گرايش به معنويت و نياز انسان معاصر به «عفاف و حجاب»

خانه / پیشنهاد ویژه / گرايش به معنويت و نياز انسان معاصر به «عفاف و حجاب»

اگر انسان در مسائل دين شناسي به گونه ي افقي بينديشد و همه مسائل را بر اساس روال مادي و عادي تبيين کند و منطقه ادارک و انديشه او خيال و وهم باشد، يا هرگز گرايش به دين ندارد يا گرايش او کمتر است

چکيده

گرايش به معنويت در جامعه، مخصوصاً جوانان امروز پررنگ تر است. بشر براي گريز از فضاي پراضطراب زندگي ماشيني در پي يافتن فضايي امن و با نشاط بوده و همين امر سبب شده تا مسير دين و معنويت را انتخاب کند.انسان ها با همه پيشرفت هاي مادي به نوعي از زندگي پر آشوب، مأيوس کننده و نگران کننده مبتلا شده و نياز دارند تا از تکيه گاهي اميدبخش و اطمينان آور برخوردار باشند و چاره اي ندارد جز آنکه خود را به خدا عرضه کرده و کمبودهاي فکري، روحي و رواني خود را از اين رهگذر جبران کنند. از نتايج گرايش انسان به معنويت عفاف و حجاب است که دو ارزش واقعي براي تمامي انسان ها به ويژه دين باوران پاک سيرت محسوب مي شود.
عفاف و حجاب برگرفته از اعتقادات ناب ديني و باورهاي پاک الهي است و انسان معاصر به اين دو ويژگي نياز دارد.
واژگان: معنويت – عفاف – حجاب.

مقدمه

اگر انسان در مسائل دين شناسي به گونه ي افقي بينديشد و همه مسائل را بر اساس روال مادي و عاد

ي تبيين کند و منطقه ادارک و انديشه او خيال و وهم باشد، يا هرگز گرايش به دين ندارد يا گرايش او کمتر است. از اين رو ممکن است اين نوع دين داري زوال پذير باشد. اما اگر بر اساس سير عمودي و با ديد الهي دين را بررسي کند و دريابد که حقيقت دين از نزد خدا آمده است و منطقه انديشه و ادراک او به سمت عقل باشد گرايش و اشتياق او به دين بيشتر مي شود.
گرايش به معنويت باعث تعالي انسان به سوي کمالات و بهره گيري او از دو گوهر گرانقدر عفاف و حجاب مي شود، زيرا براي دوري از آلودگي و ايمني از فرو رفتن در ورطه ي فساد و تباهي داشتن عفاف و حجاب را براي خود يک نياز تلقي مي کند.
مطالعه ي تاريخ حيات بشر در دورترين زمان هاي ذکر شده همراه با نشانه هايي از تمسک هميشگي انسان به حفظ پاکي و احترام به عفت و پاکدامني است. مراجعه به وجدان، گوياي فطري بودن عفت طلبي انسان مي باشد؛ يعني خداوند متعال، پاک بودن و پاک زيستن را در سرشت و نهاد بشر به وديعت گذاشت. در واقع عفت و حيا و حجاب زن تدبيري است که او با نوعي الهام، براي گران بها کردن خود و حفظ موقعيتش در برابر مرد به کار مي برد.
زن خوب مي داند که خداوند او را مظهر معشوقيت قرار داده است. بر همين اساس زن با عفت و حجاب بهتر مي تواند مرد را مجذوب خود کند و با متانت و وقار بر احترام خويش بيفزايد.
کساني کوشيده اند از طريق فاصله انداختن ميان ارزشها با روش تحقق عيني آنها، ميان حجاب با عفاف را تفکيک نموده و حجاب را غير ضروري مي خوانند و حفظ عفت را بدون حجاب نيز ممکن مي دانند، در حالي که حجاب و پوشش نشانه ي عفاف و تنها يک تکليف و نشانه ي يک خصلت انساني است و اين دو به هم وابستگي عميقي دارند.
در اين نوشتار، موضوع عفاف و حجاب که بازتابي از گرايش به معنويت و نياز انسان معاصر است از زواياي مختلف مورد تحقيق و بررسي قرار گرفته و بر اساس متون ديني نقش آن در جنبه هاي مختلف زندگي انسان مورد تجزيه و تحليل قرار گرفته است.

معنويت در انسان

علت اصلي گرايش انسان به دين در بخش اعتقاد و انديشه، بايد عقل و فطرت باشد. از اين رو انبياء و پيامبران الهي مبعوث شده اند تا گنجينه هاي عقول بشري را شکوفا و حق ميثاق فطرت را از انسان مطالبه کنند. در بخش عمل بايد انگيزه و علت گرايش انسان به دين جلب رضاي خداي سبحان باشد، زيرا خداوند همواره با انسان است و بر او احاطه دارد.
بنابراين بايد مهم ترين و اصلي ترين عامل گرايش به دين در بعد انديشه، عقل و فطرت باشد و در بعد انگيزه جلب رضاي خدا، انگيزه هاي ديگر مانند عوامل رواني يا اقتصادي، عوامل فرعي است که زمينه ساز و علت عمده ي گرايش و پذيرش دين در انسان است و در اصل پذيرش دين نقش ندارد.
انسان معاصر از جنبه هاي مختلفي به عفاف و حجاب نياز دارد از جنبه هاي اجتماعي، موجب حفظ نيروي کار و فعاليت اجتماع مي گردد و باعث استواري و استحکام جامعه مي شود زيرا کشانيدن تمتعات جنسي از محيط خانه به اجتماع، نيروي کار و فعاليت اجتماع را ضعيف مي کند. از جنبه ي خانوادگي سبب تحکيم روابط افراد خانواده و برقراري حميّت کامل بي زوجين مي شود و از نظر وضع زن در برابر مرد، سبب مي گردد که ارزش زن در برابر مرد بالا رود. از جنبه ي رواني و بهداشت رواني اجتماع کمک مي کند و باعث مهار شدن غريزه ي جنسي مي شود زيرا نبودن حريم ميان مرد و زن و آزادي معاشرتهاي بي بند و بار، هيجانها و التهابهاي جنسي را فزوني مي بخشد و تقاضاي جنسي را به صورت يک عطش روحي و يک خواست اشباع نشدني در مي آورد و اين موجب ناآرامي در رفتار و درون انسان مي شود. غريزه ي جنسي غريزه اي نيرومند و دريا صفت است و هرچه بيشتر اطاعت شود، سرکش تر مي شود همچون آتش که هرچه به آن بيشتر خوراک بدهند، شعله ورتر مي شود.
در اين عصر «ارتباطات و تکنولوژي» با واگذاري امور زندگي به رايانه ها و دست يابي بشر به انرژي هاي نوين، بيم آن مي رود که انسان در گذار از زندگي سنتي به روش مدرن و صنعتي کم کم جايگاه اثرگذاري و موعظه ي فعال به سوي اثرپذيري و انفعال پيش رود، به طوري که در بعضي مواقع، هويت و مسئوليت خويش را به فراموشي سپارد و همانند ابزاري در دست سامان دهندگان نظم نوين جهان در آيد که در نتيجه تمام ارزشهاي فطري و اخلاقي بي رنگ شود و جامعيت شريعت اسلام به دست حيلت ورزان نوين و دگر انديشان به بازي گرفته شود و موجب گسترش انحرافات شود به همين سبب زنان با پوشش خود بايد مانع انحرافات شوند. اينکه پوشش فقط به زنان اختصاص يافته به اين علت است که ميل به خودنمايي و خودآرايي بر طبق طبيعت و سرشت انسان مخصوص زنان است.
اين زن است که به حکم طبيعت خاص خود مي خواهد دلبري کند و مرد را دلباخته و در دام علاقه خود اسير سازد، بنابراين انسان معاصر به عفاف و حجاب نيازمند است تا از پيشروي و شعله ور شدن هوا و هوس جلوگيري شود. زيرا در جامعه اي که زنانش با حجاب صحيح و پوشش کامل رفت و آمد کنند، جوانان هم با خاطري آرام به کار خود مشغول مي شوند و دور از هر گونه تحريک بي جا و خيال خام، در زمان مناسب با رضايت و خرسندي به تشکيل خانواده علاقمند مي شوند و ازدواج مي کنند.

تحليل واژه عفاف و حجاب

در تحليل واژه عفاف ابتدا معناي لغوي آن را مورد بررسي قرار مي دهيم.
معناي لغوي: عفاف با فتح حرف اول، از ريشه «عفت» است و راغب اصفهاني در مفردات خود، عفت را معني مي کند: « عفت، پديد آمدن حالتي براي نفس است که به وسيله آن از افزودن خواهي شهوت جلوگيري مي کند.»( 1) پايه عفاف، خويشتن داري است و رد پايي از جنسيت يا اختصاص خاص (زن) در معني لغوي عفاف وجود ندارد.

معناي عرفي

در ادب پارسي، «عفاف» از نظر معنا و گويش، تفاوت يافته است.
در لغت نامه ي دهخدا چنين آمده است: « عفاف: پارسايي و پرهيزگاري، نهفتگي، پاکدامني، خويشتن داري.»( 2)
دکتر معين در فرهنگ فارسي معين آورده است: «عفاف: پارسايي، پاکدامني، در تداول غالباً به کسر اول تلفظ مي کنند.»(3) بنابراين در گويش فارسي، عفاف به کسر اول به معني «پاکدامني» به کارمي رود.

مفهوم حجاب

در فرهنگ معين آمده است: « حجاب: پرده، نقابي که زنان چهره خود بدان پوشانند روبند.» (4) حجاب به معناي پوشش اسلامي بانوان، داراي دو بعد ايجابي و سلبي است. بعد ايجابي آن، وجوب پوشش بدن و بعد سلبي آن، حرام بودن خود نمايي به نامحرم است و اين دو بعد بايد در کنار يکديگر باشند، تا حجاب اسلامي محقق شود. گاهي، ممکن است يک بعد باشد ولي ديگري نباشد که در اين صورت، نمي توان گفت که حجاب اسلامي محقق شده است.
حجاب مانع ظاهري است که چون صدف، گوهري گرانسنگ را در آغوش خود حفظ مي کند و نشان از بهار والا و خيره کننده آن دارد(5) و عفاف حالتي دروني و نفساني است که از پيشروي اميال نفساني جلوگيري مي کند.(6) اين دو ويژگي برگرفته از اعتقادات اصيل الهي است که يکي «پوشش ظاهري» است و ديگري که «پوشش باطني»؛ «نماد بيروني» در ديدگان افراد جامعه دارد و چون شعاري روشنگر، همگان را به راستي و پيراستگي فرا مي خواند و ديگر «نمود دروني » در سازماندهي و مديريت چشم و گوش و دل و ديده دارد تا هر يک را در عرصه صحيح خود به کار گيرد و در مرزهاي ممنوع الهي متوقف سازد.
بصيرت دروني و آگاهي انسان او را به حقيقتي نهفته در فطرت او فرا مي خواند و آن «مصون ماندن از گزند نگاه هاي هدف دار و مسموم و حوادث بعدي آن» خواهد بود. از اين رو پروردگار حکيم، حکمت حجاب و پوشش و عفت را، ايمني از اذيت و آزار نااهلان و سلامت از خطرات گوناگون بيان مي کند: «ذلک ادني ان يومن فلا يؤذين.»(7) تحقيقات برخي انديشمندان نيز بيانگر اين حقيقت است که مردان و پسراني که از کنار يک زن عفيف و پوشيده عبور مي کنند در وجود خود ناخودآگاه احساس نوعي شرم و حياي دروني مي نمايند. به طوري که اين حالت آنان را از نگاه بد يا سخن نادرست باز مي دارد. بدين خاطر پاره اي از جوانان، احساس خويش هنگام روبه رو شدن با دختران با حجاب را برابر با عبور از کنار مادر يا خواهر خود مي دانند و هرگز اجازه کوچکترين حرکت ناشايستي به خود نمي دهند.
افزودن بر اين حالت، حجاب – به ويژه چادر مشکي – نوعي هيبت خاص به دختران و زنان مي دهد که بسان خاکريزي بلندقامت و استوار، عبور از آن بسي مشکل خواهد بود. و از سوي ديگر نوعي احساس حقارت در مقابل بانوان به افراد ناصالح دست مي دهد که راه هر گونه سخن و عملي به روي آنان بسته مي شود. زيرا انسان هاي با حجاب با پوشش خود نوع تفکر خويش را عرضه مي کنند و بدين وسيله حريّت و آزادگي خود را اظهار مي نمايند که اين خود نوعي قداست و ارزش در فکر و انديشه افراد ايجاد مي کند، گر چه ديگران افرادي دين باور و معتقد نباشد. از اين رو انسان هاي دقيق و فهيم – که گاه خود، هيچ گونه پايبندي به ارزش هاي اصيل دين ندارند- به هنگام ازدواج به دنبال همسري با حجاب، پوشيده و عفيف بوده تا از گذشته او اطمينان و نسبت به آينده وي، احساس آسودگي خاطر داشته باشند.
پس، گسترده ي معارف ناب الهي در وجود زنان و دختران ما، جلوه اي ظاهري به نام «حجاب» و شعاعي باطني به نام «عفاف» خواهد داشت.

تفکيک عفاف از حجاب

حجاب ارتباط بنيادي با عفاف داشته و نمي شود کسي طرفدار حيا و عفاف باشد ولي با اصل پوشش مخالف باشد، پوشش اسلامي کاملترين گونه رعايت عفاف است. اگر بين حجاب و عفاف جدايي اندازيم دو مشکل عمده رخ مي نمايد(8):
1- جدايي بين حجاب و عفاف تا کجا مي تواند پذيرفتني باشد؟ ملاک و معيار تبيين اين جدايي و اندازه و شکل رعايت پوشش براي حفظ عفاف چه چيزي خواهد بود؟ و نيز مي پذيريم که ممکن است افراد عفيف و پارسا باشند اما حجاب را به گونه اي که مورد توصيه شارع است دارا نباشند ولي به اين امر بايد توجه کرد که اين جدايي تا کجا مي تواند ادامه يابد.(9)
2- با پذيرفتن جدايي عفاف از حجاب تنها دليل لزوم حجاب بر زنان هرزگي و هوسبازي مردان خواهد بود: «اگر زنان بدون حجاب، عفيف و پاک هستند، آيا مردان نيز چنين اند و هوسبازي نمي کنند و از هرزگي دست برنمي دارند؟(10)
حجاب و پوشش ظاهري يکي از علامت ها و نشانه هاي عفاف است و بين مقدار عفاف و حجاب، رابطه تأثير و تأثر متقابل وجود دارد. بعضي نيز رابطه ي عفاف و حجاب را از نوع ريشه و ميوه دانسته اند؛ با اين تعبير که حجاب، ميوه ي عفاف و عفاف ريشه ي حجاب است. برخي افراد ممکن است حجاب ظاهري داشته باشند ولي عفت و طهارت باطني را در خويش ايجاد نکرده باشند. از سوي ديگر افرادي ادعاي عفاف کرده و با تعابيري مثل «انسان بايد قلب پاک داشته باشد.» خود را سرگرم مي کنند. چنين انسانهايي بايد در قاموس انديشه ي خود اين نکته ي اساسي را بنگارند که درون پاک، بيروني پاک مي پروراند و هرگز قلب پاک موجب بارور شدن ميوه ناپاک بدحجابي نخواهد شد.
حجاب و عفاف منشأ فرهنگ و ادبيات است زيرا همه زيبايي و شکوه تمدن و فرهنگ انسان را در يک کلمه مي توان خلاصه کرد و آن عشق است. زبان عاشقان، زبان شعر است که چون دل پر سوز عاشق، درون سوز است. زبان سرخ آتشين که تن نمي شناسد و سر بر باد مي دهد ولي مهربان و ترحم برانگيز است و حتي دل معشوق سنگ دل را مي سوزاند و به تحسين وا مي دارد. اين بلنداي شکوهمند و فرهنگ و ادب شرقي، عرفاني و ايراني، دست مايه يک نسل سرافراز اصيل، خويشتن دار و متمدن است که از منظر عفاف به يکديگر مي نگريستند. زن در حشمت و جلال مي زيسته و مرد همواره در پي اين حشمت و جلال مي رفته است که به سادگي و آساني دست يافتني نبوده است. کمتر بازيچه دست هوسران مردان بوده و بيشتر ارزش و اعتبار داشته است. زن بدون حجاب و عفت، اين جمال مرموز و شاعرانه را از کف مي دهد و به زباله داني شهوت مردان بي اصول بدل مي گردد، مرداني که نه شاعر، بلکه تبهکارند. پوشش، معرف شخصيت و عفت زن مومن است و موجب مي گردد که افراد لاابالي جرأت نکنند به او جسارت کرده و به ديد شهوت و هوسراني به او بنگرند.
عفاف و حجاب دو خصلتي است که مورد پذيرش تمامي انسان بوده و هست. و انسان هاي بزرگ و اديان آسماني نيز بدان توصيه کرده اند. در شريعت اسلام نيز بر آن تأکيد فراوان شده است. همين خصلت انسان يکي از فلسفه هاي اصلي پوشش آدمي بوده است(11) . حجاب به شکل و قالب و نوع و چگونگي پوشش برمي گردد. تفاوت باطن و ظاهر يا روح و جسد و يا گوهر و صدف را مي توان به عنوان تمثيل در اين زمينه به کار برد.(12)
وقتي زن پوشيده و سنگين از خانه بيرون رود و جانب عفاف و پاکدامني را رعايت کند افراد فاسد و مزاحم جرأت نمي کنند متعرض آن شوند. زن به خاطر عصمتي که دارد و ميراث دار پاکي مريم است، نبايد بازيچه هوس و آلوده به ويروس گناه گردد. گوهر عفاف و پاکي، کم ارزشتر از طلا و پول و محصول و باغ و وسايل خانه نيست. دزدان ايمان و غارتگران شرف فراوان هستند.
سادگي و خامي است که کسي خود را در معرض ديد و تماشاي نگاههاي مسموم و چشمهاي ناپاک قرار دهد و به دلبري و جلوه گري بپردازد و خيال کند بيماردلان و رهزنان عفاف را به وسوسه نمي اندازد و از زهر نگاهها و نيش پشه هاي شهوت در امان مي ماند.
کساني که از جماعت رسوا نگريزند، رسواي جماعت مي شوند. آن که کودک عفاف را جلوي صدها گرگ گرسنه مي برد و به تماشا مي گذارد، روزي هم پشت ديوار ندامت، اشک حسرت بر دامن پشيماني خواهد ريخت، در آخرت هم در آتش بي پروايي خود خواهد سوخت. از اول نبايد به پاي بيگانه اجازه ورود به مزرعه نجابت داد که بوته هاي نورس عصمت و عفت را لگدمال کند ولي گريه بي حاصل است و بي ثمر، وقتي که شاخه شکست و گل چيده شد. زن به خاطر ارزش و کرامتي که دارد بايد محفوظ بماند و خود را حراج نگذارد و در بازار سودا گران شهوت، خود را به بهاي چند نامه و نگاه و لبخند نفروشد.

حجاب در قرآن کريم

براي ايجاد فرهنگ حجاب و پوشش مناسب در جامعه، بايد از ابتدا پايه هاي اعتقادي و بينش افراد را نسبت به اين موضوع محکم کنيم و اين يعني نهادينه سازي باورهاي درست و فرهنگ سازي دقيق، بنابراين تهديد و اجبار، هيچ گاه به عنوان اولين راهکار، اثربخش نخواهد بود.

آثار و پيامدهاي رعايت حجاب:

الف- آثار فردي:

در خصوص آثار فردي رعايت حجاب، مي توان به موارد ذيل اشاره کرد:
1- احترام به شخصيت زن به واسطه ي رعايت حجاب.
2- مصونيّت ارتباط زن با مردان غريبه.
3- حفظ اعتقادات مذهبي براي افراد.
4- حفظ عفت زن و جلوگيري از فساد و ناهنجاري.

ب- آثار اجتماعي.

آثار اجتماعي رعايت حجاب فراوانند که برخي از آنها عبارتند از:
1- سلامت نسل جديد جامعه
2- پيشگيري از فساد اخلاقي
3- مبارزه با مظاهر بي ديني
4- حفظ کيان خانواده

انواع حجاب قرآني

1- حجاب چشم: « اي رسول به مردان مؤمن بگو تا چشم ها را از نگاه ناروا بپوشند.» (نور- 30). «به زنان بگو تا چشم ها را از نگاه ناروا بپوشند»(نور- 31)
2- حجاب در گفتار: « زنهار که نازک و نرم با مردان سخن نگوييد، مبادا آن که دلش بيمار (هوا و هوس) است به طمع افتد. (احزاب -32)
3- حجاب رفتاري: «به زنان دستور داده شده است به گونه اي راه نروند که با نشان دادن زينت هاي خود باعث جلب توجه نامحرم شوند.
از مجموع اين مباحث به روشني استفاده مي شود که مراد از حجاب اسلامي، پوشش و حريم قايل شدن در معاشرت زنان با مردان نامحرم، در خلال رفتارهاي مختلف آنها مثل نحوه ي پوشش، نگاه، حرف زدن و راه رفتن است. بنابراين حجاب و پوشش زن به منزله يک حاجب و مانع در مقابل افراد نامحرمي است که قصد نفوذ و تصرف در حريم ناموس ديگران را دارند.

عفاف در قرآن

در قرآن چهار بار از ريشه عفاف استفاده شده است:
1- سوره بقره- آيه 273: « نا آگاه گمان مي برد که اينان توانگرند زيرا عفاف مي ورزند» در اين آيه، کنش بزرگ منشانه، عفاف، خويشتن داري، عزت نفس و امتناع از دست نياز دراز کردن است.
2- سوره نساء- آيه 6: درباره شناخت زمان رشد و بلوغ يتيمان، به سرپرستان سفارش مي کند که «از دست يازي به اموال يتيمان خودداري کنند و عفاف ورزند.» اين آيه نيز خويشتن داري را عفاف خوانده است.
3- سوره نور- آيه 32: «و کساني که اسباب زناشويي نمي يابند، پاکدامني ورزند تا آنکه خداوند از بخشش خويشتن توانگرشان گرداند.» در اين آيه خويشتن داري (استعفاف) را به رام کردن قوه جنسي اطلاق فرموده است.
4- سوره نور- آيه 60: «و زنان يائسه اي که اميد زناشويي ندارند، گناهي نيست که جامعه هايشان (چادر) را فرو گذارند به شرط آنکه زينت نمايي نکنند و اگر پاکدامني بورزند و (چادر فرو نگذارند) بهتر است و خداوند شنواي داناست.»
علي علیه السلام در اهميت عفاف مي فرمايد: « العفاف زهاده» (عفاف زهد ورزي و خويشتن داري است.) (13) و «العفه تضعف الشهوه» (خويشتن داري شهوت را ناتوان مي سازد.) (14)

پي نوشت ها :

پي نوشت ها:
1. اصفهاني، راغب 1373، معجم مفردات الراغب، نشريه بينات، ص350.
2. دهخدا، علي اکبر، 1372، لغت نامه، جلد 10، دانشگاه تهران، ص14081.
3. معين، محمد 1385، فرهنگ معين، انتشارات امير کبير، جلد 2، ص 2319.
4. همان منبع، ص1340.
5. اصفهاني، راغب، 1373، معجم مفردات الراغب، نشريه بينات، ص108.
6. همان، باب العين، ص339.
7. جوادي آملي، 1379، زن در آئينه جلال و جمال، مرکز نشر اسراء، ص 425.
8. مطهري، مرتضي، 1373، مسئله حجاب، انتشارات صدرا، ص52.
9. همان منبع، ص 55.
10. مطهري، مرتضي، 1373، مسئله حجاب، انتشارات صدرا، ص57.
11. مهريزي، مهدي، 1379، حجاب، ناشر جوانه رشد، ص39.
12. مطهري مرتضي، 1373، مسئله حجاب، انتشارات صدرا، ص52.
13. محمدي ري شهري، محمد، 1376، ميزان الحکمه، ج6، انتشارات دارالحديث، ص 359، ح 1224.
14. همان منبع، ج 6، ص363، ح 12861.

نويسنده: سارا صدريان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *