فَمَنْ خَافَ مِن مُوصٍ جَنَفاً أَوْ إِثْماً فَأَصْلَحَ بَیْنَهُمْ فَلاَ إِثْمَ عَلَیْهِ إِنَّ اللهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ (۱۸۲)
گزیده تفسیر
چنانچه وصیّت موصی، به منکر گرایش داشته و از حق و معروف برکنار و منحرف یا با گناه آمیخته و منشأ ترس از رخدادی تلخ در آینده باشد، تغییر مصلحانه آن برای اصلاحِ بین بازماندگان متوفّا رواست و بر تغییر دهنده چنان وصیت جائرانه فتنهانگیز و زیانبار گناهی نیست، بلکه اصلاح آن واجب کفایی است و غفران و رحمت الهی برای آن تغییردهنده است، چنان که اگر وصیتکنندهای توفیق تغییر در متن وصیتنامه بعدی بهره او شد مشمول غفران و رحمت مزبور است.
تفسیر
مفردات
خاف: خوف در برابر امن، حالتی نفسانی است که انسان با دیدن علایمی ظنی یا حتمی منتظر پیشآمد رخدادی ناگوار باشد؛ همچنان که در رجا و طمع انسان براساسِ چنان علایمی توقعِ امر خوشایندی را دارد ۱٫
^ ۱ – ـ مفردات، ص۳۰۳، «خ و ف».
۲۴۹
جنفاً: جنف به معنای انحراف از صراط مستقیم و تمایل به گمراهی است ۱٫ در برابر آن حنف است که به معنای انصراف از ضلالت و تمایل به استقامت و درستی است ۲٫ خلیل فراهیدی میگوید:
جنف به معنای انحراف در کلام و در همه امور است. این واژه به معنای حیف (انحراف ظالمانه) است، با این تفاوت که حیف خاص است و برای انحراف در داوری و خصوص گرایش یکسویه حاکم بهکار میرود؛ ولی جنف عام است و برای هر نوع انحراف و گرایش به باطل بهکار میرود؛ مانند ﴿فَمَنْ خَافَ مِن مُوصٍ جَنَفا﴾ و ﴿غَیرَ مُتَجانِفٍ لاِثم) ۳
تناسب آیات
آیه گذشته تبدیل هرگونه وصیتی را مجاز دانست. اکنون این آیه گویا مواردی را از آن عموم استثنا میکند و آن اینکه اگر وصیّت به منکر بود یا به آن گرایش داشت، در تغییر آن به معروف گناهی نیست، بلکه بر هر کس که قادر باشد اصلاح آن واجب کفایی است.
٭ ٭ ٭
جواز تغییر و اصلاح برخی وصایا
گاهی ممکن است کسی عمری را به فلاح و صلاح گذرانده باشد؛ لیکن در
^ ۱ – ـ مفردات، ص ۲۰۷، «ج ن ف».
^ ۲ – ـ همان، ص۲۶۰، «ح ن ف».
^ ۳ – ـ سوره مائده، آیه ۳؛ ترتیب کتاب العین، ج۱، ص۳۲۳، «ج ن ف».
۲۵۰
پایان عمر به وصیت فتنهانگیز و فسادگر اقدام کند و دوزخی گردد، چنان که رسول گرامی(صلّی الله علیه وآله وسلّم) درباره کسی که همه بندههای خود را آزاد کرد و چیزی برای وارثان خود نگذاشت فرمود: همت گماردم که خود را راضی کنم تا بر چنین مردهای (که وصیت ناروا کرد) نماز نگزارم: «لقد هَمَمْتُ ألاّ اُصلّی علیه» ۱
چنانچه بیم آن رود که وصیّت موصی چنین با گناه و انحراف از حقّ آمیخته باشد، مانند آنکه بعضی از وارثان را از ارث محروم کرده یا زاید بر ثلث وصیت کرده یا برای اضرار به ورثه به دروغ اقرار به بدهی کرده باشد، تغییر وصیّت برای اصلاح بین بازماندگان متوفّا منعی ندارد و گناهی بر تغییر دهنده نیست.
آیه قبل تبدیل هرگونه وصیّتی را غیرمجاز دانست. آیه مورد بحث گویا مواردی را از آن عموم استثنا میکند و آن اینکه اگر مُوصی به منکَر وصیت کرد یا به آن سمت گرایش داشت، چنانچه وصی، وارث، شاهد، ناظر یا شخصی دیگر وصیت منکَر را تغییر داده و آن را معروف کند، گناهی بر او (تغییر دهنده) نیست، بلکه در صورت پیدایش چنین وصیّت جائرانهای که زمینه فتنه و فساد را به همراه دارد اصلاح آن به نحو واجب کفایی بر هر کسی که قادر باشد لازم است. البته مسئولیتِ ولی، وصی، حاکم و مانند آن بیش از شاهد، ناظر و نظیر آن است، همانگونه که کیفیّت تغییر مصلحانه آنان یکسان نیست.
توضیح اینکه رخداد آینده برای قاطع یا مطمئن به آن سه حالت دارد: یکی آنکه بیاثر باشد، زیرا شخص قاطع یا مطمئن نسبت به آن حادثه، بیگانه است. دیگری آنکه نشاطاآور و امیدبخش باشد، زیرا شخص مزبور نسبت به آن بهره میبرد. سوم آنکه هراسآور باشد، چون شخص یاد شده نسبت به آن
^ ۱ – ـ الجامع لاَحکام القرآن، مج۱، ج۲، ص۲۵۳٫
۲۵۱
متضرر میشود، بنابراین مقصود از خوف حالت نفسانی است که از یقین یا طمأنینه خاص به وقوع حادثهای پدید میآید و این ترس چنان که اشاره شد هماره از مستقبل است؛ نه از ماضی. حال با توجه به اینکه عنوان خوف ناظر به آینده است و ایصای وصیت کننده مطلب گذشته است ممکن است سؤال شود چگونه ایصای گذشته منشأ خوف میشود که منشأ آن همواره چیزی است که در آینده مطرح است؟
مصحّح این تعبیر آن است که هرچند ایصای موصی مطلب گذشته است؛ لیکن عمل به آن و قلمرو نفوذ آن چیزی است که در آینده ظهور میکند و چون آینده مولود چنین گذشتهای است و هرگونه رخداد تلخی که در آینده ظهور کند ریشه در گذشته دارد، از اینرو گذشته، یعنی ایصای موصی را منشأ هراس از آینده قرار داد.
به هر تقدیر، صلاح جامعه و نجات آن از فتنه و فسادْ مطلوب همگان است، از اینرو در جامعه اسلامی هر کسی که توان سدّ فساد و تولید صلاح را دارد میتواند به چنین تغییر و تبدیلی مبادرت کند و هیچ گناهی بر او در تغییر مسیر وصیت زیانبار نیست.
راز ترخیص تغییر
جواز تغییر وصیّت و اصلاح وصیتنامه که زمینه اصلاح بین بازماندگانِ مُتَوفّا اعم از وارث و غیر وارث است اختصاصی به صورت تعمّد موصی ندارد، زیرا وصیّت جائرانه منشأ فتنه است؛ خواه وصیّت کننده روی علم و عمد چنین جوری را مرتکب شده باشد و خواه روی عاطفه غیر معقول یا گرایش و گریز
۲۵۲
احساسی چنین کاری کرده باشد. البته صرف ترجیح برخی از بستگان بر دیگری در کیفیت توزیع ثلث (نه در تسهیم سهام ارث) نه اثم است و نه جَنَف، ازاینرو مجوّز تغییر وصیت نخواهد بود. به تعبیر شیخ طوسی اگر برای بسته نزدیک یک ثلث از ثلث و برای شخص دور دو ثلث از آنرا در نظر گرفت چنین نابرابری یا ترجیح غیر مترقّبی موجب جواز تغییر نیست ۱ ، زیرا چنین کاری گناه نیست.
اهتمام اسلام به صلاح جامعه موجب ترخیص چنین تغییری است و حتی در صورت گرایش و جهتگیری وصیّت بهخلافِ حق بدون ابتلا به متن گناه، تغییر آنرا تجویز کرده است.
این تغییر نه اختصاصی به بعد از مرگ دارد و نه مختص به بازماندگان موصی است، زیرا صبغه اصلاح و جلوگیری از فتنه و فساد دارد و دارای مصلحت مطلق است.
زمان تغییر و شخص تغییر دهنده
بعضی گفتهاند: مقصود از آیه آن است که چنانچه وصیّتکننده به سبب جهل به مسئله یا ناسازگاری با بعضی از ورثه، بر امری خلاف وصیّت کرد، اگر هنگام تنظیم وصیّت، شخصی او را هدایت کند و بین او و وارثان، صلح و صفا برقرار سازد تا طبقِ دستور قرآن وصیّت کند، گناهی نکرده است ۲٫
این برداشت، لطیف است؛ لیکن با سباق آیه و سیاق آیاتِ سهگانه
^ ۱ – ـ التبیان، ج۲، ص۱۱۲٫
^ ۲ – ـ همان.
۲۵۳
سازگار نیست، زیرا این سه آیه سه حکم مرتبط را بیان میکند:
۱- انسان باید هنگام مرگ وصیت کند.
۲- اگر وصیّت کرد به وظیفه خود عمل کرده و کسی حق تبدیل آنرا ندارد و گناه تغییر فقط بر عهده تبدیل کننده است.
۳- هر تغییری معصیت نیست، بلکه تغییر از حقّ به باطل معصیت است؛ نه از باطل به حقّ.
همان طور که گفته شد، عنصر محوری این آیات به جریان و نحوه عمل پس از مرگ موصی مربوط است و راز اینکه قرآن حکیم خودِ موصی را منشأ خوف جَنَف و اثم قرار داده این است که منشأ فسادْ وصیت جائرانه اوست.
راز نفی گناه به جای اثبات اجر
سرّ اینکه خداوند درباره اصلاحکننده وصیّت فرمود: «گناهی بر او نیست» و از مأجور بودن وی سخن نگفت آن است که غالباً میانجی اصلاح، با پرسوجو موجب منقصت ذیحق میشود و شاید تصور شود که این کار گناه است، ازاینرو نیاز بود خداوند برای نفی چنین تصوری بفرماید: آنگاه که تغییر دهنده قصد اصلاح داشته باشد، گناهی بر او نیست ۱٫
نکته: غفور و رحیم بودن خداوند میتواند فراگیر بوده، هم راجع به وصیتکنندهای باشد که توفیق اصلاح متن وصیتنامه بهره او میشود و هم ناظر به وصی، وارث، شاهد، موصی له و… باشد. البته ظهور آن نسبت به تغییردهنده بیشتر است، چنان که سیاق و سباق آن راجع به دیگران است؛ نه خود موصی.
^ ۱ – ـ التبیان، ج۲، ص۱۱۳٫
۲۵۴
بحث روایی
۱- مورد جواز تغییر
علیّ بن إبراهیم، عن أبیه، عن رجاله، قال: قال: «إنّ الله عزّوجلّ أطلق للموصی إلیه أن یغیّر الوصیه إذا لم یکن بالمعروف وکان فیها حَیْف ویردّها إلیالمعروف؛ لقوله عزّوجلّ: ﴿فَمَن خافَ مِن موصٍ جَنَفًا اَو اِثمًا فَاَصلَحَ بَینَهُم فَلاَاِثمَ عَلَیه) ۱
عن یونس بن عبدالرّحمن رفعه إلی أبیعبدالله(علیهالسلام) فی قوله تعالی: ﴿فَمَن خافَ مِن موصٍ جَنَفًا اَو اِثمًا فَاَصلَحَ بَینَهُم فَلاَاِثمَ عَلَیه﴾ قال: «یعنی إذا اعتدی فی الوصیه إذا زاد علی الثلث» ۲
قال الصادق(علیهالسلام): «إذا أوصی الرّجل بوصیه، فلا یحلّ للوصی أن یغیّر وصیته یوصیها، بل یمضیها علی ما أوصی، إلاّ أن یوصی بغیر ما أمر الله؛ فیعصی فی الوصیّه ویظلم فالموصی إلیه جائز له أن یردّه إلی الحقّ، مثل رجل یکون له ورثه فیجعل المال کلّه لبعض ورثته ویُحرم بعضاً فالوصیّ جایز له أنیردّه إلی الحقّ وهو قوله ﴿جَنَفًا اَو اِثمًا﴾ فالجنف المیل إلی بعض ورثته دون بعض والإثم أن یأمر بعماره بیوت النیران واتّخاذ المسکر؛ فیحلّ للوصیّ أنلایعمل بشیء من ذلک» ۳
اشاره: أ. عمل به وصیّت واجب است و تغییر آن حرام، مگر خلاف دستور خدا باشد؛ مانند محروم کردن برخی از ورثه یا وصیّت به مصرف ثلث در تعمیر
^ ۱ – ـ الکافی، ج۷، ص۲۰ ۲۱٫
^ ۲ – ـ علل الشرایع، ج۲، ص۲۸۹٫
^ ۳ – ـ تفسیر القمی، ج۱، ص۶۵٫
۲۵۵
آتشکده یا تهیّه شراب.
در روایت اخیر، «جَنَف» به معنای میل به بعضی از ورثه دانسته شده است که از باب تطبیق بر بعضی مصادیق است، وگرنه به معنای میل به انحراف است، چنانکه گذشت. این روایت، مؤید استظهاری است که در تفسیر آیه آمد.
ب. همانطور که قرار دادن تمام مال برای بعضی از وارثان نموداری از جَنَف و اثم است، جواز تغییر وصیّت برای موصی الیه نیز نمونهای از کسانی است که تغییر برای آنان رواست و اینگونه از تمثیلها و تطبیقها به لحاظ غالب است.
۲- شبهه نسخ در آیه
عن محمّد بن سوقه قال: سألت أبا جعفر(علیهالسلام) عن قول الله تبارک و تعالی: ﴿فَمَن بَدَّلَهُ بَعدَ ما سَمِعَه… ﴾ قال: «نسختها الآیه التی بعدها قوله عزّوجلّ: ﴿فَمَن خافَ مِن موصٍ جَنَفًا اَو اِثمًا فَاَصلَحَ بَینَهُم فَلاَاِثمَ عَلَیه﴾ قال: «یعنی الموصی إلیه إن خاف جنفاً من الموصی فیما أوصی به إلیه ممّا لایرضی الله به من خلاف الحقّ فلا إثم علیه أی علی الموصی إلیه أن یبدّله إلیالحقّ وإلی ما یرضی الله به من سبیل الخیر» ۱
اشاره: نسخ در این روایت، نسخ اصطلاحی نیست، بلکه مراد تفسیر آیه به آیه است و مشابه آن در روایات، فراوان دیده میشود ۲٫ از اینجا میتوان
^ ۱ – ـ الکافی، ج۷، ص۲۱٫
^ ۲ – ـ وسائل الشیعه، ج ۱۹، ص۳۵۲۳۵۱؛ المیزان، ج۱، ص۴۴۱٫
۲۵۶
بحث گذشته درباره آیه ارث و آیه وصیت را که گاهی در آن از منسوخ شدن آیه وصیت به وسیله آیه ارث سخن به میان میآمد بر همین منوال حمل کرد.
۳- تبدیل وصیّت منکر به معروف
عن أبی جعفر(علیهالسلام) قال: «قضی أمیرالمؤمنین(علیهالسلام) فی رجلٍ توفّی وأوصی بماله کلّه أو أکثره؛ فقال: الوصیّه تردّ إلی المعروف غیر المنکر؛ فمن ظلم نفسه وأتی فی وصیّته المنکر والحیف فإنّها تردّ إلی المعروف ویترک لأهل المیراث میراثهم» ۱
اشاره: تغییر وصیّتی که آمیخته با جور و گناه باشد منعی ندارد؛ لیکن وجوب یا استحباب آن بحثی جدا میطلبد. مهمترین مسئول تغییر یاد شده در زمان استقرار حکومت اسلامی ولی جامعه است. مطلب یاد شده گذشته از آنکه مورد عنایت نصّ خاص است مشمول ادله فراگیر نهی از منکر خواهد بود.
٭ ٭ ٭
^ ۱ – ـ وسائل الشیعه، ج ۱۹، ص ۳۵۲٫
۲۵۷
بازدیدها: 629