تنها به جنبههای فردی و شخصی محدود نمی شود بلکه در عرصه اجتماعی نیز راهگشای بشر و بشریت برای همیشه تاریخ است تا با الهام از آن بتوانند مسیر رشد و تعالی را بپیمایند. از این رو با حجت الاسلام والمسلمین محمدباقر پورامینی، محقق فعال در حوزه زندگانی امام هشتم(علیه السلام) و مؤلف کتابهای «چهرهها و روزها: روایتهای تاریخی در نگاه امام رضا(علیه السلام)»، «وصف آفتاب: ولادت تا شهادت امام رضا(علیه السلام)»، «بیست سال امامت: نگاهی به دوران امامت امام رضا(علیه السلام)»، «سلوک سیاسی: سیره سیاسی امام رضا(علیه السلام)»، «منزلت زیارت: ویژگیها و آداب زیارت امام رضا(علیه السلام)»، «سبک زندگی: منشور زندگی در منظر امام رضا(علیه السلام)» و «حیات علمی: دانش و دانشگستری امام رضا(علیه السلام)» درباره ارکان روابط اجتماعی ثامن الائمه(علیه السلام) به گفتوگو پرداختهایم که مشروح آن را میخوانید.
موضوع توجه به همنوعان در ارتباطات انسانی در سیره رضوی چگونه تبلور یافته است؟
هر یک از ما نسبت به خود و جامعه مسؤولیت داریم و این دو وظیفه به نوعی به هم وابستهاند، نمىتوان بىتفاوت، سرد و خنثی بود و سر در لاک خود فرو برده و با خیالات خوش بود. وقتى با هم در جامعه زندگى مىکنیم، سرنوشتمان تا حدى زیاد وابسته به یکدیگر است؛ به قول سعدى: «برادر که دربند خویش است، نه برادر و نه خویش است.» در اینباره، سیره ثامن الائمه(علیه السلام) آموزههای کاربردی و اثرگذاری را مقابل دیدگان ما تصویر میکند. فردی به نام علیبنشعیب خدمت امام رضا(علیه السلام) رسید و حضرت(علیه السلام) به او فرمودند: «زندگانی چه کسی بهتر است؟» ابن شعیب گفت: سرور من، شما بدان آگاهتر هستید تا من. حضرت(علیه السلام) فرمودند: «مَنْ حَسَّنَ مَعَاشَ غَیْرِهِ فِی مَعَاشِهِ»، یعنی «کسیکه دیگری از پرتو زندگانی او زندگی خوبی داشته باشد.» بعد پرسیدند: «زندگانی چه کسی بدتر است؟» عرض کرد: شما بدان آگاهتری. امام(علیه السلام) فرمودند: «مَنْ لَمْ یَعِشْ غَیْرَهُ فِی مَعَاشِهِ»، یعنی «کسیکه در پرتو زندگانی او دیگری زندگانی نکند.» سپس ادامه دادند: «ای علی با نعمتها خوشبرخورد باش که گریزپایند و از قومی دور نشوند که دگر بار نزدشان باز آیند.»
اگر بخواهیم اصلی ترین ارکانی را که سبک زندگی رضوی در حوزه روابط اجتماعی بر آنها استوار است، بیان کنیم، این ارکان کدامند و هر یک چه کارکردی برای امروز جامعه انسانی دارند؟
سبک زندگی رضوی در حوزه روابط اجتماعی بر این ارکان استوار است: نخست معاشرت با نیکان؛ باید توجه داشت رفت و آمد با دیگران در شکلگیرى شخصیت اجتماعى و اخلاقى هر انسانی مؤثر است، از این رو کسب فضیلتها و واکنش نسبت به زشتىها در قالب معاشرت با نیکان و صالحان شکل مىگیرد. همنشینى و مجالست هم در جهت مثبت و هم در جهت منفى تأثیر دارد که مجالست صالحان، آثار نیکِ فوق العاده دارد و مجالست با بدان آثار سوء بسیاری دارد و این امرى اجتنابناپذیر است. از این رو روایت است که: «هر کسى به دین دوستش است.»
با درنگ در «زیارت امینا…» به سیزده جمله دعا برخورد مىکنید، یکى از محورىترین درخواستها، این جمله است که مىفرماید: «محبه لصفوه اولیائک؛ دوستدار برگزیدگان از اولیاى تو باشم.»
امام هشتم(علیه السلام) به دوستان خود توصیه میفرمودند که: «به همدیگر روی آورند و به دیدار و ملاقات هم بروند؛ زیرا این کار موجب نزدیکی به من است.» بىشک، بدون ارتباط و همکارى با تجمع راستگویان و راست کرداران و مشارکت در غمها و شادیهاى آنان، کمال مادى و معنوى حاصل نمی گردد.
رکن دوم نظارت اجتماعى است؛ باید توجه داشت که «مسؤولیت مشترک» واقعیتى است که هر مسلمانی را موظف مىکند تا ضمن مراقبت از اعمال خود، نسبت به سایر اعضاى جامعه و کسانى که پیرامون اویند، احساس مسؤولیت کند، هم دغدغه صالح بودن خود را داشته باشد و هم به مصلح بودن بیندیشد؛ شرط لازم و اساسی انجام این مسؤولیت، بصیرت و روشن بینی است. یک مسلمان باید به راه راستی که در آن گام بر میدارد، ایمان داشته باشد؛ یک حرکت آگاهانه، مرزها را تشخیص میدهد و سره از ناسره را تفکیک میکند و با تکیه بر نقشه راه، مطمئن و پیروز به مقصد میرسد. یک مؤمن پیرو مکتب رضوی، صالح است و مصلح؛ او نخست با برپایى نماز و انس با خدا، به اصلاح خود مىاندیشد و در مرتبه بعد، وظیفه اصلاح دیگران را عهده دار است.
رکن سوم روابط اجتماعی در سبک زندگی رضوی، برادرى است؛ مؤمنان برادر یکدیگرند، آنگونه که در کتاب الهى به عنوان یک قانون از آن یاد شده و میفرماید: «همانا مؤمنان برادرند» این آیه، نسبتى را میان مسلمانان برقرار مىسازد که قبلاً برقرار نبود و آن نسبت برادرى است که آثارى شرعى، حقوقى و قانونى نیز دارد.
اخوت در اسلام، نسبتى است که بین دو نفر برقرار مىگردد، ثامن الائمه(علیه السلام) دربارۀ بهترین بندگان خدا فرمایشی دارند که به واقع همان حقوق اخوت دینى است و میفرمایند: «کسانی که: إِذَا أَحْسَنُوا اسْتَبْشَرُوا؛(چون نیکی کنند، شاد شوند) وَ إِذَا أَسَاءُوا اسْتَغْفَرُوا؛(و چون بد کنند، آمرزش خواهند) وَ إِذَا أُعْطُوا شَکَرُوا؛(و اگر چیزیشان دهند، سپاسگزارند) وَ إِذَا ابْتُلُوا صَبَرُوا؛(و چون گرفتار شوند، شکیبا باشند) وَ إِذَا غَضِبُوا عَفَوْا؛(و چون خشمگین شوند، گذشت کنند [و مانع خشم خود شوند].»
رکن چهارم اصلاحگری است، زیرا یکى از مهمترین مسؤولیتهاى اجتماعى مسلمان امروز در برابر دیگر مسلمانان، اصلاح روابط میان آنان است. قرآن ضمن تأکید بر برادرى، از برقرارى آشتی میان ایشان سخن مىگوید: «میان برادرانتان آشتى بیفکنید.»
امام هشتم(علیه السلام) به دوستان خود توصیه میفرمودند: «در گفتار خویش راستگو باشند و امانت را ادا کنند. از جدال و نزاع بیهودهای که سودی برایشان ندارد، دوری کنند.» رعایت حقوق مردم و توجه به حق رنجکشیدگان، اصلی قطعی و خدشهناپذیر در زندگی اجتماعی امام(علیه السلام) بوده است. توجه به دادنِ دسترنج زحمتکش و تعیین مزد قبل از شروع کار، یکی از نمونههای دغدغهمندی امام(علیه السلام) است.
موضوع توجه به دیگران و مسأله رفع نیاز از برادران دینی چطور؟
انفاق و دستگیرى، ضلع مهمی از رابطه مردم با یکدیگر است، آنان که در برابر روزی هایى که خداوند به ایشان عطا کرده، انفاق کنند؛ قرآن وقتى «متقین» را توصیف مىکند، پس از بیان «ایمان به غیب» و «اقامه نماز»، از رابطه نزدیک و مستمر آنان با خلق خدا یاد مىکند و میفرماید: «و از تمام مواهبى که به آنها روزى دادهایم، انفاق مىکنند.»
بىشک، «روزى»، معناى عامى است که به روزىهاى معنوى و مادى اطلاق مىشود و از این رو پرهیزگاران، آنهایند که نه تنها از اموال خود، بلکه از عقل، دانش، نیروهاى جسمانى، مقام و موقعیت اجتماعى و خلاصه از تمام سرمایههاى خویش به آنها که نیاز دارند مىبخشند، بىآنکه انتظار پاداشى داشته باشند. فلسفه انفاق تنها پرشدن خلأهاى اجتماعى نیست، بلکه رابطهاى با ساخته شدن دارد، اینکه انسان چیزى داشته باشد و از خود جدا کند و مظهر رحمانیت خدا شود، این امر نقش بزرگى در ساختن انسان دارد. هرکس از حضرت(علیه السلام) درخواستی داشت، ایشان درصورتی که قدرت و توانایی داشتند، خواستۀ او را انجام میدادند. امام(علیه السلام) احسان فراوانی داشتند و به تنگدستان در نهان صدقه میدادند و بیشتر، این کار را در شبهای تاریک به انجام میرساندند تا احسان ایشان، شرمندگی نیازمند را در پی نداشته باشد.
روزی غریبی خدمت امام(علیه السلام) رسید، سلام کرد و گفت: «من از دوستداران شما و پدران و اجدادتان هستم. از حج باز گشتهام و خرجیِ راه تمام کردهام. اگر مایلید مبلغی به من مرحمت کنید تا خود را به وطنم برسانم و در آنجا از جانب شما معادل همان مبلغ را به مستمندان صدقه خواهم داد؛ زیرا من در شهر خویش فقیر نیستم و اینک در سفر نیازمند ماندهام.» امام(علیه السلام) برخاستند و به اتاقی دیگر رفتند. دویست دینار آوردند و از بالای در، دست خویش را فراز آوردند. آن شخص را خواندند و فرمودند: «این دویست دینار را بگیر و توشۀ راه کن و به آن تبرک بجوی. لازم نیست که از جانب من معادل آن صدقه بدهی….»
در موضوع توجه به زیردستان و طبقات فرودست اجتماعی چه آموزه و دستورالعملی در سیره امام رئوف(علیه السلام) دیده میشود؟
امام(علیه السلام) هرچه در توان داشتند، برای حل مشکل نیازمند هزینه میکردند.
احسان امام هشتم(علیه السلام) مرزی نداشت و ایشان حتی پیش از شروع به غذا خوردن نیز سهم مساکین را جدا میکردند. روایت است که هرگاه سر سفرۀ غذا مینشستند، ظرفی پیش آن جناب میگذاشتند. حضرت(علیه السلام) قبل از اینکه شروع به میلکردن غذا بفرمایند، غذاهایی که در سفره حاضر بود، از هر کدام مقداری برمیداشتند و در آن ظرف مخصوص میگذاشتند و سپس دستور میدادند آن غذا را به فقرا بدهند. حضرت(علیه السلام) در این هنگام، آیۀ ۱۱ سوره مبارکه بلد را قرائت میکردند و میفرمودند: «خداوند متعال میدانست همۀ بندگانش قدرت ندارند برده بخرند و آزاد کنند، از این رو اطعام مساکین را مانند آزادکردن بردگان تلقی کرده و از این طریق بندگانش را بهطرف بهشت راهنمایی کرده است.»
بازدیدها: 111