چرا پرچمداران مبارزه با تروریسم ترور می‌شوند؟ | دکتر عبداله گنجی

خانه / اختصاصی هیأت / چرا پرچمداران مبارزه با تروریسم ترور می‌شوند؟ | دکتر عبداله گنجی

چرا پرچمداران مبارزه با تروریسم ترور می‌شوند؟ | دکتر عبداله گنجی

چکیده:

ترور سردار سلیمانی به عنوان یک فرمانده نظامی و رسمی از سوی امریکا در یک کشور ثالث بهت و حیرت جهانیان را برانگیخت. چرایی این ترور را باید عصبانیت حداکثری از خنثی‌سازی طرح‌های امریکایی در غرب آسیا از سوی شهید سلیمانی باید دانست. در 20 سال گذشته و خصوصاً بعد از سرنگونی صدام حسین در عراق، امریکایی‌ها برای مقابله با قدرت روزافزون اسلام‌سیاسی در خاورمیانه راهبرد‌‌ها و برنامه‌های متعددی اجرا کردند که عبارتند از: 1- ملت‌سازی؛ 2- دولت‌سازی؛ 3- بالا بردن ضریب امنیت اسرائیل و 4- تسلط بر منابع منطقه. سه مورد اول به‌صورت مطلق و قطعی و مورد چهارم به صورت نسبی با محوریت سردار سلیمانی به ناکامی تبدیل شده بود. نابودی داعش که یکی از ابزارهای پرداختن به راهبردهای مذکور از سوی امریکا بود در این میان بسیار مؤثر است. تشکیل نیروی چندملیتی از سوی سردار شهید سلیمانی و حفظ آن پس از پایان داعش به کابوسی برای صهیونیست‌‌‌ها تبدیل شد که عصبانیت امریکا و اسرائیل از این موضوع در رفتار آنان کاملاً مشهود است. غلبه نظامی انصارالله یمن بر ائتلاف سعودی‌‌‌ها و تلاش‌های چندوجهی سردار سلیمانی (سیاسی، نظامی، دیپلماسی) موجب عصبانیت حداکثری امریکایی‌‌‌ها شده بود و مبنی بر محاسبات غلط از جایگاه ایشان در نزد ملت ایران اقدام به ترور کردند که آورده‌ای برای آنان در بلندمدت نخواهد داشت.

چرا پرچمداران مبارزه با تروریسم ترور می‌شوند؟ | دکتر عبداله گنجی
چرا پرچمداران مبارزه با تروریسم ترور می‌شوند؟ | دکتر عبداله گنجی

چرایی ترور پرچمداران مبارزه با تروریسم

ترور شهید سلیمانی که نماد مبارزه با تروریسم در 20‌سال گذشته بود جهان را در بهت و حیرت فرو برد که چگونه ممکن است فرمانده‌ای که سال‌‌‌ها با تروریست‌ها جنگیده است و بر آنان غلبه یافته است، از سوی مدعیان مبارزه با تروریسم ترور شود؟ ترور فرمانده نظامی یک کشور دیگر توسط کشور ثالث امری نامتعارف است اما چرا امریکایی‌‌‌ها حاضر شدند این هزینه را در عرصه بین‌الملل پرداخت نمایند؟ چه دستاوردی برای آنان داشت که به آبروریزی آن می‌ارزید؟ آیا این ترور ناشی از یک عصبانیت بود یا تصمیم حساب شده مبتنی بر منافع ملی امریکا؟ امریکایی‌ها شهید سلیمانی را تروریست معرفی کردند آیا چنین باوری در ذهن جهانیان و مردم ایران وجود دارد؟ پیامد این عمل در روابط بین‌الملل و امنیت نیروهای امریکا در خاورمیانه چه وضعیتی را ایجاد خواهد کرد. با این مقدمه به ابعاد چرایی این ترور خواهیم پرداخت.

کژتابی مفهوم تروریسم

تروریسم ازجمله مفاهیمی است که در جهان یک نفر موافق مهم ندارد. زشتی تروریسم مانند حفظ محیط‌زیست، حقوق بشر، صلح، آزادی و دموکراسی جهانشمول است. اما هرکس متناسب با منافع و دستگاه معرفتی خود بدان معنا می‌بخشد و مصادیق آن را روشن می‌کند. به‌صورتی که می‌توان بعضاً حمایت از تروریسم را انگی سیاسی دانست که برای مخدوش کردن چهره دیگری استفاده می‌شود. جمهوری اسلامی ایران براساس اعلام سازمان ملل سه گروه داعش، طالبان و القاعده را تروریستی می‌داند و از آنان آسیب دیده است و در نابودی قوی‌‌‌ترین آن -یعنی داعش- هزینه‌های انسانی و مالی زیادی کرده است و بحمدالله به نتیجه رسیده است. اما امریکایی‌‌‌ها هر گروه مبارزی را که با جمهوری اسلامی ایران مرتبط است، تروریست می‌دانند. بنابراین منازعه معنابخشی به تروریسم بین ایران و امریکا برای هژمون کردن معنا و مصداق آن وجود دارد و از آنجا که نظام سلطه ابزارهای رسانه‌ای و بین‌المللی زیادی در اختیار دارد، تعریف او با فشار و تهدید و ارعاب تحمیل می‌شود. از نگاه امریکایی‌‌‌ها حزب‌الله لبنان که برای آزادی سرزمین مادری جنگیده و در نابودی داعش سهم بسزایی داشته است، تروریست محسوب می‌شود و هیچ مصداقی از عمل تروریستی آن نیز ارائه نمی‌دهند. حماس و جهاد اسلامی فلسطین که برای سرزمین مادری می‌جنگند از نگاه امریکا تروریست هستند اما رژیم صهیونیستی که رسماً و علناً رهبران فلسطینی و لبنانی را از هوا یا بمب‌گذاری ترور می‌کند تروریست محسوب نمی‌شود.

شهید فتحی‌شقاقی، احمد یاسین، ابراهیم‌ الرنتیسی و دهها عضو حماس و جهاد اسلامی و شیخ راغب حرب، سید عباس موسوی، عماد مغنیه و…  نیز ترور شده‌اند اما امریکا این اقدام صهیونیست‌‌‌ها را دفاع از خود می‌داند که به قانون جنگل شبیه است. در عراق همه گروه‌‌‌هایی که با داعش جنگیده‌اند و اکنون به صورت قانونی جزو نیروهای مسلح عراق هستند از سوی امریکا تروریست شناخته می‌شوند. این بدان معناست که هرکس زیر بار امریکا نرود تروریست است و اگر سال‌‌‌ها با تروریسم هم جنگیده باشد مهم نیست. امریکا برای فرار از شکست‌های پی‌در‌پی از جمهوری اسلامی ایران در خاورمیانه تلاش کرد در یک «جنگ شناختی‌» تروریسم را وارونه معرفی کند و ضمن حمایت از تروریست‌‌‌هایی که علیه ایران و منافع آن می‌جنگیدند، گروه‌های همسو با انقلاب اسلامی را نیز در ذهن جهانیان تروریست معرفی کند و قاعده «هرکس با ما نیست بر ماست» که دبلیو بوش بدان معتقد بود را همچنان مدنظر دارند. بنابراین تلاش کردند ترور سردار سلیمانی را هم‌ردیف و هم‌تراز با کشتن بن‌لادن یا ابوبکربغدادی به جهان مخابره نمایند. حال آنکه شهید سلیمانی، فرمانده رسمی و نظامی یک کشور بود که تشکیلات منتسب به آن در قانون اساسی آمده است و به همین دلیل به جز داعش، نتانیاهو و برخی دولتمردان امریکا هیچ‌کس از ترور این فرمانده استقبال نکرد. جهان پذیرفته است که امریکا دست به ترور زده است و این یک پدیده جدید و ناامن‌ساز در روابط بین‌الملل است. باید رسانه‌های جهان اسلام تلاش نمایند معنای بومی تروریسم و نسبت تروریسم با جهان استکبار را معنادهی کنند و بر معنادهی غرب به این مفهوم غلبه نمایند. بدون تردید سردار سلیمانی بزرگ‌ترین پرچمدار مبارزه با تروریسم در جهان بود و این مهم باید در رسانه‌ها، تریبون‌‌‌ها و جمع‌های نخبگی بیان شود.

 

چرا حذف فیزیکی به روش ترور؟

برای چرایی حذف سردار سلیمانی به روش ترور علت اصلی را می‌توان عدم قدرت رویارویی با وی در میدان نبرد دانست. سال‌‌‌ها سردار سلیمانی در خطوط مقدم نبرد حاضر بود اما در جنگ جوانمردانه قدرت رویارویی با وی نبود، به همین دلیل روش بزدلانه و ناجوانمردانه را در پیش گرفتند. علت ترور سردار سلیمانی چند وجهی است که می‌توان از جمله به مواردی مانند 1- حذف تروریسم از منطقه؛ 2- تلاش جهت ناامن کردن خاورمیانه برای امریکا و 3- پایین آوردن ضریب امنیت صهیونیست‌ها اشاره کرد.

پیشینه منازعه منجر به ترور:

وقتی انقلاب اسلامی در ایران به پیروزی رسید نظریه‌پردازان انقلاب‌‌‌ها در غرب علت آن را مادی تفسیر کردند و مهاجرت روستاییان به شهر‌‌ها بعد از اصلاحات ارضی و مدرنیزاسیون ناقص پهلوی را علت آن دانستند. بعد از رفراندوم 12فروردین 1358 متوجه جوهره فرهنگی-دینی این انقلاب شدند و وجه تمایز آن با سایر انقلاب‌‌‌ها را درک کردند. اما بر این باور بودند که محوریت این انقلاب جریان شیعی-فارسی است و به جهان سنی-عربی تسری نخواهد یافت، به همین دلیل از حساسیت اولیه کاسته شد اما موجی که انقلاب اسلامی در سال‌های اولیه ایجاد کرد دوباره غرب را متوجه انقلاب اسلامی کرد. پدیده‌‌‌هایی مانند قیام جنوب عراق به رهبری شهید صدر، پیدایش 15گروه جهادی در افغانستان و اخراج ارتش شوروی، تغییر ایدئولوژی مبارزه در فلسطین از ملی‌گرایی به اسلام‌گرایی، انفجار مقر‌‌ها و سفارت‌خانه‌های امریکایی در بحرین، کویت و لبنان، ترور رئیس‌جمهور سازشکار مصر، پیروزی اسلام‌گرایان در انتخابات ترکیه و الجزایر ازجمله مواردی بودند که غرب را متوجه خود کردند. آن موقع انقلاب اسلامی صرفاً الهام‌بخش بود. انقلاب مانند ویترینی بود که الهام‌گرفتگان آن را انتخاب می‌کردند اما پس از پایان جنگ تحمیلی اراده جمهوری اسلامی برای اقدامات مؤثر نیز ضمیمه الهام‌بخشی اولیه شد. حزب‌الله لبنان پدید آمد، حماس در فلسطین متولد شد و…

پایان صدام، نقطه عطف

با پیش روندگی انقلاب اسلامی در منطقه غرب آسیا، امریکایی‌‌‌ها به این جمع‌بندی رسیدند که باید این منطقه همیشه آمیخته با بحران باشد تا بتوانند اهداف خود را توجیه مشروع نمایند. بنابراین باطر‌ح‌هایی مانند «خاورمیانه جدید»، «خاورمیانه بزرگ»، «سازش در مسئله فلسطین»  به عنوان راهبرد کلان طرح کردند و در ذیل آن چهار راهبرد 1-ملت‌سازی در خاورمیانه جدید 2- دولت‌سازی در خاورمیانه جدید 3- تضمین امنیت رژیم اسرائیل 4- تسلط بر منابع سرزمین‌های اسلامی را در دستور کار قرار دادند.

برای اجرای عملی این مهم، حذف صدام را در دستور کار قرار دادند، اما حذف صدام بزرگ‌ترین کلاهی بود که بر سر امریکا تاکنون رفته است. با حذف صدام دوستان انقلاب اسلامی از سال 2005 تاکنون با رأی ملت این کشور بر کرسی قدرت نشستند و هر قدر امریکا تلاش کرد نتوانست دولت‌سازی در عراق را رقم بزند. به همین دلیل به روش‌ اختلاف‌افکنی درون‌دینی روی آوردند. تلاش کردند با برجسته کردن نقش ایران در منطقه و در عین دمیدن در اختلافات کلامی شیعه و سنی بتوانند رویارویی شیعه و سنی را از پایین سامان بدهند. با پیدایش دولت نوری المالکی در عراق اهمیت این موضوع برایشان چند برابر شد، به همین دلیل برای تولد تروریست در قلب جهان اسلام، «هلال شیعی» را مفهوم‌سازی کردند تا بتوانند جوانان اهل سنت را تحریک نمایند. منظور از هلال شیعی گسترش ایران از شبه قاره هند (شیعیان افغانستان) تا سواحل مدیترانه ( حزب‌الله) بود و در عین حال رسانه‌های وابسته به سعودی به صورت مرتب اعلام کردند که چهار پایتخت عربی (صنعا، بغداد، دمشق و بیروت) به دست ایران افتاده است و اینچنین تلاش می‌کردند جوانان اهل سنت را به رویارویی با تشیع بکشانند و تا حدودی نیز موفق شدند. داعش را با هدف فرسایش انرژی جهان اسلام در جنگ‌های داخلی طراحی و ایجاد کردند تا بتوانند امنیت صهیونیست‌‌ها را تضمین کنند، اما پس از پنج سال جنگ، داعش نابود شد و نیروی چندملیتی مسلمان که برای مبارزه با داعش متولد شده بود، در سوریه ماند و به کابوس صهیونیست‌‌‌ها تبدیل شد. بنابراین با ایجاد داعش نه‌تنها ضریب امنیت اسرائیل که یکی از راهبردهای امریکا در خاورمیانه است، بالا نرفت، بلکه داعش نابود شد و نیروهای مقابل آن برای آینده فلسطین در سوریه و منطقه ماندند و این اقدام بزرگ با محوریت سردار سلیمانی اتفاق افتاد و کینه صهیونیست‌‌ها و امریکا در اینجا هم قابل درک است.

از کار‌ویژه‌های دیگر سردار سلیمانی برای امریکایی‌‌ها، پیشگیری از دولت‌سازی بود. دولت‌سازی در عراق و سوریه و لبنان با محوریت سردار سلیمانی ناکام ماند. رأی ملت عراق معمولاً به ائتلاف‌‌‌هایی تعلق می‌گرفت که محور مبارزه با صدام در جنگ هشت ساله بودند و حاج قاسم در خروجی نخست‌وزیر از این پارلمان بی‌تأثیر نبود. سردار سلیمانی همزمان با ناکام گذاشتن دولت‌سازی امریکایی‌‌ها در عراق، حشدالشعبی را تشکیل و توسعه داد و به عنوان بخشی از نیروهای مسلح در عراق به ثبت رسید. در سوریه تا مرز سرنگونی دولت این کشور پیش رفتند و سردار سلیمانی در لحظات آخر با تأکید رهبر انقلاب اسلامی، ایستادگی و ورق جنگ در سوریه را وارونه کرد و نهایتاً در نامه‌ای به رهبر خویش پایان داعش را اعلام کرد. ملت‌سازی را نیز با کردستان عراق شروع کردند. کردستان عراق امنیت خود را بعد از تولد داعش، مدیون سردار سلیمانی می‌دانست، اما بر خلاف نظر ایران به سمت رفراندوم ملت‌سازی رفت. علت این جسارت به دست گرفتن 40 درصد نفت عراق در کرکوک بود. اینجا نیز سردار سلیمانی و مستشاران ایرانی در فتح بدون خونریزی کرکوک مؤثر بودند و همه این موارد عصبانیت امریکایی‌‌ها و صهیونیست‌‌ها را بیشتر می‌کرد.

امنیت اسرائیل نیز بعد از حذف داعش با جبهه جدیدی مواجه شده است. علاوه بر جبهه جنوب لبنان و غزه، جبهه جولان اشغالی نیز یکی از محورهای جغرافیایی تهدید صهیونیست‌‌ها شد و اینجا نیز تدبیر حاج قاسم بود که نیروی چندملیتی‌ را که در سوریه پدید آورده بود، بعد از شکست داعش حفظ نمود. بنابراین امریکایی‌‌ها به دلیل زنجیره‌ای از ناکامی‌‌ها به مرزی رسیده بودند که سلیمانی دیگر برایشان قابل تحمل نبود. شاید می‌توانستند ترور ایشان را به صهیونیست‌ها واگذار نمایند. صهیونیست‌‌ها هم تجربه طولانی در ترورهای خودرویی و هوایی دارند، اما آنچه از فردای ترور می‌توانست بر سر صهیونیست‌‌ها خراب شود، مانع آن شد. پذیرش سریع مسئولیت ترور از سوی امریکا نیز به این دلیل بود که بلافاصله واکنش ایران و جبهه مقاومت به سمت صهیونست‌‌ها نباشد. نفوذ کلام سردار سلیمانی به عنوان یک نظامی دیپلمات را نیز نباید از نظر دور داشت. او فقط فرمانده میدان جنگ نظامی نبود. او یک سیاستمدار هوشمند و عمیق بود که در رایزنی‌های سیاسی کم از عملیات نظامی نداشت.

انتخاب زمان ترور

سؤال اساسی این است که چرا این زمان برای ترور ایشان انتخاب شد؟ آیا در 10 یا 20 سال گذشته امکان ترور ایشان وجود نداشته است؟ چرا اکنون به تصمیم ترور رسیدند، بدون تردید ناکامی حداکثری امریکا در منطقه عامل اصلی بود، اما اگر در بستر زمان بخواهیم مسئله را درک کنیم باید عوامل مختلفی را مدنظر داشت.

1-اغتشاشات آبان ماه ایران در این تصمیم بی‌تأثیر نبود. محاسبه و برآورد امریکایی‌ها این بوده است که ایران پس از این اغتشاشات آسیب‌پذیر شده و درگیر مشکلات داخلی و اقتصادی است. امریکایی‌ها بر این باور بودند که شرایط کنونی ایران به گونه‌ای است که قادر به پاسخگویی نخواهد بود، در نتیجه اقدام یکطرفه‌ای را انجام خواهیم داد و هزینه متقابل بر ما تحمیل نخواهد شد. بنابراین این عامل داخلی را باید یکی از دلایل زمانی این تصمیم دانست که البته با پاسخ موشکی ایران روشن شد که ایران نه دست بسته است و نه منفعل.

2- استیضاح ترامپ که قطعیت یافته بود، از دیگر دلایل زمانی ترور است. پرونده او در سیاست خارجی خالی است. در کره، لیبی، عراق، مسائل چین، روسیه و ونزوئلا  کار را به سامان نرساند، لذا با این ترور می‌خواست اقتدار خود را به رخ دموکرات‌‌ها بکشد یا با قدرت مانور بیشتری بتواند از گردنه استیضاح عبور نماید. برای انتخابات ریاست جمهوری 2020 نیز به این ترور نیاز داشت تا بتواند در غیاب پرونده خالی سیاست خارجی، مصداقی را برای مانور داشته باشد.

3- بی‌دولت‌سازی در عراق نیز از عوامل مهم زمانی بود. سردار سلیمانی بار‌‌ها به عراق سفر کرده بود، اما این ترور ناجوانمردانه رخ نداده بود. اکنون که عراق بی‌دولت و اقتدار مرکزی این کشور تضعیف شده است، امریکایی‌ها زمینه را برای ترور مساعدتر دیدند. آنها بر این باور بودند که درون عراق کسی پیگیر موضوع نخواهد شد و به نقض حاکمیت ملی این کشور اعتراضی صورت نخواهد گرفت، اما اقدام تاریخی پارلمان عراق در مصوبه اخراج امریکایی‌‌ها نقطه عطفی بود که با توضیحات نخست‌وزیر مستعفی به سر انجام رسید و آرمان سردار شهید سلیمانی مبنی بر خروج امریکا از سرزمین‌های اسلامی محقق شد. از این پس حشدالشعبی می‌تواند مدعی ضمانت اجرایی مصوبه مجلس عراق باشد و در صورت عدم خروج امریکایی‌ها وارد پیکار با آنان شوند. این امر هم مشروع تلقی می‌شود و از جهت حقوق بین‌الملل علیه اشغالگر محسوب خواهد شد. اگر راهبرد انتقام هم اخراج امریکا از منطقه غرب آسیا باشد امریکایی‌‌ها متوجه خواهند شد که اشتباه راهبردی کرده‌اند.

4- به نظر می‌رسد ارائه اطلاعات دروغ به رئیس‌جمهوری امریکا- یا دروغگو بودن خود ایشان – نیز در این ترور مؤثر بوده است. او بلافاصله پس از ترور اعلام کرد: سلیمانی مورد تنفر ایرانیان بود و از عوامل اصلی سرکوب‌‌‌ها در ایران است. حال آنکه سردار سلیمانی محبوب‌‌‌ترین شخصیت ایرانی پس از رهبری بود و کلاً مسئولیتی در حوزه داخلی ایران نداشت. تجمعات میلیونی مردم در بدرقه سردار شهید و جوشش مردمی در سراسر ایران این دروغ را ثابت کرد، اما محاسبه دروغ برای رسیدن به تصمیم ترور را نباید نادیده گرفت.

چه باید کرد؟

روند نشان می‌دهد که امکان تکرار چنین جنایت فاحشی از سوی امریکایی‌‌ها می‌تواند برای مخالفان سیاست‌های این کشور در جهان اسلام تکرار شود. بنابراین باید اقدامات جدی در این باره صورت گیرد. برنامه‌ریزی راهبردی و حقوقی برای اخراج امریکا از غرب آسیا، اولویت اول است. مصوبه مجلس عراق و موشکباران پایگاه عین‌الاسد، افتتاحیه این طرح راهبردی است. باید هزینه‌های چنین اقداماتی را به شدت بالا برد. تروریست دانستن دولت امریکا باید محوریت رسانه‌‌ها برای توصیف و معرفی آن دولت باشد. شکایت به مجامع کیفری و بین‌المللی از دیگر اقدامات است. اقدامات روانی برای فرسایش روحیه سربازان امریکا در غرب آسیا -که از احساس ناامنی مستمر به‌وجود می‌آید- باید در دستور کار قرار گیرد. اقدام لازم دیگر این است که اقدامات نیروی قدس و جنبش‌های اسلامی باید در همان ترازی که سردار شهید سلیمانی برنامه‌ریزی کرده بود، حفظ و گسترش یابد. امریکایی‌‌‌ها باید احساس کنند ذره‌ای در مأموریت رزمندگان بدون مرز جمهوری اسلامی خللی وارد نشده و گروه‌های مسلمان و حشدالشعبی عراق از توان و آمادگی مضاعفی برخوردار هستند. پایان دادن به تروریست‌‌ها در استان ادلب سوریه بخش دیگری از پازل جبهه مقاومت برای خونخواهی شهید سلیمانی است که باید در یک‌سال آینده به نتیجه نهایی برسد.

نتیجه‌گیری:

ترور سلیمانی به عنوان یک مقام رسمی- نظامی برای جهانیان قابل‌توجیه نشد و نشان داد امریکایی‌‌‌ها از جایگاه اجتماعی ایشان در عراق و ایران بی‌خبر بوده یا اطلاعات غلط دریافت کرده‌اند. محاسبه آنان بر این اصل تکیه داشته است که این ترور می‌تواند امنیت حضور و منافع امریکا و صهیونیست‌ها در غرب آسیا را تضمین کند، اما حضور میلیونی مردم ایران و تروریستی خواندن این عمل از سوی اکثر کشورهای جهان و تأکید گروه‌های جهادی و فرماندهان نیروی قدس و از همه مهم‌تر تأکید رهبر انقلاب بر ادامه یافتن راه و راهبرد سردار سلیمانی باعث گردید امریکایی‌ها احساس رسیدن به دستاورد خاصی را نداشته باشند. این ترور باعث شروع روند اخراج امریکا از غرب آسیا خواهد شد که به منزله «انتقام راهبردی‌» خواهد بود. مصوبه مجلس عراق و شلیک موشک به عین‌الاسد افتتاحیه این روند بود و ادامه آن که آرمان شهید سلیمانی است به صورت بطئی از سوی جنبش‌های اسلامی دنبال خواهد شد. خون سردار سلیمانی باعث وحدت مضاعف دو ملت ایران و عراق شد. وحدت ملی ایرانیان را برجسته نمود و غرب‌گرا‌‌ها را در ایران زمینگیر کرد. چنین تروری به دستور شخص رئیس جمهور امریکا در تاریخ به نفع امریکا ثبت نخواهد شد و هزینه‌های امنیتی این کشور بعد از ترور افزایش خواهد یافت.

 

پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *