کرامات حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام| شفای ملیکا

کرامات حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام| نزول نور 

خانه / قرآن و عترت / عترت / ستارگان هدایت / حضرت عبدالعظیم (علیه السلام ) / کرامات حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام| نزول نور 

 
بارگاه نورانی حضرت عبدالعظیم علیه السّلام مسیر زندگی بسیاری از افراد را به سمت فلاح و دین تغییر داده است . این نقطه از زمین که رسول الله صلّی الله علیه وآله وسلّم قبل از وفات حضرت عبدالعظیم علیه السّلام اشاره به منزلت آن فرمودند . نقطه تلاقی اهل معناست که خداوند آن را وسیله هدایت بسیاری از مؤمنین قرار داده است

کرامات حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام| نزول نور

کرامات حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام

بارگاه نورانی حضرت عبدالعظیم علیه السّلام مسیر زندگی بسیاری از افراد را به سمت فلاح و دین تغییر داده است . این نقطه از زمین که رسول الله صلّی الله علیه وآله وسلّم قبل از وفات حضرت عبدالعظیم علیه السّلام اشاره به منزلت آن فرمودند . نقطه تلاقی اهل معناست که خداوند آن را وسیله هدایت بسیاری از مؤمنین قرار داده است . گاه به صورت امور خارق العاده و معجزه و گاه مکاشفه ای لطیف و پر معنا . آنچه که اینک نقل می شود از زبان شاهدی از یک مکاشفه است که در حال حاضر راضی به ذکر نامش نیست . او چنین گفت : حدود ۳۰ سال پیش بود. در شهر قم ، ابتدای جاده تهران ایستاده و منتظر وسیله ای برای سفر به تهران بودم ، که اتومبیلی جلوی پایم ایستاد . راننده بسیار آهسته می راند، به طوری که طاقت نیاوردم و نسبت به این مسأله به او اعتراض کردم . گفت : می خواهم به نحوی حرکت کنم که ساعت ۹ شب گردنه حسن آباد باشم . گفتم : گردنه حسن آباد چکار دارید؟ گفت : امشب اهل بیت علیهم السّلام به زیارت می روند می خواهم آنان را ببینم . حقیقت امر ، در وهله اوّل گمان کردم این راننده تعادل روانی ندارد . ناگفته نماند کمی هم از این بابت وحشت کردم . بهر ترتیب راننده یک ساعتی به همین منوال حرکت کرد تا اینکه از من پرسید ساعت چند است ؟ گفتم : چیزی به ساعت ۹ نمانده است . او اتومبیل را کنار جاده نگه داشت و به من گفت : آسمان را نگاه کن ! در این لحظه آن واقعه عجیب رخ داد که تا عمر دارم از نظرم محو نمی شود . نوری بزرگ در آسمان پدید آمد و به طرف پایین غلتید و در اطرافش آنقدر پایین آمد که به گنبد حضرت عبدالعظیم علیه السّلام رسید و بر روی گنبد تابید . بعد از این ماجرا راننده حرکت کرد و من در حالی که بهت زده شده بودم ، اصلاً متوجّه بعد مسافت نشدم . او مرا درب منزلمان در خیابان سیروس پیاده کرد. وقتی من به درون خانه رفتم . انگار از یک خواب برخاسته باشم تازه متوجّه عمق ماجرا شدم . همین طور در ذهنم سؤالات مختلف دور می زد . سؤالهایی که هنوز هم درباره آن فکرمی کنم . امّا ، یک نکته را نمی شود انکار کرد ، صحنه ای که آن راننده به من نشان داد و تصرّفی که در روح من کرد ، موجب شد که خط سیر زندگیم تغییر کند و از این بابت تا عمر دارم خود را مدیون حضرت می دانم.

 

 

پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *