تفسیر تسنیم (اجمالی)| جلد نهم، سوره بقره، آیه۱۸۳و۱۸۴

خانه / قرآن و عترت / قرآن / تفاسیر متنی / تفسیر تسنیم (اجمالی)| جلد نهم، سوره بقره، آیه۱۸۳و۱۸۴

روزه به ظاهر تکلیفی شاق می‌نماید، ازاین‏رو خداوند سبحان حکم آن را با تعبیرهای مختلف و از جمله با ذکر پیشینه و فایده آن آورده است، چنان که وجوب آن را با جمله‌ای خبری و مصدّر به خطاب ﴿یاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا﴾ بیان کرده که نشان اهمیت موضوع و برای تعظیم مخاطب و تعبیری عاطفه‌برانگیز و مسئولیت‌بخش و بدین معناست که اگر مؤمن هستید مقتضای ایمانتان امتثالِ این حکم است.

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَی الَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ» (۱۸۳) «أَیَّاماً مَعْدُودَاتٍ فَمَن کَانَ مِنْکُم مَرِیضاً أَوْ عَلَی سَفَرٍ فَعِدَّهٌ مِنْ أَیَّامٍ أُخَرَ وَعَلَی الَّذِینَ یُطِیقُونَهُ فِدْیَهٌ طَعَامُ مِسْکِینٍ فَمَن تَطَوَّعَ خَیْراً فَهُوَ خَیْرٌ لَهُ وَأَن تَصُومُوا خَیْرٌ لَکُمْ إِن کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ» (۱۸۴)

گزیده تفسیر
روزه به ظاهر تکلیفی شاق می‌نماید، ازاین‏رو خداوند سبحان حکم آن را با تعبیرهای مختلف و از جمله با ذکر پیشینه و فایده آن آورده است، چنان که وجوب آن را با جمله‌ای خبری و مصدّر به خطاب ﴿یاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا﴾ بیان کرده که نشان اهمیت موضوع و برای تعظیم مخاطب و تعبیری عاطفه‌برانگیز و مسئولیت‌بخش و بدین معناست که اگر مؤمن هستید مقتضای ایمانتان امتثالِ این حکم است.
۲۵۸

روزه بر امتهای گذشته نیز واجب بوده است و مسلمانان در اصل این تکلیف، یعنی وجوب روزه فی‌الجمله، و نه در ویژگیها و کمّیت و کیفیت آن، چونان همه یا برخی امتهای پیشین یا انبیای سلف هستند. این بیان، یعنی تشبیه و تنظیر اصل کتابت روزه به کتابت آن، نه روزه‌ها به یکدیگر، نیز برای تأکید و ترغیب به روزه و تأنیس و تطییب نفس است.
هدف روزه تقواست. روزه به یقین سبب نیل به تقوای عبادی است و کاربرد کلمه «لعلّ» در این باره راجع به مقام فعل، یعنی بهره‌برداری سالکان و به لحاظ شروع کار و امکان به پایان نبردن آن است؛ نه راجع به علم خداوند یا به لحاظ تلازم روزه با تقوا و ایصال به آن.
بیمار و مسافر با شرایطی خاص از حکمِ عامِ وجوب روزه مستثنا هستند و در زمانی دیگر، پس از رفع عذرشان قضای روزه بر آنان واجب است. بیان آیه شریفه در این باره عزیمت است، نه رخصت، بنابراین روزه گرفتن بیمار و مسافر (با قیودی خاص) مشروع نیست، بلکه حکم اوّلی آنها روزه ایام دیگر است و تعبیر خیربودن صوم ربطی به روزه در حال مرض و سفر ندارد.
آنان نیز که برای روزه داشتن باید همه طاقت خویش را صرف کنند، مانند سالمندان و مبتلایان به بیماری عطش که توان روزه گرفتن ندارند و روزه برای آنها توانفرسا و همراه با زحمت و مشقت است، می‌توانند به جای روزه فدیه بپردازند، هرچند برای اینان روزه گرفتن از روی رضا و رغبت بهتر و برتر از پرداخت فدیه است. از افراد مُطیق وجوبِ قضا نیز برداشته شده و کفاره و بدل مالی آن، دادن طعام به مسکین است که بر آنان به نحو واجب تخییری واجب است.
روزه آثار و برکات فراوانی دارد که برای جامعه بشری علم به آنها در پرتو ایمان به وحی و استماع آیات آن و تحلیل عمیق علمی آنها ممکن است.
۲۵۹

تفسیر

مفردات
الصیام: «صوم» در اصل، خودداری از فعل است؛ خواه خوردن و آشامیدن یا سخن گفتن یا راه رفتن باشد و در شرع مقدس، آن است که مکلّف همراه با نیّت از بامداد تا شامگاه از خوردن و آشامیدن و… بپرهیزد ۱٫
برخی صوم را به معنای رفعت یاد کرده‌اند، زیرا درجه روزه از رتبه عبادتهای دیگر برتر است ۲٫ بعضی معنای لغوی آن‏را ترک اکل و شرب به قصد قربت دانسته‌اند، زیرا قبل از اسلام صوم به همین معنا بود و اینکه فقیهان معنای مزبور را اصطلاح شرعی دانسته‌اند، نه معنای لغوی، مخالف گفته‌های لغوی است ۳٫
لازم است عنایت شود که اگر در لغتِ ناب چنین باشد حتماً میراث انبیای پیشین را که در بین مردم صبغه عرفی یافته بود ضبط کرده‌اند.
اَیّاماً: «ایاماً» را برخی نظیر طبری منصوب به فعل مقدّر، یعنی «تصوموا»، دانستند ۴ و عدّه‌ای مانند زمخشری آن‏را منصوب به ﴿الصّیام﴾ دانستند ۵٫ ابوحیان اندلسی در نقد نظر زمخشری آن را خطا پنداشته و فاصله بین ﴿الصّیام﴾ و ﴿اَیّاماً﴾ را مانع آن دانسته است ۶٫
^ ۱ – ـ مفردات، ص ۵۰۰، «ص و م».
^ ۲ – ـ رحمه من الرحمن، ج۱، ص۲۵۶٫
^ ۳ – ـ التحریر، ج۲، ص۱۵۴٫
^ ۴ – ـ جامع البیان، مج۲، ج۲، ص۱۷۲٫
^ ۵ – ـ الکشاف، ج۱، ص۲۲۵٫
^ ۶ – ـ تفسیر البحر المحیط، ج۲، ص۳۷٫
۲۶۰

مقصود از «ایام معدود» به نظر اکثر محققان، همان ماه رمضان است ۱٫
معدودات: «عدد» یکهای ترکیب یافته و «عدّ» ضمیمه کردن اعداد به یکدیگر است. واژه عدّ در مواردی مجازاً آورده می‌شود؛ مانند اینکه برای بیان اندک بودن شی‏ء گفته می‌شود: «شی‏ء معدود و محصور»، همچون وصف «أیام» به آن در آیه ﴿اَیّامًا مَعدودَهً) ۲ در مقابل آنچه به علّت کثرتش شمارش پذیر نیست ۳٫
امین الاسلام طبرسی می‌گوید:
کاربرد «معدودات» برای شی‏ء قلیل فراوان است و هر عددی، خواه قلیل یا کثیر، معدود است؛ ولی دلالت معدودات بر قلّت بیشتر است، چون هر قلیلی با «الف» و «تا» جمع بسته می‌شود ۴٫
سفر: سفر، کنار زدن پرده است ۵ و انسانی را که از وطن خود کوچ می‌کند مسافر می‌گویند، چون روپوش و کاشانه‌ای را که در آن پوشیده شده بود از چهره خویش کنار می‌زند و خود را در زمین وسیع و خالی آشکار می‌کند ۶ ؛ به بیان دیگر، در سفر، انسانها از نهانخانه‌های خود آشکار می‌شوند ۷٫
سُفره به معنای غذای سَفَر است و پوست (یا پارچه و…) مخصوص را
^ ۱ – ـ جامع البیان، مج۲، ج۲، ص۱۷۴؛ تفسیر البحر المحیط، ج۲، ص۳۶٫
^ ۲ – ـ سوره بقره، آیه ۸۰٫
^ ۳ – ـ مفردات، ص۵۵۰ ۵۵۱، «ع د د».
^ ۴ – ـ مجمع البیان، ج۲۱، ص۵۳۱٫
^ ۵ – ـ المصباح، ص۲۷۹، «س ف ر».
^ ۶ – ـ تفسیر البحر المحیط، ج۲، ص۳۲٫
^ ۷ – ـ معجم مقاییس اللغه، ج۳، ص۸۲، «س ف ر».
۲۶۱

سفره گویند، چون غذای سفر در آن است ۱٫
منظور از ﴿عَلی سَفَر﴾ در آیه، کوچ کردن و در حال مسافرت بودن است (نه آنکه هنوز سفر نکرده یا از سفر بازگشته است) که در این حال، روزه در ایام دیگری بر انسان واجب می‌گردد.
راز تفاوت تعبیر درباره مرض و سفر: ﴿فَمَن کانَ مِنکُم مَریضًا اَو عَلیسَفَر﴾ این است که مرض بر بیمار قاهر است، از این‏رو نمی‌توان شخص را مسلّط بر مرض دانست و گفت «علی مَرَضٍ»؛ لیکن سفر مقهور شخص است و با تصمیم او پدید می‌آید، از این‏رو می‌توان گفت «علی سفرٍ» ۲
اُخر: جمع «أُخری» به معنای دیگر است؛ مانند کُبَر جمع کُبری به معنای بزرگ‌تر ۳ : ﴿اِنَّها لاَحدَی‌الکُبَر) ۴ اُخر به اعتبار موصوفش (ایام) به صورت مؤنث و جمع آمده است ۵٫
یطیقونه: طاقت آن مقدار از کار را گویند که انسان با مشقت آن را انجام دهد و این به طوقی می‌ماند که محیط بر شی‏ء است ۶٫ «فلان أطاق الشی‏ء» یعنی با مشقت و زحمت کار را انجام داد ۷٫ مطیق کسی است که برای انجام کاری همه توان خود را به کار می‌گیرد و در برابر، موسِع کسی است که توان بیش از آن کار را دارد.
^ ۱ – ـ معجم مقاییس اللغه، ج۳، ص۸۳، «س ف ر».
^ ۲ – ـ ر.ک: تفسیر البحر المحیط، ج۲، ص۳۹٫
^ ۳ – ـ التحقیق، ج۱، ص۳۰ ۳۱، «ا خ ر».
^ ۴ – ـ سوره مدثّر، آیه ۳۵٫
^ ۵ – ـ المصباح، ص۸، «أ خ ر».
^ ۶ – ـ مفردات، ص۵۳۲، «ط و ق».
^ ۷ – ـ التفسیر الوسیط، ج۱، ص۳۸۴٫
۲۶۲

تناسب آیات
این بخش از آیات که در آیه نخست (۱۸۳) و پایانی آن (۱۸۷) کلمه تقوا آمده است راهی نو از راههای تقوا را شرح می‌دهد؛ یعنی روزه نیز از راههای رسیدن به تقواست، همان گونه که عبادت خدای متعالی راهی به آن و قصاص که در آیات قبل مطرح شد، از عوامل آن است ۱٫
سه آیه‏نخست از این بخش که به دلالت سیاقْ با هم نازل شده، مجموعاً غرضی واحد دارند که همان وجوب روزه ماه مبارک رمضان است. توضیح اینکه، ﴿اَیّامًا مَعدودَات﴾ در آیه دوم، ظرف و به ﴿الصّیام﴾ در آیه نخست متعلق است و ﴿ شهر رمضان﴾ در آیه سوم، یا خبر مبتدایی محذوف، یعنی «هو» است که به ﴿اَیّامًا مَعدودَات﴾ باز می‌گردد، یا مبتدای خبری محذوف است؛ به این بیان: «شهر رمضان هو الذی کتب علیکم صیامه»، یا بدل از ﴿الصّیام﴾ در آیه نخست است. بنابر هر یک از این فرضها، ﴿شَهرُ رَمَضان﴾ بیان و توضیحی برای ﴿اَیّامًا مَعدودَات﴾ است که در آنها روزه واجب است و دو آیه نخست، مقدمه و زمینه‌ساز حکم و دستوری است که در آیه سوم خواهد آمد، زیرا این حکم، یعنی وجوب روزه ماه مبارک رمضان، به طور طبیعی بر مخاطبان، سخت و سنگین است ۲٫
تحلیل دیگر در باره تناسب و پیوستگی این سه آیه با یکدیگر آن است که تکلیف امّت اسلامی در ابتدا طبق همان احکام کتابهای آسمانی پیشین بود، پس همان‌گونه که در ابتدا به استقبال قبله‌هل کتاب مأمور بودند و در نهایت به
^ ۱ – ـ الاساس فی التفسیر، ج۱، ص۴۱۱٫
^ ۲ – ـ المیزان، ج۲، ص۴ ۵٫
۲۶۳

رویکرد به کعبه مأمور شدند، در روزه نیز ابتدائاً امر شدند که روزهای اندکی روزه بگیرند: ﴿اَیّامًا مَعدودَات﴾ و سرانجام به یک ماه تمام روزه‌داری مأمور شدند ۱٫ طبق این تحلیل، امری را که آیه‏قبل در باره ایام، مبهم گذارده و بر افراد توانمند واجب تخییری قرار داد، آیه‌خیر (۱۸۵) آن را معین و حتمی ساخت ۲٫
این تحلیل ناتمام است، زیرا روزه در اسلام، از صدر تا ساقه، غیر از ماه مبارک رمضان نبوده است.
برخی مفسران، ﴿یاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا کُتِبَ عَلَیکُمُ الصّیام﴾ را جمله مستأنفه بیانیه دانسته و گفته‌اند: این آیه، از آیه قبل جداست، زیرا در آن به غرضی دیگر منتقل می‌شود ۳٫ در آیات این بخش از سوره بقره، برخی دیگر از احکام بیان می‌شود و روشن است که بین حکمی که در آیه‌ای آمده با حکمی که آیه پس از آن بیان می‌کند به تناسبْ نیاز نیست ۴٫
ابن عاشور، تناسب بین آیات مورد بحث با آیات قبل را چنین ترسیم کرده است:
پس از اباحه اکل در آیه ۱۷۲، از آنجا که طبع انسانْ استیثار و تخصیص مواهب و منابع به خویش است، خدای سبحان با امر به چشم‌پوشی از محرمات، واجب کردن زکات و امر به وصیت در باره مال، انسان را به زهد و گذشت از مال و صرف نظر از بهره‌مندیهای دنیایی رهنمون ساخت. در وصیت،
^ ۱ – ـ نظم الدرر، ج۱، ص۳۳۸٫
^ ۲ – ـ همان، ص۳۴۲٫
^ ۳ – ـ تفسیر التحریر و التنویر، ج۲، ص۱۵۳٫
^ ۴ – ـ تفسیر المنار، ج۲، ص۱۴۳٫
۲۶۴

گذشتِ از مال برای کسی بود که از آن منتفع می‌شد و در این آیه امر به امساک و گذشت از مال و دنیا، نه برای کسی که به آن نیازمند است بلکه برای خدایی است که آن را آفریده است. این امر تنها برای تزکیه و تطهیر نفس است تا مهیا و لایق دریافت حکمت شود.
افزون بر این، مناسبت روزه با قصاص و وصیت آن است که قصاص، قتل حسّی نفس و روزه قتل شهوت است که سبب آمیزش می‌شود و آن نیز موجود شدن حسّی نفس را در پی دارد. قصاص، حیات پیکرها را تضمین می‌کند و نتیجه روزه، حیات روحهاست. قصاص، اِحسان به آسیب دیده را یادآور می‌شود و اِحسانْ دعوت کننده به پیراستگی از دنیا و آراستگی به اوصاف فرشتگان است. بدین مناسبت پس از آیه‏قصاص، آیه وصیت آمد که پرهیزگاران را به پیراستگی از دنیا به گاهِ همراهی و پیوستن به فرشتگان امر می‌کرد. این آیه به مغفرت و رحمت ختم شد تا اشاره کند به روزه‌دار که نزدیک‌ترین فرد به مغفرت و رحمت است ۱٫
بعضی تناسب را چنین ترسیم کرده‌اند که:
قصاص بسیار مشقت‌بار است و وصیت به مال کمتر از قصاص مشقت بار است و روزه از آن دو کمتر، بنابراین، سیر نزولی از الاَشقّ فالاَشقّ فالشاقّ صورت پذیرفت ۲٫
^ ۱ – ـ نظم الدرر، ج۱، ص۳۳۶ ۳۳۷٫
^ ۲ – ـ تفسیر البحر المحیط، ج۲، ص۳۵٫
۲۶۵

در این باره مطلبی است که در بخش اشارات خواهد آمد.
٭ ٭ ٭

اهمّیت روزه
روزه در شمار ارکان و مبانی اسلام است ۱ ، ازاین‏رو خدای سبحان اصول کلی آن را مبسوطاً در قرآن بیان فرموده است.
اهمیت ویژه روزه سبب شده تا حکم آن با تعبیر عاطفه برانگیز و مسئولیت‏بخشِ ﴿یاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا﴾ شروع شود؛ یعنی مؤمن باید به مقتضای ایمانش این حکم را امتثال کند. البته گاهی این خطاب، برای عظمت بخشیدن به مؤمنان است، بنابراین، خطاب مزبور گاهی به سبب اهمیت موضوع و گاه برای تعظیم مخاطب است.
تعبیر غالبی و بیانِ رایج قرآن کریم درباره وجوب روزه و وجوب نماز یکسان است؛ یعنی همان‌گونه که درباره نماز فرمود: ﴿إِنَّ الصَّلوهَ کانَت عَلَی المُؤمِنینَ کِتبًا مَوقوتاً) ۲ درباره روزه نیز فرمود: ﴿کُتِبَ عَلَیکُمُ الصّیام﴾، که به معنای فرض و تثبیت لزوم نماز و روزه است، پس همان‌طور که نماز از مبانی اسلام و ثبت و کتابت شده است روزه‌گرفتن نیز که از ارکان اسلام است تثبیت شده است. البته چون روزه تا حدودی مشقّت دارد، افزون بر مصدّر شدن حکم آن به خطاب ﴿یاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا﴾ که لذت شنیدنِ آن رنج و خستگی هر عبادتی را زایل می‌کند: «لذّه ما فی‌الندا أزال تعب العباده والعناء» ۳ در بیان
^ ۱ – ـ الکافی، ج۲، ص۱۸٫
^ ۲ – ـ سوره نساء، آیه ۱۰۳٫
^ ۳ – ـ مجمع البیان، ج۱ ۲، ص۴۹۰٫
۲۶۶

تکلیف به آن تعبیرهای مختلف آمده است؛ همچون بیان فایده روزه: ﴿لَعَلَّکُم‏تَتَّقون﴾، اشتراک امّتهای پیشین در این حکم با امت اسلامی: ﴿کَما کُتِبَ عَلَی الَّذینَ مِن قَبلِکُم﴾ و خیر بودن روزه: ﴿واَن تَصُومُوا خَیرٌ لَکُم﴾. در پایان و پس از بیان عدم اختصاص جعل روزه بر امت اسلامی و اشاره به علیت روزه برای تقوا، خداوند حکم قطعی و الزامی را با فعل امر صادر فرموده است که ﴿فَمَن شَهِدَ مِنکُمُ الشَّهرَ فَلیَصُمه) ۱
روزه به سبب مشقّت داشتن آن گاهی به عنوان کیفرِ تبهکار واجب می‌شود؛ مثلاً قتلِ نفس افزون بر دیه، کفاره دارد و آن آزاد کردن یک بنده یا دوماه روزه گرفتن است ۲٫

اِخبار به داعی اِنشاء
ظاهرِ ﴿کُتِبَ عَلَیکُمُ الصّیام﴾ بیان حکم تشریعی در قالب جمله خبری به داعی انشاست؛ نه اِخبار محض، هرچند بنابر آن نیز از وجوب سابق حکایت دارد و مفید وجوب روزه است؛ نظیر آیات قصاص و وصیت که جملگی در یک سیاق آمده و مفاد آنها انشا و ظاهر همه آنها تشریع و وجوب است؛ ولی استاد علامه طباطبایی(قدس‌سرّه) حمل آیه روزه را بر اِخبار روا دانسته‌اند:
آیه اول روزه، زمینه را برای حکم انشایی که در آیه ﴿فَمَن شَهِدَ مِنکُمُ الشَّهرَ فَلیَصُمه﴾ بیان می‌شود آماده می‌کند؛ ولی در آیه قصاص و وصیت به این آماده‌سازی نیاز نبود، زیرا در باب
^ ۱ – ـ سوره بقره، آیه ۱۸۵٫
^ ۲ – ـ سوره نساء، آیه ۹۲٫
۲۶۷

قصاص آمادگی برای پذیرشِ حکم وجود دارد و اولیای دم حکمِ مزبور را به آسانی می‌پذیرند و در وصیت نیز حسِّ شفقت و مهربانی افراد را به ترحم بر پدر و مادر و خویشانِ نزدیک فرامی‌خواند، از این‏رو این دو حکم به مقدمه‌چینی نیاز ندارد؛ ولی روزه تکلیف شاقی است و موجب محرومیت نفس از تمایلات می‌گردد، از این‏رو به منظور آماده‌سازی قبلاً چنین گزارش داده شد: «روزه بر شما نوشته شده، همچنان که بر پیشینیان نوشته شده است. روزه زمینه تقوا را فراهم می‌کند. بیش از چند روز نیست. مسافر و مریض پس از رفعِ عذر روزه بگیرند و مطیق فدیه بپردازد»، آنگاه این حکم انشایی را بیان فرمود که ﴿فَمَن شَهِدَ مِنکُمُ الشَّهرَ فَلیَصُمه) ۱ ۲ .
بیان استاد علامه طباطبایی(قدس‌سرّه) درباره متفاوت بودن روزه با قصاص در امور سیاسی و مسئله وصیّت در مسائل مالی اسلامی، سخنی حق است؛ ولی باید توجه داشت که اولاً هر حکم دشواری به مقدمه‌چینی نیاز ندارد، همان‌طور که در باره جهاد و دفاع بدون زمینه‌چینی آمده است: ﴿کُتِبَ عَلَیکُمُ القِتالُ وهُوَ کُرهٌ لَکُم) ۳ و با اینکه مسئله قتال و جهاد از روزه گرفتن دشوارتر است تعبیراتی نظیر ﴿کَما کُتِبَ عَلَی الَّذینَ مِن قَبلِکُم﴾، همچنین بیان رفع تکلیف (بدون بدل یا با بدل) از شخص معذور، که پذیرش حکمِ یادشده را آسان کند به کار نرفته است، هرچند در آیاتِ دیگر مواردی استثنا شده است: ﴿لَیسَ عَلَی الاَعمی
^ ۱ – ـ سوره بقره، آیه ۱۸۵٫
^ ۲ – ـ المیزان، ج ۲، ص۶٫
^ ۳ – ـ سوره بقره، آیه ۲۱۶٫
۲۶۸

حَرَجٌ ولاعَلَی الاَعرَجِ حَرَجٌ ولاعَلَی المَریضِ حَرَجٌ) ۱
ممکن است گفته شود بازگشت جهاد به دفاع و دفاع امری معقول است و از این‏رو به آسانی پذیرفته می‌شود، برخلاف روزه که محرومیت از لذایذ را به‏همراه دارد؛ لیکن لازم است عنایت شود که جهاد و روزه هر دو با تحلیل علمی معقول‌اند؛ ولی هیچ‏یک از لحاظ عمل مقبول نخواهند بود و اگر درباره قتال چنین وارد شده: ﴿وهُوَ کُرهٌ لَکُم) ۲ درباره روزه نیز عملاً چنین است که برای بسیاری از مردم دشوار به نظر می‌رسد.
ثانیاً اگر حکمی به تمهید مقدمه نیازمند باشد، امرکننده می‌تواند مقدمه تمهیدی را توأم با حکم انشایی بیاورد، چنان‌که در خصوصِ روزه ابتدا آن را بر همه واجب و سپس عده‌ای را استثنا کرده، آنگاه حکم کلی را چنین بیان فرموده است: ﴿فَمَن شَهِدَ مِنکُمُ الشَّهرَ فَلیَصُمه) ۳

روزه در دیگر ادیان
روزه بر پیروان ادیان دیگر نیز واجب بوده است: ﴿کَما کُتِبَ عَلَی الَّذینَ مِن‏قَبلِکُم﴾. درباره تاریخ کهن روزه، در برخی کتابهای تفسیر از حضرت علی بن ابی‌طالب(علیه‌السلام) چنین نقل شده که روزه از عهد آدم تاکنون بوده است ۴٫
تشبیه و تنظیر در ﴿کَما کُتِبَ عَلَی الَّذینَ مِن قَبلِکُم﴾ فی‌الجمله است؛ نه
^ ۱ – ـ سوره فتح، آیه ۱۷٫
^ ۲ – ـ سوره بقره، آیه ۲۱۶٫
^ ۳ – ـ سوره بقره، آیه ۱۸۵٫
^ ۴ – ـ الکشاف، ج۱، ص۲۲۵٫

۲۶۹

بالجمله؛ یعنی همانندی در اصل تکلیف است؛ نه در خصوصیات آن ۱٫ مفاد آیه شریفه این است: «روزه بر شما واجب است همان‌طور که بر پیشینیان واجب بود»؛ امّا در این باره که آیا روزه بر همه امّتها بدون استثنا واجب و کمّ و کیف آن نیز در همه امتها یکسان بوده یا فقط بر انبیا(علیهم‌السلام) واجب بوده ۲ ساکت است، زیرا تعبیر ﴿الَّذینَ مِن قَبلِکُم﴾ در قرآن هرجا مطلق آمده، نوعاً به امّت حضرت موسی و عیسی(علیهما‌السلام) اشاره دارد، حتی در صورت عمومی بودن روزه نسبت به امتها، از این آیه فهمیده نمی‌شود که روزه امتهای گذشته با روزه امت اسلامی نیز تشابه کمّی و کیفی داشته و بر همگان یکسان واجب بوده است، بنابراین منافات ندارد که روزه امتهای پیشین با روزه امت اسلامی در بعضی احکام تفاوت داشته باشد ۳٫
امین الاسلام طبرسی بر آن است که ایام معدود همان ماه مبارک رمضان است و دین حنیف حضرت ابراهیم(علیه‌السلام) که امام مردم شد همین بود و پیامبر اسلام(صلّی الله علیه وآله وسلّم) نیز که حافظ همان ملّت پدر (حضرت خلیل الرحمن) است جز ماه مبارک فریضه دیگری از لحاظ روزه نداشت ۴٫
جریان نسخ همان‌طور که مکرراً بازگو شد نه با سباق و سیاق آیات هماهنگ است و نه سند تاریخی و روایی معتبر آن‏را تأیید می‌کند. صاحب
^ ۱ – ـ درباره اختلاف‏نظر مفسّران در تشبیه، ر.ک: جامع البیان، ج۲، ص۱۷۰؛ التبیان، ج۲، ص۱۱۵٫
^ ۲ – ـ نظیر نماز شب که تنها بر حضرت رسول(صلّی الله علیه وآله وسلّم) واجب بود و برای دیگران مستحب (سوره اسراء، آیه ۷۹؛ ر.ک: مجمع البیان، ج۵ ۶، ص۶۷۰ ۶۷۱؛ الکشاف، ج۲، ص۶۸۷).
^ ۳ – ـ ر.ک: المیزان، ج۲، ص۷٫
^ ۴ – ـ مجمع البیان، ج۱ ۲، ص۴۹۳٫
۲۷۰

تفسیر المنار بر آن است که برخی وَلَعی بر اثبات نسخ در قرآن دارند تا سعه اطلاعات خود را عرضه کنند. چنین ادّعایی همراه با بطلان بخشی از قرآن کریم است. این پندار و روش آسان نیست، بلکه نزد خداوند خطیر و عظیم است ۱٫
اگر روزه در وَثَنیها مطرح بود عاریتی است که از موحّدان ربوده‌اند، چنان‌که بت‌پرستی سنّتی بود که از خداپرستان گرفته و مسخ کرده‌اند و در مورد سراب و عاطل به کار گرفتند. صوم مطلبی نظیر بیع نیست که سیره عقلا بر آن بوده و اسلام با تصحیح عیب حدود و ثغور آن از یک‌سو و تکمیل نقص آنها ازسوی دیگر همان‏را امضا کرده باشد، بلکه حکمی است ابتکاری از عهد آدم صفی(علیه‌السلام). البته حکمت برخی از احکام با تکامل علمی جامعه بشری روشن و سبب بعضی از احکام تعبدی دیگر در آینده معلوم خواهد شد.
نکته: ۱٫ جمله ﴿کَما کُتِبَ عَلَی الَّذینَ مِن قَبلِکُم﴾ برای تأکید، ترغیب بر فعل و تطییب نفس است و چون روزه عبادتی دشوار است، برای تأنیس خاطر می‌فرماید: این عبادت تنها بر شما واجب نشد. هیچ امّتی از این طاعت مستثنا نبوده‌اند، و در مَثَل است که «البلیّه إذا عمّت طابت» ۲ هرچند روزه نعمت است؛ نه بلیّه.
۲٫ بت‌پرستها نیز عبادتِ روزه‌ای داشتند ۳ ، منتها روزه آنها معامله‌ای پایاپای با بتها بود. اصل عبادتِ بت‌پرست معامله و تجارت با معبودهاست، چون وثنی خداوند را به عنوان آفریدگار و حیات‌بخش قبول دارد؛ لیکن به آخرت معتقد نیست تا برای رهایی از درکات دوزخ یا رسیدن به درجات بهشت روزه
^ ۱ – ـ تفسیر المنار، ج۲، ص۱۵۰٫
^ ۲ – ـ تفسیر منهج الصادقین، ج۱، ص۴۷۵؛ امثال و حکم، ج۱، ص۴۵۹٫
^ ۳ – ـ المیزان، ج۲، ص۸، تفسیر المنار، ج۲، ص۱۴۴٫
۲۷۱

بگیرد. او جز دنیا نمی‌بیند: ﴿وقالوا ما هِی اِلاّحَیاتُنَا الدُّنیا نَموتُ ونَحیا وما یُهلِکُنا اِلاَّالدَّهرُ) ۱ و اگر روزه‌ای دارد، برای حل مشکلات دنیایی است.

توهم نسخ آیه
برخی مفسران این آیه را منسوخ به آیه تحلیل مفطرات در امتداد شب دانسته و گفته‌اند: روزه‌ای که ابتدا بر مسلمانان واجب شد، همانند روزه امتهای گذشته بود که اگر شخصِ روزه‌دار، اوایل شب افطار نمی‌کرد تا فردای آن روز از بهره‌گیری از هر گونه مفطری محروم بود؛ این شکل روزه گرفتن با آیه ﴿اُحِلَّ لَکُم لَیلَهَ الصِّیامِ الرَّفَثُ اِلی نِسائِکُم …کُلوا واشرَبوا حَتّی یَتَبَیَّنَ لَکُمُ الخَیطُ الاَبیَضُ مِنَ الخَیطِ الاَسوَدِ مِنَ الفَجرِ) ۲ نسخ شد ۳٫
بدیهی است نسخ آیه مورد بحث به وسیله آیه تحلیل متوقّف بر اثبات دو چیز است: ۱٫ آیه اوّلی بر آیه تحلیل از حیث نزول مقدّم باشد. ۲ . آنچه به روزه امّتهای پیشین تشبیه شده، روزه این امّت باشد. قائل به نسخ، اولی را نمی‌تواند ثابت کند و دومی نیز خلاف مفهوم عرفی بلکه خلاف صریح آیه است، زیرا در آیه اصل کتابت روزه به کتابت آن تشبیه شده است؛ نه روزه‌ها به یک‌دیگر، پس روزه‌ها مانند هم نیستند تا ادعای نسخ تام باشد و اگر این نکته با حدیث یا تاریخ ثابت شود، نسخِ حکمِ ثابت به غیر قرآن به وسیله قرآن خواهد بود و این مطلب از بحث خارج است ۴٫
^ ۱ – ـ سوره جاثیه، آیه ۲۴٫
^ ۲ – ـ سوره بقره، آیه ۱۸۷٫
^ ۳ – ـ الکشاف، ج۱، ص۲۲۵٫
^ ۴ – ـ البیان، ص۳۰۰ ۳۰۱٫
۲۷۲

تقوا، هدف روزه
انسان مسافر است و مسافر به زاد و توشه نیازدارد. بهترین ره‌توشه سالکان مسیر معاد، تقواست: ﴿وتَزَوَّدوا فَاِنَّ خَیرَ الزّادِ التَّقوی) ۱ که در آیه مورد بحث از آن به عنوان هدف روزه یاد شده است: ﴿کُتِبَ عَلَیکُمُ الصّیام… لَعَلَّکُم‏تَتَّقون﴾.
برای تبیین علمی و تحقّق عملی این زاد راه گاهی با تقویت اندیشه از راه تعلیل و تحلیل علمی و زمانی با تأیید انگیزه از راه دستورهای عملی سخن به میان می‌آید. در این آیه روزه عامل پیدایش چنین ره‌توشه مهمّی است که سالک صالح از آن ناگزیر است. تبیینهایی که در قرآن حکیم راجع به فتنه‌گری شیطان در وعید به فقر و دستور به فحشا و قصد ایجاد اختلاف و عداوت با اعتیاد به خمر و میسر و نیز راجع به خطر هوامداری و هوس‌محوری وارد شده از سنخ تقویت اندیشه است و دستورهای روزه و مانند آن، که در این کتاب آسمانی مطرح شده، از قبیل تأیید انگیزه.
خدای سبحان با تعبیرها و بیانهای مختلف، به تقوا سفارش و امر کرده، همچنین شقوق آن را مشخص کرده است؛ تقوای اجتماعی، سیاسی را در مسئله قصاص و مانند آن بیان کرده: ﴿لَعَلَّکُم تَتَّقون) ۲ تقوای مالی را در مسئله وصیت به ثلث و مشابه آن آورده: ﴿حَقًّا عَلَی المُتَّقین) ۳ و تقوای عبادی را در مسئله روزه و مانند آن یادآور شده است: ﴿لَعَلَّکُم تَتَّقون﴾.
^ ۱ – ـ سوره بقره، آیه ۱۹۷٫
^ ۲ – ـ سوره بقره، آیه ۱۷۹٫
^ ۳ – ـ سوره بقره، آیه ۱۸۰٫
۲۷۳

رعایت تقوا، هم در مسئله قصاص و هم در جریان روزه با کلمه «لعلّ» همراه شده، زیرا شروع کار به امید نتیجه است و چون فرجام آن روشن نیست و شاید کننده کار آن را به پایان نبرد یا به مقصد نرسیده بمیرد یا عمل را به ریا مشوب کند، از این‏رو در ابتدا سخن از «لعلّ» است و هنگامی که عمل با اخلاص انجام گرفت، حکم قطعی به تقوای عامل صادر می‌شود؛ نظیر اینکه در جامع‌ترین آیه از نظر مسائل اخلاقی ابتدا می‌فرماید: ﴿لَیسَ البِرَّ اَن تُوَلّوا وُجوهَکُم… ﴾ و سپس می‌افزاید: ﴿ولکِنَّ البِرَّ مَن ءامَنَ بِاللّه و… ﴾ که همه افعال به صورت فعل ماضی به کار رفته که نشانه انجام دادن کارهاست، آنگاه می‏فرماید: ﴿واُولئِکَ هُمُ المُتَّقون) ۱ در آیه مورد بحث نیز می‌فرماید: اگر این راه را پیمودید، شاید به مقصد برسید. این تردید در باره ایصال نیست، بلکه تردید در تطرّق و رفتن مؤمنان است. در مقام بهره‌برداری سالکان، جای واژه «لعلّ» است؛ نه در مقام تلازم روزه با تقوا؛ مانند ربط ضروری بین تقوا و جعل فرقان یا برون رفت از هر تنگنا: ﴿اِن تَتَّقوا اللّهَ یَجعَل لَکُم فُرقانًا) ۲ ﴿ومَن یَتَّقِ اللّهَ یَجعَل لَهُ مَخرَجا) ۳
«لیت» و «لعلّ» در مقام فعل خداست و فعل خدا از آن جهت که فعل است تا محقّق نشود در حدّ «شاید» است و از آن به قضیّه ممکنه [«ممکن است»] تعبیر می‌شود؛ وقتی محقق شد و ضرورتِ به شرطِ محمول پیدا کرد، جای «باید» و «حتماً» است؛ نه «شاید».
^ ۱ – ـ سوره بقره، آیه ۱۷۷٫
^ ۲ – ـ سوره انفال، آیه ۲۹٫
^ ۳ – ـ سوره طلاق، آیه ۲٫
۲۷۴

مقصود از ﴿اَیّامًا مَعدودت﴾
صاحب کشف الاسرار می‌گوید:
خداوند سبحان چون بندگان را بر روزه تکلیف کرد و این بارِ حکم بر ایشان نهاد، ﴿اَیّامًا مَعدودت﴾ بگفت تا بر بندگان تکلیف گران نیاید، پس ﴿اَیّامًا مَعدودت﴾، تخفیفی است فراپی تکلیف؛ نظیر: ﴿وجهِدوا فِی اللّهِ حَقَّ جِهادِه﴾ که پس از آن فرمود: ﴿وما جَعَلَ عَلَیکُم فِی الدّینِ مِن حَرَجٍٍ) ۱
﴿اَیّامًا مَعدودت﴾ مفعول فیه و ظرفِ ﴿الصّیام﴾ است؛ یعنی روزه بر شما در روزهای معدودی واجب شده است. نکره بودن ﴿اَیّامًا﴾ و وصف آن به ﴿مَعدودت﴾، نشان آسان بودن عمل است. ﴿اَیّامًا مَعدودت﴾ همان‌طور که مفید معنای تحقیر است و نشان می‌دهد که روزه چند روزی بیش واجب نیست، این نکته را نیز به همراه دارد که عدد (سی روز یا یک ماه) رکن مأخوذ در حکم است و این همان است که در آیه بعد می‌فرماید: تا عده را تکمیل کنید: ﴿ولِتُکمِلوا العِدَّه) ۲
برخی احتمال داده‌اند که ﴿اَیّامًا مَعدودت﴾ روزه‌ای غیر از ماه رمضان بوده و آن در هر ماه سه روز بوده که با نزول حکم وجوب روزه ماه مبارک رمضان در آیه بعد نسخ شده است ۳٫ طبق احتمالی دیگر، ﴿اَیّامًا مَعدودت﴾ همان روزه سه
^ ۱ – ـ کشف‌لاسرار، ج۱، ص۴۸۵، با اندکی تصرف.
^ ۲ – ـ سوره حج، آیه ۷۸٫
^ ۳ – ـ ر.ک: المیزان، ج۲، ص۸ ۹٫
^ ۴ – ـ سوره بقره، آیه ۱۸۵٫
^ ۵ – ـ جامع البیان، مج۲، ج۲، ص۱۷۳ ۱۷۴٫
۲۷۵

روز در هر ماه، لیکن از خصایص پیامبر(صلّی الله علیه وآله وسلّم) است ۱ ؛ نظیر نماز شب که تنها بر آن حضرت(صلّی الله علیه وآله وسلّم) واجب بود؛ ولی این احتمالات با روایات و ظاهر آیه مورد بحث سازگار نیست، زیرا اولاً روزه در اسلام، از صدر تا ساقه، در مقطعی غیر از ماه رمضان واجب نبوده است. ثانیاً آیه ناظر به همه مکلّفان است. بیان کننده ﴿اَیّامًا مَعدودت﴾ که مطلق است، صدر آیه بعد، یعنی ﴿شَهرُ رَمَضان﴾ است.
استاد علامه طباطبایی(قدس‌سرّه) در این‌باره می‌فرماید:
بعضی مفسران گفته‌اند: مراد از ﴿اَیّامًا مَعدودت﴾ روزه سه روز از هر ماه و روزه عاشوراست. برخی دیگر گفته‌اند: مراد از سه روز، ایام‏بِیْض یعنی سیزدهم، چهاردهم و پانزدهم هر ماه است که رسول خدا(صلّی الله علیه وآله وسلّم) و مسلمانان روزه می‌گرفتند و با نزول آیه ﴿شَهرُ رَمَضانَ الَّذِی اُنزِلَ فیهِ القُرءان﴾ نسخ شد و تنها وجوب روزه ماه رمضان باقی ماند ۲٫
این مفسران به روایات فراوانی استناد کرده‌اند که از طریق شیعه و سنی نقل شده است ۳ و احیاناً خالی از تعارض و اختلاف نیست.
سخن مزبور به چند دلیل باطل است: ۱٫ روزه عبادتی همگانی است؛ اگر این ادعا صحیح بود، می‌بایست در تاریخ
^ ۱ – ـ الکشاف، ج۱، ص۲۲۵٫
^ ۲ – ـ روح المعانی، ج۲، ص۸۷؛ الجامع لاحکام القرآن، مج۱، ج۲، ص۲۵۷؛ کنز العرفان، ج۱، ص۲۰۱؛ کشف الاسرار، ج۱، ص۴۸۴٫
^ ۳ – ـ نیل الاوطار، مج۳ ۴، ج۴، ص۲۴۰ ۲۴۱؛ وسائل الشیعه، ج۱۰، ص۴۵۷ ۴۵۹٫
۲۷۶

ثبت می‌شد و در ثبوت و نسخ آن هیچ کس تردید نمی‌کرد. افزون بر این، الحاق روزه عاشورا به «ایام‏بِیْض» در وجوب یا استحباب، مانند اعتقاد باطل دیگری که عاشورا از اعیاد اسلامی است، از بدعتهای بنی امیّه است ۱ که خود، حادثه کربلا را آفریدند و آن روز را متبرک دانسته و فضایل و برکاتی برای آن برشمردند و حدیثی جعل کردند که عاشورا عید اسلامی بلکه از اعیاد ملی قبل از اسلام بوده است! پرواضح است که عاشورا نه شأن و منزلتی ملّی داشته (مانند نوروز و مهرگان فُرس) و نه فتح و ظفری در آن اتفاق افتاده و نه رخداد پر برکتی در آن حادث شده (مانند عید مبعث و میلاد رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم)) و نه انگیزه‌ای مذهبی داشته است (مانند عید فطر و قربان)، پس چرا بدون سبب عزیز باشد و روزه در آن موضوعیّت داشته باشد؟
۲٫ ﴿شَهرُ رَمَضان) ۲ بیان برای ﴿اَیّامًا مَعدودت﴾ است. از سیاق آیه ﴿شَهرُ رَمَضان﴾ بر می‌آید که این آیه تنها نازل نشده و نمی‌تواند ناسخ آیه پیش از خود باشد، حتی اگر ﴿شَهرُ رَمَضان﴾ مبتدا و خبرش ﴿الَّذِی اُنزِلَ فیهِ القُرءان﴾ باشد، گرچه نتیجه آن استقلال آیه است و این احتمال را که به تنهایی نازل شده باشد تقویت می‌کند؛ ولی همچنان نمی‌تواند ناسخ آیه
^ ۱ – ـ وسائل‌لشیعه، ج۱۰، ص۴۶۰ ۴۶۱٫
^ ۲ – ـ سوره بقره، آیه ۱۸۵٫

۲۷۷

قبل باشد، زیرا در نسخْ تباین و تنافی ناسخ و منسوخ شرط است و در اینجا این شرط موجود نیست ۱٫
تذکّر: طبری گفته است: هر کس مدعی است که غیر از ماه رمضان روزه واجب بود و با وجوب روزه در ماه رمضان نسخ شد برهان بیاورد ۲٫ بسیاری از متأخران، مانند مؤلّف تفسیر المنار، نسخ را مردود دانسته‌اند ۳٫

استثنای محدود در حکم روزه
روزه بر همگان واجب است. آیه مورد بحث، این حکم را از مریض و مسافر، البته با جایگزین کردن بدل برای آن، یعنی وجوب قضا در ایّام دیگر، برداشته است؛ لیکن مرض و سفر مطرح در این آیه آن‏چنان اطلاقی ندارد که بعضی به افراط مبتلا شده و می‌گویند که هر سفری مبیح اِفطار است و مسافر به مجردِ حرکتِ از منزل می‌تواند افطار کند، هرچند از حدّ ترخصِ روستا یا شهر نگذشته باشد و در تأیید این نظر روایاتی از بعضی صحابه نقل می‌کنند که هنوز از محدوده شهر خارج نشده بود، سفره غذا را گشود و دیگری را نیز بدان فراخواند. او گفت که هنوز از شهر خارج نشده‌ایم و صحابی پاسخ داد که آیا از سنت رسول خدا(صلّی الله علیه وآله وسلّم) اعراض کرده‌ای ۴؟
درباره مریض هم پنداشته‌اند که هر مرضی مسوّغِ افطار است ۵٫ زمخشری
^ ۱ – ـ المیزان، ج۲، ص۹ ۱۰٫
^ ۲ – ـ جامع البیان، ج۲، ص۱۷۴٫
^ ۳ – ـ تفسیر المنار، ج۲، ص۱۵۰٫
^ ۴ – ـ نیل الاوطار، مج۳ ۴، ج۴، ص۲۲۹٫
^ ۵ – ـ الکشاف، ج۱، ص۲۲۵؛ التفسیر الکبیر، مج۳، ج۵، ص۸۰٫
۲۷۸

و دیگران نقل کرده‌اند که ابن سیرین را در ماه رمضان مفطر دیدند و علت را پرسیدند؛ گفت: انگشتم درد می‌کند ۱٫
امامیه به دور از این افراط و تفریطها بر اساس بیان ثقلِ معادل قرآن، یعنی معصومان(علیهم‌السلام)، می‌گویند که هر کدام از مرض و سفر حدّی دارند و تا شخص با قصد مسافرت شرعی از حدّ ترخص خارج نشده باشد، نمی‌تواند افطار کند. بیمار نیز اگر روزه برای او ضرری نباشد، نمی‌تواند افطار کند ۲٫
غرض آنکه هر مرضی مجوّزِ خوردن روزه نیست و هر سفری افطار را مباح نمی‌کند، بلکه هر کدام از این دو، حدود و شرایطی دارند که در نصوص روایی به آن اشاره شده است و فقه شیعه نیز بر اساس آنها فتوا می‌دهد. حکم دائم‌السفر که شغل او مستلزم سفر است با حکم کسی که شغلش نفس مسافرت است، وظیفه مسافری که سفرش معصیت است با کسی که سفرش مباح است، حکم کسی که قبل از ظهر به وطن خود یا به جایی می‌رسد که می‌خواهد ده روز در آنجا بماند، با حکم کسی که بعد از ظهر به آنجا می‌رسد، هر یک متفاوت است و در آیه به هیچ یک از این تفاوتهای مهم فقهی اشاره نشده است. غرض آنکه آیه مورد بحث نسبت به بسیاری از این احکام یاد شده اطلاق ندارد و بر فرض انعقاد اطلاق برای آن با احادیث معتبر و مأثور از اهل‏بیت عصمت(علیهم‌السلام) مقیّد می‌شود.

معنای ﴿عَلی سَفَر﴾
بعضی فقها قصد شب را شرط جواز افطار برای مسافر دانسته و می‌گویند:
^ ۱ – ـ الکشاف، ج۱، ص۲۲۵؛ التفسیر الکبیر، مج۳، ج۵، ص۸۰٫
^ ۲ – ـ جواهر الکلام، ج۱۶، ص۳۳۳ ۳۴۵٫
۲۷۹

مسافری می‌تواند روزه‌اش را افطار کند که در شب قصد سفر کرده باشد، زیرا قرآن می‌فرماید: ﴿اَو عَلی سَفَر) ۱
این نظر تام نیست، مگر آنکه روایات آن را تأیید کند، زیرا واژه ﴿عَلی سَفَر﴾ در قرآن نوعاً به معنای مسافر است؛ مانند ﴿ واِن کُنتُم عَلی سَفَرٍٍ) ۲ یعنی اگر مسافر بودید؛ خواه شب قصد سفر کرده باشید یا نه.
آوردن ﴿اَو عَلی سَفَر﴾ به جای «مسافراً»، بیان‌کننده این نکته است که حکم روزه از مسافری برداشته می‌شود که اکنون به سفر شرعی متلبس باشد؛ نه آن کس که در گذشته مسافر بوده است یا آینده مسافر خواهد بود ۳ ، بنابراین کسی که ده روز در محلّی قصد اقامت کرده است گرچه عرفاً به او مسافر می‌گویند؛ ولی شرعاً مسافر نیست یا کسی که در آینده نزدیک قصد سفر دارد ممکن است عرفاً به او مسافر گفته شود، در حالی که از مصادیق ﴿اَو عَلیسَفَر﴾ نیست؛ همچنین کسی که بیش از یک ماه مردّداً در محلّی مانده باشد هرچند عرفاً در سفر است؛ ولی شرعاً مسافر نیست.

رخصت یا عزیمت؟
طبق آیه مورد بحث روزه بر بیمار و مسافر واجب نیست؛ امّا این مطلب را که اگر مریض یا مسافر در ماه رمضان روزه گرفت آیا مرتکب حرام شده یا نه و اگر معصیت کرده روزه او صحیح است یا باطل، نه به شهادت صدر آیه می‌توان از آن برداشت کرد و نه به قرینه ذیل آن، زیرا صدر آیه و اصل بحث، درباره
^ ۱ – ـ تذکره الفقهاء، ج۶، ص۱۵۷٫
^ ۲ – ـ سوره بقره، آیه ۲۸۳٫
^ ۳ – ـ المیزان، ج۲، ص۱۱٫
۲۸۰

وجوب تعیینی روزه بر مکلّفان است؛ استثنای مسافر و مریض نیز به معنای سقوط وجوب تعیینی از آنان است؛ نه اینکه اصلاً وجوب ندارد؛ نه تعیینی و نه تخییری، و نه اینکه افزون بر نفی وجوب، حرمت نیز ثابت شود تا اینکه اگر روزه گرفت، گذشته از اینکه معصیت کرده، روزه او باطل و قضا نیز بر او واجب باشد. این امور را باید از روایات به دست آورد.
ذیل آیه نیز که مربوط به پیران یا کسانی است که به بیماری عطش مبتلا شده‌اند و روزه گرفتن برای آنها دشوار است، رخصت را می‌رساند؛ نه عزیمت را، با اینکه ظاهر آیه نسبت به جعل عزیمت است، چون ﴿وعَلَی الَّذین﴾ مفید جعل حکمِ تعیینی است؛ ولی چنین نیست که به آسانی بتوان گفت روزه گرفتن بر آنان حرام و افطار کردن واجب باشد.
شیخ طوسی و امین الاسلام طبرسی(رحمهما الله) جمله ﴿فَعِدَّهٌ مِّن اَیّامٍ اُخَر﴾ را دالّ بر وجوب افطار بر مریض و مسافر دانسته‌اند، با این تعلیل که خدای سبحان قضای روزه را به نفس سفر و مرض واجب کرده است و تقدیر گرفتن جمله «فأَفْطَرَ» قبل از ﴿فَعِدَّه﴾، خلاف ظاهر است ۱٫
باید گفت که چنین استنباطی از آیه هرچند ممکن است ولی آسان نیست، زیرا کلام در اصلِ وجوبِ روزه بوده و در همین محدوده، مسافر و بیمار استثنا شده‌اند.
این بخش از آیه، بر فرضِ نفی مطلق وجوب، اصل «وجوب» را نفی می‌کند؛ نه «صحّت» را. شیخ طوسی و امین‌الاسلام(رحمهما الله) اولاً باید ثابت می‌کردند که آیه مطلق وجوب، اعم از تعیینی و تخییری، را نفی می‌کند. ثانیاً
^ ۱ – ـ التبیان، ج۲، ص۱۱۷؛ مجمع البیان، ج۱ ۲، ص۴۹۳٫
۲۸۱

پس از اثباتِ نفی مطلق وجوبْ باید نفی اصل ملاک رجحان را ثابت می‌کردند تا حرمت روزه در حال سفر را نتیجه بگیرند که لازم آن وجوب افطار است، درحالی که به فرضِ اثبات نفی مطلق وجوب، هنوز اصل ملاک رجحان به تأیید آیات و روایات مشوّق روزه گرفتن، به قوّت خود باقی است. آری با استناد به روایات می‌توان گفت که روزه در سفر، مانند روزه عید فطر و قربان از محرّمات ذاتی است ۱ ؛ ولی اینکه آیه چنین دلالتی داشته باشد به نظر برخی جای تأمّل دارد.
برخی از علمای اهل سنّت با استناد به روایاتی که دلالت می‌کند رسول‏خدا(صلّی الله علیه وآله وسلّم) در سفر نیز روزه می‌گرفته گفته‌اند: عدم وجوب روزه بر مسافر و بیمار به نحو رخصت است؛ نه عزیمت؛ یعنی مسافر مجاز است روزه خود را افطار کند؛ نه اینکه حتماً باید افطار کند ۲٫ زمخشری، قرطبی و… رخصت را بر عزیمت ترجیح داده و اضمارِ «فأَفطر» را بر ترک حذف راجح پنداشته‌اند ۳ ، درحالی که اضمار و حذف خلاف اصل است.
سخن این عده با ظاهر قرآن و سیره رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) سازگار نیست، زیرا اولاً روزه‌داری رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) در سفر ثابت نشده است. ثانیاً شاید روزه حضرت در حال سفر، روزه نذری بوده و نذر صوم در سفر مستثناست. ثالثاً اهل بیت نبوّت(علیهم‌السلام) که «أدری بما فی البیت»اند ۴ از رسول خدا(صلّی الله علیه وآله وسلّم) نقل کرده‌اند
^ ۱ – ـ ر.ک: وسائل الشیعه، ج۱۰، ص۵۱۵ ۵۱۶٫
^ ۲ – ـ کتاب الفقه علی المذاهب الاربعه، ج۱، ص۵۷۵؛ المحلّی، مج۵ ۶، ج۶، ص۲۴۷؛ نیل‌لاوطار، مج۳ ۴، ج۴، ص۲۲۵٫
^ ۳ – ـ الکشاف، ج۱، ص۲۲۵؛ الجامع لاحکام القرآن، مج۱، ج۲، ص۲۶۰٫
^ ۴ – ـ بحار الاَنوار، ج۷۸، ص۲۷۴٫
۲۸۲

که: روزه در سفر مشروع نیست ۱ ، از این‏رو امام صادق(علیه‌السلام) فرمود: اگر مسافری در حال روزه بمیرد، بر او نماز نمی‌گزارم ۲ ؛ همچنین فرمود: اگر مسافر روزه گرفت، باید قضای آن را نیز بگیرد ۳٫
در کتابهای فقهی، مرض و سفر را هم مانع وجوب روزه و هم مانع صحت آن دانسته‌اند ۴ ؛ لیکن لازم استثنای از وجوب، نفی خصوص وجوب است؛ نه نفی اصل صحت؛ یعنی سلامت بدن و حضور در وطن و… مانند بلوغ از شرایط وجوب روزه است؛ نه اینکه مانند «ایمان» از شرایط صحت آن باشد. اگر کسی بالغ نبود، روزه او صحیح است؛ لیکن بر او واجب نیست؛ امّا اگر کسی مؤمن نبود، هرچند روزه بر او واجب است؛ ولی از او صحیح نیست.
روزه مریضی که برای او مضر است مورد نهی قرار گرفته، در نتیجه روزه‏گرفتن در آن حال حرام می‌شود و آن روزه باطل است، چون نهی مستقیماً به روزه تعلق گرفته است و روزه منهی عنه مقرّب نیست. البته متعلق نهی در روایات، روزه در حال مرض است که زیان‌آور است. این روایات روزه بیماری را که روزه برای بیماری وی زیانبار باشد کافی ندانسته و قضای آن را واجب می‌شمرد. البته در این جهت فرقی نیست بین آنکه روزه منشأ حدوث بیماری یا مایه شدّت مرض یا سبب طول درمان و مانند آن باشد.
برخی نهی را متوجه ضرر می‌دانند و می‌گویند: چون اضرار به نفس حرام است، روزه حرمت ذاتی پیدا نمی‌کند، بلکه مقدمه اضرار می‌شود و نهی متوجه
^ ۱ – ـ ر.ک: وسائل الشیعه، ج۱۰، ص۱۷۵۱۷۴٫
^ ۲ – ـ مجمع البیان، ج۱ ۲، ص۴۹۳٫
^ ۳ – ـ الکافی، ج۴، ص۸۶٫
^ ۴ – ـ جواهر الکلام، ج۱۶، ص۳۳۲ و۳۴۵٫
۲۸۳

به آن، نهی مقدّمی است و نهی مقدمی مبعّد نیست ۱ ، بر این اساس اگر کسی با داشتن مرض، روزه زیانبار گرفت معصیت کرده؛ ولی روزه او صحیح است؛ مانند نمازخواندن در جایی که توقف در آنجا موجب ضرر باشد که نمازاگزار معصیت کرده؛ ولی نمازش صحیح است، زیرا نهی به خارج از عبادت تعلّق گرفته است؛ ولی چنان‌که اشاره شد روایات با نظر اول (توجه نهی به روزه مریض) هماهنگ است.
حاصل اینکه مریض و مسافر در صورت افطار، مکلّف به قضای روزهایی هستند که در آن روزه نگرفتند؛ لیکن مصداق قضا بنابر رخصت با مصداق آن بنابر عزیمت فرق می‌کند، زیرا بنابر رخصت که بسیاری از مفسران سنّی برآن‌اند روزه گرفتن مریض و مسافر در ماه مبارک رمضان واجد ملاک تام و مصلحت ملزم است و از این‏رو روزه بر آنها واجب است (البته به عنوان واجب تخییری نه تعیینی) و اگر روزه نگرفتند باید همان‏را در خارج از ماه مبارک جبران کنند؛ لیکن بنابر عزیمت که روند تفسیر شیعه بر آن است و تقدیر «فَأَفطر» را خلاف تحقیق می‌دانند، روزه گرفتن مریض و مسافر، با قیودی که قبلاً بیان شد، فاقد ملاک و مصلحت بوده و از این‏رو مشروع نیست و با نگرفتن روزه چیزی از آنها فوت نمی‌شود تا آن فائت را در ظرف دیگر تدارک کنند و صِبْغه قضای فوت شده پیدا کند، بلکه حکم اوّلی آنها روزه ایام دیگر است؛ یعنی ظاهر ﴿فعِدّهٌ مِن‌یّامٍ اُخَر﴾ این است که حکم اصیل مریض و مسافر و دستور رسمی و مشروع آنان روزه گرفتن ایام دیگر است؛ نه در حال مرض و سفر. آری چون طبع اوّلی حکم روزه گسترش آن برای همه مکلّفان است ومریض و مسافر نیز اگر به این دو عنوانِ طاری موصوف نمی‌شدند مشمول همان حکم اوّلی و
^ ۱ – ـ ر.ک: العروه الوثقی، ج۳، ص۶۱۷ ۶۱۸؛ کفایه الاصول، ص۱۸۶ ۱۸۷ (فی انّ النهی عن الشی‏ء، هل یقتضی فساده ام لا؟)

ت
۲۸۴

اصیل می‌شدند، به این لحاظ جریان قضا درباره آنها قابل انطباق است.
جریان خیر بودن تطوّع: ﴿فَمَن تَطَوَّعَ خَیرًا فَهُوَ خَیرٌ لَه﴾ و نیز مطلب خیر بودن صوم: ﴿واَن تَصُومُوا خَیرٌ لَکُم﴾، هیچ‌کدام مشروع بودن صوم مریض و مسافر را تأمین نمی‌کنند، چون نشانی از ارتباط این دو عنوان به جریان مریض و مسافر در بین نیست، چنان‌که ظاهر ﴿فَعِدَّهٌ مِن‌یّامٍ اُخَر﴾ این است که حکم اصلی این دو گروه روزه گرفتن در غیر حال مرض و سفر است و مؤید آن نیز حدیث نبوی است که خیر بودن روزه سفر را نفی می‌کند ۱ وگرنه پیامبر(صلّی الله علیه وآله وسلّم) مسافر صائم را عاصی معرّفی نمی‌کرد ۲٫
در تأیید این مطلب که ﴿واَن تَصُومُوا خَیرٌ لَکُم﴾ شامل این دو گروه نمی‌شود گفته شد که تعبیر از حکم مریض و مسافر به صیغه غایب است و تعبیر از خیر بودن صوم به صیغه حاضر است، از این‏رو ارتباطی به جریان روزه در حال مرض و سفر ندارد.
گاهی گفته می‌شود: سرّ اینکه رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) مسافر روزه‌دار را گناهکار دانسته است برای آن است که وی از ترخیص خداوند اعراض کرد ۳ ؛ لیکن لازم است عنایت شود که اصل ترخیص هیچ‌گونه الزامی را به همراه ندارد، پس اگر کسی روزه گرفت بر خلاف رخصت عمل نکرده چون ترخیص، تجویز دو طرف است. آری اگر کسی اصل حکم ترخیص را انکار کند مطلب دیگری است که ربطی به روزه گرفتن مسافران همراه آن‏حضرت(صلّی الله علیه وآله وسلّم) ندارد.
^ ۱ – ـ الطرائف، ص۵۲۹٫
^ ۲ – ـ الکافی، ج۴، ص۱۲۷ ۱۲۸٫
^ ۳ – ـ تفسیر المنار، ج۲، ص۱۵۴٫
۲۸۵

روزه «مطیق»
روزه برای غالب مکلفان به اندازه وسع آنهاست؛ ولی برای بعضی به میزان طاقت اوست؛ یعنی گاه شخصی باید همه نیروی خود را به کار گیرد تا بتواند روزه‌دار باشد؛ چنین فردی را «مطیق» می‌گویند، در مقابلِ «مُوسِع» که روزه بر او تحمیل نیست و با وسعت آن را انجام می‌دهد، بلکه توان بیش از آن را نیز دارد.
جمله ﴿وعَلَی الَّذینَ یُطیقونَه﴾ بیان ترخیص است؛ یعنی روزه بر مرد یا زن سالمند واجب نیست، بلکه جایز است. سالمندی که می‌تواند روزه بگیرد ولی بیش از دیگر روزه‌داران به زحمت می‌افتد، مجاز است به جای روزه فدیه بپردازد؛ به دیگر سخن، روزه بر کسانی که همه طاقتشان را باید صرف کنند تا روزه بگیرند، واجب تخییری است؛ یعنی «أفضل فَردَی الواجب» است و ترک آن «لا إلی بدلٍ» (بدون پرداخت فدیه) جایز نیست.
آوردن ﴿یُطیقونَه﴾ به جای «یطیقهم» برای آن است که روزه برای آنها طاقت‌فرسا نیست، بلکه آنها خود توانِ روزه گرفتن را ندارند و به اصطلاح، ضعف از عامل است، وگرنه عمل چندان شاق نیست.
آنان که توان روزه گرفتن را ندارند و روزه گرفتن برایشان مشقت‌آور است، مانند سالمندان و کسانی که به بیماری عطش مبتلایند، به استناد احادیث فقهی همان‌طور که مکلف به ادای روزه نیستند، وجوب قضا نیز از آنها برداشته شده و تنها باید فدیه (کفاره) بپردازند و کفاره آنها دادن طعام به مسکین است ۱٫
پرداخت بدل مالی فدیه بر مُطیق، واجب تخییری است: ﴿وعَلَی الَّذینَ
^ ۱ – ـ ر.ک: وسائل الشیعه، ج۱۰، ص۲۰۹ ۲۱۳٫
۲۸۶

یُطیقونَهُ فِدیَه﴾، چنان‏که قضا بر مریض و مسافر واجب است.
بعضی گفته‌اند: ﴿وعَلَی الَّذینَ یُطیقونَه﴾، به معنای «علی الّذین کانوا یطیقون الصوم» است؛ یعنی آنان که قبلاً توان روزه گرفتن را داشتند و اکنون به سبب بالا رفتن سن یا ابتلا به مرض عطش و مانند آن ناتوان‌اند یا بر اثر بیماری روزه را افطار کردند و پس از زوال عذر با وجود توانا بودنْ قضای روزه را تا ماه رمضان آینده به تأخیر انداختند، می‌بایست فدیه بپردازند ۱٫
برخی جمله مزبور را چنین معنا کرده‌اند: آنان‏که طاقت روزه دارند و بدون عذر افطار کرده‌اند کفاره آنان فدیه مسکین است و این حکم در غیر سالمندان نسخ شده ۲ ؛ لیکن معنای جمله یاد شده همان است که قبلاً بیان شد و هیچ نسخی هم در آن راه نیافته است. از اینجا معلوم می‌شود برخی از احتمالهایی که در تفسیر کشف الاسرار راجع به ﴿یُطیقونَه﴾ یاد شده ضعیف و مردود است. احتمالات سه‌گانه مطروح در آن تفسیر این است: ۱٫ کسی که طاقت روزه دارد مخیّر بین صوم و فدیه است و این حکم در صدر اسلام بود و بعداً با جمله ﴿فَمَن شَهِدَ مِنکُمُ الشَّهرَ فَلیَصُمه) ۳ نسخ شد. ۲٫ مخصوص سالمندان است که مخیّرند و با ﴿واَن تَصُومُوا خَیرٌ لَکُم﴾ و با ﴿فَمَن شَهِدَ مِنکُمُ الشَّهرَ فَلیَصُمه) ۴ نسخ شد. ۳٫ مخصوص سالمندان ناتوان است و اصلاً نسخ نشده است ۵٫
﴿واَن تَصُومُوا خَیرٌ لَکُم﴾ شاملِ همه مخاطبان می‌شود؛ ولی قدر متیقّن
^ ۱ – ـ تفسیر کنز الدقائق، ج۱، ص۴۲۸؛ مجمع البیان، ج۱ ۲، ص۴۹۴٫
^ ۲ – ـ الکشاف، ج۱، ص۲۲۶٫
^ ۳ – ـ سوره بقره، آیه ۱۸۵٫
^ ۴ – ـ همان.
^ ۵ – ـ کشف الاسرار، ج۱، ص۴۸۶ ۴۸۷٫
۲۸۷

آن، گروه اخیرند؛ یعنی روزه گرفتن برای مطیق از کفاره دادن بهتر است. این تعبیر قوی‌تر از «الصوم جنّه من النّار» ۱ است، زیرا در این جمله اصلِ مصدر موضوعِ حکم است؛ ولی در آیه فعلِ مکلّف ۲ و نکته‌ای در فعل مضارع است که در مصدر نیست، زیرا در فعل مُأوّل به مصدر رقیقه‌ای از اسناد به فاعل ملحوظ است و پیام خبر را که عنوان «خیر» است به فاعل یعنی صائم می‌رساند، و این نکته در مصدر محض ملحوظ نیست.

علم به آثار و برکات روزه
خداوند سبحان در پایان آیه شریفه می‌فرماید: اگر بخواهید بدانید پی می‌برید که روزه چه آثار و برکاتی دارد: ﴿اِن کُنتُم تَعلَمون﴾.
انبیای الهی تعالیمی آورده‌اند که بشر با پیشرفت علوم و صنایع هم از نیل و ادراک آن عاجز است: ﴿ویُعَلِّمُکُم مالَم تکونوا تَعلَمون) ۳ این معارف تنها از راه وحی به دست می‌آید، چنان که خداوند خطاب به پیامبر گرامی اسلام(صلّی الله علیه وآله وسلّم) نیز که در رأسِ همه انبیاست می‌فرماید: ﴿وعَلَّمَکَ ما لَم تَکُن تَعلَمُ) ۴
یکی از نوآوریهای انبیا(علیهم‌السلام) که با محاسبات علمی نمی‌توان به آن رسید، مسئله روزه است. علم تجربی و احساسی کجا پی می‌برد که یکی از راههای کاهش آمار جرایم، امساک از خوردن و آشامیدن و کنترل غرایز همراه با خلوص و قصد تقرب است؟ قرآن کریم علم جامعه بشری به این معارف را در پرتو ایمان به وحی و استماع آیات آن و تحلیل عمیق علمی آنها ممکن می‌داند.
^ ۱ – ـ الکافی، ج۴، ص۶۲٫
^ ۲ – ـ «اَن تَصُومُوا» یعنی «صومکم»: روزه گرفتن شما.
^ ۳ – ـ سوره بقره، آیه ۱۵۱٫
^ ۴ – ـ سوره نساء، آیه ۱۱۳٫
۲۸۸

اشارات و لطایف

۱- سنّت یکسان الهی درباره امتها
سُنّتِ الهی مصون از گزند اختلاف و محفوظ از آسیب تخلّف است و معنای چنین امر منسجم و مضبوط آن است که هرگز در شرایط یکسان و اوضاع متساوی در تمام ابعاد، دو حکم مختلف یا دو حکمت متفاوت ظهور نمی‌کند، زیرا منشأ کثرت و عامل ظهور اختلاف قلمرو خلق است؛ نه خالق، و معنای تعدّد اسمای الهی و تکثّر صفات پروردگار پاسخهای گونه‌گون دادن به شرایط متنوع است؛ نه جوابهای مختلف به سؤال واحد، و منظور از سؤال در این محور پرسش به زبان حال و لسان استعداد است: ﴿وءاتکُم مِن کُلِّ ما سَاَلتُموه) ۱
این وحدت رویّه هم درباره انبیای عظام(علیهم‌السلام) ظهور دارد و هم درباره امّتها، چنان‌که هم از لحاظ جمال و مهر مشهود است و هم از جهت جلال و قهر. نموداری از سنّتهای اشاره شده ذیلاً ارائه می‌شود:
سنّت همسان خدا درباره ایحای انبیا را می‌توان از آیه ﴿اِنّا اَوحَینا اِلَیکَ کَما اَوحَینا اِلی نوحٍ والنَّبِیّینَ مِن بَعدِه) ۲ و آیه ﴿شَرَعَ لَکُم مِنَ الدّینِ ما وصّی بِهِ نوحًا والَّذی اَوحَینا اِلَیکَ وما وصَّینا بِهِ اِبرهیمَ وموسی وعیسی اَن اَقیموا الدّینَ ولاتَتَفَرَّقوا فیه) ۳ استنباط کرد، زیرا این‌گونه از آیات بیانگر وحدت رویّه الهی در اصل ایحا و در محتوای مشترک وحی است و آنچه از تعدّد منهاج و شریعت
^ ۱ – ـ سوره ابراهیم، آیه ۳۴٫
^ ۲ – ـ سوره نساء، آیه ۱۶۳٫
^ ۳ – ـ سوره شوری، آیه ۱۳٫
۲۸۹

حکایت می‌کند، مانند ﴿لِکُلٍّ جَعَلنا مِنکُم شِرعَهً ومِنهاجًا) ۱ آن نیز مطابق تعدد شرایط و تشتّت اوضاع خلق است که به زبان استعداد خواهان منهجهای متفاوت‌اند. یا بندگان وحی خدا برادران نبوی، رسالی و ولوی یکدیگرند و تفاوت آنان در درجه نبوت و رسالت مانع تساوی آنان در اصل این سِمَتها نیست.
سنّت یکسان خداوند درباره امّتهای پیامبران از لحاظ جمال و مهر را می‌شود از آیه مورد بحث و مانند آن استظهار کرد، زیرا نشان عنایت مشترک الهی نسبت به همه آنان است. از وحدت دین، رهبری و رهروی، یعنی از مثلّث مبارک «مکتب، رسول و پیرو»، محتوای آیه ﴿یاَیُّهَا الرُّسُلُ کُلوا مِنَ‌الطَّیِّبتِ واعمَلوا صلِحًا اِنّی بِما تَعمَلونَ عَلیم ٭ واِنَّ هذِهِ اُمَّتُکُم اُمَّهً وحِدَهً واَنا رَبُّکُم فاتَّقون) ۲ حکایت می‌کند که محصول وحدت سنت الهی است، چنان‌که رویّه مشئوم ملحدان، منافقان و تبهکاران لدود نیز یکسان بوده و بیان قرآن حکیم در این‌باره چنین است: ﴿وما اَرسَلنا مِن قَبلِکَ مِن رَسولٍ ولانَبِی اِلاّ اِذا تَمَنّی اَلقَی الشَّیطنُ فی اُمنِیَّتِهِ فَیَنسَخُ اللّهُ ما یُلقِی الشَّیطنُ ثُمَّ یُحکِمُ اللّهُ ءایتِهِ واللّهُ عَلِیمٌ حَکِیم) ۳
سنّت موازی الهی از جهت جلال و قهر و غبارروبی و گردگیری از چهره وحی را می‌توان در ذیل همین آیه یاد شده و نیز از آیه ﴿ولَقَدِ استُهزِی بِرُسُلٍ مِن‏قَبلِکَ فَحاقَ بِالَّذینَ سَخِروا مِنهُم ما کانوا بِهِ یَستَهزِءون) ۴ و گوشه‌ای از آن را
^ ۱ – ـ سوره مائده، آیه ۴۸٫
^ ۲ – ـ سوره مؤمنون، آیات ۵۱ ۵۲٫
^ ۳ – ـ سوره حجّ، آیه ۵۲٫
^ ۴ – ـ سوره انبیاء، آیه ۴۱٫
۲۹۰

درباره خصوص بنی‌اسرائیل می‌شود از آیه ﴿کُلَّما اَوقَدوا نارًا لِلحَربِ اَطفَاَهَا اللّه) ۱ و شمّه‌ای از آن را درباره مردم مَدْیَن می‌توان از آیه ﴿اَلا بُعدًا لِمَدیَنَ کَما بَعِدَت ثَمود) ۲ استنباط کرد.

۲- کتابت قضا و قدر و تشریع براساس رحمت رحمانی
کتابت قضا و قدر از یک‏سو و کتابت تشریع از سوی دیگر طبق هندسه رحمت رحمانی خداست. گستره این رحمت عام شامل مهر و قهر متقابل خواهد بود، زیرا قهر محض و غضب مطلق در هندسه هستی اصلاً راه ندارد و اگر قهر و غضبی مشهود است نسبی است؛ نه نفسی، از این جهت گاهی از منظر رحمت مطلق نگاه می‌شود، در این‏حال کتابت به صیغه فعل معلوم به خداوند نسبت داده می‌شود؛ خواه قهر نسبی و غضب قیاسی را به همراه داشته باشد یا نه، و گاهی از منظر رحمت خاص نگاه می‌شود که در این‏حال نیز غالباً به صیغه فعل معلوم به خداوند نسبت داده می‌شود و هیچ قهری آن را همراهی نمی‌کند، و زمانی از جهت قهر نسبی و غضب قیاسی ملحوظ می‌گردد، دراین‌حال گاه به‌صیغه فعل مجهول و گاهی به صورت فعل معلوم یاد می‌شود.
نموداری از مطالب مزبور در آیات ذیل مشهود است: ﴿کَتَبَ رَبُّکُم عَلینَفسِهِ الرَّحمَه) ۳ که مکتوبْ رحمت مطلق است، ﴿کَتَبَ اللّهُ لاَغلِبَنَّ اَنَا ورُسُلی) ۴ ﴿کَتَبَ فی قُلوبِهِمُ الایمن) ۵ ﴿فَسَاَکتُبُها لِلَّذینَ یَتَّقونَ ویُؤتونَ
^ ۱ – ـ سوره مائده، آیه ۶۴٫
^ ۲ – ـ سوره هود، آیه ۹۵٫
^ ۳ – ـ سوره انعام، آیه ۵۴٫
^ ۴ – ـ سوره مجادله، آیه ۲۱٫
^ ۵ – ـ سوره مجادله، آیه ۲۲٫
۲۹۱

الزَّکوه) ۱ که مکتوبْ رحمت خاص است، ﴿ولَولا اَن کَتَبَ اللّهُ عَلَیهِمُ الجَلاءَ لَعَذَّبَهُم فِی الدُّنیا) ۲ ﴿کَلاّسَنَ‏کتُبُ ما یَقولُ ونَمُدُّ لَهُ مِنَ العَذابِ مَدّا) ۳ که مکتوبْ قهر نِسبی است.
به صیغه مجهول درباره رحمت خاص چنین وارد شد: ﴿ولایَنالونَ مِن عَدُوٍّ نَیلًا اِلاّکُتِبَ لَهُم بِهِ عَمَلٌ صلِح) ۴ ﴿ولایَقطَعونَ وادِیًا اِلاّکُتِبَ لَهُم) ۵
در جریان قصاص که نسبت به ولی دم حق و رحمت و نسبت به جانی تکلیف و غضب قیاسی است، آیه ﴿کُتِبَ عَلَیکُمُ القِصاص) ۶ به صیغه مجهول، و نظیر آیه ﴿وکَتَبنا عَلَیهِم فیها اَنَّ النَّفسَ بِالنَّفس) ۷ به صیغه معلوم نازل شد.
در جریان جهاد و قتال که صبغه قهر نسبی را به همراه دارد نیز هم به صیغه مجهول یاد شده: ﴿کُتِبَ عَلَیکُمُ القِتالُ وهُوَ کُرهٌ لَکُم) ۸ ﴿فَلَمّا کُتِبَ عَلَیهِمُ القِتالُ تَوَلَّوا اِلاّ قَلیلاً مِنهُم) ۹ و هم به صیغه معلوم نازل شده است: ﴿یقَومِ ادخُلوا الاَرضَ المُقَدَّسَهَ الَّتی کَتَبَ اللّهُ لَکُم) ۱۰ در این آیه صریحاً سخن از
^ ۱ – ـ سوره اعراف، آیه ۱۵۶٫
^ ۲ – ـ سوره حشر، آیه ۳٫
^ ۳ – ـ سوره مریم، آیه ۷۹٫
^ ۴ – ـ سوره توبه، آیه ۱۲۰٫
^ ۵ – ـ سوره توبه، آیه ۱۲۱٫
^ ۶ – ـ سوره بقره، آیه ۱۷۸٫
^ ۷ – ـ سوره مائده، آیه ۴۵٫
^ ۸ – ـ سوره بقره، آیه ۲۱۶٫
^ ۹ – ـ سوره بقره، آیه ۲۴۶٫
^ ۱۰ – ـ سوره مائده، آیه ۲۱٫
۲۹۲

قتال به میان نیامده تا کتابت آن به صیغه معلوم باشد؛ لیکن ورود به منطقه ممنوع با جنگ و خونریزی همراه بود، از این‏رو بنی‌اسرائیل به حضرت موسای کلیم گفتند: ﴿فَاذهَب اَنتَ ورَبُّکَ فَقتِلا اِنّا ههُنا قعِدون) ۱
سرّ اسناد کتابتهای زیانبار و دشوار ظاهری به خداوند سبحان این است که این‌گونه از امور، همانند دیوار قیامت یک سوی آن قهر و سوی دیگر آن مهر است: ﴿باطِنُهُ فیهِ الرَّحمَهُ وظهِرُهُ مِن قِبَلِهِ العَذاب) ۲ نشان چنین وضعیّتی را می‌توان از آیه ﴿فَتوبوا اِلی بارِئِکُم فَاقتُلوا اَنفُسَکُم ذلِکُم خَیرٌ لَکُم عِندَ بارِئِکُم فَتابَ عَلَیکُم اِنَّهُ هُوَ التَّوّابُ الرَّحیم) ۳ استظهار کرد، زیرا قتل نفس ظاهراً زیانبار و دشوار است؛ لیکن باطن این امتثالْ خیر و رحمت است.
نتیجه آنکه اسناد صریح کتابتهای شاقّ به خداوند منافی رحمت بیکران الهی نیست، چنان‌که اسناد غیرصریح (به صیغه مجهول) کتابتهای مزبور به خداوند دلیل غیر رحیمانه بودن محتوای آن پیامها نیست. با این تفصیل می‌توان درباره نوشتار ابوحیان اندلسی در تفسیر البحر المحیط ۴ داوری کرد.

بحث روایی

۱- مخاطبان آیه
عن أبی عبدالله(علیه‌السلام) فی قوله ﴿یاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا کُتِبَ عَلَیکُمُ الصّیام﴾، قال: «هی للمؤمنین خاصّهً» ۵
^ ۱ – ـ سوره مائده، آیه ۲۴٫
^ ۲ – ـ سوره حدید، آیه ۱۳٫
^ ۳ – ـ سوره بقره، آیه ۵۴٫
^ ۴ – ـ ج۲، ص۲۸٫
^ ۵ – ـ تفسیر العیاشی، ج۱، ص۷۸٫
۲۹۳

عن جمیل بن درّاج قال: سألت أباعبدالله(علیه‌السلام) عن قول الله ﴿کُتِبَ عَلَیکُمُ القِتالُ) ۱ و ﴿یاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا کُتِبَ عَلَیکُمُ الصّیام﴾. قال: فقال: «هذه کلّها یجمع الضلال والمنافقین وکل من أقرّ بالدعوه الظاهره» ۲
اشاره: احکام الهی فراگیر بوده و همگان را شامل می‌شود، به طوری که در قیامت همگی در برابر آنها مسئول‌اند؛ لیکن تنها مؤمنان وارسته از آن بهره بهینه می‌برند؛ نظیر اینکه قرآن برای هدایت جهانیان نازل شد: ﴿هُدًی لِلنّاس) ۳ لیکن بهره‌وران از آن خصوص متقیان‌اند: ﴿هُدًی لِلمُتَّقین) ۴

۲- جایگاه روزه در اسلام
عن أبی جعفر(علیه‌السلام) قال: «بنی الإسلام علی خمسه أشیاءَ: علی الصّلاه و الزّکاه و الحجّ و الصّوم و الولایه» ۵
اشاره: حصر در روایت (بنا شدن اسلام بر پنج چیز) اضافی است، زیرا اسلام مبانی دیگر هم دارد. آری اگر مبانی پنج‌گانه حاصل شد، مبانی دیگر هم به قطع حاصل می‌شود.
این مبانی پنج‌گانه (نماز، زکات، حج، روزه و ولایت) که ارکان اسلام‌اند ۶ ، بعضی بر بعض دیگر برتری دارند. روزه از جهت دوام امتثال
^ ۱ – ـ سوره بقره، آیه ۲۱۶٫
^ ۲ – ـ تفسیر العیاشی، ج۱، ص۷۸٫
^ ۳ – ـ سوره بقره، آیه ۱۸۵٫
^ ۴ – ـ سوره بقره، آیه ۲٫
^ ۵ – ـ الکافی، ج۴، ص۶۲٫
^ ۶ – ـ وسائل‌لشیعه، ج۱، ص۱۳٫
۲۹۴

همانند سایر ارکان اسلام نیست، زیرا مثلاً نماز در هیچ حالی و از هیچ کس حتی غریق ساقط نمی‌شود؛ ولی تکلیف روزه در حال سفر و مرض برداشته شده و عملی دیگر جایگزین آن می‌گردد: «إنّ الصّلاه والزّکاه والحجّ والولایه لیس ینفع شی‏ء مکانها دون ادائها و إنّ الصوم إذا فاتک أو قصرت أو سافرت فیه، أدّیت مکانه أیّاماً غیرها وجزیت ذلک الذّنب بصدقه ولاقضاء علیک» ۱

۳- راز تشریع روزه
سأل هشام بن الحکم أباعبدالله(علیه‌السلام) عن علّه الصّیام فقال: «إنّما فرض الله عزّوجلّ الصّیام لیستوی به الغنیُّ والفقیر وذلک أنَّ الغنیَّ لم یکن لیجد مسَّ الجوع فیرحم الفقیر، لأن الغنیّ کلّما أراد شیئاً قدر علیه، فأراد الله عزّوجلّ أن‏یسوّی بین خلقه وأن یذیق الغنیَّ مسّ الجوع والألم، لیرقّ علی الضّعیف فیرحم الجائع» ۲
عن أبی الحسن علی بن موسی الرضا(علیه‌السلام): «فإن قال: فلم أمر بالصوم؟ قیل: لکی یعرفوا ألم الجوع والعطش فلیستدلّوا علی فقر الآخره ولیکون الصائم خاشعاً ذلیلاً مستکیناً مأجوراً محتسباً عارفاً صابراً علی ما أصابه من‌الجوع و العطش، فیستوجب الثواب، مع ما فیه من الانکسار عن الشهوات ولیکون ذلک واعظاً لهم فی العاجل ورائضاً لهم علی أداء ما کلّفهم ودلیلاً لهم فی الآجل ولیعرفوا شدّه مبلغ ذلک علی أهل الفقر والمسکنه فی الدنیا، فیؤدوا إلیهم ما افترض الله تعالی لهم فی أموالهم» ۳
^ ۱ – ـ وسائل الشیعه، ج۱۰، ص۱۷۳٫
^ ۲ – ـ من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۷۳٫
^ ۳ – ـ عیون اخبار الرضا(علیه‌السلام)، ج۲، ص۱۲۳؛ تفسیر کنزالدقائق، ج ۱، ص۴۲۵٫
۲۹۵

اشاره: أ. روایت نخست، نازل‌ترین درجه روزه را بیان کرده، می‌فرماید: روزه بگیرید تا ظاهر عالم را بنگرید. بی‌خبران از ظاهر عالم راه به ملکوت آن ندارند؛ امّا گاهی می‌فرمایند: مسکینان صابر باطن عالم را مشاهده می‌کنند و به ملکوت آن بار می‌یابند که می‌تواند منطبق بر صائمان صابر هم بشود: «طوبی لمن ظمأ أو جاع لله! أُولئک الّذین یشبعون یوم القیامه. طوبی للمساکین بالصّبر! أُولئک الذین یرون ملکوت السّماوات» ۱
توضیح اینکه بزرگ‌ترین مانع پیشرفت معنوی بشر اشتغال به خوردن و آشامیدن و لذایذ بدنی است و بهترین عامل رشد روحی وی نزاهت و پرهیز از این امور است. روزه انسان را از اشتغال به مسائل مادی باز می‌دارد و فراغت بیشتری برای او فراهم می‌کند تا به راز آفرینش خود بیندیشد و زاد راهش را فراهم آورد.
روزه بهترین راه برای رسیدن به باطن عالم و مشاهده ملکوت آن و تبعیت از ابراهیم خلیل(علیه‌السلام) است که خدای سبحان در باره‌اش فرموده است: ﴿وکَذلِکَ نُری اِبرهیمَ مَلَکوتَ السَّموتِ والاَرضِ ولِیَکونَ مِنَ الموقِنین) ۲
کم‌خوری و رعایت اعتدال از بهترین راههای طی مسیر کمال است، چنان‌که پرخوری از بزرگ‌ترین موانع کمال به‏شمار می‌آید. ممکن نیست انسان به صرف درس خواندن و پرداختن به یک سلسله الفاظ و نقوش مکتوب و امواج ملفوظ، به نورانیت علم که امری ماورای طبیعی و مجرد است راه یابد، زیرا محال است امری مادی موجب پیدایش امری مجرد شود. معلم حقیقی نه کتاب‌نویس است و نه گوینده. کتاب و استاد و درس، همگی معدّات و
^ ۱ – ـ وسائل‌لشیعه، ج۱۰، ص۴۰۹ ۴۱۰٫
^ ۲ – ـ سوره انعام، آیه ۷۵٫
۲۹۶

مقدمات خوبی برای تحقق یافتن علم‌اند. عمده، سالک بودن، کم خوری و دوری از پرخوری و بدخوری است که انسان را به مشاهده ملکوتِ عالم می‌رساند. بر همین اساس برخی از بزرگان فقه فرموده‌اند: در فضیلت روزه همین بس که انسان روزه‌دار شبیه فرشتگان می‌شود و غذای او چون فرشتگان جز تسبیح و تحمید حضرت حق تعالی چیز دیگری نیست: «ولو لم‏یکن فیه إلّاالارتقاء من حطیط النفس البهیمیّه إلی ذروه الشبه بالملائکه الرّوحانیه، لکفی به منقبهً و فضلاً» ۱
ب- روایت دوم نسبت به روایت نخست از اوج دیگری برخوردار است. توضیح مختصر درباره روایت دوم اینکه انسانِ سیر در پیشگاه خدا خشوع و ذلت بایسته را ندارد، از این‏رو خداوند سبحان فرمود: روزه بگیرید تا باتقوا باشید. منشأ فجور (مقابل تقوا) شهوت و غضب است و قوه غضب نیز در حقیقت در خدمت شهوت است. بیشتر انسانهای ظاهری حیوان شهوی‌اند و قوه غضب در آنان برای دفاع از مشتهیات نفسانی و تأمین غرایز آنهاست؛ ولی خردمندان غضب را برای دفاع از فرزانگی خود به کار می‌گیرند، چنان‌که نیروی شهوت را نیز برای فرهیختگی خود استخدام می‌کنند.
خوی انسانِ سالم درندگی نیست، بلکه حرکت وی برای تأمین غرایز و دفاع از آن است و هنگام برخورد به مانع پرخاش می‌کند؛ مانند بعضی از حیوانات که برای شکار می‌روند و در برخورد با مزاحم به او حمله‌ور می‌شوند؛ برخلاف گرگ که خوی او درندگی است و از دریدن لذت می‌برد، هرچند گرسنه نباشد. بعضی انسانها که سلامت فطری خود را از دست داده‌اند
^ ۱ – ـ جواهر الکلام، ج۱۶، ص۱۸۱؛ العروه الوثقی، ج۲، ص۶۹، فصل ۱۵٫
۲۹۷

گرگ‏صفت‌اند و از دریدن لذت می‌برند و تجاوز آنها به حریم دیگران، صرفاً برای تأمین نیازِ طبیعی خویش نیست.
امام هشتم(علیه‌السلام) در روایت مزبور می‌فرماید: روزه گرفتن عامل شکسته شدن شهوت است و روزه انواع شهوات (لعب، لهو، زینت، تفاخر و تکاثر ۱ را تعدیل می‌کند.
از رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) نیز درباره تأثیر روزه در مهار شهوت چنین رسیده است: کسی که تمکّن مادی دارد ازدواج کند وگرنه با روزه گرفتن طغیان برخی از غرایز را مهار کند «من کان عنده طول فلینکح وإلا فعلیه بالصوم، فإنه له وجاء ومحسمه للعرق» ۲ آنچه از حضرت علی بن ابی‌طالب(علیه‌السلام) درباره پرهیز از امتلای معده و اجتناب از پرخوری آمده نیز در همین راستاست: «لاتجتمع الفِطنه و البطنه» ۳

۴- راز وجوب «یک ماه» روزه‌داری
عن علیّ(علیه‌السلام) قال: «جاء نفر من الیهود إلی رسول‌الله(صلّی الله علیه وآله وسلّم) فسأله أعلمهم عن‏مسائل، فکان فیما سأله ان قال: لأیّ شی‏ء فرض الله الصّوم علی أُمّتک بالنّهار ثلاثین یوماً وفرض علی الأُمم أکثر من ذلک؟ فقال النبیّ(صلّی الله علیه وآله وسلّم): إنّ آدم(علیه‌السلام) لمّا أکل من الشجره بقی فی بطنه ثلاثین یوماً، ففرض الله عزّ و جلّ علی ذرّیّته ثلاثین یوماً الجوع والعطش، والّذی یأکلونه تفضّل من الله عزّ و جل علیهم کذلک کان علی آدم، ففرض الله تعالی ذلک علی أُمّتی؛ ثمّ تلارسول الله(صلّی الله علیه وآله وسلّم)
^ ۱ – ـ سوره حدید، آیه ۲۰٫
^ ۲ – ـ الدر المنثور، ج۱، ص۴۳۹٫
^ ۳ – ـ شرح غرر الحکم، ج۶، ص۳۷۰٫
۲۹۸

هذه الآیه: ﴿کُتِبَ عَلَیکُمُ الصّیامُ کَما کُتِبَ عَلَی الَّذینَ مِن قَبلِکُم لَعَلَّکُم‏تَتَّقون ٭ اَیّامًا مَعدودت﴾. قال الیهودی: صدقت یا محمّد! » ۱
اشاره: با اغماض از سند و صرف نظر از اینکه علت اکثر بودن زمان روزه امّتهای پیشین روشن نیست، معنای تشبیه در جمله «کَما کُتِبَ عَلَی الَّذینَ مِن‏قَبلِکُم» به اصل وجوب روزه فی‌الجمله بازمی‌گردد؛ نه به کمیّت و کیفیّت آن، چنان‏که در بحث تفسیری بازگو شد. سزاوار این است که علم این‌گونه احادیث بر فرض صحت آنها به اهل و مرجع آنها برگردد.

۵- اوصاف و آثار روزه و بهره‌های روزه‌داران

یکم. نشانی از برتری امّت اسلامی
عن أبی‏جعفر(علیه‌السلام) قال: «قال رسول الله(صلّی الله علیه وآله وسلّم) لمّا حضر شهر رمضان… أیّها الناس! إنّ هذا الشهر قد خصّکم الله به و حضرکم» ۲
عن علی بن الحسین(علیه‌السلام): «… ثمّ آثرتنا به علی سائر الاُمم واصطفیتنا بفضله دون أهل الملل، فصمنا بأمرک نهاره و قمنا بعونک لیله» ۳
عن حفص بن غیاث النخعی، قال: سمعت أباعبدالله(علیه‌السلام) یقول: «إنّ شهر رمضان لم یفرض الله صیامه علی أحدٍ من الأُمم قبلنا». فقلت له: فقول الله عزّوجلّ ﴿یاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا کُتِبَ عَلَیکُمُ الصّیامُ کَما کُتِبَ عَلَی الَّذینَ مِن‏قَبلِکُم﴾ قال: «إنّما فرض الله صیام شهر رمضان علی الأنبیاء دون الأُمم، ففضّل به هذه الأُمه وجعل صیامه فرضاً علی‏رسول الله(صلّی الله علیه وآله وسلّم) وعلی أُمّته» ۴
^ ۱ – ـ کتاب الخصال، ص۵۳۰ ۵۳۱؛ تفسیر کنز الدقائق، ج۱، ص۴۲۴٫
^ ۲ – ـ همان؛ الکافی، ج۴، ص۶۷٫
^ ۳ – ـ صحیفه سجادیه، دعای ۴۵٫
^ ۴ – ـ من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۹۹ ۱۰۰؛ تفسیر کنز الدقائق، ج ۱، ص۴۲۳٫
۲۹۹

اشاره: ظاهر آیه، وجوب روزه بر امتهای گذشته است. البته چیزی که بر امّت لازم باشد بر امام آن امّت، یعنی پیامبر هم واجب خواهد بود.
ادعای برخی از مفسران این است که در اسفار تورات و نیز در انجیلهای معروف اثری از وجوب روزه نیست ۱ هرچند از قاموس کتاب مقدس مطالبی نقل می‌شود ۲٫ انجام روزه در بین اهل کتاب مطرح است ۳ ، چنان‌که از وثنیها نیز برای تقرب به بتها و جلب رضایت آنها بعد از ارتکاب تبهکاری نقل شده است ۴٫

دوم. عبادت بی‌مانند
عن أبی أمامه، قال: قلت: یا رسول‌الله! مرنی بعمل آخذه عنک، ینفعُنی الله به! قال: «علیک بالصّوم فإنّه لا مثل له» ۵
اشاره: روزه خصیصه‌ای دارد که در اعمال عبادی دیگر یافت نمی‌شود و همین ویژگی می‌تواند بیان معنای این حدیث باشد. دستور اختصاصی حضرت رسول(صلّی الله علیه وآله وسلّم) مسبوق به استعداد خاص آن مخاطب بود، چنان‌که ممکن است در صورت خصوصیّت مخاطب دیگر دستور اختصاصی جداگانه صادر گردد.
^ ۱ – ـ تفسیر المنار، ج۲، ص۱۴۳ ۱۴۴؛ المیزان، ج۲، ص۷٫
^ ۲ – ـ قاموس کتاب مقدس، ص۴۳۷ ۴۳۸، «روزه».
^ ۳ – ـ المیزان، ج۲، ص۷٫
^ ۴ – ـ همان، ص۸٫
^ ۵ – ـ الدر المنثور، ج ۱، ص۴۳۷٫
۳۰۰

سوم. دور کننده شیطان
عن أبی عبدالله عن آبائه(علیهم‌السلام): «أن النّبی(صلّی الله علیه وآله وسلّم) قال لأصحابه: ألا أُخبرکم بشی‏ءٍ إن أنتم فعلتموه، تباعد الشّیطان منکم کما تباعد المشرق من المغرب؟ قالوا: بلی. قال: الصّوم یسوّد وجهه، و الصّدقه تکسر ظهره، والحبّ فی‌الله و الموازره علی العمل الصّالح یقطع دابره، والاستغفار یقطع وتینه، ولکل شی‏ءٍ زکاه وزکاه الأبدان الصّیام» ۱
اشاره: شیطان با قوای مسلح خود هجوم می‌آورد، به گونه‌ای که بدون سلاح نمی‌توان در برابر وی تاب آورد و او را از خود دور کرد. رسول‏خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) برای دور کردن وی راههایی ارائه می‌دهد که یکی از آنها روزه گرفتن است. در هر ماه سه روز روزه گرفتن، هر کس به ویژه نسل جوان را از گزند وساوس شیطان ایمنی می‌بخشد ۲٫

چهارم. دعای فرشتگان برای روزه‌داران
عن أبی عبدالله عن آبائه(علیهم‌السلام): «أنّ النّبی(صلّی الله علیه وآله وسلّم) قال: إنّ الله عزّوجلّ وکّل ملائکته بالدّعاء للصائمین وقال: أخبرنی جبرئیل(علیه‌السلام) عن ربّه أنّه قال: ما أمرت ملائکتی بالدّعاء لأحدٍ من خلقی إلاّ استجبت لهم فیه» ۳
عن النبیّ(صلّی الله علیه وآله وسلّم): «إن الصائم إذا أکل عنده صلت علیه الملائکه حتّی یفرغوا أو یقضوا» ۴
^ ۱ – ـ الکافی، ج ۴، ص۶۲٫
^ ۲ – ـ همان، ص۹۰ ۹۳٫
^ ۳ – ـ همان، ص۶۴٫
^ ۴ – ـ الدر المنثور، ج۱، ص۴۳۸٫
۳۰۱

عن رسول‌الله(صلّی الله علیه وآله وسلّم): «إنّ الصائم تسبح عظامه و تستغفر له الملائکه ما أکل عنده» ۱
اشاره: تعبیر لطیف رسول خدا(صلّی الله علیه وآله وسلّم) این است که فرشتگان، وکیل خدا در دعا کردن برای روزه‌داران هستند و اگر خدا نمی‌خواست که دعای آنان را مستجاب کند، ایشان را وکیلِ خود نمی‌کرد. دعای وکیل، دعای موکِّل است و دعای موکِّل یقیناً مستجاب است، زیرا دعای خدا همان امر خداست. ذیل حدیث، تا اندازه‌ای مفسر و شارح صدر آن است.

پنجم. آمرزش گناهان
قال النبی(صلّی الله علیه وآله وسلّم): «من صام رمضان إیماناً واحتساباً، غفر له ما تقدّم من ذنبه» ۲
اشاره: هر حسنه‌ای بخشی از سیّئه را برطرف می‌کند. در حسنه بودن روزه تردیدی نیست، از این‏رو تأثیر آن در زوال سیّئه شکّ پذیر نیست.

ششم. استجابت دعای روزه‌دار
قال رسول الله(صلّی الله علیه وآله وسلّم): «ثلاثه لاترد دعوتهم: الصائم حتی یفطر» ۳
قال رسول الله(صلّی الله علیه وآله وسلّم): «للصائم عند إفطاره دعوه مستجابه» ۴
قال رسول الله(صلّی الله علیه وآله وسلّم): «نوم الصائم عباده وصمته تسبیح وعمله مضاعف ودعاؤه مستجاب وذَنبُه مغفور» ۵
^ ۱ – ـ الدر المنثور، ج۱، ص۴۳۹٫
^ ۲ – ـ همان، ص۴۳۶٫
^ ۳ – ـ همان، ص۴۴۱٫
^ ۴ – ـ همان، ص۴۳۷٫
^ ۵ – ـ همان.
۳۰۲

اشاره: هر سالکی که حرمت الهی را پاس دارد دعای او مستجاب خواهد بود. روزه‌دار نیز از این برکت برخوردار و از وعده استجابت دعا بهره‌مند است.

هفتم. خوشبوتر از مِشک
عن أبی عبدالله(علیه‌السلام) قال: «أوحی الله عزّوجلّ إلی موسی(علیه‌السلام): ما یمنعک من مناجاتی؟ فقال: یا ربّ أُجلّک عن المناجات لخُلُوف فم الصّائم، فأوحی الله عزّ وجلّ إلیه: یا موسی لخُلُوف فم الصّائم أطیب عندی من ریح المسک» ۱
اشاره: استشمام ملکوتی نیازمند به بازشدن شامّه قلبی است. با باز شدن شامه درونی، عطرآگین بودن دهن روزه‌دار احساس می‌شود. آن‌که می‌گوید: ﴿اِنّی لاَجِدُ ریحَ یوسُفَ لَولا اَن تُفَنِّدون) ۲ کاملاً بوی عطرآگین روزه را استشمام می‌کند.

هشتم. دو خوشحالی برای روزه‌دار
عن أبی عبدالله(علیه‌السلام) أنّه قال: «للصّائم فرحتان: فرحهٌ عند إفطاره و فرحه عند لقاء ربّه» ۳
اشاره: مقصود از افطار، هم می‌تواند افطار مصطلح باشد (هنگام غروب) و هم ممکن است افطار روز فطر باشد که هنگام دریافت جایزه‌هاست. روزه‌دار هنگام افطار خوشحال است که از عهده تکلیف براآمده است و هنگام لقای خدای سبحان نیز شاداب و شادمان خواهد بود ۴٫
^ ۱ – ـ الکافی، ج۴، ص۶۵۶۴٫
^ ۲ – ـ سوره یوسف، آیه ۹۴٫
^ ۳ – ـ الکافی، ج۴، ص۶۵٫
^ ۴ – ـ سوره انسان، آیه ۱۱؛ سوره انشقاق، آیه ۹٫
۳۰۳

نهم. پاداش روزه
قال رسول‌الله(صلّی الله علیه وآله وسلّم): «کل عمل ابن آدم یضاعف الحسنه عشره أمثالها إلی‏سبعمائه ضعف، قال الله عزّوجلّ إلاالصوم، فإنّه لی وأنا أجزی به، یدع طعامه وشرابه وشهوته من أجلی» ۱
قال رسول‌الله(صلّی الله علیه وآله وسلّم): «الصیام لاریاء فیه. قال الله: هو لی وأنا أجزی به» ۲
عن أبی عبدالله(علیه‌السلام) قال: «إنّ الله تبارک و تعالی یقول: الصّوم لی و أنا أجزی علیه» ۳
قال أبو عبدالله(علیه‌السلام): «قال أبی: إن الرجل لیصوم یوماً تطوّعاً یرید ما عندالله، فیدخله الله به الجنّه» ۴
عن علی بن أبی‌طالب(علیه‌السلام): «سمعت رسول الله(صلّی الله علیه وآله وسلّم) یقول: من منعه الصیام من الطعام والشراب یشتهیه، أطعمه الله من ثمار الجنه و سقاه من‏شرابها» ۵
اشاره: أ. صوم صبغه صَمَدی دارد و بیانگر اوصاف تنزیهی خدای سبحان است، از این‏جهت فرمود: «الصوم لی» و صوم نیز به معنای امساک و به معنای رفعت آمده است ۶٫
ب. طبق برخی از احادیث یاد شده خدای سبحان می‌فرماید: من شخصاً
^ ۱ – ـ الدر المنثور، ج۱، ص۴۳۵٫
^ ۲ – ـ همان، ص۴۳۶٫
^ ۳ – ـ الکافی، ج۴، ص۶۳؛ برای شرح این حدیث ر.ک: المیزان، ج۲، ص۲۵٫
^ ۴ – ـ الکافی، ج۴، ص۶۳؛ وسائل‌لشیعه، ج ۱۰، ص۳۹۹٫
^ ۵ – ـ الدر المنثور، ج۱، ص۴۳۷٫
^ ۶ – ـ رحمه من الرحمن، ج۱، ص۲۶۱٫
۳۰۴

به روزه پاداش می‌دهم؛ نه اینکه فرشته‌ها را واسطه کنم تا به روزه‌داران بگویند: ﴿اُدخُلوها بِسَلمٍ ءامِنین) ۱ یا ﴿سَلمٌ عَلَیکُم طِبتُم فَادخُلوها خلِدین) ۲ بلکه خودم به آنها می‌گویم: ﴿فَادخُلی فی عِبدی ٭ وادخُلی جَنَّتی) ۳
ج. سه حدیث نخست، از احادیث قدسی است. این نوع احادیث که قدسیات نامیده می‌شود، اختصاصی به رسول خدا(صلّی الله علیه وآله وسلّم) ندارد؛ معصومان(علیهم‌السلام) نیز بر اثر ولایتی که دارند از خدای سبحان وحیهای غیر تشریعی، یعنی تأییدی، تفسیری یا تبیینی دریافت می‌کنند. این وحیها مبیّنِ معارف و حِکَم همان شرع الهی است؛ نه اینکه شرع جدید باشد، چون وحی تشریعی مخصوص رسول خدا(صلّی الله علیه وآله وسلّم) است و با ارتحال آن‏حضرت(صلّی الله علیه وآله وسلّم) پایان یافت و بیان حدود آن به وسیله آن حضرت(صلّی الله علیه وآله وسلّم) از راه ملائکه و غیر ملائکه به ائمه(علیهم‌السلام) رسیده و می‌رسد.
سالم بن اَبی‌حفصه می‌گوید: پس از رحلت امام باقر(علیه‌السلام) برای عرض تسلیت با عده‌ای به محضر امام صادق(علیه‌السلام) شرفیاب شدیم. به آن حضرت عرض کردم: کسی از میان ما رفت که بی‌واسطه از رسول خدا(صلّی الله علیه وآله وسلّم) نقل می‌کرد و کسی جرئت نمی‌کرد بپرسد که واسطه کیست: ﴿ذَهَب والله من کان یقول: «قال رسول‌الله(صلّی الله علیه وآله وسلّم)﴾؛ فلا یُسأل عمّن بَینه و بین رسول‌الله(صلّی الله علیه وآله وسلّم)، لا والله لایُری مثله أبداً! » حضرت امام صادق(علیه‌السلام) تأملی کرد و فرمود: «قال الله عزّوجلّ: إنّ من‏عبادی من یتصدّق». به دوستانم گفتم: تعجب می‌کردیم که چگونه امام باقر(علیه‌السلام) از رسول‏خدا(صلّی الله علیه وآله وسلّم) بدون واسطه نقل می‌کند؛ امّا امام صادق(علیه‌السلام)
^ ۱ – ـ سوره حجر، آیه ۴۶٫
^ ۲ – ـ سوره زمر، آیه ۷۳٫
^ ۳ – ـ سوره فجر، آیات ۲۹ ۳۰٫
۳۰۵

بی‌واسطه از خدا نقل کرد ۱٫

دهم. سپر آتش
قال رسول‌الله(صلّی الله علیه وآله وسلّم): «الصوم جنّه من النّار» ۲
قال رسول الله(صلّی الله علیه وآله وسلّم): «الصیام جنه ما لم یخرقها». قیل: وبم یخرقها؟ قال: «بکذبٍ أو غیبهٍ» ۳
اشاره: أ. جُنّت و سپر بودن روزه با گناه مصدوم می‌شود، زیرا گناه به مثابه تیر شیطان است، همان‌طور که درباره نگاه به نامحرم دارد: «النظر سهمٌ من سهام ابلیس» ۴ و اگر روزه‌دار گناه کرد معلوم می‌شود سپر آسیب دیده است.
ب. روایت دوم با بیان نورانی دیگر رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) در این‌باره هماهنگ است که: «الصّائم فی عبادهٍ وإن کان علی‏فراشه، مالم یغتب مسلماً» ۵ توضیح اینکه روزه عبادتی ممتد و به هم پیوسته است و در آن عزم مستمر لازم است، ازاین‏رو نیّت قطع یا قاطع، با تفاوتی که با هم دارند، به آن زیان می‌زنند و همه حالات انسان روزه‌دار عبادت است؛ برخلاف عبادتی مانند حج که در آن عزم بر عملِ مستمر لازم است؛ نه عزم مستمر، به طوری که قطع نیت در یک لحظه یا قصد قاطع به آن آسیب برساند ۶ ، از این‏رو حاجی یا معتمِر اگر هنگام انجام اعمال بخوابد عبادتی انجام نداده است، مگر تفضّلاً به او پاداش
^ ۱ – ـ الامالی [مفید]، ص۴۰۶، مجلس۴۲٫
^ ۲ – ـ الکافی، ج۴، ص۶۲٫
^ ۳ – ـ الدر المنثور، ج ۱، ص۴۳۸٫
^ ۴ – ـ الکافی، ج۵، ص۵۵۹٫
^ ۵ – ـ همان، ج۴، ص۶۴٫
^ ۶ – ـ در باره حکم استمرار قصد در عناوین قصدی ر.ک:صهبای حج، در بحث از نیت در احرام.
۳۰۶

بدهند، و اگر گفته شد «النائم بمکه کالمتهجد فی البلدان» ۱ برای آن است که حضور در مکّه از آن جهت که حَرَم خداست فضیلتی دارد؛ نه چون حاضر در آن قصد حج دارد.
روزه، مفطراتی صوری دارد و مفطراتی معنوی. روزه‌های مصطلح را ده چیز باطل می‌کند که معروف است؛ اما روزه‌ای که سپر آتش و موجب ورود به بهشت است و بوی دهان را از مُشک خوشبوتر می‌سازد، ممکن است با غیبت از مسلمانی رخت بربندد.

یازدهم. ورودی و پذیرایی بهشتی ویژه روزه‌داران
إن رسول الله(صلّی الله علیه وآله وسلّم) قال: «للجنّه ثمانیه أبواب: فیها باب یُسمی الریان، یدخل منه الصائمون یوم القیامه؛ لایدخل معهم أحد غیرهم. یقال: أین الصائمون فیدخلون منه، فإذا دخل آخرهم أغلق، فلم یدخل منه أحد… ومن دخل منه شرب ومن شرب لم یظمأ أبداً» ۲
قال رسول الله(صلّی الله علیه وآله وسلّم): «الصائمون تنفح من أفواههم ریح المسک وتوضع لهم یوم القیامه مائده تحت العرش، فیأکلون منها والناس فی شده» ۳
قال النبی(صلّی الله علیه وآله وسلّم): «إن الله جعل مائده علیها ما لاعین رأت ولاأذن سمعت ولاخطر علی قلب بشر؛ لایقعد علیها إلا الصائمون» ۴
قال رسول الله(صلّی الله علیه وآله وسلّم): «إنّ للصوّام یوم القیامه حوضاً ما یرده غیر الصوّام» ۵
^ ۱ – ـ وسائل الشیعه، ج۱۳، ص۲۳۱٫
^ ۲ – ـ الدر المنثور، ج۱، ص۴۳۶٫
^ ۳ – ـ همان، ص۴۴۱٫
^ ۴ – ـ همان.
^ ۵ – ـ همان، ص۴۳۹٫
۳۰۷

اشاره: هر عبادت از دستورهای عبادی خداوند برای آن است که سالک صالح مظهر نامی از اسمای الهی شود، آنگاه نعمتی که مجلای همان نام است بهره وی گردد. تعدّد درهای اصلی و فرعی بهشت برای تعدّد نامهای جمالی خداست و عبادتهای گونه‌گون راههای نیل به مظهریت نام خاص خدا و ورود به مجلای آن است.

دوازدهم. تندرستی و وسعت رزق در پرتو روزه
قال رسول الله(صلّی الله علیه وآله وسلّم): «إن الله أوحی إلی نبیّ من بنی إسرائیل: أخبر قومک أن لیس عبد یصوم یوماً ابتغاء وجهی إلاّ صححت جسمه وأعظمت أجره» ۱
قال رسول‌الله(صلّی الله علیه وآله وسلّم): «صوموا تصحّوا» ۲
عن علیّ بن سوید السائیّ عن أبی الحسن(علیه‌السلام) قال: … فشکوت إلیه قلّه ذات یدی…، فقال: «صُم و تصدّق» ۳
اشاره: أ. هرچند روزه در سلامت جسم و صحت روح سهیم است؛ لیکن پیام این حدیثها جمع بین سبب مُعِدّ و علتِ مُعْطی است؛ یعنی روزه سهم اعدادی و نصیب امدادی در صحت صائم دارد و سهم ایجادی و اعطایی از آنِ مبدأ فاعلی، یعنی خدای سبحان است. هرگز نباید از سبب اعدادی تأثیر ایجادی را توقع داشت، چنان‌که اعطای اجر نیز فقط در اختیار خداوند است؛ نه آنکه ترتّب اجر معنوی بر روزه به نحو ضروری باشد که محتاج به جَعْل و اعطا نباشد.
^ ۱ – ـ الدر المنثور، ج۱، ص۴۳۷٫
^ ۲ – ـ همان، ص۴۴۰٫
^ ۳ – ـ الکافی، ج۴، ص۱۸٫
۳۰۸

ب. حدیث اخیر با احادیثی هماهنگ است که می‌فرماید: آنگاه که تنگدست شدید، با خدا از راه صدقه دادن تجارت کنید: «إذا أملقتم فتاجروا الله بالصدقه» ۱

سیزدهم. شفاعت روزه درباره روزه‌داران
قال رسول‌الله(صلّی الله علیه وآله وسلّم): «الصیام والقرآن یشفعان للعبد یوم القیامه. یقول الصیام: أی ربّ منعته الطعام و الشهوه فشفّعنی فیه ویقول القرآن: منعته النوم باللّیل فشفّعنی فیه. قال: فیشفعان» ۲
اشاره: عمل صالح هماره زنده است و شفاعت می‌کند، چنان‌که عمل طالح همواره زنده است و گواهی می‌دهد. صورت ملکوتی عمل صالح که به طرف خداوند صعود می‌کند: ﴿اِلَیهِ یَصعَدُ الکَلِمُ الطَّیِّبُ والعَمَلُ الصّلِحُ یَرفَعُه) ۳ زمینه صعود عامل را نیز فراهم می‌کند و همین مطلب می‌تواند در حدّ خود قسمی از شفاعت باشد.

۶- حکم روزه مریض
روایات روزه مریض سه دسته است:
دسته نخست روایاتی است که به اطلاق دلالت می‌کند که مریض در ماه رمضان باید روزه را افطار کند؛ مانند:
عن الولید بن‏صبیح قال: حممت بالمدینه یوماً فی شهر رمضان فبعث
^ ۱ – ـ نهج البلاغه، حکمت ۲۵۸٫
^ ۲ – ـ الدر المنثور، ج۱، ص۴۴۱۴۴۰٫
^ ۳ – ـ سوره فاطر، آیه ۱۰٫
۳۰۹

إلیّ أبوعبدالله(علیه‌السلام) بقَصعَه فیها خلّ و زیت و قال: «أفطر و صَلِّ و أنت قاعد» ۱
دسته دوم روایاتی است که طبق آنها روزه مریض صحیح است و قضا ندارد؛ مانند:
عن أبی عبدالله(علیه‌السلام) فی رجل صام رمضان و هو مریض؛ قال: «یتمّ صومه و لایعید؛ یُجزیه» ۲
دسته سوم روایاتی است که شاهد جمع بین این دو دسته است. این روایات تفصیل می‌دهد که اگر مرض بنابر تشخیص خود مکلّف به حد ضرر رسید، باید افطار کند؛ امّا اگر بدان حدّ نرسید روزه او صحیح است؛ مانند:
عن أبی‏عبدالله(علیه‌السلام) قال: «الصائم إذا خاف علی عینیه من الرمد ۳ أفطر» ۴
اشاره: همان‌طور که برخی از شرایط صحّت روزه و بعضی از شرایط وجوب آن به وسیله روایات اهل بیت عصمت(علیهم‌السلام) مشخص می‌شود، تعیین حدود مرض نیز به سبب آنها معلوم می‌شود.

۷- مرضِ مجوّز افطار
عن بکر بن محمّد الأزدی، عن أبی عبدالله(علیه‌السلام) قال: سأله أبی و أنا أسمع عن
^ ۱ – ـ الکافی، ج۴، ص۱۱۸؛ وسائل‌لشیعه، ج۱۰، ص۲۱۷٫
^ ۲ – ـ وسائل الشیعه، ج۱۰، ص۲۲۴؛ تهذیب الاحکام، ج۴، ص۲۵۷٫
^ ۳ – ـ «رمد»، یعنی چشم درد (المصباح، ص۲۳۸). «رمد»، از بیماریهایی است که شرعاً می‌تواند عذر افطار باشد. این عذر چون روایات مخصوصی دارد، در کتابهای فقهی جداگانه ذکر شده است (ر.ک: وسائل الشیعه، ج۱۰، ص۲۱۸).
^ ۴ – ـ وسائل‌الشیعه، ج۱۰، ص۲۱۸؛ الکافی، ج۴، ص۱۱۸٫
۳۱۰

حدّ المرض الذی یترک الإنسان فیه الصوم، قال: «إذا لم‏یستطع أن یَتَسَحّرَ» ۱
عن محمّد بن مسلم قال: قلت لأبی عبدالله(علیه‌السلام): ما حدّ المریض إذا نَقِه ۲ فی الصیام؟، قال: «ذلک إلیه، هو أعلم بنفسه؛ إذا قوی فلیصم» ۳
عن سماعه قال: سألته: ما حد المرض الذی یجب علی صاحبه فیه الإفطار کما یجب علیه فی السفر: ﴿ومَن کانَ مَریضًا اَو عَلی سَفَر) ۴ قال: «هو مؤتمنٌ علیه، مفوّض إلیه، فإن وجد ضعفاً فلیفطر و إن وجد قُوّه، فلیصمه کان المرض ما کان» ۵
عن عمر بن اُذینه قال: کتبت إلی أبی عبدالله(علیه‌السلام) أسأله: ما حدّ المرض الذی یفطر فیه صاحبه؟ و المرض الذی یَدَع صاحبه الصلاه قائماً؟ قال: «﴿بَلِ الاِنسنُ عَلی نَفسِهِ بَصیرَه) ۶ و قال: «ذاک إلیه، هو أعلم بنفسه» ۷
اشاره: أ. حدّ مرض از لحاظ کمیّت یا کیفیّت بیماری، بر خلاف حدّ سفر مشخص نیست؛ بلکه حد آن زیانباربودن است و تشخیص آن را به خود انسان واگذار کرده‌اند و سخن امام صادق(علیه‌السلام) نشان است؛ یعنی اگر کسی قدرت غذا خوردن ندارد، نباید روزه بگیرد، چون غالباً عجز از سحری خوردن کاشف از اضرار روزه به مریض است، وگرنه ممکن است سالم باشد؛ ولی میل به
^ ۱ – ـ من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۱۳۲؛ وسائل الشیعه، ج۱۰، ص۲۱۹٫
^ ۲ – ـ نَقِهَ من مرضه بالکسر نقهاً… إذا صحّ و هو فی عقب علّته (الصحاح، ج۴، ص۲۲۵۳، «ن‏ق ه»). نقاهت: بِه شدن از بیماری، بهبود (فرهنگ فارسی، ج۴، ص۴۷۸۳).
^ ۳ – ـ وسائل الشیعه، ج۱۰، ص۲۱۹ ۲۲۰؛ الکافی، ج۴، ص۱۱۹٫
^ ۴ – ـ سوره بقره، آیه ۱۸۵٫
^ ۵ – ـ وسائل الشیعه، ج۱۰، ص۲۲۰؛ الکافی، ج۴، ص۱۱۸٫
^ ۶ – ـ سوره قیامت، آیه ۱۴٫
^ ۷ – ـ وسائل الشیعه، ج۱۰، ص۲۲۰؛ الکافی، ج۴، ص۱۱۸٫
۳۱۱

خوردن سحری نداشته باشد.
ب. از روایت سوم نیز استفاده نمی‌شود که معیار برای افطار، قوّت و ضعف است، چنان‌که صرف مرض نیز معیار نیست. اگر روزه گرفتن مریض سبب تشدید بیماری یا طول کشیدن درمان وی شود، باید افطار کند؛ ولی اگر روزه‏گرفتن یا نگرفتن آن تفاوتی به حال او ندارد، باید روزه را بگیرد.
ج. موضوع افطار، مرضی است که روزه در آن زیانبار باشد و تشخیص موضوع بر عهده مکلف است و سخن طبیب موردِ وثوقْ حجت، یعنی اماره است. حال اگر کسی به گمان اینکه بیمار نیست و نیز به تأیید طبیب موثّق روزه گرفت، طوری که قصد قربت نیز از او متمشّی شد و سپس معلوم شد روزه برای او مضر نبوده است، روزه‌اش صحیح است، چون معیار، ضرر واقعی است؛ امّا اگر طبیب به او گفت که روزه ضرر ندارد یا خود چنین پنداشت و بعد معلوم شد روزه ضرر داشته است، گفته شده که بنابر احتیاط واجب باید قضای آن را بگیرد، چون واقعاً ضرر داشته و تشخیص وی یا طبیب اشتباه بوده است ۱٫

۸- حکم روزه مسافر
عن علیّ بن الحسین(علیهما‌السلام) قال: «… وأمّا صوم السّفر والمرض، فإنّ العامّه قد اختلفت فی ذلک، فقال قوم: یصوم، و قال آخرون: لایصوم، وقال قوم: إن شاء صام وإن شاء أفطر، وأما نحن فنقول: یفطر فی الحالین جمیعاً، فإن صام فی السفر أو فی حال المرض، فعلیه القضاء فإن الله (عزّوجلّ) یقول: ﴿ومَن
^ ۱ – ـ ر.ک: العروه الوثقی، ج۲، ص۴۷، شرائط صحّه الصوم.
۳۱۲

کانَ مَریضًا اَو عَلی سَفَرٍ فَعِدَّهٌ مِّن اَیّامٍ اُخَر﴾ فهذا تفسیر الصیام» ۱
عن عبدالرحمن بن أبی‏عبدالله، عن أبی عبدالله(علیه‌السلام) قال: سألته عن رجل صام شهر رمضان فی السفر؟ فقال: «إن کان لم یبلغه أنّ رسول الله(صلّی الله علیه وآله وسلّم) نهی عن‏ذلک، فلیس علیه القضاء و قد أجزأ عنه الصوم» ۲
عن یحیی بن أبی‌العلاء عن أبی‏عبدالله(علیه‌السلام) قال: «الصائم فی السفر فی‏شهر رمضان، کالمفطر فیه فی‌الحضر ثم قال: إنّ رجلاً أتی النبیّ(صلّی الله علیه وآله وسلّم) فقال: یا رسول‌الله! أصوم شهر رمضان فی السفر؟ فقال: لا، فقال: یا رسول‌الله! إنّه علیّ یسیر؛ فقال رسول‌الله(صلّی الله علیه وآله وسلّم): إنّ الله عزّ وجلّ تصدّق علی مرضی أُمّتی ومسافریها بالإفطار فی شهر رمضان. أیعجب أحدکم لو تصدّق بصدقه أن تردّ علیه» ۳
عن السکونی، عن جعفر بن محمد، عن أبیه(علیهما‌السلام) قال: قال رسول الله(صلّی الله علیه وآله وسلّم): «إنّ الله تبارک و تعالی أهدی إلیّ و إلی أُمّتی هدیّهً لم یهدها إلی أحد من‌الأُمم کرامهً من الله لنا. قالوا: و ما ذلک یا رسول الله؟ قال: الإفطار فی السفر والتقصیر فی الصلاه؛ فمن لم یفعل ذلک، فقد ردّ علی الله هدیّته» ۴
عن أبی‏عبدالله(علیه‌السلام) قال: «إذا خرج الرّجل فی شهر رمضان مسافراً أفطر» وقال: «إنّ رسول‌الله(صلّی الله علیه وآله وسلّم) خرج من‌المدینه إلی مکّه فی شهر رمضان و معه النّاس وفیهم المشاه فلمّا انتهی إلی کُراع الغَمیم دعا بقدح من ماء فیما بین الظهر والعصر فشرب و أفطر؛ ثم أفطر الناس معه وتمّ أُناسٌ علی صومهم، فسمّاهم العصاه و إنّما یؤخذ بآخر أمر رسول‌الله(صلّی الله علیه وآله وسلّم» ۵
^ ۱ – ـ وسائل‌لشیعه، ج۱۰، ص۱۷۴؛ الکافی، ج۴، ص۸۶ ۸۷٫
^ ۲ – ـ وسائل الشیعه، ج۱۰، ص۱۷۹؛ تهذیب الاحکام، ج۴، ص۲۲۱٫
^ ۳ – ـ الکافی، ج۴، ص۱۲۷؛ وسائل الشیعه، ج۱۰، ص۱۷۵٫
^ ۴ – ـ کتاب الخصال، ص۱۲؛ تفسیر کنز الدقائق، ج۱، ص۴۲۷٫
^ ۵ – ـ وسائل الشیعه، ج۱۰، ص۱۷۶؛ الکافی، ج۴، ص۱۲۷٫
۳۱۳

عن أبی‏جعفر(علیه‌السلام) قال: «سمّی رسولُ الله(صلّی الله علیه وآله وسلّم) قوماً صاموا حین أفطر و قصّر: عصاهً، و قال: هم العصاه إلی یوم القیامه، و إنّا لنعرف أبناءهم وأبناء أبناءهم إلی یومنا هذا» ۱
عن محمد بن حکیم قال: سمعت أبا عبدالله(علیه‌السلام) یقول: «لو أنّ رجلاً مات صائماً فی السفر، ما صلّیت علیه» ۲
اشاره: أ. ذات اقدس الهی رسول خدا(صلّی الله علیه وآله وسلّم) را مبیّن قرآن قرار داده: ﴿واَنزَلنا اِلَیکَ الذِّکرَ لِتُ‏بَیِّنَ لِلنّاسِ ما نُزِّلَ اِلَیهِم) ۳ و به امت اسلامی هم دستور داده است که تابع اوامر و نواهی رسول خدا باشند: ﴿ما ءاتکُمُ الرَّسولُ فَخُذوهُ وما نَهکُم عَنهُ فَانتَهوا) ۴ و از اینکه رسول خدا(صلّی الله علیه وآله وسلّم) اهل بیت(علیهم‌السلام) را عِدل قرآن قرار داده و فرموده است: «إنّی تارک فیکم الثقلین ما إن تمسّکتم بهما لن تضلّوا بعدی: کتاب الله و عترتی اهل بیتی» ۵ حجیّت بیان اهل بیت عصمت(علیهم‌السلام) به دست می‌آید ۶ ، بنابراین بسیاری از فروع فقهی مسئله سفر باید به برکت روایاتِ معصومان(علیهم‌السلام) حل گردد، وگرنه از آیه مورد بحث بیش از این استفاده نمی‌شود که مسافر و مریض باید روزه خود را پس از برطرف شدن عذر به جا آورند، چنان‌که از آن بیش از رخصت افطار استفاده نمی‌شود؛ ولی به کمک شواهد روایی و تبیین معصوم(علیه‌السلام) حکم ضروری و عزیمت استفاده می‌شود؛ نظیر آیه
^ ۱ – ـ وسائل الشیعه، ج۱۰، ص۱۷۴؛ الکافی، ج۴، ص۱۲۷ ۱۲۸٫
^ ۲ – ـ الکافی، ج۴، ص۱۲۸؛ وسائل الشیعه، ج۱۰، ص۱۷۷٫
^ ۳ – ـ سوره نحل، آیه ۴۴٫
^ ۴ – ـ سوره حشر، آیه ۷٫
^ ۵ – ـ الاحتجاج، ج۲، ص۳۱۳؛ بحار الاَنوار، ج۲، ص۱۰۰٫
^ ۶ – ـ نیز ر.ک: المیزان، ج۱۲، ص۲۶۱٫
۳۱۴

﴿واِذَا ضَرَبتُم فِی الاَرضِ فَلَیسَ عَلَیکُم جُناحٌ اَن تَقصُروا مِنَ‌الصَّلوهِ اِن خِفتُم اَن‏یَفتِنَ‏کُمُ الَّذینَ کَفَرُوا) ۱ که امام باقر(علیه‌السلام) با استشهاد به آن درباره نماز مسافر، آن را به آیه ۱۵۸ سوره «بقره» تنظیر کردند که درباره سعی بین صفا و مروه است که از اجزای واجب حج و عمره است، با اینکه تعبیرِ ﴿لا جُناح﴾ دارد ۲ و ظاهر آن نیز رخصت است؛ نه عزیمت. غرض آنکه ائمّه(علیهم‌السلام) گاهی برای اسکات افراد دلیلی اعتباری ذکر می‌کردند، وگرنه باطن و روح قرآن نزد آنهاست و هرچه گفتند ریشه الهی دارد، از این‏رو باید آن‏را پذیرفت.
به‏هر تقدیر روزه در سفر، نه واجب تعیینی است و نه واجب تخییری، و نه مستحب است که مانند بعضی مستحبات مجزی از واجب باشد، بلکه اگر کسی در سفر روزه گرفت قضا نیز بر او واجب است؛ با اختلافی که بین جاهل و عالم به حکم در مسافر وجود دارد، زیرا جهل به حکم در هیچ مورد عذر نیست، جز در جهر و اخفات و همچنین اتمام در موضع قصر و روزه در موضع افطار. بر این موارد، نصوص دلالت دارد، چنان که مورد اخیر، از روایت عبدالرحمان بن أبی عبدالله و مانند آن فهمیده می‌شود.
ب. سرّ اینکه امام باقر(علیه‌السلام) فرمود: روزه‌گیران در سفر تا روز قیامت اهل‏معصیت‌اند، یکی از دو احتمال است:
۱- چون این گروه بدعتی گذاشتند، گناه و کیفر آن تا قیامت دامنگیرشان خواهد شد.
۲- تا قیامت هر کس گرفتار این افراط و خودرأیی شد، معصیت‌کار است
^ ۱ – ـ سوره نساء، آیه ۱۰۱٫ اولین حکمی که درباره نماز مسافر جعل شد، نماز مسافر خائف است.
^ ۲ – ـ من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۴۳۴؛ تفسیر نور الثقلین، ج۱، ص۵۴۱ ۵۴۲٫
۳۱۵

و به آن افراد اختصاص ندارد، چون: «… حلاله (محمّدص) حلالٌ إلی یوم القیامه و حرامه حرام إلی یوم القیامه» ۱ که گذشته از آن تأبیدی که از قرآن کریم استفاده می‌شود، این حدیث نیز بر ابدیت اَحکام الهی دلالت دارد.
ج. شاید علت نماز نخواندن امام(علیه‌السلام) بر مسافر روزه‌دار، تشریع و بدعتی باشد که وی انجام داده؛ نه صرف معصیتی که مرتکب شده است، زیرا اگر کسی معصیت کرد، فاسق می‌شود و بر مسلمان فاسق نیز نماز می‌خوانند، چون در نماز بر میت عدالت متوفّا شرط نیست.
علّت محتمل دیگر در این باره آن است که چون نماز خواندن امام صادق(علیه‌السلام) بر متوفّا تکریمی برای او محسوب می‌شود، گویا امام(علیه‌السلام) می‌فرمایند که من چنین شخصی را لایق تکریمِ ویژه نمی‌دانم و بر او نماز نمی‌خوانم.

۹- مُطیق و وظیفه او
عن أبی‏عبدالله(علیه‌السلام) فی قوله: ﴿وعلی الّذین یطیقونه فدیه طعام مسکین﴾، قال: «المرأه تخاف علی ولدها والشیخ الکبیر» ۲
عن أبی‏عبدالله(علیه‌السلام) فی قول الله عزّوجلّ: ﴿وعَلَی الَّذینَ یُطیقونَهُ فِدیَهٌ طَعامُ مِسکین﴾، قال: «الذین کانوا یطیقون الصوم فأصابهم کبر أو عطاش أو شبه ذلک، فعلیهم لکلّ یوم مدّ» ۳
عن محمد بن مسلم، قال: سمعت أباجعفر(علیه‌السلام) یقول: «الشیخ الکبیر والّذی به العطاش لاحرج علیهما أن یفطرا فی رمضان وتصدّق کلّ واحد منهما
^ ۱ – ـ الکافی، ج۲، ص۱۷ ۱۸٫
^ ۲ – ـ تفسیر العیاشی، ج۱، ص۷۹٫
^ ۳ – ـ الکافی، ج۴، ص۱۱۶٫
۳۱۶

فی کلّ یوم بمدّ من طعام، ولاقضاء علیهما و إن لم یقدرا، فلاشی‏ء علیهما» ۱
عن أبی بصیر، قال: سألته عن رجل مرض من رمضان إلی رمضان قابل ولم یصحَّ بینهما ولم یطق الصوم، قال: «تصدّق مکان کل یوم؛ أفطر علی‏مسکین مدّاً من طعام و إن لم یکن حنطه، فمن تمر… و إن صحّ فی ما بین الرمضانین فتوانی أن یقضیه حتی جاء رمضان الآخر، فإنّ علیه الصوم والصدقه جمیعاً یقضی الصوم ویتصدّق من أجل أنّه ضیّع ذلک الصیام» ۲
اشاره: أ. آنچه در این‌گونه احادیث مطرح است به عنوان تطبیق مصداقی است؛ نه تفسیر مفهومی. اطلاق یا عموم آیه مورد بحث همچنان به حال خود باقی است و هرگز منحصر در مصادیق یاد شده نخواهد شد.
ب. عذر مقطعی با عذر مستمر فرق دارد، زیرا در عذر مقطعی با گذشت زمانِ عذر و برطرف شدن مانعْ قضای روزه واجبِ فعلی خواهد شد و در عذر مستمرّ اصل قضا ساقط است و منحصراً باید کفاره داد.
ج. رخصت بودن افطار یا عزیمت آن متوقف بر زیانبار بودن روزه و عدم اضرار آن است.

٭ ٭ ٭

^ ۱ – ـ تفسیر العیاشی، ج۱، ص۷۹٫
^ ۲ – ـ همان.
۳۱۷

بازدیدها: 432

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *