الذین اتیناهم الکتاب یعرفونه کما یعرفون أبناءهم وإنّ فریقاً منهم لیکتمون الحقّ وهم یعلمون (۱۴۶)
گزیده تفسیر
اوصاف و ویژگیهای شخصی و شخصیتی و سیره پیامبر اسلام(صلّی الله علیه وآله وسلّم) چنان به روشنی در کتابهای آسمانی گذشته بیان شده بود که شناخت علمای اهل کتاب از آن حضرت، شناخت نزدیک به حس و چونان شناخت پدر از پسر خود بود، از اینرو حقانیت رسالت آن حضرت و در نتیجه حقانیت قبله مسلمانان، برای آنان روشن و مسلَّم بود؛ لیکن تعصب، جهالت عملی و بغی و حسد و خلاصه حبّ دنیا که مانع پذیرش حق معلوم است سبب شد تا گروهی از آنها این حق را با معرفت به آن کتمان و انکار کنند.
تفسیر
مفردات
یعرفونه: معرفتی که اخص از علم و در مقابل انکار است به معنای شناخت چیزی از راه تفکر و تدبر در آثار آن است ۱٫
لَیکتُمُون: «کِتمان» در لغت به معنای هر نوع اخفا و پوشاندن است ۲ و در
^ ۱ – ـ مفردات، ص ۵۶۰، «ع ر ف».
^ ۲ – ـ معجم مقاییس اللغه، ج ۵، ص ۱۵۷، «ک ت م».
۴۳۲
استعمالهای قرآنی به معنای «ستر الحدیث» ۱ و مخفی داشتن مطلبی در ضمیر و قلب است که یکی از مصادیق اِخفا و پوشاندن است ۲٫
تناسب آیات
در این آیه شریفه، دلیل علم و معرفت اهل کتاب به حقانیت قبله مسلمانان بیان میشود ۳٫ آنان براساس بشارت کتابهای آسمانی خود، پیامبر اسلام(صلّی الله علیه وآله وسلّم) و اوصاف آن حضرت را میشناختند؛ مانند اینکه آن حضرت دارای دو قبله است و در طول تاریخ در دو مقطع به دو قبله نماز میگزارد، بنابراین، معرفت به نبوت پیامبر گرامی(صلّی الله علیه وآله وسلّم) بر معرفت و بصیرت آنان به حقانیت تحویل قبله میافزود؛ همانگونه که علم به حقانیت تحویل قبله میتوانست آنان را در حقانیت نبوت پیامبر اسلام(صلّی الله علیه وآله وسلّم) تثبیت کند، زیرا تحویل قبله از نشانههای ثابت شده نبوت آن حضرت بود ۴٫
علم و معرفت مزبور، حجت است و از همینرو آیه مورد بحث همچون ذیل آیه قبل احتجاج بر اهل کتاب است؛ به این بیان: حال که نبوت حضرت محمد(صلّی الله علیه وآله وسلّم) ثابت است و هر حکم و پیامی که میآورد از سوی خدای متعالی بوده و حق است، پس چرا درباره قبله مناقشه و فتنهگری میکنید ۵٫ بیان این
^ ۱ – ـ مفردات، ص ۷۰۲، «ک ت م».
^ ۲ – ـ التحقیق، ج ۱۰، ص ۲۴، «ک ت م».
^ ۳ – ـ التفسیر المنیر، ج ۲، ص ۲۳٫
^ ۴ – ـ نظم الدرر، ج ۱، ص ۲۷۰٫
^ ۵ – ـ تفسیر المنار، ج ۲، ص ۲۱٫
۴۳۳
نکته که معرفت اهل کتاب نسبت به نبوت حضرت محمد(صلّی الله علیه وآله وسلّم) و درستی و راستی رسالت وی، به مثابه شناختی حسّی و چونان معرفت آنان به فرزندانشان بود، توضیحی نیز برای مطالب پیشگفته، یعنی عناد و استکبار اهل کتاب در برابر حق (پذیرش اسلام) است ۱٫
برخی مفسران، این آیه شریفه را جملهای معترضه بین آیه قبل و آیه شریفه ﴿لکلٍ وجههٌ) ۲ دانستهاند که استطراداً آمده است، زیرا پیش از این، سخن از مطاعن اهل کتاب درباره قبله مسلمانان بود. اکنون به استطراد این بیان آمده که طعن و اعتراض آنان در مسئله قبله، تنها یکی از طعنهای آنان درباره اسلام و پیامبر گرامی(صلّی الله علیه وآله وسلّم) است. دلیل بر استطرادی بودن این جمله، آیه شریفه ﴿لکلٍّ وجهه…﴾ است که پس از این میآید و در آن سخن به استقبال قبله بازمیگردد ۳ ؛ لیکن ظاهراً اعتراض و استطرادی در بین نیست و انسجام آیات محفوظ است، چنان که تأمل در گذشته و تدبر در آینده مطلب را کاملاً روشن میکند.
٭ ٭ ٭
راز کتمان حق و انکار آن
حقانیت قبله مسلمانان و تغییر آن از بیتمقدس به کعبه، برای اهل کتاب روشن و مسلّم بود و این معلوم بودن یا بدین جهت است که گزارش آن در کتابهای آسمانی پیشین آمده بود، یا اینکه بر اساس رهنمود و بشارت آن کتابها، خود پیامبر اسلام(صلّی الله علیه وآله وسلّم) را به عنوان رسول خدا میشناختند، از اینرو به
^ ۱ – ـ التفسیر المنیر، ج ۲، ص ۲۷٫
^ ۲ – ـ سورهٴ بقره، آیهٴ ۱۴۸٫
^ ۳ – ـ تفسیر التحریر، والتنویر، ج ۲، ص ۳۹٫
۴۳۴
خوبی میدانستند که همه کارهای آن حضرت بر اساس وحی است؛ اما آنان این حق را کتمان و آن را انکار کردند.
توضیح اینکه همه ویژگیها و اوصاف رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) در کتابهای آسمانی گذشته بهگونهای بیان شده بود که شناخت علمای اهل کتاب از آن حضرت، شناختی قریب به حسّ، چونان شناخت پدر از پسر خود بود: ﴿الذین ءَاتینهم الکتب یعرفونه کما یعرفون أبناءهم﴾ و در چنین شناختی شک راه ندارد.
کاربرد تعبیر ﴿یعرفونه﴾ در آیه مورد بحث به جای «یعلمونه» گویای این حقیقت است که ویژگیهای پیامبر اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) به گونهای برای علمای اهل کتاب شناخته شده و متمایز بود که تصدیق آن حضرت برای هیچ فرد منصفی قابل انکار نبود، زیرا تورات و انجیل اصیل و غیرمحرّف چنان تصویری از شخص و شخصیت خاتمالانبیا(صلّی الله علیه وآله وسلّم) ارائه کرده و خصوصیات آن حضرت را چنان مبسوط و جامع بیان کرده بود که علمای یهود و نصارا همانگونه که فرزند خود را به خوبی میشناختند و هرگز او را با دیگران اشتباه نمیکردند، پیامبر خاتم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) را میشناختند؛ ولی برخی از سر تعصب و لجاجت رسالت او را منکر شدند.
«معرفت» (﴿یعرفونه کما یعرفون…﴾) درباره اشخاص و ذوات به کار میرود؛ مانند: ﴿تعرف فی وجوههم نضرهَ النَّعیمِ) ۱ در آیه مورد بحث نیز ضمیر ﴿یعرفونه﴾ به رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) بازمیگردد، زیرا قبلاً با تعبیرهایی مانند: ﴿تَقَلُّبَ وجهک… فلنولینّک… فولّ وجهک… ٭ أتیتَ… ما تبعوا قبلتک) ۲ نام آن حضرت به صورت خطاب مطرح شده و اکنون از آن به غیبت التفات شده است، از همینرو ادّعای زمخشری که ذکر ضمیر بدون ذکر قبلی مرجع
^ ۱ – ـ سورهٴ مطفّفین، آیهٴ ۲۴٫
^ ۲ – ـ سورهٴ بقره، آیات ۱۴۴ ـ ۱۴۵٫
۴۳۵
برای تفخیم و ادعای شهرت است ۱ ، مورد این نقد ابوحیان قرار گرفت که ضمایر فراوانی قبلاً درباره حضرت رسول(صلّی الله علیه وآله وسلّم) گذشت ۲٫
مسیر تفسیر طبری به رجوع ضمیر «ه» در ﴿یعرفونه﴾ به قبله است، گرچه در پایان نامی از حضرت رسول(صلّی الله علیه وآله وسلّم) برده شده ۳ ؛ چنان که رجوع ضمیر به رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) در تفسیر ابن عربی به عنوان تکلّف تلقی شده است ۴٫ برای پرهیز از تکرار، رجوع ضمیر به رخداد تحویل قبله مرجوح است.
به هر تقدیر، چنان که اشاره شد، آن ضمیر به رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) بازمیگردد؛ نه اسلام، قرآن، وحی و مانند آن. در این صورت، تشبیه مذکور در آیه از باب تنزیل محسوس به محسوس است، حال اینکه در صورت ارجاع ضمیر یادشده به اسلام و قرآن، وحی و مانند آن، تشبیه مزبور از سنخ، تنزیل معقول به محسوس خواهد بود. بنابر رجوع ضمیر به رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم)، مراد این است که اهل کتاب، آن حضرت را که موجودی محسوس است چنان میشناسند که پسرانشان را میشناسند.
راز این شناخت آن است که در کتابهای آسمانی آنان، خصوصیات شخصی و شخصیتی و سیره و حتی نام مبارک حضرت رسول(صلّی الله علیه وآله وسلّم) آمده است: ﴿الذین یتَّبعون الرَّسول النّبی الاُمّی الّذی یجدونه مکتوباً عندهم فی التَّوریه والإنجیل یأمرهم بالمعروف وینههُمْ عن المنکر ویُحلّ لهم الطَّیّبت ویُحرّم علیهم الخبئثَ ویضع عنهم إصرهم والأغلل التی کانت علیهم) ۵ با این
^ ۱ – ـ الکشاف، ج ۱، ص ۲۰۴٫
^ ۲ – ـ تفسیر البحر المحیط، ج ۱، ص ۶۰۹٫
^ ۳ – ـ جامع البیان، ج ۲، ص ۲۸ ـ ۲۹٫
^ ۴ – ـ رحمه من الرحمان، ج ۱، ص ۲۱۹٫
^ ۵ – ـ سورهٴ اعراف، آیهٴ ۱۵۷٫
۴۳۶
حال، گروهی از آنان بر اثر تعصب جاهلی و هوا و هوسها حق را کتمان و انکار میکنند و به آن ایمان نمیآورند: ﴿وإنّ فریقاً منهم لیکتمون الحقّ وهم یعلمون﴾.
ریشه کتمان یا انکار حقِ شناختهشده، حبّ دنیاست که مانع تأثیر عملی برخی از علوم است. نمونه آن درباره اصل توحید و ربوبیت حقّ، برخورد آلفرعون با آیات روشن الهی است که گواه حقانیت موسایکلیم(علیه السلام) و وحی الهی بود: ﴿وجحدوا بها واستیقنتها أنفسهم ظُلماً وعُلُوّاً) ۱ برخورد علمای اهل کتاب با پیامبر اسلام(صلّی الله علیه وآله وسلّم) از جهت کتمان حق یا انکار آن از همین قبیل است.
انکار حق با معرفت به آن، همانند بیماری که دارای اسباب گونهگون است، گاهی بر اثر تعصب و زمانی جهالت عملی، نظیر بغی و حسد و مانند آن است و حبّ دنیا که رأس هر خطیئه است جامع انتزاعی علل یاد شده است؛ ولی در هر موردی یکی از مصادیق آن جلوی پذیرش حقِ معلوم را میگیرد. نموداری از این مطلب قبلاً در تفسیر آیه ﴿…فلمّا جاءَهم ما عرفوا کفروا به فلعْنه الله علی الکفرینَ) ۲ ارائه شد.
راز تشبیه شناخت پیامبر به معرفت فرزند
تشبیه معرفت رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) به معرفت فرزند: ﴿الّذین ءَاتینهم الکتب یعرفونه کما یعرفون أبناءهم﴾ برای آن است که تمام خصوصیّتهای آن حضرت بازگو
^ ۱ – ـ سورهٴ نمل، آیهٴ ۱۴٫
^ ۲ – ـ سورهٴ بقره، آیهٴ ۸۹٫
۴۳۷
شده بود: ﴿یجدونه مکتوباً عندهم فی التَّوریهِ و الإِنجیلِ) ۱ ﴿مبشّراً برسولٍ یأتی من بعدی اسمُهُ أحمدُ) ۲
لازم است عنایت شود که در این تشبیه، اصل معرفت مطرح است؛ نه کیفیت آن و نه خصوصیت معروف.
سرّ انتخاب پسر، نه دختر: ﴿کما یعرفون أبناءهم﴾ شدت ارتباط پدر به پسر است، چنان که ارتباط مادر به دختر شدید است (در صورتیکه تغلیب نباشد).
تشبیه مزبور، تشبیه معرفت نبوّت به معرفت بنوّّت است و همین نکته شاهد رجوع ضمیر به رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) است؛ نه قرآن یا قبله وگرنه مشبّهٌبه تورات، انجیل یا صخره قدس بود؛ یعنی مرجع ضمیر، قرآن یا قبله و تحویل آن نیست وگرنه به امور یاد شده تشبیه میشد.
تفاوت اهل کتاب در انکار یا پذیرش حق
﴿الّذین ءاتینهم…﴾ مهمّتر از ﴿الّذین اُوتوا الکتب) ۳ است، چنان که تکرار ﴿الّذین﴾ و اکتفا نکردن به ضمیر برای اهتمام مطلب و بیان علت معرفت است. منظور از این گروه خصوص علمای اهل کتاباند؛ نه همه یهود و ترسا،زیرا عده زیادی از آنان مشمول ﴿و منهم أُمّیّون لایعلمون الکتب) ۴ اند ۵ و هرگز از معارف کتابهای الهی برخوردار نیستند و مقصود از کتمان کنندگان
^ ۱ – ـ سورهٴ اعراف، آیهٴ ۱۵۷٫
^ ۲ – ـ سورهٴ صفّ، آیهٴ ۶٫
^ ۳ – ـ سورهٴ بقره، آیهٴ ۱۴۵٫
^ ۴ – ـ سورهٴ بقره، آیهٴ ۷۸٫
^ ۵ – ـ جامع البیان، ج ۲، ص ۲۸ ـ ۲۹٫
۴۳۸
گروه ویژهای از علمای سوء آناناند وگرنه عدّهای در کمال خلوص به اسلام گرایش یافته و آن را با اشک شوق پذیرا شدند: ﴿تری أعینهم تفیض منالدمع) ۱
چنین نیست که همه اهل کتاب، حق را کتمان و انکار کنند، زیرا همه آنان یکسان نیستند: ﴿لیسوا سواءً مّن أهل الکتب أُمّهٌ قائمهٌ یتلون ءَایتِ الله ءاناء الّیل وهم یسجدون٭ یؤمنون بالله والیوم الاءخر ویأمرون بالمعروف وینهون عن المنکر و یسرِعون فی الخیرتِ و أُولئِک من الصَّلحین) ۲
بعضی از اهل کتاب، حق را کتمان میکنند: ﴿وإنّ فریقاً منهم لیکتمون الحق﴾؛ لیکن برخی دیگر از تعصب مصون بوده و به آن ایمان میآورند، چنانکه خدای سبحان فرمود: آنان اگر تورات و انجیل را به حق، یعنی دور از تعصب، تلاوت و در آنها تأمل کنند، به یقین اسلام را خواهند پذیرفت: ﴿الذین ءَاتینهم الکتب یتلونه حق تلاوته أُولئِک یؤمنون به) ۳ زیرا این کتابها نیز همچون قرآن نور است و در آنها تیرگی و پیچیدگی و ابهام نیست: ﴿إنّا أنزلنا التَّوریهَ فیها هدًی ونورٌ) ۴ ﴿و ءَاتینهُ الإنجیل فیه هدًی ونورٌ) ۵ چنانکه درباره قرآن فرمود: ﴿وأنزلنا إلیکم نوراً مبیناً) ۶ و بر همین اساس کتمان حق و انکار آن در آیه مورد بحث تنها به گروهی از آنان استناد داده شده است: ﴿وإنّ فریقاً منهم…﴾.
^ ۱ – ـ سورهٴ مائده، آیهٴ ۸۳٫ رحمه من الرحمان، ج ۱، ص ۲۱۹٫
^ ۲ – ـ سورهٴ آل عمران، آیات ۱۱۳ ـ ۱۱۴٫
^ ۳ – ـ سورهٴ بقره، آیهٴ ۱۲۱٫
^ ۴ – ـ سورهٴ مائده، آیهٴ ۴۴٫
^ ۵ – ـ سورهٴ مائده، آیهٴ ۴۶٫
^ ۶ – ـ سورهٴ نساء، آیهٴ ۱۷۴٫
۴۳۹
البته عدل و انصاف همان است که قرآن حکیم براساس آن گروهها را تفکیک کرده است و درباره توده ناآگاه آنها فرموده: ﴿منهم أمّیّون لایعلمون الکتب) ۱ و درباره مردان صالح آنان فرموده: ﴿… أُمّهٌ قائمهٌ) ۲ و درباره مبتلایان به بَغی و حسد و استکبار فرموده است: ﴿لیکتمون الحق…﴾.
بحث روایی
کتمان عالمانه نبوّت و ولایت
قال أبو عبد الله (علیه السلام): «هذه الآیه نزلت فی الیهود، یقول الله تبارک و تعالی: ﴿الّذین ءاتینهم الکتب﴾ یعنی التوراه و الإنجیل ﴿یعرفونه﴾ یعنی رسول الله(صلّی الله علیه وآله وسلّم) ﴿کما یعرفون أبناءهم﴾ لأنّ الله عزّ و جلّ قد أنزل علیهم فیالتوراه و الزبور و الإنجیل صفه محمد(صلّی الله علیه وآله وسلّم) و صفه أصحابه و مبعثه و هجرته و هو قوله: ﴿محمدٌ رَّسول الله و الّذین معه أشدّاءُ علی الکفّار رحمآء بینهم تریهم رکّعاً سجّداً یبتغون فضلاً من الله و رِضوناً سیماهم فیوجوههم من أثر السجود ذلک مثلهم فی التَّورَیهِ و مثلهم فی الإنجیل) ۳ هذه صفه رسول الله(صلّی الله علیه وآله وسلّم) و أصحابه فی التوراه و الإنجیل، فلما بعثه الله عرفه أهل الکتاب کما قال جلّ جلاله: ﴿فلمّا جاءهم مَّا عرفوا کفروا به) ۴
ـ قال أمیرالمؤمنین(علیه السلام): «… خلق الله عزّوجلّ الناس علی ثلاث طبقات و أنزلهم ثلاث منازل و ذلک قول الله عزّوجلّ فی الکتاب: أصحاب المیمنه
^ ۱ – ـ سورهٴ بقره، آیهٴ ۷۸٫
^ ۲ – ـ سورهٴ آل عمران، آیهٴ ۱۱۲٫
^ ۳ – ـ سورهٴ فتح، آیهٴ ۲۹٫
^ ۴ – ـ سورهٴ بقره، ایهٴ ۸۹٫ تفسیر القمی، ج ۱، ص ۳۲ ـ ۳۳٫
۴۴۰
و أصحاب المشأمه و السابقون ۱ … فأمّا أصحاب المشأمه فهم الیهود و النصاری، یقول الله عزّوجلّ: ﴿الّذین ءاتینهم الکتب یعرفونه کما یعرفون أبناءهم﴾ یعرفون محمّداً و الولایه فی التوراه و الإنجیل کما یعرفون أبناءهم فی منازلهم ﴿و إنّ فریقاً منهم لیکتمون الحقّ و هم یعلمون﴾ ﴿الحقّ من ربک﴾ أنّک الرسول إلیهم ﴿فلا تکوننّ من الممترین) ۲ فلمّا جحدوا ما عرفوا ابتلاهم [الله] بذلک، فسلبهم روح الإیمان و» ۳
اشاره: الف. مقصود از «الیهود و النصاریٰ» در این روایات، همه اهل کتاب نیستند، بلکه گروه خاصی از آناناند که کتمان حق را بر اظهار و اعتراف به آن ترجیح دادهاند، زیرا آیه مورد بحث فریقی از آنان را مبتلا به کتمان عالمانه حق معرفی کرده است.
ب. شئامت و زشتی عقیده و اخلاق و رفتار این گروه سبب کتمان حق شد، چنان که خود کتمان حق نیز مشئوم است، بنابراین یهود کاتم از چند جهت به کتمان حق مبتلاست.
ج. از حدیث دوم استفاده میشود که اهل کتاب، یعنی علمای تورات و انجیل، همانطور که از جریان نبوّت آگاهی داشتند، از جریان ولایت نیز با خبر بودهاند، زیرا هر دو مطلب در آن مطرح شده است.
٭ ٭ ٭
^ ۱ – ـ اشاره است به آیات ۷ ـ ۱۰ سورهٴ واقعه: ﴿وکنتم أزواجاً ثلٰثه ٭ …﴾.
^ ۲ – ـ سورهٴ بقره، آیهٴ ۱۴۷٫
^ ۳ – ـ الکافی، ج ۲، ص ۲۸۱ ـ ۲۸۴٫
بازدیدها: 0