تفسير تسنيم (اجمالي)| جلد هفتم، سوره بقره، آيه146

خانه / قرآن و عترت / قرآن / تفاسیر متنی / تفسير تسنيم (اجمالي)| جلد هفتم، سوره بقره، آيه146

اوصاف و ويژگيهاي شخصي و شخصيتي و سيره پيامبر اسلام(صلّي الله عليه وآله وسلّم) چنان به روشني در كتابهاي آسماني گذشته بيان شده بود كه شناخت علماي اهل كتاب از آن حضرت، شناخت نزديك به حس و چونان شناخت پدر از پسر خود بود، از اين‏رو حقانيت رسالت آن حضرت و در نتيجه حقانيت قبله مسلمانان، براي آنان روشن و مسلَّم بود؛ ليكن تعصب، جهالت عملي و بغي و حسد و خلاصه حبّ دنيا كه مانع پذيرش حق معلوم است سبب شد تا گروهي از آنها اين حق را با معرفت به آن كتمان و انكار كنند.

الذين اتيناهم الكتاب يعرفونه كما يعرفون أبناءهم وإنّ فريقاً منهم ليكتمون الحقّ وهم يعلمون (146)

گزيده تفسير
اوصاف و ويژگيهاي شخصي و شخصيتي و سيره پيامبر اسلام(صلّي الله عليه وآله وسلّم) چنان به روشني در كتابهاي آسماني گذشته بيان شده بود كه شناخت علماي اهل كتاب از آن حضرت، شناخت نزديك به حس و چونان شناخت پدر از پسر خود بود، از اين‏رو حقانيت رسالت آن حضرت و در نتيجه حقانيت قبله مسلمانان، براي آنان روشن و مسلَّم بود؛ ليكن تعصب، جهالت عملي و بغي و حسد و خلاصه حبّ دنيا كه مانع پذيرش حق معلوم است سبب شد تا گروهي از آنها اين حق را با معرفت به آن كتمان و انكار كنند.

تفسير

مفردات
يعرفونه: معرفتي كه اخص از علم و در مقابل انكار است به معناي شناخت چيزي از راه تفكر و تدبر در آثار آن است 1.
لَيكتُمُون: «كِتمان» در لغت به معناي هر نوع اخفا و پوشاندن است 2 و در
^ 1 – ـ مفردات، ص 560، «ع ر ف».
^ 2 – ـ معجم مقاييس اللغه، ج 5، ص 157، «ك ت م».

432

استعمالهاي قرآني به معناي «ستر الحديث» 1 و مخفي داشتن مطلبي در ضمير و قلب است كه يكي از مصاديق اِخفا و پوشاندن است 2.

تناسب آيات
در اين آيه شريفه، دليل علم و معرفت اهل كتاب به حقانيت قبله مسلمانان بيان مي‌شود 3. آنان براساس بشارت كتابهاي آسماني خود، پيامبر اسلام(صلّي الله عليه وآله وسلّم) و اوصاف آن حضرت را مي‌شناختند؛ مانند اينكه آن حضرت داراي دو قبله است و در طول تاريخ در دو مقطع به دو قبله نماز مي‌گزارد، بنابراين، معرفت به نبوت پيامبر گرامي(صلّي الله عليه وآله وسلّم) بر معرفت و بصيرت آنان به حقانيت تحويل قبله مي‌افزود؛ همان‌گونه كه علم به حقانيت تحويل قبله مي‌توانست آنان را در حقانيت نبوت پيامبر اسلام(صلّي الله عليه وآله وسلّم) تثبيت كند، زيرا تحويل قبله از نشانه‌هاي ثابت شده نبوت آن حضرت بود 4.
علم و معرفت مزبور، حجت است و از همين‌رو آيه مورد بحث همچون ذيل آيه قبل احتجاج بر اهل كتاب است؛ به اين بيان: حال كه نبوت حضرت محمد(صلّي الله عليه وآله وسلّم) ثابت است و هر حكم و پيامي كه مي‌آورد از سوي خداي متعالي بوده و حق است، پس چرا درباره قبله مناقشه و فتنه‌گري مي‌كنيد 5. بيان اين
^ 1 – ـ مفردات، ص 702، «ك ت م».
^ 2 – ـ التحقيق، ج 10، ص 24، «ك ت م».
^ 3 – ـ التفسير المنير، ج 2، ص 23.
^ 4 – ـ نظم الدرر، ج 1، ص 270.
^ 5 – ـ تفسير المنار، ج 2، ص 21.

433

نكته كه معرفت اهل كتاب نسبت به نبوت حضرت محمد(صلّي الله عليه وآله وسلّم) و درستي و راستي رسالت وي، به مثابه شناختي حسّي و چونان معرفت آنان به فرزندانشان بود، توضيحي نيز براي مطالب پيش‌گفته، يعني عناد و استكبار اهل كتاب در برابر حق (پذيرش اسلام) است 1.
برخي مفسران، اين آيه شريفه را جمله‌اي معترضه بين آيه قبل و آيه شريفه ﴿لكلٍ وجهةٌ) 2 دانسته‌اند كه استطراداً آمده است، زيرا پيش از اين، سخن از مطاعن اهل كتاب درباره قبله مسلمانان بود. اكنون به استطراد اين بيان آمده كه طعن و اعتراض آنان در مسئله قبله، تنها يكي از طعنهاي آنان درباره اسلام و پيامبر گرامي(صلّي الله عليه وآله وسلّم) است. دليل بر استطرادي بودن اين جمله، آيه شريفه ﴿لكلٍّ وجهة…﴾ است كه پس از اين مي‌آيد و در آن سخن به استقبال قبله بازمي‌گردد 3 ؛ ليكن ظاهراً اعتراض و استطرادي در بين نيست و انسجام آيات محفوظ است، چنان كه تأمل در گذشته و تدبر در آينده مطلب را كاملاً روشن مي‌كند.
٭ ٭ ٭

راز كتمان حق و انكار آن
حقانيت قبله مسلمانان و تغيير آن از بيت‏مقدس به كعبه، براي اهل كتاب روشن و مسلّم بود و اين معلوم بودن يا بدين جهت است كه گزارش آن در كتابهاي آسماني پيشين آمده بود، يا اينكه بر اساس رهنمود و بشارت آن كتابها، خود پيامبر اسلام(صلّي الله عليه وآله وسلّم) را به عنوان رسول خدا مي‌شناختند، از اين‏رو به
^ 1 – ـ التفسير المنير، ج 2، ص 27.
^ 2 – ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 148.
^ 3 – ـ تفسير التحرير، والتنوير، ج 2، ص 39.

434

خوبي مي‌دانستند كه همه كارهاي آن حضرت بر اساس وحي است؛ اما آنان اين حق را كتمان و آن را انكار كردند.
توضيح اينكه همه ويژگيها و اوصاف رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) در كتابهاي آسماني گذشته به‏گونه‌اي بيان شده بود كه شناخت علماي اهل كتاب از آن حضرت، شناختي قريب به حسّ، چونان شناخت پدر از پسر خود بود: ﴿الذين ءَاتينهم الكتب يعرفونه كما يعرفون أبناءهم﴾ و در چنين شناختي شك راه ندارد.
كاربرد تعبير ﴿يعرفونه﴾ در آيه مورد بحث به جاي «يعلمونه» گوياي اين حقيقت است كه ويژگيهاي پيامبر اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) به گونه‌اي براي علماي اهل كتاب شناخته شده و متمايز بود كه تصديق آن حضرت براي هيچ فرد منصفي قابل انكار نبود، زيرا تورات و انجيل اصيل و غيرمحرّف چنان تصويري از شخص و شخصيت خاتم‏الانبيا(صلّي الله عليه وآله وسلّم) ارائه كرده و خصوصيات آن حضرت را چنان مبسوط و جامع بيان كرده بود كه علماي يهود و نصارا همان‌گونه كه فرزند خود را به خوبي مي‌شناختند و هرگز او را با ديگران اشتباه نمي‌كردند، پيامبر خاتم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) را مي‌شناختند؛ ولي برخي از سر تعصب و لجاجت رسالت او را منكر شدند.
«معرفت» (﴿يعرفونه كما يعرفون…﴾) درباره اشخاص و ذوات به كار مي‌رود؛ مانند: ﴿تعرف في وجوههم نضرةَ النَّعيمِ) 1 در آيه مورد بحث نيز ضمير ﴿يعرفونه﴾ به رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) بازمي‌گردد، زيرا قبلاً با تعبيرهايي مانند: ﴿تَقَلُّبَ وجهك… فلنولينّك… فولّ وجهك… ٭ أتيتَ… ما تبعوا قبلتك) 2 نام آن حضرت به صورت خطاب مطرح شده و اكنون از آن به غيبت التفات شده است، از همين‌رو ادّعاي زمخشري كه ذكر ضمير بدون ذكر قبلي مرجع
^ 1 – ـ سورهٴ مطفّفين، آيهٴ 24.
^ 2 – ـ سورهٴ بقره، آيات 144 ـ 145.

435

براي تفخيم و ادعاي شهرت است 1 ، مورد اين نقد ابوحيان قرار گرفت كه ضماير فراواني قبلاً درباره حضرت رسول(صلّي الله عليه وآله وسلّم) گذشت 2.
مسير تفسير طبري به رجوع ضمير «ه» در ﴿يعرفونه﴾ به قبله است، گرچه در پايان نامي از حضرت رسول(صلّي الله عليه وآله وسلّم) برده شده 3 ؛ چنان كه رجوع ضمير به رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) در تفسير ابن عربي به عنوان تكلّف تلقي شده است 4. براي پرهيز از تكرار، رجوع ضمير به رخداد تحويل قبله مرجوح است.
به هر تقدير، چنان كه اشاره شد، آن ضمير به رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) بازمي‌گردد؛ نه اسلام، قرآن، وحي و مانند آن. در اين صورت، تشبيه مذكور در آيه از باب تنزيل محسوس به محسوس است، حال اينكه در صورت ارجاع ضمير يادشده به اسلام و قرآن، وحي و مانند آن، تشبيه مزبور از سنخ، تنزيل معقول به محسوس خواهد بود. بنابر رجوع ضمير به رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم)، مراد اين است كه اهل كتاب، آن حضرت را كه موجودي محسوس است چنان مي‌شناسند كه پسرانشان را مي‌شناسند.
راز اين شناخت آن است كه در كتابهاي آسماني آنان، خصوصيات شخصي و شخصيتي و سيره و حتي نام مبارك حضرت رسول(صلّي الله عليه وآله وسلّم) آمده است: ﴿الذين يتَّبعون الرَّسول النّبي الاُمّي الّذي يجدونه مكتوباً عندهم في التَّورية والإنجيل يأمرهم بالمعروف وينههُمْ عن المنكر ويُحلّ لهم الطَّيّبت ويُحرّم عليهم الخبئثَ ويضع عنهم إصرهم والأغلل التي كانت عليهم) 5 با اين
^ 1 – ـ الكشاف، ج 1، ص 204.
^ 2 – ـ تفسير البحر المحيط، ج 1، ص 609.
^ 3 – ـ جامع البيان، ج 2، ص 28 ـ 29.
^ 4 – ـ رحمة من الرحمان، ج 1، ص 219.
^ 5 – ـ سورهٴ اعراف، آيهٴ 157.

436

حال، گروهي از آنان بر اثر تعصب جاهلي و هوا و هوسها حق را كتمان و انكار مي‌كنند و به آن ايمان نمي‌آورند: ﴿وإنّ فريقاً منهم ليكتمون الحقّ وهم يعلمون﴾.
ريشه كتمان يا انكار حقِ شناخته‏شده، حبّ دنياست كه مانع تأثير عملي برخي از علوم است. نمونه آن درباره اصل توحيد و ربوبيت حقّ، برخورد آل‏فرعون با آيات روشن الهي است كه گواه حقانيت موساي‏كليم(عليه السلام) و وحي الهي بود: ﴿وجحدوا بها واستيقنتها أنفسهم ظُلماً وعُلُوّاً) 1 برخورد علماي اهل كتاب با پيامبر اسلام(صلّي الله عليه وآله وسلّم) از جهت كتمان حق يا انكار آن از همين قبيل است.
انكار حق با معرفت به آن، همانند بيماري كه داراي اسباب گونه‌گون است، گاهي بر اثر تعصب و زماني جهالت عملي، نظير بغي و حسد و مانند آن است و حبّ دنيا كه رأس هر خطيئه است جامع انتزاعي علل ياد شده است؛ ولي در هر موردي يكي از مصاديق آن جلوي پذيرش حقِ معلوم را مي‌گيرد. نموداري از اين مطلب قبلاً در تفسير آيه ﴿…فلمّا جاءَهم ما عرفوا كفروا به فلعْنة الله علي الكفرينَ) 2 ارائه شد.

راز تشبيه شناخت پيامبر به معرفت فرزند
تشبيه معرفت رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) به معرفت فرزند: ﴿الّذين ءَاتينهم الكتب يعرفونه كما يعرفون أبناءهم﴾ براي آن است كه تمام خصوصيّتهاي آن حضرت بازگو
^ 1 – ـ سورهٴ نمل، آيهٴ 14.
^ 2 – ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 89.

437

شده بود: ﴿يجدونه مكتوباً عندهم في التَّوريةِ و الإِنجيلِ) 1 ﴿مبشّراً برسولٍ يأتي من بعدي اسمُهُ أحمدُ) 2
لازم است عنايت شود كه در اين تشبيه، اصل معرفت مطرح است؛ نه كيفيت آن و نه خصوصيت معروف.
سرّ انتخاب پسر، نه دختر: ﴿كما يعرفون أبناءهم﴾ شدت ارتباط پدر به پسر است، چنان كه ارتباط مادر به دختر شديد است (در صورتي‌كه تغليب نباشد).
تشبيه مزبور، تشبيه معرفت نبوّت به معرفت بنوّّت است و همين نكته شاهد رجوع ضمير به رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) است؛ نه قرآن يا قبله وگرنه مشبّهٌ‏به تورات، انجيل يا صخره قدس بود؛ يعني مرجع ضمير، قرآن يا قبله و تحويل آن نيست وگرنه به امور ياد شده تشبيه مي‌شد.

تفاوت اهل كتاب در انكار يا پذيرش حق
﴿الّذين ءاتينهم…﴾ مهمّ‌تر از ﴿الّذين اُوتوا الكتب) 3 است، چنان كه تكرار ﴿الّذين﴾ و اكتفا نكردن به ضمير براي اهتمام مطلب و بيان علت معرفت است. منظور از اين گروه خصوص علماي اهل كتاب‌اند؛ نه همه يهود و ترسا،زيرا عده زيادي از آنان مشمول ﴿و منهم أُمّيّون لايعلمون الكتب) 4 اند 5 و هرگز از معارف كتابهاي الهي برخوردار نيستند و مقصود از كتمان كنندگان
^ 1 – ـ سورهٴ اعراف، آيهٴ 157.
^ 2 – ـ سورهٴ صفّ، آيهٴ 6.
^ 3 – ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 145.
^ 4 – ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 78.
^ 5 – ـ جامع البيان، ج 2، ص 28 ـ 29.

438

گروه ويژه‌اي از علماي سوء آنان‌اند وگرنه عدّه‌اي در كمال خلوص به اسلام گرايش يافته و آن را با اشك شوق پذيرا شدند: ﴿تري أعينهم تفيض من‏الدمع) 1
چنين نيست كه همه اهل كتاب، حق را كتمان و انكار كنند، زيرا همه آنان يكسان نيستند: ﴿ليسوا سواءً مّن أهل الكتب أُمّةٌ قائمةٌ يتلون ءَايتِ الله ءاناء الّيل وهم يسجدون٭ يؤمنون بالله واليوم الاءخر ويأمرون بالمعروف وينهون عن المنكر و يسرِعون في الخيرتِ و أُولئِك من الصَّلحين) 2
بعضي از اهل كتاب، حق را كتمان مي‌كنند: ﴿وإنّ فريقاً منهم ليكتمون الحق﴾؛ ليكن برخي ديگر از تعصب مصون بوده و به آن ايمان مي‌آورند، چنان‌كه خداي سبحان فرمود: آنان اگر تورات و انجيل را به حق، يعني دور از تعصب، تلاوت و در آنها تأمل كنند، به يقين اسلام را خواهند پذيرفت: ﴿الذين ءَاتينهم الكتب يتلونه حق تلاوته أُولئِك يؤمنون به) 3 زيرا اين كتابها نيز همچون قرآن نور است و در آنها تيرگي و پيچيدگي و ابهام نيست: ﴿إنّا أنزلنا التَّوريةَ فيها هدًي ونورٌ) 4 ﴿و ءَاتينهُ الإنجيل فيه هدًي ونورٌ) 5 چنان‌كه درباره قرآن فرمود: ﴿وأنزلنا إليكم نوراً مبيناً) 6 و بر همين اساس كتمان حق و انكار آن در آيه مورد بحث تنها به گروهي از آنان استناد داده شده است: ﴿وإنّ فريقاً منهم…﴾.
^ 1 – ـ سورهٴ مائده، آيهٴ 83. رحمة من الرحمان، ج 1، ص 219.
^ 2 – ـ سورهٴ آل عمران، آيات 113 ـ 114.
^ 3 – ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 121.
^ 4 – ـ سورهٴ مائده، آيهٴ 44.
^ 5 – ـ سورهٴ مائده، آيهٴ 46.
^ 6 – ـ سورهٴ نساء، آيهٴ 174.

