بررسی کلامی امامت ائمه(علیهم السلام) در دوران کودکی
حجت الاسلام حجت الله رجبی
مقدمه
روز نهم ربیع الاول یکی از اعیاد بزرگ ما شیعیان می باشد که یادآور به امامت رسیدن آخرین حجت الهی و امید مستضعفان و مظلومان عالم(حضرت مهدی) در ایام خردسالی می باشد که این مساله در طول تاریخ با استبعاد معاندین و دشمنان شیعه و اهل بیت(علیهم السلام)، مواجه گردیده است.
یکی از پرسشهایی که ممکن است ذهن هر انسان را به خود مشغول سازد این است که آیا کسی می تواند در سنین کودکی به مقام امامت و خلافت برسد و عهده دار این مقام عظیم الهی گردد؟ این شبهه بیشتر توسط اهل سنّت مطرح شده و با تبلیغات گسترده سعی در تخریب این باور بنیادی و محکم شیعه دارند.
ابن حجر هیتمی، از علمای اهل سنّت، در این باره مینویسد: «آنچه در شریعت مطهّر ثابت شده، این است که ولایت کودک، صحیح نیست، پس چرا شیعیان میپندارند کودکی که هنوز عمرش بیش از پنج سال نیست به امامت رسیده است».[1]
احمد کاتب نیز مینویسد: «معقول نیست که خداوند کودکی را به رهبری مسلمانان منصوب کند».[2]
از آنجا که ما شیعیان معتقد به امامت سه امام بزرگوار امام جواد و امام هادی و امام مهدی ـ علیهم السلام ـ در دوران کودکی، می باشیم و روایت های فراوان و شواهد تاریخی، گویای آن است، این شبهه می تواند باعث تردید در عقاید بعضی از انسانهایی گردد که در عقاید خویش دچار تزلزل هستند.
در این نوشتار سعی شده به این پرسش مهم، با دلایل عقلی و نقلی پاسخ داده شده و حقانیت عقاید شیعه در مورد امامت تعدادی از ائمّه بزرگوار در دوران کودکی اثبات گردد.
جایگاه والای امامت در نظر شیعه
قبل از اینکه به سئوال مذکور پاسخ گوییم بر خود لازم میدانیم که ابتدا اهمیت موضوع امامت را از نگاه شیعه به صورت گذرا متذکر گردیم.
الف: درمیان شیعیان بر خلاف سایر فرقههای اسلامی امامت از اهمیت ویژهای برخوردار است. شیعه، امامت را جزء اصول دین میشمارد که به معنای اعتقاد به ضرورت وجود امام کامل و معصوم در هر زمان است که هر کسی لیاقت و شایستگی کسب چنین مقام عظیمی را ندارد. این اعتقاد تأثیر به سزایی در میان جوامع شیعی و دوستداران اهل بیت علیهم السلام دارد و به لحاظ فکری و عقیدتی آنان را نسبت به رهبری و امامت این بزرگواران قانع ساخته است. با توجه به مضمون آیة 124 سورة بقره که حضرت ابراهیم مقام خلافت و امامت را برای ذریه خود از خداوند طلب میکند و خداوند در جواب میفرماید: «عهد من به ستمکاران نمیرسد». از این آیه استفاده میشود که امامت، عهد الهی است که خداوند به هر کس که قابل باشد عطا مینماید.و این منصب باید از طرف خدا به شایسته ترین انسانها که در اوج صفات والای انسانی و معنوی قرار دارند، عطا شود.
ب: در آموزههای شیعه، امامت دارای شرایط سخت و ویژه و جایگاه بسیار رفیع و حساس میباشد که هر کسی را شایستگی چنین مقامی نیست در نتیجه غیر از انسانهای خاص، که مورد تأیید خدا بوده و از جانب او به مقام والای امامت منصوب شده اند، را شامل نمیشود.
خواجه نصیرالدین طوسی در کتاب «تجرید الاعتقاد» عصمت و برتر بودن را از شرایط حتمی امام میشمارد.[3]
سید مرتضی هم از شرایط حتمی امام، عصمت از هر پلیدی، منزّه بودن از معصیت، داناتر بودن از همه نسبت به احکام شریعت و وجوه سیاست و تدبیر و … بر میشمارد.[4]
با توجه به شرایط ذکر شده معلوم است که هر کسی قابلیت و استعداد احراز این مقام شامخ را ندارد بلکه باید از لحاظ کمالات روحی و معنوی ، در مرتبة اعلای انسانیت قرار گرفته، لیاقت ارتباط با عوالم غیبی و دریافت علوم و ضبط آنها را داشته باشد. پس پیغمبر و امام از حیث آفرینش، ممتازند و به واسطة همین استعداد و امتیاز ذاتی است که خداوند، آنان را به مقام شامخ نبوت یا امامت، انتخاب میکند این امتیاز از همان اوان کودکی، در وجود آنان موجود است، تا هر زمان که صلاح بود و شرایط موجود شد و مانعی در کار نبود آن افراد برجسته، رسماً به مقام و منصب نبوت و امامت، منصوب و مأمور حفظ و تحمل احکام شوند. این انتخاب و نصب ظاهری، همان طور که میتواند بعد از بلوغ و بزرگسالی انجام گیرد، ممکن است در ایام کودکی نیز محقق گردد برای اثبات این نظرما به دلایل عقلی و نقلی و تاریخی استناد می جوییم:
الف) آیا قرآن امامت و نبوّت کودک را تایید می کند ؟
قرآن کریم در آیات متعددی از امامت و نبوت و ولایت افرادی در سنین کودکی، یاد کرده و از وقوع آن نیز خبر داده است. که ما به دو مورد اشاره می نمائیم.
1ـ یحیی بن ذکریا (علیه السلام)
خداوند متعال خطاب به حضرت یحیی میفرماید: «یا یحیی خذ الکتاب بقوّة و آتیناه الحکم صبیاً»[5] ـ (ای یحیی! تو کتاب آسمانی ما را با قوّت فراگیر و به او در کودکی مقام نبوّت دادیم».طبرسی در ذیل این آیه شریفه از عیاشی و او هم از علی بن اسباط نقل می کند: در اثنای سفر مصر وارد مدینه شدم و محضر امام جواد (ع) رسیدم که پنج ساله بود در قیافه اش دقت می کردم که پیش یاران مصری توصیفش کنم، به من نگاهی نموده فرمود: یا علی! شیوه خدا در امامت شیوه او در نبوت است که فرمود: «…و آتیناه الحکم صبیا…»[6]
2ـ عیسی بن مریم (علیه السلام)
خداوند متعال می فرماید: «فَأَشَارَتْ إِلَيْهِ قَالُوا كَيْفَ نُكَلِّمُ مَن كَانَ فِي الْمَهْدِ صَبِيًّا/ قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا …»[7]
(مریم [در پاسخ ملامت گران] به طفل اشاره کرد، آنها گفتند: چگونه با طفل گهوارهای سخن بگوییم. آن طفل گفت: همانا من بندة خدایم که مرا کتاب آسمانی و شرف نبوّت عطا فرمود …)
ب) آیا خداوند قادر است امامت را در کودکی قرار دهد؟
برای پاسخ به این پرسش ابتدا باید بگوییم امور «محال» یا «ممتنع» از یک جهت به سه دسته تقسیم میشوند:
1ـ محال ذاتی: امری که فی نفسه و ذاتاً محال و ناشدنی است مانند اجتماع یا ارتفاع نقیضین.
2ـ محال وقوعی: امری که ذاتاً محال نیست، لیکن وقوع آن مستلزم محال ذاتی است مانند وجود معلول بودن علّت.
3ـ محال عادی: امری که وقوع آن با توجه به قوانین شناخته شدة طبیعت ناممکن است، امّا نه ذاتاً ممتنع است و نه مستلزم محال ذاتی است.
با توجه به اقسام و تعریفهای محال، پی میبریم که آنچه قدرت خداوند بر آن تعلّق نمیگیرد محال ذاتی و وقوعی است، نه عادی و میدانیم که خداوند متعال قادر است در یک کودک، تمام شرایطِ رسالت و امامت را قرار دهد، زیرا خداوند از انجام این عمل عاجز نیست و قضیه حضرت یحیی و عیسی (علیهم السلام) بهترین گواه درستی این مدعا است و آفرینش و خلقت ویژه انبیاء و ائمة طوری است که نمیتوان آنان را با افراد عادی مقایسه کرد و قضاوت نمود.
ج) آیا از منظر تاریخ، امامت در کودک تجسم یافته است؟
با مراجعه به تاریخ در مییابیم که مسأله امامت و رهبری کودک، واقع شده است و حکما میگویند: قوی ترین دلیل بر امکان شیء وقوع آن است[8]. یکی از این موارد خلافت و وزارت امام علی علیه السلام میباشد که پیامبر اکرم (ص) در سال سوّم بعثت بعد از نزول آیة شریفه «و انذر عشیرتک الاقربین»[9] ایشان را که نوجوانی بیش نبود به خلافت و وصایت خویش برگزیده و به قوم خود دستور داد که حرف او را گوش داده و از او اطاعت کنند.[10]
دومین مورد مباهلة مهم و سرنوشت ساز پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) همراه امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) میباشد که برای مباهله با نصارای نجران، این دو کودک را به همراه خویش برد.[11]
شیخ مفید مینویسد: «پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) همراه امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) با نصارا مباهله کرد و قبل و بعد از این واقعه، سابقه نداشت که ایشان به همراه کودکان مباهله کرده باشد اگر حقیقت او چنین باشد که ممکن است خداوند متعال، حجتهای خود را به اموری اختصاص دهد، دیگر اشکالی از مخالفان ـ در مسئله امامت شخص کودک ـ باقی نخواهد ماند.
در تأیید و تکمیل این بحث به دو روایت در مورد امامت امام جواد (علیه السلام) در دوران کودکی اشاره مینمائیم:
صفوان بن یحیی می گوید: «هنگامی که امام رضا (علیه السلام) به امام جواد (علیه السلام) اشاره فرمود و او را به امامت منصوب کرد ـ در حالی که سه ساله بود ـ به آن حضرت عرض کردم: فدایت گردم! فرزند شما سه سال بیشتر ندارد؟ حضرت فرمود: چه اشکال دارد، در حالی که عیسی (علیه السلام) نیز در سه سالگی حجت خدا گشت.[12]
در روایتی دیگر به امام جواد (علیه السلام) عرض شد: مردم به جهت کمی سنّ شما، امامت شما را انکار میکنند. حضرت در جواب فرمود: چرا انکار میکنند، در حالی که خداوند به نبیّ خود فرمود: (ای رسول ما! امت را بگو: طریقه من و پیروانم همین است که خلق را با بینایی و بصیرت، به سوی خدا دعوت کنیم) پس به خدا سوگند در آن هنگام، او را متابعت نکرد مگر علی (علیه السلام) در حالی که نه سال بیشتر نداشت و من نیز نه ساله هستم.[13]
ولایت و امامت مقام بزرگی است که واجد آن مقام به طوری احکام خدایی و علوم نبوت را تحمّل و ضبط می کند که خطا و نسیان و عصیان در ساحت وجود مقدسش راه ندارد و همواره با عوالم غیبی مرتبط بوده و از افاضات و اشراقات الهی بهره مند میگردد[14] و این مقام چنانکه گاهی بعد از بلوغ یا در زمان بزرگی به امام اعطا میگردد، گاهی هم ممکن است در ایام کودکی به امام داده شود.
آیا در میان افراد عادی بشر انسانهایی بودهاند که دارای نبوغ خاص و استعداد ویژه و غیرعادی بوده باشند؟
در پایان بحث در تأیید مطالب به مواردی از زندگانی نوابغ و دانشمندان بزرگ جهان اشاره می کنیم که باور کردن نبوغ و استعداد و کارهای خارق العادة ایشان سخت میباشد ولی در جهان واقع شده و در صحّت آن تردیدی وجود ندارد.
ابوعلی سینا فیلسوف و طبیب و دانشمند معروف از جمله آن افراد است. از وی گزارش شده است که وقتی به سن تمیز رسیدم مرا به معلم قرآن سپردند و پس از آن به معلم ادب. پس هر چه را شاگردان بر استاد ادیب قرائت میکردند من همه را حفظ مینمودم بعلاوة آن، استاد مرا به کتابهای ذیل تکیلف کرد: «الصفات»، «غریب المصنف» و «ادب الکاتب» و «اصطلاح المنطق» و «العین» و «شعر و حماسه» و «دیوان ابن رومی» و «تصریف مازنی» و «نحو سیبویه». پس همه را در مدت یک سال و نیم از بر کردم و اگر تعویق استاد نبود در کمتر از این مدت حفظ میکردم و چون به ده سالگی رسیدم مورد تعجب اهل بخارا بودم. پس از آن شروع کردم به یاد گرفتن فقه و چون به دوازده سالگی رسیدم بر طبق مذهب ابی حنیفه فتوا میدادم پس از آن شروع کردم به علم طلب و «قانون» را در سن شانزده سالگی تصنیف نمودم و در بیست و چهار سالگی خودم را در تمام علوم متخصص میدانستم.[15]
و دربارة فاضل هندی- که یکی ازدانشمندان بزرگ اسلامی است- گفته شده: قبل از رسیدن به سن سیزده سالگی تمام علوم معقول و منقول را تکمیل کرده بود و قبل از دوازده سالگی به تصنیف کتاب پرداخت.این نبوغ و استعداد ویژه درزندگی بسیاری ازدانشمندان ونوابغ بشری دیده می شود که اخبار این اتفاقات نادر در روزنامه ها گاه گاهی منتشر می شود به عنوان نمونه روزنامه کیهان از پسر بچه ای به نام «آیان کورشی» نام میبرد که اهل پاکستان بوده و در سن 5سالگی عنوان جوانترین مهندس دنیا را با جواب دادن به تست ها و سوالات امتحان مایکروسافت، از آن خود کند.[16]
در صورتی که اطفال نابغه، دارای چنان استعداد و قوائی باشند که در سنین خردسالی از عهدة حفظ هزاران مطلب گوناگون و حل مشکلات علوم بر آیند پس چه استبعادی دارد که خداوند متعال، حضرت بقیة الله و حجت حق و علت مبقیه انسانیت را در سن پنج سالگی به ولایت و امامت منصوب گرداند و تحمل و ضبط احکام را به عهدهاش واگذار کند؟[17]
[1] ـ هیتمی، احمد بن حجر، الصواعق المحرقه، ص168.
[2] ـ احمد کاتب، تطور الفکر السیاسی، ص102.
[3] ـ کشف المراد، ص364.
[4] ـ سید مرتضی، الذخیره، 429 و نیز ر.ک: دلائل الصدق، ج2، ص27.
[5] -مریم/12.
[6] -طبرسی،مجمع البیان،ج6،ص466
[7] ـ مریم / 29.
[8] -«ادل الدلیل علی الشیء وقوعه»
[9] -شعرا/214
[10] ـ ر.ک: تاریخ طبری، ج2، ص62 و 63: کامل ابن اثیر، ج2، ص40 و 41.
[11] ـ مفسران و محدثان شیعه و اهل تسنن تصریح کردهاند که این آیه در حق اهل بیت و پیامبر نازل شده و منظور از «ابنائنا» حسنین علیهما السلام می باشند. قاضی نورالله شوشتری در جلد سوم از کتاب نفیس احقاق الحق طبع جدید ص46 حدود شصت نفر از بزرگان اهل تسنن را نقل می کند که ایشان تصریح کردهاند که این آیه دربارهی اهل بیت نازل شده است و نام آنها و مشخصات کتابهایشان را از صفحهی 46 تا 76 مشروحاً آورده است.
[12] ـ کلینی، محمد بن یعقوب، ج1، ص382، حدیث10.
[13] ـ همان.
[14] ـ نمونه های فراوانی از این نوع ارتباط با عالم غیب و بهره مندی از افاضات و اشراقات الهی در زندگی امام وجود دارد، مخصوصاً مواردی که در شرح زندگانی امام جواد (ع) و امام مهدی (عج) در دوران کودکی ایشان درکتب تاریخی بیان شده است، ر.ک: بحار الانوار، ج50، ص75و 76 و 77 ـ الارشاد، ص319 و 321 و 322 ـ ینابیع المودّه، ج3، ص301 و 302 ـ الغیبة شیخ طوسی، ص357 ـ کمال الدین، ص421، حدیث11 و ص384 و 440.
[15] ـ امینی، ابراهیم، دادگستر جهان ص124
[16] روزنامه کیهان، دوشنبه 26آبان1393
[17] ـ همان.
بازدیدها: 691