الّذین ینفقون أمولهم فی سبیل الله ثمّ لا یتبعون ما أنفقوا منّاً و لا أذی لهم أجرهم عند ربّهم و لا خوف علیهم و لا هم یحزنون (۲۶۲)
گزیده تفسیر
خدای سبحان به کسانی که انفاق برای آنان ملکه شده و اموال خود را در راه خدا و برای جلب رضایت او انفاق میکنند و در مرحله حفظ انفاق که از اصل آن دشوارتر است، بر شخص گیرنده، شخصیت حقیقی یا حقوقی، منّت نمی گذارند و او را نمیرنجانند، وعده میدهد که پاداش آنان نزد پروردگارشان محفوظ است و در آخرت هیچگونه ترسی ندارند و اندوهگین نمی شوند.
تفسیر
مفردات
ثُمّ: «ثمّ» به معنای جمع کردن با نرمی و ملایمت است؛ «ثممت الشیء ثمّاً»
۳۳۶
یعنی شیء را جمع کردم ۱٫ معانی دیگری مانند اصلاح و ترمیم نیز برای این ریشه برشمردهاند ۲ که هماهنگی میان آنها چنین است: ثم به معنای جمع کردنی همراه اصلاح و برداشتن موانع و فواصل است ۳٫
گرچه گفتهاند «ثم» حرف عطف و برای ترتیب و تراخی است ۴ ، با توجه به معنای ریشه آن کاربردش خالی از دو خصوصیت «جمع» و «رفع بُعد و فاصله» نیست ۵٫
«ثُمّ» حرف عطفی است که مقتضی تأخّر ذاتی، رتبی یا وضعی مطلب پسین (معطوف) از پیشین (معطوف علیه) است ۶٫ مراد از «ثم» در این آیه تراخی رتبی است ۷ ؛ یعنی منّت ننهادن در انفاق و جمع و پیوستگی میان انفاق و عدم منّت، آنچنان که همواره در عمود زمان از هم منفک نشوند و باهم باشند، زیرا اگر در مقطع کوتاهی از زمان، منت نهاده شود، به مفاد «ثم» عمل نشده است. مفاد ثمّ در آیه ﴿اِنَّ الَّذینَ قالوا رَبُّنَا اللهُ ثُمَّ استَقموا) ۸ نیز عدم انفکاک استقامت از پذیرش ربوبیت مطلق الهی است، به گونهای که آنی استقامت ترک نشود.
لا یُتْبِعُونَ: «تبع»، دنبالهروی است؛ خواه با جسم و بدن باشد یا با
^ ۱ – ـ معجم مقاییس اللغه، ج۱، ص۳۶۹، «ث م م».
^ ۲ – ـ الصحاح، ج۴، ص۱۸۸۱، «ث م م».
^ ۳ – ـ التحقیق، ج۲، ص۲۴، «ث م م».
^ ۴ – ـ لسان العرب،ج ۱۲، ص۸۲٫
^ ۵ – ـ التحقیق، ج۲، ص۲۴، «ث م م».
^ ۶ – ـ مفردات، ص۱۷۶، «ث م م».
^ ۷ – ـ اعراب القرآن، ج۱، ص۴۰۵٫
^ ۸ – ـ سوره احقاف، آیه ۱۳٫
۳۳۷
شکلگیری و الگوبرداری یا فرمانبری. اتباع، به معنای لحوق (از پی آمدن ۱) و الحاق (از پی آوردن و پیوست کردن) است؛ مانند ﴿واَتبَعنهُم فی هذِهِ الدُّنیا لَعنَه) ۲ یعنی در همین دنیا لعنت را پیوست آنها کردیم.
مَنّاً: «مَنّ» به معنای نعمت دادن و نیز بر شمردن و به رخ کشیدن نعمت است. فیّومی میگوید: «منّ علیه بالعتق و غیره مَنّاً: أنعم علیه به»؛ با آزاد کردن برده به او انعام کرد. نیز: «مننت علیه منّاً: عددت له ما فعلت له من الصنایع»؛ کارهای خوبی که در حق او کردم برایش بر شمردم و به رخ وی کشیدم ۳٫
حقیقت نوعِ نخستِ «مَنّ» (انعام) که از سنخ عمل و بسیار پسندیده است، تنها از آن خداست ۴ ، از این رو قرآن کریم از نعمتهای بزرگ الهی با مشتقات «مَنّ» یاد میکند؛ مانند نعمت سترگ بعثت پیامبر خاتمصلی الله علیه و آله و سلم: ﴿لَقَد مَنَّ اللهُ عَلَی المُؤمِنینَ اِذ بَعَثَ فیهِم رَسولاً مِن اَنفُسِهِم) ۵ و نعمت بزرگ امامت مستضعفان: ﴿ونُریدُ اَن نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ استُضعِفوا فِی الاَرضِ ونَجعَلَهُم اَئِمَّهً ونَجعَلَهُمُ الورِثین) ۶ و نعمت بیبدیل هدایت: ﴿بَلِ اللهُ یَمُنُّ عَلَیکُم اَن هَدکُم لِلایمن) ۷
نوع دوم «مَنّ» (برشمردن نعمت و به رخ کشیدن آن) امری قبیح است، جز
^ ۱ – ـ مفردات، ص۱۶۳ ـ ۱۶۲، «ت ب ع».
^ ۲ – ـ سوره قصص، آیه ۴۲٫
^ ۳ – ـ المصباح، ص۵۸۱، «م ن ن».
^ ۴ – ـ مفردات، ص۷۷۷، «م ن ن».
^ ۵ – ـ سوره آل عمران، آیه ۱۶۴٫
^ ۶ – ـ سوره قصص، آیه ۵٫
^ ۷ – ـ سوره حجرات، آیه ۱۷٫
۳۳۸
در موارد خاص ۱٫ و قرآن کریم بارها با نهی: ﴿ولاتَمنُن تَستَکثِر) ۲ ﴿لاتُبطِلوا صَدَقتِکُم بِالمَنِّ والاَذی) ۳ و با نکوهش: ﴿یَمُنّونَ عَلَیکَ اَن اَسلَموا قُل لاتَمُنّوا عَلَی اِسلمَکُم) ۴ آن را نفی کرده است.
تناسب آیات
در پی بیان ثواب بیشمار برای انفاق در آیه قبلی، در این آیه برخی شرایط انفاق و موانع قبول آن بیان میشود. قبلاً بیان شد که این چند آیه با یکدیگر پیوند کامل دارند.
٭ ٭ ٭
شرط انفاق
انفاق مورد نظر آیه ویژگیهای زیر را داراست:
۱٫ ﴿الَّذینَ یُنفِقون﴾ در مورد کسانی گفته میشود که وصف انفاق در آنان به صورت مَلَکه درآمده باشد و همواره اهل انفاق باشند؛ نه کسانی که گاه انفاق میکنند.
۲٫ وعدههای مطرح شده در این آیه مربوط به انفاق مالی است: ﴿یُنفِقونَ اَمولَهُم﴾.
ممکن است برای ترغیب به انفاق جامع بین مال و فضیلتهای اخلاقی، به
^ ۱ – ـ ر.ک: مفردات، ص۷۷۷، «م ن ن».
^ ۲ – ـ سوره مدثّر، آیه ۶٫
^ ۳ – ـ سوره بقره، آیه ۲۶۴٫
^ ۴ – ـ سوره حجرات، آیه ۱۷٫
۳۳۹
آیاتی از قبیل ﴿قُل
ما اَنفَقتُم مِن خَیرٍ فَلِلولِدَینِ والاَقرَبینَ والیَتمی) ۱ و ﴿وما اَنفَقتُم مِن شیءٍ فَهُوَ یُخلِفُهُ وهُوَ خَیرُ الرّزِقین) ۲ استدلال کرد و آنچه درباره کلمه «خیر» در آیه اول وارد شد بیان مصداق بارز است نه برای حصر، چنانکه واژه «رزق» در آیه دوم دلیل انحصار عنوان «شیء» در مال نخواهد بود، زیرا کلمه «رزق» جامع امور مادی و معنوی است.
۳٫ انفاقی مقبول و مأجور است که برای خداوند و در راههای مورد رضای او پرداخت شود: ﴿فی سَبیلِ الله﴾، پس انفاقی که برای سدّ کردن راه خدا: ﴿یُنفِقونَ اَمولَهُم لِیَصُدّوا عَن سَبِیلِ الله) ۳ یا جلب نظر مردم: ﴿کَالَّذی یُنفِقُ مالَهُ رِئاءَ النّاس) ۴ صورت بگیرد یا همراه با منّت و اذیّت باشد، پاداش اخروی ندارد.
عامل تباهی انفاق
عمل صالح یا طالح در دیوان الهی که فرشتگان بزرگواری آن را مینگارند: ﴿واِنَّ عَلَیکُم لَحفِظین ٭ کِرامًا کتِبین) ۵ محفوظ است و هیچ افزایش یا کاهش بیگانه در آن راه ندارد: ﴿مالِ هذا الکِتبِ لایُغادِرُ صَغیرَهً ولاکَبیرَهً اِلاّاَحصها) ۶ بنابراین قابل هرگونه تغییر، تصحیح یا ابطال از طرف خود
^ ۱ – ـ سوره بقره، آیه ۲۱۵٫
^ ۲ – ـ سوره سبأ، آیه ۳۹٫
^ ۳ – ـ سوره انفال، آیه ۳۶٫
^ ۴ – ـ سوره بقره، آیه ۲۶۴٫
^ ۵ – ـ سوره انفطار، آیات ۱۱ ـ ۱۰٫
^ ۶ – ـ سوره کهف، آیه۴۹٫
۳۴۰
عامل خواهد بود، چنانکه نفس عامل بر اثر تجرّد، باقی و مستمر است و هرگونه تحول اعمّ از تقوا و طغوا را پذیراست، از اینرو با ورود دلیل معتبر نقلی یا قیام برهان عقلی بر دگرگونی عامل کاملاً پذیرفتنی است. دیر بودن یا دور شدن زمانی یا زمینی تأثیری در این جهت ندارد، بنابراین هیچ محذوری در تأثیر سوء منّت یا اذیّت نسبت به حسنهانفاق گذشته وجود ندارد.
برخی از گناهان در عین بزرگ بودن، قلمرو تأثیر آنها محدود است؛ مانند ریا و سمعه که حضور آنها در متن عمل سبب بطلان آن عمل است؛ ولی حدوث آنها بعد از عمل مایه بطلان عمل نخواهد شد. برخلاف «مَنّ» و «اذی» که حدوث آن بعد از عمل هرچند دراز مدت باشد باعث بطلان عمل میشود. این اثرگذاری مهم یا برای آن است که اهانت به انسان مورد احترام و تضییع شخصیت حقوقی او بسیار مهم است؛ خواه به صورت منّت که با خود او در میان بگذارد یا به صورت اذیّت که با دیگری در میان بگذارد، یا برای چیز دیگر است. به هر تقدیر، مراقبت مستمر لازم است تا آسیبی به انفاق قبلی نرسد.
هرگونه «منّ» و «أذی»، سبب بطلان انفاق میشود و چنین انفاقی مأجور و مقبول نیست؛ خواه پس از عمل یا همزمان با انفاق باشد: ﴿لاتُبطِلوا صَدَقتِکُم بِالمَنِّ والاَذی… ) ۱ در این آیه ملاک حبط عمل، اصل «منّ و اذی» نامیده شده است؛ خواه پس از عمل یا همراه آن باشد. نیز اگر انفاق به قصد «منّ» و «اذی» صورت گیرد، باطل است، چون قصدش مضرّ به قصد قربت و مانع پذیرش انفاق است. البته انفاقی که به قصد منت و آزار صورت
^ ۱ – ـ سوره بقره، آیه ۲۶۴٫
۳۴۱
گیرد، از نظر فقهی صحیح است؛ یعنی مال به گیرنده منتقل میشود؛ ولی از حیث کلامی و به دید اخروی مأجور نیست. همچنین «منّ و أذی» در حال عمل یا پس از آن، مانع صحت فقهی انفاق نیست؛ ولی حکم تکلیفی آن حرمت است و از نظر کلامی سبب فساد و حبط عمل میشود.
ترکِ «منّ» و «أذی» در این آیه، میتواند شرط متأخر نسبت به ثواب فرض شود، زیرا بر انفاق واجد شرایط و فاقد موانع و نیز بر انفاق فاقد شرایط و واجد مانع، لفظ انفاق اطلاق میشود؛ ولی قبولی و صحتش در گرو آن است که تا پایان زندگی از عُروض «منّ» و «أذی» ایمن بماند و با پیدایش آن دو روشن میشود که انفاق از همان اول باطل بوده و مشروط محقّق نشده است. برخلاف صدقه که از ریشه صدق است و باید مطابق با واقع و صحیح و تام باشد و «منّ» و «أذی» در آن فقط مانع و مزاحم بیرونی است و شرط متأخّر در آن صحیح نیست.
غرض آن است که اگر کسی صدقه واجب مانند زکات را به قصد قربت به مستحق آن پرداخت ذمه او تبرئه میشود و هرگونه منّت یا ایذای بعدی در حالی که حرمت و عقوبت دارد مایه بطلان عمل نمیشود که مجدداً زکات بدهد؛ لیکن درباره انفاق از آن جهت که انفاق است و موجب ثواب، چنین خصوصیتی با مَنّ و اَذی از بین میرود.
برپایه تکرار حرفِ نفی «لا» بر سر «أذی»: ﴿لایُتبِعونَ ما اَنفَقوا مَنًّا ولاَاَذًی﴾، هر یک از «منّ» و «اذی» به تنهایی مانع قبولی انفاق است، وگرنه گمان میرفت که مجموع «منّ» و «اذی» یک مانع باشد.
نسبت مصداقی میان «منّ» و «اذی»، عموم و خصوص مطلق است؛ یعنی هر منّتی در خارج اذیت است و هر اذیتی منّت نیست. اذیت بودن هر
۳۴۲
منّت از آن روست که انسان بالغ عاقل هماره به حیثیت خود علاقهمند است و اگر فردی از منّت احساس رنج نکند از احسان نیز احساس شادی نخواهد کرد و ارائه خدمات به چنین فردی مشمول ادخال سرور در دل انسان شایسته نیست و قهراً از محدوده بحث خارج میشود.
ذکر جداگانه «منّ» و تقدّم آن، اشاره به دو مطلب را دربردارد:
۱٫ اهمیت گناهِ به رخ کشیدن نعمت، نسبت به دیگر گناهان.
۲٫ تباهی غالب انفاقها از طریق منّت گذاشتن، پس باید انفاق کنندگان شدیداً از این رذیلت بپرهیزند.
تعارض آثار منّ و أذی با آثار انفاق
انفاق، به جهت طاعت بودن، محبوب خداوند و از نظر بخلزدایی، محمود و به لحاظ سودمندی آن برای مستحق، معروف و مطلوب است؛ ولی منّ و أذی که با انگیزه برتریجویی و تحقیر دیگران صورت میگیرد، مبغوض خداست و چون همراه با بزرگ شمردن عمل و به رخ کشیدن آن است، از سویی سبب پدید آمدن صفت مذموم عُجب و غرور و از سوی دیگر آزار دهنده گیرنده انفاق است و آرامش او را بر هم میزند.
پس انفاق و «منّ» و «أذی»، از جهات متعدد، آثار متضاد دارند و بدینگونه منّ و أذی سبب حبط عمل انفاق میشود. آری آن دو از گناهان بزرگاند، زیرا چیزی که میتواند مهمترین حسنه را از بین ببرد حتماً سیّئه بزرگ است و از اینکه منّت در ردیف ایذاء قرار گرفت و درباره ایذای مؤمن آمده است که اهانت و ایذای او در حدّ محاربه با معصوم(علیهالسلام) بلکه محاربه با خداست ۱ ،
^ ۱ – ـ وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۲۶۵ ـ ۲۶۴٫
۳۴۳
نشان بزرگ بودن گناه منّت است. البته ممکن است مراحل نازل منّت، به عنوان گناه کوچک محسوب شود.
باطل و ضایع کننده احسان فردی و جمعی
از حذف متعلّق «منّ» و «أذی» دانسته میشود که در مانعیت آن دو، میان شخصیت حقیقی یا حقوقی، فرد یا جمع یا نوع تفاوتی نیست، بنابراین، ارائه خدمات به مسجد و دیگر موارد عام المنفعه، اگر همراه با «منّ» و «اذی» بر دین یا عموم مردم باشد، از پاداش اخروی تهی است.
بر این اساس منّت و ایذاء همانطور که مایه بطلان احسان فردی است سبب ضایع شدن احسان جمعی است، چنانکه در مسائل سیاسی و اجتماعی نیز همین حکم جاری است. خدمت والی به مردم، برقراری امنیت جامعه، تأمین استقلال و آزادی شهروندان، رساندن آنان به مرز خودکفایی در تولید و سایر خدمات کشورداری، همگی از سنخ احساناند و منّتگذاری مسئولِ مملکت سبب بطلان خدمات او خواهد شد.
حضرت امیرمؤمنان(علیهالسلام) در عهدنامهمالک اشتر چنین مرقوم فرمودهاند: «و إیّاک و المَنّ علی رعیّتک بإحسانک أو التَزَیّد فیما کان من فعلک أو أن تعدهم فتُتبع مَوعِدک بخُلفِک، فإنّ المَنّ یُبطل الإحسان» ۱ بنابراین ممکن است کوششهای مدبّرانه دراز مدّت یک مسئول کارآمد بر اثر ترک رعایت کرامت امت با منّتگذاری ضایع گردد. استدلال امیرمؤمنان(علیهالسلام) به مضمون آیه مورد بحث، نشان گستره شمول مضمون آیه است.
^ ۱ – ـ نهج البلاغه، نامه ۵۳، بند ۱۴۶٫
۳۴۴
انفاق بی مبنا
رهنمود قرآن حکیم که عهدهدار تعلیم و تزکیه نفوس است تأمین زیر ساختار اعتقادی و اخلاقی است: ﴿اَفَمَن اَسَّسَ بُنینَهُ عَلی تَقوی مِنَ اللهِ ورِضونٍ خَیر) ۱ بنابراین تمام اعمال فردی و اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی، سیاسی و اجتماعی، مبنی بر آن مبنا خواهد بود، از اینرو انفاق مردان با مبنا هرگز به منّت و ایذاء آلوده نخواهد شد، زیرا انفاق آنان بر اساس تقوا سامان پذیرفته و هرگز روی پایه تقوا نمیتوان دیوار طغوا ساخت و اگر منّت یا اذیّتْ انفاق آنها را همراهی یا بدرقه کرد معلوم میشود تقوا برای آنان ملکه نشده بود؛ یعنی مبنای اخلاقی نداشته تا بنای اقتصادی و مانند آن را بر آن مبنا سامان دهند.
دعوی ربوبیت انفاق کننده منّان
در درون منّت نهادن دعوی ربوبیت نهفته است: ﴿اَفَرَءَیتَ مَنِ اتَّخَذَ اِلهَهُ هَوه) ۲ زیرا انفاق کننده منّان چنین میپندارد که هستی آن نعمت در اختیار اوست؛ یعنی: اولاً آن را آفرید، و ثانیاً نیز میپندارد تملک آن نعمت در اختیار اوست؛ یعنی تکوین به لحاظ اول و اعتبار به لحاظ دوم، هر دو تحت اراده اوست، و ثالثاً نیز میپندارد که سهمبندی و تعیین رزق شخص مورد انفاق به اراده اوست؛ یعنی وی روزی گیرنده مال را مقرّر میکند، و رابعاً خیال میکند مال مورد انفاق و صدقه مستقیماً به دست گیرنده قرار میگیرد و هیچکس در گرفتن آن دخیل نیست.
^ ۱ – ـ سوره توبه، آیه ۱۰۹٫
^ ۲ – ـ سوره جاثیه، آیه ۲۳٫
۳۴۵
این اوهام و اباطیل، شخص مختال را به منّ و تفاخر وامیدارد ۱ ، در حالی که هیچ یک از امور چهارگانه یاد شده در اختیار وی نیست، زیرا آفریننده و تملیک کننده و تعیین کننده ارزاق و گیرنده مستقیم صدقه…، همگی مقام فعل الهی است و انفاق کننده مأموری بیش نیست که بایست روزیگیرنده انفاق را به عنوان ادای امانت تقدیم وی میکرد.
پاداش پایدار و بی شمار
در جمله ﴿لَهُم اَجرُهُم﴾ «لهم» خبر مقدّم و «أجرهم» مبتدای مؤخر است و مفاد آن وعده الهی بر حفظ پاداش انفاق است و چون «وعده» از مقوله انشاست، جمله یاد شده به داعی انشا القا شده است.
گفتنی است که تقدیم خبر بر مبتدا نشان تأکید بر مأجور بودن انفاق کنندگان و تشویق هر چه بیشتر آنان است، زیرا هرگاه نام شخصی برده شود و پس از آن پاداشی برایش ذکر گردد، به او احترام و توجّه بیشتری شده است.
مراد از اجر نیز به قرینه سیاق، همان پاداش پیشگفته است که خدا انفاق را هفتصد برابر و بیشتر میسازد.
به گواه آیه ﴿ما عِندَکُم یَنفَدُ وما عِندَ اللهِ باق) ۲ پاداش انفاق کنندگان نزد خداوند محفوظ و پایدار و زوال ناپذیر است، بنابراین ﴿عِندَ رَبِّهِم﴾ تأمینکننده آسایش خاطر انفاق کنندگان است که آنان اجرشان را بدون کاستی به صورت پایدار و به امید بیشمار بودن دریافت خواهند کرد، چنان که جمله ﴿واللهُ
^ ۱ – ـ رحمه من الرحمن، ج۱، ص۳۹۱، با تحریر.
^ ۲ – ـ سوره نحل، آیه ۹۶٫
۳۴۶
وسِعٌ عَلیم) ۱ در ذیل آیه گذشته مؤید همین معناست.
شایان ذکر است که اضافه «ربّ» به ضمیر «هم» در ﴿رَبِّهِم﴾ اضافه تشریفی است و بر شرافت و تعظیم انفاق کنندگان دلالت دارد. همچنین تکرار ضمیر «هم» در آیه، برای تشویق و اشتهار انفاق کنندگانی است که برای شهرت و جلبنظر مردم کار نمیکنند.
عدم خوف و حزن مطلق
از کلمه ﴿عَلَیهِم﴾ در ﴿ولاخَوفٌ عَلَیهِم﴾ استفاده میشود که ترس بر انفاقکنندگان سایه نمیافکند، در حالی که همیشه عذاب، بر انسان معذّب محیط است و چون «خوف» نکره و در سیاق نفی است، عموم از آن فهمیده میشود که هیچ ترسی بر انفاقکنندگان چیره نمیشود، زیرا ضرر و خطری آنها را تهدید نمیکند.
همچنین انفاقکنندگان هیچ اندوهی نسبت به گذشته ندارند: ﴿ولاهُم یَحزَنون﴾. تقدیم حرف نفی بر ضمیر «هم» نشان نبود حزن برای انفاقکنندگان است. اگر عبارت «و هم لا یحزنون» بود فقط استمرارِ حزن نفی میشد، زیرا هرگاه در کلام، نفی و قید در کنار هم باشند، نفی، قید را بر میدارد و اصل مطلب ثابت میماند.
فقره ﴿ولاخَوفٌ عَلَیهِم ولاهُم یَحزَنون﴾ دو جمله خبری در مقام انشاست، زیرا دو وعده الهی است که با انشا تناسب دارد و ظرف تحقق این وعدهها قیامت است، چون نفی مطلق خوف و حزن با ظرف آخرت هماهنگ
^ ۱ – ـ سوره بقره، آیه ۲۶۱٫
۳۴۷
است و مؤمن در این دنیا تا آخرین لحظه زندگی میان خوف و رجا به سر میبرد؛ به فضل و اجر الهی امیدوار است، ولی ترسان است مبادا با منّت و آزار، اعمال خوب خود را حبط کند.
تذکّر: ۱٫ اوحدی از موحّدان، از خوف عادی و حزن متعارف مصوناند، زیرا در بحر توحید مستغرقاند؛ لیکن از این هراسناکاند که با اندک تحوّلی این مقام منیع از آنان گرفته شده و از لذت «کمال انقطاع» محروم گردند، چنانکه با مشاهده احوال برتر از خود و محرومیت خویش از آن منزلت والا اندوهگین میشوند و این گروه مادامی که در دنیا بهسر میبرند همانند دیگران بین خوف و رجای عقلی (نه نفسی) به سر میبرند.
۲٫ قیامت از هرگونه تحوّل و تبدّل مصون است: «الیوم عمل و لا حساب و غداً حساب و لا عمل» ۱ و اینگونه از اوصاف دنیایی در آن راه ندارد.
۳٫ ممکن است آیه مورد بحث شامل دنیا هم بشود؛ لیکن به عنوان انشای وعده الهی؛ نه اخبار خداوند از نفی این دو صفت به طور مطلق از تمام اصناف سهگانه عبادت کنندگان.
وعده عدم خوف و حزنِ مطلق در آخرت، برای کسانی است که:
أ. انفاقشان واجد شرایط یعنی برای رضای خدا باشد: ﴿ومَثَلُ الَّذینَ یُنفِقونَ اَمولَهُمُ ابتِغاءَ مَرضاتِ الله) ۲ و ﴿وما تُنفِقونَ اِلاَّابتِغاءَ وجهِ الله) ۳ از مال حلال و طیّب باشد: ﴿اَنفِقوا مِن طَیِّبتِ ما کَسَبتُم) ۴ در راه خدا باشد:
^ ۱ – ـ نهج البلاغه، خطبه ۴۲٫
^ ۲ – ـ سوره بقره، آیه ۲۶۵٫
^ ۳ – ـ سوره بقره، آیه ۲۷۲٫
^ ۴ – ـ سوره بقره، آیه ۲۶۷٫
۳۴۸
﴿اَلَّذینَ یُنفِقونَ اَمولَهُم فی سَبیلِ الله) ۱ (برخی از شروط نیز مایه کمال انفاق مشروع است نه سبب تحقق اصل آن؛ مثل آنکه) با وجود نیاز خود دیگران را مقدم بدارند: ﴿ویُؤثِرونَ عَلی اَنفُسِهِم ولَو کانَ بِهِم خَصاصَه) ۲ با کمال میل انفاق کنند: ﴿المُطَّوِّعینَ مِنَ المُؤمِنینَ فِی الصَّدَقت) ۳ بلکه از دوست داشتنیهای محبوب خود هدیه کنند: ﴿لَن تَنالوا البِرَّ حَتّی تُنفِقوا مِمّا تُحِبّون) ۴
ب. انفاقشان باید فاقد موانع باشد؛ مانند اینکه برای سدّ راه خدا نباشد: ﴿اِنَّ الَّذینَ کَفَروا یُنفِقونَ اَمولَهُم لِیَصُدّوا عَن سَبِیلِ الله) ۵ و برای جلب رضای مردم انفاق نکنند: ﴿کَالَّذی یُنفِقُ مالَهُ رِئاءَ النّاس) ۶ و از پی انفاق، منّت و اذیت نداشته باشند: ﴿ثُمَّ لایُتبِعونَ ما اَنفَقوا مَنًّا ولاَاَذًی) ۷
ج. دارای برترین مراتب انفاق باشند و انفاق در حساسترین شرایط و بجا باشد: ﴿لایَستَوی مِنکُم مَن اَنفَقَ مِن قَبلِ الفَتحِ وقتَلَ اُولئِکَ اَعظَمُ دَرَجَهً مِنَالَّذینَ اَنفَقوا مِن بَعدُ وقتَلوا وکُلاًّ وعَدَ اللهُ الحُسنی) ۸
چنین انفاقی شایستگی دارد که پاداشش مانند پاداش اولیای الهی باشد که به نحو مطلق، هیچگونه خوف و حزنی ندارند: ﴿اَلا اِنَّ اَولِیاءَ اللهِ لاخَوفٌ
^ ۱ – ـ سوره بقره، آیه ۲۶۲٫
^ ۲ – ـ سوره حشر، آیه ۹٫
^ ۳ – ـ سوره توبه، آیه ۷۹٫
^ ۴ – ـ سوره آل عمران، آیه ۹۲٫
^ ۵ – ـ سوره انفال، آیه ۳۶٫
^ ۶ – ـ سوره بقره، آیه ۲۶۴٫
^ ۷ – ـ سوره بقره، آیه ۲۶۲٫
^ ۸ – ـ سوره حدید، آیه ۱۰٫
۳۴۹
عَلَیهِم ولاهُم یَحزَنون) ۱ زیرا انسانی که طبعاً نسبت به مال علاقه وافر دارد: ﴿وتُحِبّونَ المالَ حُبًّا جَمّا) ۲ و اگر همه خزائن پروردگار را هم داشته باشد، از ترس کم شدن، انفاق نمیکند: ﴿قُل لَو اَنتُم تَملِکونَ خَزائِنَ رَحمَهِ رَبّی اِذًا لاَمسَکتُم خَشیَهَ الاِنفاقِ وکانَ الاِنسنُ قَتورا) ۳ چنانچه برای رضای خدا انفاقی دارای شرایط و مراتب، و فاقد موانع داشته باشد، گردنههای صراط مستقیم را پیموده است: ﴿فَلا اقتَحَمَ العَقَبَه ٭ وما اَدرکَ مَا العَقَبَه ٭ فَکُّ رَقَبَه ٭ اَو اِطعمٌ فی یَومٍ ذی مَسغَبَه ٭ یَتیمًا ذا مَقرَبَه ٭ اَو مِسکینًا ذا مَترَبَه) ۴ و صلاحیت دارد که وعدهای همانند وعده اولیای الهی به او داده شود.
تذکّر: ۱٫ کسی که به مبدأ و معاد اعتقادی ندارد و از جهت همدردی با همنوعان خود، به نیازمندان کمک میکند و بر آنان منّت نگذاشته و آزار نمیدهد، از آثار وضعی انفاق، مانند محبوبیّت و اشتهار و دفع بلایا، بهرهمند میشود.
تو نیکویی کن و در دجله انداز ٭٭٭٭ که ایزد در بیابانت دهد باز ۵
لیکن از اجر اخروی انفاق بهرهای ندارد: ﴿وما مَنَعَهُم اَن تُقبَلَ مِنهُم نَفَقتُهُم اِلاّاَنَّهُم کَفَروا بِالله… ) ۶ گرچه امید میرود همین انفاق سبب تخفیف
^ ۱ – ـ سوره یونس، آیه ۶۲٫
^ ۲ – ـ سوره فجر، آیه ۲۰٫
^ ۳ – ـ سوره اسراء، آیه ۱۰۰٫
^ ۴ – ـ سوره بلد، آیات ۱۶ ـ ۱۱٫
^ ۵ – ـ کلیات سعدی، ص۱۰۳۹، «مواعظ».
^ ۶ – ـ سوره توبه، آیه ۵۴٫
۳۵۰
عذاب وی گردد، چون ﴿اِنَّ اللهَ لایُضیعُ اَجرَ المُحسِنین) ۱ هرچند شمول «محسن» نسبت به کافر که فاقد حُسن فاعلی است دشوار است.
۲٫ انفاق آشکارا برای تشویق دیگران و ترویج سنت حسنه انفاق که بدون ریا و منّت و آزار باشد، در انفاقِ واجب، ثواب بیشتری دارد و مانند انفاق نهانی شایستگی اجر انفاق و وعده عدم خوف و حزن را دارد: ﴿اَلَّذینَ یُنفِقونَ اَمولَهُم بِالَّیلِ والنَّهارِ سِرًّا وعَلانِیَهً فَلَهُم اَجرُهُم عِندَ رَبِّهِم ولاخَوفٌ عَلَیهِم ولاهُم یَحزَنون) ۲
بحث روایی
۱٫ سخن نگفتن خدا با منفق منّتگذار
عن أبیذر عن النبیصلی الله علیه و آله و سلم قال: «ثلاثه لا یکلّمهم الله؛ المنّان الّذی لا یعطی شیئاً إلاّ بمنّه… » ۳
قالصلی الله علیه و آله و سلم: «المنّان بما یعطی لا یکلّمه الله و لا ینظر إلیه و لا یزکیه و له عذاب ألیم» ۴
اشاره: آلودگی انفاق به منّت، موجب محرومیت از لطف و عنایت الهی و گرفتاری عذاب میشود. مقصود از تکلّم و نظر منفی همانا کلام تشریفی و نگاه تکریمی است وگرنه خدای سبحان همگان را میبیند، چنانکه گاهی با کفّار کلام عتابآمیز دارد.
^ ۱ – ـ سوره توبه، آیه ۱۲۰٫
^ ۲ – ـ سوره بقره، آیه ۲۷۴٫
^ ۳ – ـ کتاب الخصال، ص۱۸۴٫
^ ۴ – ـ مجمع البیان، ج۲ ـ ۱، ص۶۴۷٫
۳۵۱
۲٫ ترک منّت، وظیفهای همگانی
عن أبی عبدالله(علیهالسلام) قال: «قال رسول اللهصلی الله علیه و آله و سلم: إنّ الله تعالی کرّه لی ستّ خصال و کرهتهنّ للأوصیاء من ولدی و اَتباعهم من بعدی… منها المنّ بعد الصدقه… » ۱
قال النبیصلی الله علیه و آله و سلم: «إنّ الله کرّه لکم أیّتها الاُمه أربعاً و عشرین خصله و نهاکم عنها… و کرّه المنّ فی الصدقه» ۲
اشاره: اینگونه تعبیرها نشان شدّت نهی سنت از منت نهادن در صدقه است.
٭ ٭ ٭
^ ۱ – ـ من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۷۱؛ الکافی، ج۴، ص۲۲٫
^ ۲ – ـ کتاب الخصال، ص۵۲۰
۳۵۲
بازدیدها: 222