۲۴ سال پیش در چنین روزی ایران اسلامی شاهد بازگشت آزادگان سرافرازی بود که پس از تحمل سالهای سخت اسارت در اردوگاههای رژیم بعثی عراق پای به میهن خویش بازگشتند.
از جمله اقدامات مهمی که در رابطه با آزادگان پس از بازگشت آنها به میهن اسلامی صورت گرفته، تشکیل ستاد رسیدگی به امور آزادگان بوده است.استقامت آزادگان در اردوگاههای دژخیمانه این رژیم و صبر و پایداری خانوادههای این عزیزان در آن دوران ستودنی بود، مسئله اسارت طولانی فرزندان این ملت به نوبه خود امتحان دیگری بود که ملت ما آن را با موفقیت به پایان رساند و اسرا نیز همانند سایر مردم آزاد مردی را از خود نشان دادند و با سربلندی به کشور بازگشتند.آزادگان دلاور و سرافراز با الهام از مکتب انسان ساز اسلام و سیره ائمه اطهار (ع) و با درس گرفتن از زندگی انقلابی و حماسه ساز اسوه صبر و پایداری حضرت زینب کبری (س)، توانستند دوران دشوار اسارت را پشت سر گذاشته و شکوه مقاومت و سرافرازی را بر صحیفه درخشان ایران اسلامی ثبت کنند.
یکی از این شخصیتها حسین امینی بود که در اردوگاههای دشمن شکنجههای بسیاری را در جهت پیروزی میهن خویش متحمل شد، ما هم به همین بهانه گفتوگویی را با این جانباز و آزاده سرافراز صورت دادهایم که در ادامه می خوانید:
حسین امینی در آغاز درباره بیوگرافی خود اظهار کرد: من در اول فروردین سال ۱۳۴۰ در مشهد متولد شدم، بازنشسته سپاه پاسداران انقلاب اسلامی هستم در سال ۱۳۶۱ ازدواج کردم که ثمره زندگی مشترکم سه فرزند «۲ پسر و ۱ دختر» است، دخترم سه ماه پس از اسارتم به دنیا آمد و پسرانم هم پس از آزادیام متولد شدند.
وی در رابطه با دوران اسارتش هم گفت: در تاریخ ۴ اسفند سال ۱۳۶۲ در عملیات خیبر که در منطقه حورالهویزه اجرا شد در پشت شهر القرنه عراق اسیر شدم و از آنجا به بصره منتقل شدم که مدت ۸ روز در این شهر بودم و سپس به شهر بغداد منتقل شدم، که مدت ۲ روز هم در این شهر بودم و پس از آن هم به منطقه موصل ۲ انتقال داده شدم که مدت ۶ سال و ۶ ماه (۷۸ ماه) در آن مکان اسیر بودم.امینی درباره فعالیت های خود در دوران اسارت هم خاطرنشان کرد: در این مدت به همراه دوستان خود به اجرای فعالیتهای فرهنگی پرداختیم که به طور مثال میتوانم به مواردی مانند: «حفظ و تفسیر قرآن، کتب اهل بیت عصمت و طهارت (ع) و تشکیل کلاسهای نهضت سواد آموزشی» اشاره کنم که این موارد به صورت مخفیانه انجام می شد و فرد بیسواد طی ۶ سال مدرک دیپلم خود را میگرفت و این قبیل کارها خود به خود اردوگاه را به دانشگاه تبدیل کرد.وی در رابطه با نحوه برخورد نیروهای دشمن هم گفت: در زمانی که عراقیها اسیرم کردند برخورد بسیار خوبی را داشتند و وعدههای عجیبی را در دوران اسارت دادند، اما هر چه قدر که از مناطق جبهه دور شدیم و به شهر «القرنه» آمدیم آن برخوردهای خوبشان تمام شد و شکنجهها را آغاز نمودند و تمام وعدههایی را که داده بودند فراموش کردند و بازجوییهای سختی را از ما داشتند.آزاده سرافزار میهن اظهار کرد: آزار آنها با توهین و شلاق بود. محل اقامتمان یک سالن بسیار کوچکی بود که در آن مکان تعداد ۳۰۰۰ نفر اسیر را گنجانده بودند و همه جوره مورد بی احترامی قرار گرفتیم، حتی در بغداد هم این شکنجهها را با شدت بیشتری ادامه دادند و به قدری در آنجا سختی کشیدیم که آرزو می کردیم این اسارت زودتر تمام شود.امینی درباره درصد جانبازی خود هم گفت: من دارای ۴۰ درصد جانبازی هستم که جراحتم از نواحی دست، پا و سر است و این مصدومیت ها منجر به رماتیسم عفونی و مفصلی شده است که تحت نظر پزشکان متخصص هستم.
وی به یاران اسیرش هم اشاره کرد و افزود: شخصیتهای بسیار زیادی در کنار من بودند که از جمله آنها می توانم به آقایان سرویها رئیس شورای شهر مشهد و فریمانی، اکرامی و پهلوان مقدم اشاره کنم که با هم در آن مکان ها اسیر شده بودیم.امینی در رابطه نحوه برقراری ارتباطش با خانواده در آن دوران گفت: مدت کوتاهی از زمان اسارتمان گذشته بود که خبرنگاران رادیو جهت تهیه گزارش و ضبط صدا به محل اسکانمان آمدند که در آنجا صدای من هم ضبط شد، در هنگام پخش خبر یکی از اقوام صدای من را شنید و این مورد را به خانواده ام اطلاع داد و آنها هم در تکرار خبر متوجه اسارت من شدند.وی افزود: نخستین ارتباطم با خانواده پس از یک سال از طریق نیروهای هلال احمر و به صورت نامه نگاری برقرار شد که این روش تنها راه برقراری ارتباط من با خانوادهام بود و هر دو ماه یک بار این کار توسط نیروهای صلیب سرخ انجام می شد تا که بتوانم با آنها ارتباط برقرار کنم.امینی درباره متن نامههای ارسالی و دریافتی هم خاطرنشان کرد: در آنجا فشار زیادی را می آوردند تا که متن نامهها سیاسی نباشد و فقط به ناچار و به صورت کذب می نوشتیم حالمان خوب است و از نحوه برخورد عراقی ها هم راضی هستیم تا که مورد شکنجه قرار نگیریم.وی تصریح کرد: حتی در پاسخ نامهها نیروهای هلال احمر به خانوادهام میگفتند که متنی را بنویسید که به دست اسرا برسد تا از ارسال آن جلوگیری به عمل نیاید، که خانوادهام هم اخبار رضایت بخشی را مینوشتند و به دستم می رسید، اما هر دو طرف از اصل موضوع آگاه بودیم و واقعیتها را میدانستیم و به ناچار مواردی خلاف آن را عنوان میکردیم.
امینی در رابطه روز آزادی و بازگشت به میهن هم اظهار کرد: در تاریخ ۲۸ مرداد سال ۱۳۶۹ آزاد شدیم و در همان روز به ایران آمدیم که مدت ۳ روز را در تهران مستقر بودیم و در تاریخ ۳۱ مرداد به مشهد آمدیم.
وی افزود: ما در ساعت ۲۴ این روز وارد فرودگاه شهید هاشمی نژاد شدیم که فرمانده وقت سپاه استان «شهید نورعلی شوشتری»، اعضای خانواده، اقوام و دوستان و جمعیت پرشور مردم در سالن انتظار حاضر بودند؛ اما به توصیه مسئولان سپاه ما را به مانند مردم عادی از فرودگاه خارج کردند تا که ازدحام به وجود آمده کنترل شود.آزاده سرافزار میهن تصریح کرد: صبح روز بعد اول شهریور ماه به پابوسی امام رضا (ع) رفتیم و پس از آن با ماشین پلیس به سمت منزلمان در منطقه سه راه کارخانه قند آبکوه آمدیم که از ورودی خیابان اصلی تا درب منزل جمعیت پرشوری حاضر شده بودند که من را روی دوش خودشان گذاشتند و به این صورت تا درب منزل همراهی ام کردند.امینی درباره فعالیتهای خود پس از ورود به میهن هم گفت: پس از آزادی مدت ۶ ماه استراحت کردم و بعد از آن جهت ادامه خدمت کاری ام به سپاه رفتم و تا سال ۱۳۸۳ در آنجا بودم که بازنشسته شدم، پس از بازنشستگی هم در شرکت سپاد استان مشغول به خدمت شدم که همچنان فعالیتم در آن مکان ادامه دارد.وی درباره نحوه برخورد مسئولان هم اظهار کرد: مشکلات زیادی را داشتم که عمده آنها بحث داروهای درمانی ام بود که پس از ۲۳ سال و با اصلاح قانون برطرف شد، در مجموع از برخورد مسئولان راضی هستم، زیرا طبق قانون عمل می کنند.امینی به مردم هم گفت: حرف من با مردم به خصوص جوانان این است که پیروزیهای به دست آمده با ریخته شدن خون رزمندگان و اسرا و خرابی خانهها و غیره بوده است و چیزی نبوده که به همین راحتی به وجود آمده باشد، پس در حفظ این ارزشهای ناب اسلامی کوشا باشید و آن را در اولویت کاری خود قرار دهید، که این موضوعات از فرمودههای گوهر بار حضرت امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری است.
بازدیدها: 1