چرایی دوگانه های رفتاری اصلاح طلبان با روحانی | دكتر عبدالله گنجي

خانه / مطالب و رویدادها / چرایی دوگانه های رفتاری اصلاح طلبان با روحانی | دكتر عبدالله گنجي

چرايي دوگانه‌هاي رفتاري اصلاح‌طلبان با روحاني

دكتر عبدالله گنجي

چكيده: هدف اصلي اصلاح‌طلبان در حمايت از روحاني اتصال مجدد خود به حاكميت بعد از فتنه 1388 بود كه به نظر مي‌رسد روحاني موفق به آن نشد. از سوي ديگر انتخابات رياست جمهوري آينده نيز در پيش‌رو است. روحاني و اصلاح‌طلبان هر يك در مقابل ديگري برگ برنده‌اي دارند كه توازن را برقرار مي‌كند. روحاني مي‌داند كه اصلاح‌طلبان به دليل نداشتن سرپل در نظام و عدم قدرت چانه‌زني، ناچاراً از وي حمايت خواهند كرد. لذا به جاي باج‌دهي ممكن است با غمزه با آنان برخورد نمايد و از سوي ديگر اصلاح‌طلبان روحاني را فاقد پايگاه رأي مستقل مي‌دانند و به همين دليل تلاش مي‌كنند به روحاني يادآور شوند كه پايگاه رأي خود را ارزان به وي نخواهند داد. عملكرد سه سال و نيمه روحاني در اداره كشور و نحوه مواجهه آنان با اصلاح‌طلبان باعث شده است كه رفتارهاي دوگانه‌اي در طيف‌هاي مختلف اصلاح‌طلبان نسبت به وي شكل بگيرد كه عمده‌ترين دلايل آن عبارت است از: 1- احتمال عدم رأي‌آوري روحاني در انتخابات 1396؛ 2- تحريك روحاني براي طرح مطالبات آنان در درون نظام بعد از فتنه 1388؛ 3- ناكارآمدي معيشتي- اقتصادي دولت؛ 4- سهم‌خواهي از روحاني خصوصاً مطالبه حداكثري شوراهاي اسلامي شهر و روستا در سال 1396. البته فراتر از عرصه‌هاي تعاملي و تعارضي روحاني و اصلاح‌طلبان، متغيرهاي مهم ديگري نيز وجود دارد كه مي‌تواند بر تصميمات و تدابير دو طرف مؤثر افتد و آن شيخوخيت امثال هاشمي رفسنجاني، ناطق نوري، خاتمي و سيد‌حسن خميني است.

مقدمه:

اگرچه روحاني تلاش كرده است «اعتدال» را يك جريان مستقل يا تركيبي از دو جريان عمده كشور القا نمايد اما به دليل نداشتن پايگاه رأي نتوانست اين مفهوم را در عرصه اجتماعي تثبيت نمايد. اصلاح‌طلبان نيز اعتدال را نه جريان كه يك «روش تعاملي»‌ قلمداد و تلاش كردند پايگاه رأي روحاني را پايگاه خود بدانند و تا مرز «رحم اجاره‌اي» ‌به تفسير موقعيت روحاني در نسبت با خودشان پرداختند. اينكه نسبت اصلاح‌طلبان با روحاني چيست و چرا از وي حمايت كردند و چه توقعاتي از وي دارند، موضوع اين مقاله مي‌باشد كه در ادامه خواهد آمد. هرچه به انتخابات 1396 نزديك‌تر مي‌شويم صف‌بندي‌هاي طيف‌هاي اصلاح‌طلبان در مقابل روحاني شفاف‌تر مي‌شود كه ناشي از خوف و رجا نسبت به آينده سياسي روحاني است. در ادامه دلايل اين خوف و رجا مورد تحليل قرار خواهد گرفت.

چرا اصلاح‌طلبان به روحاني نزديك شدند؟

 شايد كمتر كسي فكر مي‌كرد كه اصلاح‌طلبان كانديداي اختصاصي خود در انتخابات 1392 را رها و از روحاني حمايت كنند. پيشينه تاريخي- سياسي روحاني و مواضع 35 ساله‌اش به اصلاح‌طلبي شباهتي نداشت اما اصلاح‌طلبان وي را بر عارف ترجيح دادند. چرا؟ براي فهم درست اين مسئله نمي‌توان از فتنه 1388 عبور كرد. اصل اين گرايش ريشه در عملكرد اصلاح‌طلبان در فتنه 1388 دارد. بدين معني كه بعد از فتنه، مهره‌هاي اصلي خود را سوخته و از دست رفته مي‌ديدند. علت دوم اين بود كه هيچ‌كس را در درون نظام براي چانه‌زني نداشتند و اعتبار خاتمي و هاشمي نيز در درون نظام نزديك به صفر بود. دليل سوم اين بود كه به دنبال مهره‌اي مي‌گشتند كه بتواند بعد از فتنه – بدون عذرخواهي و بدون محكوميت ادعاي تقلب و شعارهاي ساختارشكنانه- آنان را در نظام سنجاق نمايد و سرپلي مجدد به آنان بدهد. در كانديداهاي 1392 نزديك‌ترين فرد به اين ملاحظات را روحاني دانستند. جسارت و صراحت لهجه و اعتبار نسبي روحاني در درون نظام باعث شد اصلاح‌طلبان وي را به عارف ترجيح دهند. از طرفي روحاني نيز حيثيت خود را به ميدان آ‌ورده بود اما فاقد پايگاه اجتماعي بود. لذا همراهي اين جريان با خود را پذيرفت اما از حد نام بردن از خاتمي و هاشمي فراتر نرفت. اصلاح‌طلبان اميدوار بودند مهره‌هاي سوخته خود را با روحاني تطهير نمايند اما روحاني بر وفق مراد آنان حركت نكرد. آنان توقع داشتند روحاني مسئله حصر را حل نمايد كه نه تنها اين امر ميسر نشد كه خاتمي نيز ممنوع‌التصوير شد. آنان توقع داشتند روحاني مسائل آنان با نظام را حل كند كه اينگونه نشد و در همين نقاط بود كه طيف‌بندي‌هاي درون اصلاحات نسبت به روحاني شكل گرفت و اجتهادها و فهم‌هاي فردي به جاي جمع‌بندي جريان به رسانه‌ها كشيده شد. اصلاح‌طلبان در شرايطي قرار دارند كه نه بدون روحاني مي‌توانند در درون نظام حيات نمايند و نه از توجه روحاني به خود راضي هستند. بررسي اجمالي نشان مي‌دهد طيف‌هاي اصلاح‌طلبان كه در فتنه نقش داشته‌اند و يا محكوم و متهم شده‌اند با احتياط بيشتري عبور از روحاني را طرح مي‌كنند چراكه چشم‌انداز منهاي روحاني را قابل تصور نمي‌دانند، اما طيف‌هايي كه خود را درون نظام مي‌بينند، عبور از روحاني را بيشتر طرح مي‌نمايند و نقدهاي جدي‌تري را نسبت به عملكرد دولت طرح مي‌كنند. اين دسته ناراحتند كه چرا شاكله دولت از نيروهاي اختصاصي اصلاح‌طلبان نيست و حزب عدالت و توسعه را به عنوان سوگلي روحاني مي‌دانند كه از خود آورده اجتماعي نداشته است اما از رأيي كه بدنه اصلاح‌طلبي به روحاني داده‌اند، استفاده حداكثري نموده است.

چشم‌انداز اصلاح‌طلبان و روحاني در انتخابات 1396

به نظر مي‌رسد اصلاح‌طلبان شرايط را براي حضور مستقل در انتخابات فراهم نمي‌بينند. به تعبير ديگر برخي مهره‌هاي خود را به دليل تعلق به نظام حمايت نمي‌كنند و برخي ديگر از مهره‌هاي‌شان نيز از فيلتر نظام عبور نمي‌كنند به همين دليل دو راه بيشتر ندارند؛ يا بايد از روحاني حمايت كنند يا در انتخابات حضور فعال نداشته باشند. به صورت طبيعي قهر را بي‌فايده مي‌دانند و مشاركت را ترجيح مي‌دهند اما نمي‌خواهند بدنه اجتماعي خود را راحت در اختيار روحاني قرار دهند. لذا به دنبال راهي مي‌گردند كه بتوانند حداكثر بهره‌برداري را از روحاني بنمايند. از سوي ديگر علقه‌‌هاي روشنفكري، وحدت نظر را از اين جريان دور كرده است و در فضاي رسانه‌اي مسائلي را طرح مي‌كنند كه بعضاً 180 درجه مقابل طيف ديگر جريان خود است. به طور مثال كساني همچون كواكبيان،‌ حق‌شناس و منتجب‌نيا با صراحت اعلام مي‌كنند كه چك سفيد امضا به روحاني نداده‌ايم و ممكن است كانديداي ديگري را در كنار روحاني قرار دهيم و طيف ديگري همچون تاج‌زاده و حجاريان چاره را فقط در حمايت از روحاني مي‌دانند و بر آن اصرار دارند اما روحاني كه نسبت اين جريان با نظام را به خوبي مي‌داند، وقعي به مطالبات آنان نمي‌گذارد و مي‌داند كه آنان هيچ گزينه‌اي غير از او ندارند. لذا به جاي باج دادن، ‌غمزه فروشي مي‌كند و با سكوت خود عصبانيت رسانه‌اي بخشي از اصلاح‌طلبان را آشكار مي‌سازد. روحاني در زبان با نام بردن از خاتمي يا بيزاري از حصر رسانه‌اي و فيزيكي نوعي هارموني با اصلاح‌طلبان را به نمايش گذاشت اما توقع اصلاح‌طلبان دو چيز مهم‌تر بود؛ اول چانه‌زني براي آنان در درون نظام و حل و فصل مشكلات آنان با نظام، دوم به كارگيري چهره‌‌هاي شناخته شده و سوخته شده آنان كه روحاني اولي را قادر نبود و دومي را به صلاح دولت خويش ندانست.

چرا اصلاح‌طلبان با روحاني دوگانه رفتار مي‌كنند؟

براي فهم اين مسئله كه چرا اصلاح‌طلبان نگاه و مطالبه واحدي از روحاني ندارند بايد عوامل و متغيرهاي متفاوت و متعارضي را مورد بررسي و كنكاش قرار داد و به واقعيت‌‌هاي صحنه انتخابات همه‌جانبه نگريست. اكنون كه به سمت انتخابات حركت مي‌كنيم اصلاح‌طلبان كم‌كم شروط حمايتي خود را رو مي‌كنند اما چون روحاني مي‌داند آنان چاره و راهي جز حمايت از ايشان ندارند، وقعي به مطالبات آنان نمي‌نهد. اما عمده‌ترين دلايل دلشوره اصلاح‌طلبان از نتيجه انتخابات آينده را بايد در گزينه‌‌هاي ذيل جست‌وجو نمود:

1-عدم رأي‌آوري روحاني

بسياري از اصلاح‌طلبان همچون عباس عبدي و محمدرضا خاتمي چندين بار اعلام نموده‌اند كه رقيب روحاني خود اوست؛ معني اين حرف آن است كه كارنامه روحاني مؤيد شكست يا پيروزي وي خواهد بود. عملكرد روحاني را متناسب با شعارها و انتظارات نمي‌دانند و از اينكه يك كانديداي گمنام هم بتواند روحاني را شكست دهد، بيمناك هستند. برخي ديگر از اصلاح‌طلبان معتقدند روحاني همه تخم‌مرغ‌هايش را در سبد برجام گذاشت كه به گشايش منجر نشد و در عين حال دبه امريكايي با تمديد قانون داماتو، برجام را نيز به هاله‌اي از ابهام فرو برد. بنابراين اصلاح‌طلبان نگرانند كه همه توان و امكانات و جريان خود را پشت روحاني بياورند و ايشان نتواند پيروز انتخابات 1396 شود. در بين اصلاح‌طلبان و اعتدال دو توقع و دو نگراني نسبت به انتخابات آينده وجود دارد.

خود روحاني و همراهانش كه محور آنان حزب اعتدال و توسعه مي‌باشد، وضعيت مطلوب را 25 ميليون رأي مي‌دانند. آنان بر اين باورند كه خاتمي و احمدي‌نژاد در دور دوم ركورد قبلي خود را شكستند و نبايد روحاني از اين قاعده استثنا باشد اما حقيقت اين است كه در وضعيت موجود، دولت به 19 ميليون رأي هم راضي است، بدين معني كه صرفاً از عدد قبلي عبور نمايد.

علاوه بر دو توقع فوق دو نگراني نيز وجود دارد كه شكننده خواهد بود؛ اول اينكه اگر روحاني 18 ميليون رأي داشته باشد و رئيس‌جمهور هم شود معنا و تحليل آن اين است كه نه تنها نتوانسته جذبي در چهار سال گذشته داشته باشد بلكه ريزش هم داشته است كه نارضايتي اجتماعي مي‌تواند علت آن باشد. اما نگراني دوم عدم رأي‌آوري است كه در اين صورت اصلاح‌طلبان احساس مي‌كنند دچار اشتباه راهبردي شده‌اند. بنابراين احتمال مذكور باعث شده است كه اصلاح‌طلبان «كانديداي سايه» يا «كانديداي پوششي» را طرح نمايند. دسته‌اي ديگر از اصلاح‌طلبان نگراني‌‌هاي مضاعفي هم دارند و احتمال مي‌دهند كه روحاني به نقطه‌اي برسد كه از كانديداتوري صرف‌نظر نمايد. نقض برجام و رأي‌آوري ترامپ اين گزينه و اين احتمال را قدري برجسته نمود و اصلاح‌طلبان را به اين فكر فرو برد كه بايد با احتياط بيشتري با موضوع برخورد كنند. كواكبيان از شوراي مركزي اصلاحات بارها تأكيد كرد‌ه‌اند كه چك سفيد به روحاني نداده‌اند. گزينه ديگري كه اصلاح‌طلبان احتمال آن را مي‌دهد رد صلاحيت روحاني است. با اين احتمال نيز بر گزينه دوم يا گزينه سايه تأكيد دارند و نگرانند كه در دقيقه نود كه زمينه‌اي براي تغيير تصميم يا مهره نيست، دست‌شان خالي بماند لذا اين نگراني را به انحاي مختلف و علني بيان مي‌دارند.

2- تحريك روحاني براي طرح مطالبات آنان در نظام

يكي ديگر از علل برخوردهاي دوگانه و «شل‌كن، سفت‌كن‌هاي» اصلاح‌طلبان، تحريك روحاني به اخذ مواضع‌هاي تند و مطالبات غيرقانوني در درون نظام است. آنان بارها بر روحاني منت گذاشته‌اند كه ما به خاطر شما كانديداي اختصاصي خود را كنار زديم. به او مي‌گويند شما پايگاه اجتماعي نداشتيد و اين اصلاح‌طلبان بودند كه اين پايگاه رأي را در اختيار شما گذاشتند. حتي از مفهوم «رحم اجاره‌اي» براي توصيف منت‌گذاري خود استفاده مي‌كنند. در قبال آنچه به روحاني يادآوري مي‌كنند، توقعاتي دارند كه از جمله اين توقعات عادي كردن تعاملات اصلاح‌طلبان با نظام بعد از فتنه 1388 است. آنان توقع داشته و دارند كه روحاني با چانه‌زني در درون نظام ارمغان «شتر ديدي، نديدي» را براي اصلاح‌طلبان از نظام دريافت كند. در حالي آنان توقع رفع حصر داشتند و روحاني را متهم به شعار رفع حصر در روزهاي تبليغات انتخابات مي‌كنند كه خاتمي نيز ممنوع‌التصوير شده و روحاني نتوانست در درون نظام مسئله را حل كند. اصلاح‌طلبان توقع داشتند چهره‌هاي راديكال و سوخته و ردصلاحيت شده آنان در مصادر حكومتي ديده شوند كه نشد. بنابراين با يادآوري چنين مواردي از يك‌سو و غوغاسالاري روي مواردي مانند لغو يك سخنراني يا كنسرت تلاش مي‌كنند روحاني را از تعادل خارج كنند. شايد بخشي از اهانت‌هاي رئيس‌جمهور به منتقدان نيز بر اثر همين فشارها صورت گرفته باشد كه از يك‌سو تحت فشار است و از سوي ديگر توان برآورده شدن توقعات را ندارد يا صلاح را در تحقق مطالبات آنان نمي‌داند.

حتي روحاني نتوانست واژه فتنه را از زبان‌ها دور يا واقعه نهم دي‌ را كمرنگ كند، اما براي هارموني زباني با اين جماعت بعضاً نام شخصيت‌هاي مسئله‌دار آنان را تعمداً برده است يا در راستاي فضاي ذهني آنان درباره آزادي، دانشگاه، انتخابات و… سخناني را به زبان رانده است، اما چون اقدام عملي از وي نديده‌اند، مجدداً تلاش كردند با اقدامات رسانه‌اي و لابي‌هاي مختلف وي را تحريك به ايستادگي در مقابل قوه‌قضائيه، شوراي نگهبان و … كنند كه نتوانسته‌اند، از هر فرصتي براي تحريك وي و القاي دوپارگي در نظام استفاده كرده‌اند، اما از روحاني فراتر از سخن اقدامي نديده‌اند.

3- ناكارآمدي دولت

اصلاح‌طلبان همانند اصولگرايان كارآمدي دولت در حوزه اقتصادي را قابل دفاع نمي‌دانند، به همين دليل رقيب روحاني را خودش معرفي كرده‌اند. از مهم‌ترين دلايل برخورد دوگانه آنان با روحاني اين است كه نمي‌خواهند ناكارآمدي دولت روحاني به حساب آنان نوشته شود. از يك‌سو روحاني را محصول رأي بدنه خود مي‌دانند و از سوي ديگر نمي‌خواهند هزينه ناكارآمدي وي را پرداخت كنند، لذا طوري مشي مي‌‌كنند كه مردم از اصلاح‌طلبان درباره عملكرد روحاني سؤال نكنند و آنان را مقصر ندانند. اصلاح‌طلبان سخنان و اسنادي را در رسانه‌ها به ثبت رسانده‌اند كه ثابت كنند وزراي اقتصادي دولت بايد عوض شوند و بارها تأكيد كرده‌اند كه روحاني با اين كابينه نمي‌تواند پاسخگوي شعارهاي خود و مطالبات مردم باشد.

اكنون كه به سمت انتخابات مي‌رويم اين دلشوره را دارند كه افكار عمومي آنان و روحاني را يك كاسه ببيند به همين دليل تلاش مي‌كنند فاصله‌گذاري خود – حداقل در فضاي رسانه‌اي- را برجسته‌تر كنند، به همين دليل بيم دارند همه تخم‌مرغ‌هاي خود را در سبد روحاني قرار دهند. آنان در ابتدا روحاني را شماتت مي‌كردند كه همه وقت و همت خود را صرف سياست خارجي و برجام كرد و به داخل توجه نكرد، اما منظورشان از داخل مسائل اقتصادي و معيشتي نبود، بلكه همان ادبيات و مطالبات تاريخي «توسعه سياسي» را مدنظر داشتند. منظورشان قانوني شدن مجدد احزاب برانداز بود. منظورشان اين بود كه «ngo»‌هاي مدنظر فعال شوند. چهره‌هاي سوخته اصلاحات به صحنه قدرت برگردند و رفع حصر و رفع تصوير صورت گيرد، اما كم‌كم متوجه شدند مسئله مردم و انتظار پسابرجامي جامعه آن مسائل نيست، بلكه گشايش اقتصادي است، لذا فرمان مطالبات خود از روحاني را به سمت معيشت چرخاندند و به اصولگرايان نزديك شدند و روحاني را رقيب عملكرد خودش معرفي كردند. در چند ماه باقي‌مانده به انتخابات نيز اگر گشايش نسبي صورت گيرد يا رضايت عمومي تقويب شود، حتماً خود را در آن شريك مي‌دانند و ممكن است مدعاي كانديداي موازي و سايه را رها كنند، اما اگر اوضاع بدتر شود يا همانند امروز باشد همه هم و غم آنان اين خواهد بود كه عملكرد اقتصادي روحاني ربطي به اصلاح‌طلبان ندارد.

4- سهم‌خواهي درباره شوراهاي اسلامي شهر و روستا

حضور و ظهور و بروز اصلاح‌طلبان در قدرت خصوصاً بعد از فتنه 1388 برايشان موضوعيت دارد به همين دليل در انتخابات مجلس نيز به هر گزينه و ائتلافي تن دادند و هويت اصلاح‌طلبي را موقتاً انسداد كردند. سرپل‌گيري در حاكميت بدون پرداخت هزينه‌هاي فتنه 1388 راهبرد سياسي آنان است و روحاني نيز از آن خبر دارد. در آستانه انتخابات آتي تلاش مي‌كنند در قبال حمايت از روحاني آورده‌هاي ملموس و مشخص را براي خود دست و پا كنند و مطالبات مشخص و قابل‌توجهي را طرح نمايند. بدون ترديد تلاش آنان «حمايت مشروط» از روحاني است اما ممكن است روحاني از ناچاري آنان اطلاع داشته باشد و بدون امتيازدهي آنان را همراه خود داشته باشد. مطالبات آنان در دو سطح طرح خواهد شد و تلاش مي‌كنند هر دو اين مطالبات يا حداقل يكي از آنها را اخذ نمايند.

1- اصلاح‌طلبان تلاش مي‌كنند شوراهاي اسلامي شهر و روستا را از آن خود كنند. براي آنان انتخابات شوراها و خصوصاً شهر تهران حياتي است و براي آن برنامه‌ريزي نموده‌اند. حملات بي‌وقفه و نامتعارف به قاليباف محصول اين برنامه‌ريزي است. بنابراين تلاش مي‌كنند روحاني را قانع نمايند كه طيف‌هاي نزديك به روحاني وارد عرصه انتخابات شوراها نشود. طيف نزديك به روحاني شايد به گزينه‌اي همچون محسن هاشمي بينديشد اما اصلاح‌طلبان افراد ديگري را مدنظر دارند. خبر‌ها حاكي از آن است كه امثال ياشار سلطاني را هم به ميدان بياورند تا بتوانند با يادآوري املاك واگذاري شهرداري تهران و زنداني شدن ايشان، بازي را از آن خود كنند، اما بعيد است طيف اعتدال و توسعه و حتي كارگزاران حاضر باشند شوراي شهر تهران را به اصلاح‌طلبان واگذار نمايند.

2- امتياز ديگر آنان درخواست چند وزارتخانه با معرفي شخصيت‌هاي مشخص از سوي جناح است. تهديد به آوردن كانديداي سايه و موازي با اين هدف صورت مي‌گيرد تا قدرالسهم خود را پيش از همراهي با روحاني در انتخابات 1396 بدانند. اصلاح‌طلبان مي‌دانند كه اگر در شوراي شهر و كابينه و استانداري‌ها حضور نداشته باشند، صرفاً به روحاني بيگاري داده‌اند و آورده مشخص براي آنان نداشته است. از سوي ديگر روحاني مسائل آنان با نظام را نيز حل نكرده است لذا ممكن است حاصل تلاش‌هايشان براي امتيازگيري به صفر برسد و دست‌شان خالي بماند.

آخرين پيش‌بيني‌ها:

با حذف احمدي‌نژاد از عرصه انتخابات ممكن است انسجام حداكثري اعتدال – اصلاحات به تجزيه منجر شود. اين تجزيه در دو حالت متصور است. اول اينكه روحاني هيچ‌گونه امتيازي به اصلاح‌طلبان ندهد و براي اتصال مجدد آنان به نظام نيز تلاشي نكند. در اين صورت ممكن است با وي به چالش برخيزند و به دنبال مسيري مستقل خصوصاً در شوراي شهر باشند. اگر روحاني شوراي شهر تهران را به ليست آنان واگذار نمايد ممكن است در عرصه رياست جمهوري حمايت حداكثري از وي را در دستور كار قرار دهند.

حالت دوم اين است كه اصلاح‌طلبان احساس كنند مي‌توانند مهره‌هاي خود را از فيلتر‌هاي نظارتي نظام عبور دهند. در آن صورت قطعاً با روحاني همراه نخواهند شد. البته مهره‌هايي چون عارف از درون جريان جدي گرفته نمي‌شوند، زيرا وي را همراه و همسو و هماهنگ با نظام مي‌دانند. آنان به دنبال كسي هستند كه هم با نظام فاصله داشته باشد و هم مورد تأييد نظام قرار گيرد كه نظام نيز پس از مجلس ششم و فتنه 1388 به اين موضوع توجه مضاعف دارد. البته براي حفظ تعادل اصلاح‌طلبان و روحاني صرفاً نمي‌توان جريان اصلاحات و شخص روحاني را ديد بلكه مهره‌هاي ديگري نيز هستند كه مي‌توانند در اين باره نقش‌آفرين باشند. جنابان هاشمي‌رفسنجاني، سيدحسن خميني و حتي ناطق‌نوري ممكن است شيخوخيت خود را در ميدان انسجام‌بخشي قرار دهند و با پيشنهادات بينابيني تلاش نمايند قاعده «نه سيخ بسوزد و نه كباب» را اجرا نمايند. خصوصاً اگر خروجي نهايي جريان اصولگرا به پايداري و احمدي‌نژاد نزديك باشد تلاش امثال هاشمي مضاعف خواهد شد و حوادث و خاطرات تلخ گذشته ايشان، انگيزه آينده‌سازي وي خواهد شد. روحاني هم تلاش نموده است به صورت نمادين هاشمي و خاتمي را محترم ياد كند تا سرمايه اجتماعي احتمالي آنان به صورت مستقيم در سبد وي قرار گيرد. اگر سازوكارهايي در آينده اتخاذ شود كه از سه ضلع اعتدال و توسعه، كارگزاران و اصلاح‌طلبان باشد، معلوم مي‌شود كه ريش‌سفيدي هاشمي جواب داده و قدر‌السهم هر يك به صورت نسبي تعريف و تقسيم شده است.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *