بزک کردن شاه فاسد و دیکتاتور از سوی غرب

خانه / مطالب و رویدادها / یادداشت و گفتگو / بزک کردن شاه فاسد و دیکتاتور از سوی غرب

بزک کردن شاه فاسد و دیکتاتور از سوی غرب

انقلاب اسلامی ایران یک حرکت ضد استبدادی برای براندازی یک خاندان فاسد و یک رژیم وابسته بود که ملت ایران را با سرکوب و خفقان به تبعیت از سیاست های وابسته به خارج مجبور می کرد. از سوی دیگر این انقلاب یک حرکت ضد استکباری و یک اقدام در برابر نظام سلطه بین المللی بود. قیام ملت ایران علیه رژیم فاسد و پوسیده پهلوی و براندازی این نظام وابسته به دشمنان ملت، به مذاق آمریکا و دیگر ابرقدرت ها خوش نیامد. در طول دوران انقلاب در حالی که غرب مدعی دموکراسی و لیبرالیسم و آزادی و حقوق بشر بود، نظام های قدرت مدار غربی با تمام توان از رژیم فاسد و دیکتاتوری و ضدمردمی پهلوی حمایت کردند. آمریکا و دیگر کشورهای غربی رسما از دیکتاتوری شاه حمایت می کردند و در طول دوران پس از انقلاب نیز خاندان فاسد پهلوی را در برابر ملت ایران به کشورهای خود راه دادند و مورد حمایت تبلیغاتی قرار دادند. از سوی دیگر نظام اسلامی و مردمی پس از انقلاب را به اسم دیکتاتوری و ضدیت با مردم مورد دشمنی و مخالفت قرار داده و در طول ده ها سال گذشته همه تلاش خود را برای مقابله با نظام جمهوری اسلامی که نظامی کاملا مردمی است به کار گرفته اند. علت اصلی دشمنی غرب با نظام جمهوری اسلامی و حمایت آن ها از رژیم سرکوبگر و فاسد پهلوی این است که پهلوی های وابسته به غرب و آمریکا منافع آن ها را تأمین می کردند ولی نظام جمهوری اسلامی به واسطه استقلال خویش منافع غرب را آن گونه که غرب می خواهد تأمین نمی کند. به همین دلیل است که غرب علیرغم شعارهای دروغین آزادی و حقوق بشر و دموکراسی که می دهد، از دیکتاتوری مثل شاه حمایت تبلیغاتی می کند و علیه نظام مردمی جمهوری اسلامی جنگ اقتصادی و نظامی و سیاسی و تبلیغاتی ایجاد کرده است. اکنون در آستانه ورود به دهه فجر انقلاب اسلامی، شایان توجه است که برخی از وابستگان به نظام استکباری در داخل نیز تلاش می کنند که رژیم فاسد پهلوی را در ذهن و اندیشه نسل های جدید بزک کنند تا شاید بتوانند با فریب نسل های جدید، نظام منحوس و بی آبروی پهلوی را موجه جلوه دهند. اقدامی که به لطف خدا و با هوشیاری ملت ایران و با تلاش عناصر فرهنگی خدوم و صادق، با شکست مواجه خواهد شد؛ چنان که در طول دهه های گذشته شده است.

         چرا رسانه های غربی پهلوی ها را می ستایند
چرا رسانه های غربی در میان فعالیت های مختلفی که به صورت برنامه ریزی شده انجام می دهند، یکی از خطهای اصلی رسانه ای آن ها ستایش رژیم پهلوی است؟ چرا رسانه های غربی پهلوی ها را می ستایند و سعی در بزک کردن چهره ایران قبل از انقلاب اسلامی دارند؟ این سوالی است که باید با دقت بیشتری به آن جواب داد. مسأله صرفا این نیست که دستگاه های رسانه ای غرب در حال بیان اخباری از گذشته ایران هستند. مسأله اصلی به انقلاب اسلامی ایران و صدمه ای که منافع و مطامع غرب در این منطقه زده است برمی گردد. اگر نه مسلم است که رژیم پهلوی یک حکومت مطلوب و حتی یک حکومت قابل تحمل و معمولی نبوده است. رژیم پهلوی حتی بر اساس معیارهای غربی و حتی بر اساس شعارهایی که غرب خود به آن افتخار می کند نیز یک حکومت سالم یا حتی قابل قبول نبوده است. رژیم پهلوی یک نظام پادشاهی سرکوبگر و نظام خاندانی و دیکتاتوری سیاه و ضد مردمی بوده است که بر اساس اسلحه و زور سرنیزه بر مردم خویش حکومت می کرده است. پس چرا غرب که مدعی آزادی و حقوق بشر و دموکراسی و نقش مردم است از نظام پهلوی حمایت می کند و رسانه های خود را به حمایت از این رژیم وا می دارد؟

         انقلاب اسلامی و صدمه ای که به مطامع غرب زد
انقلاب اسلامی ایران یک حرکت ضد استبدادی برای براندازی یک خاندان فاسد و یک رژیم وابسته بود که ملت ایران را با سرکوب و خفقان به تبعیت از سیاست های وابسته به خارج مجبور می کرد. همین امر قلب و کلید اصلی همه دشمنی های غرب کنونی به  سرکردگی آمریکا علیه ملت ایران است. رهبر معظم انقلاب اسلامی در بیان اقدام ملت ایران در برابر خواسته غرب چنین بیان می دارند: «این رژیمی که ملّت با آن گلاویز شد، چه بود؟ چه کسی بود؟ این خیلی مهم است. دو سه خصوصیّت را من عرض می کنم؛ چون عرض کردم امروز انگیزه ها وجود دارد برای تحریف، یعنی سعی می کنند چهره ی خبیث ترین و زشت ترین و سیاه روترین عناصر حُکّام تاریخیِ اواخر این ملّت را به شکلی آرایش کنند که حقیقت برای مردم مکشوف نشود و نفهمند با این انقلاب چه کردند. یکی از خصوصیّات آن رژیم فاسد، دیکتاتوریِ سیاه و خفقان عجیب علیه مردم، با قساوت آمیزترین روشها (بود) که ممکن است در جاهای دیگری از کشورها هم وجود داشته باشد. در اینجا خود ما از نزدیک مشاهده کردیم که چه می کردند و چه رفتاری داشتند با آحاد مردم؛ هم در دوران رضاخان که گذشتگان ما، بزرگ ترهای ما آن را دیده بودند و برای ما نقل کردند، هم در دوران اخیر، که خود ماها، آحاد مردم، در میدان بودیم. جوانها البتّه آن دوران را ندیدند. حرفهای فراوان و موثّق (وجود دارد) از آنچه این ها با مردم، با مبارزین و با کسانی که انتقاد داشتند – ولو انتقادهای اندک – داشتند انجام می دادند؛ رفتارهایی که این ها می کردند، آن شکنجه ها، آن فشارهای عجیب و غریبِ جسمی و روحی، آن زندانهای مخوف، که امروز برخی از نشانه های آن ها هست که افراد می روند می بینند تعجّب می کنند.

یکی از کارها این بود، این ها با قدرت زور و استبداد و فشار بر مردم، حکومت خودشان را ادامه می دادند؛ و همین کسانی که امروز دَم از حقوق بشر می زنند و این ادّعاهای رسوا را مرتّب، پی درپی تکرار می کنند، با همه ی وجود طرف دار این ها بودند؛ نمی شود هم گفت خبر نداشتند، چرا! دستگاه جهنّمی ساواک را خود صهیونیست ها و خود آمریکایی ها و سیای آمریکا به وجود آورده بودند، روشها را آن ها بهشان یاد داده بودند، چطور ممکن بود خبر نداشته باشند. حالا که اخیراً معلوم شد خود این ها هم دچار یک چنین مشکلات عظیمی هستند؛ این افشاگری هایی که در این اواخر انجام گرفت نسبت به رفتار سازمانهای جاسوسی آمریکا با مخالفین و معاندین، این ها کجا، سخن از آزادی بیان و لیبرالیسم و دموکراسی و اعتنای به حرف مردم کجا! اصلاً عالم عجیبی است! در کشور ما، آن رژیم خبیث، یکی از خصوصیّاتش این بود: شدّت عمل، قساوت کامل نسبت به هرکسی که اندک اعتراضی به آن ها داشت و مطّلع می شدند.

