یاَیُّها الَّذینَ ءامَنوا لاتُبطِلوا صَدَقتِکُم بِالمَنِّ والاَذی کَالَّذی یُنفِقُ مالَهُ رِئاءَ النّاسِ ولایُؤمِنُ بِاللهِ والیَومِ الاءخِرِ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ صَفوانٍ عَلَیهِ تُرابٌ فَاَصابَهُ وابِلٌ فَتَرَکَهُ صَلدًا لایَقدِرونَ عَلی شیءٍ مِمّا کَسَبوا واللهُ لایَهدِی القَومَ الکفِرین (۲۶۴)
گزیده تفسیر
خدای سبحان در این آیه با لحنی شدید، مؤمنان را تهدید میکند که ثواب بخشش های خود را با منّت گذاردن و آزار رساندن تباه نکنند و مانند کسی نباشند که مال خود را برای نمایش به مردم انفاق میکند و به خدا و روز آخرت ایمان ندارد.
سپس مَثَل عمل ریاکار را مانند سنگی صاف و سخت میداند که روی آن خاکی باشد که بذری درون خود دارد و رگباری به آن برسد و همه خاکها و بذرها را بپراکند و آن سنگ را صاف و تهی از خاک و سخت باقی گذارد.
۳۶۲
این تمثیل با بیان حال انفاقکنندگان ریاکار، وضعیّت خطرناک انفاقکنندگان منّتگذار و آزاردهنده نیازمندان را به آنها گوشزد میکند که آنان از کاری که کرده و بذری که پاشیدهاند، نمیتوانند حاصلی برگیرند. همچنین هشدار میدهد که خداوند گروه کافران را (غیر از هدایت تشریعی و عمومی) به راه موفقیت هدایت نمیکند.
تفسیر
مفردات
لاتُبطِلُوا: باطل در مقابل حق، و چیزی است که ثبات و واقعیتی ندارد و نابود شدنی است ۱٫ قرآن کریم نیز همواره باطل را برابر حق قرار داده و آن را «زَهوق» (نابود شدنی):﴿وقُل جاءَ الحَقُّ وزَهَقَ البطِلُ اِنَّ البطِلَ کانَ زَهوقا) ۲ و «زاهق» دانسته است: ﴿بَل نَقذِفُ بِالحَقِّ عَلَی البطِلِ فَیَدمَغُهُ فَاِذا هُوَ زاهِق) ۳
ابطال، مقابل احقاق و به معنای نابود کردن چیز محو شدنی است ۴٫ گاه مراد از بطلان، سقوط حکم شیء است ۵٫ در آیه کریمه نیز ریا و منّت، آثار کلامی انفاق را حبط میکند؛ همانطور که صحّت فقهی را منتفی میکند.
تذکّر: باطل گاهی در قبال حق است و زمانی در برابر مقبول که مطلب کلامی است و گاهی در برابر صحیح است که مطلب فقهی است و جامع همه
^ ۱ – ـ التحقیق، ج۱، ص۲۷۳، «ب ط ل».
^ ۲ – ـ سوره اسراء، آیه ۸۱٫
^ ۳ – ـ سورهانبیاء، آیه ۱۸٫
^ ۴ – ـ التحقیق، ص۲۷۴ ـ ۲۷۳، «ب ط ل».
^ ۵ – ـ المصباح، ص۵۲٫
۳۶۳
آنها ناپایداری و بیاثر بودن است که در هر فنّ حکم خاص خود را دارد.
رِئاء: «رئاء» و «مراءاه» مصدر باب مفاعله، از ریشه رؤیت و به معنای نشان دادن عمل به دیگران است ۱٫
صَفْوان: «صفاء»، خالص بودن چیزی از تیرگی و آمیختگی است و صفا به معنای سنگ صاف از همین معناست. صفوان، سنگی صاف است که هیچ سوراخی ندارد تا خاک را در خود نگه دارد ۲٫
وابِلٌ: «وَبْل»، شدّت همراه با سنگینی مادی یا معنوی است. «وابل»، بر وزن فاعل از «وَبال» و به معنای چیزی است که شدّت و سنگینی از آن صادر میشود و از مصادیق آن، باران تند و درشت قطره (رگبار) است ۳٫
گفتنی است که تنوین ﴿وابِل﴾ برای تفخیم و تنوین ﴿تُراب﴾ برای تقلیل و تحقیر است.
صَلْداً: «صلد»، سختی و صلابت ویژهای است که نموّ و افزایشی در آن نیست و چیزی را نمیرویاند؛ مانند سنگ سختی که چیزی بر آن نمیروید و مانند سرِ تاس و بیمو. وجود دو قید صلابت و عدم نموّ این ریشه را از ریشههایی مانند صلب، شدّ، صفو و… جدا میکند ۴٫
تناسب آیات
خدای سبحان در آیات پیشین، نخست با تشویق همگان به انفاق، با بیان اجر
^ ۱ – ـ المصباح، ص۲۴۷، «ر و ی».
^ ۲ – ـ مفردات، ص۴۸۷، «ص ف و».
^ ۳ – ـ التحقیق، ج۱۳، ص۱۷ ـ ۱۶، «و ب ل».
^ ۴ – ـ همان، ج۶، ص۳۱۲، «ص ل د».
۳۶۴
و برکات فراوان آن، گوشزد میفرماید که آن اجر بیشمار، از آنِ انفاقکنندگانی است که در پی عمل خویش منّت نگذارند و نیازمندان را نرنجانند و در پی آن انسانها را نصیحت میکند که به جای انفاق مالی منّتدار یا آزاردهنده، انفاق معنوی با قول معروف و مغفرت داشته باشند که بسیار پسندیده است.
اکنون در این آیه با لحنی تند، مؤمنان را تهدید میفرماید که مبادا صدقههاشان را با «منّ» و «أذی» باطل ساخته و ثواب آن را از دست بدهند، وگرنه همچون انفاق ریاکار، انفاقشان نابود و بیثمر میگردد.
٭ ٭ ٭
معنای باطل کردن صدقه
باطل، یعنی عدم و دو گونه استعمال میشود:
۱٫ باطل محض، عدم است و اصلاً وجود خارجی ندارد؛ مانند باطلبودن عمل عبادی و بتپرستی کافران که به سراب تشبیه شده است و سراب خطای حس، خیال و وهم است و اصلاً در خارج وجود ندارد. سراب نه تنها آب نیست، بلکه هیچ است: ﴿والَّذینَ کَفَروا اَعملُهُم کَسَرابٍ بِقِیعَهٍ یَحسَبُهُ الظَّمءانُ ماءً حَتّی اِذا جاءَهُ لَم یَجِدهُ شیءا) ۱ زیرا خدای سبحان نفرموده: «حتّی إذا جاءه وجده لا شیء» تا توهّم نشود که اعمال کافران موجود، ولی ناچیز است، بلکه فرمود اعمال آنان مانند سراب، هیچ است و آن را اصلاً نمییابند ۲٫
مراد از باطل در آیه مورد بحث نیز همین معنا از بطلان است؛ یعنی هیچ و
^ ۱ – ـ سوره نور، آیه ۳۹٫
^ ۲ – ـ ر.ک: تسنیم، ج۸، ص۲۷۲٫
۳۶۵
بیاثر، چنان که در آیهای دیگر آمده است: ﴿قالَ موسی ما جِئتُم بِهِ السِّحرُ اِنَّ اللهَ سَیُبطِلُه) ۱ خدا حتماً آن سحر را بیاثر میسازد و همان اثر خیالی را هم نابود میکند.
۲٫ باطل آمیخته به حق؛ مانند مَثَل حق و باطل که خدای سبحان فرمود: ﴿اَنزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسالَت اَودِیَهٌ بِقَدَرِها فَاحتَمَلَ السَّیلُ زَبَدًا رابِیًا ومِمّا یوقِدونَ عَلَیهِ فِی النّارِ ابتِغاءَ حِلیَهٍ اَو مَتعٍ زَبَدٌ مِثلُهُ کَذلِکَ یَضرِبُ اللهُ الحَقَّ والبطِلَ فَاَمَّا الزَّبَدُ فَیَذهَبُ جُفاءً واَمّا ما یَنفَعُ النّاسَ فَیَمکُثُ فِی الاَرضِ کَذلِکَ یَضرِبُ اللهُ الاَمثال) ۲ در این مثال خدای سبحان باطل آمیخته به حق را به کف و حباب روی آب تشبیه کرده است. وجود کف و احساس آن، به جهت نَم و لایه نازکی از آبِ حقّ است، از اینرو، حقنمایی میکند، با آنکه درون حباب و کف روی آب، باطل محض و هیچ است، پس باطل آمیخته به حق از جهت نَمِ حق، وجودی دارد و حقنمایی میکند؛ ولی به لحاظ خلأ درونی، هیچ و پوچ است.
«ریا» و«منّ» و«أذی» عمل را بیاثر میسازد، گرچه ما احساس نمیکنیم؛ مانند خوردن ظالمانه مال یتیم که خوردن آتش است، هر چند در دنیا بر اثر غفلت، سوزش آن احساس نشود: ﴿اِنَّما یَأکُلونَ فی بُطونِهِم نارا) ۳
تذکّر: مقصود از باطل و بیاثر شدن صدقه به سبب «منّ» و «أذی»، زوال آثار کلامی، یعنی اجر و مزد و برکات آن است، وگرنه اثر فقهی صدقه مانند مالکیت گیرنده و حلیّت تصرف در آن نابود نمیشود، پس مراد از ابطال، حبط
^ ۱ – ـ سوره یونس، آیه ۸۱٫
^ ۲ – ـ سوره رعد، آیه ۱۷٫
^ ۳ – ـ سوره نساء، آیه ۱۰٫
۳۶۶
کلامی است نه بطلان فقهی به طور مطلق؛ یعنی در اینگونه موارد آثار متعددی مطرح است:
۱٫ کلامی، به لحاظ ثواب و اجر اخروی که منتفی است.
۲٫ حلیّت تصرف برای نیازمند که گیرنده چنین مال است و به ناچار منّت و اذیّت را تحمل میکند.
۳٫ صحت فقهی، به معنای مجزی بودن تصدّق مزبور، منتفی است و شخص صدقه دهنده دوباره باید آن عمل واجب، مانند زکات، را انجام دهد.
۴٫ چون تصدّق واجب که با منّت و اذیت آلوده شد مجزی نیست ممکن است گفته شود با بقای عین مال در دست گیرنده میتوان از او گرفت و دوباره با قربت محض و بدون آلودگی به مَنّ و اذی به او یا به مستمند دیگری داد.
آزار همتای با ریا
خدشهدار کردن حیثیت نیازمند و اذیت او، در حد ریاست که شرک به خداست، چون ریا نظیر معاصی کبیره متداول، مانند غیبت و…، نیست؛ ریا شرکی رقیق و خفی است، بر خلاف گناهان بزرگ دیگر. ریا شرکی در محور اعتقاد است و کم گناهی مانند ریاست، از این رو اذیت مستمند که فشار روحی را بر فشار مالی او میافزاید، دارای پیامدهای بدتر و در حد ریاست نه هر اذیتی، پس هر اذیتی در حدّ ریا نیست، هرچند حرام و نارواست.
گفتنی است که عدم تکرار حرف نفی بر سر ﴿والاَذی﴾ موهم مبطل بودن مجموع «منّ» و «أذی» است؛ لیکن تکرار آن در آیه دیگر این توهّم را برطرف میکند: ﴿ثُمَّ لایُتبِعونَ ما اَنفَقوا مَنًّا ولاَاَذًی) ۱ پس هر یک از «منّ» و «اذی»
^ ۱ – ـ سوره بقره، آیه ۲۶۲٫
۳۶۷
جداگانه صدقه را باطل میکند.
معنای ریا
ریا صرف انجام دادن علنی عمل یا نشان دادن آن به دیگران نیست، بلکه تظاهر به اخلاصِ در عمل با هدف جلب نظر مردم و کسب شهرت است، زیرا نوع نگاه ریاکار به نظام هستی نادرست است؛ به جای آنکه خدا را تنها مؤثر مستقلّ در امور بداند، نظر مردم را دارای اثر استقلالی میپندارد و به جای آنکه فقط از خدا بترسد، خوف از مردم او را به عمل وا میدارد.
ریاکار به جای واقعبینی و خدامحوری، ظاهربین و مردممحور است و پیداست که خداگرایی و مردمگرایی با یکدیگر جمع نمیشوند.
ریا گاه از راه اسماع نیز عملی میشود؛ یعنی کسی کار خیر را برای اینکه به گوش مردم برسد انجام میدهد؛ یعنی در متن عمل، قصد اِسماع دارد تا از ضرر مردم در امان باشد یا توجه و محبت آنان را به خود جلب کند.
راز ذکر جداگانه ریا
در این آیه شریفه، ریا در کنار «منّ» و «اذی» مورد نهی قرار نگرفته و نفرموده است: «لاتبطلوا صدقاتکم بالمنّ و الاذی و الریاء»، چون صدر آیه خطاب به مؤمنان است: ﴿یاَیُّها الَّذینَ ءامَنوا﴾ و ریا با ایمان جمع نمیشود، برخلاف منت و اذیت که با ایمان جمع میشود. بیان آیه شریفه این است که اگر کسی همراه با «منّ» و «اذی» صدقه داد یا با «منت» و «اذیت» صدقه پیشین خود را باطل کرد، مانند کافری است که مال خود را با ریا انفاق میکند.
گفتنی است که شرک خفی که به مقام ظهور نرسیده است، با ایمان جمع میشود؛ اما شرک در مقام عمل که انسان عملی را ریاکارانه انجام بدهد با
۳۶۸
ایمان جمع نمیشود، زیرا عمل صالح از اجزای ایمان است و انسان در حین انجام عمل ریاکارانه، مؤمن نیست، چون میخواهد وانمود کند که من برای خدا کار میکنم، در حالی که هدف او جلب توجه مردم است.
وجه تشبیه در آیه
تشبیه ابطال صدقه به وسیله «منّ» و «اذی» به ابطال انفاق با ریا، برای آن است که ریا از «منّ» و «أذی» شدیدتر است، زیرا ریا گناه بزرگ اعتقادی است؛ ولی «منّ» و «أذی» گناه عملی است.
وجه مشترک «منّ» و «أذی» با «ریا» این است که هر سه امر، وسیله برتریجویی و آزردن دیگران است؛ با این تفاوت که ریاکار با حیله و تزویر میخواهد بر قلوب مردم چیره شود و محبّت آنان را جلب کند؛ ولی منّتگذار و آزارده با آزار و اذیّت میخواهد شخصیت گیرنده را خدشهدار سازد، همانگونه که فرعون با خوار ساختن دیگران آنان را به اطاعت خودش درآورد: ﴿فَاستَخَفَّ قَومَهُ فَاَطاعوه) ۱
تشبیه درون ریاکار به سنگ سختِ بیحفره
قلب انسان صدقه دهنده منّتگذار و آزاردهنده مانند قلب ریاکار زمینه مساعدی برای نگهداری اعمال خیر بر روی آن نیست و همانگونه که سنگ صاف و بدون سوراخ و شکاف، ذرّهای خاک را بر روی خود جا نمیدهد و باران تند و شدید، گرد و خاکهای برجا مانده بر روی آن را میشوید، «منّ» و «أذی» نیز مانند «ریا» برکات خیرات را از قلب منّتگذار و آزاردهنده میبردند:
^ ۱ – ـ سوره زخرف، آیه ۵۴٫
۳۶۹
﴿فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ صَفوانٍ عَلَیهِ تُرابٌ فَاَصابَهُ وابِلٌ فَتَرَکَهُ صَلدا﴾.
همچنین از درون سنگ سخت، امید رویش گُل و گیاه نیست و از درون قلب انفاق کننده منّتگذار و موذی مانند ریاکار نیز خیرات قلبی تراوش نمیکند، پس چنین سنگ سخت و صافی که از درون و بیرون زمینه مناسبی برای رشد گیاهان نیست، مَثَل خوبی برای بیان وضعیّت قلب صدقه دهنده منّان و موذی مانند ریاکار است که اعمال بیرونی و درونیاش خیری ندارد.
تذکّر: ضمیر ﴿فمثَلُه﴾ یا به خصوص ریاکار باز میگردد یا به هریک (کل واحد منهما)، زیرا اولاً ریاکار نزدیک است و منّتگذار دور و ثانیاً تشبیه بدون ذکر وجه شبه ناتمام است. در این آیه انفاق منّان و موذی همانند انفاق ریاکار شد و اما اینکه حکم انفاق ریاکار چیست به خوبی بیان نشد، هرچند اجمالاً معلوم است و عمل ریاکار مانند بذرافشانی روی صفوان است که باران نافع به حال آن ضارّ است.
حبط عمل
جمله ﴿لایَقدِرونَ عَلی شیءٍ مِمّا کَسَبوا﴾ مستأنف و نشان حبط و بیاثر شدن عمل انفاق منّان و موذی نظیر ریاکار است؛ مانند آنچه در آیه ﴿وقَدِمنا اِلی ما عَمِلوا مِن عَمَلٍ فَجَعَلنهُ هَباءً مَنثورا) ۱ آمده است. «هباء منثور» به ذرات ریز معلّق و پراکنده در فضا گفته میشود که بهرهبردنی و گرفتنی نیست.
به دلالت نکره (شیء) در سیاق نفی: ﴿لایَقدِرونَ عَلی شیءٍ مِمّا کَسَبوا﴾ که نشان عموم است، انفاق کنندگان منّان و موذی مانند ریاکاران و کافران از اعمالشان هیچگونه بهرهای نمیبرند، پس مؤمنان انفاق کننده باید از منّت و
^ ۱ – ـ سوره فرقان، آیه ۲۳٫
۳۷۰
آزار بپرهیزند تا صدقاتشان مانند انفاق ریاکاران و عمل کافران هیچ و پوچ نشود.
بهرهبرداری از عمل فرع وجود و بقای آن عمل است. کسی در قیامت از کار دنیایی خویش طرفی میبندد که آن را حفظ کرده و در صحنه معاد آن را به همراه داشته باشد، چنانکه از تعبیر ﴿مَن جاءَ بِالحَسَنَهِ فَلَهُ عَشرُ اَمثالِها) ۱ بر میآید. انفاق و صدقه ملحوق به مَنّ و اذی یا مصحوب آنها همانند خاک روی سنگ صافِ مبتلا به رگبار بارش است که اصلاً جمع آوری آن مقدور کسی نیست؛ وقتی مقدور نبود به صحنه نمیآید و از اینرو مجالی برای انتفاع از آن نیست، لذا عنوان ﴿لا یَقدِرون﴾ در آیه مورد بحث و نیز در آیه ﴿مَثَلُ الَّذینَ کَفَروا بِرَبِّهِم اَعملُهُم کَرَمادٍ اشتَدَّت بِهِ الرِّیحُ فی یَومٍ عاصِفٍ لایَقدِرونَ مِمّا کَسَبوا عَلی شیءٍ ذلِکَ هُوَ الضَّللُ البَعید) ۲ مطرح شده است.
بر پایه آیاتِ ﴿لَها ما کَسَبَت وعَلَیها ما اکتَسَبَت) ۳ و ﴿ثُمَّ تُوَفّی کُلُّ نَفسٍ ما کَسَبَت) ۴ کارها و یافتههای انسان نیست نمیشود و این معنا با محتوای آیه ﴿لایَقدِرونَ عَلی شیءٍ مِمّا کَسَبوا﴾ هماهنگ است، زیرا منّت و اذیّت و ریا، صدقه را باطل میکند و چیزی به دست انفاقکننده نمیآید؛ مانند باران تندی که اندک خاک موجود بر روی سنگ املس را به اطراف پاشیده، آن را میشوید، به گونهای که به آن ذرّات نمیتوان دست یافت.
گفتنی است که جمعآوردن ضمیر در افعال ﴿لایَقدِرون﴾ و ﴿مِمّا کَسَبوا﴾
^ ۱ – ـ سوره انعام، آیه ۱۶۰٫
^ ۲ – ـ سوره ابراهیم، آیه ۱۸٫
^ ۳ – ـ سوره بقره، آیه ۲۸۶٫
^ ۴ – ـ سوره آل عمران، آیه ۱۶۱٫
۳۷۱
به اعتبار اراده معنای جمع از موصول «الّذی» است؛ مانند ﴿وخُضتُم کَالَّذی خاضوا) ۱ که به گواه ضمیر عاید به موصول در ﴿خاضوا﴾، از ﴿الَّذی﴾ معنای جمع اراده شده است.
نکته: صدقه، عمل خیری است که استعداد رشد دارد؛ ولی منّتگذار، اذیتکننده و ریاکار آن را به هدر میدهند؛ ولی بتپرستی کافر، باطل و سراب و هیچ است، از اینرو، درباره آن سه به ﴿لایَقدِرونَ عَلی شیءٍ مِمّا کَسَبوا﴾ تعبیر شده، ولی درباره عمل کافر، به سراب: ﴿والَّذینَ کَفَروا اَعملُهُم کَسَرابٍ بِقِیعَهٍ یَحسَبُهُ الظَّمءانُ ماء) ۲ ریا شرک خفی است؛ ولی کفر، الحاد یا شرک علنی و صریح است. صدقه هیچیک از این گروههای منحرف مقبول نیست، هرچند درکات آنها نیز یکسان نیست.
هدایت تکوینی خاص
راز حبط عمل، عدم برخورداری عامل از هدایت الهی است: ﴿واللهُ لایَهدِی القَومَ الکفِرین﴾. منّتگذار و آزاردهنده گیرنده انفاق مانند ریاکار از هدایت الهی محروماند.
مراد از هدایت نیز هدایت تکوینی خاص، یعنی رساندن به هدف است که تنها شامل حال مؤمنان میشود، و گرنه همه انسانها، اعم از کافر و مؤمن، از هدایت تکوینی عام الهی بهرهمندند: ﴿قالَ رَبُّنَا الَّذی اَعطی کُلَّ شیءٍ خَلقَهُ ثُمَّ هَدی) ۳ و نیز همگان از هدایت تشریعی برخوردارند: ﴿هُدًی لِلنّاس) ۴
^ ۱ – ـ سوره توبه، آیه ۶۹٫
^ ۲ – ـ سوره نور، آیه ۳۹٫
^ ۳ – ـ سوره طه، آیه ۵۰٫
^ ۴ – ـ سوره بقره، آیه ۱۸۵٫
۳۷۲
وصف ﴿الکفِرین﴾ مشعر به علیّت است؛ یعنی خدا کافر را به جهت کفرش به هیچیک از اهداف موردنظرش نمیرساند. پس علّت عدم بهرهمندی کافران و ریاکاران از اعمالشان کفر درونی و نهانی آنان است و خداوند اعمال آنان را حمایت نمیکند و به آن اثر نمیبخشد و قهراً تلف میشود.
اشارات و لطایف
۱٫ احکام فقهی «منّ» و «أذی» و «ریا»
أ. حکم فقهی «منّ» و «اذی» حداکثر مانند حکم فقهی «ریا» است؛ اگر در واجب توصلی، ریا متوجّه متن عمل باشد، واجبْ امتثال شده و معصیتی هم براثر «ریا» حاصل شده است و در جمع بین امتثال واجب و ارتکاب معصیت نفسی، هیچ محذوری نیست. «منّ» و «اذی» هم در واجب توصّلی، مبطل امتثال نیست؛ ولی در کنار امتثال، ارتکاب به حرام نفسی نیز پدید میآید.
قبلا بیان شد که صدقه، اعم از واجب و مستحب، عملی عبادی است و «مَنّ» و «ایذاء»، یا عین عمل صدقه است یا مجتمع به آن یا بعد از آن پدید میآید. احکام سهگانه نهی در عبادت، اجتماع امر و نهی، و نهی بعد از فراغ از عمل عبادی، همچنین حکم وضعی مال برای دهنده و گیرنده، بیان شد.
تذکّر: برای حرمت منّتگذاری، گذشته از دلیل لفظی که سیاق آیه است، میتوان به دلیل عقلی غیر مستقل استدلال کرد و عصاره آن عبارت است از: ۱٫ صدقه مورد بحث در آیه که عمل عبادی است اعم از واجب و مستحب است. ۲٫ ابطال صدقه، مورد نهی صریح است. ۳٫ منّتگذاری مانند ریا مبطل صدقه، و به دلیل نهی مزبور، حرام است. ۴٫ منّتگذاری اگر حرام نباشد مباح خواهد بود، یعنی شارع آن را ترخیص کرده است، پس شرعاً میتوان مِنّت گذاشت، در حالی که مِنّت باعث بطلان عمل است و
۳۷۳
ابطال آن مورد نهی است، مگر آنکه نهی مزبور ارشادی محض بوده و هیچ صبغه مولوی نداشته باشد، در حالی که ظاهر آن مولوی و تحریمی است.
ب. ریا در هر واجب عبادی، سبب بطلان عمل است، زیرا عمل همراه با قصد قربت که از مقوّمات واجب عبادی است، انجام نشده است. اگر در جزء جبران ناپذیر باشد، مانند ریا در رکوع نماز، در این صورت نیز، عمل باطل است؛ ولی اگر جزء تدارک پذیر شد، مانند اذکار نماز، چنانچه آن جزء بدون ریا تکرار شود، عمل صحیح است، وگرنه به دلیل عدم اتیان جزء، عمداً اصل عمل باطل است.
گفتنی است که اسماع خیرات و اطلاعرسانی آن به دیگران با هدف مطرح کردن خود و جلبنظر دیگران از روی طمع یا خوف از آنان، در حقیقت همان ریاست؛ لیکن از نظر فقهی اسماع یا ریای پس از عمل مُبطل آن نیست.
در فقه بابی با عنوان «باب کراهه ذکر الإنسان عبادته للناس» وجود دارد؛ ولی به گونهای نیست که بتوان به حرمت فتوا داد، زیرا در آن باب، مرسله زراره از امام باقر(علیهالسلام) آمده است ۱ که افزون بر ارسال وضعف سند، با اصول کلّی فقه سازگار نیست و فقهای ارجمند نیز بدان عمل نکردهاند.
ریای پیش از عمل هم چنانچه در مقدمات یا مقارناتی است که در متن عمل نقش ندارند، مانند ریا در بستن تحتالحنک، مبطل اصل عمل نیست؛ اما اگر مقدمه عبادی باشد، مانند وضو، ریا در آن باعث بطلان مقدمه شده و در نتیجه ذی المقدّمه که فاقد مقدمه است باطل خواهد شد و اگر مقارن عمل
^ ۱ – ـ وسائل الشیعه، ج۱، ص۷۵: «الإبقاء علی العمل أشدّ من العمل». قال: و ما الإبقاء علی العمل؟ قال(علیهالسلام): «یصل الرجل بصله و ینفق نفقه لله وحده لا شریک له، فتکتب له سرّاً ثمّ یذکرها فتمحی و تکتب له علانیه، ثمّ یذکرها فتمحی فتکتب له رئاء».
۳۷۴
عبادی با آن متحد گردد، بنا بر عدم جواز اجتماع امر و نهی و تقدیم جانب نهی، عمل مزبور باطل است.
ج. اگر «منّ» و «أذی» در واجب عبادی پس از عمل باشد، آن عمل صحیح است؛ ولی حرام نفسی جداگانه در کنارش انجام گرفته است. صدقه واجب استقلالی است نه ارتباطی، پس اگر با «منّ» و «أذی» همراه باشد، به جهت تعدّد عنوان و معنون، از نظر فقهی صدقه صحیح است و «منّ» و «أذی» حرام. نیز اگر بعض صدقه با «منّ» و «أذی» باشد، حکمش همین است.
اگر کسی تقارن «منّ» و «أذی» با صدقه را مزاحم قصد قربت بداند، در صورتی که کلّ عمل همراه با آن دو باشد، باطل و اگر جزء عمل اینگونه باشد، چون جزءْ تدارکبردار است، در صورت جبران جزء باطل، عمل صدقه صحیح میشود.
۲٫ ریاکار مختال و فخور
ریاکار از آن جهت که در صدد به دست آوردن قلوب مردم است، خیالزده است، زیرا دلهای مردم به دست خداست: ﴿فَاجعَل اَفِءدَهً مِنَ النّاسِ تَهوی اِلَیهِم) ۱ و خدای سبحان تنها محبّت اهل ایمان و عمل صالح را در قلب مردم جای میدهد: ﴿اِنَّ الَّذینَ ءامَنوا وعَمِلوا الصّلِحتِ سَیَجعَلُ لَهُمُ الرَّحمنُ وُدّا) ۲ و خیالزدگی و استکبار ریاکار سبب میشود که محبوب خدا نباشد: ﴿… اِنَّ اللهَ لایُحِبُّ مَن کانَ مُختالاً فَخورا ٭ اَلَّذینَ یَبخَلونَ… ٭ والَّذینَ
^ ۱ – ـ سوره ابراهیم، آیه ۳۷٫
^ ۲ – ـ سوره مریم، آیه ۹۶٫
۳۷۵
یُنفِقونَ اَمولَهُم رِئاءَ النّاسِ ولایُؤمِنونَ بِاللهِ ولابِالیَوم الاءخِر… ) ۱
پس ریاکار، متخیّل بالفعل و عاقل بالقوه است. فخر ریاکار نیز در همان محور خیالش دور میزند. او میخواهد از راه جلب نظر مردم، آنان را تحت تأثیر قرار دهد، همانگونه که محور فخر منّتگذار و اذیّت کننده، آزردن و تحقیر دیگران است؛ خلاف مؤمن مخلص که هم عاقل بالفعل است و هم محور فخر او عقل و عبودیت خدای سبحان. امیرمؤمنان(علیهالسلام) در مناجاتش با خدا عرض میکند: «الهی کفی بی عزّاً أن أکون لک عبداً و کفی بی فخراً أن تکون لی ربّاً» ۲
۳٫ حرام نبودن مطلق تظاهر
کسی که با پول قرضی لباس فاخر میخرد و تظاهر به غنا میکند، کارش قبیح نیست؛ ولی آن که با تظاهر به قدرت به وسیله نزدیک شدن به سران حکومت، جلب توجّه مردم میکند، کارش زشت است؛ گرچه حرام نیست.
اگر کسی با نزدیک شدن به محرومان و مردمی نشان دادن خود، تظاهر به قصد رضای خدا یا رضای محرومان کند، در برخی صورْ ریا و در بعضی از صورْ تدلیس و فریب بوده و حرام است، زیرا مردم فطرتاً انسانهای خالص و بندگان مقدّس خدا را دوست دارند و فرد ریاکار، با تقدّسمآبی از محبوبیت فطری مردم برخوردار میشود و بندگان خدا را میفریبد و پس از رسوایی، اعتماد مردم را به دیگر بندگان خدا نیز سلب میکند.
^ ۱ – ـ سوره نساء، آیات ۳۸ ـ ۳۶٫
^ ۲ – ـ کتاب الخصال، ج۲ ـ ۱، ص۴۲۰؛ بحار الانوار، ج۷۴، ص۴۰۲٫
۳۷۶
۴٫ قلمرو تحقق منّت، اذیت و ریا
منّت، اذیت و ریا مربوط به حسن فاعلی است و در جایی تحقق مییابد که کسی عمل خیری را برای جلب توجّه مردم انجام دهد یا همراه آن به روحیه طرف مقابل آسیب زند، پس ابتدا باید حسن فعلی مفروغ عنه باشد تا نوبت به حسن فاعلی برسد، حال اگر اصلاً کاری نباشد یا اصل عمل زیانبار باشد، منّت یا ریا صدق نمیکند.
بحث روایی
۱٫ ابطال صدقه با منّ و أذی و ریا
عن الصّادق(علیهالسلام): «قال رسول اللهصلی الله علیه و آله و سلم: من أسدی إلی مؤمن معروفاً ثمّ آذاه بالکلام أو منّ علیه فقد أبطل الله صدقته؛ ثمّ ضرب الله فیه مثلاً فقال: «کَالَّذی یُنفِقُ مالَهُ رِئاءَ النّاس… واللهُ لایَهدِی القَومَ الکفِرین» و قال: من أکثر منّه و أذاه لمن یتصدّق علیه، بطلت صدقته کما یبطل التّراب الّذی یکون علی صفوان، و الصفوان الصّخره الکبیره الّتی تکون علی مفازه، فیجیءُ المطرُ فیغسل التّراب عنها و یذهب به، فضرب الله هذا المثل لمن اصطنع معروفاً ثُمَّ أتبعه بالمنّ و الاَذی» ۱
اشاره: أ. این حدیث تبیین معنای آیه مورد بحث است. برخی مَنّ را مطلق گرفته و آن را شامل منّت بر خدا و پیامبر و مکتب هم دانستهاند، بنابراین اگر کسی به اسلام خدمتی کرد، مانند نشر قرآن و کلمات نورانی اهل بیت عصمت(علیهمالسلام) آنگاه منّتی بر دین و رهبران الهی نهاد حتماً صدقه و خدمت قبلی
^ ۱ – ـ تفسیر القمی، ج۱، ص۹۱؛ بحار الانوار، ج۹۳، ص۱۴۲٫
۳۷۷
خود را باطل کرده است.
ب. اگر عنوان معروف (در این حدیث) هر کار خیر را شامل شود و اختصاصی به صدقه نداشته باشد معلوم خواهد شد که کلمهصدقه در آیه مورد بحث تمثیل است نه تعیین.
۲٫ عمل با آمیزه غیر الهی
عن النبیصلی الله علیه و آله و سلم قال: «إذا کان یوم القیامه نادی مناد یسمع أهل الجمع: أین الذین کانوا یعبدون الناس؟ قوموا، خذوا أجورکم ممّن عملتم له، فإنی لا أقبل عملاً خالطه شیء من الدنیا و أهلها» ۱ این روایت درباره ریا کار است.
عن أبی سعید الخدری قال: قال رسولاللهصلی الله علیه و آله و سلم: «لایدخل الجنّه منّان… » ۲
اشاره: عمل صالح، مقبول خداست: ﴿اِلَیهِ یَصعَدُ الکَلِمُ الطَّیِّبُ والعَمَلُ الصّلِحُ یَرفَعُه) ۳ و کاری که فقط برای غیر خدا یا مشوب به عنوان غیر الهی است طالح است نه صالح، از اینرو به طرف خدا صعود نمیکند. گاهی عمل در حین حدوث گرفتار طلاح است و زمانی در حال بقا به آن مبتلا میشود؛ مانند انفاق ملحوق به منّت. اگر کسی منّان بود به طوری که حرفه او در هر عمل معروف و خیری منّتگذاری بود، چنین فرد طالحی عمل صالح ندارد، در نتیجه راهی بهشت نمیشود.
٭ ٭ ٭
^ ۱ – ـ مجمع البیان، ج۲ ـ ۱، ص۶۵۰٫
^ ۲ – ـ الدر المنثور، ج۲، ص۴۴٫
^ ۳ – ـ سوره فاطر، آیه ۱۰٫
۳۷۸
بازدیدها: 131