یاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اَنفِقوا مِن طَیِّبتِ ما کَسَبتُم ومِمّا اَخرَجنا لَکُم مِنَ الاَرضِ ولاتَیَمَّموا الخَبیثَ مِنهُ تُنفِقونَ ولَستُم بِءاخِذیهِ اِلاّاَن تُغمِضوا فیهِ واعلَموا اَنَّ اللهَ غَنِی حَمید (۲۶۷)
گزیده تفسیر
این آیه با بیان صفت مال مورد انفاق، به انفاق از مال خوب فرمان داده و از قصد انفاق مال نامرغوب نهی کرده و ملاک عدم مرغوبیّت مال را چنین بیان می کند که اگر آن مال را به شما بدهند بدون چشمپوشی نمیگیرید. در پایان با بیان اوصاف ﴿غَنِی﴾ و ﴿حَمید﴾ بودن خداوند، به راز آمر و ناهی بودن وی آگاهی میدهد.
تفسیر
مفردات
طیّبات: «طیّب»، هر چیز مطلوبی است که پلیدی ظاهری و باطنی در آن
^ ۱ – ـ ر.ک: ص۳۵۵، ذیل آیه ۲۶۳، «غنی».
۳۹۹
نباشد و در مقابل آن خبیث است. تفاوت طیب و طهارت آن است که در طهارت، جهت دوری از پلیدی لحاظ میشود نه مطلوبیت؛ ولی در طیب جهت مطلوبیت و ناب و کامل بودن ملحوظ است ۱٫
لا تیمّموا: «تیمّم» از ریشه «یمم» به معنای قصد کردن است ۲٫ اصل تیمّم، «تأمّم» بوده، به معنای قصد کردن چیزی از روبهرو و مقابل است ۳٫ «یتیمّمون» به معنای «یتأمّمون» است ۴ ، بنابراین، ﴿ولاتَیَمَّموا الخَبیثَ مِنه﴾ یعنی «لا تتوخّوا أردأ ما عندکم فتتصدّقوا به» ۵ قصد نکنید نامرغوبترین مالتان را صدقه دهید.
تیمّم به معنای مسح کردن دست و رو به خاک، که طهارتی به جای وضو و غسل است، اصطلاحی فقهی است.
أن تغمضوا: غمض عین و اغماض، پلک چشم بر هم نهادن و استعاره در سهلانگاری و تغافل است ۶٫
تناسب آیات
پس از بیان فضیلت انفاق خالصانه در آیات پیشین، اکنون به بیان وصف مال مورد انفاق میپردازد که باید مرغوب و خوشایند باشد ۷٫
٭ ٭ ٭
^ ۱ – ـ التحقیق، ج۷، ص۱۵۱، «ط ی ب».
^ ۲ – ـ مفردات، ص۸۹۳، «ی م م».
^ ۳ – ـ معجم الفروق اللغویه، ص۱۴۸٫
^ ۴ – ـ النهایه، ج۱، ص۶۹، «ا م م».
^ ۵ – ـ ترتیب کتاب العین، ج۱، ص۱۰۷، «أ م م».
^ ۶ – ـ مفردات، ص۶۱۵، «غ م ض».
^ ۷ – ـ ر.ک: التفسیر المنیر، ج۴ ـ ۳، ص۵۹٫
۴۰۰
اوصاف حقیقی و اعتباری مال
مال از ارکان انفاق و دارای اوصاف حقیقی و اعتباری است. وصف اعتباری مال، برگرفته از ارتباط آن با مالک است که خود این ارتباط، اعتباری است و کلمه ﴿اَمولَهُم﴾ در آیه ﴿مَثَلُ الَّذینَ یُنفِقونَ اَمولَهُم فی سَبیلِ الله) ۱ بیان کننده آن است.
حرمت و حلّیت تصرّف در مال از احکام و اوصاف اعتباری آن است که با تفاوت جهات فرق میکند؛ با امری اعتباری پدید میآید و با امر اعتباری دیگری نیست میشود؛ مانند عقد بیع که حلّیت تصرف بایع در مبیع را زایل میکند.
وصف طیّب و خبیث، خوب و بد، مرغوب و نامرغوب، از اوصاف حقیقی مال است که با اعتبار، زوالپذیر نیست. آیات ﴿الیَومَ اُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّبت… ) ۲ و ﴿ویُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّبتِ ویُحَرِّمُ عَلَیهِمُ الخَبئِث) ۳ مؤیّد این است که «طیّب» و «خبیث»، اوصاف حقیقی مال است.
«طیّبات» و «خبیث» که در این آیه آمده، اوصاف نفسی مال است و حلال و حرام بودن مال، تخصصاً از بحث انفاق بیرون است، چون اولاً سرفصل بحث انفاق درباره مالی است که متعلّق به خود منفق باشد: ﴿مَثَلُ الَّذینَ یُنفِقونَ اَمولَهُم فی سَبیلِ الله﴾. این مطلب از اضافه کلمه ﴿أموَل﴾ به ضمیر
^ ۱ – ـ سوره بقره، آیه ۲۶۱٫
^ ۲ – ـ سوره مائده، آیه ۵٫
^ ۳ – ـ سوره اعراف، آیه ۱۵۷٫
۴۰۱
﴿هُم﴾ فهمیده میشود و روشن است که مال حرام به انفاق کننده تعلّق ندارد. ثانیاً در ذیل آیه گفته شده است: مالی را که بدون اغماض نمیگیرید، انفاق نکنید؛ و روشن است که تصرّف در مال حرام، با اغماض یا بدون اغماض جایز نیست. ثالثاً این آیه درباره کسانی نازل شده که خرمای نامرغوب خود را انفاق کردند.
نکته: در آیه شریفه، ﴿طَیِّبت﴾ جمع و ﴿الخَبیث﴾ مفرد آمده است، چون طیبات در مقایسه با خبائث بسیار بیشتر است.
انفاق از مال مرغوب
انفاق باید از مال مرغوب انجام شود؛ ولی اینکه این مسئله اختصاص به انفاق واجب دارد یا میتوان آن را به انفاق مستحب هم تعمیم داد، در گرو تفسیر این جمله است: ﴿اَنفِقوا مِن طَیِّبت﴾، زیرا اگر ﴿اَنفِقوا﴾ وجوب را برساند و مانند ﴿واَقیموا الصَّلوه… ) ۱ در مقام بیان اصل تشریع باشد، اطلاق ندارد و انفاق مستحبی را دربرنمیگیرد؛ ولی اگر آیه در مقام بیان خصوصیات انفاق باشد که حق هم همین است اطلاق دارد و حکم انفاق از مال مرغوب، در انفاق مستحب نیز جاری است.
اموال مرغوبی که انسانها کسب میکنند: ﴿ما کَسَبتُم﴾ و مال تجاری و اشیای خوبی که خداوند از زمین برای آنان میرویاند: ﴿ومِمّا اَخرَجنا لَکُم مِنَ الاَرض﴾ محصولات کشاورزی و دامی و معدنی است و عبارتهای یاد شده معادل یکدیگر است و مدخول حرف ﴿مِن﴾ یعنی طیّبات، در ﴿ومِمّا اَخرَجنا
^ ۱ – ـ سوره بقره، آیه ۴۳٫
۴۰۲
لَکُم مِنَ الاَرضِ﴾ به قرینه آمدن در جمله پیش، حذف شده است، بنابراین در محصولات زمینی هم باید از نوع خوب آن انفاق شود. ادلّه این حکم عبارت است از:
۱٫ از قصد انفاق مال خبیث و بد نهی شده است که اختصاصی به مال تجاری ندارد.
۲٫ شأن نزول آیه هم مؤید این مدعاست که در انفاق محصولات زمینی نیز باید از نوع خوب آن داده شود.
۳٫ آیه ﴿ضَرَبَ اللهُ مَثَلاً عَبدًا مَملوکًا لایَقدِرُ عَلی شیءٍ ومَن رَزَقنهُ مِنّا رِزقًا حَسَنًا فَهُوَ یُنفِقُ مِنهُ سِرًّا وجَهرا) ۱ نیز مؤید این مطلب است، زیرا مرجع ضمیر در ﴿مِنه﴾ رزق حسن است که اطلاق دارد و انواع اموال طیّب و خوب را دربرمیگیرد.
۴٫ واژههای «عُشر» و «نصف» و «خمس» در زکات واجب و خمس وارد شده است، زیرا واژههای یاد شده کسر مشاع هستند که به کلّ مال تعلّق میگیرند و اگر کلّ مال خوب یا مخلوطی از خوب و بد باشد و شخص تنها از مال خبیث و بد زکات بپردازد یا از خارج، مال بد دیگری فراهم کرده و به فقرا بدهد، تکلیف از او ساقط نشده و حقّ فقرا را نیز ادا نکرده است، بلکه باید از متن مال، اعم از خوب و بد، کسر مشاع واجب را اخراج کند؛ یعنی همانطور که واجب نیست همه را از دو قسم طیّب و خوب ادا کند، حق ندارد همه را از خبیث و بد تأدیه کند، مگر آنکه همه از قسم نامرغوب باشد که در این حال تأدیه نامرغوب محضْ مجزی است. غرض آنکه مال زکوی سه قسم است:
^ ۱ – ـ سوره نحل، آیه ۷۵٫
۴۰۳
۱٫مرغوب محض، ۲٫مخلوط از دو صنف، ۳٫نامرغوب محض. حکم هر یک از اقسام سهگانه، مناسب همان است. البته در انفاق مستحب و صدقه نفلی، دستور استحبابی متوجه به پرداخت طیّب و محبوب است.
گفتنی است که در این آیه، تحصیل مالالتجاره به انسان، و رویاندن محصولات زمینی به خداوند اسناد داده شده است؛ لیکن باید دانست که همواره اموال انسان به عنایت خداوند به دست میآید و در حقیقت مالک آنها خداوند است و انسان به هنگام انفاق، از «مال الله» میبخشد: ﴿وءاتوهُم مِن مالِ اللهِ الَّذی ءاتکُم… ) ۱
ترک قصد انفاق از مال نامرغوب
خدای سبحان میفرماید: نه تنها انفاقتان مانند انسانی نباشد که هر چند گاه، مغازه یا منزل را پاکسازی میکند و کالاهای نامرغوب و مندرس را بیرون میریزد و به دیگران میدهد و کالاهای خوب را نگه میدارد، بلکه «قصد» انفاق از مال کم ارزش را هم نکنید، زیرا:
۱٫ گیرنده مال خداوند است: ﴿اَلَم یَعلَموا اَنَّ اللهَ هُوَ یَقبَلُ التَّوبَهَ عَن عِبادِهِ ویأخُذُ الصَّدَقت) ۲
۲٫ این عمل به روحیه گیرنده مال آسیب میرساند.
۳٫ صدقه در حقیقت نوعی هدیه است که با دادن مال بد سازگاری ندارد.
^ ۱ – ـ سوره نور، آیه ۳۳٫
^ ۲ – ـ سوره توبه، آیه ۱۰۴٫
۴۰۴
۴٫ هدف انفاق، تقرّب به خداوند: ﴿ابتِغاءَ مَرضاتِ الله) ۱ و تثبیت نفس: ﴿وتَثبیتًا مِن اَنفُسِهِم) ۲ و درمان بیماری بخل: ﴿واُحضِرَتِ الاَنفُسُ الشُّحّ) ۳ و درمان فقر عمومی، بدون آزردن عواطف جامعه است و این اهداف تنها با انفاق از مال خوب به دست میآید، از اینرو خدای سبحان با نفی مؤکد میفرماید: برای رسیدن به نیکی و دست یافتن به مقام ابرار باید از آنچه محبوب شماست انفاق کنید: ﴿لَن تَنالوا البِرَّ حَتّی تُنفِقوا مِمّا تُحِبّون) ۴ مال خوب و طیّب، محبوب است و مال خبیث و کمارزش، مانند لباسهای مندرس و غذاهای مانده، محبوب نیست، هر چند غذا و لباس مانده را هم نباید اسراف کرد، بلکه باید آن را به مصرف صحیح رساند.
گفتنی است که جمله ﴿ولاتَیَمَّموا الخَبیثَ مِنهُ تُنفِقون﴾ تأکید ﴿اَنفِقوا مِن طَیِّبت﴾ است ۵ و کاربرد این عبارت به جای «و لا تنفقوا من الخبیث» برای بیان شدّت قباحت انفاق از مال بد و نامرغوب است؛ مانند نهی از نزدیکی به مال یتیم: ﴿ولاتَقرَبوا مالَ الیَتیم) ۶ وگرنه صرف قصد انفاق مال خبیث بدون عمل خارجی محذور فقهی ندارد، هرچند از رذیلت درونی حکایت میکند.
به هر تقدیر، لازم است کرامت گیرنده حفظ شود. برای صیانت آن حیثیت، انفاقکننده باید هم از منّت و ایذا پرهیز و هم از انفاق مال نامرغوب
^ ۱ – ـ سوره بقره، آیه ۲۶۵٫
^ ۲ – ـ سوره بقره، آیه ۲۶۵٫
^ ۳ – ـ سوره نساء، آیه ۱۲۸٫
^ ۴ – ـ سوره آل عمران، آیه ۹۲٫
^ ۵ – ـ تفسیر البحر المحیط، ج۲، ص۳۳۰٫
^ ۶ – ـ سوره انعام، آیه ۱۵۲٫
۴۰۵
اجتناب کند، زیرا همه این امور، گذشته از اینکه نشان فرومایگی انفاقکننده است که اسلام درصدد زدودن آن است، سبب تحقیر گیرنده و رعایت نکردن کرامت اوست که این نیز با فرهنگ دینی هماهنگ نیست.
ملاک تشخیص مال نامرغوب
«طیّب» و «خبیث» حقیقت شرعی ندارد و معیار تشخیص آنها مراجعه به نفس و وجدان خود شخص است. بر این اساس، قرآن کریم میفرماید: مالی که جز با اغماض و مسامحه آن را نمیپذیرید، خبیث است و نباید از آن انفاق کرد: ﴿ولَستُم بِءاخِذیهِ اِلاّاَن تُغمِضوا فیه﴾.
سنجش مسائل عادی و مادی، با عادت و ماده است؛ مثلاً برای تعیین ظهر شرعی و وقت فضیلت نمازِ ظهر و عصر، شاخص و قَدَم به کار میرود و در سنجش حجمِ آب کرّ، «وَجَب». این ابزارها در دسترس همگان قرار دارد؛ ولی سنجش مسائل معنوی با نفسانیات و وجدانیات است؛ مانند اینکه در انفاق میگویند: شما و دیگران یک حقیقت دارید، پس آنچه برای شما ناگوار است، برای دیگران هم ناخوشایند است و هر چه را برای خود نمیپسندید و آن را نمیپذیرید، به دیگران هم ندهید.
جمله ﴿ولاتَیَمَّموا الخَبیثَ مِنهُ تُنفِقونَ ولَستُم بِءاخِذیهِ اِلاّاَن تُغمِضوا فیه﴾ افزون بر تعیین ملاک تشخیص مال خبیث، به انسانها درس تهذیب نفس نیز میدهد.
راز دو وصف «غنی» و «حمید»
آیه ۲۶۳ با دو اسم ﴿غنی حَلیم﴾ ختم شد و آیه مورد بحث با دو اسم ﴿غَنی
۴۰۶
حَمید﴾ مختوم شد. هریک از این دو اسم مبارک سهم تعیین کنندهای در ترغیب به انفاق اولاً و تشویق به دادن مال طیّب ثانیاً و انفاق حلال ثالثاً و انفاق محصول دسترنج نه مال به رایگان رسیده رابعاً و… دارند.
بینیازی خداوند میفهماند که انفاق در راه خدا به سود انفاق کننده است نه به نفع خدا، و حمید به معنای حامد بودن خدا میرساند که خداوند در عین بینیازی ستایشگر انفاق کننده واجد شرایط است و حمید به معنای محمود بودن خدا میآموزاند که خدای سبحان استحقاق حمد و ثنا و شکر را دارد و بارزترین مصداق حمد او همانا انفاق در راه او و به دستور اوست.
توضیح اینکه گیرندهمال انفاق شده خداست: ﴿اَنَّ اللهَ هُوَ یَقبَلُ التَّوبَهَ عَن عِبادِهِ ویأخُذُ الصَّدَقت) ۱ و فرد مسکینْ فرستاده اوست: «إنّ المسکین رسول الله» ۲ از اینرو شایسته نیست به خدای غنی و بینیاز از مال خبیث داده شود. خدای بینیاز از هر راهی بخواهد به مخلوقات خود روزی میرساند: ﴿وما مِن دابَّهٍ فِی الاَرضِ اِلاّعَلَی اللهِ رِزقُها) ۳ پس او و بندگانش هیچگاه به انفاق بندگان دیگر نیازی ندارند و اگر کسی انفاق میکند، برای به جا آوردن وظیفه و درمان بخل خود اوست و این جز با انفاق از مال خوب حاصل نمیشود. کسی که برای رها شدن از مال خبیث آن را انفاق میکند، اهل سخاوت و بخشش نیست و چنین انفاقی نفس وی را به کمال نمیرساند، از اینرو ذیل آیه دو وصف «غنی» و «حمید» آمده: ﴿واعلَموا اَنَّ اللهَ غَنِی حَمید﴾؛ یعنی در انفاقتان به غنا و حامد بودن خدای سبحان اذعان داشته باشید که در عین
^ ۱ – ـ سوره توبه، آیه ۱۰۴٫
^ ۲ – ـ نهج البلاغه، حکمت ۳۰۴٫
^ ۳ – ـ سوره هود، آیه ۶٫
۴۰۷
بینیاز بودنش، از انفاق خوب شما ستایش میکند، پس از بهترینها انفاق کنید که او تنها انفاق کننده واقعی را که از اموال خوب خویش انفاق میکند میستاید و انفاق او را ثمربخش کرده، پاداش بزرگی به وی عطا میکند. یا مقصود آن است که خدا بینیاز و محمود است و سزاوار نیست با او به گونهای مواجه شوید که لایق جلال او نیست ۱٫
خلاصه آنکه ذیل آیه بیانگر راز دستور انفاق از اموال خوب و نهی از قصد انفاق از مال بد است.
اشارات و لطایف
۱٫ اسلام و پرورش انسان طیّب
تعالیم اسلامی برای پرورش انسان طیّب و پاکیزه است، بدین معنا که انسان در همه شئون اعتقادی و اخلاقی و عملی باید طیّب و پاکیزه شده و از خبث و بدی رهایی یابد؛ هم در امور مادی، مانند تغذیه: ﴿وکُلوا مِمّا رَزَقَکُمُ اللهُ حَللًا طَیِّبا) ۲ و ﴿فَکُلوا مِمّا غَنِمتُم حَللًا طَیِّبا) ۳ و ﴿وءاتوا الیَتمی اَمولَهُم ولاتَتَبَدَّلوا الخَبیثَ بِالطَّیِّب) ۴ هم در مسائل عبادی: ﴿فَتَیَمَّموا صَعیدًا طَیِّبا) ۵ و هم در پرورش افکار و اندیشه طیّب در صفحه جان: ﴿اِلَیهِ یَصعَدُ الکَلِمُ الطَّیِّبُ والعَمَلُ الصّلِحُ یَرفَعُه) ۶
^ ۱ – ـ المیزان، ج۲، ص۳۹۳٫
^ ۲ – ـ سوره مائده، آیه ۸۸٫
^ ۳ – ـ سوره انفال، آیه ۶۹٫
^ ۴ – ـ سوره نساء، آیه ۲٫
^ ۵ – ـ سوره نساء، آیه ۴۳٫
^ ۶ – ـ سوره فاطر، آیه ۱۰٫
۴۰۸
اوصاف نیک انسانی، نخست به شکل حال و در معرض زوال است؛ ولی به تدریج وصف لازم و ملکه نفس او میشود. سپس صورت نوعی و فصل مقوِّم هویّت انسان (نه ماهیت او) میگردد. در این حالت، حقیقت شخص وارسته طیّب میشود و فرشتگان الهی هنگام قبض روح او به وی سلام کرده، میگویند: به بهشت درآ: ﴿اَلَّذینَ تَتَوَفّهُمُ المَلئِکَهُ طَیِّبینَ یَقولونَ سَلمٌ عَلَیکُمُ ادخُلوا الجَنَّه) ۱
انفاق هم که در کنار نماز: ﴿واَقیموا الصَّلوهَ وءاتوا الزَّکوه) ۲ یا جداگانه از آن یاد میشود: ﴿وویلٌ لِلمُشرِکین٭ اَلَّذینَ لایُؤتونَ الزَّکوهَ وهُم بِالاءخِرَهِ هُم کفِرون) ۳ باید با وصف طیّب همراه باشد و برای این کار باید از مال پاکیزه و طیّب انفاق کرد و آن (انفاق) را از صفات سلبی منّت و آزار و ریا پیراست و به اوصاف ثبوتی رضای خداوند و تثبیت نفس آراست. چنین انفاقی، مانند ﴿حَبَّه﴾ است: ﴿کَمَثَلِ حَبَّهٍ اَنبَتَت سَبعَ سَنابِلَ فی کُلِّ سُنبُلَهٍ مِائَهُ حَبَّه) ۴ یا چون باغی است که رشد فزاینده و محصولات فراوان دارد: ﴿کَمَثَلِ جَنَّهٍ بِرَبوَهٍ اَصابَها وابِلٌ فَءاتَت اُکُلَها ضِعفَین) ۵ وگرنه انفاق از مال خبیث یا اعطای منفق خبیث بازدهی ندارد: ﴿والبَلَدُ الطَّیِّبُ یَخرُجُ نَباتُهُ بِاِذنِ رَبِّهِ والَّذی خَبُثَ لایَخرُجُ اِلاّنَکِدا) ۶ زمین کم محصول و پست، «ارض نَکْداء» نام دارد؛ ولی سرزمینی که میوه فراوان و طیّب میدهد، «بلد طیّب» است.
^ ۱ – ـ سوره نحل، آیه ۳۲٫
^ ۲ – ـ سوره بقره، آیه ۴۳٫
^ ۳ – ـ سوره فصّلت، آیات ۷ ـ ۶٫
^ ۴ – ـ سوره بقره، آیه ۲۶۱٫
^ ۵ – ـ سوره بقره، آیه ۲۶۵٫
^ ۶ – ـ سوره اعراف، آیه ۵۸٫
۴۰۹
۲٫ فرجام خبیث
خدای سبحان به کسانی که در شئون عبادی و غیر عبادی شجره طوبا شدهاند، وعده حیات طیّب داده است: ﴿مَن عَمِلَ صلِحًا مِن ذَکَرٍ اَو اُنثی وهُوَ مُؤمِنٌ فَلَنُحیِیَنَّهُ حَیوهً طَیِّبَه) ۱ حیات طیّب در دنیای محفوف به بلا تحقق نمییابد، زیرا طیّب بودن به معنای معروف آن با طبیعت و ماده سازگاری ندارد.
در مقابل، خدای سبحان به افراد خبیث که عمر و جوانی ومال طیّب خود را به هدر دادهاند، وعید عذاب میدهد: ﴿ویَومَ یُعرَضُ الَّذینَ کَفَروا عَلَی النّارِ اَذهَبتُم طَیِّبتِکُم فی حَیاتِکُمُ الدُّنیا واستَمتَعتُم بِها فَالیَومَ تُجزَونَ عَذابَ الهونِ بِما کُنتُم تَستَکبِرونَ فِی الاَرضِ بِغَیرِ الحَقِّ وبِما کُنتُم تَفسُقون) ۲ نیز میفرماید: شیطان در پیدایش و پرورش و بهرهبرداری اموال و اولاد اینان شریک است: ﴿وشارِکهُم فِی الاَمولِ والاَولدِ وَعِدهُم وما یَعِدُهُمُ الشَّیطنُ اِلاّغُرورا) ۳ بدینگونه که شیطان آنان را برای ربا گرفتن و کمفروشی و احتکار مال وسوسه کرده، به انجام دادن این اعمال حرام وا میدارد. سپس در مصرف مال، آنها را در مسیری که خود میخواهد، وارد میکند تا خود از آن اعمال بهره برد.
هر که سوی خوانِ غیرِ تو رود ٭٭٭٭ دیو با او دان که هم کاسه بود
در نُبی شارکْهُمُ فرمود حق ٭٭٭٭ هم در اموال و در اولاد ایشَفَق
گفت پیغمبر ز غَیب این را جَلی ٭٭٭٭ در مقالات نوادر با علی ۴
^ ۱ – ـ سوره نحل، آیه ۹۷٫
^ ۲ – ـ سوره احقاف، آیه ۲۰٫
^ ۳ – ـ سوره اسراء، آیه ۶۴٫
^ ۴ – ـ مثنوی معنوی، ص۷۱۴، دفتر پنجم، بیت ۲۷۳ ـ ۲۷۲ ـ ۲۶۷٫
۴۱۰
شیطان در پیدایش فرزندان آنان نیز از راههای مختلف مشارکت میکند؛ هنگام انعقاد نطفه، آنان را به فکر نامحرم میاندازد یا سخن مکروهی غیر از یاد حق بر زبان آنان جاری میسازد و در همه مراحلِ تولید و پرورش و بهرهبرداری فرزند شریک میشود.
کسی که با مشارکت شیطان زندگی کند، در قبر و قیامت هم با شیطان قرین است: ﴿ومَن یَعشُ عَن ذِکرِ الرَّحمنِ نُقَیِّض لَهُ شَیطنًا فَهُوَ لَهُ قَرین) ۱ ﴿ومَن یَکُنِ الشَّیطنُ لَهُ قَرینًا فَساءَ قَرینا) ۲ شیطان نخست با وعده و پیشنهاد وسوسه میکند: ﴿یَعِدُهُم ویُمَنّیهِم وما یَعِدُهُمُ الشَّیطنُ اِلاّغُرورا) ۳ و چنانچه شخص به وعدهاش عمل کند فرمانروای او میشود: ﴿ولآمُرَنَّهُم فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلقَ الله) ۴ هر چند شیطان بر بندگان خداوند سلطه ندارد، زیرا خداوند وکیل آنان است و آنها نیز بر او توکّل میکنند: ﴿اِنَّ عِبادی لَیسَ لَکَ عَلَیهِم سُلطنٌ وکَفی بِرَبِّکَ وَکیلا) ۵ لیکن کسانی که ولایت شیطان را پذیرفتند، تحت سلطه او قرار میگیرند: ﴿اِنَّما سُلطنُهُ عَلَی الَّذینَ یَتَوَلَّونَهُ والَّذینَ هُم بِهِ مُشرِکون) ۶
۳٫ ارتباط انفاق با جهان بینی مادی
کسانی که مال طیّب را برای خود نگه داشته، از مال خبیث انفاق میکنند، مانند کسانی میاندیشند که انفاق از مال خوب را برای خود غرامت و خسارت
^ ۱ – ـ سوره زخرف، آیه ۳۶٫
^ ۲ – ـ سوره نساء، آیه ۳۸٫
^ ۳ – ـ سوره نساء، آیه ۱۲۰٫
^ ۴ – ـ سوره نساء، آیه ۱۱۹٫
^ ۵ – ـ سوره اسراء، آیه ۶۵٫
^ ۶ – ـ سورهنحل، آیه ۱۰۰٫
۴۱۱
میپندارند: ﴿ومِنَ الاَعرابِ مَن یَتَّخِذُ ما یُنفِقُ مَغرَما) ۱
نگرش غرامت پنداری، به این جهانبینی مستند است که همه حقایق را در دنیا خلاصه میکند و مرگ را نابود شدن و برای همیشه از میان رفتن میپندارد: ﴿اَءِذا ضَلَلنا فِی الاَرضِ اَءِنّا لَفی خَلقٍ جَدید) ۲ لیکن جهانبینی الهی بر این پایه استوار است که جهان مادی، گذرگاهی بیش نیست و مردگان، روزی زنده شده و سربر میآورند، پس انسان با مرگ، و «مال» با انفاق هرگز نیست نمیشود.
خدای سبحان انفاق و انفاقکننده را هماره زنده میداند و هر دو را مانند بذری میشمرد که درون خاک کاشته شده و روزی سبز میگردد؛ درباره انفاق میفرماید: ﴿مَثَلُ الَّذینَ یُنفِقونَ اَمولَهُم فی سَبیلِ اللهِ کَمَثَلِ حَبَّهٍ اَنبَتَت سَبعَ سَنابِلَ فی کُلِّ سُنبُلَهٍ مِائَهُ حَبَّه) ۳ انفاقکننده هم مانند حبّهای است که روزی سبز میشود: ﴿واللهُ الَّذی اَرسَلَ الرّیحَ فَتُثیرُ سَحابًا فَسُقنهُ اِلی بَلَدٍ مَیِّتٍ فَاَحیَینا بِهِ الاَرضَ بَعدَ مَوتِها کَذلِکَ النُّشور) ۴ درخت دارای ریشه و ساقه و تنه تنومند و چندین شاخه و خوشه و برگهای فراوان و میوههای بسیار است و همه این امور، بالقوّه درون هستهاش نهفته است و دستگاه نشر و طبع زمین فقط آن را باز و منتشر میکند. در «یوم النشور» نیز اعمال و اعتقاداتی که درون جان انسان نهفته است، باز میشود و انسان کتابی باز شده را میبیند: ﴿ونُخرِجُ لَهُ یَومَ القِیمَهِ کِتبًا یَلقهُ مَنشورا) ۵
^ ۱ – ـ سوره توبه، آیه ۹۸٫
^ ۲ – ـ سوره سجده، آیه ۱۰٫
^ ۳ – ـ سوره بقره، آیه ۲۶۱٫
^ ۴ – ـ سوره فاطر، آیه ۹٫
^ ۵ – ـ سوره اسراء، آیه ۱۳٫
۴۱۲
کسانی که در راه باطل انفاق میکنند خود آنها و انفاق سوء آنها روزی سبز شده و هر دو باز میگردند و همان انفاق سوء وسیله حسرت انفاق کننده قرار میگیرد: ﴿اِنَّ الَّذینَ کَفَروا یُنفِقونَ اَمولَهُم لِیَصُدّوا عَن سَبِیلِ اللهِ فَسَیُنفِقونَها ثُمَّ تَکونُ عَلَیهِم حَسرَهً ثُمَّ یُغلَبونَ والَّذینَ کَفَروا اِلی جَهَنَّمَ یُحشَرون) ۱
۴٫ قرآن کریم و درمان دردهای بشر
قرآن کریم که شفای همه دردهاست: ﴿ونُنَزِّلُ مِنَ القُرءانِ ما هُوَ شِفاء) ۲ بخل و شُحّ را از بیماریهای قلب: ﴿واُحضِرَتِ الاَنفُسُ الشُّحّ) ۳ و فرد رهیده از این بیماری را رستگار میشمرد: ﴿ومَن یوقَ شُحَّ نَفسِهِ فَاُولئِکَ هُمُ المُفلِحون) ۴ و بر همین اساس برای درمان بخل دستورهایی میدهد.
همچنین قرآن کریم فقر را از دردهای اجتماعی دانسته، مال را وسیله قیام و قِوام مردم میداند: ﴿ولاتُؤتوا السُّفَهاءَ اَمولَکُمُ الَّتی جَعَلَ اللهُ لَکُم قِیما) ۵ فقیر به معنای تهیدست نیست. فقیر به کسی گفته میشود که بر اثر آسیب فقرات پشت توان قیام ندارد و کسی که بر اثر نداشتن مالْ توان ایستادگی و مقاومت سیاسی و اجتماعی (نه قیام فیزیکی) ندارد نیز گویا ستون فقراتش شکسته شده و قدرت ایستادن ندارد. قرآن کریم برای درمان فقر اجتماعی درباره مال و چگونگی توزیع آن دستورهایی داده است.
^ ۱ – ـ سوره انفال، آیه ۳۶٫
^ ۲ – ـ سوره اسراء، آیه ۸۲٫
^ ۳ – ـ سوره نساء، آیه ۱۲۸٫
^ ۴ – ـ سوره تغابن، آیه ۱۶٫
^ ۵ – ـ سوره نساء، آیه ۵٫
۴۱۳
از روشنترین دستورهای قرآن کریم برای درمان دردهای یاد شده انفاق است. در انفاق قصد قربت شرط شده تا با تأمین جنبه عبادی آن، انسان به خداوند نزدیک شود؛ همچنین از منّت و اذیّت نهی شده تا از یکسو عواطف جامعه آزرده نگردد و از سوی دیگر اثر انفاق که زدودن فقر اجتماعی با حفظ کرامت انسانهاست، تباه نشود. نیز به انفاق از مال خوب دستور داده شده تا بخل و شحّ درونی انسان درمان و انسان از ثَبات نفس برخوردار شود، زیرا انفاق از مال پست، گذشته از اینکه عاطفه گیرنده را میآزارد، مرض بخل را افزایش میدهد و تزلزل نفس را در پی دارد.
بحث روایی
پیام شأن نزول
روی عن أبی عبدالله(علیهالسلام) «أنّها نزلت فی أقوام لهم أموال من ربا الجاهلیه و کانوا یتصدّقون منها، فنهاهم الله عن ذلک و أمر بالصدقه من الطیب الحلال» ۱
عن أبی الصباح عن أبی جعفر(علیهالسلام) قال: سألته عن قول الله: ﴿ولاتَیَمَّموا الخَبیثَ مِنهُ تُنفِقون﴾ قال: «کان الناس حین أسلموا عندهم مکاسب من الربا و من أموال خبیثه فکان الرجل یتعمّدها من بین ماله فتصدّق بها؛ فنهاهم الله عن ذلک، و إن الصدقه لا تصلح إلاّ مِنْ کَسْب طیب» ۲
عن أبی بصیر قال سألت أبا عبدالله(علیهالسلام): ﴿ومِمّا اَخرَجنا لَکُم مِنَ الاَرض﴾. قال: «کان رسول اللهصلی الله علیه و آله و سلم إذا أمر بالنخل أن یزکّی یجیء قوم بألوان من التمر هو من أردیء التمر یؤدّونه عن زکاتهم تمر یقال له «الجعرود» و
^ ۱ – ـ مجمع البیان، ج۲ ـ ۱، ص۶۵۵؛ فقه القرآن، ج۱، ص۲۳۳٫
^ ۲ – ـ تفسیر العیاشی، ج۱، ص۱۴۹٫
۴۱۴
«المعافاره»، قلیله اللحاء عظیمه النوا؛ فکان بعضهم یجیء بها عن التمر الجیّد؛ فقال رسول اللهصلی الله علیه و آله و سلم: لا تخرصوا هاتین و لا تجیئوا منها بشیءٍ، و فی ذلک أنزل الله: ﴿یاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اَنفِقوا مِن طَیِّبتِ ما کَسَبتُم… اِلاّاَن تُغمِضوا فیه﴾ و الإغماض أن یأخذ هاتین التمرین من الثمر و قال: لا یصل إلی الله صدقه من کسب حرام» ۱
اشاره: به مضمون روایت اخیر، روایات دیگری نیز هست ۲٫ مفاد این روایات این است: هنگامی که رسول خداصلی الله علیه و آله و سلم به انفاق از نخل فرمان داد، برخی برای پرداخت زکات خود، به جای خرمای خوب از نامرغوبترین نوع خرما زکات میدادند. پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم از این کار نهی کرد و آیه شریفه نیز در این زمینه نازل شد. به هر تقدیر، آیه شریفه به انضمام این روایات نکات زیر را در بردارد:
۱٫ انفاق باید از پاکترین اموال باشد. ۲٫ عزت و شخصیت نیازمند باید صیانت شود. ۳٫ قصد انفاق از مال حرام نشان بخل و دنیا دوستی است. ۴٫ از اموال ربوی حرام نمیتوان انفاق کرد. ۵٫ صدقه از مال حرام، مقبول درگاه الهی نیست.
گفتنی است که در این روایات، دو شأن نزول بیان شده است: ۱٫ انفاق از اموال ربوی. ۲٫ انفاق از اموال نامرغوب. ایندو، با هم منافاتی ندارند و از هر دو نهی شده است. خبث مال حرام بر اثر قذارت معنوی است؛ مانند ربا، و خبث مال ردی و پست محسوس و عادی است و هر دو مشمول روایات مزبور است، چنانکه در بحث تفسیری به آنها اشاره شد.
٭ ٭ ٭
^ ۱ – ـ تفسیر العیاشی، ج۱، ص۱۴۹ ـ ۱۴۸٫
^ ۲ – ـ ر.ک: همان، ح۴۸۸ و۴۹۱ ـ ۴۹۰ و۴۹۳٫
۴۱۵
بازدیدها: 270
سلام و سپاس
یافتن تفاسیر آیات بسیار مشکل است
دلیلش چیست؟ چرا برخی آیات سوره بقره نیست؟چرا بلافاصله بلا نمیاد؟مثلا ایه ٢۶٩ بقره را نوشته ام اما ٢١٩ آمده!!