امروز سالروز و شهادت مظلومانه شهیدان رجایی و باهنر به دست منافقان کوردل است. هشتم شهریور که در تقویم کشورمان روز مبارزه با تروریسم نام دارد، مصادف است با عملیات کمسابقه تروریستی علیه مقامات ارشد کشورمان در سال ۱۳۶۰ که به شهادت رئیسجمهور و نخستوزیر ایران و تنی چند از همراهان آنها انجامید؛ این اقدام تروریستی که به دست عوامل ضد انقلاب وابسته به گروههای جاسوسی و اطلاعاتی غرب و با هدف مقابله با اراده انقلابی ملت ایران و فروپاشی نظام نوپای جمهوری اسلامی ایران انجام شد، در میان سایر عملیاتهای تروریستی به دلیل شهادت نفرات اول و دوم دستگاه اجرایی یک کشور، کاملا بیسابقه به شمار میآید.
این واقعه درست دو ماه پس از آن رخ داد که “آیتالله سیدمحمد حسینی بهشتی” و بیش از ۷۰ تن از چهرههای سیاسی و اجرایی عضو حزب جمهوری اسلامی در انفجار دفتر این حزب ترور شده و به شهادت رسیده بودند.
بازخوانی عملیات تروریستی
حادثه انفجار در ساعت ۳ بعد از ظهر روز ۸ شهریور ۱۳۶۰ رخ داد و در این ساعت، آقایان “محمدعلی رجایی” رییسجمهور و دکتر “محمدجواد باهنر” نخستوزیر و چند تن از مقامات نظامی و امنیتی کشور در یک جلسه فوقالعاده شرکت داشتند. در پی انفجار بمب که گفته میشود در داخل یک کیف دستی جاسازی شده بود، قسمتهایی از طبقه اول و طبقه دوم ساختمان نخستوزیری در مجاورت خیابان پاستور دچار حریق شد و آتش و دود فضای محل انفجار را فرا گرفت.
در این حادثه محمدعلی رجایی، محمدجواد باهنر و چند تن از مقامات مملکتی که در جلسه مذکور حضور داشتند به درجه رفیع شهادت نایل شدند و مجروحان حادثه با کمک ماموران و پرسنل نهادهای انقلابی به بیمارستانها انتقال یافتند و تحت مراقبتهای درمانی و پزشکی قرار گرفتند.
به گزارش خبرنگارانی که در اولین لحظات پس از وقوع انفجار در محل نخستوزیری حاضر بودند، با تلاش گسترده ماموران آتشنشانی، شهربانی، کمیتهها، سپاه و گروهی از مردم آتش خاموش شد و تعدادی از افراد که در زیر آوار مانده بودند از زیر آوار خارج شده و به بیمارستان انتقال یافتند.
جنازه چند شهید نیز از زیر آوار خارج شد که به علت شدت سوختگی قابل شناسایی نبود. بر اساس گزارشها لحظاتی پس از اطفاء حریق، ماموران انتظامی حاضر کنترل نظم را بر عهده گرفتند و پیکر پاک شهدا از محل نخستوزیری با آمبولانس و هلیکوپترهای نظامی خارج شد.
به گزارش خبرنگاران از محل حادثه تعداد مجروحین و شهدا تا ساعت ۱۲ شب، ۸ شهید و ۲۳ مجروح گزارش شده بود؛ از این تعداد مجروحین تنی چند از مقامات مسئول مملکتی هستند که عبارتند از آقایان سرهنگ وحید دستگردی سرپرست شهربانی جمهوری اسلامی ایران، سرهنگ سیدموسی نامجو وزیر دفاع و نماینده امام در شورای عالی دفاع، تیمسار شرفخواه جانشین فرمانده نیروی زمینی، سرهنگ وصالی، سرهنگ اخیانی رییس ستاد ژاندارمری جمهوری اسلامی ایران، سرهنگ کتیبهای نماینده ستاد مشترک ارتش و عدهای از کارکنان نخستوزیری و چند عابر که در لحظه انفجار بمب از مقابل ساختمان عبور میکردند.
مجروحان بلافاصله با کمک امت و نهادها و امدادگران به بیمارستانهای فیروزگر، مصطفی خمینی، انقلاب، سوانح سوختگی، سینا، امیراعلم و امامخمینی (رحمه الله علیه) انتقال داده شدند و تحت عمل جراحی قرار گرفتند. از این عده مجروحین تعدادی سرپایی مداوا شدند و بیمارستان را ترک کردند. بقیه مجروحین در بیمارستانها بستری هستند. یک پیرزن عابر که از مقابل ساختمان نخستوزیری میگذشت زیر آوار ماند و شهید شد. ضمنا گزارش شد که در این حادثه تعدادی دست و پای قطع شده توسط ماموران و نهادها جمعآوری شد. بعد از انفجار بمب، دو فروند هلیکوپتر بر فراز نخستوزیری برای اطفای حریق و حمل اجساد و مجروحان به پرواز درآمدند و پس از خروج تدریجی مجروحین از ساختمان، امدادگران آتشنشانی با کمک پرسنل ارتش جمهوری اسلامی ایران به پاکسازی منطقه مشغول شدند.
بنابر اعلام شاهدان عینی، پس از انفجار ناگهان دود غلیظی توام با آتش از طبقه اول و دوم ساختمان نخستوزیری به چشم خورد و پس از مدتی ماموران و عدهای از مردم که در نزدیکی ساختمان نخستوزیری بودند با فریاد «الله اکبر» به طرف نخستوزیری دویدند. از طرف دیگر ماموران آتشنشانی و سپاه و کمیتهها و شهربانی نیز در محل حاضر شدند و برای نجات مجروحین به تلاش پرداختند. وی افزود: این حادثه دست کمی از فاجعه ۷ تیر دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی نداشت.
یکی از کارمندان قسمت آبدارخانه نخستوزیری که از ناحیه دست مجروح شده بود، درباره واقعه انفجار گفت: وحشتناک بود! در طبقه دوم داشتم به طرف آبدارخانه میرفتم که صدای وحشتناکی تنم را لرزاند و بلافاصله زبانههای آتش را دیدم که از اطاق کنفرانس به بیرون تنوره میکشید. از وحشت نمیدانستم چه کنم. هرچه سعی کردم فکرم را متمرکز و ببینم چه اتفاقی رخ داده است. موفق نشدم، چون دود غلیظی تمام سالن طبقه دوم را فرا گرفته بود. از وحشت از طبقه دوم به اتفاق یکی دیگر از همکارانم به کوچه کنار نخستوزیری پریدیم، و در این موقع بود که دستم مجروح شد، وقتی در کوچه مقداری بر اعصابم مسلط شدم، صدای «الله اکبر» را از داخل ساختمان همراه با شکستن شیشهها میشنیدم، نمیدانستم چه کنم، هنوز آتشنشانی نیامده بود، وقتی ماموران آتشنشانی رسیدند و آتش را خاموش کردند به درون ساختمان رفتیم و به کمک امدادگران پرداختیم.
یکی از پاسداران محافظ نخستوزیری هم گفت: بیرون ساختمان نخستوزیری مشغول پاسداری بودم که صدای انفجاری شنیدم سراسیمه خود را به نزدیک در ورودی خیابان پاستور رسانیدم و متوجه شدم که چند تن از امرای ارتش در حالی که یکی از آنها خون از سرش جاری بود از پلههای نخستوزیری به پایین میدویدند، و از طرفی صدای «الله اکبر» نیز که از داخل ساختمان شنیده میشد، مرا متوجه ساخت که کسانی احتیاج به کمک دارند. بلافاصله خود را به طبقهای رساندم که آتشسوزی از آنجا جریان داشت و در همانجا پایم نیز زخمی شد، اما فوری محل را ترک کردم و پایین آمدم و در همین زمان بود که ماموران آتشنشانی به محل رسیدند و به انجام عملیات خاموش کردن آتش پرداختند.
اجساد شهدای این فاجعه به صورتی سوخته بود که به هیچ وجه شناسایی آنها ممکن نبود. از سوی دیگر در میان زخمیهای این حادثه اثری از برادران رجایی و باهنر به چشم نمیخورد و بدین ترتیب حدس زده میشد که ۲ جسد از سه جسد به دست آمده متعلق به رییس جمهور و نخستوزیر باشد. بالاخره در آخرین ساعت شب پیکرهای قربانیان حادثه ۸ شهریور از روی علائمی که در دندانهای هر کدام از آنها وجود داشت شناسایی شدند.
محمدعلی رجایی هنگام شهادت ۴۸ سال سن داشت. وی پس از پیروزی انقلاب ابتدا سمت وزارت آموزش و پرورش را برعهده داشت و سپس در سال ۱۳۵۹ به نمایندگی مردم تهران وارد مجلس شورای اسلامی شد. در ۲۰ مرداد ۱۳۵۹ به نخستوزیری و پس از عزل بنیصدر از مقام ریاست جمهوری در انتخابات دوم مرداد ۱۳۶۰ با کسب بیش از ۱۳ میلیون رأی مردم به عنوان دومین رئیس جمهوری اسلامی ایران انتخاب شد.
محمد جواد باهنر نیز هنگام شهادت ۴۸ ساله بود. وی پس از پیروزی انقلاب مسئولیتهایی از جمله عضویت در شورای انقلاب، نمایندگی مردم کرمان در مجلس خبرگان، نمایندگی مردم تهران در مجلس شورای اسلامی، وزارت آموزش و پرورش (در کابینه شهید رجایی) و دبیرکلی حزب جمهوری اسلامی (پس از شهادت دکتر بهشتی) را برعهده داشت. او پس از انتخاب رجایی به ریاستجمهوری، از سوی وی به نخستوزیری جمهوری اسلامی ایران برگزیده شد.
روز مبارزه با تروریسم
“ترور” در لغت به ترساندن، “تروریسم “به ارعاب و تهدید، ایجاد ترس و وحشت در مردم و “تروریست” به طرفدار ارعاب و تهدید، طرفدار حکومت زور، ارعاب و تهدید، معنی شده است.
«ترور» واژهای هراسانگیز و نفرت زاست، با شنیدن واژه «ترور» فهرستی بلند از انواع مختلف خشونتها، قتلها و جنایتها به ذهن تداعی میکند، “ترور” به معنی مصطلح خود دیربازی نیست که در قاموس لغات بشری راه یافته است، اما در همین مدت کوتاه آن چنان وجدان بشری را جریحهدار کرده است که همه انسانها در محکوم کردن آن هیچ تردیدی به خود راه نمیدهند.
پدیده تروریسم،
موضوعی است که برای ما ایرانیان که از قربانیان آن هستیم، آشناست، سازمان تروریستی منافقین که از حمایتهای مالی سیاسی وتبلیغی برخی از دولتهای مخالف نظام نوپای ایران بهره میبرد با شیوه قهرآمیز و ترورهای فراوان، درصدد حذف فیزیکی عناصر کارآمد و طراحان نظام برآمد تا با ایجاد خلأهای جدی در ارکان حساس کشور، ضربههای اساسی به جمهوی اسلامی ایران وارد آورد.
“شهدای محراب، شهدای هفتم تیر و هشتم شهریور”، شهیدانی چون “لاجوردی، قرنی و صیاد شیرازی”، از جمله قربانیان تروریسم بودند که به دست منافقان به شهادت رسیدند، در این راستا، “هشتم شهریور”، سالروز شهادت مظلومانه شهیدان “باهنر و رجایی”، “روز مبارزه با تروریسم” نامگذاری شده است.
تروریسم، از اساسیترین معضلات جامعه جهانی و خطرناکترین تهدیدها بر ضد حقوق ملتها و ثبات بینالمللی است. در طول تاریخ، به ویژه یک صد سال اخیر، تروریسم، ریشه مهمترین تهدیدها بر ضد صلح و امنیت جهانی بوده است. وضعیت دردآور و فاجعهآمیز بیشتر ملتها و کشورهایی که در آتش جنگ و خونریزی میسوزند و از آوارگی و فقر رنج میبرند، معلول اغراض سلطهگرانه و تروریستی است.
عمر ترور و تروریسم به قدمت بشریت است، تروریسم به همه اعصار، همه قارهها و همه آیینها تعلق دارد و نمیتوان پدیده آشکار اضطراب و حس ناامنی در برابر دشمن نامرئی را که بر همه جا چنگ انداخته نادیده گرفت؛ گرچه میتوان پیشینه تروریسم را به دوران جنگ سرد و رقابت میان دو ابرقدرت شرق و غرب برای ضربه زدن به دیگری نسبت داد.
واقعیت این است که اسلام، خود، بزرگترین قربانی تروریسم است. پیشوایان معصوم علیهم السلام همگی به دست حکومتهای ستمگر ترور شدند و شربت شهادت نوشیدند. نمونه روشن آن، مولای متقیان حضرت علی (علیه السلام) است که به دست ناپاکترین دشمنان انسانیت ترور شد. اسلام اگرچه مبارزه بر ضد طاغوتهای زمان، ستمگری و استعمار را محترم میشمارد و دفاع از مظلومان در برابر ظالمان و قدرتهای سلطهگر را جهاد میداند، در مقابل، کشتن یک فرد بیگناه را به منزله کشتن تمام انسانها دانسته است. امریکاییها به مدت دو دهه سازمان تروریستی مجاهدین خلق را زیر چتر حمایت مالی، سیاسی و تبلیغی خود قرار دادند و از جنایتهای تروریستی آنان بر ضد مردم جمهوری اسلامی ایران حمایت کردند.
استکبار جهانی در برابر این فعالیتهای تروریستی، نه تنها هیچ واکنشی از خود نشان نداد، بلکه از آن حمایت میکرد، اسلام همواره در جستوجوی امنیت و سعادت بشر بوده است. از این رو، یکی از وظایف مهم یک حکومت اسلامی را برقراری امنیت و حفظ جان و مال مسلمانان و غیر مسلمانانی میداند که در پناه حکومت اسلامی بر اساس قرارداد ذمه یا امان زندگی میکنند.
جمهوری اسلامی ایران که هیچ گاه از ضربههای جبران ناپذیر تروریسم در امان نبوده، از سالهای نخست طلوع خورشید انقلاب تاکنون، همیشه با ترور و تروریست مخالف بوده و به مبارزه با آن پرداخته است. دولت جمهوری اسلامی ایران در ۲۸ آبان ۱۳۸۲ لایحه مبارزه با تروریسم را تصویب کرد. بر اساس این لایحه، تهدید به ارتکاب یا جرایم و اقدامات خشونتآمیز از راه به وحشتافکندن مردم، برای تأثیرگذاری بر خط مشی، تصمیمات و اقدامات جمهوری اسلامی ایران، سایر کشورها و سازمانهای بین الدولی، جرم تروریستی محسوب میشود. در این لایحه، هم چنین مقرر شده که برای پیگیری اجرای این قانون و هماهنگیهای لازم میان دستگاههای ذی ربط، کمیته ملی ضد تروریسم با شرکت دستگاههای مربوط تشکیل شود.
شهیدان رجایی و باهنر تلاش کردند تا با رفع محرومیت وتبعیض و بیعدالتی، زندگی سعادتمندی را برای ملت خویش به ارمغان آورند، و هماکنون دولتمردان جمهوری اسلامی که با یاد شهید رجایی کار خود را آغاز کردهاند شایسته است با تاسی به این دو اسوه عشق و شهادت و خدمت خالصانه و با الهام از رهنمودهای رهبر فرزانه انقلاب ضمن خنثیکردن توطئههای دشمنان با عزمی راسخ در جهت اعتلای نظام مقدس جمهوری اسلامی و سربلندی مردم شریف ایران تلاش کنند.
شادی ارواح مطهر شهدای ترور صلوات
بازدیدها: 350