اصلاح طلبان و پروژه ساخت امام جدید
دکتر یدالله جوانی
مقدمه
شناخت گفتمان هر جریان سیاسی فعال در کشور، برای کسانی که میخواهند از انقلاب اسلامی و آرمان های الهی حضرت امام خمینی (ره) پاسداری نموده، و در مسیر تمدن سازی اسلامی و ایجاد زمینههای ظهور حضرت مهدی (عج) حرکت کنند، یک ضرورت قطعی است. داشتن شناخت، بصیرت و آگاهی از افکار، اندیشهها، آرمانها، و اهداف یک جریان فکری سیاسی فعال و مدعی در جامعه اسلامی و انقلابی امروز یک ضرورت است؛ چرا که حضرت علی (ع) فرمودند: … «و لایحمل هذا العلم الا اهل البصر و الصبر» شناخت درست از نادرست و راه از بی راهه، به معیار و ملاک نیاز دارد و در جریان شناسی سیاسی انقلاب اسلامی، گفتمان و خط امام (ره) معیار و شاخص اصلی برای شخص است.
یکی از جریانهای با سابقه و فعال در عرصه سیاسی کشور، جریان اصلاحات است به دنبال تحولات سیاسی کشور از مقطع انتخابات هفتمین دوره ریاست جمهوری در دوم خرداد سال 1376 ، جبههای از سوی احزاب، سازمان ها و گروههای سیاسی فعال در انتخابات و حامی کاندیدای پیروز در این انتخابات، جبهه ای با عنوان «جبهه دوم خرداد» تشکیل دادند و این جبهه در ادامه با تغییر عنوان به «جبهه اصلاحات» جریانی را تحت عنوان «جریان اصلاحطلب» و یا «جبهه اصلاح طلبان» پدید آورد.
بر اساس آنچه آمده شناخت از نسبت گفتمان اصلاح طلبان با گفتمان و خط امام (ره) یک ضرورت است. حزب منحله مشارکت یا حزب پدرسالار دوران موسوم به اصلاحات از سال 1376 تا 1384، نقش مهمی در شکل دهی و پدید آوردن گفتمان اصلاحات داشت. آقای محمدرضا خاتمی دبیر کل پیشین این حزب، به تازگی در گفت و گویی با پایگاه اطلاع رسانی جماران وابسته به موسسه تنظیم و نشر آثار حضرت امام خمینی (ره) نسبت اصلاحطلبان و حضرت امام (ره) را اینچنین توصیف میکند: «اصلاح طلبان بارها و بارها گفتهاند که اساس کار آنان، اندیشههای امام است و اگر ما می گوییم اصلاحات، یعنی در مقابل انحرافهایی که در نظام از اندیشه اصلی که اندیشه امام خمینی است پدید آمده است.»
وی در همین راستا و برای توضیح بیشتر رابطه و نسبت اصلاحات با حضرت امام خمینی (ره) ، در این مصاحبه با تاکید بر اینکه من همه چیزم از امام است می گوید: «بعد از آنکه جریان اصلاحات روی کار آمد، تمام بحثها این بود که اندیشههای اساسی امام را عملی کنیم، یعنی اصلاح طلبان فکر میکنند که اندیشههای امام، مظلوم و غریب واقع شده است، باید تلاش کنند این اندیشهها را دوباره زنده کنند و منطق ایشان را روی کار بیاورند.»
سوال این است که این ادعای دبیر کل پیشین حزب منحله مشارکت، با واقعیت مطابق دارد؟ نگارنده بر این اعتقاد است که این ادعا، با واقعیت نه تنها منطبق نیست، بلکه اصلاح طلبان دارای تقابل گفتمانی با حضرت امام (ره) هستند و لکن به دلیل جایگاه مستحکم امام در جامعه ایرانی، اکنون بر خلاف مواضع صریح و اعلامی پیشین، نقاب بر چهرهزده و با چنین ادعایی، به دنبال تحریف امام و ساخت یک امام جدید بر اساس آراء و اندیشههای خود میباشند. اصلاح طلبان به دنبال آنند تا با ساخت امام جدید از طریق تفسیر و تأویل امام با قرائت اصلاح طلبانه، راه خود را که راهی غیر از خط امام است، با نام و تابلوی امام به پیش ببرند، در این نوشتار به اجمال این موضوع بررسی میشود.
اصلاح طلبان و امام در دوره اصلاحات:
اصلاح طلبان در دوره اصلاحات با امام (ره) چگونه برخورد کردند؟ آقای محمدرضا خاتمی در مصاحبه مورد اشاره می گوید، اساس کار اصلاح طلبان اندیشههای امام است و اصلاحات در مقابل انحرافها از اندیشه امام است. وی می گوید ، تمام بحث اصلاح طلبان، زنده کردن اندیشههای امام و نجات امام از غربت و مظلومیت است. اگر بخواهیم به صدق و یا کذب این ادعا دست یابیم ، کافی است تا مروری بر مواضع گفتاری و رفتاری اصلاح طلبان در دوران حضورشان در قدرت، در دوره اصلاحات داشته باشیم بدیهی است که از نشانههای صدق این ادعا، میتواند اهتمام اصلاح طلبان در تبیین ، تبلیغ، ترویج و دفاع از گفتمان انقلاب اسلامی ، بنیانهای فکری و اندیشههای حضرت امام در آن دوران باشد. دورانی که اصلاح طلبان دولت هفتم و هشتم ، مجلس ششم و شوراهای اسلامی شهر و روستا دور اول را در کنترل داشتند و از این رهگذر، از امکانات فراوانی و از جمله دهها روزنامه، خبرگزاری، مجله و صدها تریبون را برای ترویج گفتمان امام برخوردار بودند. آیا اصلاح طلبان در آن دوران، به تبیین، تبلیغ، ترویج و دفاع از گفتمان امام اهتمام داشتند؟ کلید واژهها و گزارههای اصلی گفتمان امام چیست و آیا جریان اصلاحات برای این کلید واژهها و گزاره تاکید داشتند یا خیر؟ حکومت دینی، اسلام ناب محمدی(ص) ، ولایت مطلقه فقیه، عدالت، معنویت ، استکبار ستیزی، دفاع از مستضعفان جهان، تلاش برای گسترش اسلام در جهان و تشکیل امت اسلامی، پی ریزی تمدن اسلامی، شهادت و جهاد در راه خدا، مبارزه با رژیم صهیونیستی و رهایی قدس شریف، مبارزه تحجر و اسلام آمریکایی و ایستادگی در برابر زیادهخواهیهای آمریکا با تاکید بر افزایش قدرت بازدارندگی نظامی نمونههایی از کلید واژههای گفتمان و خط فکری سیاسی حضرت امام (ره) است.
بهترین راه برای قضاوت در خصوص نسبت و رابطه اصلاح طلبان با حضرت امام (ره) ، بررسی رویکردهای این جریان در نشریات خود، نسبت به گزارهها و کلید واژه های مذکور است. بهترین راه در این امر، بررسی این نکته است که اصلاح طبان در آن دوران، افکار و اندیشهها و دیدگاههای چه افرادی را تبلیغ و ترویج میکردند و افکار و اندیشههای این افراد با خط امام چه نسبتی دارد؟
نظریه پردازان در جبهه اصلاحات:
از طریق بررسی و تحلیل مکتوبات اصلاح طلبان در سال 76 تا 84، هم میتوان نظریه پردازان و نیروهای فکری جریان اصلاحات را شناخت، و هم میتوان به بنیانهای فکری و جهت گیری های سیاسی و مواضع این جریان در حوزههای اساسی سیاسی دست یافت. منابع این شناخت نیز بسیار است. ماهنامههایی چون آفتاب، کیان، آهنگر، گزارش و هفته نامه هایی چون: ایران فردا ، عصر ما، پیام هاجر، تهران مصور، مبین و روزنامههای زنجیرهای چون، جامعه، توس، نشاط، عصر آزادگان ، نوروز، صبح امروز، شرق، خرداد، آیندگان، اعتماد ملی و ایران ، منابعی برای مطالعه و دست یابی به نیروهای فکری و جهت گیری های اصلاح طلبان میباشد.
با استناد به این منابع میتوان گفت نظریهپردازان و نیروهای فکری اصلاح طلبان عبارتند از: 1- عبدالکریم سروش، 2- محمد مجتهد شبستری،3- حسین بشریه، 4- مصطفی ملکیان، 5- سید حسین نصر، 6- سعید حجاریان، 7- حاتم قادری، 8- حمیدرضا جلایی پور، 9- محسن کدیور، 10- سید هاشم آغاجری، 11- محمدتقی فاضل میبدی، 12- عزت الله سحابی، 13- رامین جهانبلگو و ..
بررسی ها نشان میدهد نشریات دوم خرداد و به عبارت دیگر رسانههای جبهه اصلاحات، با تمام توان مبلغ و مروج افکار ، اندیشهها و بازتاب دهنده نقطه نظرات افراد مذکور بودند. سوال این است که این افراد به لحاظ فکری و مواضع سیاسی ، چه نسبتی با حضرت امام دارند؟ برای دریافت پاسخ، مروری بر برخی از مندرجات در نشریات اصلاح طلبان در باب گزارههای اساسی گفتمان امام چون حکومت دینی، رابطه دین و سیاست، ولایت مطلقه فقیه کفایت میکند.
نمونههایی از مواضع اصلاح طلبان نسبت به خط امام:
اصلاح طلبان پس از به قدرت رسیدن از دوم خرداد 1376 ، رویکرد عبور از امام و به تاریخ سپردن آن عزیز سفر کرده را اتخاذ کرده و بر اساس این رویکرد، مجموعهای از اقدامات را انجام دادند. اتخاذ چنین رویکردی مبتنی بر این تحلیل بود که ذائقه جامعه تغییر کرده و مردم از راه و رسم امام برگشتهاند مستندات زیر دلیل قاطع بر این تحلیل و اقدامات است:
1- روزنامه صبح امروز به مدیر مسئولی حجاریان مشاور و رییس جمهور اصلاحات و عضو مرکزی جبهه مشارکت در سر مقاله 7/2/78 مینویسد: «علت اصلی برگشت از دیدگاههای حضرت امام (ره) این بود که اصلاً مردم و جوانان این روش را نمیپذیرفتند. ثانیاً امام طرفدار جامعه تک صدایی و تک خبری بود که با مواضع بعدی گروههای خط امام تطابق نداشت. ثالثاً ایدههای امام فقط برای ایجاد انقلاب مفید بود و از آن ایدهها برای استمرار جمهوری اسلامی نمیشود استفاده کرد.»
2-هفته نامه پیام هاجر 28/7/78 ، در مطلبی میآورد: «حکومت دینی، تفکری غلط است و بر همین اساس دین و سیاست از یکدیگر جدا میباشد.»
3- روزنامه شرق ارگان حزب مشارکت در تاریخ 1/6/84 به نقل از مهدی حائری یزدی آورده است: «تعجب و اسفناک این است که، با این که قرآن کریم در صراحت این که امور دنیایی و حوادث روز مره مردم، که سیاستمداری و آیین کشورداری از جمله آنهاست، کلاً به عهده مردم است، مع الوصف مفسرین به آسانی از معنای بلند پایه آیه «و امرهم شوری بینهم» گذشته و نا دیده انگاشتهاند. آیه میگوید امور مردم میباید از طریق مشاورت و رایزنی خود آنها با یکدیگر حل و فصل شود نه از طریق وحی و رسالت.»
4- سروش که معتقد است در نظر روشنفکری دینی، مهمترین خدمتی که دین می کند به اخلاق است و نه به سیاست و تجارت و معرفت ، در منزل آقای عبدالله نوری سخنان قابل توجهی را در جمع تعدادی از چهرههای اصلاح طلب بیان میدارد، به گزارش خبرگزاری ایلنا در تاریخ جمعه 5 آبان 1385، سروش در منزل عبدالله نوری و با حضور ابراهیم یزدی از نهضت آزادی ، موسوی لاری از مجمع روحانیون مبارز، جواد اطاعت از حزب اعتماد ملی، سعید حجاریان، هادی خانیکی، حمیدرضا جلایی پور، سعید شریعتی و ارغندپور از حزب مشارکت ، حسن یوسفی اشکوری، محسن کدیور و جمعی دیگر از اصلاح طلبان می گوید: «جدایی تعلق روشنفکری دینی از روحانیت سنتی با اهمیت است. سقف معیشت روشنفکری دینی بر ستون شریعت تکیه ندارد ولی روحانیون از راه دین ارتزاق میکنند. از اجتهاد در فروع باید گذشت تا به اجتهاد در اصول برسیم و برای این کار باید پنجرههای دین را باز بگذاریم. خرد ورزی یکی از عناصر مهم روشنفکری دینی است. روشنفکری دینی باید راههای تازهای بگشایند، آنها تا کی میخواهند از سکولاریسم فاصله بگیرند و از کنار آن بگذرند؟ کی میخواهند تکلیف لیبرالیسم را برای خود روشن کنند؟ هنوز برخی روشنفکران ما میترسند که به آنها بگویند لیبرال یا سکولار، این تعابیر برای عقب نشاندن من و شماست، بگذارید چند یاوه گو به شما بگویند لیبرال یا سکولار، شما کار خود را بکنید.
من بسيار خوشحال شدم كه عدهاي از حزب كارگزاران گفته بودند: ما ليبرال هستيم (اشاره به سخنان حسين مرعشي سخنگوي كارگزاران)، بالاخره شترسواري دولا دولا نميشود.»
5- به نقل از خبرنامه ويژه دادگستري استان تهران (شماره 2، سال 1381، صفحه 8)، سعيد حجاريان ميگويد: «ما افرادي مسلمان و فرزندان انقلاب هستيم و به اينجا رسيدهايم كه بايد سكولار باشيم و اين را نيز از انقلاب به دست آوردهايم. مفهوم توسعه سياسي، دمكراتيزاسيون است و الگوي ما، حقوق بشر است.»
6- روزنامه عصر آزادگان در تاريخ 15/1/79 در مطلبي به قلم اشكوري آورده است: «من خواهان جدايي دين از دولت و خواهان ريشهكن كردن نظام ولايت فقيه هستم.»
7- روزنامه صبح امروز طي مطلبي به قلم محسن كديور در تاريخ 14/10/1377 مينويسد: «فقيه به انتخاب مردم، مشروعيت پيدا ميكند و پس از انتخاب هم وكيل مردم است نه ولي مردم.»
8- ماهنامه كيان به نقل از عبدالكريم سروش در شماره 45 بهمن 1377 آورده است: «ولايت منحصر در شخص نبياكرم است و با رفتن او نيز ولايت خاتمه مييابد.»
9- روزنامه خرداد با مدير مسئولي عبدالله نوري در تاريخ 12/7/1377 مينويسد: «حكومت ولايي همان ديكتاتوري صالحان و حاكميت استبداد و اما با رنگ و لعاب شرعي است.»
10- ماهنامه آفتاب شماره 34 فروردين و ارديبهشت 1383 مينويسد: «هيچ جامعه مدرني بدون جدايي دين از حكومت نتوانسته است به طور واقعي شكل بگيرد. خواست جامعه ما براي مدرن شدن با سد يك حكومت مذهبي روبرو شد. سالهاست كه پروسه جدايي دين و رهايي از قيموميتهاي ايدئولوژيك شروع شده و بايد خود را از قيد تعصبات نجات داد.»
11- روزنامه شرق به قلم نرگس محمدي در تاريخ 19/1/1383، هدف و راه اصلاحطلبان را اينگونه ترسيم ميكند: «اكنون پس از 25 سال، اصلاحطلبان راه خروج از مشكلات را در خروج دين از صحنه حكومت و سياست يافتهاند، زيرا دخالتهاي دين در امر حكومت عملاً موجب انزواي دين در جامعه و هدايت آن به سوي سكولاريسم است كه دمكراسي ميتواند در آن پرورانده شود.»
12- كنفرانس برلين و آنچه در اين كنفرانس و حواشي آن مطرح گرديد، از اسناد غيرقابل انكاري است كه تقابل گفتماني اصلاحطلبان با حضرت امام خميني(ره) را آشكار ميسازد.
در اين كنفرانس كه به ميزباني حزب صهيونيستي سبزهاي آلمان برگزار گرديد و تمامي جريانهاي ضدانقلابي در آن شركت داشتند، كارواني از ايران به نمايندگي از سوي اصلاحطلبان ايراني نيز شركت نمود. جلاييپور، عليرضا علويتبار، اكبر گنجي، جميله كديور، يوسفي اشكوري، محمود دولتآبادي، شهلا شركت، مهرانگيز كار از جمله افرادي هستند كه در اين كنفرانس حضور مييابند. اين كنفرانس و صحبتهاي مطروحه در آن از سوي افرادي به عنوان چهرههاي اصلاحطلب ايراني، بازتاب گستردهاي در رسانههاي جهان پيدا كرد. مصاحبه اكبر گنجي با مجله تاكسي اشپيگل آلمان، در بردارنده صريحترين پيام از سوي اصلاحطلبان به غرب بود. اكبر گنجي كه در آن زمان از عناصر خطشكن اصلاحات در روزنامههاي داخلي و زنجيرهاي محسوب ميشد، در اين مصاحبه ميگويد: «حركت اصلاحطلبان ما عاقبت به جدايي دين از سياست خواهد انجاميد.» وي در بخش ديگري از اين مصاحبه ميگويد: «خميني ديگر وجود ندارد، آنچه وجود دارد برداشتهاي ما از سخنان اوست. او به هر حال يك روزي به موزه خواهد رفت و هيچكس نميتواند جلوگيري كند.»
نكته قابل توجه اينكه اكبر گنجي پس از بازگشت به ايران، به دلايل اقدامات ضدامنيت ملي بازداشت و پس از محاكمه زنداني ميشود و پس از چند سال در اسفند سال 1384 از زندان آزاد ميگردد. روزنامه شرق به عنوان ارگان حزب مشاركت، خبر آزادي گنجي را با تيتر اول خود، اينچنين اعلام ميدارد: «گنجي با بهار آمد» اين روزنامه ذيل اين تيتر از اكبر گنجي هتاك و ساختارشكن، با عنوان قهرمان اصلاحات ياد كرده و از او تجليل مينمايد. تمامي روزنامههاي وابسته به جريان اصلاحات، در برخورد با گنجي و آزاد شدنش رفتاري مشابه داشتند و هر كدام به شكلي از وي تجليل نمودند.
آنچه ذكر شد نمونههايي از اقدامات اصلاحطلبان براي عبور از امام و به تصور اكبر گنجي سپردنش به تاريخ بود. مواضع محكم و صريح امام در موضوعاتي چون حكومت ديني، ولايت فقيه و…
در حالي اصلاحطلبان در باب حكومت ديني، رابطه دين و سياست و ولايت فقيه، آنگونه كه آمد در دوران اصلاحات اعلام موضع ميكردند كه، ديدگاههاي حضرت امام در اين موارد بسيار شفاف و محكم است. نمونههايي از مواضع و ديدگاههاي حضرت امام(ره) عبارت است از:
1- اسلام دين سياست با تمام شئوني كه سياست دارد. اين نكته براي هر كس كه كمترين تدبري در احكام حكومتي، سياسي، اجتماعي و اقتصادي اسلام بكند، آشكار ميگردد. پس هر كه را گمان بر اين برود كه دين از سياست جداست، نه دين را شناخته و نه سياست را.» (كتاب ولايت فقيه حضرت امام، ص 234)
2- حضرت امام درباره منشأ مشروعيت و اختيارات ولي فقيه ميفرمايند: «علماي اسلام از طرف امام(ع) به مقام حكومت و قضاوت منصوبند و اين منصب براي او تا وقتي شرايط حاصل است محفوظ است.» (كتاب ولايت فقيه، ص 53)
رويكرد تحريفي اصلاحطلبان براي ساخت امام جديد:
جريان اصلاحات كه در يك دوره طولاني چندين ساله، سياست و رويكرد حذف امام(ره) را در پيش گرفته بود، و فتنه 88 محصول چنين سياست و رويكردي ميباشد، اكنون با يك چرخش 180 درجهاي، رويكرد تحريف و مصادره امام(ره) را در پيش گرفته و درصدد است تا از طريق ارائه يك قرائت اصلاحطلبانه از امام، در واقع امام جديدي را به عنوان «بديل» براي آن عزيز سفر كرده بسازد و به خورد جامعه و به ويژه جوانان دهد. مصاحبه محمدرضا خاتمي با سايت جماران، يك نمونهي برجسته از اين رويكرد است. محمدرضا خاتمي در اين مصاحبه طولاني و احتمالاً تنظيمي، به موضوعات گوناگون در رابطه با امام ميپردازد كه در اين نوشتار مجال نقد همه آن مصاحبه نيست. اين مصاحبه كه به بهانه اظهارات عيسي سحرخيز در وصف اصلاحطلبان مبني بر اينكه، برخي اصلاحطلبان برخلاق سالهاي اول انقلاب ديگر علاقهاي به امام خميني ندارند، صورت گرفته، بر ارائه يك تصوير جديد از امام در موضوعات مختلف تمركز دارد. دبير كل پيش حزب منحله مشاركت در اين مصاحبه، تلاش ميكند به زعم خود، با يك هوشمندي، آراء و انديشههاي حضرت امام(ره) در باب مسايل اساسي و مبنايي حكومت ديني، از جمله ماهيت حكومت ديني و ولايت فقيه را تحريف نمايد. برخي از گزارههايي از اين مصاحبه كه جاي بسيار تأمل دارد عبارت است از:
1- «حكومت ديني در منطق امام خميني، حكومت فقيهان نيست، حكومت فقه هم نيست.»
2- «منظور من اين است كه آن چه امام به عنوان ولايت فقيه ميگويد و سپس در طول دوران 10 ساله زعامت خودشان در برخورد با واقعيتهاي اجتماعي اعمال ميكنند، آن چيزي نيست كه ما امروز به عنوان بحث ولايت فقيه ميشنويم، در حقيقت چيز ديگري است.»
3- «اگر حكومت ولايت فقيه را داريم، به معناي اين نيست كه يك فقيه هر چه در نظر داشت عمل كند، بلكه او آنچه را كه برآيند يك خرد جمعي اجتماعي به شمار ميرود، با احكام دين پيوند ميدهد و گاه مصلحت را ترجيح ميدهد.»
4- «در حقيقت تفسير بنده از اين اصل (اصل ولايت فقيه)، اين است كه امام ولي فقيه را كسي ميداند كه در طرف مردم ايستاده است، به مردم نگاه ميكند و آن چيزي براي مردم رنج و زحمت و به اصطلاح، «حرج» است را، به واسطه و به دست خود دين از ميان برميدارد. او از ولايت خود استفاده ميكند تا رنج و زحمت مردم را كم كند. در حالي كه برخي از تفاسيري كه امروز ميشود، اين است كه يك نفر به تنهايي حافظ دين است و همين كه اكثريت مردم كوچكترين قدمي بخواهند بردارند كه به نظر او مخالف احكام اوليه فقهي باشد، جلويشان بايد بايستد.»
5- «او (ولي فقيه) براساس ولايتي كه دارد و براساس آن دانايي، آگاهي، تقوا و خلوصي كه دارد، تفسيري از دين ارائه ميكند كه زندگي را براي مردم راحت ميكند، نه اينكه زندگي را براي آنها سخت و پر از حرج و ضرر كند.»
6- «به نظر من اگر در شرايط امروز امام حضور داشت، روز به روز به نقش خرد جمعي، به نقش متخصصين، به نقش كارگزاران نظام و به نقش مردم افزوده ميشد.»
7- اگر امام امروز بودند با اين طايفه (نهضت آزادي)، اينگونه برخورد نميشد.
با دقت در گزارههاي فوق، به خوبي ميتوان دريافت كه آقاي محمدرضا خاتمي چگونه تلاش ميكند تا قرائت و تفسير خود و اصلاحطلبان از ماهيت حكومت ديني و ولايت فقيه را، به امام نسبت بدهد. ايشان با تمركز بر جمله حضرت امام(ره) مبني بر «ميزان رأي ملت است»، در جاي تا جاي مصاحبهاش بر اين نكته تاكيد دارد كه، وليفقيه بايد همواره اصل را بر اين بگذارد كه دين را طوري تفسير كند تا مردم در سختي نباشند و راحت زندگي كنند. آيا واقعاً امام(ره)، اينگونه به حكومت ديني و ولايتفقيه مينگريستند و خود تلاش ميكردند با تفسير خاص از دين، به دنبال راحت زندگي كردن مردم باشند، و يا اينكه حضرت امام(ره)، به دنبال آن بودند تا براساس اسلام ناب محمدي(ص)، مردم را در مسير درست زندگي كردن قرار دهند تا دنيا و آخرتشان تأمين گردد؟ آيا در منطق امام، حكومت ديني، حكومت فقيهان نيست و حكومت فقه هم نميباشد؟
ماهيت حكومت ديني در منطق امام خميني(ره):
براي فهم ماهيت حكومت ديني در منطق امام (ره)، بايد مستقيم به سراغ منابع دست اول و نقطهنظرات خود حضرت امام رفت. آثار به جاي مانده از رهبر كبير انقلاب با موضوع حكومت ديني، رابطه دين و سياست و ولايت فقيه بسيار است و با استناد به اين آثار و منابع دست اول، ميتوان دريافت كه برخلاف نگاه دبيركل پيشين حزب منحله مشاركت، حكومتي ديني، حكومت فقه با مديريت عالي وليفقيه است و وليفقيه براي اين مديريت، جايگزين در دوره غيبت نداشته و ولايتش به دليل صفاتي كه دارد، در سلسله مراتب ولايت الهي بوده و مانند ولايت رسولالله(ص) است. به نمونههايي از بيانات امام اشاره ميشود:
1- حضرت امام (ره) در خصوص ماهيت حكومت ديني، در كتاب ولايتفقيه در صفحه 33، اينگونه توضيح ميدهند:«حكومت اسلامي، نه استبداي است و نه مطلقه، بلكه مشروطه است؛ البته نه مشروطه به معناي متعارف فعلي آن كه تصويب قوانين تابع آراء اشخاص و اكثريت باشد. مشروطه از اين جهت كه حكومت كنندگان در اجراء و اداره مقيد به يك مجموعه شرط هستند كه قرآن كريم و سنت رسول اكرم(ص) معين گشته است. مجموعه شرط همان احكام و قوانين اسلام است كه بايد رعايت گردد. از اين جهت حكومت اسلامي، حكومت قانون الهي بر مردم است.»
2- حضرت امام درخصوص نقش فقها در حكومت ديني در صفحه 33 كتاب البيع آوردهاند: «بنابر آنچه گذشت، امر ولايت و سرپرستي امت به «فقيه عادل» راجع است و اوست كه شايسته رهبري مسلمانان است؛ چه حاكم اسلامي بايد متصف به «فقه» و «عدالت» باشد. پس اقامه حكومت اسلامي و تشكيل دولت اسلامي بر فقيهان عادل، واجب كفايي است.»
امام و دوگانه عافيتطلبي و مبارزه:
يكي از محورهاي تحريف امام در راستاي پروژه ساخت امام جديد، معرفي و توصيف امام به عنوان كسي كه اصل را بر راحت زندگي كردن مردم گذاشته بود و از هر اقدامي كه مردم را دچار رنج و زحمت مينمود پرهيز داشت. سؤال اين است كه براي حضرت امام، اصل برعمل به وظيفه اسلامي هر چند همراه با سختيها بود، و يا اينكه اصل بر عافيتطلبي و راحت زندگي كردن بود. نكته قابل توجه اين است كه آقاي محمدرضا خاتمي از ولايت فقيه و حضرت امام(ره)، يك تعريف پوپوليستي ارائه كرده و با تكرار يك مطلب، تلاش ميكند مكتب حضرت امام(ره) را كه مكتب جهاد، مبارزه و شهادت است، به مكتب رفاه و عافيتطلبي تبديل نمايد. برهمين اساس ميگويد وليفقيه تفسيري از دين ارائه ميكند كه زندگي را براي مردم راحت ميكند، نه اينكه زندگي را براي آنها سخت و پر از حرج و ضرر كند. با چنين نگاهي به امام خودساخته، برخي اصلاحطلبان ميگويند، اگر امام امروز بود، در موضوع مذاكرات هستهاي براي تامين رفاه مردم، در مقابل آمريكا كوتاه ميآمد تا فشارها و تحريمها برداشته شود!
آيا امام خميني(ره) اينچنين بود؟ بدون ترديد حضرت امام از هيچ كوشش براي حل مشكلات مردم دريغ نميكردند و همواره در تلاش بودند تا فشارها بر مردم و خصوصاً اقشار آسيبپذير و مستضعف كاهش يابد. اما اين رويكرد حضرت امام براي تحت فشار نبودن مردم و كاهش فشارها بر ملت، بر اين اساس نبود كه ايشان از دين استفاده ابزاري نموده و دين را طوري تفسير نمايند تا مردم راحت زندگي كنند. اساس حركت امام(ره)، انجام وظيفه اسلامي بود. عبارتهاي زير، بخوبي اين رويكرد امام را اثبات مينمايد.
1- حضرت امام راحتطلبي و مبارزه را غيرقابل جمع دانسته و در اين خصوص ميفرمايند:«ملت عزير ما كه مبارزان حقيقي و راستين ارزشهاي اسلامي هستند، به خوبي دريافتهاند كه مبارزه با رفاهطلبي سازگار نيست؛ و آنها كه تصور ميكنند مبارزه در راه استقلال و آزادي مستضعفين و محرومان جهان با سرمايهداري و رفاهطلبي منافات ندارد با الفباي مبارزه بيگانهاند و آنهايي هم كه تصور ميكنند سرمايهداران و مرفههاي بيدرد با نصحيت و پند و اندرز متنبه ميشوند و به مبارزان راه آزادي پيوسته و يا به آنان كمك ميكنند آب در هاون ميكوبند.»
2- حضرت امام(ره) كه با صراحت بر «ميزان بودن راي ملت» تاكيد دارند، سخن از مردم دارند كه از مردم عهد رسولالله برتر بوده و تعهدشان به اسلام ثابت شده است. حضرت امام(ره) طي پيامي به مهاجرين جنگ تحميلي در تاريخ 2/1/1368، ملت ايران را كه در سختيها قرار دارد و لكن راه مبارزه را انتخاب كرده، اينجنين توصيف ميفرمايند:«چه كسي است كه نداند مردم عزيز ما در سختي هستند و گراني و كمبود بر طبقه مستضعف فشار ميآورد، ولي هيچ كس هم نيست كه نداند پشت كردن به فرهنگ دنياي دون امروز و پايهريزي فرهنگي جديد برمبناي اسلام در جهان و برخورد قاطع اسلامي با آمريكا و شوروي، فشار و سختي و شهادت و گرسنگي را به دنبال دارد و مردم ما اين راه را خود انتخاب كردهاند و بهاي آن را هم خواهند پرداخت و بر اين امر هم افتخار ميكنند. اين روشن است كه شكستن فرهنگ شرق و غرب بيشهادت ميسر نيست.»
3- حضرت امام(ره) سختيهاي عمل به وظيفه اسلامي را در همان پيام به مهاجرين جنگ تحميلي اينچنين توصيف ميكنند:«مرگ بيش از اين است كه ما ظاهراً از جهانخواران شكست ميخوريم و نابود ميشويم؟ مگر بيش از اين است كه ما را در دنيا به خشونت و تحجر معرفي ميكنند؟ مگر بيش از اين است كه با نفوذ ايادي قاتل و منحرف خود در محافل و منازل، عزت اسلام و مسلمين را پايكوب ميكنند؟ مگر بيش از اين است كه فرزندان اسلام ناب محمدي در سراسر جهان به چوبههاي دار ميروند؟ مگر بيش از اين است كه زنان و فرزندان خردسال حزبالله در جهان به اسارت گرفته ميشوند؟ بگذار دنياي پست ماديت با ما چنين كند ولي ما به وظيفه اسلامي خود عمل كنيم.»
تأمل در اين عبارتها نشان ميدهد كه حضرت امام(ره) اصل را بر عمل به وظيفه اسلامي گذاشتهاند و هرگز به دنبال قرائت و تفسيري از دين نبودهاند كه از درون آن رفاه و راحتطلبي بيرون بيايد. به راستي اصلاحطلبان که اکنون مدعی پیروی از خط امام شدهاند، از سال 1376 تا به امروز، آیا مبلغ و مروج مکتب مبارزه با آمریکا بر اساس دیدگاه امام بودهاند، یا اینکه به شکل های مختلف به دنبال کوتاه آمدن و همراه شدن با آمریکا بوده و اینک با تحریف آراء و اندیشههای امام (ره) ، پروژ ساخت یک امام جدید بر اساس دیدگاههای خود را در پیش گرفتهاند تا بر اساس چنین امامی ، مرتب بگویند اگر امام بود، این کار و یا آن کار را میکرد!
اصلاح طلبان باید بدانند که حضرت امام چون خورشید میدرخشند و هیچ کس قادر به تحریف افکار و اندیشههای ایشان نیست و راه روشن آن عزیز سفر کرده، با صلابت هر چه تمام از سوی خلف صالحش حضرت امام خامنهای (مدظله العالی) دنبال میشود بنابراین پروژه ساخت امام جدید، به طور قطع یک پروژه از قبل شکست خورده است.
بازدیدها: 578