خلاصه پرسش:
آیا از ایرانیان نیز افرادی در حماسه عاشورا حضور داشتند؟
پرسش:
آیا از ایرانیان در حماسه عاشورا حضور داشتند؟ چه کسانی از ایرانیان در لشگر حق و چه کسانی در لشگر باطل بودند؟ آیا نام و نشان و زندگی نامهای از ایشان در دسترس است؟
پاسخ اجمالی:
بنا بر تحقیق و جستوجو در برخی کتابهای تاریخی و مقاتل، سخن از کسانی است که احتمال ایرانی بودن آنها وجود دارد که در حماسه جاوید عاشورا، نقشی ماندگار داشتهاند که البته نام برخی از آنان در منابع معتبر کهن موجود است و نام برخی دیگر نیز در منابع دوران صفویّه و بعد از آن وجود دارد که به برخی از آنها نمیتوان اعتماد چندانی داشت.
برخی افرادی که در کتابهای مورد دسترس از آنان نام برده شده، عبارتاند از: اَسلَم بن عَمرو، رافع بن عبدالله، زاهر بن عمرو کندی، فیروزان و نصر بن أبی نیزر.
با توجه به بافت جمعیتی کوفه، احتمال حضور ایرانیان در سپاه عمر بن سعد نیز مطرح میشود. حتی در منابع، به نام یکی از این افراد صریح اشاره شده است؛ مانند یکی از غلامان شمر بن ذی الجوشن به نام «رستم».
برخی افرادی که در کتابهای مورد دسترس از آنان نام برده شده، عبارتاند از: اَسلَم بن عَمرو، رافع بن عبدالله، زاهر بن عمرو کندی، فیروزان و نصر بن أبی نیزر.
با توجه به بافت جمعیتی کوفه، احتمال حضور ایرانیان در سپاه عمر بن سعد نیز مطرح میشود. حتی در منابع، به نام یکی از این افراد صریح اشاره شده است؛ مانند یکی از غلامان شمر بن ذی الجوشن به نام «رستم».
پاسخ تفصیلی:
پیش از ورود به بحث اصلی بیان نکاتی لازم به نظر میرسد:
یک: در سال 61 هجری برابر با قیام امام حسین(علیه السلام) هنوز مردم ایران با ابعاد فضایل اهل بیت(علیهم السلام) آشنایی نداشتند و بیشتر تحت تأثیر اوضاع فرهنگی، سیاسی و اجتماعی جامعه آن زمان بودند که بر اساس سیاست خلفا اداره میشد. بهعلاوه؛ بنای امام حسین(علیه السلام) بر این نبود که با لشکری که دارای آرایش نظامی و جنگی است، به سوی عراق حرکت کند، تا این سؤال پیش آید که چرا ایرانیان به کمک امام حسین نشتافتند؛ وگرنه ایرانیان از دیرباز در زمره موالیان اهل بیت بوده و همواره خوش درخشیدهاند. شاهد این امر که مردم ایران دلباخته اهل بیت بوده و هستند، این است که بعد از شهادت امام حسین(علیه السلام) که مردم با مظلومیت امام حسین و جنایات یزید آشنا شدند، ایرانیانی در قیام مختار که به عنوان خونخواهی امام حسین(علیه السلام) صورت گرفت، شرکت نمودند.[1]
برخی مورّخان مینویسند: این موالی (ایرانیان و سایر عجمها) که در کوفه فراوان بودند و کسب و تجارت کوفه غالباً در اختیار آنان بود، به سپاه خونخواهان شهدای کربلا پیوستند. فزونی آنان در لشکر مختار و ابراهیم و توجه این دو فرمانده به ایشان، به حدی بود که خشم اشراف عرب را بر میانگیخت.[2] این وضع، ادامه داشت تا اینکه در زمان قیام زید بن علی، بیشتر موالی عراق، ایرانیان ری، جرجان و خراسان نیز تحت تأثیر قیام وی قرار گرفتند.[3]
یک: در سال 61 هجری برابر با قیام امام حسین(علیه السلام) هنوز مردم ایران با ابعاد فضایل اهل بیت(علیهم السلام) آشنایی نداشتند و بیشتر تحت تأثیر اوضاع فرهنگی، سیاسی و اجتماعی جامعه آن زمان بودند که بر اساس سیاست خلفا اداره میشد. بهعلاوه؛ بنای امام حسین(علیه السلام) بر این نبود که با لشکری که دارای آرایش نظامی و جنگی است، به سوی عراق حرکت کند، تا این سؤال پیش آید که چرا ایرانیان به کمک امام حسین نشتافتند؛ وگرنه ایرانیان از دیرباز در زمره موالیان اهل بیت بوده و همواره خوش درخشیدهاند. شاهد این امر که مردم ایران دلباخته اهل بیت بوده و هستند، این است که بعد از شهادت امام حسین(علیه السلام) که مردم با مظلومیت امام حسین و جنایات یزید آشنا شدند، ایرانیانی در قیام مختار که به عنوان خونخواهی امام حسین(علیه السلام) صورت گرفت، شرکت نمودند.[1]
برخی مورّخان مینویسند: این موالی (ایرانیان و سایر عجمها) که در کوفه فراوان بودند و کسب و تجارت کوفه غالباً در اختیار آنان بود، به سپاه خونخواهان شهدای کربلا پیوستند. فزونی آنان در لشکر مختار و ابراهیم و توجه این دو فرمانده به ایشان، به حدی بود که خشم اشراف عرب را بر میانگیخت.[2] این وضع، ادامه داشت تا اینکه در زمان قیام زید بن علی، بیشتر موالی عراق، ایرانیان ری، جرجان و خراسان نیز تحت تأثیر قیام وی قرار گرفتند.[3]
دو: بخشی بزرگ از حماسه و شور و جانفشانی در صحنه پایداری عاشورا، از آن موالیان است، چه وابستگان به بنی هاشم که همراه با اهل بیت(علیهم السلام) از مدینه به کربلا آمده بودند و چه وابستگان به قبایل اصحاب امام حسین(علیه السلام) که از کوفه اعزام شده بودند. برخی از موالی حاضر در میدان کربلا همان ایرانیان ساکن کوفهاند.
سه: واژه «مولی» و «موالی» و «موالیان» در معانی مختلفی چون: «همپیمان» و یا «بسته» به قبیله آمده است،[4] نه در مفاهیمی مانند «غلام» و «برده» که در ترجمههای عامیانه به چشم میآید. اخیراً که به مسائل تاریخی با رویکردی کاوشگرانهتر نگریسته میشود، توجه بدین مفهوم بیشتر دیده میشود و چنانکه علامه شعرانی نیز در ترجمه «نفس المهموم»، اثر ارزنده شیخ عباس قمی، مینویسد:
«مولی، را در این کتاب به معنای “بسته” ترجمه میکنیم. موالی جمع “مولی” به بستگان؛ یعنی کسی که عرب نیست و یا به یکی از قبایل عرب بسته میشود و یا پیمان میبندد و آن طایفه ملزم میشدند که او را حفظ کنند و میراث او برند و اگر جنایتی کند، غرامتش را بپردازند که در فقه نیز “ولاء عتق” و “جریره” گویند».[5]
با این همه، واژه یاد شده، شامل غیر اعراب است، چه ایرانیان ساکن در سرزمینهای اسلامی و چه رومیان و عبریان و سیاهپوستان آفریقایی. امّا چون ایرانیان بیشترین جمعیّت موالی ساکن کوفه را تشکیل میدادند، منظور از «موالی» که در منابع تاریخی مربوط به حماسه عاشورا دیده میشود، غالباً شامل ایرانیان است؛[6] مگر کسانی که به برخی قراین چون داشتن پسوندی خاص و یا ویژگی ظاهری مانند «اسود» بودن ــ که غالباً شامل سیاهپوستان آفریقایی تبار است ــ شناخته میشوند.
«مولی، را در این کتاب به معنای “بسته” ترجمه میکنیم. موالی جمع “مولی” به بستگان؛ یعنی کسی که عرب نیست و یا به یکی از قبایل عرب بسته میشود و یا پیمان میبندد و آن طایفه ملزم میشدند که او را حفظ کنند و میراث او برند و اگر جنایتی کند، غرامتش را بپردازند که در فقه نیز “ولاء عتق” و “جریره” گویند».[5]
با این همه، واژه یاد شده، شامل غیر اعراب است، چه ایرانیان ساکن در سرزمینهای اسلامی و چه رومیان و عبریان و سیاهپوستان آفریقایی. امّا چون ایرانیان بیشترین جمعیّت موالی ساکن کوفه را تشکیل میدادند، منظور از «موالی» که در منابع تاریخی مربوط به حماسه عاشورا دیده میشود، غالباً شامل ایرانیان است؛[6] مگر کسانی که به برخی قراین چون داشتن پسوندی خاص و یا ویژگی ظاهری مانند «اسود» بودن ــ که غالباً شامل سیاهپوستان آفریقایی تبار است ــ شناخته میشوند.
چهار: پس از شهادت امام حسین(علیه السلام) نیز که مورّخان از شرکت موالی کوفه در سپاه «مختار بن ابی عبید ثقفی» سخن میگویند، و نیز در سپاهی که به فرماندهی «ابراهیم بن مالک اشتر» به انگیزه انتقام خون امام حسین(علیه السلام) و یاران شهیدش برای نبرد با سپاه شام میرود، سخن از ایرانیان است.[7]
بنابر تحقیق و جستوجو در برخی کتابهای تاریخی و مقاتل، سخن از کسانی است که احتمال ایرانی بودن آنها وجود دارد که در حماسه جاوید عاشورا، نقشی ماندگار داشتهاند که البته نام برخی از آنان در منابع کهن موجود است و برخی نیز در منابع دوران صفویّه مانند بحارالأنوار و تنی چند هم در کتابهای پس از آن که غالباً خالی از پژوهشاند. در این نوشته؛ تنها به ذکر نام کسانی که احتمال ایرانی بودن آنها وجود دارد و در بعضی کتابهای مورد دسترس از آنها نام برده شده، بسنده میشود. و درستی یا نادرستی آن نیازمند تحقیق و وقت بیشتر در منابع تاریخی میباشد که از حوصله این نوشته خارج است.
بنابر تحقیق و جستوجو در برخی کتابهای تاریخی و مقاتل، سخن از کسانی است که احتمال ایرانی بودن آنها وجود دارد که در حماسه جاوید عاشورا، نقشی ماندگار داشتهاند که البته نام برخی از آنان در منابع کهن موجود است و برخی نیز در منابع دوران صفویّه مانند بحارالأنوار و تنی چند هم در کتابهای پس از آن که غالباً خالی از پژوهشاند. در این نوشته؛ تنها به ذکر نام کسانی که احتمال ایرانی بودن آنها وجود دارد و در بعضی کتابهای مورد دسترس از آنها نام برده شده، بسنده میشود. و درستی یا نادرستی آن نیازمند تحقیق و وقت بیشتر در منابع تاریخی میباشد که از حوصله این نوشته خارج است.
1- اَسلَم بن عَمرو
مورّخان متأخّر او را از موالیان امام حسین(علیه السلام) دانستهاند. پدرش از ترکان ایران بود.[8] اسلم همراه با کاروان اباعبدالله الحسین(علیه السلام) به کربلا میآید و به میدان میآید و رجز میخواند:
أمیری حسین و نعم الأمیر
سرور فؤاد البشیر النذیر[9]
«امیر من، حسین است و چه نیکو سالاری است، مایه شادمانی دل رسول خدا است!».
البته خوارزمی که از مقتل نویسان متقدم است نیز درباره جوانی ترک سخن به میان میآورد بدون اینکه نام او را ذکر کند: «پس جوانی تُرک برای نبرد به میدان میآید که قاری قرآن کریم است و به زبان عربی آگاه است و او از موالی و بستگان به حسین بن علی است… او میجنگد، مجروح میشود و به زمین میافتد. امام حسین(علیه السلام) بر سر بالین وى آمد. او چشم گشود و با دیدن حضرت تبسّمى کرد و آنگاه به سوى پروردگار خویش شتافت».[10]
مورّخان متأخّر او را از موالیان امام حسین(علیه السلام) دانستهاند. پدرش از ترکان ایران بود.[8] اسلم همراه با کاروان اباعبدالله الحسین(علیه السلام) به کربلا میآید و به میدان میآید و رجز میخواند:
أمیری حسین و نعم الأمیر
سرور فؤاد البشیر النذیر[9]
«امیر من، حسین است و چه نیکو سالاری است، مایه شادمانی دل رسول خدا است!».
البته خوارزمی که از مقتل نویسان متقدم است نیز درباره جوانی ترک سخن به میان میآورد بدون اینکه نام او را ذکر کند: «پس جوانی تُرک برای نبرد به میدان میآید که قاری قرآن کریم است و به زبان عربی آگاه است و او از موالی و بستگان به حسین بن علی است… او میجنگد، مجروح میشود و به زمین میافتد. امام حسین(علیه السلام) بر سر بالین وى آمد. او چشم گشود و با دیدن حضرت تبسّمى کرد و آنگاه به سوى پروردگار خویش شتافت».[10]
2- رافع بن عبدالله همراه مسلم ازدى
گرچه نام رافع بیشتر در کتابهای پس از «بحارالأنوار» آمده است،[11] اما حسام الدین حمید محلی (متوفای 6522ق) در کتاب «الحدائق الوردیة فی مناقب أئمة الزیدیة» از شخصی با نام رافع که وابسته به مسلم بن کثیر ازدی است نام میبرد.[12] با این حال، مآخذ کهن و حتی منابع دوران صفویه، بویژه آثار مرحوم علامه مجلسی نامی از او برده نمیشود.
بنابر گفته برخی کتابهای تاریخی متأخر؛ رافع، وابسته به قبیله أزد و همراه مسلم ازدی است. روز عاشورا به اردوی امام حسین(علیه السلام) میپیوندد. «مسلم ازدی» کمی پیش از ظهر عاشورا به شهادت میرسد. رافع بعد از نماز ظهر و پس از شهادت «حبیب بن مظاهر»، به شهادت میرسد.[13]
گرچه نام رافع بیشتر در کتابهای پس از «بحارالأنوار» آمده است،[11] اما حسام الدین حمید محلی (متوفای 6522ق) در کتاب «الحدائق الوردیة فی مناقب أئمة الزیدیة» از شخصی با نام رافع که وابسته به مسلم بن کثیر ازدی است نام میبرد.[12] با این حال، مآخذ کهن و حتی منابع دوران صفویه، بویژه آثار مرحوم علامه مجلسی نامی از او برده نمیشود.
بنابر گفته برخی کتابهای تاریخی متأخر؛ رافع، وابسته به قبیله أزد و همراه مسلم ازدی است. روز عاشورا به اردوی امام حسین(علیه السلام) میپیوندد. «مسلم ازدی» کمی پیش از ظهر عاشورا به شهادت میرسد. رافع بعد از نماز ظهر و پس از شهادت «حبیب بن مظاهر»، به شهادت میرسد.[13]
3- زاهر بن عمرو کندی[14]
زاهر، تربیت شده مکتب شیعی و آزاد شده «عمرو بن حمق خزاعی» است. «محمد بن سنان زاهری»، محدّث معروف شیعی، از نسل او است.[15] وقتی عمرو بن حمق به دست معاویه به شهادت میرسد، زاهر جنازهاش را دفن میکند.[16]
به سال شصت هجری برای انجام حج به مکه میرود، امام حسین(علیه السلام) را ملاقات میکند، از عزم آنحضرت برای سفر به عراق آگاهی مییابد. او که شوق جهاد با منحرفان و شهادت در راه معبود را از دوران بسیار دور در مکتب سرخ علوی، از صحابی بزرگ «عمرو بن حمق خزاعی» به نیکی آموخته است، بیدرنگ به کاروان امام حسین(علیه السلام) میپیوندد و به سوی کربلا حرکت میکند. او در نبردی دلاورانه، در اولین هجوم لشکر یزید به شهادت میرسد.[17]
زاهر، تربیت شده مکتب شیعی و آزاد شده «عمرو بن حمق خزاعی» است. «محمد بن سنان زاهری»، محدّث معروف شیعی، از نسل او است.[15] وقتی عمرو بن حمق به دست معاویه به شهادت میرسد، زاهر جنازهاش را دفن میکند.[16]
به سال شصت هجری برای انجام حج به مکه میرود، امام حسین(علیه السلام) را ملاقات میکند، از عزم آنحضرت برای سفر به عراق آگاهی مییابد. او که شوق جهاد با منحرفان و شهادت در راه معبود را از دوران بسیار دور در مکتب سرخ علوی، از صحابی بزرگ «عمرو بن حمق خزاعی» به نیکی آموخته است، بیدرنگ به کاروان امام حسین(علیه السلام) میپیوندد و به سوی کربلا حرکت میکند. او در نبردی دلاورانه، در اولین هجوم لشکر یزید به شهادت میرسد.[17]
4- فیروزان
شخصی به نام فیروزان[18] یا پیروزان،[19] از یاران ایرانی امام حسین(علیه السلام) بود که در کربلا به شهادت رسید، اگرچه در منابع کهن رجالی از او نشانی نیست. وی به سلک مسلمانان در آمده و غلام امام حسن مجتبی(علیه السلام) و سپس فرزندش عبدالله شد. او همراه کاروان حسینی به کربلا شتافته و در روز عاشورا که نوبت به عبدالله رسید به کمک عبدالله شتافت. البته فراموش نشود که تمامی کتابهایی که از او نام بردهاند، غیر از «روضة الشهداء» کاشفی سبزواری، جزو تواریخ متأخر محسوب میشوند. احتمالاً آوردن این نام در شمار شهدای کربلا از دوره صفویه به بعد انجام گرفته باشد.
شخصی به نام فیروزان[18] یا پیروزان،[19] از یاران ایرانی امام حسین(علیه السلام) بود که در کربلا به شهادت رسید، اگرچه در منابع کهن رجالی از او نشانی نیست. وی به سلک مسلمانان در آمده و غلام امام حسن مجتبی(علیه السلام) و سپس فرزندش عبدالله شد. او همراه کاروان حسینی به کربلا شتافته و در روز عاشورا که نوبت به عبدالله رسید به کمک عبدالله شتافت. البته فراموش نشود که تمامی کتابهایی که از او نام بردهاند، غیر از «روضة الشهداء» کاشفی سبزواری، جزو تواریخ متأخر محسوب میشوند. احتمالاً آوردن این نام در شمار شهدای کربلا از دوره صفویه به بعد انجام گرفته باشد.
5- نصر بن أبی نیزر
از دیگر افرادی که در برخی کتابهای تاریخی با عنوان «أبناء بعض ملوک الأعاجم» (نوادگان پادشاهان عجم) نام بردهاند و با توجه به نکات اولیه بحث، احتمال ایرانی بودن آن وجود دارد؛ نصر بن ابى نیزر است.[20] وى از خدمتگزاران و یاران امام على، امام حسن و امام حسین(علیه السلام) به شمار میرفت. او در کودکى به دست پیامبر(ص) اسلام آورد و به آنحضرت و نیز امام على(علیه السلام) و فاطمه زهرا(سلام الله علیها) و فرزندان آن دو بزرگوار خدمت کرد. نصر جنگجویى شجاع بود. او همراه امام حسین(علیه السلام) از مکه به کربلا آمد و با دشمنان ایشان به نبرد پرداخت و به شهادت رسید.
با توجه به بافت جمعیتی کوفه، احتمال حضور ایرانیان در سپاه عمر بن سعد نیز مطرح میشود. حتی در منابع، به نام یکی از این افراد صریحاً اشاره شده است؛ مانند یکی از غلامان شمر بن ذی الجوشن به نام «رستم».[21]
از دیگر افرادی که در برخی کتابهای تاریخی با عنوان «أبناء بعض ملوک الأعاجم» (نوادگان پادشاهان عجم) نام بردهاند و با توجه به نکات اولیه بحث، احتمال ایرانی بودن آن وجود دارد؛ نصر بن ابى نیزر است.[20] وى از خدمتگزاران و یاران امام على، امام حسن و امام حسین(علیه السلام) به شمار میرفت. او در کودکى به دست پیامبر(ص) اسلام آورد و به آنحضرت و نیز امام على(علیه السلام) و فاطمه زهرا(سلام الله علیها) و فرزندان آن دو بزرگوار خدمت کرد. نصر جنگجویى شجاع بود. او همراه امام حسین(علیه السلام) از مکه به کربلا آمد و با دشمنان ایشان به نبرد پرداخت و به شهادت رسید.
با توجه به بافت جمعیتی کوفه، احتمال حضور ایرانیان در سپاه عمر بن سعد نیز مطرح میشود. حتی در منابع، به نام یکی از این افراد صریحاً اشاره شده است؛ مانند یکی از غلامان شمر بن ذی الجوشن به نام «رستم».[21]
[1]. دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج 10، ص 532، کلمه ایران.
[2]. همان.
[3]. به نقل از: همان، ص 533.
[4]. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 15، ص 408، دار صادر، بیروت، چاپ سوم؛ فیروز آبادى، محمد بن یعقوب، القاموس المحیط، ج 4، ص 465، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول.
[5]. علامه شعرانی، ابوالحسن، دمع السجوم (ترجمه نفس المهموم)، ص 240، هجرت، قم، چاپ اول، 1381ش.
[6]. ر.ک: راوندی، مرتضی، تاریخ اجتماعی ایران، ج 3، ص 21، انتشارات نگاه، تهران، چاپ دوم، 1382ش؛ ملایرى، محمد مهدى، تاریخ و فرهنگ ایران در دوران انتقال از عصر ساسانى به عصر اسلامى، ج 3، ص 229، نشر توس، تهران، چاپ اول، 1379ش؛ عرفان منش، جلیل، جغرافیاى تاریخى هجرت امام رضا(علیه السلام) از مدینه تا مرو، ص 154، بنیاد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى، مشهد، چاپ دوم، 1376ش.
[7]. ابو حنیفه دینوری، احمد بن داود، الاخبار الطوال، تحقیق: عبد المنعم عامر مراجعه جمال الدین شیال، ص 288، منشورات الرضى، قم، 1368ش؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق: زکار، سهیل، زرکلی، ریاض، ج 6، ص 387، دار الفکر، بیروت، چاپ اول، 1417ق؛ تاریخ و فرهنگ ایران در دوران انتقال از عصر ساسانى به عصر اسلامى، ج 3، ص 229.
[8]. امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعة، ج 1، ص 607، دار التعارف، بیروت، 1403ق؛ مقرّم، عبد الرزاق، مقتل الحسین(علیه السلام)، ص 260، مؤسسة الخرسان للمطبوعات، بیروت، 1426ق؛ سماوى، شیخ محمد بن طاهر، إبصار العین فی أنصار الحسین(علیه السلام)، ص 95، دانشگاه شهید محلاتى، قم، چاپ اول، 1419ق؛ حسینى حائری شیرازى، سید عبد المجید، ذخیرة الدارین فیما یتعلق بمصائب الحسین(علیه السلام) و اصحابه، ص 470، زمزم هدایت، قم، بیتا.
[9]. إبصار العین فی أنصار الحسین(علیه السلام)، ص 96.
[10]. خوارزمى، موفق بن احمد، مقتل الحسین(علیه السلام)، ج 2، ص 28، انوار الهدى، قم، چاپ دوم، 1423ق.
[11]. إبصار العین فی أنصار الحسین(علیه السلام)، ص 185؛ ذخیرة الدارین فیما یتعلق بمصائب الحسین(علیه السلام) و اصحابه، ص 478.
[12]. «و قُتل فى الازد: مسلم بن کثیر … و مولى لأهل شنوءة یدعى: رافعاً»؛ محلی، حسام الدین حمید، الحدائق الوردیة فی مناقب أئمة الزیدیة، محقق: مَحَطْوَری حسنی، مرتضى بن زید، ج 1، ص 26، مکتبة مرکز بدر للطباعة والنشر والتوزیع، چاپ دوم، 1423ق.
[13]. ذخیرة الدارین فیما یتعلق بمصائب الحسین(علیه السلام) و اصحابه، ص 478.
[14]. رسان، فضیل بن زبیر، تسمیة من قتل مع الحسین(علیه السلام)، ص 155، مؤسسه آل البیت(علیه السلام)، قم، چاپ دوم، 1406ق؛ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبی طالب(علیه السلام)، ج 4، ص 113، انتشارات علامه، قم، چاپ اول، 1379ق؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 45، ص 64، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق؛أعیان الشیعة، ج 1، ص 611؛ إبصار العین فی أنصار الحسین(علیه السلام)، ص 173.
[15]. إبصار العین فی أنصار الحسین(علیه السلام)، ص 173.
[16]. مقریزی، تقی الدین، امتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع، ج 14، ص 130، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، 1420ق؛ إبصار العین فی أنصار الحسین(علیه السلام)، ص 173.
[17]. مناقب آل أبی طالب(علیه السلام)، ج 4، ص 113.
[18]. تتوى، قاضى احمد، قزوینى، آصف خان، تاریخ الفی، محقق و مصحح: طباطبایى مجد، غلام رضا، ج 2، ص 816، انتشارات علمى و فرهنگى، تهران، چاپ اول، 1382ش.
[19]. کاشفى سبزوارى، ملا حسین، روضة الشهداء، ص 396، نوید اسلام، قم، چاپ سوم، 1382ش.
[20]. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق: عبد الموجود، عادل احمد، معوض، علی محمد، ج 7، ص 343، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، 1415ق؛ إبصار العین فی أنصار الحسین(علیه السلام)، ص 97.
[21]. ر.ک: «رستم، غلام شمر»، سؤال 38597.
منبع: اسلام کوئست
بازدیدها: 169