گزارش تصویری از روز اول اعتکاف در مسجدجامع بازار بزرگ تهران
حالوهوای اعتکاف در قدیمیترین مسجد تهران/ از بچههای دفاع مقدس تا دهه هشتادیها و آیندهسازان کشور
مسجد چهلستون یکی از شبستانهای مسجد جامع بازار تهران است که امسال میزبان ۲۵۰ معتکف تهرانی شده که بههمت هیئت رزمندگان اسلام هرساله برگزار میشود.
به گزارش معاونت فرهنگی هیئات رزمندگان اسلام_ بهمنماه؛ ماه جشن و پیروزی و بازگشت هویت و استقلال برای تمام ایرانیان است. امسال روزهای آغازین اینماه، مصادف با «ایامالبیض» شده است؛ روزهایی که شبهای آن بخاطر درخشش ماه، سفید است. روزهای سیزدهم، چهاردهم و پانزدهم این ایام مهمترین ایامی است که به برگزاری اعتکاف توصیه شده است. ایجاد زمینه مناسب برای اندیشه و تفکر؛ فراهم آمدن زمینه توبه و بازگشت؛ فراهم شدن فرصت نیایش، نماز و تلاوت قرآن و فراهم شدن فرصتی کوتاه برای محاسبه نفس و خودسازی فلسفهی مختصری است که میتوان برای اعتکاف بیان کرد.
بعد از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی ایران این سنت اسلامی با استقبال پرشمار اقشار مختلف بهویژه جوانان روبرو بوده است. از آنجایی که برگزاری مراسم اعتکاف در مساجد جامع توصیه شده است؛ مراسم اعتکاف در مسجد جامع بازار تهران یکی از پررونقترین این مراسمات طی سالهای اخیر بوده است.
مسجد چهلستون یکی از شبستانهای مسجد جامع بازار تهران است که امسال میزبان ۲۵۰ معتکف تهرانی شده بود که بههمت هیئات رزمندگان اسلام هرساله برگزار میشود.
در دانشنامه جهان اسلام نیز تاریخ احداث مسجد جامع را به دوران شاه عباس دوم متعلق دانسته و مینویسد: «مسجد جامع تهران در سال ۱۰۷۲ ه.ق احداث شده و از آثار دوره شاه عباس دوم (حکومت از ۱۰۵۲ تا ۱۰۷۷ ه.ق) است که در سال ۱۲۵۲ شیخ رضا آن را مرمت کرد. بعدها شبستان بزرگ و شبستان گرمخانه آن ساخته شد. پس از چندی حاج میرزا مسیح تهرانی شبستان چهلستون را در مشرق مسجد بنا کرد.
درباره تاریخ بنای این شبستان، اعتمادالسلطنه نوشته است که به گفته بعضی تاریخ این بنا در ۱۲۰۲هق است. ولی به گفته آیتالله حسن سعید تهرانی (متوقی ۱۳۷۴ش) امام جماعت [چهلستون] تاریخ بنای آن ۱۲۲۶ هق است. تاریخ مرمت آن نیز بر اساس سردر شبستان ۱۲۴۹ ه.ق است. گلدسته چوبی قدیمی شبستان بزرگ احتمالاً متعلق به قاجار است. به دلیل نزدیکی مسجد جامع به مسجد امام، فاصله بین آن دو را که بازار است بینالحرمین (بازار بینالحرمین) میگویند.»
فضای معماری ایرانی اسلامی مسجد چهلستون و معنویت حاکم بر جمع معتکفین همگی باعث شده است تا از یک جمع بزرگ ۲۵۰ نفری؛ اجتماعی صمیمانه و مومنانه ساخته شود. از بچه ۷ ساله که بههمراه پدر به جمع معتکفین آمده است و جوان ۱۸ ساله تا رزمنده سالهای دفاع مقدس که اکنون ۵۷ ساله است در این جمع حضور بههم رساندهاند تا قیام با نفس را در یک جمع معنوی تجربه کنند. حجتالاسلام مهدی طائب؛ حجتالاسلام سید حسین مومنی؛ حجتالاسلام عابدینی در این مراسم سخنرانی کردند و محسن سیناپور؛ امیر نعیمی؛ امیر عباسی و مهدی سماواتی نیز در این شبها مدیحهسرایی و ذکر روضه داشتند.
عصر جمعه بعد از قرائت دعای آلیاسین، اذان مغرب و عشا از بلندگوهای مسجدجامع پخش میشود. تا معتکفین نماز را میخوانند، سفره افطار (پنیر، گردو، خرما) بهاندازه ۲۵۰ نفر آماده میشود. نماز که برپا میشود صف چایی طولانی میشود. معتکفین در یک صف صمیمی قرار میگیرند و همه با لبخند درحال تعارف یکدیگر برای قرار گرفتن در صف چایی میشوند. نمونهی این صحنه را باید در فیلمهای مستندی که از جبهه و سالهای دفاع مقدس در ذهن داریم، جستوجو کنیم.
علیرضا محمدی جوان ۲۹ ساله، حاج مسعود معدنچی از رزمندگان دوران دفاع مقدس و ۵۷ساله و علی بابالویی ۱۸ ساله تا محمد افشاری ۱۰ ساله که بههمراهی پدرش بهاعتکاف آمده است؛ نمایندگان سنین مختلف در این مراسم بودند. علیرضا محمدی، یکی از خادمین اعتکاف مسجد جامع است. کم حرف میزند و زیاد کار میکند. علیرضا متولد ۱۳۷۳ از منطقه سرآسیابدولاب تهران است.
***خدمترسانی 24 ساعته
سفره را بهکمک چند نفر برای ۲۵۰ نفر آماده کرده است و با اینکه خودش هم روزه است _و این را از صدایش میشود، فهمید_آخرین نفر برسفره وارد میشد. وسط افطار خوردن از علیرضا درباره کار و تحصیلش سوال میکنم؛ میگوید در مدرسه دارلمعلمین مبلغین فلسفی درس خوانده است.
او ۲۴ ساعته در شبستان مسجد چهلستون میچرخد و خدمت میکند. تقریبا همه ۲۵۰ نفری که در مسجد معتکف شدهاند او را میشناسند چون بهتمام این افراد خدمترسانی انجام داده است.
علیرضا وسط افطار خوردن، سهبار غذا خوردنش را قطع میکند و بلند میشود و نان، خرما و چای به معتکفین میرساند. با اینکه میتواند یک پرس غذای اضافی بخورد، نمیخورد و غذایش(لوبیاپلو) را تماماً با نان میل میکند. یکی از معتکفین کاسهی آش را به او تعارف میکند و میگوید، «این اش را بخور؛ تو همیشه به ما غذا میدهی یکبار ما به تو آش برسانیم»؛ علیرضا قبول نمیکند و با لبخند دست روی دست او میگذازد و میگوید؛ نه نه؛ اگر جایخالی داشته باشم و بماند، خودم میخورم. ذهنم بخاطر کمتوقعی و پرکاری توامان با ایثار علیرضا به بچههای جنگ و جبهه گرهزده میشوم و با خودم فکر میکنم اینها همان بچههای بودند که در جنگ نزدیک بهشهادت میشدند که این روزها در جامعه چقدر به روحیه آنها نیاز است.
***اگر خروجی اعتکاف یک مدافع حرم باشد، کافی است
حاج مسعود معدنچی یکی از موسفیدان جمع معتکفین است. او بههمراه پنج نفر از دوستانش برای چندمینسال در این اعتکاف شرکت میکند و ۵۷ ساله و از امدادگران دوران دفاع مقدس است. برای گپوگفتی از ایشان اجازه میگیرم و میپرسم، حاجی شما بچهکجا هستید؟ و میگوید، اصالتا قزوینی اما متولد تهران هستم. دو سالی را با بچههای قم بودهام و رگ و ریشهی مازندرانی هم دارم.
گفتم، حاجیجان میخورد بچه جنگ باشید. لبخند میزند و میگوید: با شهید حسن رحیمی و شهید ممقانی همرزم بودهام و حالا هم با همین بچهها بشین و برخاست دارم تا شاید اگر تیر و ترکشی آمد، بهما هم بخورد.
با ادبیات خاص خودش میگوید، اولینبار زور چپون به جعبه(جبهه) رفتهام. دومینبار با گردان مسلم لشکر۲۷ بودم. والفجر مقدماتی در گردان علیاصغر و بعدش برای پدافند عملیات خیبر بهگردان حبیب رفته بودم. اسفند ۱۳۶۴ باگردان حبیب برای عملیات فاو به امقصر رفتیم که یک جاده و یک پل بود و یک رژیم بعثی که مور و ملخ را زیر آتش و بمبباران گرفته بود.
معدنچی سال ۱۳۶۳ دیپلم گرفته و بعد از دوران دفاع مقدس در وزارت دارایی مشغول بهکار شده است و میگوید؛ پدرم شرط کرده بود اگر مردود نشوم، میتوانم به جعبه(جبهه) بروم. بخاطر همین من در ارتفاعات ۵۰۲ زیر توپ و گلوله داخل سنگر با فانوس درس میخواندم.
او که شهید عباس چراغی و دستواره را از نزدیک دیده و درک کرده است، و بیش از دو سال حضور در جبهههای نبرد را داشته است، به ضرورت حضور جوانها در اعتکاف میپردازد و سپس به نونهالهایی که با پدرانشان به اعتکاف آمدهاند اشاره میکند و میگوید؛ از این جمع ۲۵۰ نفری یک مدافع حرم بیرون بیاید، کافی است. دیگر الباقی اضافی هستیم. این اعتکافها باید با محوریت جوانها باشد و برای تکتک آنها وقت و برنامه گذاشته شود.
این رزمنده مقایسه جوانان امروز با رزمندگان دوران دفاع مقدس را اشتباه میداند و میگوید؛ ما در اعتکاف بهپناه آمدهایم؛ آخرین حضور من در دفاع مقدس مربوط به عملیات مرصاد بود و بعدش آواره از این کوچه به آن کوچه هستیم.
***فرصت تامل و تفکر اعتکاف برای یک جوان 18 ساله
از نکات جالب توجه اعتکاف مسجدجامع بازار تهران حضور جوانهایی است که از استانهای مختلف خودشان را به این مراسم رساندهاند؛ بچههایی از یزد، کرمان، فارس و استان البرز در میان بچههای تهران در اعتکاف مسجد جامع حضور دارند. علی بابالویی که متولد 1384 از کرج است، یکی از همین بچههاست. او 18 ساله و دانشآموز سال سوم رشته مکانیک است که بههمراه چند نفر از دوستانش برای اولینبار معتکف شده است. بچهی رعنا و مودبی که از همصحبتی با او سرکیف میآیم و گفتوگو 10 دقیقهی، 40 دقیقه طول میکشد و درباره موضوعات مختلف صحبت میکنیم.
او نقش مادرش در تربیت و مسیر زندگی خود را محوری میداند و میگوید؛ مادرم پای من را به مسجد باز کرده است؛ او هروقت به مسجد میرفت، من را گوشه و کناری میگذاشت. من از زمانی که خیلی کوچک بودم در مسجد بودم و همین خیلی در مسیر من تاثیر داشته است.
بابالویی که دانشآموز ممتاز کلاس است و فضای سنتی مسجد جامع تهران را برای اولینبار دیده، آن را از جذابترین مساجد کشور میداند. او از تمام فرصتها استفاده میکند و علاوه بر اعمال اعتکاف و نماز و قرآن و دعا؛ موضوعات دیگری همچون پیگری ثبتنام بچههای مدرسه در راهیاننور را دنبال میکند. مطالعه کتابهایی که بتواند بخشی از گره ذهنی بچهها را باز کند و شبهات تاریخی و مذهی را برطرف کند را به هر سختی که باشد، انجام میدهد و میگوید: اکثر بچههایی که شبهه دارند از مسائل تاریخی و دینی سوال دارند. مثلا طرف فکر میکند مسلمان شدن ایرانیها بخاطر شکست آنها در جنگ با اعراب بوده است یا اینکه درباره مقایسه تاریخ رژیم شاهنشاهی با انقلاب یکسری مسائل کلی را مطرح میکنند که بر مبنای هیچ مستندی نیست.
این دانشآموز عضو بسیج دانشآموز درباره اعتکاف و ضرورت آن میگوید؛ من سه روزی که معتکف بودم تمام چیزهایی که فکر من را مشغول میکرد را کنار گذاشتم. اینجا فرصت تامل و تفکر بود و من از این فرصت بیشترین بهره را گرفتم و فکر میکنم اگر همین یک نکته دستاورد من در این اعتکاف باشد، کافی است.
بازدیدها: 0