امام حسين علیه السلام مظهر شجاعت
امام حسين علیه السلام از نظر نَسَبى به خاندان شجاع بنى هاشم وابسته بود. جدّش پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم و پدرش على علیه السلام از شجاعترين افراد روى زمين بودند. چنانكه على علیه السلام در مرتبهاى از شجاعت قرار داشت كه فرمود:
اگر همه عرب براى جنگ با من پشت به پشت هم دهد، هرگز به آنها پشت نخواهم كرد و وحشت نمى كنم! «1»
مادرش فاطمه سلام الله علیها دختر پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم بود كه براى دفاع از ولايت، آن خطبه غَرّاء را در مسجد نبوى ايراد فرمود و پذيراى تازيانه دشمنانش شد. چنانكه ابن سعد به نيروهاى خود گفت:
«انَّ نَفْسَ ابيه بَين جَنْبَيه»؛ روح على علیه السلام در پيكر حسين علیه السلام است، با او تن به تن نجنگيد. «2»
«عقّاد» مى گويد:
حسين شير بچّه على، در شجاعت روحى و بدنى آخرين و بالاترين درجه و رتبه را دارا بود. و در ميان شجاعان درجه اوّل، شجاعتش ضرب المثل بود. «3»
و اين خصيصه از عنايتهاى پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم به امام حسين علیه السلام بوده است؛ «ابن حجر» نقل مى كند:
در ايّامى كه پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم كسالت داشت و با همان ناراحتى از دنيا رفت، فاطمه سلام الله علیها با پسرانش خدمت آن حضرت رسيد و به پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم عرض كرد: اينان فرزندان شما هستند. چيزى به عنوان ارث به آنان عنايت كن. پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:
امّا (سهم) حسن، همانا هيبت و آقايى من براى او باشد؛ و اما (سهم) حسين، همانا شجاعت و جرأت و بخشندگى من براى او باشد. «4»
و امام حسين علیه السلام در كودكى و اوان نوجوانى نيز از اين ملكه ارزشمند بهرهمند بود. چنانكه «عبيد بن حنين» مى گويد:
حسين بن على علیه السلام گفت: در حالى كه عمر بالاى منبر بود و خطبه مى خواند وارد شدم و به او گفتم: از منبر پدرم پايين بيا! عمر گفت: آيا اين منبر پدرت مى باشد؟ گفتم: سوگند به خدا منبر پدرم مى باشد. سپس پرسيد: چه كسى اين را به تو آموخته است. گفتم: ما عَلَّمنى احَدٌ؛ هيچ كس مرا نياموخته است! «5»
آن حضرت علیه السلام در جنگهاى عصر خلافت على علیه السلام از مبارزان و فرماندهان شجاع سپاه اميرالمؤمنان علیه السلام بوده است و بنابر نقل ابن عساكر، امام حسين علیه السلام در جنگ جمل فرماندهى قسمت چپ سپاه را به عهده داشته است!
هنگامى كه معاويه در اوج اقتدار قرار داشت، و هر صداى مخالفى را با شدّت سركوب مى كرد، براى گرفتن بيعت از مردم مدينه، آنان را در مسجد پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم جمع كرد و درباره فضائل يزيد با آنان سخن گفت و يزيد را بهترين فرد امّت معرّفى كرد. آنگاه گفت:
اگر در بين امّت پيامبر كسى بهتر از او را مى شناختم، با او بيعت مى كردم. امام حسين علیه السلام بلافاصله برخاست و فرمود: وَاللَّهِ لَقَدْ تَرَكْتَ مَنْ هُوَ خيرٌ مِنْهُ اباً وَ امّاً وَ نَفْساً «6» سوگند به خدا تو كسى را كه از نظر پدر و مادر و شخصيت فردى برتر از او بود رها كردى.
حضرت علیه السلام در نامهاى كه به معاويه نوشت، با صراحت تمام، فساد دربار اموى و جنايتهاى معاويه را بيان كرد. «بلاذرى» در اين باره مىنويسد:
فكتب اليه الحسين كتاباً غليظاً يُعدّد عليه فيه ما فعل … «7» حسين نامه تندى به او (معاويه) نوشت و كارهاى (خلافى) كه او انجام داده بود يادآورى كرد.
اساساً يكى از علل بقاء نهضت عاشورا در تاريخ اين بود كه امام حسين علیه السلام در زمانى فرياد ظلم ستيزى سر داد كه احدى جرأت نفس كشيدن نداشت. در حقيقت درخششى بود در ميان ظلمتها؛ و فرياد عدالت خواهى بود در يك استبداد وستم مطلق؛ و جنبشى بود درسكون كامل.
امام حسين علیه السلام همچنين در «مِنا» در جمع حجّاج و سران قبائل و دانشمندان، بدون كوچكترين خوفى وضعيت اسفبار جهان اسلام از نظر فرهنگى، سياسى و اجتماعى را تبيين كرد و فساد بنى اميّه را هويدا ساخت. «8» امام حسين علیه السلام با حركت شجاعانه خود در ملّت اسلام حماسه، غيرت، حميّت و شجاعت و سلحشورى به وجود آورد. به تعبير شهيد مطهّرى رحمة الله علیه، قيام امام حسين علیه السلام خونها را به جوش آورد و شهادتش به شكلى نبود كه مرعوبيت ايجاد كند. «9»«صالح بن كيسان» مى گويد:
پس از اينكه معاويه حجر بن عدى و يارانش را كشت، در مراسم حجّ حسين بن على علیه السلام را ملاقات كرد. گفت: يا ابا عبدالله! آيا خبر برخورد ما با حجر بن عدى و اصحاب آن و شيعيان پدرت را مى دانى؟ حضرت جواب داد: با آنها چه كردى؟ معاويه گفت: آنها را كشتيم، كفن كرديم و نماز بر آنها خوانديم. امام علیه السلام فرمود: «ليكن اگر ما پيروان تو را بكشيم كفن نمى كنيم و بر آنها نماز نگزارده و آنان را دفن نمى كنيم.» «10»
اين برخورد امام حسين علیه السلام بيانگر اين است كه حتّى در وقتى كه معاويه در اوج اقتدار بود هيچ باكى از گفتن حقيقت نداشت. و با اين بيان، كفر او و پيروانش را صريحاً اظهار كرد. آنگاه كه نهضت الهى خود را از مدينه آغاز نمود، عدّهاى از اصحاب پيشنهاد كردند از بيراهه حركت كنند تا دشمن به آنان دسترسى پيدا نكند؛ حضرت علیه السلام حاضر نشد از بيراهه برود و فرمود:
«سوگند به خدا از شاهراه جدا نشوم تا خدا آنچه را مقدّر فرموده عملى سازد.» «11»
اين عمل از شجاعت و جوانمردى امام علیه السلام نشأت مىيافت.در يكى ديگر از بيانات خويش نيز فرمود:
آيا نمى بينيد به حق عمل نمى شود و از باطل دورى نمىگزينند در چنين شرايطى است كه مرگ براى مؤمن سزاوارتر است! من مرگ را جز شهادت و زندگى با ستمگران را جز ذلّت نمی بينم. «12»
روز عاشورا در طليعه نبرد، خطاب به لشكر يزيد فرمود:
الا وَ انَّ الدَّعى ابْنَ الدَّعى قَدْ تَرَكَنى بَيْنَ السِّلَّةِ وَالذِّلَّة و هيهات منّا الذِّلَّة … «13»
و پس از آغاز نبرد، شعارهايى كه امام حسين علیه السلام دادند بيانگر روح بلند و شجاعت فوق العاده اوست كه به رغم كثرت دشمن و محدود بودن ياران خود به هيچ وجه هراسى به خود راه نمى داد. «ابو مخنف» از عمّار بن عبد يغوث نقل مى كند:
وقتى پيادگان از راست و چپ به حسين علیه السلام حمله كردند، او نيز به آنان حمله كرده و آنها را متفرق و پراكنده نمود. به خدا سوگند هرگز دلشكسته اى را نديده ام كه پسر، اهل بيت و يارانش كشته شده باشد و او اين گونه محكم، بدون ترس، با آرامش خاطر و با جرأت باشد. سوگند به خدا تاكنون هيچ كس را مانند او نديدهام. پيادگان همچون بز مادهاى كه گرگ به آنها حمله كرده است از راست و چپ او عقب مى نشستند. «14»
( 1) نهج البلاغه، نامه 45
( 2) اعيان الشيعه، ج 1، ص 609.
(3) ابوالشهداء، ص 71.
( 4) تهذيبالتهذيب، احمد بن حجر العسقلانى، ج 2، ص 345؛ ترجمة الامام الحسينعلیه السلام، ابن عساكر، ص 51.
( 5) مقتل الحسينعلیه السلام، خوارزمى، ص 212؛ ترجمة الامام الحسينعلیه السلام، ص 202.
(6)الامامة والسياسة، ابى محمد عبدالله بن مسلم بن قتيبة الدينورى، ج 1، ص 211.
(7) انساب الاشراف، احمد بن يحيى بن جابر البلاذرى، ج 3، تحقيق محمودى، ص 142.
( 8) الاحتجاج، الطبرسى، ج 2، ص 87.
( 9) حماسه حسينى، ج 3، ص 329.
( 10) الاحتجاج، طبرسى، ج 2، ص 89- 88؛ تاريخ يعقوبى، ج 2، ص 231.
( 11) موسوعة كلمات الامام الحسينعلیه السلام، ص 299، به نقل از الفتوح، ج 5، ص 24؛ مقتل الحسين، خوارزمى، ج 1، ص 189
( 12) قيام جاويد( مقتل ابى مخنف)، ص 58؛ ترجمة الامام الحسينعلیه السلام، ابن عساكر، ص 314.
(13) موسوعة كلمات الامام الحسينعلیه السلام، ص 299، به نقلاز الفتوح، ج 5، ص 24؛ مقتلالحسين، خوارزمى، ج 1، ص 189.
(14)قيام جاويد( مقتل ابى مخنف)، ص 58؛ ترجمة الامام الحسينعلیه السلام، ابن عساكر، ص 314.
منبع: زمينه هاى قيام امام حسينعلیه السلام(ج2)، ص: 231
پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام
بازدیدها: 210