خصوصیّت دوّم، وابستگی ذلّت آمیزی بود که این ها به قدرتهای خارجی داشتند. حالا در این کتابهایی که برای تبرئه و بی گناه نشان دادن رژیم خبیث پهلوی می نویسند، این را منکر می شوند، که (البتّه) قابل انکار نیست. رضاخان به دستور انگلیسی ها آمد، به دستور انگلیسی ها هم رفت؛ به مجرّد این که انگلیسی ها پیغام دادند که باید برود، بعد از هفده هجده سال سلطنت، ناچار رفت یعنی پشتیبان دیگری نداشت؛ آن ها او را آورده بودند، حالا هم لازم می دانستند او برود، رفت؛ به دستور انگلیسی ها آمد، به دستور انگلیسی ها رفت. بعد هم که محمّدرضا را انگلیسی ها سرِ کار آوردند تا آخر دهه ی ۲۰، از اوایل دهه ی ۳۰ آمریکایی ها وارد میدان شدند، همه ی امور را قبضه کردند و در اختیار گرفتند؛ سیاستها سیاستهای آمریکا بود آنچه منافع آمریکا ایجاب می کند، چه در رفتار داخلی، چه در رفتار منطقه ای، چه در رفتار بین المللی؛ عیناً آنچه آن ها لازم می دانستند؛ یعنی یک تحقیر عظیم ملّت ایران. این یکی از خصوصیّات آن رژیم خبیث این بود. این که شما می بینید آمریکایی ها با چه لجی، با چه دشمنی و بغضی به ملّت ایران و به انقلاب اسلامی و به نظام اسلامی نگاه می کنند؛ به خاطر این است. این ها یک چنین دورانی را گذراندند؛ چنین کشوری، چنین نظامی از دست آن ها رفته است؛ لذا دشمنی آن ها با انقلاب تمام شدنی نیست.

خصوصیّت سوّم این رژیم خبیث، فساد بود. انواع فساد، از فسادهای جنسی بگیرید که مبتلابه تقریباً همه ی درباری ها و دوروبری ها و مانند این ها بود که دیگر حالا داستانهایش شرم آور است. آن روز خیلی از آحاد مردم هم می دانستند، اگرچه جرأت نمی کردند بر زبان بیاورند. گاهی از قلم خارجی ها درمی رفت، چیزهایی را می گفتند فساد جنسی، فساد مالی، نه فقط در سطوح متوسّط که هر وقتی ممکن است پیش بیاید؛ نخیر، در عالی ترین سطوح کشور. از طرف شخص محمّدرضا و دوروبری هایش، بالاترین فسادهای مالی، بزرگ ترین رشوه ها، بدترین دست اندازی ها، خباثت آلودترین فشارها بر منابع مالی ملّت به وجود می آمد. برای خودشان ثروت درست می کردند به قیمت فقیر کردن مردم و بیچاره کردن مردم. فساد، فساد جنسی، فساد مالی، اعتیاد، ترویج اعتیاد و ترویج موادّ مخدّر صنعتی به وسیله ی عناصر اصلی حکومت آن روز در ایران به وجود آمد و اتّفاق افتاد. یکی از خواهرهای محمّدرضا را در فرودگاه سوئیس با چمدان پر از هروئین، پلیس سوئیس دستگیر کرد! (خبر آن در) همه ی دنیا پیچید، منتها زود ماست مالی کردند؛ خب مربوط به خودشان بود؛ قضیّه را برطرف کردند، گره را باز کردند؛ یک چنین وضعیّتی (بود.)

بی اعتنائی به مردم؛ ازجمله ی خصوصیّات مهمّ رژیم طاغوت بی اعتنائی به مردم بود؛ مردم به هیچ قیمت به حساب نمی آمدند. ما در دوران عمرمان، در دوران جوانی در رژیم گذشته، یک بار هم نه در انتخاباتی شرکت کرده بودیم، نه از مردم کوچه و بازار معمولی می شنیدیم که شرکت کنند؛ انتخاباتی وجود نداشت. در یک برهه ای خیلی صریح، در یک برهه ای کمتر صریح، دخالتهای آن ها بود؛ یک مشت مزدور را می بردند، می نشاندند آنجا و به وسیله ی آن ها در مجلس شورا و مجلس سنا کار خودشان را انجام می دادند. مردم اصلاً نمی دانستند چه کسی در رأس کار است؛ اصلاً رابطه ی بین مردم و حکومت قطع بود. آگاهی مردم، اطّلاع مردم از مسائل کشور، از مسائل سیاسی که شما امروز می بینید، این درست نقطه ی مقابل آن چیزی است که آن روز وجود داشت؛ رژیم خبیث به کل منقطع بود با آحاد مردم. بی اعتنائی به پیشرفت علمی، ترویج خودکم بینی ملّی و بزرگنمایی غربی؛ حالا کار علمی که پیشرفت نمی کرد، حرکت علمی به معنای واقعی کلمه که اصلاً وجود نداشت، در رسانه ها ذائقه ی مردم را به واردات عادت دادند که این عادت متأسّفانه تا امروز باقی است. عادات طولانی مدّتی که برای مردم به وجود می آید، به آسانی از بین نمی رود. این ها به جای کشاندن کشور به سمت احیای تولیدات داخلی و منابع حقیقی یک ملّت، مردم را با پول نفت عادت دادند به واردات؛ ذائقه ی مردم را عوض کردند؛ کشاورزی کشور را نابود کردند، صنایع واقعی و ملّی کشور را از بین بردند، کاملاً کشور را وابسته کردند به خارج و به دشمنان این ملّت. ملّت را تحقیر کردند، توانایی های ملّت را دستِ کم گرفتند، به زبان آوردند، فرهنگ غربی را بزرگنمایی کردند؛ یک رژیم هفت جوشِ خبیثِ جامعِ همه ی بدی ها.

خب، مردم هم احساس می کردند؛ ملّت ایران ملّت باهوشی است، حقایق را می فهمند، احساس می کنند، منتها یک دستی لازم است، یک صدای رسایی لازم است، یک دل مؤمنی لازم است که دیگران را وارد به میدان مبارزه کند؛ مبارزات گوشه و کنار بود، این که مردم بیایند وارد میدان بشوند، این کار یک مرد الهی بود که خدای متعال این مرد الهی را به مردم داد؛ امام بزرگوار ما همان فریادی شد که همه ی خواسته های مردم را در خود جمع داشت؛ مردم هم پاسخ گفتند، اجابت کردند، جان دادند، فداکاری کردند، وارد میدان شدند؛ ملّت با چنین رژیمی گلاویز شد و پیروز شد.

علّت دشمنی دشمنان با نظام اسلامی در درجه ی اوّل همین است که در یک نقطه ی حسّاس، در یک کشور ثروتمند، در یک کشورِ از لحاظ موقعیّت راهبردیْ فوق العاده مهم – که این ها توانسته بودند یک رژیم دست نشانده ی فاسد متّصل و مرتبط به خودشان را در آنجا احیا کنند و تقویت کنند – در یک چنین جایی، اسلام، ملّت، آرمانهای مردمی، آمده است و جایگزین شده است؛ اعتنائی به خواستهای دشمنان ندارد؛ درست در جهت مقابل آن جهاتی که آن رژیم حرکت می کرد حرکت می کند. بزرگ ترین خدمتِ حرکت اسلامی و انقلاب اسلامی این بود که مردم را از شرّ آن رژیم خلاص کرد. همه ی آنچه بعداً پیش آمده است تا امروز، این عزّت ملّی، این حرکت عظیم مردمی، این آگاهی و بصیرت عمومی، این پیشرفت علمی، این  جایگاه برجسته ی ایران در جهان و در منطقه، این ها همه و همه به خاطر این است که آن مانع بزرگ از پیش پای ملّت برداشته شد؛ و این را مردم انجام دادند؛ این را دین انجام داد؛ این را اعتقادات انجام داد.»

در حقیقت باید گفت که ملت ایران یک حرکت ضد استبدادی صرف انجام نداده بود بلکه در عین مقابله با یک رژیم سرکوبگر داخلی، صدمه ای نیز به منافع و مطامع غرب و به خصوص آمریکا در ایران زده بود. یعنی این انقلاب یک حرکت ضد استکباری و یک اقدام در برابر نظام سلطه بین المللی بود.

         غرب حامی رژیم فاسد پهلوی بوده و هست
قیام ملت ایران علیه رژیم فاسد و پوسیده پهلوی و براندازی این نظام وابسته به دشمنان ملت، به مذاق آمریکا و دیگر ابرقدرت ها خوش نیامد. در طول دوران انقلاب در حالی که غرب مدعی دموکراسی و لیبرالیسم و آزادی و حقوق بشر بود، نظام های قدرت مدار غربی با تمام توان از رژیم فاسد و دیکتاتوری و ضدمردمی پهلوی حمایت کردند. آمریکا و دیگر کشورهای غربی رسما از دیکتاتوری شاه حمایت می کردند و در طول دوران پس از انقلاب نیز خاندان فاسد پهلوی را در برابر ملت ایران به کشورهای خود راه دادند و مورد حمایت تبلیغاتی قرار دادند. از سوی دیگر نظام اسلامی و مردمی پس از انقلاب را به اسم دیکتاتوری و ضدیت با مردم مورد دشمنی و مخالفت قرار داده و در طول ده ها سال گذشته همه تلاش خود را برای مقابله با نظام جمهوری اسلامی که نظامی کاملا مردمی است به کار گرفته اند. علت اصلی دشمنی غرب با نظام جمهوری اسلامی و حمایت آن ها از رژیم سرکوبگر و فاسد پهلوی این است که پهلوی های وابسته به غرب و آمریکا منافع آن ها را تأمین می کردند ولی نظام جمهوری اسلامی به واسطه استقلال خویش منافع غرب را آن گونه که غرب می خواهد تأمین نمی کند.
نگاهی به اسناد و تحقیقات تاریخی نشان از آن دارد که کمتر حکومتی در تاریخ ایران زمین به فساد و وابستگی رژیم پهلوی می توان یافت. خاندان پهلوی از ابتدا با حمایت دشمنان این ملت و به واسطه انگلیسی ها بر سر کار آمدند. رضاخان قلدر را انگلیسی ها از میرپنجی به سلطنت ایران گماشتند و بعد از کنارزدن او نیز فرزندش را به جای او بر ملت ایران تحمیل کردند. در طول این دوران نیز پهلوی ها در فساد و زشتی و پلشتی از هیچ چیزی فروگذار نکردند. یکی از پژوهش های صورت گرفته در باب فساد خاندان پهلوی کتاب مختصر و پر مغز «فساد در رژیم پهلوی دوم» تألیف عبدالکاظم مجتبی زاده، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی است که در این کتاب تلاش شده است با بهره گیری از کتاب های خاطرات درباریان و اسناد و مدارک به دست آمده از دوران حکومت پهلوی دوم، مفاسد این دوره بررسی شود. گوشه هایی از مصادیق فساد اعضای خانواده ی سلطنتی و نزدیکانشان موضوع بررسی این کتاب است که در سه بخش مفاسد سیاسی، اقتصادی و فرهنگی، به اضافه یک بخش مقدماتی سازماندهی شده است. بخش فساد سیاسی به دو فصل استبداد داخلی و وابستگی خارجی تقسیم شده است. در فصل اول، سوءاستفاده ی شاه و درباریانش از موقعیت و مقام خود به عنوان حاکمان کشور و نیز سانسور افکار سیاسی، مباشرپروری و انتخابات فرمایشی که از طرف آنان اعمال می شد، بررسی شده است. در فصل دوم این بخش نیز به خدمات شاه و درباریان به نفع قدرت های بیگانه و نفوذ بیگانگان در تمامی ارکان حکومت پهلوی دوم پرداخته شده است. در بخش مفاسد اقتصادی، ضمن بررسی مسائلی چون رشوه خواری، رانت خواری، اختلاس اموال عمومی و خروج ثروت های ملی که توسط شاه و اطرافیانش انجام می شد، فهرستی از مؤسسات و مراکز اقتصادی و تجاری که خاندان سلطنت صاحب و یا سهامدار عمده ی آن بودند، ارائه شده است. بخش مفاسد فرهنگی در دوره ی پهلوی دوم، در سه فصل جداگانه به ارائه بخشی از مصادق فساد این خاندان در این حوزه ها پرداخته است. در فصل اول، به ابتلای اعضای خانواده سلطنتی اعم از زن و مرد به امور غیراخلاقی و مسائل جنسی و نیز ترویج این گونه امور در بین اطرافیان و هم چنین برنامه ریزی برای اشاعه ی آن در سطح جامعه پرداخته شده است.
آنچه در این کتاب از مفاسد رژیم پهلوی در عرصه های مختلف آمده است، قطره ای از دریای سیاهی و زشتی این خاندان و حکومت منحوس آن هاست. حال غرب مدعی آزادی و حقوق بشر، غرب مدعی انسان مداری و حقوق شهروندی، غرب مدعی دموکراسی و توجه به مردم بی شرمانه از چنین حکومت کریه و پلشتی دفاع می کند.

         فساد رژیم پهلوی قابل مخفی کردن نیست
فساد و پوسیدگی و پلشتی، سراسر رژیم پهلوی را در بر گرفته بود. این فساد گسترده امری نیست که قابل مخفی کردن و پوشاندن باشد. به تعبیر رهبر معظم انقلاب اسلامی «انقلاب ما یک حرکت عظیم مردمی علیه حکومتی بود که تقریباً تمام خصوصیّات یک حکومت بد را داشت؛ هم فاسد بود، هم وابسته بود، هم تحمیلی و کودتایی بود و هم بی کفایت بود. من همین چهار خصوصیت را توضیح مختصری می دهم: آن حکومت، اوّلاً فاسد بود؛ فساد مالی داشتند؛ فساد اخلاقی داشتند؛ فساد اداری داشتند. در فساد مالی شان همین بس که خود شاه و خانواده ی او در بیشتر معاملات اقتصادی کلان این کشور داخل می شدند. خود او و برادران و خواهرانش، جزو کسانی بودند که بیشترین ثروت اندوزی شخصی را کردند. رضاخان در دوران شانزده، هفده ساله ی سلطنت خود، ثروت کلانی اندوخت. بد نیست بدانید که بعضی از شهرهای این کشور، به حسب سند، دربست متعلّق به رضاخان بود! مثلاً شهر فریمان تماماً ملک رضاخان بود! بهترین املاک و زمینهای این کشور، متعلّق به او بود. او به این چیزها و به جواهرات علاقه داشت. البته بچه هایش قدری مَشرب وسیعتری داشتند؛ هرگونه ثروتی را دوست می داشتند و جمع می کردند! بهترین دلیل هم این است که وقتی این ها از این کشور رفتند، میلیاردها دلار ثروتشان در بانکهای خارجی انباشته شده بود! شاید بدانید که ما بعد از انقلاب خواستیم که ثروت شاه را به ما برگردانند و البته طبیعی هم بود که جواب ندهند. آن وقت تخمینی که از مال مجموع این خانواده زده می شد، دهها میلیارد دلار بود! رفتند در جاهای مختلف دنیا مستقر گردیدند و همه شان جزو ثروتمندان شدند. این پولهای کلان را با زحمتکشی که به دست نیاورده بودند، کاسبیِ مشروع که نکرده بودند؛ این ها پولهایی بود که زراندوزیها و ثروت اندوزیهای غیرمشروع آن را به وجود آورده بود. نظامی که در رأس خودش این قدر فساد مالی داشت، ببینید چگونه نظامی بود و با مردم چه می کرد!

از لحاظ اخلاقی هم فاسد بودند. باندهای تبهکار معاملات قاچاق، زیر دست برادران و خواهران این شخص قرار داشتند. از لحاظ مسائل اخلاقی و جنسی، چیزهایی هست که گفتن و شنیدنش عرق شرم بر پیشانی انسان می آورد. البته گوشه ای از خاطرات این چیزها را، بعدها کسان و نزدیکان و دستیاران خودش نوشتند و منتشر کردند.

از لحاظ فساد اداری هم رو به تباهی بودند. در مدیریّتها، صلاحیتها را رعایت نمی کردند؛ وابستگیهای به خودشان و دستورات سرویسهای اطّلاعاتی و امنیتی بیگانه را ملاک قرار می دادند و کسانی را سرِکار می آوردند. ببینید؛ حکومتی که در رأس خودش رشوه می گیرد، ثروت اندوزی می کند، معامله ی قاچاق می کند و به مردم خیانت می کند، چگونه حکومتی است. اگر کسی بخواهد این ها را با دلایل و شواهدش بگوید، کتابها خواهد شد. آن ها وابسته بودند. وابستگی شان به خاطر این بود که از مردم به کلّی بریده بودند. برای حفظ حکومت خودشان، خود را ناچار می دانستند که به خارجیها متّکی شوند. رضاخان را انگلیسیها سرِکار آوردند، که جزو تواریخ مشخص و مسلّم و روشن است. محمّدرضا را هم انگلیسیها تثبیت کردند. بعد از دوره ی حکومت دکتر مصدّق، کودتا را آمریکاییها به راه انداختند و البته از دست انگلیسیها ربودند و آن ها خودشان تسلّط پیدا کردند. این ها در اغلب امورِ این کشور، وابسته بودند. مستشاران آمریکایی و دهها هزار آمریکایی دیگر در مهم ترین مراکز نظامی، اطّلاعاتی، اقتصادی و سیاسی این کشور شغلهای حسّاس و درآمدهای گزاف داشتند و آن ها در حقیقت کارها را انجام می دادند و به آن ها خط می دادند. دستگاه اطّلاعاتی این کشور را آمریکاییها و اسرائیلیها به وجود آوردند. در سیاستها، تابع نظرات انگلیسیها و در این اواخر، تابع نظرات آمریکاییها بودند. در زمینه ی منطقه ای و جهانی، حتّی در زمینه های اقتصادی – مثلاً قیمت نفت چقدر باشد، فروش نفت چگونه باشد، وضع شرکتهای خارجی در نفت ایران به چه کیفیّت باشد – در همه ی این مسائل مهم و حسّاس، آن چیزی را انجام می دادند که از آن ها خواسته شده بود! البته منافع خودشان را هم در نظر داشتند. برای خارجیها فداکاری نمی کردند، بلکه برای حفظ حکومت خودشان، صددرصد به بیگانگان میدان می دادند و به آن ها تکیه می کردند و دست آن ها را در تطاول به این کشور و این ملت باز می گذاشتند. حکومت آن ها تحمیلی و کودتایی بود. با کودتا سرِکار آمده بودند؛ هم رضاخان با کودتا سرِکار آمده بود، هم محمّدرضا با کودتا سرِکار آمد. حکومت کودتایی، معلوم است چطور حکومتی است: بر مردم تحمیل بودند و از آراءِ مردم، عقاید مردم، دلبستگیهای مردم، فرهنگ مردم و درخواست و اراده ی آن ها هیچ نشانی نبود. آن ها برای آراءِ مردم، برای خواست مردم، برای عقاید مردم، برای دین مردم و برای فرهنگ مردم، هیچ احترامی قائل نبودند؛ هیچ رابطه ی صمیمی و دوستانه ای با مردم نداشتند. رابطه، رابطه ی خصمانه بود؛ رابطه ی ارباب و رعیّت بود؛ رابطه ی آقایی و نوکری بود؛ سلطنت بود دیگر! سلطنت و پادشاهی، معنایش همین است؛ یعنی حکومت مطلقه ای که هیچ تعهّدی در مقابل مردم ندارد. خانواده ی پهلوی، پنجاه سال در کشور ما این گونه زندگی کردند.» (۱۳/۱۱/۱۳۷۷)

مسأله فساد و وابستگی رژیم پهلوی امری نیست که حتی طرفداران و سردمداران رژیم پهلوی نیز بتوانند آن را مخفی یا انکار کنند. رژیم پهلوی وابستگی زیادی به بیگانگان داشت؛ از یک طرف در پی تحقق منویات آن ها بود و از سوی دیگر برای حذف ساختارهای سنتی مذهبی کشور به تجربه های آن ها نیاز داشت. رضاخان به کمک انگلستان، سلطنت قاجار را منقرض و سلسله ی پهلوی را تأسیس کرد. وی در دوره ی سلطنتش علاوه بر دنبال کردن اهداف و برنامه های استعماری بیگانگان از قبیل کشف حجاب و… مجلس شورای ملی را نیز به نهادی ضعیف که کوچکترین نقشی در تحولات کشور نداشت تبدیل کرد. وی در شهریور ۱۳۲۰ همانگونه که بنا بر اراده ی بیگانگان به سلطنت رسیده بود، از سلطنت کنار رفت. نقش انگلستان در ادامه ی سلطنت محمدرضا پس از شهریور ۱۳۲۰ چنان برجسته بود که وی همواره خود را در برابر قدرت آن ها مرعوب و ضعیف تصور می کرد.

این احساس به حدی در محمدرضا پهلوی مکنون شده بود که بقاء و فنای خود را منوط به اراده ی بیگانگان می دانست. به عنوان مثال فردوست از مقامات عالی رتبه رژیم پهلوی به صراحت در باب وابستگی سران این رژیم به آمریکایی ها بیان می دارد: «در این دوران، در میان افسران، نفوذ آ مریکا بسیار زیاد شد و تنها عده معدودی مانند مبصر و نصیری و معتضد طرفدار جدی سیاست انگلستان (در عین رابطه با آمریکا) بودند. در میان افسران نیز یک تیپ نو پدید شد که کاملاً طرفدار آمریکا بودند و قبلاً وابستگی به انگلیس نداشتند، مانند: خسروداد، سرلشکر ربیعی (سپهبد)، حبیب اللهی (دریابان)، ازهاری (ارتشبد)، یارمحمد صالح (سپهبد)، سیوشانس (سپهبد، زرتشتی بود). این تیپ نو آمریکایی رسمشان این بود: حداکثر همکاری با آمریکائیان و به خصوص مستشاران نظامی و دعوت آن ها به خانه هایشان و دعوت متقابل مستشاران از این افراد به خانه هایشان یا به باشگاه هایشان، روزها هم با یکدیگر ملاقات دائم داشتند. این رویه عادی شده بود و قبحی نداشت و همه آن را به عنوان یک وضع طبیعی پذیرفته بودند» (جلد ۱، ۲۸۸) از این رو می توان بیان داشت که: «مهم ترین ویژگی حکومت پهلوی در بعد خارجی، وابستگی آن به بیگانگان بود. رژیم شاه عمیقاً در جنبه های مختلف سیاسی، اقتصادی، نظامی و… به آمریکا و سایر کشورهای اردوگاه غرب پیوند خورده بود. این پیوند یک رابطه ی سالم دو جانبه نبود؛ بلکه وابستگی فراگیر و فزاینده به بیگانگان بود که پیوسته از سوی مخالفان مورد انتقاد قرار می گرفت.»

         منافع آمریکا در ایران و حمایت از رژیم پهلوی
چنان که ذکر شد، وابستگی سران رژیم پهلوی به خارج، اصلی ترین علت حمایت غرب از رژیم پهلوی است. به تعبیر رهبر معظم انقلاب اسلامی: «استکبار وارد هر کشوری می شود، سعی می کند آن کشور را تهی کند؛ یعنی تا هرجا بتواند، همه چیز آن کشور را به نفع خود مصادره می کند. امروز خودِ آمریکاییها… در صف مقدّم و بعضی قلم به مزدهای واقعاً حقیر و پست و شاید هم یک عدّه گول خورده و غافل در داخل کشور ما در صفِ پشت سر آن ها خیال می کنند که اگر آمریکا ارتباطاتش با کشوری – مثلاً جمهوری اسلامی – عادّی شد و رابطه برقرار کردند، ناگهان همه ی مشکلات اقتصادی ملت ایران حل خواهد شد! اگر کسی این طور فکر کند، خطای عظیمی مرتکب شده است. ملت ایران، ارتباط با آمریکا را یک دوره تجربه کرده است. آمریکاییها از سال سی ودو که زمام قدرت استکباری را در ایران در دست گرفتند، تا سالهای پنجاه وشش و پنجاه وهفت هرچه داشتیم، از ما گرفتند؛ هرچه بوده است، بردند. اغلب گرفتاریهای امروز ملت ایران مربوط به آن دوران و هم چنین دوران تسلّط انگلیسیهاست. انگلیس هم مثل آمریکاست؛ فرقی نمی کند. قبل از آمریکاییها، انگلیسیها بر سیاست ایران مسلّط بودند. از اواخر دوران قاجار تا روی کار آمدن رضاخان، تا بعد – تا سال سی ودو – همه چیز در ایران در دست انگلیسیها بود. حکومت می آوردند، حکومت می بردند؛ نفت را می بردند، منابع را می بردند؛ فرهنگ را رقم می زدند و هر کار می خواستند، می کردند. بعد هم آمریکاییها آمدند و در آن رقابت بین المللی خودشان، از انگلیسیها تحویل گرفتند؛ مثل یک منطقه ی مفتوحه! یک ملت، با ارتباط با دولتی که اهداف استکباری دارد، هیچ خیر و سودی نمی برد.» (۱۲/۰۸/۱۳۷۸)

برخی از محققان علل زیر را علاوه بر وابستگی رژیم پهلوی به غرب به عنوان منافعی که آمریکا در ایران برای خود تعریف می کرد، ذکر کرده اند:
۱٫ جلوگیری از توسعه طلبی شوروی و محدود نمودن حوزه نفوذ آن
۲٫ ایران به عنوان ستون اصلی دکترین نیکسون جهت حفظ ثبات منطقه خلیج فارس و ادامه صدور نفت به غرب
۳٫ استفاده از راه ها و تسهیلات دریایی و هوایی ایران برای مقاصد نظامی و تجاری
۴٫ استفاده از خاک ایران برای تسهیلات ویژه اطلاعاتی
۵٫ ایران به عنوان خریدار عمده سلاح های آمریکایی
۶٫ ایران به عنوان بازاری برای کالاهای غیرنظامی و خدمات آمریکایی

به همین دلیل است که غرب علی رغم شعارهای دروغین آزادی و حقوق بشر و دموکراسی که می دهد از دیکتاتوری مثل شاه حمایت تبلیغاتی می کند و علیه نظام مردمی جمهوری اسلامی جنگ اقتصادی و نظامی و سیاسی و تبلیغاتی ایجاد کرده است.
اکنون در آستانه ورود به دهه فجر انقلاب اسلامی شایان توجه است که برخی از وابستگان به نظام استکباری در داخل نیز تلاش می کنند که رژیم فاسد پهلوی را در ذهن و اندیشه نسل های جدید بزک کنند تا شاید بتوانند با فریب نسل های جدید، نظام منحوس و بی آبروی پهلوی را موجه جلوه دهند. اقدامی که به لطف خدا و با هوشیاری ملت ایران و با تلاش عناصر فرهنگی خدوم و صادق، با شکست مواجه خواهد شد؛ چنان که در طول دهه های گذشته شده است. ان شاء الله.

بازدیدها: 365

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *