تفسير تسنيم (اجمالي)| جلد هفتم، سوره بقره، آيه138

خانه / قرآن و عترت / قرآن / تفاسیر متنی / تفسير تسنيم (اجمالي)| جلد هفتم، سوره بقره، آيه138

صبغة الله و من أحسن من الله صبغة و نحن له عبدون (138)

گزيده تفسير
خداي سبحان همگان به ويژه اهل كتاب را كه در آييني ويژه، فرزندان خود را در آبي رنگين غسل تعميد مي‌دادند فرمود: به صبغه اسلام درآييد كه انسان را از هر رنگ و آلودگي تطهير كرده آثار آن در موحد خالص ظهور مي‌كند كه هيچ رنگي بهتر از رنگ بي رنگي الهي نيست، زيرا هيچ‌كس زيباتر از خداوند رنگ‌آميزي نمي‌كند، و اين صبغه الهي مايه تزكيه نفس و اثاره دفينه فطري و احياي آن است.
«صبغة الله» از آنِ مسلمانان است، زيرا تنها آنان براي خدا عبادت مي‌كنند و عبادت آنها ثبات و دوام دارد.

تفسير

مفردات
صبغة: بر وزن جِلْسَه (به كسر) مصدر نوعي و به معناي نوعي رنگ‌آميزي است كه دگرگوني و تحوّلي را به وجود مي‌آورد.
درباره عامل نصب «صِبْغَةَ» در ﴿صبغة الله﴾ وجوهي محتمل است؛ برخي بدل تفسيري بودن ﴿صبغة الله﴾ براي ﴿ملّة إبرهيم) 1 را دليل منصوب بودن آن
^ 1 – ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 135.

250

دانسته و گفته‌اند: ﴿بل ملّة إبرهيم حنيفاً﴾ به معناي «بل اتّبعوا ملّة إبراهيم حنيفا» است 1.
بر اين اساس، آنچه در اين ميان بيان شد، يعني آيات 136 ـ 137، جملات معترضه‌اي خواهد بود كه عطف آنها بر آيه پيشين ممكن نيست.
احتمال ديگر اين است كه چون ﴿صبغة الله﴾ مي‌تواند به نحو تأكيد، متعلقِ ﴿ءَامنّا بالله وما أُنزل إلينا و) 2 قرار گيرد، عامل نصب آن همان ﴿ءَامنّا بالله﴾ است 3.
وجه ديگر اين است كه ﴿صبغة الله﴾، همچون ﴿فطرت الله﴾ در آيه 30 سوره روم، منصوب به اغراء 4 باشد، با اين تقدير كه «اتبعوا وألزموا صبغة الله» 5 خداي سبحان همان‌گونه كه به انسان فرمود: فطرت و حقيقت خود را بگير و حفظ كن، مي‌فرمايد: رنگ‌آميزي خدا را بگير: «خذ صبغة الله».

تناسب آيات
اين آيه ادامه و تأكيد و توضيحي است براي آنچه در آيه 136 خطاب به يهود و نصارا آمده است؛ گويا گفته شده: ﴿قولوا ءَامنّا بالله و ما أنزل…﴾ و صَبَغَنَا الله
^ 1 – ـ مجمع البيان، ج 1 ـ 2، ص 407.
^ 2 – ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 136.
^ 3 – ـ الكشاف، ج 1، ص 196؛ التفسير الكبير، ج 4، ص 87، به نقل از سيبويه.
^ 4 – ـ آگاه ساختن مخاطب به اميري پسنديده تا ملازم آن باشد (المعجم الوسيط، ص 651، «غ ر ي»).
^ 5 – ـ مجمع البيان، ج 1 ـ 2، ص 407.

251

صِبْغَةً 1. طبق احتمالي ديگر «صبغة الله» بدل تفسيري براي ﴿ملّة إِبْرهيم) 2 است 3 ؛ گويا چنين فرمود: آيين و ملّت ابراهيم، رنگ‌آميزي و تطهير و تزيين خداست.
٭ ٭ ٭

رنگ بي‌رنگي خدايي
مراد از «صبغة الله» دين اسلام است؛ تعبير از دين خدا به «صبغة» ممكن است استعاره باشد. مصحّح و داعي چنين مجاز و استعاره‌اي صنعت بديعي «مشاكله» است، زيرا اهل كتاب، فرزندان خود را به عنوان «غسل تعميد» در آبي رنگين شست‌وشو مي‌دهند، به اين گمان كه با اين غسلْ طاهر مي‌شوند. خداي سبحان در برابر آن فرمود: رنگِ بي‌رنگي خدايي را بگيريد كه انسان را از هر رنگ و آلودگي پاك مي‌كند. همان‌گونه كه آثار رنگ بر بدن نمايان مي‌شود، آثار و نشانه‌هاي اسلام و ايمان نيز در شئون زندگي ظهور مي‌كند.
يكتاپرستي و توحيد و تسليم در برابر خداوند و ايمان به معارف بلند انبياست كه مي‌تواند بشر را از آلودگيها تطهير كند و بهترين و زيباترين رنگ و زينت را به او ببخشد؛ نه آب زرد رنگي كه برابر برخي نقلها نصارا آن را «معموديه» مي‌ناميدند و براي تطهير، مولود خويش را در آن فرو مي‌بردند 4 و نيز نه آن رنگي كه هر كدام از يهود و نصارا با آن مولود خويش را رنگ‌آميزي مي‌كردند 5.
^ 1 – ـ ر.ك تفسير ابي السعود، ج 1، ص 303.
^ 2 – ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 135.
^ 3 – ـ ر.ك: روض الجنان، ج 2، ص 189.
^ 4 – ـ ر.ك: تفسير ابي السعود، ج 1، ص 303.
^ 5 – ـ ر.ك: روض الجنان، ج 2، ص 188.

252

نكته: 1. مقصود از صبغه، رنگ طبيعي نيست، زيرا همه رنگهاي جماد، نبات، حيوان و انسان را خداوند آفريده و قدرت باهر و اعجاب آميز الهي در تعدّد، تنوع و عدم تشابه الوان افراد، به عنوان آيت خدايي مطرح شده است: ﴿… وَاختلَفُ ألسنتكم و أَلونكم) 1 ﴿مختلفاً أَلونُها… مختلفٌ أَلونها) 2 ﴿… علي اختلافها في الأصابيغ) 3 ﴿… بخلاف ما صُبِغَ) 4 و همه اين الوان به خداوند انتساب دارد و از اين جهت تفاوتي ميان رنگها نيست، هرچند برخي از آنها زمينه سرور را فراهم مي‌كند: ﴿صَفْراءٌ فاقعٌ لونها تسرّ النَّظِرين) 5
2. ﴿صبغة الله﴾ در صورتي كه اضافه آن لاميّه باشد به معناي رنگ‌آميزي و تحوّلي معنوي و روحاني است كه از جانب مؤمنان، براي خدا انجام مي‌پذيرد و در صورتي كه اضافه به معناي «مِن» باشد رنگ‌آميزي معنوي است كه از جانب خدا نسبت به مؤمنان تحقّق مي‌يابد. نظم و سياق آيات، معناي دوم را اقتضا مي‌كند، زيرا ارسال رسولان و انزال كتابها رنگ‌آميزي ويژه‌اي است از جانب خداوند كه سبب تحوّل جامعه به سوي سعادت مي‌شود و نتيجه آن تحقّق عبوديت تامّه‌اي است كه قلّه و منتهاي كمال است 6.

زيباترين رنگ‌آميزي
رنگي بهتر از رنگ الهي نيست، زيرا هيچ‌كس زيباتر از خداي سبحان رنگ‌آميزي نمي‌كند: ﴿صبغة الله و من أحسن من الله صبغةً﴾.
^ 1 – ـ سورهٴ روم، آيهٴ 22.
^ 2 – ـ سورهٴ فاطر، آيهٴ 27.
^ 3 – ـ نهج‌البلاغه، خطبهٴ 165.
^ 4 – ـ همان.
^ 5 – ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 69.
^ 6 – ـ ر.ك: التحقيق، ج 6، ص 216، «ص ب غ».

253

توضيح اينكه هرچه اطلاق شي‏ء بر آن صادق باشد مخلوق خداست: ﴿الله خلقُ كلِّ شي‏ءٍ) 1 و آنچه را خداي سبحان آفريد نيكو آفريد: ﴿الذي أحسنَ كلَّ شي‏ءٍ خَلَقَهُ) 2 پس زيباتر از نظام هستي كه آفريده خداست محال است، زيرا اگر زيباتر از آن ممكن بود و خداوند آن را نمي‌آفريد، منشأ آن يا جهل يا عجز يا بخل بود، و چون همه اين تاليها فاسد و مستحيل است مقدّم آنها نيز محال است، بنابراين، آفرينش جهاني زيباتر از اين، محال است. البته منظور از حُسن و زيبايي، جمال حسّي نيست؛ نظير آنچه در آيه ﴿وَلكُم فيها جمالٌ حين تُريحون و حين تَسْرحون) 3 آمده، بلكه مقصود حُسن وجودي از يك سو و حُسن اخلاقي، فقهي و حقوقي از سوي ديگر است كه آن حُسن وجودي پشتوانه اين حُسن اخلاقي است.
دين را نيز خداوند آفريد و براي پرورش انساني كه در آفرينش او فرمود: ﴿فتباركَ اللهُ أحسنُ الخَلقينَ) 4 دين فرشتگان و اَحسن‌الأديان را برگزيد، از اين‏رو فرمود: ﴿ومن أحسن من الله صبغة﴾، ﴿و من أحسنُ من اللهِ حُكماً لقومٍ يوقنون) 5 ﴿وَ من أحسنُ ديناً ممّن أسلم وجهَهُ لله و هو محسنٌ) 6
مقصود از اَحْسَن، تعيين است؛ نه تفضيل، زيرا اسلام حق است: ﴿فماذَا بعد الحقِّ إلاّ الضَّلَل) 7 از اين‌رو خداي سبحان فرمود: ﴿من يبتغ
^ 1 – ـ سورهٴ رعد، آيهٴ 16.
^ 2 – ـ سورهٴ سجده، آيهٴ 7.
^ 3 – ـ سورهٴ نحل، آيهٴ 6.
^ 4 – ـ سورهٴ مؤمنون، آيهٴ 14.
^ 5 – ـ سورهٴ مائده، آيهٴ 50.
^ 6 – ـ سورهٴ نساء، آيهٴ 125.
^ 7 – ـ سورهٴ يونس، آيهٴ 32.

254

غير الإسلَم ديناً فلن يقبل منه) 1 بنابراين تنها، صبغه حق، صِدق و حَسَن همانا صبغه الهي است و بر اين اساس استفهامِ معمول در آيه معناي انكار را به همراه دارد.
سرّ انحصار حُسْن در صبغه الهي اين است كه اين صبغه مايه تزكيه نفس و اِثاره دفينه فطري و بالاخره احياي آن است و صبغه غير الهي مايه تدسيس نفس: ﴿قد خاب من دسّها) 2 و دفن فطرت و خاموش كردن مصباح هدايت دروني است و تقابل بين احيا و اماته تقابل بين حَسَن و قبيح است؛ نه تقابل ميان حَسَن و اَحْسَن.
نكته: برخي بر آن‌اند كه صبغه آبي است كه يهود به عنوان اغتسال توبه از آن استفاده مي‌كرد. نصارا از نهر اردن طلب طهارت مي‌كرد، به استناد آنكه سنّت حضرت يحيي بن زكريا(عليه السلام) بر آن بود و آن را «معمُوذيت» و گاهي با افزودن الف «معموذيتا» مي‌گفتند و بعد از تعريب به صورت «معموديّه» درآمد. اصل صبغه در يهود پيدا شد؛ ولي در نصارا استمرار يافت و آغاز تاريخ آن معلوم نيست 3. ابوحيان احتمال معموريّه با «راء» را نيز همراه معموديه با «دال» ياد كرده است 4. اصل كلمه معموذِيت لغتِ آرامي است 5.

ثبات و دوام مسلمانان در عبادت
خداوند سبحان در پايان آيه مورد بحث مي‌فرمايد: بگوييد: ما فقط براي خدا
^ 1 – ـ سورهٴ آل عمران، آيهٴ 85.
^ 2 – ـ سورهٴ شمس، آيهٴ 10.
^ 3 – ـ تفسير التحرير و التنوير، ج 1، ص 724، با تلخيص.
^ 4 – ـ تفسير البحر المحيط، ج 1، ص 411.
^ 5 – ـ تفسير التحرير و التنوير، ج 1، ص 722.

255

عبادت مي‌كنيم: ﴿و نحن له عَبدون﴾، پس «صبغة الله» از آنِ ماست.
هرچند ﴿ءَامنّا﴾ در ﴿قولوا ءَامنّا) 1 به صورت فعل ماضي است، ليكن مقصود از آن استمرار به نحو دوام و ثبات است، از اين‌رو پيروان راستين ملّت ابراهيم كه همان اسلام ناب است در عرض عقيده خويش نسبت به معارف الهي كلماتي را به كار مي‌بردند كه مفيد ثبات و بقا باشد؛ مانند: ﴿… نحن له مسلمون) 2 ﴿نحن له عَبدون﴾، ﴿نحن له مخلِصون) 3 زيرا جمله اسميّه دوام و ثبات را مي‌رساند. البته پيام اين جمله‌ها اين نيست كه آنان در طليعه پذيرش اسلام به صورت جمله اسميه سخن گفتند، بلكه مراد آن است كه بر اثر دوام اسلام و استمرار عبادت و ثبات خلوص، هماره از هويّت ايماني آنها اين پذيرش ملكوتي شنيده مي‌شد و مي‌شود؛ نظير آنچه در آيه ﴿الّذين يذْكرون اللهَ قيماً و قعوداً و علي جنوبهم) 4 مطرح است.

بحث روايي

تفسير ﴿صبغة الله﴾ به اسلام و ولايت
عن أبي عبدالله (عليه السلام) في قول الله عزّوجلّ: ﴿صبغة الله و من أحسن من الله صبغة﴾، قال: «الإسلام» 5
ـ عن أبي جعفر و أبي عبدالله(عليهما السلام): «الصبغة الإسلام» 6
^ 1 – ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 136.
^ 2 – ـ همان.
^ 3 – ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 139.
^ 4 – ـ سورهٴ آل عمران، آيهٴ 191.
^ 5 – ـ الكافي، ج 2، ص 14.
^ 6 – ـ تفسير العياشي، ج 1، ص 62.

256

ـ عن أبي عبدالله (عليه السلام) في قوله عزّ وجلّ: ﴿صبغة الله و من أحسن من الله صبغة﴾ قال: «صبغ المؤمنين (المؤمنون خ ل) بالولاية في الميثاق» 1
ـ عن أبي عبدالله (عليه السلام) في قول الله: ﴿صبغة الله و من أحسن من الله صبغة﴾ قال: «الصبغة معرفة أميرالمؤمنين بالولاية في الميثاق» 2
اشاره: بين اين دو طايفه از روايات، كه در دسته‌اي از آن، «صبغة الله» به اسلام و در طايفه‌اي ديگر به ولايت تفسير شد، تعارضي نيست، زيرا ولايت، حقيقت و باطن اسلام است. از سويي مي‌تواند اشاره به مهم‌ترين عنصر اسلام باشد، زيرا حصن حصين توحيد مشروط به ولايت است. «… و أنا من شروطها» 3

٭ ٭ ٭
^ 1 – ـ الكافي، ج 1، ص 422 ـ 423.
^ 2 – ـ تفسير العياشي، ج 1، ص 62.
^ 3 – ـ عيون اخبار الرضا(عليه السلام)، ج 2، ص 144 ـ 145.

257

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *