پسرم! بعد تو خاک بر سر این دنیا

خانه / پیشنهاد ویژه / پسرم! بعد تو خاک بر سر این دنیا

پسرم! بعد تو خاک بر سر این دنیا

هیات:همزمان با فرارسیدن ماه محرم، متناسب با عزاداری هیأت‌های مذهبی در هر روز این دهه، بسته مقتل به همراه صوت روضه، زمینه، واحد و شور متناسب هر روز منتشر خواهیم کرد.

در هشتمین شب و روز ماه محرم در هیأت‌های مذهبی به عزاداری برای شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام پرداخته می‌شود.

خلاصه‌ای از مقتل شهادت حضرت علی اکبر  علیه السلام ارائه می‌شود:

علی بن حسین بن علی بن ابی‌طالب مشهور به علی‌اکبر فرزند امام حسین علیه السلام  و لیلی بنت ابی‌مرة است. برخی او را بزرگ‌ترین فرزند امام حسین علیه السلام دانسته‌اند. امام حسین علیه السلام او را شبیه‌ترین مردم به پیامبر اسلام معرفی کرده و فرموده که هر وقت مشتاق دیدن پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم می‌شدیم، به او نگاه می‌کردیم.

او در زمان خلافت عثمان (خلافت: ۲۳ یا ۲۴ ـ ۳۵ قمری) به دنیا آمد. تاریخ دقیق تولد علی‌اکبر مشخص نیست؛ با این حال در تقویم جمهوری اسلامی ایران، ۱۱ شعبان به عنوان روز ولادتش و روز جوان نامگذاری شده است. برخی محققان سن او را هنگام شهادت، ۲۸ سال دانسته‌اند. بر اساس گفته مذکور، سال تولد او ۳۳ قمری خواهد بود.

کنیه‌اش ابوالحسن است. همچنین او را اکبر نام نهاده‌اند؛ زیرا از برادرش امام سجاد علیه السلام ، امام چهارم شیعیان متمایز شود؛ اما شیخ مفید لقبش را اصغر گفته و اکبر را لقب امام سجاد علیه السلام دانسته است. برخی از نسب‌شناسان و تاریخ‌دانان، علی‌اکبر را بزرگ‌ترین نیز فرزند امام حسین علیه السلام دانسته‌اند.

کلینی حدیثی از امام رضا علیه السلام  نقل کرده که حکایت از ازدواج علی‌اکبر و داشتن فرزندی به نام حسن دارد؛در مقابل چنان‌که گروهی از نسب‌شناسان گفته‌اند از وی فرزندی نمانده و نسل امام حسین علیه السلام تنها از طریق امام سجاد علیه السلام ادامه پیدا کرده است. در یکی از زیارت‌نامه‌ها، چنین به علی‌اکبر سلام داده شده است: «صَلّى الله عَلَیْکَ وَعَلى عِتْرتِکَ وَأهْلِ بَیْتِکَ وَآبائِکَ وَأبْنائِکَ؛ سلام خدا بر تو و بر عترت و اهل بیت تو و پدران و فرزندانت» (ابن قولویه، کامل الزیارات، نشر صدوق، ص۲۵۳) که نشان از ازدواج و فرزند داشتن اوست.

پسرم! بعد تو خاک بر سر این دنیا

علی‌اکبر در واقعه کربلا همراه پدرش بود. به گفته عقبة بن سمعان، امام حسین علیه السلام ، در نزدیکی منزلگاه ثعلبیه یا قصر بنی مقاتل بر زین اسب خوابش برد. پس از آنکه بیدار شد، آیه استرجاع را بر زبان جاری کرد و بر اساس خوابی که دیده بود از کشته شدن خود و همراهانش خبر داد و با واکنش علی‌اکبر مواجه شد که «فَإِنَّنَا إِذاً لَا نُبَالِی أَنْ نَمُوتَ مُحِقِّین؛ هنگامی که بر حق هستیم از مرگ هراسی نداریم».

نسب مادر علی‌اکبر به بنی امیه می‌رسید. ازاین‌رو، در روز عاشورا به علی‌اکبر پیشنهاد شد که به یزید بن معاویه بپیوندد؛ ولی او این پیشنهاد را رد کرد و گفت: « اِنَّ قَرابَةَ رَسولِ اللهِ اَحَقُّ اَنْ تُرعیٰ (ترجمه: رعایت خویشاوندی رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم  به حقیقت نزدیک‌تر است). بنا به گفته منابع تاریخی، عمر بن سعد با دیدن وی در میدان جنگ از او خواست که صحنه جنگ را ترک کند تا در امان باشد. علی‌اکبر این پیشنهاد را رد کرد.

یاران امام حسین علیه السلام ، یکى‌یکى پیش مى‌آمدند و مى‌جنگیدند و کُشته مى‌شدند تا آن که جز خانواده‌اش، کسى با حسین علیه السلام نماند. در این هنگام على اکبر علیه السلام قدم به میدان نهاد. امام حسین علیه السلام نگاهی پر از یأس به او کرد، چشمان خود را پایین انداخت و گریست. آن‌گاه محاسن شریفش را به دست گرفته و فرمود: «بار خدایا! تو خود گواه باش، جوانی به مبارزه این مردم رفت که شبیه‌ترین مردم از نظر صورت، سیرت، اخلاق و منطق به پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم تو بود و ما هرگاه مشتاق دیدار پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم می‌شدیم، به او نگاه می‌کردیم. » سپس امام علیه‌السلام فریاد برآورد و گفت: «ای پسر سعد! خداوند رَحِم تو را قطع کند؛ همان‌طور که تو رَحِم مرا قطع کردی.»

حضرت علی اکبر علیه السلام به سوی آن قوم حرکت کرد و چنین رجز خواند: «اَنا عَلِیُّ بْنُ الحُسَیْنِ بْنِ عَلی نَحْنُ وَ بَیْتِ اللهِ اَولیٰ بِالنَّبِی تَاللهِ لایَحْکمُ فینا ابْنُ الدَّعِی اَضْرِبُ بِالسَّیْفِ اُحامی عَنْ اَبی ضَرْبَ غُلامٍ هاشِمیٍّ قُرَشی؛ من علی فرزند حسین بن علی هستم، به خانه خدا (کعبه) قسم، ما به پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم سزاوارتریم؛ سوگند به خداوند این زنازاده نمی‌تواند بر ما حکم راند، من شمشیر می‌زنم و از پدرم حمایت می‌کنم؛ آن هم شمشیر زدن نوجوانی از تبار هاشم و قریش.»

او جنگ نمایانی کرد و عده زیادی را به هلاکت رساند تا ناله کوفیان بلند شد. سپس نزد پدر برگشت و گفت سنگینی اسلحه مرا آزار می‌دهد و تشنگی مرا از پای درآورد. اشک از چشمان امام علیه‌السلام جاری شد و فرمود: «وای از بی‌پناهی! فرزندم از کجا آبی بیاورم؟ اندکی دیگر بجنگ که به زودی با جدت رسول خدا صلی‌الله علیه و آله دیدار خواهی کرد و آن حضرت با ظرفی لبریز از آب، تو را سیراب می‌کند؛ آن گونه که بعد از آن دیگر تشنه نخواهی شد.»

حضرت علی اکبر علیه‌السلام به سوی میدان بازگشت و با وجود تشنگى، شجاعانه و قهرمانانه جنگید. ناگاه نامردی به نام مُرّةُ بن مُنقذ شمشیری بر فرق او زد. سپس دیگران بر او حمله‌ور شدند و او را بر زمین انداختند. دشمن محاصره‌اش کرد و با شمشیر قطعه‌قطعه‌اش کردند. برخى گفته‌اند: وقتى ضربه مرة بن منقذ به حضرت اصابت کرد، على‌اکبر دست در گردن اسبش گرفت و اسب او را به میان لشکر دشمن برد و دشمنان از هر طرف او را قطعه قطعه کردند. در این حال فریاد زد: «پدر جان! از جانب من بر تو سلام باد. این جد من پیامبر خدا صلی‌الله علیه و آله است که به تو سلام می‌رساند و می‌گوید: «زودتر پیش ما بیا. » سپس فریادی کشید و جان به جان‌آفرین تسلیم کرد.

امام حسین علیه‌السلام به سوی میدان، بر بالین حضرت علی‌اکبر علیه‌السلام آمد. صورت به صورت او گذاشت و فرمود: «خداوند بکشد کسانی که تو را کشتند! چقدر اینان نسبت به خداوند و هتک حرمت رسول خدا صلی‌الله علیه و آله گستاخ شده‌اند. پسرم! بعد از تو خاک بر سر این دنیا.»

در این هنگام حضرت زینب سلام‌الله علیها از خیمه‌گاه به سوی میدان جنگ آمد؛ در حالی که فریاد می‌زد: «ای حبیب من! ای فرزند برادرم!»

حضرت زینب سلام‌الله علیها خود را به او رسانده و روی بدن بی‌جان علی‌اکبر علیه‌السلام افتاد. سیدالشهدا علیه‌السلام جلو آمد، خواهر را بلند کرده و او را به سوى خیمه برد. آنگاه به جوانانش فرمود: «احملوا أخاکم. برادرتان را به خیمه ببرید. » و با صداى بلند این آیه را تلاوت فرمود: «ان‌الله اصطفى آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران على العالمین ذریة بعضها من بعض والله سمیع علیم (سوره مبارکه آل عمران آیات ٣٣ و ٣٤)

منبع: فارس

پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *