انجمن › انجمن › سخنران و مداح › آداب هیات داری در گفتار حجت الاسلام علیرضا پناهیان
این جستار شامل 0 پاسخ ، و دارای 1 کاربر است ، و آخرین بار توسط مدیر در 5 سال، 9 ماه پیش بروز شده است.
در حال نمایش 1 نوشته (از کل 1)
-
نویسندهنوشته ها
-
۱۳۹۷-۱۲-۱۵ در ۱۳:۵۵ #242
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و حبیبنا ابی القاسم المصطفی محمد و آله الطیبین الطاهرین المعصومین سیما الحجه بقیه الله الاعظم روحی و ارواح العالمین له الفدا و اللعن الدائم علی اعدائم اجمعین من الآن الی یوم الدینرب اشرح لی صدری و یسر لی امری و احلل عقده من لسانی یفقهوا قولییکی از آثار و فوائد تشکیلاتی به نام هیات، این است که مومنین در جمع های کوچک دور همدیگر جمع می شوند، با هم ارتباط می گیرند، حول یک محور مشخص -که طبیعتا ذکر اهل بیت عصمت و طهارت است- البته جلسه قبل هم عرض کردم که هیات کامل و جامع این است که هم به فکر بپردازد و هم به ذکر و ذکر هم به ذکر قرآن و به ذکر عترت، اما تجمع مومنین دور همدیگر خصوصاً حول یک محور واحد وآن هم محبت اهل بیت عصمت و طهارت، اسرار و آثار بسیار زیادی دارد. به این سادگی نمی شود برکاتش را احصا کرد.اهل بیت عصمت و طهارت خودشان درباره چنین تجمع هایی که مومنین دور هم جمع بشوند، عبارات خیلی عجیبی دارند که من برخی از این عبارات را برای شما بخوانم بعد بپردازیم به توضیحش.از دل همین اهتمامی که اهل عصمت و طهارت به تجمع مومنین دور همدیگر دارنر می شود کلی آداب هیات و هیات داری به دست آورد، مثلا از امام باقر (علیه السلام) یا یکی از ائمه معصومین (علیهم السلام) نقل شده است که:أ تخلون و تحدثون و تقولون ما شئتم؟ آیا با همدیگر شما شیعیان خلوت می کنید؟ با هم حرف می زنید؟ خیلی خودمانی و ساده اش، جلسه گعده تشکیل میدید؟ دور هم جمع بشید موضوعیت دارد این حرکت. بعد راوی می گوید پاسخ دادم:ای والله لنخلو و نتحدث و نقولوا ما شئنا. به خدا قسم ما با هم دیگر دور هم جمع می شویم و گفتگو های که می خواهیم انجام می دهیم و خب گفتگوهایی که می خواهیم انجام می دهیم، علی القاعده گفتگوهایی است برمحور ولایت، گفتگو هایی برمبنای معارف اهل بیت. اونوقت امام معصوم می فرماید:اما و الله لوددت انی معکم فی بعض تلک المواطن. به خدا قسم من دوست داشتم در برخی مجالس با شما می بودم.ببینید امام آرزو می کند ای کاش من تو این مجالس با شما حاضر می شدم. یکی از صاحبان دل می گفت که یا به تعبیر دقیقتری یکی از صاحبدلان گفتند:این غلطه که ذاکران اهل بیت می گویند که یک کاری کنیم که امام زمان (ارواحنا فداه) نظر کند به مجلس، حضور پیدا کند. چون می فرمود:اصلا بدون عنایت حضرت جلسه ای تشکیل نمی شود. بدون حضور حضرت جلسه تشکیل نمی شود اصلا. این که ما آرزو کنیم حضرت بیایند یک آرزوی غیر ضروری است چون اصلا میایند حضرت ولی خب باید آرزو کرد حضرت عنایت بیشتری کنند و الی آخر.بعد می فرماید:اما والله انی لاحب ریحکم و ارواحکم. به خدا قسم من بوی شما و جان های شما را دوست دارم واقعا هم وقتی شما می روید توی هیات بالاخره یک فضای لطیف نورانی دیگری در آنجا حاکم است فرق می کند با هر تجمع دیگری. بعد می فرماید که:و انکم علی دین الله و دین ملائکته. شما بر دین خدا و دین ملائکه اش هستید فاعینونا بورع واجتهاد. با تقوا و ورع و تلاشتان ما را کمک کنید.باز در کلام دیگری از امام صادق (علیه السلام) شبیه همین سخن هست تلاقوا وتحادثوا العلم. همدیگر را ملاقات کنید و معارف ما اهل بیت را به هم منتقل بکنید. مباحثه علمی کنید. همین کاری که ما الان داریم انجام میدهیم. ان شاء الله مورد قبول واقع بشود. بعد می فرماید:حدیث ما قلبها را جلا میدهد بعد می فرماید که:و بالحدیث احیاء امرنا. با سخن از ما گفتند با سخن ما گفتند و نقل کردن احیا می شود امر ما فرحم الله من احیا امرنا خدا رحمت کند کسی که امر ما را احیا می کنددوباره بگزارید من یک روایت دیگر بخوانم، تکرار این روایت ها پشت سر هم دیگر به زبان های اهل بیت هدی ابعاد اهمیت موضوع را یک کمی به ما بهتر نشان میدهد.باز امام صادق علیه السلام از کسی سوال می کند:تجلسون و تحدثون؟ می نشینید با هم و حرف می زنید؟ گفت:بله آقا. نعم جعلت فداک. بله فدایتان بشوم. بعد فرمود:ان تلک المجالس احبها. ما این جور مجالس را دوست داریم. فاحیوا امرنا یا فضیل. احیا کنید امر ما را ای فضیل. فرحم الله من احیا امرنا. و خدا رحمت بکند کسی را که احیا کند امر ما را.در روایت قبلی بحث محادثه علمی بود، گفتگوی علمی بود، یعنی می فرماید که شما گفتگوی عالمانه دارید یا نه در این جلسات. حالا ببینید اینجا جدای از حدیث و گفتگوی علمی یک نکته دیگر هم امام صادق (علیه السلام) به آن اشاره می فرماید:من ذَکرنا او ذُکِرنا عنده، کسی به یاد ما بیوفتد ما را به یاد بیاورد یا نزد او ما را یادآوری کنند، فخرج من عینه مثل جناح الذباب، به اندازه بال مگسی اشک از چشمش خارج بشود، غفر الله له ذنوبه، خدا گناهان او را خواهد بخشید، ولو کانت اکثر من زبر البحر. از کف دریا این گناهان بیشتر باشد، باز خدا گناهان او را عفو خواهد کرد. خیلی عجیب است، مجالست و نشستن شیعیان با یکدیگر بعد در آن حرف علمی بزنند و اشکی بریزند برای اهل بیت، کاملا واضحه موضوع اینا مبانی هیات داری است بعد ان شاء الله آدم از این مبانی الهام بگیرد، وارد آداب هیات داری بشود یا در کلام دیگری از امام صادق (علیه السلام) می فرمایند:هر چیزی در عالم یک سیدی دارد، یک آقایی دارد، یک سروری دارد،الا و ان لکل شیء سیدا، برای هر چیزی سیدی در عالم هست، و سید المجالس، مجالس الشیعه، سید و آقا و سرور مجالس، مجالس شیعه است که دور هم دیگر جمع می شوند. من امیدوارم با این عبارات و با این کلمات نورانی ائمه معصومین، ما به مقوله ای به نام هیات به عنوان یک مقوله خیلی مورد اهتمام اهل بیت نگاه بکنیم و نیت معنوی نه صرفا به نیت فرهنگی تو این گونه مجالس حاضر بشیم و قلبا خودمان را ملتزم بدانیم که تو این جلسات مشارکت بکنیم حالا هر کسی بالاخره چراغ هر هیاتی را روشن نگه میدارد.دیگر در سخن دیگری از امام صادق (علیه السلام) می فرماید:اتقوا الله و کونوا اخوه برره، تقوای خدا را داشته باشید، بعد ضمن این تقوا یک مصداقی را تصریح می فرماید:برادرای نیکو کاری باشید، در حق یکدیگر با هم برادری کنید و نسبت به هم دیگر برّ ونیکوکاری داشته باشید. کنار این هیات ها دیدید صندوق قرض الحسنه راه می افتد؟ بالاخره دست همدیگر را می گیرند متحابین فی الله، در راه خداوند متعال به هم محبت کنید متواصلین متراحمین، با هم دیگر وصلت داشته باشید و این ارتباط خودتان را حفظ کنید و متراحمین، به هم رحم کنید، به هم مهربان باشید، تزاوروا و تلاقوا، زیارت کنید همدیگر را، ملاقات کنید همدیگر را، و تذاکروا امرنا و احیوه و امر ما را احیا کنید، به یاد ما باشید و امر ما را احیا کنید. من اصلا نمی دانم مصداق این سفارش های موکد اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) چی می تواند باشد جز هیات یا اموری شبیه به این. اصلا انگار اهل بیت (علیهم السلام) جشن می گیرند ما دور هم جمع می شویم. عنوان ذکر اهل بیت، عنوان احیا امر اهل بیت، دور همدیگر جمع می شوند مومنین، ائمه هدی (علیهم السلام) جشن می گیرند. خیلی عبارات عجیبی است.حالا باز من یک عبارت دیگری برای شما بخوانم، دیگر با این همه روایت فکر نکنم شرح دیگری لازم باشد. می فرماید از امام صادق (علیه السلام) به داوود بن سرحان:یا داوود ابلغ موالی عنّی السلام، یاران من را سلام برسون، و انی اقول، و بهشون بگو که من می گم، چی، رحم الله عبدا اجتمع مع آخر، خدا رحمت بکند کسی را که از شیعیان ما از دوستان ما با دیگری جمع بشود، با دیگری به اصطلاح مشارکت کنند و تجمع داشته باشند فتذاکر امرنا با هم دیگر یادآوری کنند امر اهل بیت را. حالا دیگر هر موضوعی در امر اهل بیت بخواهد مطرح بشود که بالاخره برگردد به موضوع ولایت و محبت اهل بیت عصمت و طهارت، دیگر یا کلماتشون باشد یا تاریخشون باشد به هر حال.فإن ثالثهما ملک، هر دونفری که دور هم جمع بشوند، سومی آن ها یک ملکی است که یستغفر لهما، استغفار می کند برای آنها. تا می روی توی هیات، ملکی می آیدشروع می کند به استغفار برای شما. طبیعتاً تجمع که افزایش پیدا میکند تعدادش، تعداد این ملائک افزایش پیدا می کند، و ما اجتمع اثنان علی ذکرنا الا بال الله تعالی بهما الملائکه، هیچ دو نفری از بچه های شیعه از موالی ما از شیعیان ما جمع نمی شوند مگر این که خدا به اون جمع مباحات می کند پیش ملائکه، افتخار می کند پیش ملائکه، فاذا اجتمعتم فاشتغلوا بالذکر جمع شدید مشغول ذکر بشوید، فان فی اجتماعکم و مذاکرتکم احیاءنا، در جلسه شما در ذکر و یاد شما در گفتگوهای شما احیاء امر ما نهفته شده و نتیجه اش این است که امر ما احیا می شود، وخیر الناس بعدنا من ذکر بامرنا و دعا الی ذکرنا. هیات داری را هم حضرت اشاره می کنند، و بهترین مردم بعد از ما، من ذاکر بامرنا و دعا الی ذکرنا، کسی که یادآوری کند امر ما را و دعوت کند به ذکر ما، دعوت کند مردم را بیایند به یاد اهل بیت بیوفتند، بهترین خلق خدا کسی است که دیگران و دعوت می کند یاد خدا بیوفتند.خیلی عجیب است. باز روایت دیگری که من مضمون این روایت را جلسه قبل اشاره کردم از قول امام رضا (علیه السلام):من جلس مجلسا، کسی که در یک جلسه ای شرکت بکند که یحیی امرنا، امر ما در آن جلسه احیاء بشود، لم تمت قلبه یوم تموت القلوب، قلبش نمی میرد وقتی دلها می میرد. خیلی اهمیت دارد، یعنی در آن امتحانات سخت، این قلبش نمی میرد.خب شما در این مختصر به وضوح دیدید که چقدر تاکید می کنند بر جلسه و جمع شدن مومنین دور همدیگر، آنوقت بعضی ها غیر منصفانه و ظالمانه می آیند می گویند که این هیات ها از دوران صفویه راه افتاده. خیلی حرف زوری است به خدا قسم! آخر مگر می شود امام صادق (علیه السلام)، امام باقر (علیه السلام) ائمه هدی (علیهم السلام) اینقدر سفارش فرموده باشند دو نفرتان دور همدیگر جمع بشوید، چند نفرتان دور همدیگر جمع بشوید برای ما اشک بریزید، اینقدر سفارش کرده باشند دور هم جمع بشوید، حدیث ما را بگویید، دور همدیگر جمع بشوید، یاد ما اهل بیت بکنید. یا در سفارشات دیگری -که حالا من در جلسات دیگر خواهم گفت چقدر سفارش شده به روضه- خب سیره حضرت فاطمه زهرا را در جلسات قبل دیدیم این هم سفارش فرموده باشند، بعد شیعه هزار سال این کار را نکرده باشد، تو همین چهارصد سال اخیر یک دفعه ای شروع کرده، بعد بگوییم این هم دست ساز و بدعت صفویه بوده! این خیلی ظالمانه است، خیلی سخن ظالمانه ای است. بعضی از این روشن فکر ها انگار خوششان می آید -روشن فکرهای غیر مقید به سخن عاقلانه گفتن- و الا روشن فکر خوب که رهبری می کند جامعه را، رهبری می کند دلها را، خوششان می آید همینجوری حرف ببافند! دیگر می بافند اینجوری برای خودشان:بله فلان موضوع از فلان زمان شروع شده، قبل از اون نبوده! من شنیدم یک کسی گفته که -در یک گفتگویی که با هم دیگر داشتیم می گفت- دولت ها در مسائل فرهنگی صد سالی است که دخالت کردند. آقا کجاست صد ساله که دخالت کردند؟ تماما طواغیت دخالت کردند، خب دولتند دیگر، دولت چیز خاص نیست که، اسم عامه همه طواغیت. آیه اش هم خواندم والذین کفروا اولیائهم الطاغوت یخرجونهم من النور الی الظمات، خب طواغیت مردم را از نور به ظلمات می برند. خب این دخالت فرهنگی ای که طواغیت دارند. قصه اش هم قرآن می فرماید. اصلا خیلی موضوع روشنی است. خیلی موضوع پیچیده نیست که بروی مطالعه کنی که در صد سال اخیر دولت ها شروع کردند به دخالت در امور فرهنگی.یا مثلا خیلی از این اتفاق ها می افتد. یک نمونه مثال میزنم که فقط در این زمینه نیست، خیلی عادت بدی است که حرف های بی دقتی زده می شود. برای زمانبندی های خاص بی خود؛ مثلا در ارتباط با ولایت فقیه می گویند:بله از زمان حضرت امام بحث ولایت فقیه شروع شد. علما قبلا نداشتند همچنین چیزی را. ببخشید شیعه چطور زندگی می کرده؟ با ولایت مراجعش زندگی می کرده. حالا تصریح می فرمودند یا نه بحث دیگری است. بسیاری از علما قبل هم تصریح فرمودند. منتها خب بعضی ها دوست دارند یک زمانی خیلی مهم، این دیرپا نیست، این از قدیم نبوده! بعد اصالتش را زیر پا ببرند. بنده در جلسه قبل از سیره ائمه (علیهم السلام) استفاده کردم و سوابق ریشه دار این موضوع را خدمت شما عرض کردم. دیگر ما به این بخش از سوابق اشک بر اباعبدالله الحسین هم نپرداختیم که انبیا گذشته می نشستند گریه می کردند برای اباعبدالله الحسین، گریه حالا یک بحث جداگانه و مفصلی است. پس شیعیان سفارش شده دور همدیگر جمع بشن این دور همدیگر جمع شدن دلها را به هم دیگر نزدیک می کند.خب یک نکته را که توضیح بدهم و عرض آخرم باشد، این است که هیچ گروهی مانند کسانی که ولایت اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) در دلشان هست، تجمعشان اینقدر فایده و اینقدر زیبایی ندارد. چرا؟ برای این که بهترین محبت ها، بهترین ارتباط ها، بهترین دوستی ها، بین کسانی است که این افراد همه یک نفر را شدیدا دوست داشته باشند، می دانید و الا بقیه محبت هایشان اینقدر اصالت ندارد. الاخلاء یومئذ بعضهم لبعضهم عدو الا المتقین، روز قیامت معلوم می شود رفقا همه دشمن همدیگرند مگر اهل تقوا، آن ها دوست همدیگرند. و آیه کریمه دیگری هم دوباره به این مضمون اشاره شده یا به این مطلب، والذین معه اشدا علی الکفار رحما بینهم، کسانی که با پیامبر اکرم هستند این ها با هم مهربان هستند. مهربانی و محبت بین افراد دوجور است؛ یا خودخواهانه یا غیر خودخواهانه. خودخواهانه، من مثلا یک چیزی را می پسندم این را در آن فرد می بینم، پس آن فرد را می پسندم. پس من دنبال تمایل خودم هستم. به خاطر حب نفسی که دارم، به خاطر چیزایی که دوست دارم یک نفر را می پسندم، این ها محبت های خودخواهانه است. محبت های خودخواهانه زیاد رمق ندارد، زیاد دایره اش گسترده نیست، زیاد استحکام ندارد، زیاد لذت هم ندارد اما محبت هایی که افراد دارند به این دلیل چون هردویشان یکی را دوست دارند، خیلی شدید به هم علاقه پیدا می کنند. در روایت هست محبت بین دوستان ما، محبتی هست که سرعت این محبت از گسترده شدن سیل در یک وادی در یک دره ای در یک جایی که سیل بیاد چجور پر می کند آن جا را، محبت بین دوستان ما اینجور شدید می شود. من تو جبهه واقعا این را می دیدم.در دوران دفاع مقدس، یکی از مهمترین تجلیگاه های معنویت در دفاع مقدس، محبت بین بچه ها بود و یکی از عوامل اصلی حضور در جبهه بود. مرگ را می ترسیدند بچه ها، اینجور نبود که همه شهادت را پذیرفته باشند، بالاخره دل نگرانی دارد ولی این محبت بین افراد عجیب قدرتی داشت. مثلا فرماندشان را دوست داشتند، یک محبت های عجیب و قریب. الآن اصلا شما نمونه اش را نمی بینید، یعنی اصلا نمی توانید تصور بکنید. نه اینکه هیجان داشته باشند، نه، یک جایی صحبت می کردم سر آن حاج احمد متوسلیان تو لبنان اسیر شد، ما دوماه آنجا بودیم به ما نگفتند، یعنی واقعا می ترسیدند ما یک کاری دست خودمان بدهیم، یک بلایی سر خودمان یا کسی بیاوریم از بس این علاقه، علاقه شدیدی بود. محبت بین مومنین محبت خیلی شدیدی است، به شرطی که این مومنین محبتشان به مولایشان خالص باشد و دقیق و عمیق باشد. این محبت را که متحابین باشند، متواصلین باشند، این محبت را شما جای دیگری نمی توانید پیدا بکنید.لذا من می خواهم عرض کنم خدمت شما، هیات یک جامعه نمونه است و ما باید این را تشدید کنیم. خیلی جالب است؛ غیبت از زنا بدتر است، غیبت از چهل تا گناه کبیره بدتر است، غیبت خیلی چیز بدی است. خب مومنین چه جور غیبت نکنند؟ یکی از راه هایش این است که به هم علاقه داشته باشند، یکی از مهمترین جایگاه های امتحان مومنین، امتحان درباره برادرهای دینی است و شما بخواهی تو این امتحان رفوزه نشوید تقریبا امکان ندارد، مگر اینکه در مجالس مومنین شرکت کنید، محبتتان به هم بیشتر بشود، آمد پیش امام صادق (علیه السلام) گفت:آقاجون من میخواهم از شما دعوت کنم بیایید قیام کنید، ما شما را یاری می کنیم و بالاخره مساله ظهور محقق بشود. آقا حالش را می پرسیدند، گفت:آقا من از شما تقاضا دارم برای قیام. حضرت فرمودند:خب شما آماده اید؟ گفت:بله. حضرت فرمود:دست می کنید تو جیب همدیگر پول بردارید بدون اجازه، بدون اینکه کسی ناراحت بشود؟ گفت:نه آنقدر که دیگر بی حساب و کتاب نیست. فرمود:پس شما آمادگی ندارید ما قیام کنیم. یاران آخرین امام اینجور هستند با هم دیگر. حالا من می خواهم خدمت شما عرض بکنم ما نمی خواهد دست تو جیب همدیگر بکنیم، راحت از اموال همدیگر استفاده بکنیم، حداقل اینقدر بی رحم نشویم با هم دیگر، بعضی وقتا تو بچه مذهبی ها، بی رحمی هایی دیده می شود عجیب و غریب. این هیاتی نیست. آخر تو چجور دلت می آید. بخواهد تربیت بشود تو محبت دوستان اهل بیت، لا جرم باید راه هایی را انسان اتخاذ بکند. یکی از همین راه ها، همین مجالست هاست. همین تجمع ها کنار همدیگر است.هیات ها در دوران دفاع مقدس نقش کلیدی داشتند. دور هم جمع می شدند به هم علاقه پیدا می کردند. مراسم نیست هیات، محفل انس است، محفل انس مومنین با یکدیگر. فقط هم محفل انس مومنین با پروردگار عالم نیست، محفل انس مومنین با اهل بیت عصمت و طهارت فقط نیست، و این خیلی از نظر راهبردی نکته کلیدی هست در تزکیه نفس انسان. محال است کسی پاک نفس باشد و صفای باطن داشته باشد، درحالی که دیگر مومنین را دوست نداشته باشد، به دیگران مهر نمی ورزد. شما باور نکن بشنو و باور نکن. از این گوش وارد بشود، از آن گوش دربیاور. آقا فلانی آدم با صفایی است، نمی شود آقا، ما باور نمی کنیم. اصلا امکان ندارد، چرا؟ چون متحابین در راه اهل بیت نیستند، اینها متواصلین در راه اهل بیت نیستند، متراحمین نیستند که به هم دیگر رحمت بیاورند، مهر بورزند. هیاتی ها باید با هم رفیق بشوند، باهم اردو بروند. حالا ببینید از همین حرفا چقدر آداب درمیاد. زمینه های محبت بین خودشان افزایش بدهند، بعد در نظر داشته باشند جایی مثل هیات که محل تجمع مومنین است، اهل بیت یک همچنین انتظاری دارند. اهل بیت ما را اینجا جمع می کنند. محبت ما را به هم زیاد می کنند، ما مقدمه ساز ظهور بشویم و کمتر هم نه نمی شود مومنین به هم بی اعتنا باشند. شهر عجیبی پیدا کردیم ما. مومنین تره هم برای همدیگر خورد نمی کنند، غصه برای همدیگر نمی خورند، دلشان تنگ برای همدیگر نمی شود، بعد از چند وقت همدیگر را دیدن: عه تویی دوباره تو را دیدم. اگه مزاحمم از جلوی چشمت برم کنار. یک جوری دارد می گوید که انگار… این محبت ها، این وصل ها، واقعا باید صورت بگیرد. و تو این مجالست ها، این محبت ها صورت می گیرد. جایگزین هم ندارد، البته مسجد هم حالی شبیه به این را تا حدی انجام میدهد، منتهی وقتی موضوع اهل بیت به طور خاص مطرح می شود، خیلی شدیدتر می شود. یک دفعه می بینی کارکردش از مسجد هم میرود بالاتر. مگر اینکه یک کسی مسجد را مثل یک هیات اداره کند، دیگر چه شود! نور علی نور می شود. ولی به هر حال تجمع مومنین کنار همدیگر بر موضوع اهل بیت برای مذاکره علمی، برای گریه کردن بر اهل بیت، یک موضوعی است که تاکید شده و سفارش شده. آثارش چیست؟ محبت بین مومنین، حالا شما در آدابش این مساله را بیاور چه آدابی پیدا می کند. واقعا یک کمی فکر بکند. می آمدند از ائمه می پرسیدند که:آقا حقوق برادرای دینی را برای ما ذکر کنید. حضرت می فرمودند:نه همان که می دانید بس است. حالا ظاهرا افراد مطلعی بودند، افرادی بودند که تا حد زیادی آگاهی داشتند ولی خب می خواستند آگاهیشان را بیشتر کنند. بعد حضرت می فرمودند:نه همان قدر که می دانید بس است. می گفتند:چرا بیشتر نمی گویید؟ می فرمود:نمی توانید رعایت کنید. اینقدر حقوق برادر دینی رعایت کردن کار دشواری است.و علامت رشد محبت، یک، محب اهل بیت علامت صداقت محبت او محبت به دوستان اهل بیت، حضرت آیت الله العظمی اراکی -خدا رحمتشان کند- یکی از مراجع بزرگواری، جوانی هایشان همراهی داشتن با امام خاطراتی نقل کردند از امام، بعد از امام هم چند سالی در کسوت مرجعیت گروهی به ایشان مراجعه می کردند. ایشان خاطره ای را نقل کردند از حضرت امام، دوران جوانیشان می فرمودند که:ما طلبه بودیم باهم، حالا شاید آن عالمی که در همدان از دنیا رفته بوده آقای انصاری همدانی بوده، فرمودند که عالمی در همدان از دنیا رفته به امام عرض کردیم:یک عالمی در همدان از دنیا رفته، تشییع جنازه اش میاید بریم؟ ایشان نمیشناختند اصلا آن عالم را. در تشییع جنازه آن عالم حضرت امام آقاسید روح الله گریه ای می کردند. آقای اراکی نقل می کند که هر کی به امام نگاه می کرد، فکر می کرد امام یکی از مریدان آن عالم است، یکی از بستگان ایشان بود؛ درحالی که من می دانستم امام اصلا ایشان را نمی شناسد. حالا بعضی ها –چی بگم- فقط مرید کد خدا هستند، بقیه را آدم حساب نمی کنند. می گوید:ما بزرگتر را می بینیم، بقیه را حساب نمی کنیم. نمی شود شما دور بزنید مومنین و شیعیان را بروید در خانه اهل بیت، شما وارد یک هیات می شوید، می خواهید بگویید جانم اباعبدالله الحسین، دم در که وارد می شوید باید بگویید جانم محبین اباعبدالله الحسین. واقعا از ته دل، از صمیم دل باید این غلیان محبت در جانتان جاری بشود و همین جلسات هیات این کار را انجام میدهد، خصوصا اگر آدم مراسمی نرود؛ هی نوک بزنه یک سر اینجا یک سر آنجا، آن هم به جای خودش یک حسنی دارد ها، باید انس پیدا کنند یک گروهی به هم دیگر، اردو بگزارند، چایی بخورند، گعده کنند، گپ بزنند مثلا، سر شام مزاح کنن مثلا اگه شامی درکار باشد، بعد این محبت ها و انس ها، آقا ما کجا بروم رفیق پیدا کنیم؟ کجا رفاقت کنیم؟ کجا محبتمان را افزایش بدهیم؟ در مجالس اهل بیت؛ چون اصلا آنجا استعدادش هست، جایش هست، دو نفر یک مولایی را بهش علاقه دارند، نتیجه اش چی می شود؟ این ها به همدیگر راحت تر راهشان را پیدا می کنند. این ها نشانه صداقت در محبتشان به مولا هست، والا جو زده شدند. یک شعری دارد که:هر کس به کسی نازد من هم به تو می نازم، خب این شعر درجای خودش زیبایی دارد. من نمی خواهم شعر را خراب کنم. شعر هیچوقت با یک برخورد منطقی نباید تحلیل بشود ولی آدم میتواند ایراد بگیرد دیگر، نه آنجور نیست که دیگر هر کس به کسی نازد من هم به علی نازم، یعنی من فقط آقا را دارم که بهش بنازم، نه ما رابطمان فرای این حرفاست. هر کس به کسی نازد من برای آقا می میرم. من ارتباط قلبی ام با حضرت یک جور دیگر است. من فکر می کنم کسانی که اهل قرمزته هستند یا اهل آبی ته هستند، یا مریدهای یک خواننده هستند، یا مریدهای یک بازیکن هستند در جهان، این ها همدیگر را می بینند، یک انسی، یک احساس مثبتی نسبت به همدیگر پیدا می کنن. این وضعیتی که قابل تجربه است جاهای دیگر. در خانه اهل بیت فوق العاده عمیق می شود، فوق العاده عمیق می شود. اگر می بینید ما اینجور نیستیم برای این است که بالاخره آن مقدار پیشرفت را نداشتیم.بعد در روایت دارد که می فرماید:هرکسی ذکر ما اهل بیت را می گوید، شما اگه خلافی هم ازش سر زد اینجا سخت نگیرید، شما بگویید ایشون محبت اهل بیت دارد و چون محبت اهل بیت دارد ما تو دقیقه نود تحویلش می گیریم، مگر اینکه واقعا انحرافی برایش پیش بیاید، که بله البته داریم فتنه های آخر الزمان مربوط به کسانی است که محبت اهل بیت را دارند و واقعا خب این ها دیگر دردهای بزرگ است ولی غیر از این موضوع که کسی شیعه باشد، منحرف بشود خدایی ناکرده، بقیه را به ما سفارش کرده که شما تحویل بگیرید، شما دوست داشته باشید.یکی از آثار و کارکردهای این هیات، افزایش محبت است. جالب است من برای شما یک چیزی که در طول عمر خودم تجربه کردم عرض بکنم، مثلا غیر هیاتی ها وقتی می میرند اصلا کسی برایشان گریه نمی کند حالا یکی دو سه نفر خانوادشان یا یک رفیقی چیزی، ولی ما شاء الله هیاتی ها از دنیا می روند، پیرغلامی هست، جوونی هست، فرقی نمی کند، آن هایی که تو جلسه روضه با هم بودند، آقا گریه کن دارند. حالا گریه کن داشتن چه ضرورتی دارد، حالا بگذریم چه ضرورتی دارد این هایی که برمیدارند دل میسوزونند، چه برکت و نوری براش می فرستند. خوبه آدم یک ذخیره ای برای تشییع جنازه و خودشم داشته باشد دیگر. دو نفر بیایند برایش از صمیم دل دعا کنند، مومنند، دوستش دارند، لانعلم منه الا خیرا ما هرموقع او را دیدیم تو هیات بوده، اصلا تو هیات فقط شما را می دیدم دیگر. وقتای دیگر همسایه با تو نبوده همسرت با تو نبوده هیاتی بودید با هم چهل نفر بیان لانعلم منه الا خیرا ما گریه های او را دیدیم فقط در خانه اباعبدالله الحسین. چی می شود، این اثرش. می فرماید در روایت هر وقت چهل نفر بگن لانعلم منه الا خیرا خدا می فرماید:منم هرچی دیدم ندید می گیرم،این ها گفتند لانعلم منه الا خیرا منم هرچی دیدم ندید می گیرم. خیلی راحت بها دادزندگی شهری، یک زندگی ای که همه هم می گویند، همه این صحبت را دارند که محبت ها را کم می کند. آدما را بی عاطفه می کند. زندگی شهری زندگی شلوغی است که ارتباط ها را تقلیل میدهد، عاطفه ها را نسبت به یکدیگر تضعیف می کند به دلایل مختلف، خودخواهیها افزایش می کند، سبک زندگی ها خراب است. هرچی هست کار نداریم. آن وقت محبت اهل عصمت و طهارت می آید این وسط دلها را دور همدیگر جمع می کند. تصور بفرمایید اهل بیت بیایند این جلسه را ببینند. روایت هایش را خواندم. فرمودند:به خدا قسم ما دوست دارم بین شما باشیم. حسرت جلسات ما را دارند. دور هم جمع می شوید، من حسرت دارم، کاش بودم تو جلسات شما. خیلی عجیب است، اهل بیت الکی که یک حرفی را نمی زنند. بعد می فرماید والله لاحب ریحکم و ارواحکم. حالا اگر دقت بفرمایید، راحت می توانید این را ببینید. هیچ وقت آدم ها نمی توانند یک تجمعی را شلوغ به این سادگی تحمل بکنند، تحمل هم بکنند خسته می شوند. ولی تجمع محبین اهل بیت کنار هم دیگر جلا میدهد، نشاط میاورد. شما توی یک اتوبوس بایست، امواجش اصلا اذیتت می کند. شلوغی چیز خوبی نیست. آدم را اذیت می کند. ولی ازدحام محبین اهل بیت عصمت و طهارت، رفتند دور هم، سینه هم زدند، شور هم گرفتند، داد هم زدند -حالا سر هم دیگر داد نزدند ولی بالاخره داد ها تو گوش همدیگر بوده دیگر- بعد می آید بیرون، با نشاط سرحال میری حرم، روانشانس ها را آورده بودند حرم امام رضا (علیه السلام) یک کنگره بین المللی بود، آورده بودند آنجا را هم ببیبنند. بیرون نمی آمدند دیگر. می گفتند: اینجا چقدر امواج مثبت هست، چرا هر کی می آید اینجا حالت مثبت دارد؟ اصلا اینجا یک محیط توریستی نیست، شما چی به این ها گفتید؟! ما چیزی به اینا نگفتیم. اینجا یک کسی هست این هارا جمع کرده دور هم آن ها روانشناس بودند اینکاره بودند، می دیدند، حس می کردند که بابا عجب برخوردهای اینجا لطیف است. می گفت:اصرار می کردیم حالا بیایید برویم غذا و برنامه های بعدی. می گفتند:نه ما نمیاییم بیرون. نمی آمدند بیرون از حرم. می گفتند:اینجا چقدر فضای خوبی دارد. خدا شاهد است شما می روید حرم امام رضا (علیه السلام)، واقعا مردم دور هم جمع شدند. امام رضا (علیه السلام) همه را دور هم جمع کرده، هرکی می آید، سحر می شود. اصلا یک کسی از روسیه آمده بود، می گفت:یک خبرنگاری، یک توریستی شنیده بوده از روسیه آمده بوده برای عکس گرفتن از یک کارناوال خیلی بزرگ، اینقدر تحت تاثیر قرار گرفته بوده، الان کارش این است توی روسیه با احساسات، با هیجان عکس هایش را پرزنت می کند یا مثلا معرفی می کند، جمعیت جمع می شود توی سالن، این قصه مشاهداتش را از اربعین کربلا بگوید، بعد آن ها تحت تاثیر قرار می گیرند. این چه جور تحت تاثیر قرار گرفت است؟ جالب است، هر کی می رود تو این برنامه اربعین -که بزرگترین هیات جهانیست، شده دیگر به هر حال خودشان خواستند- می رود آنجا می گوید:نمی توانم توضیح بدهم، هرکی می رود و هر کسی در دوران دفاع مقدس اون حال و هوای معنوی عرض کردم خدمتون به طور مشخص بیان می کنم، حال و هوای معنوی دوران دفاع مقدس بسیار تکیه بر چی داشته؟ این محبت بین رزمنده ها، نامه هایشان را بروید بخوانید. خیلی عجیب است. من بعضی از نامه هایشان را نگه داشتم، می خوانم. اصلا خجالت می کشم این همه محبت عجیب بین آدم ها. این محبت را دور اهل بیت عصمت و طهارت که جمع میشوید، بینتان منتشر می کند و این محبت چه آثاری دارد، چه برکاتی دارد، چه خودخواهی هایی را زائل می کند، چه صفایی به انسان میدهد، بی نظیر است اصلا.خب یک کمی ما اهل محبت بین همدیگر که بشویم، خدایی ناکرده داغی ببینینم، مثلا پراکندگی در جمع صورت بگیرد -مثل اتفاقی که تو جبهه ها گاهی از اوقات بعد از عملیات ها می افتاد- یک چیزایی از روضها را درک می کنیم ما، یک ذره اش را.یک خاطره تعریف کنم من، ببرم شما را کربلا، بعد از عملیات والفجر 1، نیروها را بردند دوکوهه، توی این ساختمان ها مستقر کردند. کدام ساختمان ها؟ ساختمان هایی که قبل از عملیات، این ها بچه ها با هم دیگر بودند، حالا هر اتاقی چندنفر شهید شدند. اصلا قابل تصور نیست برای من، احتمال نمیدهم کسی این ها را به تصویر بکشد، یعنی می شود یک فیلم سینمایی ساخته بشود این ها را به تصویر بکشد. همین چیزهایی که من دیدم. آنوقت بچه ها می دویدند سراغ همدیگر می گفتند فلانی رفت فلانی رفت. که مثلا اونا پنج تا بودند تو اتاق، چهارتایشان شهید شدند، یکیشان مانده، می رفتند می گرفتنش. عربده میزد خودش را می کوبید به در و دیوار از داغ این بچه هایی که رفته بودند، می کشیدن بیرون. اصلا به هم ریخته بود دوکوهه، مخصوصا عملیات والفجر 1 که خیلی شهید دادیم، خیلی بدنها ماند، خیلی عملیات سختی شد، جای خالی این بچه ها خیلی اثر داشت. من نمی دونم کی تدبیر کرد. لابد یک برنامه ای بود، عصری بود، زمین صبحگاه دوکوهه گفتند بیایید آقای آهنگران می خواهد بخواند. این بچه هایی که عقده ها، بغض ها توی گلوشون جمع شده بود. بالاخره ریختن تو زمین صبحگاه، حالا همه حالت انفجار دارند. بچه ها به زور همدیگر را می کشیدند باید برویم صبحگاه می بردند، تخلیه کردند ساختمان ها را؛ همین ساختمان هایی که الان می روید، آقای آهنگران هم آمد. من نمی دانم. به خود آقای آهنگران بعد از دفاع مقدس، بعدها دیدمش گفتم:شما قبول دارید، این خاطره را دارید از آن خواندن؟ گفت:آره گفتم:قبول دارید عجیب ترین جلسه ای شد که در طول دفاع مقدس شما خوندید؟ گفت:آره قبول دارم تقریبا. اصلا می گفت یکی از عجیب ترینها لااقل بود، خودش یادش بود با این که خیلی جلسه روضه می رفت، روزی شاید ده تا می رفت جلسه، نوحه اجرا می کرد. یکی اش بود آن ولی آن صحنه… آقا ایشان چی خواند؟ همان نوحه مشهورش را آنجا اجرا کرد:ای از سفر برگشتگان، کو شهیدانتان، کو شهیدانتان. مسجد نبود، فضای باز بود، صحن بود، عصر بود. آقا بچه ها یک دفعه ناله ای زدند. این آقای آهنگران ترسید، اصلا ادامه نداد. ایستاد. همینجوری نیست، بی مقدمه هم گفت ایشان بی مقدمه می خواند، می گفت بسم الله الرحمن الرحیم شروع می کرد، دم را داد. اصلا نمی دانید چی شد، خدا شاهد است من تصورم یعنی تعبیرم این است که بچه ها داشتند زمین صبحگاه دو کوهه را چنگ می زدند. من میخواهم یک جلوه از این جمعی که پراکنده شدند بگویم، بعد بگویم امان از دل زینب، یک خانواده بودند، یک عمر با هم زندگی کردند جمعشان پراکنده شدند از هم این جمع حرکت اردویی خودش رو، من به شما بگویم، اگر از کسی خواستید به مرگی به شهادتی جدا بشوید، با او اردو نروید. اردو دلبستگی می آورد، اردو وابستگی می آورد. اردو می کشد آدم را. اردو نروید، سلام علیک کنید. اردوی اهل بیت از کی شروع شد؟ از سحر دیشب که حرکت را از مدینه شروع کردند. جالب است حضرت سکینه می فرماید که سخت ترین حالا شاید فرموده باشد یکی از سخت ترین ولی من خواندم سخت ترین، یکی از سخت ترین صحنه ها در طول سفر کربلا آن سحری بود که خائفا یترقب، در حال نگرانی و ترس، مخفیانه از مدینه خارج شدیم، دشمنان به ما یورش نبرند. انگار یک دفعه اباعبدالله الحسین فرموده باشد زینبم بچه ها را جمع کن برویم. خیلی سفر سختی را شروع کردند اهل بیت. حالا ما آرامیم کو تا کربلا. از مدینه حرکت کردند به مکه، بعد هم دیگر ایام حج بعد از ماه رمضان از مکه حرکت کردند به سمت کربلای معلا ولی دیگر این کاروان از مدینه که رفت دیگر مدینه را ندید. خداحافظی با قبر پیغمبر، خداحافظی با خانه مادرشان زهرا، خداحافظی با آن قبر گمشده ای که فقط حسنین از آن خبر دارند و زینبین، خداحافظی با کوچه بنی هاشم توسط اباعبدالله الحسین، خداحافظی با در و دیوار توسط زینبین…علی لعنه الله علی القوم الظالمین
-
نویسندهنوشته ها
در حال نمایش 1 نوشته (از کل 1)
شما برای پاسخ به این جستار باید وارد تارنما شوید.