پای‌بندی به احکام شرع (1) در سبک زندگی امام خمینی(رحمة الله علیه)

خانه / با ولایت / امام خمینی(ره) / پای‌بندی به احکام شرع (1) در سبک زندگی امام خمینی(رحمة الله علیه)

امام نسبت به فرزندان پسری احساس مسئولیت بیشتری می‌کردند؛ مثلاً چند سال پیش علی ما ضمن بازی صورت نوه عمه‌اش را زخم کرد. پس از اینکه امام مطلع شدند مقداری

اگر شبهه داشتند مسافرت می‌کردند

آیت الله ایزدی نجف آبادی:

برخی از اوقات که امام در گرفتن روزه شبهه داشتند که ممکن است به ایشان ضرری داشته باشد مسافرت می‌کردند [با این کار حرمت ماه رمضان را حفظ می‌کردند] و روزه را در وقتی می‌گرفتند که برایشان ضرری نداشته باشد. (2)

صبر می‌کردند بدنشان خشک شود

آیت الله ایزدی نجف آبادی:

بعضیها نقل می‌کنند، دیده‌اند وقتی امام به حمامهای عمومی تشریف می‌بردند وقتی که می‌خواستند لباس بپوشند کاملاً صبر می‌کردند تا عرق بدنشان خشک بشود بعد لباس می‌پوشیدند چون خلاف احتیاط می‌دانستند که با بدن عرق کرده لباس بپوشند. (1)

پول موقوفه را از شهرداری بگیرید

حجت الاسلام والمسلمین امام جمارانی:

امام نسبت به موقوفات و اوقاف و کیفیت وقفیات نظر خاصی داشتند و بسیار با احتیاط برخورد می‌کردند و اجازه نمی‌دادند در یک مورد حتی دیناری برخلاف نظر واقف و وقفنامه مصرف شود، اما در بعضی از تبدیل به احسنها و فروش بعضی از موقوفات ایشان مقداری دستمان را در امر حکومت باز می‌گذاشتند؛ مثلاً یکبار در مورد موقوفاتی که در کنار خیابان است و یا تعریض خیابان شامل آنها می‌شود سؤال کردیم که چه کنیم امام فرمودند: خوب نظام یک مملکت نیاز به خیابان و جاده دارد و باید تعریض شود بنابراین شما می‌توانید پول آن موقوفه را که در مسیر تعریض خیابان افتاده از شهرداری بگیرید و جای دیگری ملکی بخرید. (3)

اگر توقیف شرعاً درست نباشد

آیت الله موسوی اردبیلی:

امام در دیدار اعضای ستاد پیگیری فرمان امام در مورد اموال توقیفی فرمودند: اگر توقیف شرعاً درست نباشد حکم به ابطال توقیف کنید و کسی هم حق ندارد در مدت توقیف از اموال توقیفی استفاده کند مثلاً اگر خانه‌ای است که در آن سکونت کند مال توقیفی باید کنار بماند و به آن دست نزنند. تا وضع قطعی آن روشن شود. (4)

ربا باید حذف شود

در اولین جلسه‌ای که شورای انقلاب خدمت امام رسیدند امام تأکید زیادی کردند که شورای انقلاب باید ترتیبی بدهد تا هرچه زودتر ربا از سیستم بانکی ایران حذف شود و براین اساس بود که شورای انقلاب موظف شد لایحه لازم را جهت حذف ربا و وامهای ربوی تهیه کند. (5)

نمی‌توانم پولی به تو بدهم

حجت الاسلام والمسلین فرقانی:

امام در مسأله بیت المال خیلی به خودشان سخت می‌گرفتند. به حاج احمد آقا وقتی که هنوز معمم نشده بود فرموده بودند: من نمی‌توانم پولی به عنوان شهریه به تو بدهم مگر اینکه معمم بشوی. لذا تا وقتی که حاج احمدآقا معمم نبود چه در ایران و چه در نجف والده‌شان از پول شخصی‌ای که داشت به ایشان می‌داد ولی وقتی معمم شد امام هم مثل همه طلبه‌ها و به‌اندازه همه به او شهریه می‌دادند. امام با حاج آقا مصطفی هم همین طور برخورد می‌کردند و فرقی بین او و دیگران قایل نمی‌شدند. (6)

با این پول‌ها نمی‌شود چاپ کرد

خانم فریده مصطفوی:

این چیزی است که خودم شنیده‌ام. یک روز خانم به امام در نجف گفتند: چرا اقدامی برای انتشار کتاب تفسیر آقا مصطفی نمی‌کنید. امام گفتند پولی نیست که این کتابها با آن چاپ شود. خانم گفتند مگر نمی‌شود با این پولها کتاب چاپ کنید. امام گفتند این پولی نیست که با آن بتوان کتاب چاپ کرد. خانم هم دیگر چیزی نگفتند. من فکر کردم امام چقدر دقیق هستند که تفسیر قرآن را که بچه‌شان نوشته است می‌گویند با این پولها نمی‌توان چاپ کرد. چون این پولها مال مستمندان است. (7)

مهریه و تشریفات ازدواج

خانم فاطمه طباطبایی:

امام راجع به مهریه دقت داشتند. یعنی اعتقادشان به این بود که دختر باید مهریه داشته باشد. اگر افرادی برای عقد نزد ایشان می‌آمدند و مثلاً مهریه را یک جلد کلام الله مجید ذکر می‌کردند امام قبول نمی‌کردند و می‌گفتند چیزی را به عنوان مهر تعیین کنند ولی در مورد تشریفات دیگر ازدواج اعتقادی نداشتند. زمانی که نوه ایشان با برادرم ازدواج کردند، چون زمان جنگ بود، شدیداً از تشریفات نهی کردند و گفتند: وقت جشن گرفتن و مهمانی دادن نیست. (8)

اجازه نمی‌دهم

حجت الاسلام والمسلمین رحیمیان:

امام، صرف سهم مبارک امام (علیه السلام) را برای ساختن مسجد اجازه نمی‌دادند، مگر به دو شرط، یکی مورد نیاز بودن مسجد و دیگر آن که بودجه آن از طریق دیگری مانند وجوه خیریه و تبرعات تأمین نشود. لذا اگر سؤال کننده توجه به دو شرط مذکور داشت و در متن سؤال آنها را قید کرده بود، می‌فرمودند: در فرض مذکور مجازند پرداخت کنند.
و اگر توجه نداشت یا قید نکرده بود، پاسخ می‌دادند: چنانچه مورد نیاز باشد و از طرق دیگری تأمین نشود، مجازند پرداخت کنند.
آنچه ذکر شد، در مورد اصل مسجد و ساختمان آن بود. اما در مورد تزئینات و تهیه لوازم غیرضروری و درجه دوم از قبیل سنگ، کاشی، فرش… معمولاً به صورت مطلق اجازه صرف وجوه شرعی را نمی‌دادن. در این رابطه نمونه‌های بسیاری وجود داشت. از جمله این که یک نفر استجازه کرده بود که مبلغ سی هزار تومان بابت سهم مبارک امام (علیه السلام) برای فرش مسجدی در خیابان اباذر تهران پرداخت کند. امام فرمودند: اجازه نمی‌دهم. (9)

پرداخت دیه را وظیفه خود می‌دانستند

خانم فاطمه طباطبایی:

امام نسبت به فرزندان پسری احساس مسئولیت بیشتری می‌کردند؛ مثلاً چند سال پیش علی ما ضمن بازی صورت نوه عمه‌اش را زخم کرد. پس از اینکه امام مطلع شدند مقداری وجه به عنوان دیه به فرزند زخمی شده دادند؛ یعنی پرداخت دیه را به عنوان جد پدری علی، وظیفه خود می‌دانستند. (10)

این جدا، آن هم جدا

حجت الاسلام والمسلمین آشتیانی:

حاج احمد آقا می‌فرمود در شهادت مرحوم حاج آقا مصطفی، والده‌شان ده، پانزده روز خانه فرزندش که شهید شده بود، بودند و تلفنی که در منزل آن مرحوم بود تلفنی نبود که صفر آن آزاد باشد تا هر کس دلش می‌خواست با هر جای ایران تماس بگیرد. والده (خانم امام) که بچه‌اش شهید شده است. گفتن یک تلفن هم نیست من با بچه‌هایم در ایران تماس بگیرم. امام به او فرمودند: خانم، شهادت و مرگ مصطفی یک چیزی است استفاده از بیت المال یک چیز دیگر، این از بیت المال مسلمین است. من شرعاً نمی‌توانم اجازه بدهم از تلفنی که بیت المال مسلمین است، هر روز تماس بگیری با بچه‌هایت. این جداست و آن هم جداست. (11)

از محرمات دوری کنید

خانم فاطمه طباطبایی:

تنها چیزی که امام غالباً در خانواده‌ها توصیه می‌کردند، تا اول از همه به آن عمل کنند، انجام واجبات و دوری از محرمات بود. (12)

در مسأله نامحرم سختگیر بودند

خانم فریده مصطفوی:

برخورد امام با دامادها و عروسهایشان هم خیلی محترمانه بود و هم خیلی دوستانه. منتها چون دامادها به همه اهل منزل محرم نیستند، امام با رفت و آمد زیاد دامادها موافق نبودند. از این جهت همیشه بین ما و دامادها فاصله‌ای بود چون دخترهای دیگری هم داخل منزل بودند و آقا هم در مسأله محرم و نامحرمی سختگیر بودند. در گذشته مثل زمان حال رسم نبود که داماد از روز عقد مرتب به خانه عروس رفت و آمد داشته باشد. تا این اواخر هم در منزل امام نسبت به دامادها همین طور بود که دامادها خیلی رسمی به آنجا رفت و آمد می‌کردند. چون دخترها و نوه‌ها آنجا خیلی آزاد رفت و آمد می‌کردند لذا مردهای نامحرم می‌بایست کمتر بیایند و بروند. (13)

اگر نامحرم باشند نمی‌توانند با هم صحبت کنند

محمد‌هاشمی (رییس وقت سازمان صدا و سیما):

یک بار درباره سریال «پاییز صحرا» می‌فرمودند: «ممکن است در تولید سریال خلاف شرع واقع شده باشد، ولی پخش سریال خلاف شرع نبوده است». خدمت ایشان عرض کردم: نمی‌دانم منظورتان کجای سریال است؟ فرمودند: «آن قسمت که زنی با مردی در اتاق صحبت می‌کردند؛ اگر در این صحنه این زن و مرد از محارم همدیگر نباشند، نمی‌توانند اینطور بنشینند و حرف بزنند. این خلاف شرع است. ولی پخش سریال که عکس و تصویر است اشکالی ندارد و خلاف شرع نیست». (14)

در واجبات و محرمات برخورد شدید دارند

خانم زهرا مصطفوی:

امام کمتر پیش می‌آید که اهل نصیحت باشند؛ بیشتر عملشان هست که نشان می‌دهد چه کاری خوب است و چه کاری بد. و از عکس العمل ایشان ما متوجه می‌شویم کاری قبیح است یا نه. عکس العمل امام در رابطه با مسایل مختلف فرق می‌کند. در مسأله محرمات و واجبات خیلی شدید برخورد دارند و در مستحبات کمتر. (15)

کسی اینجا هست

خانم فاطمه طباطبایی:

امام صحبت بی مورد زنها با نامحرم را ضرورت نمی‌دیدند. مثلاً در خانه خودشان وقتی که یکی از نوه‌های پسرشان مکلف می‌شد ما دیگر با آنها در یک اتاق نمی‌نشستیم. البته جالب اینجاست که وقتی ما نزدشان بودیم نمی‌گفتند که ما از اتاق بیرون برویم بلکه به او می‌گفتند بیرون برود.
یا اگر من پهلوی ایشان بودم و نوه مکلف شده‌شان که مثل پسر خودم بود می‌خواست وارد اتاق شود به او گفتند: کسی اینجا هست. (16)

تفاوتی با خواهرتان ندارید

خانم عاطفه ‌اشراقی:

از مسایلی که امام بیشتر به آن توجه داشتند، محدود بودن ارتباط بین زن و مرد بود. یادم است ده سال بیشتر نداشتم و با برادرها و پسرخاله‌ام قایم موشک بازی می‌کردیم، حجاب هم داشتم، اما یک روز امام مرا صدا کردند و گفتند: شما هیچ تفاوتی با خواهرتان ندارید، مگر او با پسرها بازی می‌کند که شما با پسرها بازی می‌کنید. (17)

دیوار را بردارند

خانم فاطمه طباطبایی:

اتاقی بود که بیشتر کلاسهای [دانشکده] ما در آنجا تشکیل می‌شد. یک روز دیدیم وسط آن تخته کشیده‌اند. البته من هم شاید این مسأله را به امام منتقل کرده باشم، ولی از جاهای دیگر هم به ایشان اطلاع داده بودند. اتفاقاً آقای خامنه‌ای هم هفته بعد در این رابطه صحبت کردند. توصیه‌ای که امام داشتند، این بود که دیوار را بردارند و نگذارند خرافات یا قیودات خودمان با شرع آمیخته شود. (18)

اگر دستمان بیرون می‌آمد

خانم فاطمه طباطبایی:

امام شدیداً از کسی که خلاف شرع انجام می‌داد ناراحت می‌شدند و خیلی حالشان برانگیخته می‌شد؛ یعنی اگر یک وقت سر سفره دست ما از حد مجاز از آستین بیرون می‌آمد تذکر می‌دادند. (19)

برای نماز صبح کسی را بیدار نمی‌کردند

حجت الاسلام والمسلمین سید احمد خمینی:

امام کسی است که یک شب نماز شبشان ترک نشده است، در عین حال حتی یک صبح برای نماز کسی را بیدار نکرده‌اند. [چون به لحاظ شرعی باید برای بیدار کردن جهت نماز صبح، از شخص اجازه‌ی قبلی گرفت. در غیر این صورت جایز نیست] (20)

آموزش مسائل شرعی به بچه‌ها پیش از سن تکلیف

فاطمه طباطبایی:

برخورد امام با بچه‌ها بعد از سن تکلیف تابع مسایل شرعی بود و آقا در مسایل شرعی با کسی شوخی نداشت. البته کاملاً در چارچوب شرع بودند. مثلاً هیچ وقت صبح بچه‌ها را از خواب بیدار نمی‌کردند که نماز بخوانند. معتقد بودند که خواب تکلیف ندارد.
عقیده داشتند که پیش از رسیدن به تکلیف باید کارهای خوب و بد و مسایل شرعی را به بچه‌ها گفت. (21)

با دیدن فعل حرام بدن امام لرزش پیدا می‌کند

خانم زهرا مصطفوی:

من یک روزی خشم امام را نسبت به ارتکاب امر حرام دیدم که ایشان واقعاً خشمگین شدند. نه در حد امر به معروف؛ گاهی ما امر حرامی را از کسی ببینیم امر به معروف می‌کنیم، اما امام واقعاً خشمگین می‌شوند. که در حالت صورت و نگاه ایشان دیده می‌شود و اصلاً بدنشان لرزش پیدا می‌کند. (22)

پرده را بکش

دکتر حسن عارفی:

وقتی در قم خدمت امام رسیدم و خواهش کردم چون امکانات ما در تهران خیلی بیشتر است خوب است که برای معالجه تشریف بیاورند تهران، ایشان قبول کردند، من هم قول دادم که به عنوان طبیب و هم به عنوان پرستار در خدمت ایشان باشم. وقتی به بیمارستان قلب رسیدیم به علت شرایط بدی که از نظر پرستاری و رعایت ضوابط شرعی در بیمارستان قلب، در آن زمان وجود داشت، ایشان مرا صدا زده و گفتند: پرده را بکش! من و ایشان تنها بودیم، گفتند: فقط شما بیایید مرا ببینید. (23)

من گفته بودم نروید

خانم زهرا مصطفوی:

منزلی در نزدیک ما بود که امام صلاح نمی‌دانستند ما که دختر بودیم به آن خانه رفت و آمد داشته باشیم. البته هنوز من مکلف نشده بودم. اما دو تا خواهرهای دیگرم که با هم دو سال اختلاف سن داریم، مکلف شده بودند. آقا هم منع کرده بودند که ما نباید آنجا برویم. اما ما روی بچگی خودمان و روی اینکه با دخترشان آشنایی داشتیم، به آن منزل رفتیم. ظاهراً ایشان وقتی نزدیک غروب برگشتند از درس، صدای ما را از توی کوچه شنیدند که داشتیم بازی می‌کردیم. فرستادند دنبال ما، ما هم با ترس زیاد وارد شدیم. تابستان بود و زیرزمین محل سکونت بود. ما رفتیم زیرزمین، ایشان چوب ضخیمی را برداشتند، اما خودشان متوجه بودند که تحمل کتک خوردن با این چوب را نداریم، البته من اصلاً مورد خطاب نبودم، به دیوار زیرزمین زدند و اظهار ناراحتی و عصبانیت کردند که: من گفته بودم نروید. تا اینکه چوب شکست و تکه‌اش خورد به پای خواهر بزرگترم. به هر حال ناراحتی امام تمام شد. بعداً خواهرم پایش کبود شد ایشان که فهمیدند پای خواهرم صدیقه کبود شده، آمدند پا را دیدند و بعد بابت آن مجروحیت غیرعمدی به او دیه دادند. (24)

نامحرم داخل اتاق هست

خادم (از محافظان بیت امام):

گاهی اوقات بعضاً لازم می‌شد که ما به طور سرزده خدمت امام برسیم و مطلبی را عرض نماییم. بلافاصله بعد از زدن در و تقاضای ورود از جانب ما، اگر از بستگان امام نزد ایشان بودند، خیلی سریع می‌گفتند: «کمی صبر کنید» و بعد به بستگان خویش تذکر می‌دادند که چادر خود را بر سر بگذارند تا ما وارد شویم. بالعکس اگر ما داخل خانه بودیم و یکی از بستگان امام قصد دخول داشتند بلافاصله می‌فرمودند: «یاالله، یاالله، نامحرم داخل اتاق است».
البته امام برای تذکر اعلام می‌کردند و گرنه بستگان امام همیشه رعایت حجاب خویش را می‌نمودند. (25)

من به هیچ کار تو کار ندارم

خانم زهرا مصطفوی:

حضرت امام از نظر شرعی و از نظر اخلاقی نهایت احترام را به مادر ما می‌گذاشتند و در حد شرعی از ایشان توقع داشتند. امام بعد از ازدواجشان به مادرم گفتند که من از تو این را می‌خواهم که فعل حرام انجام ندهی و فعل واجبت را انجام بدهی، غیر از این من به هیچ کار تو کار ندارم. (26)

صورتشان را برمی‌گرداندند

آقای غلامعلی رجایی:

در ملاقاتهای حضوری که با امام داشتم شاهد بودم وقتی جمعی از خانمها برای دستبوسی خدمت امام می‌رسیدند، به محض اینکه آنها قصد بوسیدن دست مبارکشان را داشتند فوراً گوشه شمدی را که به هنگام نشستن روی زانویشان می‌انداختند بر روی پشت دست چپشان می‌کشیدند تا خانمها دست ایشان را نبوسند و همزمان ضمن پاسخ به سلام آنها، صورتشان را که همیشه با تبسم به طرف ملاقات کنندگان بود مقداری به سمت راست می‌چرخاندند. (27)

پا روی کفش‌های مردم نمی‌گذاشتند

حجت الاسلام والمسلمین رحیمیان:

در طول مدتی که امام در نجف اقامت داشتند سالی چند بار به مناسبت زیارت‌های ویژه امام حسین (علیه السلام) به کربلا مشرف می‌شدند و در منزل محقری که یکی از اهالی کویت در اختیار ایشان قرار داده بود، سکونت می‌کردند.
امام ظهرها در همان منزل نماز جماعت اقامه می‌کردند که با شرکت جمع محدودی از دوستان در اتاق بیرونی و گاهی که جمعیت بیشتر می‌شد در حیاط منزل برگزار می‌شد. مساحت حیاط حدود پنجاه متر بود و فرش هم به‌اندازه کافی نبود، از این رو افراد عباهایشان را تا می‌کردند و به عنوان سجاده و زیرانداز روی آن به نماز می‌ایستادند. وقتی امام از اندرونی برای اقامه نماز وارد حیاط می‌شدند، برای رسیدن به جلوی جمعیت می‌بایست از میان صفوف جماعت عبور کنند. تمام افراد حاضر بی گمان افتخار می‌کردند که عبایشان با قدم مبارک ایشان تبرک شود و امام نیز به این نکته واقف بودند، با این حال هنگام عبور، چه از پشت صفوف که کفشها بود و چه در مسیری که عباها پهن بود، امام با حرکتی مارپیچ و با برداشتن گامهای مناسب با دقت سعی می‌کردند که به هیچ وجه پایشان را نه روی کفشها بگذارند و نه روی عبای دیگران و بدین گونه عملاً رعایت دقیق حق مردم را به مقلدان خود می‌آموختند. (28)

نهایت دقت را می‌کردند

حجت الاسلام والمسلمین احمد رحمت:

وقتی که امام به مسجد تشریف می‌آوردن چون قبلاً طلاب و مردم می‌آمدند اجتماع می‌کردند و کفشهایشان را جلوی ایوان مسجد بیرون می‌آوردند امام وقتی که وارد مسجد می‌شدند یک نگاهی می‌کردند سرتاسر جلوی ایوان، اگر جایی خالی بود تشریف می‌بردند همانجا کفشها را بیرون می‌آوردند ولی اگر جا نبود ایشان پشت این کفشهایی که جمع شده بود کفش‌شان را بیرون می‌آوردند بعد با سرانگشت مبارکشان وسط آن کفشهایشان را روی زمین می‌گذاشتند و داخل ایوان می‌آمدند برای اینکه پایشان روی کفشهای مردم قرار نگیرد و تصرف در مال غیر بدون اجازه صاحبش نباشد و این نهایت دقت امام را می‌رساند. (29)

پی‌نوشت‌ها:

1- برداشت‌هایی از سیره امام خمینی، ج2، ص 377.
2- همان.
3- همان، ص 378.
4- همان.
5- همان.
6- همان، ص 378-379.
7- همان، ص 379.
8- همان.
9- همان، ص 379-380.
10- همان، ص 380.
11- همان، 380-381.
12- همان، ص 381.
13- همان.
14- همان.
15- همان، ص 382.
16- همان.
17- همان.
18- همان، ص 382-383.
19- همان، ص 383.
20- همان.
21- همان.
22- همان، ص 383-384.
23- همان، ص 384.
24- همان، ص 384-385.
25- همان، ص 385.
26- همان.
27- همان، ص 385-386.
28- همان، ص 386.
29- همان، ص 386-387.

منبع مقاله :
سعادتمند، رسول؛ (1389)، درسهایی از امام: اخلاص و تقوا، قم: انتشارات تسنیم، چاپ اول

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *