پایی که قطع شد و بعد از پنج ماه درست شد !

خانه / انقلاب و دفاع مقدس / پایی که قطع شد و بعد از پنج ماه درست شد !

سيل نامه هاي تقبل الله به سوي من روانه شد . من كه از همه چی بی خبر بودم ، تعجب ميكردم كه چه اتفاقي افتاده كه اينجور نامه ها برام ميفرستن .

جانباز حاج محسن هرمز زاده از غواصان واحد تخریب لشکر پنج نصر است که خاطره قطع شدن پایش را اینگونه روایت می کند:
سال ٦٥ بود . تازه اومده بودم جبهه و بعد از ٤ماه و نيم از اولين اعزامم ، هنوز مرخصي نرفته بودم .
خانواده ام خيلي اصرار داشتن كه برم مشهد ولي چون نزديك عمليات كربلاي ٤ بود ، نميرفتم .
خانواده ام پيش خودشون يقين كرده بودن كه مجروح شدم و نميخوام اونا منو تو مجروحیت ببينن و يكسره تو نامه و تلفن هاشون ميگفتن خب يه عكس بفرست تا بدونيم مشكلي نداري و مجروح نشدي .
يه دوربين عكاسي ١١٠ داشتم كه هميشه همراهم بود . يكي از روزهايي كه تو پادگان شهیدبرونسي بوديم ، من دوربين رو دادم به شهيد محمد ساده و خودم پشت وانت سوار شدم تا به بچه ها نشون بدم كه بلدم از ماشين در حال حركت بپرم پايين !
در حال برگشت به سمت بچه ها كه بودم ، شهيد محمد ساده يك عكس از من گرفت كه همين عكس هست که می بینید .
منم اين عكس رو برا خانواده ام پست كردم .
كه كاش نكرده بودم ،
چون اونا كه فكر ميكردن دليل نيامدن من به مرخصي مجروحيت من بوده ، حالا با ديدن اون عكس يقين كرده بودن كه پاي چپ من قطع شده .
اون عكس رو دوباره نگاه كنيد ، در حال دویدن پای چپ من بالا و پشت سرم رفته و جوری هست که دیده نمی شود وهر کس عکس رو ببینه فکر می کنه از زانو پام قطع شده .
خانواده ام كه اين عكس رو به خيلي ها نشون داده بودن ، همه بهشون گفته بودن كه : البته پاش قطع شده .
سيل نامه هاي تقبل الله به سوي من روانه شد . من كه از همه چی بی خبر بودم ، تعجب ميكردم كه چه اتفاقي افتاده كه اينجور نامه ها برام ميفرستن .
نكنه خواب ديدن من شهيد ميشم !!
خلاصه اولين مرخصي كه رفتم ، جلوي درب منزل كه رسيدم ، زنگ زدم و مادرم اومد در رو باز كرد .
بجاي سلام و روبوسي ، پاچه شلوارم رو داد بالا و به پاهام نگاه كرد و دست ميزد به ساق پاهام و اونا رو فشار ميداد .
من كه از تعجب شاخ درآورده بودم .
هنوز با مادرم روبوسي نكرده بودم ، به من گفت بپر بالا !!!
پريدم
گفت بشين و بلند شو
منم تو خيابون جلوي در خونه نشستم و بلند شدم
و داشتم از تعجب ديوانه ميشدم
اين چه استقبالبه !! اين كارا چيه ؟
مادرم جواب سلاممو داد و گفت اين پاهاي خودته؟
گفتم بله مادر جان
گفت مجروح نشدي ؟
گفتم نه . چرا اينكارا رو ميكنين ؟ اين چه سؤال هائيه ؟
مادرم گفت : اون عكسي كه فرستادي ! پات قطع ديده ميشه .
من هم كلاً از اون عكسه يادم رفته بود رفتم و عكس رو ديدم .
فهميدم چه گندي زدم . سه ماه بود كه خانواده ام فكر ميكردن پسر گلشون پاش قطع شده !
طفلكي ها چه زجري كشيدن
والسلام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *