السلام علیک یا زین العابدین یا سجاد
یا دعا یا روضه میخواندی میان بسترت
چکمهها اما تو را زود از صدا انداختند
وایِ من دیدند بیماری، برای التیام
چند دفعه پیکرت را زیر پا انداختند
با همان غلهای جامع با همان زنجیرها
از روی ناقه تو را هم بی هوا انداختند
آن همه زنجیر دورِ گردن تو کم نبود
بینِشان شلاقها بدجور جا انداختند
باید از احوال موی خواهرت فهمید که..
وای بر عمامهات آتش چرا انداختند
لب گزیدی هر قدر، دادت درآمد عاقبت
پیش چشمت از سرِ نی بچه را انداختند
کاش نانی بود آنجا ،بیشتر تا بشکنی
از همان ته ماندهها پیش شما انداختند
دست بسته پای بسته پیش چشمِ خیس تو
دختران را بین مُشتی بیحیا انداختند
خولی و زجر و سنان تا بیشتر زجرت دهند
هر کجا رفتی به زیرت بوریا انداختند
#حسن_لطفی
********
خطبهای خواندی جهان فهمید اسلام تو را
ظلم شد بیچاره وقتی دید ایام تو را
پیش چشم شام گفتی یا علی و خاک شد
بعد از آن هرگز فراموشش نشد نام تو را
زینب از یک سو تو از یک سو دو تیغ ذوالفقار
شام ویران شد همینکه دید هنگام تو را
خواست نامت محو سازد شام، عالمگیر شد
کرد حیرت دید وقتی که سرانجام تو را
انتهای کربلا شد ابتدای کارِ تو
هیچ طوفانی ندیده چشم آرام تو را
هم مناجاتت پیام و هم مصیبت خوانیات
میبَرد هر روضهخوان امروز پیغام تو را
ارث ما زنجیرزنها زخم زنجیرِ تو است
شیعه دارد تا قیامت داغ احرام تو را
در خرابه پاسبانی میکنی جایِ عمو
میشمارد خواهرت تا صبح هر گامِ تو را
هر شبِ جمعه حرم تا صبح گریان تو است
میکند تکرار زهرا «وای از شام» تو را
کاش میشد تا کسی گوید که پیشت لااقل
بر سر نیزه نگردانند ارحام تو را
#حسن_لطفی
*********
میشینه پا میشه گریه میکنه
یه جا تنها میشه گریه میکنه
به یاد شلوغی تو قتلگاه
هر جا دعوا میشه گریه میکنه
باباشو غریب گیر آوُرده بودن
گلوشو با خنجر آزرده بودن
کار دفن بدنش آسون نبود
نانجیبا سرشو بُرده بودن
کفنی واسه تن بابا نداشت
حتی همراه خودش عبا نداشت
دلش اصلا نمی خواس اینجوری شه
چاره ای به غیر بوریا نداشت
وقتی یاد اون دقایق میکنه
حق داره گریه ی هق هق میکنه
صحنه هایی رو که آقامون دیده
عاشق از شنیدنش دق میکنه
کوفه خراب و یادش نمیره
زحمت حجاب و یادش نمیره
اگرم چیزی فراموشش بشه
مجلس شراب و یادش نمیره
آرزوش بود که دلی بیتاب نشه
دست عمه اسیر طناب نشه
توی مجلس یزید دعا میکرد
حرمله روبرو با رباب نشه
بغضشو توی گلو فرو میکرد
با یزید خیلی بگو مگو میکرد
تو وجود خواهرش ترس و که دید
مرگشو از خدا آرزو میکرد
#علی_ذوالقدر
********
اگر تب را از او در کربلا تقدیر برمی داشت
همانند علیِّ اکبر او شمشیر بر میداشت
سپس در هیبت حیدر به قصد رزم در میدان
قدم ها رابه سمت گرگ ها چون شیر برمیداشت
هراسان بوده از اعجاز او فرعون سُفیانی
والاّ از ید بیضای او زنجیر بر میداشت
ستون لانهی ابلیس ویران شد زمانی که
کلام او نقاب از چهرهی تزویر بر میداشت
زمین از حجت پروردگار خویش که خالی نمیماند
اگر نه درد را از جسم او تقدیر بر میداشت
#عباس_گودرزی
********
زمین کربلا تب دارد آیا، یا تو تب داری؟
دل زینب فدایت پا برون از خیمه نگذاری
بخوان در نیمهشبهایم «الهی لا تؤدّبنی»
بگو صد بار دیگر «ربِّ خلِّصنا من النارِ»
غل و زنجیر بر گردن چهل منزل بیا با من
که فردا باز فردا یوسف تنهای بازاری
تو تبدار اباالفضلی که سقا بود و عطشان بود
تو بیمار حسینی؛ راست میگویند بیماری
تو را هر روز عاشوراست… یا سبوحُ یا قدّوس
ملائک بر سر سجادهات جمعند بسیاری…
#مهدی_جهاندار
********
روضه دارد در دل محراب،زین العابدین
نیمه های شب ندارد تاب،زین العابدین
هر محرم سفره داریمیکند در منزلش
مجلسی دارد چه با آداب،زین العابدین
می کند اطعام ایتام و مساکین نیمه شب
مثل حیدر شب ندارد خواب،زین العابدین
اشک می ریزد کنار سفره ی افطاری اش
تا که می خواهد بنوشد آب،زین العابدین
در غم اصغر که با خون خودش سیراب شد
می شود با اشک خود سیراب،زین العابدین
در عزای خواهری با پای پر از آبله
هست قلبش دائماََ بی تاب،زین العابدین
آب آیا می دهی قربانی ات را قبل ذبح؟
پرسشی که دارد از قصاب،زین العابدین
اشک می ریزد برای غربت شیب الخضیب
وقت سجده در دل محراب،زین العابدین
#عباس_گودرزی
*******
روضه خوانی سیدحسن نصرالله برای سیدالشهداء علیه السلام
بازدیدها: 0