تفسير تسنيم (اجمالي)| جلد دوازدهم، سوره بقره، آيه 267

خانه / قرآن و عترت / قرآن / تفاسیر متنی / تفسير تسنيم (اجمالي)| جلد دوازدهم، سوره بقره، آيه 267

اين آيه با بيان صفت مال مورد انفاق، به انفاق از مال خوب فرمان داده و از قصد انفاق مال نامرغوب نهي كرده و ملاك عدم مرغوبيّت مال را چنين بيان مي ‏كند كه اگر آن مال را به شما بدهند بدون چشم‏پوشي نمي‏گيريد. در پايان با بيان اوصاف ﴿غَنِي﴾ و ﴿حَميد﴾ بودن خداوند، به راز آمر و ناهي بودن وي آگاهي مي‏دهد.

ياَيُّهَا الَّذينَ ءامَنوا اَنفِقوا مِن طَيِّبتِ ما كَسَبتُم ومِمّا اَخرَجنا لَكُم مِنَ الاَرضِ ولاتَيَمَّموا الخَبيثَ مِنهُ تُنفِقونَ ولَستُم بِءاخِذيهِ اِلاّاَن تُغمِضوا فيهِ واعلَموا اَنَّ اللهَ غَنِي حَميد (267)

گزيده تفسير
اين آيه با بيان صفت مال مورد انفاق، به انفاق از مال خوب فرمان داده و از قصد انفاق مال نامرغوب نهي كرده و ملاك عدم مرغوبيّت مال را چنين بيان مي ‏كند كه اگر آن مال را به شما بدهند بدون چشم‏پوشي نمي‏گيريد. در پايان با بيان اوصاف ﴿غَنِي﴾ و ﴿حَميد﴾ بودن خداوند، به راز آمر و ناهي بودن وي آگاهي مي‏دهد.

تفسير

مفردات
طيّبات: «طيّب»، هر چيز مطلوبي است كه پليدي ظاهري و باطني در آن
^ 1 – ـ ر.ك: ص355، ذيل آيه 263، «غني».
399

نباشد و در مقابل آن خبيث است. تفاوت طيب و طهارت آن است كه در طهارت، جهت دوري از پليدي لحاظ مي‏شود نه مطلوبيت؛ ولي در طيب جهت مطلوبيت و ناب و كامل بودن ملحوظ است 1.
لا تيمّموا: «تيمّم» از ريشه «يمم» به معناي قصد كردن است 2. اصل تيمّم، «تأمّم» بوده، به معناي قصد كردن چيزي از روبه‏رو و مقابل است 3. «يتيمّمون» به معناي «يتأمّمون» است 4 ، بنابراين، ﴿ولاتَيَمَّموا الخَبيثَ مِنه﴾ يعني «لا تتوخّوا أردأ ما عندكم فتتصدّقوا به» 5 قصد نكنيد نامرغوب‏ترين مالتان را صدقه دهيد.
تيمّم به معناي مسح كردن دست و رو به خاك، كه طهارتي به جاي وضو و غسل است، اصطلاحي فقهي است.
أن تغمضوا: غمض عين و اغماض، پلك چشم بر هم نهادن و استعاره در سهل‏انگاري و تغافل است 6.

تناسب آيات
پس از بيان فضيلت انفاق خالصانه در آيات پيشين، اكنون به بيان وصف مال مورد انفاق مي‏پردازد كه بايد مرغوب و خوشايند باشد 7.
٭ ٭ ٭
^ 1 – ـ التحقيق، ج7، ص151، «ط ي ب».
^ 2 – ـ مفردات، ص893، «ي م م».
^ 3 – ـ معجم الفروق اللغويه، ص148.
^ 4 – ـ النهايه، ج1، ص69، «ا م م».
^ 5 – ـ ترتيب كتاب العين، ج1، ص107، «أ م م».
^ 6 – ـ مفردات، ص615، «غ م ض».
^ 7 – ـ ر.ك: التفسير المنير، ج4 ـ 3، ص59.
400

اوصاف حقيقي و اعتباري مال
مال از اركان انفاق و داراي اوصاف حقيقي و اعتباري است. وصف اعتباري مال، برگرفته از ارتباط آن با مالك است كه خود اين ارتباط، اعتباري است و كلمه ﴿اَمولَهُم﴾ در آيه ﴿مَثَلُ الَّذينَ يُنفِقونَ اَمولَهُم في سَبيلِ الله) 1 بيان كننده آن است.
حرمت و حلّيت تصرّف در مال از احكام و اوصاف اعتباري آن است كه با تفاوت جهات فرق مي‏كند؛ با امري اعتباري پديد مي‏آيد و با امر اعتباري ديگري نيست مي‏شود؛ مانند عقد بيع كه حلّيت تصرف بايع در مبيع را زايل مي‏كند.
وصف طيّب و خبيث، خوب و بد، مرغوب و نامرغوب، از اوصاف حقيقي مال است كه با اعتبار، زوال‏پذير نيست. آيات ﴿اليَومَ اُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّبت… ) 2 و ﴿ويُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبتِ ويُحَرِّمُ عَلَيهِمُ الخَبئِث) 3 مؤيّد اين است كه «طيّب» و «خبيث»، اوصاف حقيقي مال است.
«طيّبات» و «خبيث» كه در اين آيه آمده، اوصاف نفسي مال است و حلال و حرام بودن مال، تخصصاً از بحث انفاق بيرون است، چون اولاً سرفصل بحث انفاق درباره مالي است كه متعلّق به خود منفق باشد: ﴿مَثَلُ الَّذينَ يُنفِقونَ اَمولَهُم في سَبيلِ الله﴾. اين مطلب از اضافه كلمه ﴿أموَل﴾ به ضمير
^ 1 – ـ سوره بقره، آيه 261.
^ 2 – ـ سوره مائده، آيه 5.
^ 3 – ـ سوره اعراف، آيه 157.
401

﴿هُم﴾ فهميده مي‏شود و روشن است كه مال حرام به انفاق كننده تعلّق ندارد. ثانياً در ذيل آيه گفته شده است: مالي را كه بدون اغماض نمي‏گيريد، انفاق نكنيد؛ و روشن است كه تصرّف در مال حرام، با اغماض يا بدون اغماض جايز نيست. ثالثاً اين آيه درباره كساني نازل شده كه خرماي نامرغوب خود را انفاق كردند.
نكته: در آيه شريفه، ﴿طَيِّبت﴾ جمع و ﴿الخَبيث﴾ مفرد آمده است، چون طيبات در مقايسه با خبائث بسيار بيشتر است.

انفاق از مال مرغوب
انفاق بايد از مال مرغوب انجام شود؛ ولي اينكه اين مسئله اختصاص به انفاق واجب دارد يا مي‏توان آن را به انفاق مستحب هم تعميم داد، در گرو تفسير اين جمله است: ﴿اَنفِقوا مِن طَيِّبت﴾، زيرا اگر ﴿اَنفِقوا﴾ وجوب را برساند و مانند ﴿واَقيموا الصَّلوة… ) 1 در مقام بيان اصل تشريع باشد، اطلاق ندارد و انفاق مستحبي را دربرنمي‏گيرد؛ ولي اگر آيه در مقام بيان خصوصيات انفاق باشد كه حق هم همين است اطلاق دارد و حكم انفاق از مال مرغوب، در انفاق مستحب نيز جاري است.
اموال مرغوبي كه انسانها كسب مي‏كنند: ﴿ما كَسَبتُم﴾ و مال تجاري و اشياي خوبي كه خداوند از زمين براي آنان مي‏روياند: ﴿ومِمّا اَخرَجنا لَكُم مِنَ الاَرض﴾ محصولات كشاورزي و دامي و معدني است و عبارتهاي ياد شده معادل يكديگر است و مدخول حرف ﴿مِن﴾ يعني طيّبات، در ﴿ومِمّا اَخرَجنا
^ 1 – ـ سوره بقره، آيه 43.
402

لَكُم مِنَ الاَرضِ﴾ به قرينه آمدن در جمله پيش، حذف شده است، بنابراين در محصولات زميني هم بايد از نوع خوب آن انفاق شود. ادلّه اين حكم عبارت است از:
1. از قصد انفاق مال خبيث و بد نهي شده است كه اختصاصي به مال تجاري ندارد.
2. شأن نزول آيه هم مؤيد اين مدعاست كه در انفاق محصولات زميني نيز بايد از نوع خوب آن داده شود.
3. آيه ﴿ضَرَبَ اللهُ مَثَلاً عَبدًا مَملوكًا لايَقدِرُ عَلي شي‏ءٍ ومَن رَزَقنهُ مِنّا رِزقًا حَسَنًا فَهُوَ يُنفِقُ مِنهُ سِرًّا وجَهرا) 1 نيز مؤيد اين مطلب است، زيرا مرجع ضمير در ﴿مِنه﴾ رزق حسن است كه اطلاق دارد و انواع اموال طيّب و خوب را دربرمي‏گيرد.
4. واژه‏هاي «عُشر» و «نصف» و «خمس» در زكات واجب و خمس وارد شده است، زيرا واژه‏هاي ياد شده كسر مشاع هستند كه به كلّ مال تعلّق مي‏گيرند و اگر كلّ مال خوب يا مخلوطي از خوب و بد باشد و شخص تنها از مال خبيث و بد زكات بپردازد يا از خارج، مال بد ديگري فراهم كرده و به فقرا بدهد، تكليف از او ساقط نشده و حقّ فقرا را نيز ادا نكرده است، بلكه بايد از متن مال، اعم از خوب و بد، كسر مشاع واجب را اخراج كند؛ يعني همان‏طور كه واجب نيست همه را از دو قسم طيّب و خوب ادا كند، حق ندارد همه را از خبيث و بد تأديه كند، مگر آنكه همه از قسم نامرغوب باشد كه در اين حال تأديه نامرغوب محضْ مجزي است. غرض آنكه مال زكوي سه قسم است:
^ 1 – ـ سوره نحل، آيه 75.
403

1.مرغوب محض، 2.مخلوط از دو صنف، 3.نامرغوب محض. حكم هر يك از اقسام سه‏گانه، مناسب همان است. البته در انفاق مستحب و صدقه نفلي، دستور استحبابي متوجه به پرداخت طيّب و محبوب است.
گفتني است كه در اين آيه، تحصيل مال‏التجاره به انسان، و روياندن محصولات زميني به خداوند اسناد داده شده است؛ ليكن بايد دانست كه همواره اموال انسان به عنايت خداوند به دست مي‏آيد و در حقيقت مالك آنها خداوند است و انسان به هنگام انفاق، از «مال الله» مي‏بخشد: ﴿وءاتوهُم مِن مالِ اللهِ الَّذي ءاتكُم… ) 1

ترك قصد انفاق از مال نامرغوب
خداي سبحان مي‏فرمايد: نه تنها انفاقتان مانند انساني نباشد كه هر چند گاه، مغازه يا منزل را پاكسازي مي‏كند و كالاهاي نامرغوب و مندرس را بيرون مي‏ريزد و به ديگران مي‏دهد و كالاهاي خوب را نگه مي‏دارد، بلكه «قصد» انفاق از مال كم ارزش را هم نكنيد، زيرا:
1. گيرنده مال خداوند است: ﴿اَلَم يَعلَموا اَنَّ اللهَ هُوَ يَقبَلُ التَّوبَةَ عَن عِبادِهِ ويأخُذُ الصَّدَقت) 2
2. اين عمل به روحيه گيرنده مال آسيب مي‏رساند.
3. صدقه در حقيقت نوعي هديه است كه با دادن مال بد سازگاري ندارد.
^ 1 – ـ سوره نور، آيه 33.
^ 2 – ـ سوره توبه، آيه 104.
404

4. هدف انفاق، تقرّب به خداوند: ﴿ابتِغاءَ مَرضاتِ الله) 1 و تثبيت نفس: ﴿وتَثبيتًا مِن اَنفُسِهِم) 2 و درمان بيماري بخل: ﴿واُحضِرَتِ الاَنفُسُ الشُّحّ) 3 و درمان فقر عمومي، بدون آزردن عواطف جامعه است و اين اهداف تنها با انفاق از مال خوب به دست مي‏آيد، از اين‏رو خداي سبحان با نفي مؤكد مي‏فرمايد: براي رسيدن به نيكي و دست يافتن به مقام ابرار بايد از آنچه محبوب شماست انفاق كنيد: ﴿لَن تَنالوا البِرَّ حَتّي تُنفِقوا مِمّا تُحِبّون) 4 مال خوب و طيّب، محبوب است و مال خبيث و كم‏ارزش، مانند لباسهاي مندرس و غذاهاي مانده، محبوب نيست، هر چند غذا و لباس مانده را هم نبايد اسراف كرد، بلكه بايد آن را به مصرف صحيح رساند.
گفتني است كه جمله ﴿ولاتَيَمَّموا الخَبيثَ مِنهُ تُنفِقون﴾ تأكيد ﴿اَنفِقوا مِن طَيِّبت﴾ است 5 و كاربرد اين عبارت به جاي «و لا تنفقوا من الخبيث» براي بيان شدّت قباحت انفاق از مال بد و نامرغوب است؛ مانند نهي از نزديكي به مال يتيم: ﴿ولاتَقرَبوا مالَ اليَتيم) 6 وگرنه صرف قصد انفاق مال خبيث بدون عمل خارجي محذور فقهي ندارد، هرچند از رذيلت دروني حكايت مي‏كند.
به هر تقدير، لازم است كرامت گيرنده حفظ شود. براي صيانت آن حيثيت، انفاق‏كننده بايد هم از منّت و ايذا پرهيز و هم از انفاق مال نامرغوب
^ 1 – ـ سوره بقره، آيه 265.
^ 2 – ـ سوره بقره، آيه 265.
^ 3 – ـ سوره نساء، آيه 128.
^ 4 – ـ سوره آل عمران، آيه 92.
^ 5 – ـ تفسير البحر المحيط، ج2، ص330.
^ 6 – ـ سوره انعام، آيه 152.
405

اجتناب كند، زيرا همه اين امور، گذشته از اينكه نشان فرومايگي انفاق‏كننده است كه اسلام درصدد زدودن آن است، سبب تحقير گيرنده و رعايت نكردن كرامت اوست كه اين نيز با فرهنگ ديني هماهنگ نيست.

ملاك تشخيص مال نامرغوب
«طيّب» و «خبيث» حقيقت شرعي ندارد و معيار تشخيص آنها مراجعه به نفس و وجدان خود شخص است. بر اين اساس، قرآن كريم مي‏فرمايد: مالي كه جز با اغماض و مسامحه آن را نمي‏پذيريد، خبيث است و نبايد از آن انفاق كرد: ﴿ولَستُم بِءاخِذيهِ اِلاّاَن تُغمِضوا فيه﴾.
سنجش مسائل عادي و مادي، با عادت و ماده است؛ مثلاً براي تعيين ظهر شرعي و وقت فضيلت نمازِ ظهر و عصر، شاخص و قَدَم به كار مي‏رود و در سنجش حجمِ آب كرّ، «وَجَب». اين ابزارها در دسترس همگان قرار دارد؛ ولي سنجش مسائل معنوي با نفسانيات و وجدانيات است؛ مانند اينكه در انفاق مي‏گويند: شما و ديگران يك حقيقت داريد، پس آنچه براي شما ناگوار است، براي ديگران هم ناخوشايند است و هر چه را براي خود نمي‏پسنديد و آن را نمي‏پذيريد، به ديگران هم ندهيد.
جمله ﴿ولاتَيَمَّموا الخَبيثَ مِنهُ تُنفِقونَ ولَستُم بِءاخِذيهِ اِلاّاَن تُغمِضوا فيه﴾ افزون بر تعيين ملاك تشخيص مال خبيث، به انسانها درس تهذيب نفس نيز مي‏دهد.

راز دو وصف «غني» و «حميد»
آيه 263 با دو اسم ﴿غني حَليم﴾ ختم شد و آيه مورد بحث با دو اسم ﴿غَني
406

حَميد﴾ مختوم شد. هريك از اين دو اسم مبارك سهم تعيين كننده‏اي در ترغيب به انفاق اولاً و تشويق به دادن مال طيّب ثانياً و انفاق حلال ثالثاً و انفاق محصول دسترنج نه مال به رايگان رسيده رابعاً و… دارند.
بي‏نيازي خداوند مي‏فهماند كه انفاق در راه خدا به سود انفاق كننده است نه به نفع خدا، و حميد به معناي حامد بودن خدا مي‏رساند كه خداوند در عين بي‏نيازي ستايشگر انفاق كننده واجد شرايط است و حميد به معناي محمود بودن خدا مي‏آموزاند كه خداي سبحان استحقاق حمد و ثنا و شكر را دارد و بارزترين مصداق حمد او همانا انفاق در راه او و به دستور اوست.
توضيح اينكه گيرنده‏مال انفاق شده خداست: ﴿اَنَّ اللهَ هُوَ يَقبَلُ التَّوبَةَ عَن عِبادِهِ ويأخُذُ الصَّدَقت) 1 و فرد مسكينْ فرستاده اوست: «إنّ المسكين رسول الله» 2 از اين‏رو شايسته نيست به خداي غني و بي‏نياز از مال خبيث داده شود. خداي بي‏نياز از هر راهي بخواهد به مخلوقات خود روزي مي‏رساند: ﴿وما مِن دابَّةٍ فِي الاَرضِ اِلاّعَلَي اللهِ رِزقُها) 3 پس او و بندگانش هيچ‏گاه به انفاق بندگان ديگر نيازي ندارند و اگر كسي انفاق مي‏كند، براي به جا آوردن وظيفه و درمان بخل خود اوست و اين جز با انفاق از مال خوب حاصل نمي‏شود. كسي كه براي رها شدن از مال خبيث آن را انفاق مي‏كند، اهل سخاوت و بخشش نيست و چنين انفاقي نفس وي را به كمال نمي‏رساند، از اين‏رو ذيل آيه دو وصف «غني» و «حميد» آمده: ﴿واعلَموا اَنَّ اللهَ غَنِي حَميد﴾؛ يعني در انفاقتان به غنا و حامد بودن خداي سبحان اذعان داشته باشيد كه در عين
^ 1 – ـ سوره توبه، آيه 104.
^ 2 – ـ نهج البلاغه، حكمت 304.
^ 3 – ـ سوره هود، آيه 6.
407

بي‏نياز بودنش، از انفاق خوب شما ستايش مي‏كند، پس از بهترينها انفاق كنيد كه او تنها انفاق كننده واقعي را كه از اموال خوب خويش انفاق مي‏كند مي‏ستايد و انفاق او را ثمربخش كرده، پاداش بزرگي به وي عطا مي‏كند. يا مقصود آن است كه خدا بي‏نياز و محمود است و سزاوار نيست با او به گونه‏اي مواجه شويد كه لايق جلال او نيست 1.
خلاصه آنكه ذيل آيه بيانگر راز دستور انفاق از اموال خوب و نهي از قصد انفاق از مال بد است.

اشارات و لطايف

1. اسلام و پرورش انسان طيّب
تعاليم اسلامي براي پرورش انسان طيّب و پاكيزه است، بدين معنا كه انسان در همه شئون اعتقادي و اخلاقي و عملي بايد طيّب و پاكيزه شده و از خبث و بدي رهايي يابد؛ هم در امور مادي، مانند تغذيه: ﴿وكُلوا مِمّا رَزَقَكُمُ اللهُ حَللًا طَيِّبا) 2 و ﴿فَكُلوا مِمّا غَنِمتُم حَللًا طَيِّبا) 3 و ﴿وءاتوا اليَتمي اَمولَهُم ولاتَتَبَدَّلوا الخَبيثَ بِالطَّيِّب) 4 هم در مسائل عبادي: ﴿فَتَيَمَّموا صَعيدًا طَيِّبا) 5 و هم در پرورش افكار و انديشه طيّب در صفحه جان: ﴿اِلَيهِ يَصعَدُ الكَلِمُ الطَّيِّبُ والعَمَلُ الصّلِحُ يَرفَعُه) 6
^ 1 – ـ الميزان، ج2، ص393.
^ 2 – ـ سوره مائده، آيه 88.
^ 3 – ـ سوره انفال، آيه 69.
^ 4 – ـ سوره نساء، آيه 2.
^ 5 – ـ سوره نساء، آيه 43.
^ 6 – ـ سوره فاطر، آيه 10.
408

اوصاف نيك انساني، نخست به شكل حال و در معرض زوال است؛ ولي به تدريج وصف لازم و ملكه نفس او مي‏شود. سپس صورت نوعي و فصل مقوِّم هويّت انسان (نه ماهيت او) مي‏گردد. در اين حالت، حقيقت شخص وارسته طيّب مي‏شود و فرشتگان الهي هنگام قبض روح او به وي سلام كرده، مي‏گويند: به بهشت درآ: ﴿اَلَّذينَ تَتَوَفّهُمُ المَلئِكَةُ طَيِّبينَ يَقولونَ سَلمٌ عَلَيكُمُ ادخُلوا الجَنَّة) 1
انفاق هم كه در كنار نماز: ﴿واَقيموا الصَّلوةَ وءاتوا الزَّكوة) 2 يا جداگانه از آن ياد مي‏شود: ﴿وويلٌ لِلمُشرِكين٭ اَلَّذينَ لايُؤتونَ الزَّكوةَ وهُم بِالاءخِرَةِ هُم كفِرون) 3 بايد با وصف طيّب همراه باشد و براي اين كار بايد از مال پاكيزه و طيّب انفاق كرد و آن (انفاق) را از صفات سلبي منّت و آزار و ريا پيراست و به اوصاف ثبوتي رضاي خداوند و تثبيت نفس آراست. چنين انفاقي، مانند ﴿حَبَّة﴾ است: ﴿كَمَثَلِ حَبَّةٍ اَنبَتَت سَبعَ سَنابِلَ في كُلِّ سُنبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّة) 4 يا چون باغي است كه رشد فزاينده و محصولات فراوان دارد: ﴿كَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبوَةٍ اَصابَها وابِلٌ فَءاتَت اُكُلَها ضِعفَين) 5 وگرنه انفاق از مال خبيث يا اعطاي منفق خبيث بازدهي ندارد: ﴿والبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخرُجُ نَباتُهُ بِاِذنِ رَبِّهِ والَّذي خَبُثَ لايَخرُجُ اِلاّنَكِدا) 6 زمين كم محصول و پست، «ارض نَكْداء» نام دارد؛ ولي سرزميني كه ميوه فراوان و طيّب مي‏دهد، «بلد طيّب» است.
^ 1 – ـ سوره نحل، آيه 32.
^ 2 – ـ سوره بقره، آيه 43.
^ 3 – ـ سوره فصّلت، آيات 7 ـ 6.
^ 4 – ـ سوره بقره، آيه 261.
^ 5 – ـ سوره بقره، آيه 265.
^ 6 – ـ سوره اعراف، آيه 58.
409

2. فرجام خبيث
خداي سبحان به كساني كه در شئون عبادي و غير عبادي شجره طوبا شده‏اند، وعده حيات طيّب داده است: ﴿مَن عَمِلَ صلِحًا مِن ذَكَرٍ اَو اُنثي وهُوَ مُؤمِنٌ فَلَنُحيِيَنَّهُ حَيوةً طَيِّبَة) 1 حيات طيّب در دنياي محفوف به بلا تحقق نمي‏يابد، زيرا طيّب بودن به معناي معروف آن با طبيعت و ماده سازگاري ندارد.
در مقابل، خداي سبحان به افراد خبيث كه عمر و جواني ومال طيّب خود را به هدر داده‏اند، وعيد عذاب مي‏دهد: ﴿ويَومَ يُعرَضُ الَّذينَ كَفَروا عَلَي النّارِ اَذهَبتُم طَيِّبتِكُم في حَياتِكُمُ الدُّنيا واستَمتَعتُم بِها فَاليَومَ تُجزَونَ عَذابَ الهونِ بِما كُنتُم تَستَكبِرونَ فِي الاَرضِ بِغَيرِ الحَقِّ وبِما كُنتُم تَفسُقون) 2 نيز مي‏فرمايد: شيطان در پيدايش و پرورش و بهره‏برداري اموال و اولاد اينان شريك است: ﴿وشارِكهُم فِي الاَمولِ والاَولدِ وَعِدهُم وما يَعِدُهُمُ الشَّيطنُ اِلاّغُرورا) 3 بدين‏گونه كه شيطان آنان را براي ربا گرفتن و كم‏فروشي و احتكار مال وسوسه كرده، به انجام دادن اين اعمال حرام وا مي‏دارد. سپس در مصرف مال، آنها را در مسيري كه خود مي‏خواهد، وارد مي‏كند تا خود از آن اعمال بهره برد.
هر كه سوي خوانِ غيرِ تو رود ٭٭٭٭ ديو با او دان كه هم كاسه بود
در نُبي شاركْهُمُ فرمود حق ٭٭٭٭ هم در اموال و در اولاد اي‏شَفَق
گفت پيغمبر ز غَيب اين را جَلي ٭٭٭٭ در مقالات نوادر با علي 4
^ 1 – ـ سوره نحل، آيه 97.
^ 2 – ـ سوره احقاف، آيه 20.
^ 3 – ـ سوره اسراء، آيه 64.
^ 4 – ـ مثنوي معنوي، ص714، دفتر پنجم، بيت 273 ـ 272 ـ 267.
410

شيطان در پيدايش فرزندان آنان نيز از راههاي مختلف مشاركت مي‏كند؛ هنگام انعقاد نطفه، آنان را به فكر نامحرم مي‏اندازد يا سخن مكروهي غير از ياد حق بر زبان آنان جاري مي‏سازد و در همه مراحلِ توليد و پرورش و بهره‏برداري فرزند شريك مي‏شود.
كسي كه با مشاركت شيطان زندگي كند، در قبر و قيامت هم با شيطان قرين است: ﴿ومَن يَعشُ عَن ذِكرِ الرَّحمنِ نُقَيِّض لَهُ شَيطنًا فَهُوَ لَهُ قَرين) 1 ﴿ومَن يَكُنِ الشَّيطنُ لَهُ قَرينًا فَساءَ قَرينا) 2 شيطان نخست با وعده و پيشنهاد وسوسه مي‏كند: ﴿يَعِدُهُم ويُمَنّيهِم وما يَعِدُهُمُ الشَّيطنُ اِلاّغُرورا) 3 و چنانچه شخص به وعده‏اش عمل كند فرمانرواي او مي‏شود: ﴿ولآمُرَنَّهُم فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلقَ الله) 4 هر چند شيطان بر بندگان خداوند سلطه ندارد، زيرا خداوند وكيل آنان است و آنها نيز بر او توكّل مي‏كنند: ﴿اِنَّ عِبادي لَيسَ لَكَ عَلَيهِم سُلطنٌ وكَفي بِرَبِّكَ وَكيلا) 5 ليكن كساني كه ولايت شيطان را پذيرفتند، تحت سلطه او قرار مي‏گيرند: ﴿اِنَّما سُلطنُهُ عَلَي الَّذينَ يَتَوَلَّونَهُ والَّذينَ هُم بِهِ مُشرِكون) 6

3. ارتباط انفاق با جهان‏ بيني مادي
كساني كه مال طيّب را براي خود نگه داشته، از مال خبيث انفاق مي‏كنند، مانند كساني مي‏انديشند كه انفاق از مال خوب را براي خود غرامت و خسارت
^ 1 – ـ سوره زخرف، آيه 36.
^ 2 – ـ سوره نساء، آيه 38.
^ 3 – ـ سوره نساء، آيه 120.
^ 4 – ـ سوره نساء، آيه 119.
^ 5 – ـ سوره اسراء، آيه 65.
^ 6 – ـ سوره‏نحل، آيه 100.
411

مي‏پندارند: ﴿ومِنَ الاَعرابِ مَن يَتَّخِذُ ما يُنفِقُ مَغرَما) 1
نگرش غرامت پنداري، به اين جهان‏بيني مستند است كه همه حقايق را در دنيا خلاصه مي‏كند و مرگ را نابود شدن و براي هميشه از ميان رفتن مي‏پندارد: ﴿اَءِذا ضَلَلنا فِي الاَرضِ اَءِنّا لَفي خَلقٍ جَديد) 2 ليكن جهان‏بيني الهي بر اين پايه استوار است كه جهان مادي، گذرگاهي بيش نيست و مردگان، روزي زنده شده و سربر مي‏آورند، پس انسان با مرگ، و «مال» با انفاق هرگز نيست نمي‏شود.
خداي سبحان انفاق و انفاق‏كننده را هماره زنده مي‏داند و هر دو را مانند بذري مي‏شمرد كه درون خاك كاشته شده و روزي سبز مي‏گردد؛ درباره انفاق مي‏فرمايد: ﴿مَثَلُ الَّذينَ يُنفِقونَ اَمولَهُم في سَبيلِ اللهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ اَنبَتَت سَبعَ سَنابِلَ في كُلِّ سُنبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّة) 3 انفاق‏كننده هم مانند حبّه‏اي است كه روزي سبز مي‏شود: ﴿واللهُ الَّذي اَرسَلَ الرّيحَ فَتُثيرُ سَحابًا فَسُقنهُ اِلي بَلَدٍ مَيِّتٍ فَاَحيَينا بِهِ الاَرضَ بَعدَ مَوتِها كَذلِكَ النُّشور) 4 درخت داراي ريشه و ساقه و تنه تنومند و چندين شاخه و خوشه و برگهاي فراوان و ميوه‏هاي بسيار است و همه اين امور، بالقوّه درون هسته‏اش نهفته است و دستگاه نشر و طبع زمين فقط آن را باز و منتشر مي‏كند. در «يوم النشور» نيز اعمال و اعتقاداتي كه درون جان انسان نهفته است، باز مي‏شود و انسان كتابي باز شده را مي‏بيند: ﴿ونُخرِجُ لَهُ يَومَ القِيمَةِ كِتبًا يَلقهُ مَنشورا) 5
^ 1 – ـ سوره توبه، آيه 98.
^ 2 – ـ سوره سجده، آيه 10.
^ 3 – ـ سوره بقره، آيه 261.
^ 4 – ـ سوره فاطر، آيه 9.
^ 5 – ـ سوره اسراء، آيه 13.
412

كساني كه در راه باطل انفاق مي‏كنند خود آنها و انفاق سوء آنها روزي سبز شده و هر دو باز مي‏گردند و همان انفاق سوء وسيله حسرت انفاق كننده قرار مي‏گيرد: ﴿اِنَّ الَّذينَ كَفَروا يُنفِقونَ اَمولَهُم لِيَصُدّوا عَن سَبِيلِ اللهِ فَسَيُنفِقونَها ثُمَّ تَكونُ عَلَيهِم حَسرَةً ثُمَّ يُغلَبونَ والَّذينَ كَفَروا اِلي جَهَنَّمَ يُحشَرون) 1

4. قرآن كريم و درمان دردهاي بشر
قرآن كريم كه شفاي همه دردهاست: ﴿ونُنَزِّلُ مِنَ القُرءانِ ما هُوَ شِفاء) 2 بخل و شُحّ را از بيماريهاي قلب: ﴿واُحضِرَتِ الاَنفُسُ الشُّحّ) 3 و فرد رهيده از اين بيماري را رستگار مي‏شمرد: ﴿ومَن يوقَ شُحَّ نَفسِهِ فَاُولئِكَ هُمُ المُفلِحون) 4 و بر همين اساس براي درمان بخل دستورهايي مي‏دهد.
همچنين قرآن كريم فقر را از دردهاي اجتماعي دانسته، مال را وسيله قيام و قِوام مردم مي‏داند: ﴿ولاتُؤتوا السُّفَهاءَ اَمولَكُمُ الَّتي جَعَلَ اللهُ لَكُم قِيما) 5 فقير به معناي تهيدست نيست. فقير به كسي گفته مي‏شود كه بر اثر آسيب فقرات پشت توان قيام ندارد و كسي كه بر اثر نداشتن مالْ توان ايستادگي و مقاومت سياسي و اجتماعي (نه قيام فيزيكي) ندارد نيز گويا ستون فقراتش شكسته شده و قدرت ايستادن ندارد. قرآن كريم براي درمان فقر اجتماعي درباره مال و چگونگي توزيع آن دستورهايي داده است.
^ 1 – ـ سوره انفال، آيه 36.
^ 2 – ـ سوره اسراء، آيه 82.
^ 3 – ـ سوره نساء، آيه 128.
^ 4 – ـ سوره تغابن، آيه 16.
^ 5 – ـ سوره نساء، آيه 5.
413

از روشن‏ترين دستورهاي قرآن كريم براي درمان دردهاي ياد شده انفاق است. در انفاق قصد قربت شرط شده تا با تأمين جنبه عبادي آن، انسان به خداوند نزديك شود؛ همچنين از منّت و اذيّت نهي شده تا از يك‏سو عواطف جامعه آزرده نگردد و از سوي ديگر اثر انفاق كه زدودن فقر اجتماعي با حفظ كرامت انسانهاست، تباه نشود. نيز به انفاق از مال خوب دستور داده شده تا بخل و شحّ دروني انسان درمان و انسان از ثَبات نفس برخوردار شود، زيرا انفاق از مال پست، گذشته از اينكه عاطفه گيرنده را مي‏آزارد، مرض بخل را افزايش مي‏دهد و تزلزل نفس را در پي دارد.

بحث روايي

پيام شأن نزول
روي عن أبي عبدالله(عليه‌السلام) «أنّها نزلت في أقوام لهم أموال من ربا الجاهلية و كانوا يتصدّقون منها، فنهاهم الله عن ذلك و أمر بالصدقة من الطيب الحلال» 1
عن أبي الصباح عن أبي جعفر(عليه‌السلام) قال: سألته عن قول الله: ﴿ولاتَيَمَّموا الخَبيثَ مِنهُ تُنفِقون﴾ قال: «كان الناس حين أسلموا عندهم مكاسب من الربا و من أموال خبيثة فكان الرجل يتعمّدها من بين ماله فتصدّق بها؛ فنهاهم الله عن ذلك، و إن الصدقة لا تصلح إلاّ مِنْ كَسْب طيب» 2
عن أبي بصير قال سألت أبا عبدالله(عليه‌السلام): ﴿ومِمّا اَخرَجنا لَكُم مِنَ الاَرض﴾. قال: «كان رسول الله‏صلي الله عليه و آله و سلم إذا أمر بالنخل أن يزكّي يجي‏ء قوم بألوان من التمر هو من أردي‏ء التمر يؤدّونه عن زكاتهم تمر يقال له «الجعرود» و
^ 1 – ـ مجمع البيان، ج2 ـ 1، ص655؛ فقه القرآن، ج1، ص233.
^ 2 – ـ تفسير العياشي، ج1، ص149.
414

«المعافارة»، قليلة اللحاء عظيمة النوا؛ فكان بعضهم يجي‏ء بها عن التمر الجيّد؛ فقال رسول الله‏صلي الله عليه و آله و سلم: لا تخرصوا هاتين و لا تجيئوا منها بشي‏ءٍ، و في ذلك أنزل الله: ﴿ياَيُّهَا الَّذينَ ءامَنوا اَنفِقوا مِن طَيِّبتِ ما كَسَبتُم… اِلاّاَن تُغمِضوا فيه﴾ و الإغماض أن يأخذ هاتين التمرين من الثمر و قال: لا يصل إلي الله صدقة من كسب حرام» 1
اشاره: به مضمون روايت اخير، روايات ديگري نيز هست 2. مفاد اين روايات اين است: هنگامي كه رسول خداصلي الله عليه و آله و سلم به انفاق از نخل فرمان داد، برخي براي پرداخت زكات خود، به جاي خرماي خوب از نامرغوب‏ترين نوع خرما زكات مي‏دادند. پيامبرصلي الله عليه و آله و سلم از اين كار نهي كرد و آيه شريفه نيز در اين زمينه نازل شد. به هر تقدير، آيه شريفه به انضمام اين روايات نكات زير را در بردارد:
1. انفاق بايد از پاك‏ترين اموال باشد. 2. عزت و شخصيت نيازمند بايد صيانت شود. 3. قصد انفاق از مال حرام نشان بخل و دنيا دوستي است. 4. از اموال ربوي حرام نمي‏توان انفاق كرد. 5. صدقه از مال حرام، مقبول درگاه الهي نيست.
گفتني است كه در اين روايات، دو شأن نزول بيان شده است: 1. انفاق از اموال ربوي. 2. انفاق از اموال نامرغوب. اين‏دو، با هم منافاتي ندارند و از هر دو نهي شده است. خبث مال حرام بر اثر قذارت معنوي است؛ مانند ربا، و خبث مال ردي و پست محسوس و عادي است و هر دو مشمول روايات مزبور است، چنان‏كه در بحث تفسيري به آنها اشاره شد.
٭ ٭ ٭
^ 1 – ـ تفسير العياشي، ج1، ص149 ـ 148.
^ 2 – ـ ر.ك: همان، ح488 و491 ـ 490 و493.
415

یک دیدگاه

  1. هادى موذن

    سلام و سپاس
    يافتن تفاسير آيات بسيار مشكل است
    دليلش چيست؟ چرا برخي آيات سوره بقره نيست؟چرا بلافاصله بلا نمياد؟مثلا ايه ٢٦٩ بقره را نوشته ام اما ٢١٩ آمده!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *