تفسير تسنيم (اجمالي)| جلد دوازدهم، سوره بقره، آيه 265

خانه / قرآن و عترت / قرآن / تفاسیر متنی / تفسير تسنيم (اجمالي)| جلد دوازدهم، سوره بقره، آيه 265

مَثَل كساني كه اموال خود را براي جلب رضاي خدا و دستيابي به ثبات و اطمينان روحي انفاق مي‏كنند و با منّ و أذي و ريا انفاق خود را تباه نمي‏سازند، مانند مَثَل بوستاني در مكاني بلند است كه از تخريب سيل در امان است و رگبار بر آن مي‏بارد و از هواي آزاد و نور آفتاب به حدّ كافي بهره مي‏گيرد و درختانش دوبرابر معمول ميوه به بار مي‏آورد و اگر باران فراوان هم بر آن نبارد، شبنم و نَمِ باران به آن مي‏رسد كه براي ثمر دادن آن بس است.

ومَثَلُ الَّذينَ يُنفِقونَ اَمولَهُمُ ابتِغاءَ مَرضاتِ اللهِ وتَثبيتًا مِن اَنفُسِهِم كَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبوَةٍ اَصابَها وابِلٌ فَءاتَت اُكُلَها ضِعفَينِ فَاِن لَم يُصِبها وابِلٌ فَطَلٌّ واللهُ بِما تَعمَلونَ بَصير (265)

گزيده تفسير
مَثَل كساني كه اموال خود را براي جلب رضاي خدا و دستيابي به ثبات و اطمينان روحي انفاق مي‏كنند و با منّ و أذي و ريا انفاق خود را تباه نمي‏سازند، مانند مَثَل بوستاني در مكاني بلند است كه از تخريب سيل در امان است و رگبار بر آن مي‏بارد و از هواي آزاد و نور آفتاب به حدّ كافي بهره مي‏گيرد و درختانش دوبرابر معمول ميوه به بار مي‏آورد و اگر باران فراوان هم بر آن نبارد، شبنم و نَمِ باران به آن مي‏رسد كه براي ثمر دادن آن بس است.
در پايان آيه، خداوند با بيان آگاهي خود به اعمال مخلصانه يا رياكارانه و نيز منّت‏گذاري و ايذاي انسانها، به آنها نويد و هشدار مي‏دهد.
379

تفسير

مفردات
ابتغاء: «ابتغاء» يعني طلب شديد و انجام دادن عمل از روي ميل و رغبت. ريشه «بغي» به معناي طلب شديد و اراده اكيد است و باب افتعال، مطاوعه و انجام كار همراه با ميل و رغبت را مي‏فهماند.
گفتني است كه مطاوعه باب افتعال (پذيرش و قبول در مقابل خودداري و مخالفت) گاه در مفعول است؛ مانند اينكه كسي افرادي را جمع كند و آنان با ميل و رغبت گرد آيند: «جمع القوم فاجتمعوا»، و گاه مطاوعه در فاعل است؛ مانند اينكه كاسب با اشتياق و علاقه كسب كند: «اكتسب أي كسب طوعاً و رغبة»؛ يا طالب با ميل و رغبت چيزي را دنبال كند: «ابتغي، أي طلب بالطوع» 1
بِرَبوَة: «ربوة» از «ربا» است كه به معناي مرتفع شدن است 2. رَبوة و رُبوة، جاي بلند و مرتفع (تپه) است. درباره فردوس رسيده است كه «الفردوس رَبْوَة الجنة» 3 فردوس نقطه مرتفع و تپه بهشت است 4.
اُكُلها: «أَكْل» فرو بردن پس از جويدن 5 و خوردن طعام است و «أُكُل»
^ 1 – ـ ر.ك: تسنيم، ج2، ص467، «جنت» ذيل آيه 25؛ تسنيم، ج11، ص370، «بصير» ذيل آيه 233 وص585 «ضعفين» ذيل آيه 245 بحث شده است.
^ 2 – ـ التحقيق، ج1، ص294 ـ 292. «ب غ ي».
^ 3 – ـ ر.ك: المعجم الوسيط، ص326، «ر ب و».
^ 4 – ـ الدر المنثور، ج4، ص254.
^ 5 – ـ النهايه، ج2، ص192، «ر ب و».
^ 6 – ـ المعجم في فقه لغة القرآن، ج2، ص499، «أ ك ل».
380

همان مأكول و خوراكي است 1.
ضعفين: «ضِعف» به معناي دو برابر است، پس «ضعفين» چهار برابر خواهد بود. اگر سالي دو فصل ميوه دهد و هر بار دو برابر باشد عنوان «ضعفين» صادق است، مگر آنكه معناي دقيق ضعف و رعايت معناي تثنيه لازم نباشد.
فَطَلٌّ: «طلّ» ضعيف‏ترين باراني است كه اثري اندك دارد 2 و شبنمي است كه روز غير باراني فرود مي‏آيد 3 و مي‏توان آن را رطوبت هوا دانست 4.
اصمعي، مراتب ضعيف، متوسط و قوي باران را «طلّ»، «رذاذ» و «بغش» دانسته است. برخي، اسامي ديگري را گفته‏اند 5 ؛ مانند اينكه آنچه را از «طلّ» در روز پديد مي‏آيد «شذ»، و آنچه را در شب رخ مي‏دهد و نازل مي‏شود، «ندي» دانسته‏اند 6.

تناسب آيات
در آيه گذشته حقيقت عمل كساني كه با «ريا» و «منّ» و «أذي» انفاق مي‏كنند، به سنگ سختي تشبيه شد كه خاكي بر روي آن باشد و با رگبار باران ذرّه‏اي خاك بر آن نمي‏ماند تا اميد محصولي از آن رود. اين تشبيه براي آن است كه چنين انفاقي هيچ ثمري ندارد. در اين آيه، حقيقت عمل كساني كه فقط براي رضاي
^ 1 – ـ مفردات، ص80، «أ ك ل».
^ 2 – ـ همان، ص522، «ط ل ل».
^ 3 – ـ النهايه، ج3، ص136، «ط ل ل».
^ 4 – ـ القاموس المحيط، ج4، ص12، «ط ل ل».
^ 5 – ـ اعراب القرآن، ج1، ص408.
^ 6 – ـ رحمة من الرحمن، ج1، ص392 ـ 391.
381

خدا و رسيدن به مقام ثبات و استواري انفاق مي‏كنند، به بوستاني مرتفع و پرثمر تشبيه شده است.
٭ ٭ ٭

بيان ممثّل در آيه
در آيه ﴿مَثَلُ الَّذينَ يُنفِقونَ اَمولَهُم في سَبيلِ اللهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ اَنبَتَت سَبعَ سَنابِل) 1 بيان پاداش و اثر انفاق، از حيث حُسن فِعلي آن است؛ هرچند ممكن است بهره فاعل از آن روشن گردد؛ ولي در آيه مورد بحث براي فاعل حَسَن و منفق مخلِص مَثَل ذكر شده و به اثر انفاقِ خالص بر نفس مُنْفِق مخلِص اشاره شده است و آنچه برخي گفته‏اند كه در اين آيه انفاق و صدقه به بوستان تشبيه شده است 2 ، خلاف ظاهر و مستلزم تقدير مضاف است؛ يعني «مثل انفاق الذين… » و تقدير هم خلاف اصل است.
ممكن است آيه مورد بحث را قرينه قرار دهيم كه محور آن آيه نيز فاعل حَسَن و منفق مخلص باشد و در آنجا نيز لفظ انفاق را تقدير نگيريم؛ يعني مَثَل كساني كه انفاق مي‏كنند مَثَل حبه‏اي است كه هفتصد برابر رشد مي‏كند و خود منفِق به هفتصد درجه كمال مي‏رسد: ﴿لَهُم دَرَجت) 3 حبه‏اي كه هفتصد برابر ترقي مي‏كند بايد داراي موقعيتي ثابت و ساق و ريشه‏اي قوي باشد. آيه ﴿وتَثبيتًا مِن اَنفُسِهِم﴾ و آيه پاياني سوره «فتح» همين معنا را تأييد مي‏كند.
^ 1 – ـ سوره بقره، آيه 261.
^ 2 – ـ الكشاف، ج1، ص313.
^ 3 – ـ سوره انفال، آيه 4.
382

مرضات، رضاي مستمر است و ﴿ابتِغاءَ مَرضاتِ الله﴾ قصد انفاق كننده را بيان كرده و از طهارت روح و خلوص او حكايت مي‏كند، در مقابلِ انفاق كننده منّت‏گذار و موذي يا رياكار: ﴿يُنفِقُ مالَهُ رِئاءَ النّاس) 1 كه به قصد شهرت طلبي و جلب نظر مردم انفاق مي‏كند.
مخلص جز رضاي خداوند هدف ديگري ندارد: ﴿وما تُنفِقونَ اِلاَّابتِغاءَ وجهِ الله) 2 پس تثبيت نفس نمي‏تواند به طور اصالت و بالذات هدف دوم انفاق‏كنندگان مخلِص باشد، بلكه نتيجه اخلاص در نيّت است و ذكر جداگانه اين ثمره در كنار طلب رضاي خدا، براي اهميّت آن است. انسان مخلص در حقيقت رضاي حق را مي‏طلبد. البته رضوان حق، ثبات نفس را هم به همراه دارد: ﴿اَلا بِذِكرِ اللهِ تَطمَئِنُّ القُلوب) 3
بنابراين، ﴿وتَثبيتًا مِن اَنفُسِهِم﴾ اثر انفاق خالصانه بر مُنفِق را بيان مي‏كند؛ يعني انفاق دائم براي جلب رضايت مستمر خداي سبحان سبب تثبيت روحي مُنفِق مي‏شود و همين اطمينان و تثبيت، شخص را از خطر رياي پس از عمل (اسماع) و «منّ» و «أذي» ايمن مي‏دارد.
تثبيت نفس، ثمره انفاق كساني است كه آن را مايه تقرب به خدا و غنيمت مي‏شمرند نه غرامت: ﴿ويَتَّخِذُ ما يُنفِقُ قُرُبتٍ عِندَ اللهِ وصَلَوتِ الرَّسول) 4 چنان‏كه تزلزل و اضطراب روحي و آفتهاي انفاق، دامنگير كساني است كه آن را براي جلب توجّه مردم انجام مي‏دهند: ﴿كَالَّذي يُنفِقُ مالَهُ رِئاءَ النّاس) 5 و آن را
^ 1 – ـ سوره بقره، آيه 264.
^ 2 – ـ سوره بقره، آيه 272.
^ 3 – ـ سوره رعد، آيه 28.
^ 4 – ـ سوره توبه، آيه 99.
^ 5 – ـ سوره بقره، آيه 264.
383

در واقع غرامت و خسارت مي‏پندارند: ﴿ومِنَ الاَعرابِ مَن يَتَّخِذُ ما يُنفِقُ مَغرَما) 1 خلاصه آنكه تثبيت نفس هدف بالتبع است نه بالاصاله، زيرا هدف اصيل موحّد فقط رضاي الهي است.

مبدأ فاعلي تثبيت نفس
خداي سبحان مبدأ فاعلي تثبيت نفس است: ﴿اِن تَنصُرُوا اللهَ يَنصُركُم ويُثَبِّت اَقدامَكُم) 2 ﴿يُثَبِّتُ اللهُ الَّذينَ ءامَنوا بِالقَولِ الثّابِت) 3 و انسان مبدأ قابلي تثبيت است، زيرا اعمال او مانند بذرافشاني و شخم زدن كشاورز است كه به منزله زمينه‏سازي و علّت اعدادي است، پس ايمان و عمل به مواعظ الهي زمينه‏ساز تثبيت نفس است: ﴿ولَو اَنَّهُم فَعَلوا ما يوعَظونَ بِهِ لَكانَ خَيرًا لَهُم واَشَدَّ تَثبيتا) 4 و در صورت تكرار و ملكه شدن اعمال صالح و رسيدن به توحيد ناب، درخت طيّب وجودي انسان در زمين ثابت و استوار نفس، ريشه مي‏دواند و شاخه‏هايش سر به آسمان مي‏كشد و همه موجودات از ميوه‏هاي وجودي آن بهره‏مند مي‏شوند: ﴿مَثَلًا كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ اَصلُها ثابِتٌ وفَرعُها فِي السَّماء ٭ تُؤتي اُكُلَها كُلَّ حينٍ بِاِذنِ رَبِّها) 5

تفاوت تعبير «من أنفسهم» و «لأنفسهم»
هر كار خيري كه از مؤمن صادر مي‏شود به سود خود اوست. براي افاده اين
^ 1 – ـ سوره توبه، آيه 98.
^ 2 – ـ سوره محمّدصلي الله عليه و آله و سلم، آيه 7.
^ 3 – ـ سوره ابراهيم، آيه 27.
^ 4 – ـ سوره نساء، آيه 66.
^ 5 – ـ سوره ابراهيم، آيه 25 ـ 24.
384

مطلب تعبير «لام» به كار مي‏رود، مانند ﴿وما تُقَدِّموا لاَنفُسِكُم مِن خَيرٍ تَجِدوهُ عِندَ الله) 1 و ﴿وما تُنفِقوا مِن خَيرٍ فَلاَنفُسِكُم) 2 و گاهي كار خير، گذشته از ثواب، براي تحصيل كمال وجودي و فضيلت اخلاقي روح انجام مي‏گيرد. در اين‏گونه موارد، كلمه‏اي كه با آن محتوا و مقصود مناسب باشد انتخاب مي‏شود. در آيه مورد بحث به قرينه عطف ﴿تَثبيتا﴾ بر ﴿ابتِغاء﴾ كه مقصود و هدف انفاق است مي‏توان گفت كه معناي آيه اين نيست كه انفاق مزبور معلول تثبيت نفس است تا كلمه «من» مفيد معناي انتشاء، يا مبدئيت و نظاير آنها باشد، بلكه انفاق يادشده علت (اعدادي و امدادي) تثبيت نفس است؛ يعني انفاق مؤمنانه كه از يك سو براي تحصيل رضاي الهي است، از سوي ديگر براي ثابت كردن و استقرار روح و نيل وي به مقام طمأنينه است؛ مثلاً اگر درخت مي‏توانست مقداري آب به ريشه خود برساند اين كار خير براي تثبيت خودش مي‏شد.
هرچند ياد خدا طمأنينه و ثبات و قرارآور است؛ ليكن ياد خدا مصاديقي دارد كه از بارزترين آنها انفاق در راه خدا براي تأمين رضاي اوست و نيز براي تأمين ثبات و طمأنينه است كه از واژه «تثبيت» استفاده مي‏شود.
اما اينكه چرا كلمه «من» به كار رفت و «تثبيت انفسهم» نيامد، ممكن است براي نكته‏اي باشد كه برخي به آن پرداخته‏اند 3 و آن نكته اين است كه انفاق مزبور عهده‏دار تثبيت بعضي از شئون نفس است نه طمأنينه تامّ، زيرا تحصيل ثبات تامّ و قرار كامل مرهون بذل جان و مال در راه خداست: ﴿هَل
^ 1 – ـ سوره بقره، آيه 110.
^ 2 – ـ سوره بقره، آيه 272.
^ 3 – ـ تفسير المنار، ج3، ص56.
385

اَدُلُّكُم عَلي تِجرَةٍ تُنجيكُم مِن عَذابٍ اَليم ٭ تُؤمِنونَ بِاللهِ ورَسولِهِ وتُجهِدونَ في سَبيلِ اللهِ بِاَمولِكُم واَنفُسِكُم) 1 آياتي كه خريد و فروش جان را مطرح مي‏كند از همين قبيل است.
تذكّر: هرچند آيه مورد بحث در قبال آيه‏هاي گذشته است؛ ليكن تفاوت در حصول و تحصيل است؛ يعني آيات قبل ناظر به انفاقي است كه مصحوب يا ملحوق به ريا، منّت و ايذاست و محتواي آيه مورد بحث انفاقي است كه براي تحصيل ثبات نفس و طمأنينه روح تحقق مي‏يابد.
نكته: براساس آيه ﴿اِن اَحسَنتُم اَحسَنتُم لاَنفُسِكُم واِن اَسَأتُم فَلَها) 2 عمل مختص عامل است، زيرا حرف «لام» در اين آيه نشانِ اختصاص است؛ نه اينكه در ﴿لاَنفُسِكُم﴾ به معناي نفع باشد و در ﴿فَلَها﴾ به معناي «فعليها» يعني ضرر و از باب مشاكله آمده باشد، بنابراين هر عمل خيري سبب تثبيت و اطمينان نفس عامل و نيز مايه رشد و شكوفايي او مي‏شود: ﴿ولَو اَنَّهُم فَعَلوا ما يوعَظونَ بِهِ لَكانَ خَيرًا لَهُم واَشَدَّ تَثبيتا) 3 آيه مورد بحث نيز درباره همين ارتباط تنگاتنگ عمل با عامل است؛ بدين معنا كه اثر مستقيم عمل به خود عامل بازمي‏گردد؛ امّا اثر اعمال نسبت به ديگران، بسيار ناچيز است، بنابراين اگر كسي در درون باغِ وجود خود، شجره طيّبه‏اي كاشت، خودش از ثمرات آن پيوسته سود مي‏برد، گرچه ديگران هم گاهي از سايه آن بهره‏مند مي‏شوند و اگر كسي در درون خود چاه بدبويي حفر كرد، خودش پيوسته از آن آزار مي‏بيند، گرچه بوي بد آن گاهي براي ديگران هم رنج‏آور است.
^ 1 – ـ سوره صفّ، آيات 11 ـ 10.
^ 2 – ـ سوره اسراء، آيه 7.
^ 3 – ـ سوره نساء، آيه 66.
386

مانند بوستاني در بلندي
برجستگي زمين گاهي مرهون آب است و گاهي سابق بر آن. زمينهاي غير مرتفع ولي حاصلخيز با رسيدن آب برجسته مي‏شوند و بالا مي‏آيند؛ ولي زمينهاي مرتفع قبل از برخورد آب برجسته‏اند. قرآن كريم به هر دو قسم اشاره دارد؛ اما قسم اول، مانند آيه ﴿وتَرَي الاَرضَ هامِدَةً فَاِذا اَنزَلنا عَلَيهَا الماءَ اهتَزَّت ورَبَت) 1 و ﴿ومِن ءايتِهِ اَنَّكَ تَرَي الاَرضَ خشِعَةً فَاِذا اَنزَلنا عَلَيهَا الماءَ اهتَزَّت ورَبَت) 2 كه در اين‏گونه موارد زمين هامد و خاشع و افتاده با نزول باران برجسته و بالنده مي‏شود؛ امّا قسم دوم مانند آيه مورد بحث كه ربوه بودن زمين را قبل از نزول باران مفروض گرفته است، پس آنچه در تفسير فخر رازي و مانند آن در ذيل آيه مورد بحث ياد شده مناسب قسم اول است نه قسم دوم 3.
به هر روي، مكان مرتفع از مزايايي برخوردار است؛ مانند دارا بودن خاك عميق و بسيار، بهره‏مندي از نور دائمي و آب باران كه از آب چشمه بهتر است. همچنين در امان بودن از تخريب سيلابها و داشتن چشم‏انداز زيبا و طراوت و شادابي هميشگي. چنين بوستاني از همه مزاياي رويش و ثمربخشي بهره مي‏برد و از باران تند و درشت به سبب استعداد فراوانش بهره بيشتر مي‏برد و ثمره دو چندان مي‏دهد. اگر باران تند و درشت هم بر آن نبارد، رطوبت و حرارت هوا و شبنم و نَمِ باران براي به بار نشستن آن بس است.
مخلص كه به چنين باغي مانند شده، به ميزان اخلاص و عملش از اجر و
^ 1 – ـ سوره حجّ، آيه 5.
^ 2 – ـ سوره فصّلت، آيه 39.
^ 3 – ـ ر.ك: التفسير الكبير، مج4، ج7، ص61.
387

اثر و ثمر انفاق بهره مي‏برد، گرچه در هر حال مأجور و بهره‏مند و مفيد است.
تذكّر: عنوان «وابل» و «طلّ» درباره درختاني است كه از باران مشروب مي‏شوند و گرنه زرعي كه از چاه سيراب مي‏شود در زمين پست بارورتر است و نظر به همين كشت مشروب از چاه است كه گفته‏اند:
افتادگي آموز اگر طالب فيضي ٭٭٭٭ هرگز نخورد آب زميني كه بلند است

راز تعبير «وابل» و «طلّ» درباره مردان الهي
جريان «وابل» و «طلّ» درباره مردان الهي كه براي جذب رضاي الهي و تحصيل طمأنينه نفس انفاق مي‏كنند صادق است؛ يعني هركس به آنان براي رفع نياز مراجعه كند، هرگز دست ردّ به سينه مستمند نمي‏زنند؛ اگر تمام خواسته‏هاي او را تأمين نكنند (وابل)، حتماً بخشي از نيازهاي وي را برآورده مي‏كنند (طلّ).

تشويق و هشدار
اسماي ذيل آيات قرآن كريم در جايگاه بيان تعليل محتواي آيه و ضمانت اجراي آن است. براين اساس، ﴿واللهُ بِما تَعمَلونَ بَصير﴾ بدين معناست كه خداوند بر اعمال ريايي يا همراه با منّت و آزار يا با اخلاص بيناست و بر ميزان اخلاص و عدم آن نيز بصير است و به تناسب آن جزا مي‏دهد.
اين جمله پيام كلي براي همه انسانهاست و در مورد انفاق روي سخن با مؤمنان است كه از يك‏سو دلگرم باشند كه خدا اعمال خالصانه آنان را مي‏بيند و پاداش متناسب مي‏دهد و از سوي ديگر از آميزش اعمال به «ريا»، «منّ» يا «أذي» بپرهيزند، چون خداي بصير آن را باطل خواهد ساخت.
388

بحث روايي

1. سر آمد منفقان مخلص
عن أبي بصير عن أبي عبدالله(عليه‌السلام)، ﴿ومَثَلُ الَّذينَ يُنفِقونَ اَمولَهُمُ ابتِغاءَ مَرضاتِ الله﴾ قال(عليه‌السلام): «عليّ أميرالمؤمنين(عليه‌السلام) أفضلهم و هو ممّن ينفق ماله ابتغاء مرضات الله» 1
اشاره: اين حديث و نيز روايتي از امام باقر(عليه‌السلام 2) ، از باب جري و تطبيق، برترين مصداق آيه شريفه را اميرمؤمنان(عليه‌السلام) مي‏داند.

2. پاداش مضاعف براي انفاق‏ كننده مخلص
قال أبو عبدالله(عليه‌السلام): ﴿«واللهُ يُضعِفُ لِمَن يَشاء) 3 لمن أنفق ماله ابتغاء مرضات الله» 4
اشاره: پاداش چند برابر كه در آيات قبل آمده است، صرفاً درباره انفاق‏كنندگان مخلص است كه جز رضاي خدا را نمي‏طلبند.

3. ثمره انفاق مداوم
في تفسير علي بن ابراهيم عن الصادق(عليه‌السلام): «ما من شي‏ء أحبّ إليّ من رجل سلفت منّي إليه يدٌ أتبعته أُختها و أحسنت بها له؛ لأنّي رأيت منع الأواخر يقطع لسان شكر الأوائل» 5
^ 1 – ـ تفسير العياشي، ج1، ص148.
^ 2 – ـ همان.
^ 3 – ـ سوره بقره، آيه 261.
^ 4 – ـ تفسير القمي، ج1، ص92؛ بحار الانوار، ج93، ص143.
^ 5 – ـ تفسير القمي، ج1، ص92 ـ 91؛ تفسير نور الثقلين، ج1، ص284.

389

اشاره: اين حديث ناظر به پي در پي بودن عطاياست. درباره عطاي الهي، عنايت به اين مطلبْ سودمند است كه:
1. بخشش خداوند هرگز مايه نقصان مخزونهاي مخزن غيبي نمي‏شود، زيرا خزانه خداوند سبحان اراده اوست كه از حدّ مصون است.
2. عطاي الهي در صورت استفاده صحيح مايه استعداد فيض‏يابي بيشتر است.
3. افاضه الهي مطابق افزايش استعداد و رويش استحقاق افزوده مي‏شود، چنان‏كه از جمله «الحمد لله… الذي… لا تزيده كثرة العطاء إلاّ جوداً و كرماً» 1 همين مطلب سامي برمي‏آيد؛ يعني هرچه عطاي خدا بيشتر شود جود و سخاي او افزون‏تر مي‏گردد، بنابراين، تواتر نعمت، تواصل بعدي و تزايد متصاعدانه آن را به همراه دارد.

٭ ٭ ٭
^ 1 – ـ المصباح، ص770؛ مفاتيح الجنان، «دعاي افتتاح».
3

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *