و من حیث خرجت فولّ وجهک شطر المسجد الحرام وحیث ما کنتم فولّوا وجوهکم شطره لئلاّ یکون للنّاس علیکم حجّهٌ إلاّ الّذین ظلموا منهم فلا تخشوهم واخشونی ولأتمّ نعمتی علیکم و لعلّکم تهتدون(۱۵۰)
گزیده تفسیر
استقبال مسلمانان در نماز به بیتمقدس، افزون بر طعن تبعیت از یهود و عدم استقلال در قبله، دو اعتراض متفاوت اما به ظاهر منصفانه و مستدل را درپی داشت: ۱٫ اعتراض مشرکان درباره عدم استقبال پیامبر اسلام(صلّی الله علیه وآله وسلّم) به اثر جاویدان حضرت ابراهیم، یعنی کعبه، با اینکه مدعی پیروی از دین حنیف آن حضرت بود. ۲٫ اشکال اهل کتاب به اینکه مطابق کتابهای آسمانی نباید قبله دائمی پیامبر خاتم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) بیتمقدس باشد.
تغییر قبله به اینگونه طعنها و اعتراضها پایان داد؛ لیکن با اعتراض سفیهانهای درباره عدم ثبات قبله مسلمانان روبهرو شد. به این اعتراض و سؤال
۴۷۶
نیز چنین پاسخ داده شد که همه جهات ازآنِ خداست و هیچ جهتی تعیّن ذاتی برای قبله بودن ندارد. از آن پس اعتراضها، ظالمانه و لجوجانه بود، که تصلّب و استقامت مسلمانان بر اساس خشیت توحیدی، راه برخورد با آن شناسانده شد، بنابراین، با تغییر قبله، اهل جدال هیچ حجت جدلی بر مسلمانان نداشتند و ستم پیشگان هماره در ستیز با حق بوده و هستند.
اِتمام نعمت الهی در مسئله قبله و هدایت مسلمانان به صراط مستقیم در این باره و در نتیجه رهایی آنان از تحیّرِ ناشی از اعتراضهای کافران و مشرکان، از دیگر ثمرات تغییر قبله است.
تفسیر
مفردات
حُجّهٌ: اصل و ریشه «ح ج ج» به معنای قصد انجام کاری است که ملازم با حرکت و تلاش (بدنی یا فکری) است. «حُجّه» وسیلهای است که در سیر محاجه و غلبه فکری بر خصم، با آن به مقصد و مقصود میرسند ۱٫
فلا تخشوهم: «خشیت» خوف آمیخته با تعظیم است که در بیشتر موارد از شناخت کسی که از او میترسند نشئت میگیرد، بدین جهت قرآن کریم خشیت از خدا را به دانشمندان اختصاص داده است: ﴿إنّما یخشی اللهَ منعباده العلمؤُا) ۲
با اینکه مفهوم خشیت به جهت مقید بودن به تعظیم، از مفهوم خوف محدودتر است، کاربرد آن نسبت به خوف وسیعتر است، چون بر جمادات نیز
^ ۱ – ـ التحقیق، ج ۲، ص ۱۷۹، «ح ج ج».
^ ۲ – ـ سورهٴ فاطر، آیهٴ ۲۸٫ مفردات، ص ۲۸۳، «خ ش ی».
۴۷۷
اطلاق میشود: ﴿و إنّ منها لما یهبط من خشیه الله) ۱ هر چند ممکن است اسناد خوف از خدا به آنها صحیح باشد. برخی خشیت را «طمأنینهای در قلب که انگیزه توقّی دارد» دانسته و خوف را «فزع قلب که اعضا در آن وقت خفیف میشود» معنا کردهاند ۲٫
نعمتی: نعمت در برابر «نقمت» و به معنای چیزی است که برای انسان نُعُومت و نرمی دارد و گواراست.
تناسب آیات
جمله ﴿و من حیث خرجت فولّ وجهک شطر المسجد الحرام﴾ تکرار صدر آیه قبل با همان لفظ و عطف بر آن است.
در آیه مورد بحث و آیات قبل از آن، امر به استقبال کعبه و بیان حقانیت آن بارها تکرار و اعاده شده است. البته گرچه اصل جریان قبله براساس: ﴿وإن کانت لکبیرهً) ۳ تکرار شده؛ ولی بعضی از عناوین آن مانند ﴿حیث خرجت﴾، ﴿حیثما کنتم﴾، ﴿ما الله بغفل عمّا تعملون﴾، ﴿اِنّه الحق) ۴ هر کدام در عدد خاص تکرار شده است. این تکرار همانطور که قبلاً بیان شد در بسیاری از موارد با ذکر نکته ویژهای همراه است. از اینجا میتوان حصر مستفاد از جمله ﴿وما جعلنا القبله الّتی کنت علیها إلاّ لنعلم) ۵ را حصر اضافی
^ ۱ – ـ سورهٴ بقره، آیهٴ ۷۴٫
^ ۲ – ـ الجامع لأحکام القرآن، مج ۱، ج ۲، ص ۱۷۰٫
^ ۳ – ـ سورهٴ بقره، آیهٴ ۱۴۳٫
^ ۴ – ـ سورهٴ بقره، آیهٴ ۱۴۹٫
^ ۵ – ـ سورهٴ بقره، آیهٴ ۱۴۳٫
۴۷۸
دانست؛ نه حقیقی و مطلق، زیرا حکمتهای دیگری هم در بین مطرح شد.
در آیه مورد بحث افزون بر اعاده فرمانهای پیشین، بین خطاب به پیامبر گرامی(صلّی الله علیه وآله وسلّم) و خطاب به امّت نیز جمع شده است. برخی وجوه و رازهای محتمل برای این تکرار و اعاده، افزون بر وجوه و نکات مذکور در بحث تفسیری آیه قبل، عبارت است از:
۱٫ زمینهسازی برای بیان علت و حکمت تغییر قبله، که ذیل آیه مورد بحث ناظر به آن است ۱٫
۲٫ انکار منکران جز بر تصمیم آن که و آنچه بر حق است نمیافزاید و تصمیم، مستدعی اعاده کلامی است که بر مورد تصمیم دلالت دارد، زیرا اعاده بر تحقق و ثبات آن دلالت میکند ۲٫
برخی مفسران که تکراری بودن را نپذیرفتهاند، این امرهای مکرّر را ناظر به احوال گوناگون نمازگزاران دانستهاند، زیرا نمازگزار گاهی در مسجدحرام، گاه در بیرون از مسجدحرام در مکه و گاه در دیگر شهرهاست، بنابراین، امر اول برای گروه نخست، یعنی کسانی است که کعبه را میبینند. امر دوم برای ساکنان مکه است و امر سوم برای دسته سوم، یعنی مردم دیگر سرزمینهاست؛ همچنین گفته شده: امر اول برای ساکنان مکه، امر دوم برای مردم دیگر شهرها و امر سوم برای مسافران است ۳٫ آلوسی تصریح میکند که دلیلی بر این مطلب وجود ندارد ۴٫
٭ ٭ ٭
^ ۱ – ـ تفسیر التحریر والتنویر، ج ۲، ص ۴۴؛ تفسیر المنار، ج ۲، ص ۲۴٫
^ ۲ – ـ تفسیر التحریر والتنویر، ج ۲، ص ۴۵٫
^ ۳ – ـ الأساس فی التفسیر، ج ۱، ص ۳۱۸٫
^ ۴ – ـ روح المعانی، ج ۲، ص ۲۵٫
۴۷۹
راز تفاوت تعبیر درباره پیامبر(صلّی الله علیه وآله وسلّم) و امّت وی
تعبیر «خروج» و سفر درباره رسول اکرمص: ﴿و من حیث خرجت…﴾ و تعبیر به «کَوْن» و ماندن و بودن درباره امّت آن حضرت: ﴿و حیث ما کنتم…﴾ میتواند به سفرهای پیاپی رسول گرامی(صلّی الله علیه وآله وسلّم) نظر داشته باشد، چنان که یکی از معانی جمله «طبیبٌ دَوّارٌ بطبّه» ۱ میتواند همین باشد.
اعتراضات مشرکان و کافران درباره قبله
چنان که گذشت استقبال به قبله بیتمقدس در آغاز بعثت، و نیز تغییر قبله از بیت مقدس به کعبه اندکی پس از هجرت، در هر مقطع با طعن و اشکال و اعتراضی از سوی مشرکان و کافران و منافقان روبهرو شد.
پیش از این به غرور و طعن طاعنان یهود، که تغییر قبله به آن پایان داد، اشاره شد. آن طعن این بود که مسلمانان در قبله استقلال ندارند، زیرا به قبله یهودیان، یعنی بیتمقدس، رو کرده و از آنان پیروی میکنند.
اعتراضهای دیگر مشرکان و اهل کتاب را میتوان به سه قسم تقسیم کرد: ۱٫ اعتراضهای به ظاهر منصفانه و مستدل. ۲٫ اعتراض سفیهانه. ۳٫ اعتراض ظالمانه و لجوجانه.
اعتراض به ظاهر منصفانه مشرکان حجاز این بود که چرا این مدعی پیامبری که ما را به دین و ملت ابراهیم(علیهالسلام) فرامیخواند به کعبه که اثر جاویدان حضرت ابراهیم(علیهالسلام) و قبله اوست رونمیکند؟
سخن به ظاهر منصفانه اهل کتاب این بود که مطابق کتابهای آسمانی
^ ۱ – ـ نهجالبلاغه، خطبهٴ ۱۰۸٫
۴۸۰
پیشین، قبله دائمی پیامبر خاتم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) بیتمقدس نیست. او یا باید دارای دو قبله باشد یا اینکه قبله دائمی او کعبه است، در حالی که او با ادعای خاتمیت هماکنون (بنابر تشریع نماز در آغاز بعثت) بیش از چهاردهسال است که رو به بیتمقدس نماز میگزارد.
نزول فرمان تغییر قبله از بیتمقدس به کعبه، پاسخی عملی به هر دو سؤال معترضانه یادشده است، از اینرو اهل احتجاج از این پس حجتی بر مسلمانان ندارند: ﴿لئلاّ یکون للناس علیکم حجه﴾.
پس از تغییر قبله، سخن سفیهان این بود که چه چیز سبب شد تا مسلمانان از قبلهای که تا کنون روبه آن نماز میگزاردند برگردند؟ ﴿سیقول السفهاء من النَّاس ما ولَّهم عن قبلتهم التی کانوا علیها) ۱ به این اعتراض و سؤال سفیهانه چنین پاسخ داده شد که خدای سبحان در جهت خاصّی نیست. همه جهات ازآنِ خداست و هیچ جهتی تعین ذاتی نداشته و ذاتاً قبله نیست، تا توجه به آن عقلاً ضروری و روگرداندن از آن عقلاً محال باشد. رویکرد نمازگزار به جهتی خاص (قبله) امری فرعی و فقهی است و به هر سوی که خدای سبحان فرمان داد باید رو کرد: ﴿قل لله المشرق والمغرب) ۲
پس از آنکه جهت قبله از بیتمقدس به کعبه تغییر یافت و راز این دگرگونی نیز روشن شد، اگر کسی عنادورزیده و اعتراض کند، اعتراضش ظالمانه و لجوجانه و نشان عدم باور وی به توحید ربوبی است. در مقابل اینگونه افراد که اهل لجاجاند، نه احتجاج، و از همینرو تسلیمِ حجت نشده و نرمش با آنان بر لجاجت آنها میافزاید، باید همانند بنیان مرصوص متصلّب
^ ۱ – ـ سورهٴ بقره، آیهٴ ۱۴۲٫
^ ۲ – ـ همان.
۴۸۱
بود و استقامت کرد و نهراسید تا آنها مقهورانه آرام و قرار گیرند: ﴿إلاّ الذین ظلموا منهم فلاتخشوهم واخشونی﴾. ﴿فلاتخشوهم﴾ بدین معناست که در برابر آنان بایستید، زیرا هرگز به کسی که به میدان مبارزه نمیرود و منزوی است نمیگویند: نترس. به انسان مقاوم گفته میشود: نهراس و مقاوم باش.
راز اطلاق حجّت بر مغالطه کافران
نکتههای فراوانی در جریان قبله طرح شد؛ همه آنها از نعمتهای الهی و تحت ﴿لأتمّ نعمتی علیکم﴾ مندرج است و ذکر آنها به طور مستقل، مانند یاد کرد انقطاع حجت بیگانگان، برای توجه به اهمیت آن است. از تفصیل آیه به خوبی برمیآید که معترضان دو گروهاند: عدّهای به ظاهر یا واقعاً منصفاند که اگر به حجت الهی آشنا شوند قانع خواهند شد و گروهی ستم پیشهاند که با مغالطه زندگی میکنند. این گروه به هیچ وجه قانع نمیشوند و نامگذاری مغالطه و دسیسه آنها به حجت و تسمیه نیرنگ آنها به احتجاج برای آن است که شبهه آنان شبیه حجّت است و همین تشابه مصحّح اطلاق مجازی «حجّت» و «احتجاج» بر مطلب آنها و بر استدلال آن است، چنان که همین تشابه با حجتِ حق موجب اطلاق «شبهه» بر آن است و بدین جهت آن را شُبهه گفتهاند که شبیه حجّت است، هر چند حجت آنها داحض است و حجت داحض به معنای خصومت و مراء نافرجام است که از آیات ﴿فمن حاجّک فیه من بعد ما جاءَکَ من العلم) ۱ ألم تر إلی الّذی حاجّ إِبْرهیمَ فی ربّه) ۲ ﴿أتحاجّوننا) ۳
^ ۱ – ـ سورهٴ آل عمران، آیهٴ ۶۱٫
^ ۲ – ـ سورهٴ بقره، آیهٴ ۲۵۸٫
^ ۳ – ـ سورهٴ بقره، آیهٴ ۱۳۹٫
۴۸۲
و ﴿لیحاجّوکم) ۱ استفاده میشود، چنان که از تعبیر ﴿لا حجّه بیننا و بینکم) ۲ میتوان معنای خصومت را استظهار کرد.
تذکّر: استثنای وارد در آیه مورد بحث، نظیر ﴿ما لهم به من علمٍ إلاّ اتّباع الظَّنِّ) ۳ و ﴿إنّی لایخاف لدی المرسلون ٭ إلاّ من ظَلم) ۴ است، از اینرو برخی آن را استثنای منقطع دانستهاند، هر چند برخی مفسران کلمه ﴿إلاّ﴾ را در اینجا به معنای «واو» پنداشتهاند؛ لیکن این معنا مورد نقد مفسّرانی مانند طبری ۵ قرار گرفته است.
حجّت بر مسلمانان یا احتجاج در برابر خدا
بازگشت ﴿لئلاّ یکون للناس علیکم حجهٌ﴾ در آیه مورد بحث به «لئلاّ یکون للناس علی الله حجهٌ بعد القبله» خواهد بود، چنان که مرجع ﴿لن یجعل الله للکفرینِ علی المؤمنین سبیلاً) ۶ بنابر اینکه منظور نفی سبیل علمی، یعنی حجت، باشد به این است که خداوند در همه موارد لزوم، برهان مسئله را بهخوبی ارائه فرموده است.
توضیح اینکه هرگونه احتجاجی که رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) یا مسلمانان ارائه میکنند به زبان دین و به رسالت وحی الهی است، بنابراین، در حقیقت بازگشت حجت بر مسلمانان حجت بر اسلام است؛ یعنی رهآورد اسلام باید
^ ۱ – ـ سورهٴ بقره، آیهٴ ۷۶٫
^ ۲ – ـ سورهٴ شوریٰ، آیهٴ ۱۵٫
^ ۳ – ـ سورهٴ نساء، آیهٴ ۱۵۷٫
^ ۴ – ـ سورهٴ نمل، آیات ۱۰ ـ ۱۱٫
^ ۵ – ـ جامع البیان، ج ۲، ص ۳۷٫
^ ۶ – ـ سورهٴ نساء، آیهٴ ۱۴۱٫
۴۸۳
جوابگوی نقد معترضان باشد و چون اسلام دین خداست و هیچکس در تأسیس، تحقیق و تدوین آن سهمی نداشته و نخواهد داشت، بنابراین اگر احتجاجی علیه اسلام باشد آن احتجاج در برابر خداوند است؛ یعنی خداوند باید پاسخگوی نقد اهل اعتراض باشد، گرچه خداوند مسئول هیچ عامل بیرون از حوزه آفرینش نیست، زیرا خارج از قلمرو خلقت غیر از عدم محض چیز دیگری نیست؛ لیکن در حوزه خلقتْ امکان سؤال از خداوند مطرح است؛ ولی خداوند با علم ازلی و قدرت سرمدی زمینه هرگونه سؤال و اعتراض را برطرف کرده و خواهد کرد، از این جهت هم فرمود: ﴿لایسئل عمّا یفعل و هم ُیسئلون) ۱ و هم در جریان بعثت پیامبران و تکمیل نصاب رسالت آنان فرمود: ﴿لئلاّ یکون للناس علی الله حجَّه بعد الرُّسل) ۲ و چون کلمه ﴿بعد﴾ در مقام تحدید است مفهوم دارد و معنای آن این است که اگر خداوند برای هدایت جامعه انسانی پیامبران را نمیفرستاد جای سؤال اعتراضآمیز بود.
توحید در خوف و رجا
اهل توحید، در ترس نیز باید موحد باشند. توحید در خشیت و ترس این استکه از غیر خدا نترسند: ﴿فلاتخشوهم واخشونی﴾. کسی که در ترسْ موحد نباشد در امید هم موحد نیست و کسی در ترس موحد است که در امید هم موحد باشد. راز این ملازمه آن است که اگر کسی به غیر خدا نیز امید داشت و از اینجهت مبتلا به شرک بود از احتمال قطع آن نقطه امید و زوال تکیهگاه خود بیمناک است، ازاینرو در خوف هم مشرک است و اگر کسی در
^ ۱ – ـ سورهٴ انبیاء، آیهٴ ۲۳٫
^ ۲ – ـ سورهٴ نساء، آیهٴ ۱۶۵٫
۴۸۴
خوف و رجا موحد نبود، به یقین در بینش توحیدی موحد نخواهد بود، زیرا خوف و رجا را اعتقاد راهنمایی میکند و اعتقاد ناب توحیدی هرگز مصحّح شرک در خوف و ثنویت در امید نخواهد بود. البته همانگونه که هم از خلق و هم از خدا ترسیدن، مذموم و نشان شرک است، نترسیدن مطلق نیز بسیار ناپسند است؛ کسی که نه از خدا میترسد و نه از خلق او، درنده متهوّری بیش نیست، زیرا در نظام طبیعی موجودهای مهاجم و موذی کم نیست و حکومت افرادی اینچنین نیز دیکتاتوری صرف است.
با توجه به نقشی که خشیت توحیدی در مقاومت و تشکیل حکومت و اِحیا و اجرای همهجانبه دین خدا دارد، خدای سبحان در مسائل حساس و مهمِ اسلامی این دو مطلب، یعنی از دیگران نهراسیدن و از خدا ترسیدن را به عنوان صفت سلبی و ثبوتی مؤمنان ذکر میکند، چنانکه در جریان ابلاغ رسالت انبیا(علیهمالسلام) چنین فرمود: ﴿الّذین یبلّغون رسلت الله و یخشونه و لایخشون أحداً إلاّ الله) ۱ و در زمان نزول مسئله امامت و ولایت فرمود: ﴿الیوم یئِس الذین کفروا من دینکم فلاتخشوْهم واخشونِ) ۲ و درباره داوری و حکم بر اساس احکام الهی میفرماید: ﴿فلاتخشوا الناس واخشون ولاتشتروا بِئَایتی ثمناً قلیلاً ومن لم یحکُم بما أنزل الله فأُولئِک هم الکفرون) ۳ و در مسئله جهاد و مقاومت، در وصف محبّان و محبوبان الهی، با تعبیری که معنای یاد شده از آن برمیآید چنین میفرماید: ملامت هیچ سرزنشکنندهای آنان را خائف نمیکند: ﴿یأَیُّها الذین ءَامنوا من یرتدَّ منکم عن دینه فسوف یأتی الله بقومٍ یحبُّهم ویحبّونه أذلهٍ
^ ۱ – ـ سورهٴ احزاب، آیهٴ ۳۹٫
^ ۲ – ـ سورهٴ مائده، آیهٴ ۳٫
^ ۳ – ـ سورهٴ مائده، آیهٴ ۴۴٫
۴۸۵
علی المؤمنین أعزّهٍ علی الکفرین یجهدون فی سبیل الله ولایخافون لومه لائِم) ۱
نهی از خشیت از مخالفان نسبت به موحدانی که مشمول: «عظم الخالق فی أنفسهم فصغر مادونه فیأعینهم» ۲ اند کاملاً امتثال شدنی است، هر چند خداوند وسیله امنیّت آنان را فراهم میکند، چنان که وعده فرموده است: ﴿…لیبدِّلنَّهُمْ من بعد خوفهم أمناً) ۳
تذکّر: نهی از خشیت از مخالفان، با دلیل تقیّه که بر ادلّه اوّلی حاکم است معارض نیست، بنابراین، آنچه آلوسی از برخی اهل سنت نقل کرده، که وی آیه مزبور را دلیل بر حرمت تقیّهای پنداشت که امامیه آن را صحیح میدانند ۴ ، آفل وفائل است.
ثمرات تغییر قبله
آیه مورد بحث، به نکاتی اشاره دارد که میتوان از آنها به عنوان ثمرات و نتایج تغییر جهت قبله از بیتمقدس به کعبه یاد کرد. این ثمرات، با توضیح مختصری که درباره آنها ارائه میشود، عبارت است از:
۱- قطع حجّت اهل کتاب
این نکته در آیات قبل گذشت که شناخت اهل کتاب از پیامبر اسلام(صلّی الله علیه وآله وسلّم)
^ ۱ – ـ سورهٴ مائده، آیهٴ ۵۴٫
^ ۲ – ـ نهجالبلاغه، خطبهٴ ۱۹۳٫
^ ۳ – ـ سورهٴ نور، آیهٴ ۵۵٫
^ ۴ – ـ روح المعانی، ج ۲، ص ۲۶٫
۴۸۶
شناختی قریب به حس، چونان شناخت پدر از پسر بود: ﴿الذینءَاتینهُمُ الکتب یعرفونه کما یعرفون أبناءهم) ۱ زیرا اوصاف و ویژگیهای شخصی و شخصیتی و سیره آن حضرت در تورات و انجیل به خوبی بیان شده بود: ﴿الذین یتّبعون الرَّسول النَّبی الاُمّی الذی یجدونه مکتوباً عندهم فی التوریه والإنجیل یأمرهم بالمعروف وینههم عن المنکر ویُحلّ لهم الطَّیّبت ویحرّم علیهم الخبئث ویضع عنهم إصرهم والأغللَ التی کانت علیهم) ۲ ﴿محمّدٌ رَّسول الله والذین معه أشدّاء علی الکفار رحماء بینهم تریهم رکّعاً سجّداً یبتغون فضلاً من الله ورضْوناً سیماهم فی وجوههم مّن أثر السُّجود ذلک مثلهم فیالتَّوریهِ ومثلهم فی الإنجیل) ۳
یکی از ویژگیهایی که در کتابهای آسمانی در وصف پیامبر خاتم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) آمده بود و همان سبب اشکال و اعتراض اهل کتاب بر آن حضرت شده بود، عدم استقبال دائمی خاتمانبیا(صلّی الله علیه وآله وسلّم) به بیتمقدس و داشتن دو قبله و نیز معرفی کعبه به عنوان قبله دائمی آن حضرت بود، از اینرو نخستین ثمری که در این آیه برای تغییر قبله بیان شده این است که از این پس اهل احتجاج، حجتی بر مسلمانان نخواهند داشت، اگرچه ستمگران از یهود و نصارا همچنان بر لجاج و عناد خود اصرار میورزند: ﴿لئلاّ یکون للناس علیکم حجه إلاّ الذین ظلموا منهم﴾.
۲- اتمام نعمت
در قرآن کریم، تعبیر «اِتمام نعمت»، هم درباره نعمتهای مادی به کار رفته
^ ۱ – ـ سورهٴ بقره، آیهٴ ۱۴۶٫
^ ۲ – ـ سورهٴ اعراف، آیهٴ ۱۵۷٫
^ ۳ – ـ سورهٴ فتح، آیهٴ ۲۹٫
۴۸۷
است: ﴿والله جعل لکم مِّمّا خلق ظِللاً وجعل لکم مِّن الجبال أَکنناً وجعل لکم سَربیلَ تقیکم الحرّ وسَربِیلَ تقیکم بأسکم کذلک یُتمّ نعمته علیکم لعلّکم تسلمون) ۱ و هم درباره نعمتهای معنوی و تشریع احکام آمده و به تتمیم نعمت به عنوان یکی از علل تشریع آن حکم اشاره شده است، چنانکه در پایان آیه مربوط به طهارتهای سهگانه وضو، غسل و تیمّم میفرماید: ﴿…ولکن یرید لیطهّرکم ولیتمّ نعمته علیکم لعلّکم تشکرون) ۲ همچنین در پایان آیه مورد بحث که درباره قبله است میفرماید: ﴿ولاُتمّ نعمتی علیکم﴾؛ یعنی تغییر قبله و تعیین کعبه به عنوان قبله دائمی موحدان، نعمتی الهی است.
از این آیات استفاده میشود که گذشته از آنکه اصل دینْ نعمت خداوند است، هر یک از اجزا و احکام آن نیز به تنهایی نعمتی الهی است که با نزول تدریجی آنها، اصل دین و نعمت الهی تدریجاً رو به کمال نهاده، تا آنکه با نزول والاترین نعمت، یعنی ولایت امیر مؤمنان(علیهالسلام)، به کمال نهایی رسیده است: ﴿الیوم أکملت لکم دینکم و أتممت علیکم نعمتی) ۳
منظور از اتمام نعمت، همانا تتمیم نِسْبی است؛ نه نفسی، زیرا نعمتهای خدا نامحدود و نیازهای انسان فراوان است.
تمامیت علمی و عینی اسلام
کاملترین نعمت الهی دین مبین اسلام است. این دین آسمانی دو دوره تمامیت را در نهان خود دارد: یکی دوره تمامیّت علمی و دیگری دوره تمامیت
^ ۱ – ـ سورهٴ نحل، آیهٴ ۸۱٫
^ ۲ – ـ سورهٴ مائده، آیهٴ ۶٫
^ ۳ – ـ سورهٴ مائده، آیهٴ ۳٫
۴۸۸
عینی. دوران تمامیت علمی و تقنینی و هبوط وحی از سپهر غیب به زمین شهادت مراحل فراوانی را پشت سر گذاشت که به عنوان نمونه از طهارتهای سهگانه، تغییر قبله، فتح مکه و مانند آن میتوان نام برد.
هرگز آنچه در مسئله قبله مطرح شد به مثابه وعده و بشارت فتح مکه نیست، تا جریان فتح مکه به منزله انجاز آن وعده باشد، زیرا همانطور که استاد علامه طباطبایی(قدّسسرّه) فرمودهاند آنچه در آیه مورد بحث واقع شده و آنچه در جریان فتح مکه ذکر شده ۱ هر دو با کلمه «لام» همراه است که پیام هر دو یک چیز است؛ یعنی تغییر قبله و رخداد فتح مکه هر دو برای اتمام نعمت است؛ نه اینکه یکی وعده به اتمام نعمت و دیگری انجاز آن باشد و اگر آیهای در قرآن به مثابه انجاز وعده اتمام نعمت باشد، آیه ﴿الیوم أکملت لکم دینکم و أتممت علیکم نعمتی) ۲ است.
دوران تمامیت عینی، سیطره خارجی و هَیْمنه وجودی اسلام در پهنه تاریخ و گستره زمین مقاطع بیشماری داشته و دارد تا اینکه آیه کریمه ﴿لیُظهره علیالدّین کلِّه) ۳ تجلّی کند و جمله ﴿و الله مُتمّ نوره) ۴ تحقق عینی یابد و شاید تعبیر از آن نعمت به نور به لحاظ تحقق عینی آن باشد. البته جریان فتح مکه و مانند آن از مسائل عینی اسلام بود؛ نه علمی آن؛ لیکن هرگز فتح محدود بقعهای از زمین در برابر برنامه جهان شمول اسلام مصداق اتمام نور
^ ۱ – ـ سورهٴ فتح، آیهٴ ۲٫
^ ۲ – ـ سورهٴ مائده، آیهٴ ۳٫
^ ۳ – ـ سورهٴ توبه، آیهٴ ۳۳؛ سورهٴ فتح، آیهٴ ۲۸؛ سورهٴ صفّ، آیهٴ ۹٫
^ ۴ – ـ سورهٴ صفّ، آیهٴ ۸٫
۴۸۹
کامل نخواهد بود، پس آنچه در برخی از تفاسیر مانند المنار ۱ آمده ناتمام است، هر چند مطالب آن کتاب توجیه وجیهی برای تطوّر قبله از بیت مقدس به کعبه است، زیرا کعبه در اوایل بعثت بتکده رسمی وثنیها بود و رسول گرامی(صلّی الله علیه وآله وسلّم) نظیر ابراهیم خلیل(علیهالسلام) مأمور به تطهیر آن بود و استقبال به بتکده توجیه علمی و دینی نداشت. بعد از هجرت و تقویت بنیان اسلام که امید تطهیر آن میرفت، برای تهیّه زمینه تطهیر آن، قبله رسمی مسلمانان شد. غرض آنکه توجیه مزبور میتواند سبب تطور قبله باشد؛ لیکن هرگز انجاز وعده اتمام نعمت نخواهد بود ۲٫
۳- اهتدا و راهیابی مسلمانان
اهتدا به معنای راهیابی و خروج از تحیّر و سرگردانی است. با تعیین کعبه به عنوان قبله نهایی و دائمی، مسلمانان از تحیّر ناشی از اعتراض و طعن تحقیرآمیز مشرکان و اهل کتاب، درباره عدم استقبال رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) به قبله نیاکان صالح خود و روکردن آن حضرت به بیتمقدس و عدم استقلال در قبله، رهایی یافتند، از اینرو خدای سبحان پس از فرمان استقبال کعبه به مسلمانان، میفرماید: باشد که شما با این دستور، مهتدی و راهیاب شوید: ﴿ولعلّکم تهتدون﴾.
صراط مستقیم امت اسلامی در مسئله قبله، توجه به کعبه مقدسه است که خداوند مسلمانان را به آن هدایت فرمود: ﴿سیقول السفهاء من الناس ما ولّهم عن قبلتهم التی کانوا علیها قل لله المشرق والمغرب یهدی من یشاء إلیصِرطٍ
^ ۱ – ـ تفسیر المنار، ج ۲، ص ۲۵٫
^ ۲ – ـ المیزان، ج ۱، ص ۳۲۹٫
۴۹۰
مستقیمٍ) ۱ و همانگونه که در مقابل نعمتْ شکرگزاری واجب است، در برابر هدایت الهی اهتدا ضروری است، که این خود شکر نعمت هدایت است.
تذکّر: تعبیر لعلّ در جمله ﴿و لعلّکم تهتدون﴾ برای آن است که در مورد آن احتمال ناسپاسی میرود، هر چند از نظر علم الهی شکر و کفر پرهیزکاران و تبهکاران معلوم است.
٭ ٭ ٭
^ ۱ – ـ سورهٴ بقره، آیهٴ ۱۴۲٫
۴۹۱
بازدیدها: 0