بسم الله الرحمن الرحیم
سلسله مباحث معارفی آیت الله سید محمد ضیاء آبادی
تجلّی تقوا در ماه خدا/لزوم آماده شدن برای ماه خدا
(اَيُّها النّاسُ اِنَّهُ قَدْ اَقْبَلَ اِلَيكُم شَهْرُ الله بِالبَرَكَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ الْمَغْفِرَة…)؛
اي مردم، به طور مسلّم ماه خدا با بركت و رحمت و آمرزش به سوي شما رو كرده است…
طبق آنچه كه در كُتُب روايي ما نقل شده است، در هفتهي آخر ماه شعبان و در آستانهي ماه مبارك رمضان پيامبراكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در مجمع عمومي مسلمين خطابهاي ايراد فرموده و در آن خطابه، فضيلت ماه رمضان و وظايفي را كه امّت مسلمان در اين ماه بزرگ خدا بر عهده دارند تذكّر داده است و اين خطبه بسيار مفصّل است و ما اينجا فقط چند جملهاي از ابتداي خطبه را مورد بحث قرار مي دهيم كه خطاب به مردم فرموده است:
(اَيُّها النّاسُ اِنَّهُ قَدْ اَقْبَلَ اِلَيكُم شَهْرُ الله بِالبَرَكَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ الْمَغْفِرَةِ…)؛[1]
اي مردم، به طور مسلّم ماه خدا با بركت و رحمت و آمرزش به سوي شما رو كرده است…
اينجا روي چند كلمه بايد توقّف و تأمّل كرده، توضيحاتي داده شود، اوّلاً با خطاب«ايّها الّناس»آغاز سخن فرموده است يعني مخاطب من، گروه خاصّي از مردم نيستند، بلكه عموم مردم و همهي بندگان خدا مخاطب مي باشند و ثانياً فرا رسيدن ماه مبارك رمضان را با سه كلمه كه دلالت بر قطعيّت و حتميّت مطلب مي كند اعلام فرموده است:«انّ»،«قَد»،«اَقبَل»كه صيغهي ماضي است و وقوع مطلب را مي رساند و حال آنكه در هفتهي آخر شعبان، هنوز ماه مبارك رمضان نيامده است ولي رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم آن را كه مستقبل محقّق الوقوع است ماضي تحقّق يافته ديده و فرموده است: اي مردم، به طور قطع و مسلّم بدانيد كه ماه خدا فرا رسيد، خود را براي پذيرايي از اين ميهمان بزرگ آماده كنيد.
از باب مثال اگر از يك خانواده اي يك عزيز سفر كرده اي بعد از چند سال دور بودن از خانواده به آنها خبر داده كه به سوي شما حركت كردهام و در فلان روز بر شما وارد مي شوم ، در اين صورت طبيعي است كه افراد خانواده از هر جهت خود را آماده براي ديدار آن عزيز خود مي نمايند. حال اگر پدر خانواده ديد با اينكه چند روز بيشتر تا آن روز معيّن نمانده است امّا افراد خانواده همچنان بي تفاوت نشستهاند، فرياد سرشان مي كشد كه اي بابا، آن عزيز آمد و از راه رسيد، در حالي كه او هنوز نيامده و در بين راه است ولي او مي گويد آمد يعني مسلّم بدانيد كه خواهد آمد، خودتان را آماده كنيد.
حالا پيامبراكرم (صلی الله علیه و آله و سلم نيز وقتي ديد تا آمدن ماه رمضان بيش از چند روز باقي نمانده است ولي مردم آنچنان كه بايد خود را آماده نكردهاند، از باب ايجاد حال تنبّه و تذكّر در دلهاي آنها در مجمع عمومي مسلمين از مهاجرين و انصار به ايراد خطابهاي تكان دهنده و الهام بخش پرداخت آن هم با چند تأكيد مكرّر كه:
(اَيُّها النّاسُ اِنَّهُ قَدْ اَقْبَلَ اِلَيكُم شَهْرُ الله بِالبَرَكَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ الْمَغْفِرَة…)؛
اي مردم، به طور مسلّم ماه خدا با بركت و رحمت و آمرزش به سوي شما رو كرده است…
مراتب روزه داری
از ماه رمضان تعبير به «ماه خدا»فرموده است با اينكه همهي ماهها از آنِ خداست ولي به اصطلاح ادبي از باب اضافهي تشريفي و شرف بخشيدن به اين ماه مبارك آن را به ذات اقدس الله نسبت داده و شهراللهاش ناميده است همانگونه كه از ميان تمام مكانها با اينكه همه از آن خداست تنها كعبه عنوان بيت الله يعني خانهي خدا انتخاب شده است. آنگاه در ادامهي خطبه فرمود:
(فَاسْأَلوا اللهَ رَبَّكُمْ بِنيّاتٍ صادِقَةٍ وَ قُلُوبٍ طاهِرَةِ اَنْ يُوَفِّقَكُمْ لِصيامِهِ وَ تِلاوَةِ كِتابِهِ)؛[2]
حال از مقام اقدس اَرفع الله [كه ربّ و پروردگار شماست] با نيّتهاي راستين و دلهاي پاك بخواهيد كه توفيق روزه داري در اين ماه و تلاوت كتابش قرآن را به شما عنايت فرمايد.
اينجا«الله»با «ربّكم»توصيف به ربوبيّت شده يعني خدا از آن نظر كه داراي شأن ربوبيّت و پروراندن و حركت دادن بندگان از نقص و رساندن آنها به كمال مي باشد و از جمله مظاهر ربوبيّتش تشريع روزهي ماه رمضان و انزال قرآن كريم است از اين نظر از ساحت اقدس ربوبيّتش بخواهيد كه شما را به روزه داري و تلاوت قرآن در اين ماه مبارك موفّق گرداند. البتّه بايد توجّه داشت آن روزه داري كه نياز به توفيق الهي دارد، تنها چند ساعت از خوردن و آشاميدن امساك كردن و بعد به هنگام شب با دو چندان جبران نمودن نمي باشد بلكه روزه داراي مراتب است و مرتبهي بسيار پايينش همين است كه انسان مسلمان براي اطاعت امر خدا در روز ماه رمضان از خوردن و آشاميدن و ديگر مبطلات امساك كند و يك مرتبهي بالاتر اينكه مراقب باشد از اعضاء و جوارحش گناهي صادر نشود. چشمش به آنچه كه خدا نگاه كردن به آن را تحريم كرده است نگاه نكند و گوشش صداها و سخناني را كه خدا گوش كردن به آنها را تحريم كرده است گوش ندهد و زبانش با سخناني كه گفتن آنها را خدا تحريم كرده است از دروغ و غيبت، تهمت و اهانت، نيش زدن و مسخره كردن و… آشنا نشود.
البتّه مراتب بالاتر و بالاتر هم هست كه پس از طيّ مراحل پايين، آدمي ممكن است با آنها آشنا گردد مرتبهي نهايي اش همان است كه در مناجات شعبانيّه كه زمينه ساز ورود به ماه مبارك رمضان است آمده است كه:
(اِلهي هَب لي كَمالَ الاِنقِطاعِ اِلَيْكَ)؛[3]
خدايا چنانم كن كه از هر چه غير توست بريده شوم و به عالم قرب و لقاي تو بپيوندم.
(وَ اَنِرْ اَبْصارَ قُلُوبَنا بِضِياءِ نَظَرها اِلَيكَ حَتّي تَخْرَقَ اَبْصارَ الْقُلوبِ حُجَب النُّور فَتَصِل اِلي مَعْدَن الْعَظَمَةِ وَ تَصيرُ اَرواحَنا مُعَلَّقَةٌ بِعِزِّ قُدْسِكَ)؛[4]
نورچشم دلهای ما را با روشنايي ديدار خودت چنان نوراني كن كه ديدهي دلها حجابهاي نور را بشكافد تا به معدن عظمت واصل شود و جانهاي ما آويخته به عزّ قدس تو گردد.
مقصود از روزه داری
اين تعبيرات نشانگر اين است كه انسان استعداد تكامل و بالا رفتن و پرواز به عالم قدس و لقاء الله را دارد ، زيرا اگر اين استعداد در او نباشد، چنين فكري در مغزش پيدا نمي شود و چنين تعبيراتي بر زبانش جاري نمي گردد، منتهي اين انسان مستعدّ بايد تحت تربيت قرار گيرد تا اين استعداد در وجودش به مرحلهي بروز و ظهور برسد و عهده دار اين تربيت ، تنها كساني هستند كه به طور مستقيم از طرف خالق انسان برگزيده شدهاند و مهبط وحي و الهامات ربوبي قرار گرفته اند و با برنامهي تنظيم شدهي از جانب ذات اقدس حضرت حق (عزّوعلا) مأمور تربيت انسان شدهاند آن برگزيدگان از طرف خالق انسان انبياء و امامان(علیهم السلام)هستند و آن برنامهي تنظيم شده از جانب خدا هم قرآن است و دين مقدّس اسلام كه يكي از دستوراتش روزهي ماه مبارك رمضان است.
بنابراين آن روزه اي كه مي تواند عامل تربيت انسان قرار گيرد و او را به عالم قرب و لقاي خدا برساند اين نيست كه اكثر ما مردم انجام مي دهيم و با چند ساعت گرسنه و تشنه ماندن براي جبران دو چندان آن در شب آماده تر مي شويم امّا در پرهيز از گناهان از خود سعي و تلاشي نشان نمي دهيم و حال آنكه مقصود اصلي از تشريع روزه به فرمودهي قرآن تحصيل ملكهي تقوا بوده است كه مي فرمايد:
يا أيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَي الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ؛[5]
تقوا آن نيروي معنوي و قدرت روحي است كه وقتي در روح انسان پيدا شد آدمي را از ارتكاب گناه بازداشته؛ به خدا نزديكش مي كند در صورتي كه روزه اي كه با گناه همراه باشد تقرّب به خدا را سبب نخواهد شد بلكه خيلي هنر كند اين روزه آدمي را از جهنّمي شدن بازدارد وگرنه بهشتي اش نخواهد كرد. در ساير عبادات ما از نماز و حجّ و…نيز جريان همين است. در مورد نماز خدا فرموده است:
… وَ أقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْرِي؛[6]
من از تو نمازي خواسته ام كه به وجود آورنده ي ذكر و ياد من در تمام شئون زندگيت باشد، در افكار و اخلاق و اعمالت، دستورات و امر و نهي من حاكم باشد. در كتاب آسماني ام گفتهام :
… إنَّ الصَّلاةَ تَنْهي عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ…؛[7]
نماز به معناي واقعي آن است كه از ارتكاب گناه و از فحشاء و منكر بازدارد. آن چه نماز است كه با رباخواري و كلاهبرداري و انواع و اقسام مردم آزاري در خانه و بازار و اداره قابل جمع است و لذا رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم)??در خطبهي شعبانيه اش هشدار به مسلمانان داده كه با نيّت صادق و قلب طاهر از خدا بخواهيد كه توفيق روزه داري به معناي واقعي اش به شما عنايت فرمايد.
مقصود از تلاوت قرآن
در مورد تلاوت قرآن نيز كه آن حضرت در همان خطبه تذكّر داده است مطلب همين است، يعني در ميان ما بحمدالله قاريان قرآن بسيار خوب فراوان هستند، هم از لحاظ تجويد قرائت و هم از لحاظ خوش لحن و خوش آهنگ بودن در تلاوت ترتيل و مجلسي در حدّ تخصّص مي باشند. حافظان آيات و سور و بلكه حافظان كلّ قرآن حتّي در ميان كودكان مسلمان بسيارند و اين به راستي جاي شكر است و تقدير و تحسين امّا آنچه كه هدف و مقصد اصلي از انزال اين كتاب هدايت آسماني بوده است تنها اين مطالب نبوده است بلكه چنانچه خود فرستنده اش مي فرمايد:
…كِتابٌ أنْزَلْناهُ إلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إلَي النُّورِ…؛[8]
اين قرآن، كتابي است كه ما آن را به تو اي پيامبر نازل كرده ايم براي اينكه مردم را از ظلمت هاي كفر و نفاق و رذائل اخلاق از كبر و بخل و حرص و حسد نجات بدهي و به نورانيّت ايمان و تقوا در فضايل اخلاق از عدالت و امانت و صداقت در رفتار و گفتار برساني آنگونه كه تمام شئون زندگي مردم رنگ قرآني به خود بگيرد.
شرط لازم برای بهره مندی از معارف دین
بنابراين نه روزه ي ماه رمضان ما آن روزه اي است كه خدا و رسولش خواسته اند و نه تلاوت قرآن ما آن تلاوتي است كه مورد رضاي خدا و رسولش باشد و ما را به عالم قرب و لقاي خدا بالا ببرد و بهشتيمان سازد بلكه تمام اعمال عبادي اكثر ما از نماز و روزه و حجّ و…از آن نظر كه فاقد جهات معنوي و روحي مي باشد، تنها اثر بخشي اش اين خواهد بود كه مانع جهنّمي شدن ما بشود، يعني ما را به آن دَرَكات از جهنّم كه بي نمازها و روزه خوارها و تاركان حجّ را مي برند نخواهند برد زيرا ما به هر حال ظواهر اعمال را انجام مي دهيم ما بي نماز و روزه خوار و تارك حجّ نيستيم ولي تنها جهنّم نرفتن كه براي ما كمالي نيست ما مي خواهيم بهشتي و همنشين با اولياي خدا باشيم و آن مشروط به اين است كه روزه ي ماه رمضان و تلاوت قرآن و ديگر اعمال عبادي ما، علاوه بر ظواهر داراي باطن و روح توجّه به خدا باشد و ما خود را در همه جا و در همه حال در محضر خدا ببينيم و در اين صورت بديهي است كه امكان ندارد از انسان روزه دار و تالي قرآن با اين شرايط گناهي صادر شود و لذا رسول اكرم?(صلی الله علیه و آله و سلم)?موفقيّت براي روزه ي ماه رمضان و تلاوت قرآن را مشروط به صدق نيّت و طهارت قلب ارائه كرده و فرموده است:
(فَاسْأَلوا اللهَ رَبَّكُمْ بِنيّاتٍ صادِقَةٍ وَ قُلُوبٍ طاهِرَةِ اَنْ يُوَفِّقَكُمْ لِصيامِهِ وَ تِلاوَةِ كِتابِهِ)؛
با نيّت هاي راستين و دلهاي پاك از خداي خود بخواهيد كه توفيق صيام و روزه داري در ماه رمضان و تلاوت كتابش را به شما عنايت فرمايد.
پس تطهير قلب و پاك نگه داشتن دل از آلودگي به رذائل اخلاق و قبائح اعمال زمينهي لازم و شرط اساسي براي بهره گيري از معارف دين و حقايق عبادات است. در حديثي از رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم)??نقل شده كه فرموده است:
(اِنَّ هذِهِ القُلُوبَ تَصْدَأ كَما يَصْدَأ الْحَديدَ وَ اِنْ جَلاها قَراءةُ القُرآن)؛[9]
حقيقت اينكه اين دلها زنگار مي گيرد آنگونه كه آهن زنگار مي گيرد و وسيله ي روشن نمودن آنها تلاوت قرآن است.
البتّه آن هم تلاوت با آن شرطي كه بيان شد. در اين شرايط زندگي كنوني كه عوامل تيرگي قلب از هر طرف بر ما هجوم آورده است، احتياج فراوان داريم به وسايل برطرف ساختن تيرگي از دلها و از جملهي آن وسايل ، تلاوت آيات قرآن كريم است با شرط خاصّ به خودش و پس از آن موعظه يعني شنيدن سخنان بيداركننده از بيداردلان از بندگان صالح خداست كه فرمودهاند:
(اَلْمَوعِظَةُ حِرْزٌ مِنَ الْخَطاء… وَ جَلاء لِلقُلُوب مِنَ الصداء)؛[10]
موعظه وسيله ي مصونيت از زشت كاري ها و سبب پاك گشتن دلها از تيرگي هاست.
موعظه ی حضرت جبرئیل (علیه السلام)
پس هم تلاوت آيات قرآن تيرگي از دل ها مي زدايد و هم موعظه جلا و صفا به دلها مي بخشد و لذا ما موظّفيم كه هم قرآن بخوانيم و هم موعظه از پاكدلان بشنويم كه شنيدن از ديگران اثر خاصّ به خود دارد تا آنجا كه روزي رسول اكرم? (صلی الله علیه و آله و سلم)?به جبرئيل فرمود : مرا موعظه كن ، يعني از همان فرشته ي مقرّب خدا كه خودش وسيلهي انزال وحي از سوي خدا به قلب مبارك پيامبراكرم? (صلی الله علیه و آله و سلم)? بوده تقاضاي موعظه كرد. او هم بدون هيچگونه تعارفي گفت:
(يا مُحَمّدُ عِشْ ما شِئْتَ فَاِنَّكَ مَيِّتٌ وَ اَحْبِبْ ما شِئْتَ فَاِنَّكَ مُفارِقُهُ وَ اعْمَلْ ما شِئْتَ فَاِنَّكَ مُجْزِيٌّ بِهِ)؛[11]
اي محمّد هر چه مي خواهي زنده بمان كه عاقبت خواهي مرد، هر كه را مي خواهي دوست بدار كه عاقبت از او جدا خواهي شد و هر كاري مي خواهي بكن كه عاقبت جزاي آن را خواهي ديد.
اينجا اگر مي بينيم جناب جبرئيل به جاي گفتن يا رسول الله گفته است : يا محمّد در واقع درسي داده است به كساني كه متصدّي امر موعظه مي باشند كه شخص واعظ اگر بخواهد موعظه اش در طرف مقابل اثربخش گردد، بايد مرعوب شخصيّت او اعمّ از شخصيّت الهي يا بشري اش نباشد.
از باب مثال اگر كسي در موقعيّتي قرار گرفت و لازم شد كه شاه مملكت را موعظه كند اگر به او خطاب كرده بگويد اعليحضرتا! شاهنشاها! شما بهتر از من مي دانيد كه دنيا اقامتگاه دائم براي كسي نيست و عالم آخرت هم در كار هست و شما مي توانيد آنجا را آبادتر از دنيا بسازيد اينگونه سخن گفتن بديهي است كه نه تنها موعظه نيست بلكه غرورانگيز هم هست و همان تعبير اعليحضرتا! شاهنشاها! زمينهي موعظه را از بين برد و واعظ را مرعوب شخصيّت سلطان نشان داد و به او گفت فضولي نكن.
حال جناب جبرئيل (علیه السلام) وقتي در مسند موعظه قرار گرفت اگر مي گفت يا رسول الله خود را مرعوب شخصيّت آسماني مخاطب قرار داده بود و قهراً به خودش گفته بود اگر او رسول الله است تو را نسزد كه او را موعظه كني ، امّا وقتي خالي از هر عنوان تكريم و تعظيم آن حضرت مخاطب قرار داد طبعاً نوعي حريّت و آزادي در گفتار براي خويش احراز كرده و توانسته است يك واقعيّت را بدون رعب و احساس حقارت در خودش به زبان بياورد و موعظه به معناي حقيقي خود تحقّق پيدا كند.منظور اينكه شنيدن موعظه از زبان ديگري يكي از راههاي تذكّر و تنبّه است و اثر خاصّ به خودش را دارد.
همه نیازمند موعظه اند
همچنين نقل شده است كه رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم)به يكي از اصحاب به نام ابن مسعود مي فرمود : براي من قرآن بخوان. ابن مسعود با تعجّب مي گفت: يا رسول الله من براي شما قرآن بخوانم؟! قلب مبارك شما مهبط وحي و فرودگاه قرآن است، ما همه از شما قرآن را آموختهايم. مي فرمود: آري درست است ولي من دوست دارم قرآن را از زبان ديگري بشنوم. در شنيدن اثري است كه در دانستن نيست. او قرآن مي خواند و رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)گوش مي داد و اشك مي ريخت و عملاً نشان مي داد كه در شنيدن مواعظ از زبان ديگران اثري هست كه در دانستن همان مطالب، آن اثر نيست.
بنابراين نبايد كسي بگويد من همه چيز مي دانم و ديگر نيازي به نشستن در پاي منابر و مواعظ ندارم. خير، چنين نيست بلكه شنيدن تلاوت آيات قرآن و شنيدن مواعظ از زبان ديگران از عوامل مؤثّر در زدودن تيرگي از دلها و جلا دادن به آيينهي قلبهاست منتهي بايد توجّه داشت كه آيينهي قلب از شدّت تراكم گناهان مسخ نشده باشد و از قابليّت انعكاس نور در خود نيفتاده باشد، چون آيينه تا صاف و خالي از تيرگي است، صورت ما را خوب نشان مي دهد. گاهي تيره مي شود ولي تيرگي اش سطحي است و با كشيدن يك دستمال تميز مي شود و گاهي تيرگي روي آن متراكم مي گردد و با آب و صابون بايد شسته شود و گاه احتياج به چاقوي تيزي پيدا مي كنيم كه جرم روي آن را بتراشيم و بعضاً شدّت جرم و تيرگي به جايي مي رسد كه مانند يك قطعه سنگ سياه مي شود و چارهاي جز اين نمي ماند كه بايد به دستگاه ذوب برده شود تا ذوبش كنند و شايد از نو شيشهاش بسازند.
قلب انسان نيز چنين حالي دارد البتّه منظور ، اين قلب گوشتي نيست كه مربوط به كار پزشكان است و آن را جرّاحي مي كنند، بلكه منظور از قلب همان روح و جان انسان است كه بر حسب فطرت و سرشت اوّليه كه خدايش خلق كرده است صاف و پاك است ، ولي بر اثر برخورد با مظاهر شهوت و غضب از رهگذر چشم و گوش و دست و پا و زبان آلودگي به خود مي گيرد و تيره و تاريك مي گردد منتهي اين تيرگي در ابتدا سطحي است و با يك دستمال استغفار و گفتن «استغفرالله رَبّي و اَتوبُ اِليه»پاك مي شود ولي وقتي اين تيرگي بر اثر تكرار گناه و بي پروايي در معصيت و غفلت از خدا تراكم پيدا كرد و هفته ها و ماهها و سال ها گذشت و اين آدم غفلت زده يك دستمال استغفار بر آيينهي قلبش نكشيد اين چنين قلبي احتياج به يك چاقوي تيز دارد كه اين جرمها و تيرگي هاي متراكم را بتراشد و لذا خدا مقدّر مي كند كه بيماري ها و رنجها و مصيبتها و داغ مرگ عزيزان و فقر و تهي دستي و ورشكستگي و…دل اين آدم را بسوزاند و فشار به مغزش بياورد و يا به هنگام مردن دچار سختي جان دادن بشود تا شايد از اين آلودگيها پاك شود. اين به منزلهي همان چاقويي است كه روي آيينهي جرم گرفته شده كشيده ميشود تا پاكش كند.
در ضمن حديثي كه از طريق اهل بيت(علیهم السلام)نقل شده مي خوانيم كه خداوند در يكي از كتابهاي آسماني پيشين فرموده است:
(اَهْلِ مَعْصِيَتِي لا اؤيسهم مِنْ رَحْمَتِي اِنْ تابُوا فَاِنّا اَحْبيبِهِم وَ اِن مَرَضُوا فَاِنّا طَبيبِهِمْ اَداويهِمْ بِالْمَحَنِّ وَ الْمَصائِبِ لا طَهِّرَهُم مِنَ الذُّنُوبِ وَ الْمَعايِبِ)؛[12]
من معصيت كاران از بندگانم را از رحمتم مأيوسشان نمي كنم، اگر توبه كنند من دوستدارشان می شوم و اگر مريض شوند من طبيبشان مي شوم و آنها را با بلاها و مصيبتها مداواشان مي كنم براي اينكه از آلودگي ها پاكشان سازم.
وقتی که موعظه کارساز نیست
امّا گاهي پناه بر خدا برخي از قلبها چنان چرك و زنگار متراكم از گناهان در آنها رسوخ كرده كه با هيچ وسيلهاي پاك نمي شود و همچون تخت سنگ سخت و سياه شدهاند و جز اينكه به دستگاه ذوب انتقال داده شوند، هيچ چاره اي در كار نيست. درباره ي اين دل هاست كه قرآن مي فرمايد در روز قيامت فرمان از جانب خدا مي رسد كه :
]خُذُوهُ فَغُلُّوهُ*ثُمَّ الْجَحِيمَ صَلُّوهُ*ثُمَّ فِي سِلْسِلَةٍ ذَرْعُها سَبْعُونَ ذِراعاً فَاسْلُكُوهُ[؛[13]
بگيريد او را به زنجيرش بكشيد و ميان آتش سوزانش بيفكنيد، اين پايان كار گنهكاراني است كه در دنيا توبه نكردهاند و با درد و رنجهاي جسمي و روحي هم پاك نشدهاند و با عذابهاي برزخي هم تصفيه نگشته اند و تحويل دستگاه ذوب جهنّم بايد داده شوند و عجيب اينكه از امام اميرالمؤمنين علي(علیه السلام)نقل شده كه در ميان محبّين و دوستداران ما هم ممكن است گنهكاراني باشند كه بي توبه از دنيا رفتهاند و تراكم جرم گناهانشان طوري بوده كه با مصائب دنيا و عذابهاي برزخي هم مطهّر نشدهاند در روز قيامت بايد سيصد هزار سال به آتش جهنّم معذّب باشند تا پاك شوند و زمينهي شفاعتشان فراهم گردد و مشمول شفاعت ما بشوند.
آري محبّ اهل بيت(علیهم السلام)مخلّد در جهنّم نخواهد بود، ولي بر اثر تراكم جِرم گناهان بايد اين مدّت طولاني را در جهنّم بماند تا از آلودگيها پاك گردد و اهليّت همنشيني با پاكان را پيدا كرده وارد جايگاه پاكان شود. بنابراين ما هيچ چارهاي جز تحصيل ملكهي تقوا نداريم كه قرآن مي فرمايد:
]إنَّ لِلْمُتَّقِينَ مَفازاً[؛[14]
يقيناً رستگاري از آن متّقين است.
]…وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ[؛[15]
…پايان نيك از آنِ متّقين است.
]ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فِيهِ هُديً لِلْمُتَّقِينَ[؛[16]
اين قرآن كه هيچ ترديدي در حقّانيّت آن نيست، تنها كساني مي توانند از نور هدايت آن بهرهمند شوند كه داراي ملكهي تقوا باشند.
افراد بي پروا در گناه و معصيت از نور هدايت قرآن بهرهاي نخواهند برد.
]يا أيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَي الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ[؛
اي باورداران خدا و قرآن مقصود از تشريع روزه در ماه مبارك رمضان تحصيل ملكهي تقواست.
امکان حفظ ایمان در محیط فاسد
]فَاتَّقُوا اللهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ…[؛[17]
پس تا مي توانيد تقواي خدا را رعايت كنيد و به تطهير قلب و تهذيب نفس خود بپردازيد و اگر عُرضه داريد دنيا را اصلاح كنيد و اگر اين عُرضه را نداريد جامعه و كشور خود را اصلاح كنيد و اگر اين را هم نمي توانيد، شهر و محلّهي خود را اصلاح كنيد، اگر نمي توانيد حدّاقل خانوادهي خود را صالح سازيد و اگر اينجا هم زورتان نمي رسد به اصلاح شخص خودتان بپردازيد. اگر ايمان به خدا و روز قيامت داريد تقواي همه جانبه را در تمام شئون زندگي شخصي خودتان از رفتار و گفتار و معاملات و معاشرات رعايت كنيد و بهانه نگيريد كه محيط زندگي فاسد است و نمي توانم خودم را پاك و متّقي نگه دارم. مردمي در بتخانهها حبس بوده اند و همان جا خداپرستي كردهاند. يك زن در محيط جبّاريّت فرعوني آنچنان گوهر ايمان خود را حفظ كرده كه خدا در قرآن كريمش او را به عنوان ضربالمَثَل و نمونه براي اهل ايمان نشان داده و فرموده است :
]وَ ضَرَبَ اللهُ مَثَلاً لِلَّذِينَ آمَنُوا امْرَأتَ فِرْعَوْنَ إذْ قالَتْ رَبِّ ابْنِ لِي عِنْدَكَ بَيْتاً فِي الْجَنَّةِ…[؛[18]
خدا همسر فرعون را مثل و نمونه براي اهل ايمان اعمّ از مردان و زنان آورده است، فرعوني كه در كفر و الحاد و استكبار آنچنان بالا زده بود كه داد«انا ربّكم الاعلي»مي زد و خدا را اصلاً به حساب نمي آورد و به موسي(علیه السلام)كه مي گفت: من رسول ربّ العالمينم مي گفت: ربّ العالمين چيست؟ من خدا بزرگ و همه كارهي عالمم. خدا از او تعبير به «فرعون ذي الاوتاد»كرده يعني صاحب ميخ ها. يكي از كارهايش اين بود كه دستور مي داد افرادي را كه تن زير بار فرمانش نمي دهند به چهارميخ بكشند. دستها و پاهاي آنها را به زمين ميخكوب كنند و شكنجه ها بدهند.
حال همسرش آسيه كه شهبانو بوده و با داشتن قصرها و كاخ ها از هر جهت غرق در موجبات رفاه و آسايش، ولي وقتي به حضرت موسي(علیه السلام) پيامبر خدا ايمان آورد و خداپرست شد، طبيعي است كه از طرف فرعون جبّار و ستمگر دستور شكنجههاي طاقت فرسا درباره اش صادر شد او همچنان زير همان شكنجهها با صدايش راز دل مي گفت:
]…إذْ قالَتْ رَبِّ ابْنِ لِي عِنْدَكَ بَيْتاً فِي الْجَنَّةِ وَ نَجِّنِي مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ…[؛
…مي گفت: اي خداي من در كنار خودت در بهشت براي من خانه اي بنا كن و مرا از فرعون و كارش نجات بده…
عذاب بی تفاوت ها
منظور اينكه قرآن كريم به ما تنبّه مي دهد كه ما نمي توانيم فساد محيط را دليل و مجوّز براي بي ايماني و بي تقوايي خود قرار بدهيم و بگوييم ديگر در اين شرايط از ما نخواسته اند. خير، فرموده است: ]فَاتَّقُوا اللهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ…[؛ تا آنجا كه در توانتان هست بايد در رعايت تقوا كوشا باشيد و مطمئن باشيم اگر ما متّقي بوديم و فرضاً بلا بر محيط فاسد نازل شد دامن ما را نخواهد گرفت اين حرف درستي نيست كه تر و خشك با هم مي سوزد. خير دستگاه خدا عادلانه تر از اين حرف هاست اصلاً چوب تر هيچ وقت نمي سوزد بلكه اوّل خشك مي شود و بعد مي سوزد. چوب تر وقتي كنار چوب خشك آتش گرفته قرار گرفت و بر اثر آتش آن خشك شد آنگاه مي سوزد. خدا به حضرت شعيب پيامبر (علیه السلام) فرمود: من يكصد هزار نفر از قوم تو را هلاك خواهم كرد. چهل هزار نفر از بدها و شصت هزار نفر از خوبها. جناب شعيب عرض كرد: خدايا خوبها چرا محكوم به هلاك مي گردند؟ جواب آمد: چون خوبها در كنار بدها بودند و بدعمليهاي آنها را مي ديدند و نهي از منكر نمي كردند.
يعني اينان در واقع مانند چوب هاي تري شدند كه در كنار چوبهاي خشك آتش گرفته قرار گرفتهاند و بر اثر آتش آنها خشك شدند و بعد سوختند، وگرنه انسانهاي متّقي عامل به وظيفه هرگز محكوم به عذاب نمي گردند. پس اين آيهي كوتاه قرآن بايد پيوسته نصب العين ما باشد كه:]فَاتَّقُوا اللهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ…[؛تا مي توانيد تقواي خدا را رعايت كنيد. در آيهي ديگر هم فرموده است:
]…إنْ تَتَّقُوا اللهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً…[؛[19]
شما اگر تقواي خدا را رعايت كنيد خدا به شما حالت فرقان يعني نيروي تشخيص حق از باطل مي دهد و مصونيّت از انحراف فكري نصيبتان مي شود.
اللّهمّ عجّلْ لوليك الفرج و اجعلنا من المنتظرين لظهوره و اجعل خاتمة امرنا خيراً؛
والسّلام عليكم و رحمة الله و بركاته
منابع:
[1]ـ وسائل الشيعه،جلد10،صفحهي313.
[2]ـ وسائل الشيعه،جلد10،صفحهي313.
[3]ـ الاقبال،صفحهي687.
[4]ـ بحارالانوار،جلد91،صفحهي98.
[5]ـسورهي بقره،آيهي183.
[6]ـسورهي طه،آيهي14.
[7]ـسورهي عنكبوت،آيهي45.
[8]ـسورهي ابراهيم،آيهي1.
[9]ـ ارشادالقلوب،جلد1،صفحهي78.
[10]ـ ارشادالقلوب،جلد1،صفحهي14.
[11]ـ وسائل الشيعه،جلد8 ،صفحهي154.
[12]ـبحارالانوار،جلد77،صفحهي42.
[13]ـسورهي حاقه،آيات30تا32.
[14]ـسورهي نبأ،آيهي31.
[15]ـسورهي اعراف،آيهي128.
[16]ـسورهي بقره،آيهي2.
[17]ـسورهي تغابن،آيهي14.
[18]ـسورهي تحريم،آيهي10.
[19]ـسورهي انفال،آيهي29.
پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام
بازدیدها: 1155