ولایت الله یا طاغوت

ولایت «الله» یا «طاغوت»

     حضرت آیت‌الله خامنه‌ای حفظه الله تعالی در دیدار مسئولان نظام و میهمانان کنفرانس وحدت اسلامی ۱۳۹۷/۹/۴ در خطاب به حکّام برخی کشورهای اسلامی گفتند: «نصیحت ما به حکّام کشورهای اسلامی هم این است که به ولایت اسلام برگردند؛ تحت ولایة‌الله قرار بگیرند؛ ولایت آمریکا و ولایت طاغوت به کار آنها نخواهد آمد.» معنای این دو ولایت که در تقابل با یکدیگر قرار دارند توسط رهبرانقلاب در مباحث طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن در سال ۱۳۵۳ تفسیر شده است که پایگاه اطلاع‌رسانی  KHAMENEI.IR گزیده‌ای از آن را منتشر میکند.

1353

* ولایت خدا یعنی حقّ امر و نهی و فرمان فقط از جانب خداست

     آن کسی که ولیّ واقعی جامعه‌ی‌ اسلامی است، او خداست، حاکم در جامعه‌ی‌ اسلامی، جز خدای متعال، کسِ دیگری نیست. آن کسی که در جامعه‌ی‌ اسلامی، حقّ امر و نهی و فرمان و حقّ اجرای اوامر و حقّ فرمان دادن و معیّن کردن خط مشی جامعه و خلاصه، حقّ تحکّم در همه‌ی‌ خصوصیات زندگی انسان ها دارد، خداست، «وَاللّهُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ». بنده آیاتی که تعبیر ولیّ و اولیاء داشت، در قرآن تتبّع  کردم و همه را تقریباً یک مطالعه‌ی‌ اجمالی کردم. دیدم این تعبیر که خدا ولیّ جامعه‌ی‌ اسلامی‌ست، مؤمنین جز خدا ولیّ و یاوری ندارند، خدا حاکم همه‌ی‌ امور بشر باید باشد، این یک مسئله‌ای‌ست که در قرآن جزو مسلّمات است.

     البتّه توجّه دارند برادرها، لکن در عین حال خوب است که توجّه بدهم من برای بعضی که ممکن است در ذهنشان مطلب مخلوط بشود؛ صحبت سرّ سلطه‌ی‌ تکوینی پرودگار نیست؛ آن به جای خود محفوظ، معلوم است که خدای متعال گردش زمین و آسمان را به اراده‌ی‌ قاهره‌ی‌ خویش تنظیم می کند. صحبت سرِ این است که قوانین زندگی انسان ها و روابط فردی و اجتماعی جامعه‌ی‌ بشر هم باید از خدا الهام بگیرد.  طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن، ص ۵۶۴

* اگر ولایت طاغوت پذیرفته شود سودی به انسان نمی‌رساند

     هر ولایت غیر خدایی، ولایت شیطانی و طاغوتی‌ست. آن کسی که در تحت فرمان ولیّ حقیقی زندگی نمی‌کند، باید بداند که تحت فرمان طاغوت و شیطان زندگی می کند. ممکن است بپرسید آقا، تحت فرمان شیطان و طاغوت زندگی کردن و تن به فرمان او دادن، چه مفسده‌ای مگر دارد؟

     اوّلین جواب این است که اگر تن به ولایت شیطان دادی، شیطان بر تمام انرژی های سازنده‌ی خلّاقِ آفریننده‌ی‌ ثمر بخشِ وجود تو مسلّط خواهد شد. اوّلش این است، اگر چنانچه گردنت را بردی طرف شیطان و طاغوت، که ریسمان ولایتش را بر گردن تو بیندازد، دیگر از دست او خلاصی پیدا نخواهی کرد. هر چه در وجود تو، از نیرو و از ابتکار و از فعّالیت های سازنده و از جلوه‌های درخشنده وجود دارد، تحت قبضه‌ی‌ طاغوت و شیطان در خواهد آمد.

     وقتی که تو تمام وجودت در قبضه‌ی‌ او درآمد، آن وقت او به آسانی می تواند تو را در همان راهی که خودش می خواهد به همان جایی که خودش می خواهد، با همان وسیله‌ای که خودش می خواهد، بکشاند و ببرد؛ و پیداست که شیطان و طاغوت انسان را به نور و معرفت و آسایش و رفاه و معنویت رهنمون نمی شود. او برایش این چیزها هدف نیست برای شیطان و طاغوت، مصالح شخصی خودش هدف اوّلی‌ست، و می خواهد آنها را تأمین کند. پس تو را در راه مصالح شخصی خود به کار می اندازد.

     اگر دقّت کنید، این سلسله‌ای که عرض کردم، این کلمات و این جملات را، که حساب شده است، تحت هر جمله‌ای معنایی هست، خواهید دید که چقدر با واقعیت های تاریخی، از آغازی که ما از تاریخ خبری داریم تا امروز تطبیق می کند. اگر تن به ولایت طاغوت دادی، تمام نیروها و انرژی ها و ابتکارها و استعدادهای تو در قبضه‌ی‌ طاغوت واقع می شود و وقتی که در قبضه‌ی‌ طاغوت واقع شد، به سود تو به کار نمی‌افتد، چون سود تو برای طاغوت و شیطان مطرح نیست. برای شیطان خود او مطرح است، مصالح او مطرح است، راه او مطرح است. اگر چنانچه در آن راه و با آن مصالح، تو قربانی شدی، شدی؛ تو گمراه شدی، شدی. اگر برای تأمین آن مصالح، لازم شد تو قربانی بشوی، باید بشوی؛ لازم شد و گمراه بشوی، باید بشوی، شیطان است دیگر، قدرت در اختیار اوست و تو هم که خودت را دادی به دست او، می کشد هر جا که خاطر خواه اوست.  طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن، ص۵۸۶

پایگاه اطّلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *