم، در آنجا خانه تحویل فرزند امام شد.
دو روز بعد امام با شهید بزرگوار حاج آقا مصطفی وارد کرج شدند، پس از انتشار خبر ورود امام به کرج، عده ای به این جانب اعتراض کردند که چرا امام بدون اطلاع قبلی وارد کرج شده اند و از ایشان استقبالی به عمل نیامده است. در این ارتباط حجت الاسلام شیخ حسن لنکرانی گفتند: شما به روحانیت تهران اهانت کرده اید که اطلاع نداده اید تا آمدن ایشان را به تهران و کرج در روزنامه ها اعلام کنیم زیرا مرجعی به کرج آورده اید که بی نظیر یا کم نظیر است.
در همان روزهای اول، عده ای رجال کرج و تهران با علمای تهران به زیارت امام آمدند، آنها اصرار زیادی می کردند که امام به میهمانی آنها برود، اما امام فقط شرکت در یک میهمانی را پذیرفتند. ویژگی این میهمانی ها مردمی بودن آن بود. منزل امام در طبقه فوقانی بود و پله های زیادی داشت، در یکی از دیدارهایی که مرحوم حجت الاسلام چهل ستونی با حضرت امام خمینی در منزلشان داشت، عرض کرد؛ خوب بود این منزل یک آسانسور داشت، شما چطور از این پله ها بالا و پائین می روید.
امام خمینی فرمود: با پاها، یعنی همین نعمتی که خدا عنایت کرده است، بالا و پائین می روم. در همان روز اول ورود امام به کرج حجت الاسلام شیخ حسن لنکرانی به دیدارشان آمد. در هنگام شرفیابی گفت: من لایق نیستم دست شما را ببوسم، بگذارید پای شما را ببوسم و باز گلایه خود را عنوان کرد که بی خبر آمده اید و بدون استقبال، به این روش اعتراض داریم. حضرت امام فرمودند: من یک طلبه بیش نیستم و شایسته مطلب شما نمی باشم.
به هر جهت، چند روز پس از استراحت، امام به به پزشک مراجعه کردند، پس از انجام آزمایش های لازم، پزشکان تشخیص دادند که ایشان به تب مالت دچار شده اند، در تمام مراجعه به پزشکان، حضرت امام فاصله کرج تا تهران را با ماشین های عمومی تردد می کردند، حتی افرادی که وسیله نقلیه داشتند هم به امام اصرار می کردند اما ایشان نمی پذیرفتند.
چندین مرتبه، عده ای از دوستان به دلیل رفت و آمد، به امام پیشنهاد کردند به واسطه رفع خستگی از سد کرج دیدن کنند، اما امام فرمودند هر دیدنی، دیدن ندارد. ایشان نسبت به طلابی که درسخوان بودند تواضع عجیبی داشتند. هر زمان طلبه، روضه خوان یا مداخل اهل بیت(علبه السلام) را می‌دیدند بلند می شدند. هر گاه هم یکی از افراد می خواست نزد ایشان برود، او را بدرقه می کردند و با اصرار میهمان بازمی گشتند. امام اهل تشریفات هم نبود، صرفا یک چایی ساده”.

ای کاش ساده زیستی که معمار بزرگترین انقلاب جهان آن روزها داشتند امروز سرلوحه امور بسیاری از مسئولین قرار می گرفت تا شاهد مدیریت های لیبرالی، اختلاس، رانت، مذاکره با غرب و هر آنچه با آرمان و خواست مردم در تضاد است نبودیم.

 

پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *