تا ساحل آرامش – استاد عباسی ولدی – قسمت 5 – هدف زندگی2
هدف زندگی2
معنای حقیقی زندگی، قرار گرفتن در مسیر اجابت دعوت خدا و عمل به دستورهای اوست. خداوند مهربان فرموده:
<مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثیٰ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّه حَیاةً طَیِّبَةً.
هر کس از زن و مرد، عمل نیکو را با ایمان به جای آورَد، با حیات پاکیزهای او را زنده خواهیم داشت>.
<یا أَیُّها الَّذینَ آمَنُوا اسْتَجیبوا لِله و لِلرَّسولِ إِذا دَعاکُمْ لِما یُحْیِیکُمْ.
ای کسانی که ایمان آوردهاید! خدا و پیامبرش را در زمانی که شما را به چیزی فرا میخوانند که شما را زنده میکند، اجابت کنید>.
زندگی بدون بندگی، شایستۀ نامی جز لهو و لعب نیست. خداوند فرموده است:
<اِعْلَمُوا أَنَّمَا الحَیاةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زینَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَ تَکاثُرٌ فِی الأمْوالِ وَ الأولادِ کَمَثَلِ غَیْثٍ أعْجَبَ الْکُفَّارَ نَباتُهُ ثُمَّ یَهیجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یَکُونُ حُطاماً وَ فِی الآخِرَةِ عَذابٌ شَدیدٌ وَ مَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٌ وَ مَا الحَیاةُ الدُّنْیا إِلاَّ مَتاعُ الْغُرُورِ .
بدانید که زندگى دنیا، در حقیقت، بازى و سرگرمى و آرایش و فخرفروشىِ شما به یکدیگر و فزونجویى در اموال و فرزندان است. [مَثَل آنها] مَثَل بارانى است که کشاورزان را رُستنى آن به شگفتى اندازد، سپس [آن کِشت] خشک شود و آن را زرد بینى، آن گاه، خاشاک شود و در آخرت، [دنیا پرستان را] عذابى سخت است و [مؤمنان را] از جانب خدا آمرزش و خشنودى است، و زندگانى دنیا، جز کالاى فریبنده نیست.
علاوه بر این که نباید هدف زندگی را فراموش کرد، نباید از یاد بُرد زمانی که برای رسیدن به این هدف در اختیار داریم، بسیار محدود است. پس نباید وقت را تلف کرد . باید از روزها و لحظات این زندگی کوتاه برای رسیدن به هدف آفرینش، کمال استفاده را برد.
هر روزم در این دنیا، یک دور پیچیدنِ پیله است اطراف زندگی؛ اگر تو مقصودم نباشی. این پیله، امّا از جنس ابریشم نیست؛ از میلههای آهنی داغ شده، در کورۀ آرزوهای طول و دراز من است.
اگر تو در نظرم نباشی، هر لحظهام در این عالم، یک پلّه سقوط است به عمق سیاهچاهی که با کلنگ غفلت من، هر روز عمیقتر از دیروز میشود.
تو را که فراموش میکنم با هر بار نفس کشیدنم، از خودم هم بیگانه میشوم. من بدون تو، چه معنایی دارم؟ بی تو حضور من در این دنیا، بیمعناترین اتّفاق هستی است. وقتی تو در ثانیههای زندگی من حضور نداری، سالهای زندگی من، پوچ میشود.
با تو که هستم، همۀ حادثهها معنا دارد. پشت برگۀ هر حادثهای، نقشۀ راه رسیدن به تو را کشیدهاند. هر لحظۀ زندگی من، یک حادثه است. پس من در هر لحظه، نقشهای دارم برای رسیدن به تو. چه قدر خوب!
وقتی به تو فکر میکنم و دغدغهام رسیدن به تو میشود، دیگر نقشهای برای زندگی ندارم. تو راه را به من نشان میدهی و من، آن را طی میکنم. همین، بهتر است. دیگر بس است راه بُنبست را هزار باره رفتن و برگشتن.
اگر تو مقصد من باشی، وارد راه بیانتهایی خواهم شد که در قدم به قدم آن، خودت حضور داری. دیگر شکست در زندگی من، بیمعناست. با تو بودن، پیروزی محض است. معنابخشِ زندگی من! مرا بپذیر.
(تا ساحل آرامش ج1 ص14؛ استاد محسن عباسی ولدی)
بازدیدها: 32