چرايي طرح آشتي ملي، اهداف و انگيزه‌ها | دكتر عبدالله گنجي

خانه / مطالب و رویدادها / چرايي طرح آشتي ملي، اهداف و انگيزه‌ها | دكتر عبدالله گنجي

طرح سه مسئله: ارتباط مستقيم با مقام معظم رهبري، آشتي ملي و همبستگي ملي از سوي اصلاح طلبان به اين دليل انجام مي شود که براي بازگشت به نظام (بعد از فتنه 1388) حاضر نيستند به مطالبات شفاف و علني نظام پاسخ گويند. مطالبات نظام از آنان عبارت است: اعلام رسمي و علني عدم تقلب در انتخابات 1388 به همان صورت که در محافل خصوصي اعلام داشته اند و ابراز برائت از شعارهاي ساختار شکن عليه اصل انقلاب.

چرايي طرح آشتي ملي، اهداف و انگيزه‌ها

دكتر عبدالله گنجي

چکيده:

طرح سه مسئله: ارتباط مستقيم با مقام معظم رهبري، آشتي ملي و همبستگي ملي از سوي اصلاح طلبان به اين دليل انجام مي شود که براي بازگشت به نظام (بعد از فتنه 1388) حاضر نيستند به مطالبات شفاف و علني نظام پاسخ گويند. مطالبات نظام از آنان عبارت است: اعلام رسمي و علني عدم تقلب در انتخابات 1388 به همان صورت که در محافل خصوصي اعلام داشته اند و ابراز برائت از شعارهاي ساختار شکن عليه اصل انقلاب.

اکنون که هاشمي از دنيا رفته است احساس خلاء بيشتري مي نمايند و تلاش مي کنند خود را درون نظام تعريف کنند. اما شرط آن پاسخ به سوالات اساسي نظام است که تاکنون محقق نشده است.

 

مفهوم و كاركرد آشتي ملي

آشتي ملي اصولاً در تراز مسائل ملي طرح مي‌شود. وقتي بحران‌ها و تعارضات سياسي و فكري كل حاكميت ملي را تهديد كند و اساس و بنيان كشور را به خطر اندازد آشتي ملي طرح مي‌شود. آشتي ملي به مفهوم عقب‌نشيني نيروهاي متخاصم صحنه به خاطر هدفي بزرگ‌تر است كه آن هدف معمولاً حفظ تماميت ارضي كشور، وحدت ملي و مبارزه با دشمن مهاجم خارجي است. تهديد ما‌قبل آشتي ملي بايد به صورتي باشد كه تخاصمات دروني و فروملي نسبت به آن كوچك و دست دوم محسوب شود. البته مفهوم آشتي ملي مقوله‌اي مدرن است. آشتي ملي از ملت سرچشمه مي‌گيرد و قبل از شكل‌گيري «دولت- كشورها» و «دولت- ملت‌ها» كه مردم شهروند نبودند و نظام حاكم «ارباب- رعيتي» بود مفهوم «ملي» استفاده نمي‌شد. ممكن بود تعارضات سياسي در درون خانواده حاكم بوده باشد كه ربطي با مردم سرزمين نداشت. اما پيدايش ملت – كشور مفهومي به نام استقلال ملي يا وحدت ملي را به وجود آورد كه آشتي ملي نيز در هنگام بحران ملي كاركرد خواهد داشت و معمولاً در آستانه فروپاشي نظام سياسي مستقر طرح مي‌شود.

تاريخچه آشتي ملي در ايران

آشتي ملي در ايران در سال‌هاي منتهي به پيروزي انقلاب اسلامي از سوي حاكميت طرح شد. وقتي پهلوي‌ها احساس كردند جريان انقلابي در حال پيشروي است و بنيان‌هاي حكومت به لرزه درآمده است بحث آشتي ملي را طرح كردند و يك شخصيت به ظاهر ملي مانند شاهپور بختيار را محور آن قرار دادند و بر اين باور بودند كه چون بختيار تا ديروز اپوزيسيون حكومت بوده است پس اجماع بر وي اتفاق مي‌افتد. در نقطه مقابل براي حضرت امام و ياران وي آشتي ملي مفهوم و معنايي نداشت چرا كه هدف قيام امام، سهم‌خواهي از قدرت موجود نبود كه بتوان با تقسيم قدرت مشكل را حل كرد. امام آشتي ملي را در حذف نظام فاسد مي‌دانست.

 زمينه‌ها و چرايي طرح آن از سوي اصلاح‌طلبان

 فتنه 1388 و ساختارشكني موجود در بطن آن باعث گرديد فاصله نخبگان اصلاح‌طلب با نظام مستقر روز به روز بيشتر شود. براي نظام باورپذير نبود كه نخبگان سياسي مدعي انقلاب و امام طراح يك انقلاب مخملين در كشور باشند و بخواهند از راه‌هايي غير از انتخابات سالم، وضع موجود را اصلاح نمايند. طرح اتهامات سنگين به نظام در مقابل چشم ملت و جهانيان و اصرار بر آن و شروع حركت‌هاي ساختارشكنانه باعث گرديد تا نظام مطمئن شود مسئله فراتر از يك سوءظن و اعتراض به تقلب احتمالي است. اطمينان نظام از آنجا حاصل شد كه محتوي اتاق‌هاي فكر قبل از انتخابات به دست آمد و از سوي ديگر شعارهاي مطروحه در خيابان‌هاي تهران نه عليه كانديداي رقيب بود و نه عليه تقلب. بلكه شعارها عليه اصل نظام و انقلاب بود كه با محوريت نفي «جمهوري اسلامي» و ولايت فقيه توليد مي‌شد. حمله به مراكز دولتي از جمله مراكز بسيج و پيوستگي اپوزيسيون ساختارشكن با معترضين و كشته شدن ده‌ها نفر در خيابان‌هاي تهران باعث گرديد نظام مسئله را با شعار «انتخابات بهانه است، اصل نظام نشانه است» بازنمايي و بازخواني نمايد. رهبري انقلاب شخصاً وارد ميدان شدند و بدون اينكه اصلاح‌طلبان را محور فجايع بدانند به صورت رسمي و پنهان از آنان خواستند با ساختارشكنان مرزبندي و از آنان ابراز برائت نمايند كه هيچ نتيجه‌اي حاصل نشد. علاوه بر آن دست زدن به اقدامات تهييج‌كننده در روزهاي پس از انتخابات همچون ماجراي ساختگي گروگان‌گيري دختر جوان امام از اعضاي سازمان مجاهدين، فوت و مراسم ساختگي سعيده‌پور‌آقايي و پروانه موسوي، طرح ساختگي تجاوز جنسي توسط كارگردان ضدانقلاب (علامه‌زاده) و رساندن محتوي ساختگي آن به كروبي و حمايت همه جانبه سفارت انگليس و رسانه‌هاي غربي از فتنه باعث گرديد نظام آن را يك حركت تمام عيار براندازانه تلقي نمايد و براي رفع آن چاره‌انديشي كند. تنش، شش ماهه بدون ارائه هرگونه اسناد تقلب با قيام 9 دي پايان يافت اما ماجرا تمام نشد.

تا ديروز نظام تلاش مي‌كرد سران اصلاح‌طلب را از موضوع جدا نمايد و فقط بر مرز‌بندي اصرار كند اما در بهمن 1389 كه انقلاب‌هاي عربي در تونس و مصر راه‌اندازي شد، همين جريان درصدد اين هماني برآمد و به دنبال تئوریزه كردن كشور بر‌آمدند كه نظام به صبر خود پايان داد و سران فتنه را از جهت رسانه‌اي محصور نمود. در سال‌هاي 1388 و 1389كم‌كم نخبگان اصلاح‌طلب در محافل و مجالس خصوصي بر عدم امكان تقلب در انتخابات ايران تأكيد كردند و سيد محمد‌علي ابطحي مسئول دفتر رئيس دولت اصلاحات تقلب را «اسم رمز» فرداي انتخابات اعلام كرد و طراحي بودن مسئله تقلب را صحه گذاشت. اكنون كه سران اصلاح‌طلب عدم تقلب را پذيرفته بودند با اين سؤال از سوي ملت و حاكميت مواجه شدند كه اگر تقلب نشده بود اين چه بازي بود كه عليه نظام راه انداختيد و چرا شش ماه كشور را درگير بحران كرديد و غرب نيز در حمايت از شما تحريم‌ها را شدت بخشيد؟ اينجا بود كه پاسخ روشني اعلام نشد اما نظام بر توقعات مشخصي از آنان اصرار كرد.

 توقعات نظام از اصلاح‌طلبان در دوران پسا فتنه

پس از ناكامي انقلاب مخملين و دستگيري فرماندهان عملياتي و طراح ماجرا و اعتراف به عدم تقلب، نظام از سران اصلاحات خواست كه آبروي برده شده از نظام را برگردانند. مقام معظم رهبري فرمودند «اين فقط افراد نيستند كه حرمت دارند، نظام نيز داراي حرمت است» و سپس فرمودند «اعتماد مردم به نظام يك‌شبه به دست نيامده است كه عده‌اي چوب حراج به آن مي‌زنند» اما فايده‌اي نداشت. برخي از اصلاح‌طلبان تلاش كردند با گسيل‌نامه خصوصي از پستو مسئله را حل شده ببينند اما نظام راه‌هاي ميانبر را مسدود دانست و خواستار بازگشت از همان راهي شد كه رفته بودند. معني اين مطالبه اين بود كه همانگونه كه در مقابل چشم ملت و جهانيان اين غائله را برپا كرديد اكنون نيز در مقابل همان چشمان حقيقت را بگوييد و اذهان آلوده شده را پاك كنند. اما آنان خواستار بازگشت بدون هزينه شدند و توقع «شترديدي، نديدي» از نظام داشتند كه مورد موافقت قرار نگرفت. نظام بدون اينكه امثال خاتمي را متهم به طراحي كند دو مطالبه مشخص را در عيان و نهان از آنان مطالبه كرد: 1- با صراحت و رسماً اعلام نماييد در انتخابات تقلبي صورت نگرفته بود و ستمي كه بر نظام روا داشتيد را جبران نماييد 2- از شعارهاي ساختار شكن عليه اصل نظام و انقلاب ابراز برائت كنيد و با ساختارشكنان مرز‌بندي نموده و شعارهاي انحرافي را محكوم نماييد. سران اصلاحات اين مطالبات را براي عقبه اجتماعي خود و غرب پرهزينه مي‌دانند و حاضر به اعلام رسمي و علني آن نشدند و متقابلاً نظام نيز بر سخن خود ايستاده است.

تدبير تفكيك فتنه از اصلاحات

نظام تلاش كرد بين اصلاح‌طلبان و فتنه مرز‌بندي نمايد و از اين هماني جلوگيري نمايد. مقام معظم رهبري در ديدار رمضانيه دانشجويان فرمودند «براي من اصول‌گرايي – اصلاح‌طلبي معنا ندارد. براي من محتوا مهم است و من بر روي فتنه حساس هستم» و در عين حالي كه دولت اصلاح‌طلبان را به كار گرفته بود، رهبري بر عدم به كارگيري فتنه‌گران تأكيد كرد و مجلس نيز روي وزراي آلوده به فتنه واكنش نشان داد. بنابر‌اين با حضور اصلاح‌طلبان در دولت و مجلس مشخص شد كه نظام جريان اصلاحات را يكپارچه فتنه نمي‌بيند و به مرزبندي بين اين دو معتقد است.

از سخنراني 95/11/27 مقام معظم رهبري در جمع مردم آذربايجان نيز برمي‌آيد كه همين راهبرد در نظام استمرار دارد. تعبير «قطره» در مقابل «اقيانوس» ملت براي كساني كه در دايره قهر محسوب مي‌شوند، نشان مي‌دهد كه ديدگاه رهبري اصلاً مرزبندي بين اصلاح‌طلبان و نظام نيست و تلقي قهر از وضع موجود در نظام مورد پذيرش نيست. ممكن است گفته شود بخشي از مردم هنوز نسبت به مسائل 1388 ذهنيت دارند. در اين صورت بايد گفت كساني كه اين ذهنيت را ايجاد كرده‌اند بايد آن را پاك كنند و اين دقيقاً همان توقع نظام از طراحان فتنه 1388 است كه هنوز محقق نشده است و تا اين توقع محقق نشود و آبرو بر جوي رفته نظام برنگردد، طبيعتاً مرز بين اصلاح‌طلبان و فتنه پا برجا خواهد بود و اصلاح‌طلبان معتقد به نظام نيز بايد اين را درك نمايند كه خود را به فتنه پيوند نزنند و افراد شاخص و طراح فتنه را اصلاح‌طلب ندانند. اين حداقل توقع نظام از مدعيان انقلاب و امام است.

استيصال – بن‌بست

ايستادگي نظام بر مطالبات خود از يك سو و عدم‌توجه اصلاح‌طلبان به اين مطالبات، بن‌بستي را براي آنان رقم زد كه از پيش به آن فكر نمي‌كردند. اقتدار نظام در منطقه و مذاكرات با قدرت‌هاي بزرگ، استمرار مشاركت مردم در انتخابات‌ مختلف در دوران پسافتنه نشان داد كه اصلاح‌طلبان تأثيري در روند تحولات كشور ندارند. از سوي ديگر نه امكان خروج از حاكميت برايشان ميسر بود و نه امكان ورود به آن. در چنين بن‌بستي راه چاره را ورود به درون دانستند اما ديگر دير شده بود و سرپل‌هاي خود را از دست داده بودند و بزرگان جريان نيز قدرت چانه‌زني را در نظام نداشتند؛ به همين دليل براي ورود به درون نظام به معامله هويت خود با روحاني دست زدند و حاضر شدند در صفوف همراهان روحاني قرار بگيرند. دوگانه غرور – شرمندگي باعث شد از يك سو به روحاني تمكين كنند و از سوي ديگر به صورت مرتب براي وي خط و نشان بكشند. از يك سو تنها راه چاره را همراهي با روحاني مي‌دانستند و از سوي ديگر رأي روحاني را به مثابه «رحم اجاره‌اي» اعلام كردند. از يك سو اقدامات روحاني را فراتر از حد انتظار مي‌دانستند و از سوي ديگر مطالباتي مانند رفع حصر را تحقق نيافته قلمداد مي‌كردند. جدال بين هويت و قدرت‌خواهي در اسفند 94 به اوج رسيد به صورتي كه نه در مقابل رد صلاحيت بزرگان جريان واكنش تند نشان دادند و نه بر استقلال هويتي در انتخابات اصرار داشتند و حاضر بودند با هركس و هر گروهي ائتلاف نمايند تا بتوانند خود را به نظام سنجاق كنند. گرايش به هاشمي نيز در دستور قرار گرفت و كساني كه در سال‌هاي 1376 و 1377 هاشمي را به بدترين شكل تخريب مي‌كردند با شرمندگي خود را به وي نزديك كردند اما هاشمي نيز قدرت چاني‌زني در نظام را پس از فتنه 1388 از دست داده بود. همه اين مشكلات به خاطر اين بود كه حاضر نشدند نسبت به آنچه در سال 1388 انجام داده بودند، عذرخواهي كنند و راه‌هاي ميانبر نيز نتيجه‌اي نداشت. با فوت هاشمي و حصر رسانه‌اي خاتمي اوضاع پيچيده‌تر شد لذا باز تنها راه را ماندن تاكتيكي با روحاني دانستند اما سعي كردند ظاهر هويتي خود را حفظ و حمايت‌هاي خود از ايشان را در 96 مشروط اعلام نمايند.

پساهاشمي – آشتي ملي

با رحلت هاشمي اتصال نسبي اين جريان با نظام به كلي از بين رفت، بنابراين بلافاصله تلاش كردند نقطه اتكا و طرح جديدي را به ميدان بياورند. نزديكي به رهبر معظم انقلاب از سوي چند نفر از شخصيت‌هاي آنان طرح شد كه عملاً در داخل نظام تعريف مي‌شوند. نياز به نزديكي به مقام معظم رهبري خود نشان مي‌دهد كه تاكنون با رهبري ديگر مسير را طي مي‌كرده‌اند و از سوي ديگر با رهبري هماهنگ و همراه نبوده‌اند. رابطه بدون واسطه را در اوج ناچاري طرح و تلاش كردند اعتمادسازي را شروع نمايند. ملاقات برخي اعضاي جريان با افرادي از بيت رهبري نشان داد كه براي عملياتي كردن اين ايده دست به كار شده‌اند، اما از بيت شنيدند كه راه هميشه از روي رهبري باز بوده و مسئله جديدي رخ نداده است. افرادي مانند تابش، محمد هاشمي، مرعشي، راكعي و رسانه‌هاي همسو به سرعت لزوم ارتباط با مقام معظم رهبري را طرح كردند. اين در حالي بود كه اصلاح‌طلباني همچون جهانگيري، انصاري، خرازي، عارف و… مرتب با مقام معظم رهبري ارتباط دارند و طرح مسئله جديد براي راهيابي خاتمي به درون نظام است. مطالبه نظام از خاتمي روشن است و تا آن دو خواسته را انجام ندهد مسئله حل نخواهد شد. اينجا بود كه شخص خاتمي «آشتي ملي» را طرح كرد كه بلافاصله مورد استقبال شخصيت‌هاي جريان قرار گرفت. چرايي طرح آن دلايل مختلفي دارد كه مي‌توان عمده آن را در محورهاي ذيل خلاصه كرد.

1- براي برون رفت از بن‌بست تهديد ترامپ را جدي گرفتند و روي كرسي دلسوزي براي نظام نشستند و مواجهه با اين خطر را با آشتي ملي ممكن دانستند.

2- احساس كردند مي‌توانند با حفظ استخوان لاي زخم از مسئله و گره موجود عبور نمايند و نظام از قاعده «شتر ديدي، نديدي» استفاده مي‌كند.

3- با طرح اين ايده، خواستند مشكل چند نفر را با نظام مشكل ملت – ملت اعلام كنند كه مورد عتاب مقام معظم رهبري قرار گرفت و ايشان دايره قهر را بسيار محدود و «قطره» در مقابل «اقيانوس» اعلام كردند.

4- با توجه به سوابق گذشته مي‌توان از طرح «آشتي ملي» به عنوان مأمن براي ادامه فعاليت‌هاي قبلي استفاده كرد. بدين معنا كه با اطمينان از جايگاه خود در حاكميت مجدداً به همان اقدامات ادامه دهند.

5- طرح آشتي ملي يعني توپ را در زمين نظام انداختن در جلوي چشمان ملت، لذا بايد آن را نوعي فرار به جلو اعلام كرد. بدين معني كه مي‌خواهند اعلام نمايند ما آمديم كه همراه باشيم و اتمام حجت كرديم و نظام نپذيرفت حال آنكه مسئله مورد مطالبه نظام چيز ديگري است و ربطي به روابط ملت – ملت ندارد.

طرح همبستگي ملي

اندكي پس از بي‌معنا دانستن طرح آشتي ملي از سوي مقام معظم رهبري برخي اصلاح‌طلبان دست به اصلاح زدند و امثال مجيد انصاري، تابش و محمد علي آهنگران «همبستگي ملي» را جايگزين آن كردند، اما چون نيروهاي انقلاب و حاكميت مي‌دانند كه رديف كردن اين طرح‌ها با هدف بازگشت بدون هزينه و عبور از پاسخگويي درباره فتنه 1388 است، به آن وقعي نمي‌نهند و آن را بي‌مورد و غير ضروري مي‌دانند، لذا گره موجود با طرح‌هاي بي‌ربط قابل حل نيست، كه با پرداختن به اصل مسئله قابل حل است.

راه حل مسائل اصلاح طلبان با نظام

طرح آشتي ملي از آن جهت بحث انحرافي است كه نه مسئله آنان با نظام «ملي» است و نه كل جناح را در برمي‌گيرد. بسياري از اصلاح‌طلبان در دولت و نظام و مجلس حضور دارند، لذا نه تراز، تراز ملي است و نه مسئله گفت‌وگوي جناح‌هاست. اصلاح‌طلبان ناب تلاش مي‌كنند مسائل خود با نظام را به جناح مقابل ارجاع تا منازعه را سياسي و يا سطح آن را تقليل دهند. لذا اول بايد بپذيرند كه مسئله آنان با نظام است، دوم اينكه شرط هر گذشت و تبرئه‌اي تشكيل دادگاه  است. دادگاه پيش‌نياز تبرئه است. حال كه نظام هيچ دادگاهي تشكيل نداده است با «خوداظهاري» به صورت رسمي و علني دو مسئله را حل كنند. شجاعت گفتن عدم تقلب را داشته باشند، همانگونه كه جسارت اتهام آن را داشتند. از ضد انقلاب و ساختارشكنان ابراز برائت كنند و شعارهاي طرح شده عليه اصل انقلاب و نظام را محكوم كنند.

اين خواسته مشخص نظام ازآنان است كه نه نامش توبه است و نه محاكمه. توقع نظام از آنها زدودن آنچه در سال 1388 بر ذهن‌ها نشانده اند و بازگرداندن سرمايه اجتماعي نظام كه به كام دشمن ريخته‌‌اند، است. آيا زدودن اين ظلم مهم‌تر از طرح آشتي ملي نيست؟ مسئله ملي معمولاً حول امنيت، وحدت و حفظ تماميت ارضي و بحران ملي شكل مي‌گيرد. اما آنهايي كه امروز دنبال حل بحران خود‌ساخته از طريق وحدت هستيد در سند تأملات پنج ساله حزبتان در سال 1387 نوشتيد:«هر موقع نظام در بحران گرفتار آمد، بايد به ميدان بياييم و مطالبات خود را طرح كنيم.» . مطالبات نظام را ببينند و آن را به عنوان مطالبات جناح مقابل به هماوردي نكشانند. اصلاح‌طلبان ناب در درون خود تعارضاتي دارند كه اگر حل كنند، به صورت اتوماتيك خود محور نظام خواهند شد و هيچ مذاكره‌اي هم لازم نيست و عجيب است كه اين تعارضات را نمي‌بينند. تا ديروز مي‌گفتند طرف مقابل (بخوانيد نظام) با برجسته كردن دشمن بيروني به دنبال سلب آزادي‌هاي داخلي است و استقلال را مقابل آزادي قرار مي‌دادند، اما امروز با برجسته كردن خطر دشمن، آشتي ملي را طرح مي‌كنند. امروز با برجسته كردن دشمن به دنبال بستن چشم نظام روي آن همه ظلم و ستم بر انقلاب امام هستند. تا ديروز پيام سال 1366 حج امام را منشور انقلاب مي‌دانستند. (نامه به امام براي تشكيل مجمع روحانيون) امروز امريكايي‌ها مي‌گويند: «با روي كارآمدن اصلاح‌طلبان در ايران روزهاي تلخ و سرگرداني امريكا سپري شده است و بايد شاهد فروپاشي ستون‌‌هاي  اين نظام سركش و مهارنشدني باشيم.»

حل تعارضات زیر می تواند آنان را به نظام نزدیک نمایید وهیچ طرح دیگری نیز لازم نیست

1- مبارزجويي – قدرت خواهي: همانگونه كه عباس عبدي نوشت، نمي‌‌شود هم با نظام مبارزه كرد و كف و سوت غرب را پشت سر خود ديد و هم بخواهيم بخشي از نظام باشيم و در مصادر آن اعمال قدرت نماييم. هم  و‌اگرا باشيم و هم مدعي و …

2- سياست ورزي – روشنفكري: روشنفكري وظيفه خود را تحول خواهي، مصلحت‌سوزي، نق‌زني، آزادي‌طلبي و … مي‌داند و اهل حكومت مصلحت‌ها و تدابير و ملاحظات خود را دارند. ورود روشنفكران به قدرت مسئله توليد مي‌كند و اپوزيسيون عليه خود را رقم مي‌زند. اصلاح‌طلبان بين اين دو مشي بايد يكي را انتخاب كنند.

3- همسويي تاريخي – واگرايي گفتماني: ‌اصلاح طلبان بيشتر بر تاريخ گذشته خود تأكيد و صدر انقلاب را كاريكاتوري برجسته مي‌نمايند. بين گفتمان اصلاح‌طلبي و گفتمان ليبراليسم اشتراك 90 درصدي وجود دارد و با گفتمان انقلاب اسلامي فاصله ماهوي دارند. اگر اين تناقض رفع نشود، طرح آشتي ملي چه كمكي مي‌كند؟ به روحاني نرماليزاسيون را براي پايان انقلاب توصيه كردند، حال گفت‌وگو براي چه مي‌خواهيد؟

4- غائله آفريني – آشتي طلبي: كلنجار فكري – رفتار – ميداني با نظام در پرونده اصلاح‌طلبان ثبت است. نمي‌شود غائله بيافرينيم و پس از عدم توفيق، مدعي آشتي شويم و پوستين صلح و صفا بر تن كنيم.

5-دموكراسي‌خواهي – خط امام (ره): بدون ترديد از امام دموكراسي غربي بيرون نمي‌آيد و انتخابات آزاد به معني آرماني آن نمي‌تواند ذيل پرچم امام قيود ديني را در‌نوردد. اكبر گنجي به ایشان خرده مي‌گرفت كه بين آيت‌الله خميني و دموكراسي نمي‌توان جمع بست و اصرار داشت از واژه «خط امام» استفاده نكنند. سعيد حجاريان سال گذشته در مصاحبه‌‌اي مي‌گويد «اصلاح‌طلبي بدون برو برگرد يعني دموكراسي خواهي».. این جماعت  هيچ روشي براي حفظ جوهره ديني در مدل خود ارائه نكرده‌اند و نمي‌كنند  و سوار بر پرستيژ روشنفكري معتقدند: «مردم خودشون شعور دارند و مي‌فهمند» اما وقتي رأي همين مردم به فردي مثل احمد‌ي‌نژاد تعلق مي‌گيرد، نه رأي را محترم مي‌شماريد و نه قواعد دموكراسي و نه منتخب را.

6-مبارزه با نظام – عدم مرزبندي با غيريت: شعار ايران براي همه ايرانيان را براي ورود غيريت به قدرت طرح كردند و با صراحت (به جز منافقين) همه را واجد شرايط براي ورود دانستند (محمدرضا خاتمي – يوسفيان). در سال 1366 به صورت مكتوب به امام نامه نوشتند كه نهضت آزادي فلان و … اما بعداً با آنان يكي شدند.در انتخابات شوراها آنان را تأييد و در جلسات حزبي و رسانه‌‌‌هاي  خود آنان را نوازش كردند .اگر اين تعارض را حل كند، آشتي ملي مدنظر، خود محقق مي‌شود.

7- استكبار ستيزي – اميدوار كردن دشمن: سيره استكبار ستيزانه امام نه قابل كتمان است و نه قابل تحريف.کسانی  كه با شعار مرگ بر امريكا وارد مجلس سوم شدند ديگر به آن اعتقاد ندارند. انقلاب امام را نه يك پروسه كه يك پروژه تمام شده مي‌دانند و به همين دليل غرب از آنان  حمايت علني و رسانه‌‌اي مي‌كند و حاضر نشدند اين تعارض را حتي با ابراز برائت حل كنند. اكنون كه ترامپ آمده زير سايه او آشتي ملي را طرح و از امريكا دو چهره ارائه مي‌كنند. حال آنكه امريكا همان امريكاست.

8- در عين علاقه به حضور در حاكميت، خود را صاحب قرائت مستقل از انقلاب مي‌دانند. ممكن است در عرصه نظر بلااشكال باشد، اما نمي‌‌توان در قدرت بود و سياست‌هاي كلي نظام و جهت‌گيري‌هاي آن را به سخره گرفت. نمي‌توان قرائت رهبري مستقر را نديد و خود را منتسب به انقلاب دانست. نمي‌شود همه‌ امام را به «ميزان رأي ملت است» تقليل داد، اما در آن هم مقصود دموكراسي غربي باشد.

9- دينداري – تساهل‌گرايي: عرفي‌گرايي‌ را توصيه کردند و صدها قلم و دفتر براي آن به كار گرفتند و اكنون آن محتوا‌ موجود است. اين عرفي‌گرايي را نه بر اساس معرفت بومي كه تعيّن‌هاي محيطي آن قابل درك است بلكه با متدها و استانداردهاي حيات اجتماعي غرب‌، تئوريزه و پس از عدم انطباق نظام را متهم به فاصله با آنها كردند.(روزنامه جوان 95/11/24)

امام در سال آخر حيات مباركشان خود شروط بازگشت به دامن انقلاب و نظام را اعلام نموده‌اند. مي‌توانند آن شروط را بر خود حاكم كنند:«آغوش كشور و انقلاب هميشه براي پذيرش همه كساني كه قصد خدمت و آهنگ مراجعت داشته و دارند گشوده است، ولي نه به قيمت طلبكاري از همه‌ اصول كه چرا مرگ بر امريكا گفتيد، چرا جنگ كرديد! چرا نسبت به منافقين و ضد‌انقلابيون حكم خدا را جاري مي‌كنيد؟ چرا شعار نه شرقي و نه غربي داده‌ايد، چرا لانه جاسوسي را اشغال كرده‌ايد و صدها چراي ديگر. نكته مهم در اين رابطه اينكه نبايد تحت‌تأثير ترحم‌هاي بيجا و بي‌مورد نسبت به دشمنان خدا و مخالفين و متخلفين نظام به گونه‌اي تبليغ كنيم كه احكام خدا و حدود الهي زير سؤال بروند.»

چشم انداز آينده

 به نظر مي‌رسد نظام بر سر مطالبات خود مبني بر پاسخگويي درباره چرايي طرح تقلب و شعارهاي ساختارشكن ايستاده است و طرف مقابل نيز حاضر به توضيح در اين باره نيست از سوي ديگر در دوران پساهاشمي مهره چانه زن در درون نظام نيز ندارند بنابراين براي حذف نشدن از گردونه سياست مجبورند به حمايت از روحاني تظاهر نمايند و به‌رغم ميل باطني خويش، وي را به رسميت بشناسند. به نظر مي‌رسد طيف‌هاي درون نظام از جريان ا‌صلاحات، مايل به تجزيه و مرزبندي با فتنه گران باشند اما شرايط دروني جريان را مساعد نمي‌دانند. به همين دليل عبور از روحاني بين اين طيف پررنگ‌تر از طيف برانداز است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *