استاد شهید علّامه مرتضی مطهّری – (۱)
بخشی از پیام امام عظیم الشّأن به مناسبت شهادت استاد مطهّری ؛
بسم الله الرحمن الرحیم
انا للَّه و انا الیه راجعون
اینجانب به اسلام و اولیای عظیم الشّأن آن و به ملّت اسلام و خصوص ملّت مبارز ایران ضایعه أسفانگیز شهید بزرگوار و متفکّر و فیلسوف و فقیه عالیمقام مرحوم آقای حاج شیخ مرتضی مطهّری – قدّس سرّه – را تسلیت و تبریک عرض میکنم. تسلیت در شهادت شخصیتی که عمر شریف و ارزنده خود را در راه اهداف مقدّس اسلام صرف کرد و با کجروی ها و انحرافات مبارزه سرسختانه کرد، تسلیت در شهادت مردی که در اسلام شناسی و فنون مختلفه اسلام و قرآن کریم کم نظیر بود. من فرزند بسیار عزیزی را از دست دادم و در سوگ او نشستم که از شخصیت هایی بود که حاصل عمرم محسوب میشد. در اسلام عزیز با شهادت این فرزند برومند و عالِم جاودان ثُلمهای وارد شد که هیچ چیز جایگزین آن نیست. و تبریک در داشتن این شخصیت های فداکار که در زندگی و پس از آن با جلوه خود نورافشانی کرده و میکنند. من در تربیت چنین فرزندانی که با شعاع فروزان خود مردگان را حیات میبخشند و به ظلمت ها نور میافشانند، به اسلام بزرگ، مربی انسان ها و به امّت اسلامی تبریک میگویم. من گرچه فرزند عزیزی را که پاره تنم بود از دست دادم لکن مفتخرم که چنین فرزندان فداکاری در اسلام وجود داشت و دارد. مطهّری که در طهارت روح و قوّت ایمان و قدرت بیان کم نظیر بود، رفت و به ملأ اعلی پیوست، لکن بدخواهان بدانند که با رفتن او شخصیت اسلامی و علمی و فلسفیاش نمیرود … .
دوازدهم اردیبهشت سالگرد شهادت استاد آیت الله شهید مرتضی مطهّری رضوان الله تعالی علیه است. شهیدی که امام راحل دربارۀ او فرمودند: همه ی آثارش قابل استفاده است. آنچه در ادامه آمده است سخنانی از مرحوم حجت الاسلام مروی درباره شهید مطهّری رحمه الله است.
شهید مطهّری ، آن گونه که من می شناسم
درباره شهید بزرگوار مرحوم علّامه شهید مطهّری اعلی الله مقامه الشریف، هم صحبت زیادشده و هم مقاله زیاد نوشته شده است. بخصوص شاگردان مبرز این بزرگوار خطوط سیمای معنوی و علمی این شهید را برای همه ما روشن کرده اند. من واقعا خودم را لایق نمی دانم که در جلسه سالگرد شهادت این بزرگوار سخن بگویم. اما اکنون که قرار شده است چند جمله دراین جلسه صحبت کنم، ناگزیر آن شهید بزرگوار را به گونه ای که خود به عنوان طلبه ای کوچک شناخته ام به صورت خیلی فشرده معرفی می کنم.
استعداد ذاتی شهید مطهّری
اوّلین خصیصه شهید مطهّری ، برخورداری از یک استعداد ذاتی فوق العاده بود و هرکسی به این مقام و این علم و آگاهی و معرفت نمی رسد.
گوهر پاک بباید که شود قابل فیض
ورنه هر سنگ و گِلی لؤلؤ و مرجان نشود
آری آن استعداد ذاتی که خدا به شهید مطهّری داد، در هرکسی، جز در اقلّ قلیلی از مردم، پیدا نمی شود و شهید عظیم الشأن مطهّری دارای این استعداد و لیاقت ذاتی بود.
معلمان و مربیان لایق
خصیصه دوم، وجود معلمان و مربیان لایق بود. ممکن است کسی دارای استعداد فوق العاده ای باشد، اما به معلم و مربی لایق دسترسی پیدا نکند و این استعدادها در وجود او بالقوه بماند و به فعلیت نرسد. مربی لایق همچون یک باغبان آگاه است که می تواند نهال برومندی را تربیت کند و در زمان آقای مطهّری اساتید، معلمان و مربیان لایقی بودند و ایشان توانست به آنها دسترسی پیدا کند.(۱)
شهید مطهّری توفیق این را می یابد که در محضر علّامه و فیلسوف بزرگ اسلام مرحوم طباطبایی اعلی الله مقامه الشریف حضور یابد؛ مفسّر بزرگی که وقتی تفسیر قرآن او به «الازهر» مصر رفت، الازهر در مقابل آن خضوع کرد و نتوانست با توجه به استحکام و قرصی استدلالات علّامه در المیزان نظرات تفسیری جدیدی ارائه کند.
پیدا کردن استاد بزرگواری همچون آیت الله میرزا علی آقای شیرازی و فیض بردن از محضر او و هم نفسی با او از موهبت هایی بود که نصیب شهید مطهّری شد. خیلی از طلاب در آن زمان میرزا علی آقای شیرازی را دیده بودند اما نمی توانستند بفهمند که او کیست، امّا مرحوم مطهّری ضمن شناخت این گوهر گرانبها در دامان تربیت این عالم اهل معنا رشد می کند.
درک محضر فقهی آیت الله العظمی آقای بروجردی یکی دیگر از مواهبی بود که نصیب شهید مطهّری شد. آیت الله بروجردی واقعا فقیه بزرگ و کم نظیری بود. درکتابی که آیت الله حاج آقا مجتبی عراقی(۲) تالیف کرد و دوسالی است که منتشر شده، درباره مراسم تدفین آیت الله بروجردی نوشته: وقتی که من جنازه آقای بروجردی را به خاک سپردم، ناگهان دیدم هنگام تلقین ملقن، وقتی که می گوید: «اسمع افهم یا فلان ابن فلان اذا سئلک الملکان المقرّبان عن ربک، عن نبیک، عن امامک…» صدایی غیر از صدای تلقین کننده به گوشم می رسد. خوب که دقت کردم فهمیدم صدای آیت الله بروجردی است و دارد عین تلقین ملقن را تکرار می کند. با خود گفتم: نکند همهمه ای است و این صدا از جای دیگر است؛ از مرحوم آیت الله آقا شیخ مهدی بروجردی که در بالای قبر ایستاده بود سؤال کردم، ایشان هم تأیید کرد که این صدا از درون قبر شنیده می شود. غرضم این است که مرحوم آیت الله علّامه شهید بزرگوار مطهّری مدّت ها از محضر این دانشمند و این مرد اهل معنا استفاده کرده است.
شهید مطهّری به امام نیز ملحق شد و دسترسی او به محضر امام بزرگوار خود از توفیقات خاصی است که نصیب هر کسی نمی شود.
به هرحال مرحوم آقای مطهّری علاوه بر استعداد شایان و باطن گیرنده و عجیب، اساتید بسیار خوبی هم داشت و توانست در محضر آنها روح تشنه خویش را سیراب کند.
جامعیت شهید مطهّری
خصیصه سوم، جامعیت شهید مطهّری بود. ممکن است عالمی اهل بیان و خطابه باشد، عالم دیگری قلم زیبا و شیوایی داشته باشد، عالم دیگری فیلسوف یا مفسّر یا فقیه و یا دانشمند اجتماعی باشد و مسائل اجتماعی را خوب درک کند، اما کمتر کسی را می توان یافت که در همه این رشته ها تبحّر داشته باشد. امّا مرحوم شهید بزرگوار مطهّری در همه این رشته ها تبحّر و جامعیت داشت.
من نمی خواهم مبالغه کنم ولی شهید مطهّری از بسیاری از کسانی که نامشان به اجتهاد و به فقه اصطلاحی (فقه جواهری) بر سر زبان هاست، قطعاً عالم تر و فقیه تر بود، امّا چون اهل ادّعا نبود، در این بُعد هم کسی او را نشناخت.
شهید مطهّری فقیه بزرگواری بود که می توانست احکام دین را از عمق دریای قرآن و روایات استخراج کند و استنباط و بازگو نماید. البتّه می دانید که فقه، هم معنای لغوی دارد و هم معنای اصطلاحی. اسلام را به معنی واقعی شناختن، یعنی توحید و نبوت و معاد و عدل و امامت را شناختن، فقه لغوی است که در این باب روایات بسیاری داریم. مثلاً در روایات مربوط به امام صادق علیه السّلام آمده است: لو اتیت بشابّ من شباب الشیعه لا یتفقه بالدین لادّبته (۳) یعنی اگر به جوانی از جوانان شیعه برخورد کنم که در مقام شناخت درست دین نباشد، او را تأدیب می کنم.
مرحوم آقای مطهّری غیر از تسلط بر فقه لغوی، فقیه به معنای اصطلاحی هم بود. قرآن مجید هم به عنوان یک واجب کفایی می فرماید: «وَ مَا کَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنفِرُواْ کَآفَّهً فَلَوْلاَ نَفَرَ مِن کُلِّ فِرْقَهٍ مِّنْهُمْ طَآئِفَهٌ لِّیَتَفَقَّهُواْ فِی الدِّینِ وَ لِیُنذِرُواْ قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُواْ إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ»
شهید مطهّری فیلسوفی بسیار عالی مقام بود(۴) و به معنای واقعی فیلسوف بود، نه فیلسوفی که فقط اهل اصطلاحات باشد؛ فیلسوفی که وقتی مبانی فلسفه را می گفت تحلیل می کرد و این تحلیل از عمق جانش مایه می گرفت نه اینکه اصطلاحات فلسفی را فقط در ذهن و مغزش جا داده باشد و بخواهد آنها را بازگو کند.
شهید مطهّری در عین حال مفسّر عظیمی هم بود. همان طور که می دانید یکی از مشکل ترین آیات قرآن آیه شریفه «هُدًى لِّلْمُتَّقِینَ» است. بحث این است که چطور قرآن با این همه کفاری که هدایت کرده است هدی للمتّقین است؟ اگر به تفاسیر دیگر نگاه کنیم و نظر تفسیری ایشان را هم ببینیم خواهیم دید که بهتر، زیباتر، گیراتر و دلنشین تر از تفسیر ایشان برای هدی للمتقین وجود ندارد(۵) و یا تفسیر آیه شریفه «وَ وَجَدَکَ ضَالًّا فَهَدَى» را که شهید مطهّری بیان کرده با دیگر تفاسیر مقایسه کنید خواهید دانست که چه تفسیر زیبایی از این آیه مشکل قرآن به یادگار گذاشته است؛
مفسّرین درباره این آیه خیلی بحث کرده اند که مقصود چیست؟ برخی از اشخاص تا صحبت از ضلالت و هدایت می شود خیال می کنند ضلالت ازنظر قرآن منحصر است به بت پرستی و تصوّر می کنند که العیاذ بالله پیامبر اکرم بت پرست بوده و خدا او را هدایت کرده است. به شهادت تاریخ قطعاً این گونه نبوده است، بلکه ضلالت و هدایت ازنظر قرآن مراتب و درجاتی دارد. یکی از هدایت ها هدایت عقل است، یعنی خدا به هر انسانی که عقل داده است او را از ضلالت نجات داده. خود پیغمبراکرم هم یک سلسله از هدایت ها را قبل از آنکه وحی به طور رسمی بر ایشان نازل شود به حکم عقل وافر خدادادی خویش دریافت می کرد. گذشته از این، هدایت های دیگری در دوره قبل از بعثت شامل حال پیغمبر می شد که به صورت نیروی مرموزی همراه پیامبر بود و خود پیامبر آنها را نقل کرده است. بنابراین هدایت آن نیروی مرموز یا هدایت فرشته یک درجه از هدایت عقل بالاتر است و هدایتی هم که پیامبراکرم از طریق وحی به وسیله جبرئیل می شد، یک درجه بالاتر. خدا می خواهد به پیغمبر بگوید: ما به تو عقل دادیم وگرنه گمراه بودی، با آن نیروی مرموزی که همراه تو همیشه داشتیم تو را هدایت کردیم و اگر این نیرو به همراه تو نبود، این درجه از هدایت را نداشتی و گمراه بودی، و از همه بالاتر اگر هدایت وحی ما نبود تو نه کتاب می دانستی چیست و نه ایمان را می شناختی. بنابراین آن چیزی که حتی برای شخصیت های معنوی هدایت است برای امام و پیغمبر ضلالت است. هدایت و ضلالت مانند روشنایی و تاریکی است. همان گونه که روشنایی و تاریکی امری نسبی است هدایت و ضلالت هم نسبی است.)
شهید مطهّری در تفسیر و در فقه جامعیت داشت و اهل بیان بود. قرآن می فرماید: «الرَّحْمَنُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ خَلَقَ الْإِنسَانَ عَلَّمَهُ الْبَیَانَ» مهم ترین ویژگی که قرآن برای انسان بیان می کند علّمه البیان است. آقای مطهّری انصافا اهل بیان بود، در عین اینکه اهل قلم هم بود. قرآن می فرماید: «ن وَالْقَلَمِ وَمَا یَسْطُرُونَ» قلم شیوا و زیبا و رسا و روان این مرد، مشکل ترین مطالب را در ساده ترین عبارات بیان می کرد، به گونه ای که عامی ترین انسان ها و همچنین عالم ترین انسان ها می توانستند به سهم خود از آنها به نحو مطلوب بهره ببرند. این گونه نیست که فردی که در سطح علمی بالایی نباشد بگوید من جزوه ایشان را خواندم و نتوانستم از آن استفاده کنم و یا عالمی بگوید آثار ایشان در سطح پایین است و به درد من نمی خورد.
امام بزرگوار رحمه الله که هم مرجع تقلید است و هم اهل فلسفه و عرفان، آثار شهید مطهّری را بدون استثناء تایید کرده است و نگفته است که بعضی از آنها خوب است و بعضی خوب نیست، بلکه بر همه آثار آن شهید والامقام مهر تایید زده است.
شهید مطهّری، عالمی آگاه به زمان
یکی از ویژگی های مهم دیگری که باید به آن اشاره کرد، عالم به زمان بودن شهید مطهّری بود. حضرت علی علیه السّلام می فرمایند: العالم بزمانه لا تهجم علیه اللوابس. علم به زمان و شناخت روح زمان غیر از علم فقه و اصول و فلسفه و چیزهای دیگر است. فردی ممکن است همه اینها را داشته باشد، اما علم به زمان نداشته باشد. آقای مطهّری عالم به زمان بود، به تعبیر دیگر روح مسیطر بر تمام جریانات، به خصوص جریانات فرهنگی جوامع و بالاخص جامعه خودمان بود. به خدا قسم اگر آقای مطهّری نبود خیلی از گروه های منحرف شناخته نمی شدند زیرا آقای مطهّری آنها را به ما معرّفی کرد و حنایشان بی رنگ شد.
یکی از این گروه های خطرناک «فرقان» بود. همه می دانید رهبر این گروه طلبه ای گوژپشت در مدرسه حجتیه بود که من او را دیده بودم. او با شیطنت، عدّه ای از جوان ها را فریب داد و با تاسیس گروه فرقان و نوشتن تفسیرهای انحرافی بر قرآن فعّالیت های مخرّب خود را شروع کرد (۶). به یاد دارم که در همان ایام خدمت شهید مطهّری رفتم و گفتم: من در مسجد قبا درباره سیره ائمّه بحث می کنم، می خواهم این بحث را ادامه ندهم و بحث گروه های منحرف از جمله «فرقان» را شروع کنم، نظر شما چیست؟ فرمود: نه، این کار را نکن چون ناخواسته موجب مطرح شدن و بزرگ شدن این گروهک ها می شود. شما همان بحث سیره را ادامه بده امّا در خلال آن می توانی به انحراف این گروهک ها هم اشاره کنی.
مرحوم آقای مطهّری اوّلین کسی بود که اصطلاح کوبنده «ماتریالیسم منافق» را درباره این گروهک ها به کار برد و قبل از ایشان هیچ کدام از شخصیت ها چنین کاری نکرده بودند. شهید مطهّری معتقد بود که آنها ماتریالیست اند و خدا را قبول ندارند امّا چون جامعه ایران خدا را قبول دارد، ناگزیرند در مقابل جامعه لفظ خدا را به کار ببرند وگرنه در حقیقت ماتریالیست اند و خدا را در عمق جانشان باور ندارند.
در بعضی جزوه های تفسیری گروهک فرقان چیزهای عجیب و مضحکی نوشته شده. مثلا در تفسیر آیه شریفه «و ارسل علیهم طیراً ابابیل» که از آیات سوره فیل است و مفسّرین تفسیرهای مختلفی دارند اینها نوشته اند: «طیراً ابابیل» اصلا پرنده نیستند که با منقار خود سنگریزه بگیرند و بر سر لشکر ابرهه بریزند و مرد و مرکب را «فجعلهم کعصف مأکول»، کنند بلکه آنان چریک های سرزمین مکّه بودند و در این سرزمین کوهستانی جنگ های پارتیزانی را آموخته بودند و هنگامی که لشکر ابرهه آمد، یکمرتبه مانند پرنده بر سر آنان ریختند و مرد و مرکب را بیچاره کردند.»
اگر به آنها می گفتی کدام مورّخ این حرف ها را زده؟ می گفتند لازم نیست مورّخی این حرف ها را زده باشد، خودمان می گوییم. وقتی آنان مطالب تاریخی را که مستند است جعل می کنند تکلیف مطالب دیگر روشن است.
آری آقای مطهّری با این کلمه «ماتریالیسم منافق» پرده از چهره منافقانه این گروه ها برداشت و چهره آنان را که دم از خدا و نماز و قرآن و پیغمبر می زدند از زیر نقاب بیرون آورد و بی جهت نبود که گروهک منحرف و منافق فرقان، آقای مطهّری را از ما گرفت زیرا می دانست که اگر این مغز متفکّر در جامعه باشد نورافشانی می کند و دانشگاه و حوزه را رشد می دهد.
آسیب گروهک فرقان از شهید مطهّری
بنده قاتل شهید مطهّری را ندیدم، اما ضارب رهبر بزرگوار انقلابمان را که در مسجد ابوذر مواد منفجره در ضبط صوت تعبیه کرده بود و باعث شد دست راست ایشان از کار بیفتد در سلول ملاقات کردم و به او گفتم: «شما که در دوره طاغوت اسلحه به دست نمی گرفتید و ایادی استکبار جهانی و عوامل انحراف فکری جامعه را از بین نمی بردید، چگونه حالا که انقلاب پیروز شده، دست به اسلحه برده اید و مثل شهید مطهّری را از بین می برید و یا آقای خامنه ای را هدف قرار می دهید؟» او در پاسخ سؤالم گفت: «مبارزه با آمریکا کار آسانی بود، اما مبارزه با روحانیت و با علمای دین خیلی مشکل است و نمی شود بین آنها و مردم با هیچ بیان و قلمی فاصله انداخت، پس ناچاریم دست به اسلحه ببریم و آنها را از سر راه برداریم تا بتوانیم تفکّرات خودمان را در جامعه پیاده کنیم. خطر برای جامعه ما آمریکا که به راحتی از سر راه کنار می رود نیست، بلکه خطر اصلی علمایی هستند که اهل قلمند و اگر دست به قلم ببرند ما دیگر هیچ کاری نمی توانیم بکنیم.» خود او اعتراف کرد: «اگر گروه فرقان مغز آقای مطهّری را هدف قرارداد از این جهت بود که از این مغز خیلی آسیب دیده بود.»
بنده یک روز (قبل از انقلاب) در همین مسجد، بالای منبر به این گروهک های منحرف حمله کردم. وقتی که مجلس تمام شد و می رفتم، جوانی را که عینک دودی زده بود و جلوی در ورودی مسجد ایستاده بود ملاقات کردم، او به من گفت: «من می دانم این حرف هایی را که می زنید چه کسی به شما گفته و از کجا سرچشمه گرفته، به هر حال اگر یک بار دیگر بالای منبر به ما حمله کنی مغزت را هدف قرار می دهیم.»
این گروهک های منحرف حتّی تحمّل نمی کردند که طلبه ای بالای منبر این حرف ها را بازگو کند، و با وجود این که من اسمی از شهید مطهّری نبرده بودم، می دانستند این حرف ها از مغز آقای مطهّری ترواش کرده است.
همان طور که گفتم آقای مطهّری با قلمرو وسیعی که قلم و بیانش داشت مسأله «ماتریالیسم منافق» را مطرح کرد و خطر این گروهک های منحرف را گوشزد نمود و اگر شهید مطهّری این افشاگری را نکرده بود معلوم نبود امروز گروه فرقان و امثال آن در دانشگاه ها چه می کردند.
… ادامه دارد.
پی نوشت:
۱- اگر بگوییم که شهید مطهّری به آسانی به این بزرگواران دسترسی پیدا کرد، شاید تعبیر درستی نباشد.
۲- ایشان از طرف آیت الله بروجردی مسئول مسجد اعظم قم بود.
۳- خدا رحمت کند شهید بزرگوار مرحوم سعیدی را، این روایت تکیه کلامش بود و هنگام خطابه آن را زیاد می خواند.
۴- به دانشجویان، جلد پنجم مجموعه آثار شهید مطهری را که حاوی مطالب فلسفی است معرفی کردم و به آنها گفتم که دیگر بهتر از این منبعی پیدا نمی کنید.
۵- در کتاب آشنایی با قرآن ۲ که از سلسله آثار تفسیری استاد شهید مرتضی مطهری است، در صفحات ۶۱ تا ۶۳ در تفسیر آیه «هدی للمتقین» آمده است: «…چه کسانی را این کتاب هدایت می کند؟ آیا همه را؟ یعنی پس از آمدن قرآن، دیگر گمراهی باقی نمی ماند و همه به طور جبر هدایت می شوند؟ خیر، نه تنها همه را هدایت نمی کند، بلکه عده ای به وسیله آن گمراه خواهند شد، چنانکه در آیه ۲۶ همین سوره می خوانیم: یضل به کثیراً و یهدی به کثیراً خدا به وسیله قرآن گروه زیادی را هدایت و گروه زیادی را گمراه خواهد نمود. ولی البته «و ما یضل به الا الفاسقین» خدا گمراه نمی کند به وسیله قرآن مگر فاسقها را فاسقها یعنی خارج شده های از مسیر فطرت انسانی.
… مراد از کلمه متقین (پاکان) در اینجا همانهایی هستند که به فطرت پاک اولیه باقی مانده اند. اجمالا نظر قرآن بر آن است که هر انسانی پاک و پاکیزه به دنیا می آید یعنی مجهز به یک تقوای ذاتی است ولی ممکن است که به تدریج در اثر آلودگیهای محیط از مسیر فطرت خارج شده تا آنجا که به کلی مسخ گردد.
قرآن در اینجا می فرماید اگر کسی به فطرت اولیه باقی باشد این کتاب او را به سرمنزل مقصود راهنمایی می کند و تمام استعدادها و کمالهایی را که به صورت بالقوه در او وجود دارد به فعلیت می رساند.[
۶- چند جزوه از تفسیرهای این گروه گمراه را که شهید مطهّری در اختیارم گذاشته بود هنوز نگه داشته ام.
پرتال فرهنگی راسخون به نقل از کیهان
پایگاه اطّلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام
بازدیدها: 366