439

البته عدل و انصاف همان است كه قرآن حكيم براساس آن گروهها را تفكيك كرده است و درباره توده ناآگاه آنها فرموده: ﴿منهم أمّيّون لايعلمون الكتب) 1 و درباره مردان صالح آنان فرموده: ﴿… أُمّةٌ قائمةٌ) 2 و درباره مبتلايان به بَغي و حسد و استكبار فرموده است: ﴿ليكتمون الحق…﴾.

بحث روايي

كتمان عالمانه نبوّت و ولايت
قال أبو عبد الله (عليه السلام): «هذه الآية نزلت في اليهود، يقول الله تبارك و تعالي: ﴿الّذين ءاتينهم الكتب﴾ يعني التوراة و الإنجيل ﴿يعرفونه﴾ يعني رسول الله(صلّي الله عليه وآله وسلّم) ﴿كما يعرفون أبناءهم﴾ لأنّ الله عزّ و جلّ قد أنزل عليهم في‏التوراة و الزبور و الإنجيل صفة محمد(صلّي الله عليه وآله وسلّم) و صفة أصحابه و مبعثه و هجرته و هو قوله: ﴿محمدٌ رَّسول الله و الّذين معه أشدّاءُ علي الكفّار رحمآء بينهم تريهم ركّعاً سجّداً يبتغون فضلاً من الله و رِضوناً سيماهم في‏وجوههم من أثر السجود ذلك مثلهم في التَّورَيةِ و مثلهم في الإنجيل) 3 هذه صفة رسول الله(صلّي الله عليه وآله وسلّم) و أصحابه في التوراة و الإنجيل، فلما بعثه الله عرفه أهل الكتاب كما قال جلّ جلاله: ﴿فلمّا جاءهم مَّا عرفوا كفروا به) 4
ـ قال أميرالمؤمنين(عليه السلام): «… خلق الله عزّوجلّ الناس علي ثلاث طبقات و أنزلهم ثلاث منازل و ذلك قول الله عزّوجلّ في الكتاب: أصحاب الميمنة
^ 1 – ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 78.
^ 2 – ـ سورهٴ آل عمران، آيهٴ 112.
^ 3 – ـ سورهٴ فتح، آيهٴ 29.
^ 4 – ـ سورهٴ بقره، ايهٴ 89. تفسير القمي، ج 1، ص 32 ـ 33.

440

و أصحاب المشأمة و السابقون 1 … فأمّا أصحاب المشأمة فهم اليهود و النصاري، يقول الله عزّوجلّ: ﴿الّذين ءاتينهم الكتب يعرفونه كما يعرفون أبناءهم﴾ يعرفون محمّداً و الولاية في التوراة و الإنجيل كما يعرفون أبناءهم في منازلهم ﴿و إنّ فريقاً منهم ليكتمون الحقّ و هم يعلمون﴾ ﴿الحقّ من ربك﴾ أنّك الرسول إليهم ﴿فلا تكوننّ من الممترين) 2 فلمّا جحدوا ما عرفوا ابتلاهم [الله] بذلك، فسلبهم روح الإيمان و» 3
اشاره: الف. مقصود از «اليهود و النصاريٰ» در اين روايات، همه اهل كتاب نيستند، بلكه گروه خاصي از آنان‌اند كه كتمان حق را بر اظهار و اعتراف به آن ترجيح داده‌اند، زيرا آيه مورد بحث فريقي از آنان را مبتلا به كتمان عالمانه حق معرفي كرده است.
ب. شئامت و زشتي عقيده و اخلاق و رفتار اين گروه سبب كتمان حق شد، چنان كه خود كتمان حق نيز مشئوم است، بنابراين يهود كاتم از چند جهت به كتمان حق مبتلاست.
ج. از حديث دوم استفاده مي‌شود كه اهل كتاب، يعني علماي تورات و انجيل، همان‌طور كه از جريان نبوّت آگاهي داشتند، از جريان ولايت نيز با خبر بوده‌اند، زيرا هر دو مطلب در آن مطرح شده است.

٭ ٭ ٭
^ 1 – ـ اشاره است به آيات 7 ـ 10 سورهٴ واقعه: ﴿وكنتم أزواجاً ثلٰثة ٭ …﴾.
^ 2 – ـ سورهٴ بقره، آيهٴ 147.
^ 3 – ـ الكافي، ج 2، ص 281 ـ 284.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *