تفسیر تسنیم (اجمالی)| جلد دهم، سوره بقره، آیه۲۰۰الی۲۰۲

خانه / قرآن و عترت / قرآن / تفاسیر متنی / تفسیر تسنیم (اجمالی)| جلد دهم، سوره بقره، آیه۲۰۰الی۲۰۲

شایسته است حجگزاران پس از مناسک حجّ در منا، با حضور قلب به ذکر مشغول باشند و بهتر از یاد نیاکانشان خدا را یاد کنند.

فَاِذا قَضَیتُم مَنسِکَکُم فَاذکُروا اللّهَ کَذِکرِکُم ءاباءَکُم اَو اَشَدَّ ذِکرًا فَمِنَ النّاسِ مَن یَقولُ رَبَّنا ءاتِنا فِی الدُّنیا وما لَهُ فِی الاءاخِرَهِ مِن خَلق (بقره، ۲۰۰)

ومِنهُم مَن یَقولُ رَبَّنا ءاتِنا فِی الدُّنیا حَسَنَهً وفِی الاءاخِرَهِ حَسَنَهً وقِنا عَذابَ النّار (بقره، ۲۰۱)

اُولئِکَ لَهُم نَصیبٌ مِمّا کَسَبوا واللّهُ سَریعُ الحِساب (بقره، ۲۰۲)

گزیده تفسیر
شایسته است حجگزاران پس از مناسک حجّ در منا، با حضور قلب به ذکر مشغول باشند و بهتر از یاد نیاکانشان خدا را یاد کنند.
انسانهایی که دست نیاز به سوی خدای منّان بلند کرده‌اند، اعم از حجگزاران و غیر آنان دو گروه‌اند: گروهی تقرّب به خدا، آخرت و همه
^ ۱ – ـ الکافی، ج۸، ص۲۴۴٫
۱۵۸

ارزشهای معنوی را فراموش کرده و تنها به فکر تأمین دنیا هستند. این گروه در آخرت هیچ نصیبی نخواهند داشت.
سیره علمی و عملی گروه دوم نیز این است که همواره به یاد تقرّب به خدا و آخرت هستند و خواستشان حسنه دنیا و آخرت و نجات از آتش دوزخ است و «حسنه» همه مواهب مادی و معنوی را دربر می‌گیرد. این گروه‌اند که آنچه در دنیا به دست آورند در آخرت نیز از آن بهره‌مند خواهند بود.
تأثیر دعا، خواه درباره دنیا یا درباره آخرت، به کسب و تلاش و عمل صحیح مشروط است. کارهای خداوند در دنیا و آخرت بر محور حسابرسی دقیق است و در آخرت این حسابرسی دقیق به سبب حضور همه اعمال و اعمال همه و حضور کتاب جامع و کامل و کافل و حضور شهود درونی و بیرونی و احاطه علمی خداوند سبحان به همه شئون علمی و عملی افراد با سرعت انجام می‌یابد.
تهدید تبهکاران به «سرعت حساب»، راجع به سرعت کیفر آنهاست.

تفسیر

مفردات
قَضَیْتُمْ: «قضاء» (ناقص یائی) فیصله دادن با قول یا فعل است که هم در قول و فعل خدای سبحان به کار می‌رود؛ مانند ﴿وقَضی رَبُّکَ اَلاّتَعبُدوا اِلاّاِیّاه) ۱ و ﴿فَقَضهُنَّ سَبعَ سَمواتٍ فی یَومَین) ۲ وهم در قول و فعل انسان؛ مانند
۱۵۹

﴿فَاقضِ ما اَنتَ قاضٍ اِنَّما تَقضی هذِهِ الحَیوهَ الدُّنیا) ۱ کاربرد قضا در حکم و داوری حاکم نیز از این باب است ۲٫ اطلاق قضا بر انجام عملی که در وقت معین خود فوت شده اصطلاح خاص فقهی است. قضا معنای جامعی دارد که مصداق تکوینی و اعتباری را دربر می‌گیرد ۳٫
نَصِیبٌ: «نصیب» حظ و بهره است و نصبْ چیزی را سرپا و مستقیم برپا داشتن است؛ مانند برپا کردن نیزه. حظ و بهره هر کس را بدان جهت نصیب گویند که گویا تنها همان شی‏ء برای او برجسته و نمایان است ۴٫
سَرِیع: «سرعت» به معنای شتاب است و مفهوم فراگیر آن شامل سرعت در امور مادی، معنوی، خیر و شر می‌شود. هیئت فعیل (سریع) ثبوت و همیشگی سرعت فاعل را می‌رساند؛ یعنی خدای سبحان همواره بدون اندک تأخیری حسابرس بندگان است ۵٫
٭ ٭ ٭

یاد حق
قرآن کریم همراه شکستن سنت جاهلی ۶ و دعوت به یاد خدا کیفیت یاد او را چنین بیان می‌کند: پس از فراغت از مناسک حجّ در «منا»، آن‌گونه که به یاد
^ ۱ – ـ سوره اسراء، آیه ۲۳٫
^ ۲ – ـ سوره فصّلت، آیه ۱۲٫
۱۶۰

پدرانتان هستید بلکه بیشتر، به یاد خدا باشید: ﴿فَاِذا قَضَیتُم مَنسِکَکُم فَاذکُروا اللّهَ کَذِکرِکُم ءاباءَکُم﴾.
یاد خدا می‌تواند همراه با مناسک و بعد از آن باشد و نیز بر تکبیرهای ایام تشریق منطبق شود، هرچند ظهور آن، بر اثر کلمه قضاء، در بعد از مناسک است.
«ذکر» در آیه مورد بحث، مطلق یاد خداست؛ لیکن مفسران آن را بر تکبیرهای مستحب در روز عید و دو روز پس از آن و نیز بر دعاهای مخصوصِ سرزمین منا تطبیق کرده‌اند ۱ ، چون دعا در این مواقف از با فضیلت‌ترین اعمال است و شاید به همین مناسبت خداوند در ادامه این آیات به مسئله دعا پرداخته است.
درباره تعبیر وارد در این بخش از آیه در فراخوان به یاد خداوند، لازم است عنایت شود که جمله ﴿فَاذکُروا اللّهَ کَذِکرِکُم ءاباءَکُم﴾ در صدد تأیید سنت جاهلی فخرفروشی به نیاکان نیست، بلکه از آن نکوهش می‌کند، چون گاهی انسان برای نیاکان خود که اهل ایمان‌اند طلب مغفرت و رحمت می‌کند؛ نظیر مغفرت خواهی حضرت نوح و ابراهیم(علیهما‌السلام) برای گذشتگان خود: ﴿رَبَّنَا اغفِر لی ولِولِدَی ولِلمُؤمِنینَ یَومَ یَقومُ الحِساب) ۲ ﴿رَبِّ اغفِر لی ولِولِدَی ولِمَن دَخَلَ بَیتِی مُؤمِنا) ۳ این‌گونه یاد بودِ نیاکان پسندیده و مورد امضای خداست، زیرا درحقیقت امتثال دستور الهی است.
^ ۱ – ـ سوره طه، آیه ۷۲٫
^ ۲ – ـ مفردات، ص۶۷۴ ـ ۶۷۵، «ق ض ی».
^ ۳ – ـ التبیان، ج۲، ص۱۷۰، با تحریر اندک.
^ ۴ – ـ معجم مقاییس اللغه، ج۵، ص۴۳۴، «ن ص ب».
^ ۵ – ـ التحقیق، ج۵، ص۱۲۱ ـ ۱۲۲، «س ر ع».
^ ۶ – ـ به شأن نزول آیه در آغاز بحث روایی رجوع شود.
۱۶۱

گاهی هم انسان به فخرفروشی به نیاکان سرگرم می‌شود و به ارزشهای خیالی و واهی آنان افتخار می‌کند که هرگز مورد پسند خداوند نیست، بلکه در نکوهش این گروه از آنها می‌خواهد به یاد نعمتهای الهی باشند نه پدران و نیاکانشان.
فخر بنده به مولاست؛ نه به پدر که او نیز برده مولاست. انسان بنده خداوندی است که مولای مطلق است و نیاکان وی نیز همانند خود او بنده خدای سبحان‌اند. تنها افتخار عبد به سیّد اوست و هرگز نمی‌تواند به پدر و مادر خود فخر کند که آنها نیز غلام همان سیّدند، گرچه خداوند به حق‌شناسی پدر و مادر توصیه فرموده است ۱ : ﴿اَنِ اشکُر لی ولِولِدَیک) ۲
بر خلاف آیات قبل که خطاب به خردمندان و فرزانگان بود و از راه برهان و استدلال آنان را به یاد خداوند دعوت می‌کرد: ﴿واذکُروهُ کَما هَدکُم) ۳ نخستین آیه مورد بحث، ضمن فراخوانی مردم جاهلی به یاد خداوند، آنها را از روش جاهلانه یادبود بی‌اثر نیاکان بازمی‌دارد.
تذکّر: ۱٫ صدر آیه نخست مردم را به دو قسم تقسیم کرد و ذیل آن آیه و همچنین آیه دوم آنان را به دو صنف توزیع کرد. از این تقسیم و توزیع می‌توان تناسب صدر و ساقه دو آیه را چنین استنباط کرد که متذکّران الهی همان کسانی هستند که حسنه دو جهان را می‌طلبند و متذکّران نیاکانی همانهایی هستند که فقط متاع زودگذر دنیا را بدون احتساب حسنه درخواست می‌کنند.
^ ۱ – ـ جامع البیان، مج۲، ج۲، ص۳۹۷؛ التبیان، ج۲، ص۱۷۰؛ مجمع البیان، ج۱ ـ ۲، ص۵۲۹؛ تفسیر البحر المحیط، ج۲، ص۱۱۱٫
^ ۲ – ـ سوره ابراهیم، آیه ۴۱٫
^ ۳ – ـ سوره نوح، آیه ۲۸٫
۱۶۲

۲٫ قبل از سلطه اسلام در جزیرهالعرب و نفوذ رهبری پیامبر اعظم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و حَجر و منع بت‌پرستان از حضور در مسجد و شرکت در مناسک حج، مشرکان حجاز همانند موحدان در مراسم یاد شده حاضر می‌شدند و طبق رسوبات جاهلی به گفتمانِ افتخارآمیز درباره تبار خویش می‌پرداختند و خطیبان و محدّثان ویژه‌ای داشتند ۱ که حافظ میراث منحوس و موهوم دوران خونریزی و غارت بوده و آنها را با غَثّ و سمین بازگو می‌کردند، هرچند با استقرار اسلام در حجاز و فتح مکه و ممنوع شدن مشرکان از شرکت در مناسک، غبارروبی شده و مجالی برای فخرفروشی باطل در مواقفِ تنزیه شده مِنا و مانند آن نمانده است، بنابراین، تقسیم یاد شده اگر به لحاظ زمان حضور مشرکان در مناسک حج باشد، جریان گزارش خارجی است از یک‏سو و ارائه دو طرز فکر است ازسوی دیگر و اگر به لحاظ بعد از انقضای زمان مزبور بوده و عصر تطهیر سرزمین حجاز از تظاهر به شرک و تنزیه مواقف حج از حضور وَثَنیها باشد فقط ناظر به دو طرز تفکر در جهان خارج است.

شدّت یاد حق
یاد خدا در قرآن، هم به «کثرت» و زیادی وصف شده است: ﴿اذکُرُوا اللّهَ ذِکرًا کَثیرا) ۲ هم به ﴿شدّت﴾: «فَاذکُروا اللّهَ کَذِکرِکُم ءاباءَکُم اَو اَشَدَّ ذِکرا». شدت یاد خدا یعنی با حضور قلب بیشتر به یاد خدا بودن. وصفِ یادِ حق به «کثرت»، ناظر به کمیّت زمانی است، تا انسان لحظه‌ای از یاد خدا غافل
^ ۱ – ـ رحمه من الرحمن، ج۱، ص۲۹۹ ـ ۳۰۰، با تلخیص و تحریر.
^ ۲ – ـ سوره لقمان، آیه ۱۴٫
^ ۳ – ـ سوره بقره، آیه ۱۹۸٫

۱۶۳

نباشد، چون به اندازه غفلت از خدا در تیررس شیطان است. وصف یاد خدا به «شدت»، ناظر به کیفیت ذکر است؛ لیکن نه فریاد کشیدن، چون ادب ذکرخدا این است که تا می‌توانیم باید آرام و آهسته و کمتر از جهر به یاد او باشیم: ﴿واذکُر رَبَّکَ فی نَفسِکَ تَضَرُّعًا وخیفَهً ودونَ الجَهرِ مِنَ القَولِ) ۱ ﴿اُدعوا رَبّ‏کُم تَضَرُّعًا وخُفیَه) ۲ زیرا خداوند پنهان‌تر از راز را هم می‌داند: ﴿یَعلَمُ السِّرَّ واَخفی) ۳
پس جمله﴿اَشَدَّ ذِکرا﴾ بیان صفت کیفی و نفسانی یاد حق است که به امر نفسانی باز می‌گردد؛ نظیر ﴿اَشَدُّ حُبّا﴾ در آیه ﴿والَّذینَ ءامَنوا اَشَدُّ حُبًّا لِلّه) ۴ که صفت نفسانی برای محبت است. این آیه بیان می‌کند که محبت مؤمنان به خدا بسیار بیشتر و شدیدتر از محبت بت‏پرستان به آلهه و بتهاست.
تذکّر: اشتراک «اَشدّ» و «شدید» در اصل شدّت است و معنای اَفعل تفضیل افاده افزونی در همان ماده است؛ خواه متعلق مادّه مشترک فضیلت باشد یا رذیلت. در اینجا یاد نیاکانِ غارتگر و خونریز رذیلت است و یاد خدای سبحان فضیلت. اگر دستور رسید که یاد خدا شدیدتر از یاد نیاکانتان باشد معنای آن امضای اصل تذکره غارتگران جاهلی نیست، چه رسد به اینکه تشویق به شدید بودن آن را به همراه داشته باشد. این مطلب گاهی به صورت خبر (هرچند انشا را دربر دارد) چنین ارائه شده: ﴿والَّذینَ ءامَنوا اَشَدُّ حُبًّا لِلّه﴾
^ ۱ – ـ جامع البیان، مج۲، ج۲، ص۳۹۴٫
^ ۲ – ـ سوره احزاب، آیه ۴۱٫
۱۶۴

و هرگز پیام این آیه امضای محبّت بت نیست، و زمانی به صورت انشا نازل و بیان شده است: ﴿اَو اَشَدَّ ذِکرا﴾.
خلاصه آنکه: ۱٫ مذکورها در مدح و ذم متفاوت‌اند. ۲٫ ذکرها در حسن و قبح مختلف‌اند و هیچ یک از این دو امر مادّه مشترک نیست. ۳٫ کیفیت ذکر به لحاظ شدید و اشدّ مطرح است.

اثر یاد خدا در دل
یاد خداوند باید با حضور قلب صورت گیرد، چون ذکر خدا تا ملکه نفسانی نشود آرامش صادق پدید نمی‌آید، زیرا بردن نام خدا بر لب همانند آبیاری شاخه درخت است که جز گردگیری اثر دیگری ندارد؛ ولی یاد خدا در دل همتای آبیاری ریشه درخت است که مایه بالندگی و ثمربخشی آن است. آنچه در غفلت‏زدایی مؤثر است یاد خدا در دل است که با ناله و لابه همراه باشد، زیرا غفلت کمند شیطان: «الغفله مصطاد الشیطان» ۱ و مایه کوری از شهود اسرار الهی است: ﴿ومَن اَعرَضَ عَن ذِکری فَاِنَّ لَهُ مَعیشَهً ضَنکًا ونَحشُرُهُ یَومَ القِیمَهِ اَعمی) ۲
شیطان همواره در حال غفلت انسان به او حمله می‌کند: ﴿اِنَّهُ یَرکُم هُوَ وقَبیلُهُ مِن حَیثُ لاتَرَونَهُم) ۳ چون در حال غفلت شیطان را نمی‌بیند و آن دشمن قسم خورده به اندازه غفلت انسان به او صدمه می‌زند. شیطان لحظه‌ای از وسوسه کردن دست نمی‌کشد و همه شبانه روز به سواره و پیاده نظام خود
^ ۱ – ـ سوره اعراف، آیه ۲۰۵٫
^ ۲ – ـ سوره اعراف، آیه ۵۵٫
^ ۳ – ـ سوره طه، آیه ۷٫
^ ۴ – ـ سوره بقره، آیه ۱۶۵٫
۱۶۵

دستور می‌دهد که در اموال و اولاد انسانها شریک شوند: ﴿واستَفزِز مَنِ استَطَعتَ مِنهُم بِصَوتِکَ واَجلِب عَلَیهِم بِخَیلِکَ ورَجِلِکَ وشارِکهُم فِی الاَمولِ والاَولدِ وَعِدهُم وما یَعِدُهُمُ الشَّیطنُ اِلاّغُرورا) ۱
غرض آنکه شیطان پیوسته در کمین است تا زمان غفلتِ انسان به وی حمله کند، از این رو قرآن کریم مؤمنان را به کثرت یاد خدا: ﴿اذکُرُوا اللّهَ ذِکرًا کَثیرا) ۲ و شدّت ذکر او فرا می‌خواند تا مانع نفوذ و حمله شیطان شوند.

یاد خدا با عنوان دعا
خدای سبحان پس از دعوت به یاد خود و پرهیز از سنتهای جاهلی، یاد الهی را به عنوان دعا مطرح کرده و عموم مردم به ویژه کسانی را که در منا گرد هم آمده‌اند، درباره یاد حق و دعا به دو گروه تقسیم می‌کند:
۱٫ برخی از خدا تنها دنیا را طلب می‌کنند نه آخرت یا حسنه دنیا را. این گروه یقیناً در آخرت بهره‌ای ندارند: ﴿فَمِنَ النّاسِ مَن یَقولُ رَبَّنا ءاتِنا فِی الدُّنیا وما لَهُ فِی الاءاخِرَهِ مِن خَلق﴾. این گروه چون قلمرو دیدشان نشئه طبیعت است به حلال و حرام، حسن و قبیح و طیب و خبیث بودن متاع دنیا نمی‌اندیشند.
اینان بی‌هدف‌اند و در پایان عمر به بیراهه رفتن خود پی می‌برند؛ مانند تشنه بی‌هدفِ جویای آب که «سراب» را «آب» می‌پندارد، آنان نیز در پایان عمر می‌فهمند که در پی‏سراب رفته و همه توان را در این راه صرف کرده‌اند؛ ولی هنوز تشنه‌اند، چون سراب تشنگی را نمی‌زداید: ﴿والَّذینَ کَفَروا اَعملُهُم
^ ۱ – ـ بحار الانوار، ج۶۷، ص۱۱۰٫
^ ۲ – ـ سوره طه، آیه ۱۲۴٫
^ ۳ – ـ سوره اعراف، آیه ۲۷٫
۱۶۶

کَسَرابٍ بِقِیعَهٍ یَحسَبُهُ الظَّمئانُ ماءً حَتّی اِذا جاءَهُ لَم یَجِدهُ شی‏ءا) ۱ نیز چون از دعای حقیقی که سلاح انبیا(علیهم‌السلام ۲) و قرارگاه اجابت است ۳ بهره‌ای ندارند، مانند تشنه بی‌وسیله‌اند که آب را می‌بیند؛ ولی دستش به آن نمی‌رسد؛ دست خود را باز می‌کند تا آب را به دهانش برساند؛ لیکن از دور بر چشمه‏سار دستی دارد، یا دو دست را بر لبه چاه گذاشته و سر در دهانه چاه فرو می‌برد تا زبانش را به چاه برساند؛ ولی نه طنابی دارد و نه دلوی؛ همواره عطشان است، زیرا به ریسمان الهی (یعنی ایمان و عمل صالح) تمسّک نجسته است: ﴿کَبسِطِ کَفَّیهِ اِلَی الماءِ لِیَبلُغَ فاهُ وما هُوَ بِبلِغِه) ۴
۲٫ برخی نه تنها از خداوند دنیا و آخرت را می‌خواهند، بلکه حسنه دنیا و حسنه‌خرت و نجات از آتش جهنم را خواهان‌اند: ﴿ومِنهُم مَن یَقولُ رَبَّنا ءاتِنا فِی الدُّنیا حَسَنَهً وفِی الاءاخِرَهِ حَسَنَهً وقِنا عَذابَ النّار) ۵
دسته نخست، ظاهراًبه یاد خدایند؛ ولی چیز اصیل و پایدار را نمی‌طلبند. اینان را در آخرت بهره‌ای نیست، چون از خدا فقط دنیا و متاع اندک آن را طلب می‌کنند که چنین خواسته‌ای با فراموشی خدا برابر است.
گروه دوم حقیقتاً به یاد خدایند و از او حسنه دنیا و آخرت و نجات از آتش را می‌خواهند. این‏گروه نصیب خود را از دنیا و آخرت می‌برند.
تذکّر: گرچه قرینه سیاق، مانند قرینه «کُمْ» در ﴿مَنسِکَکُم﴾ و «نا» در
^ ۱ – ـ سوره اسراء، آیه ۶۴٫
^ ۲ – ـ سوره احزاب، آیه ۴۱٫
۱۶۷

«ربَّنا»، اقتضا می‌کند کسانی که در مراسم حج به یاد خدایند، در دعا کردن دو گروه باشند؛ نه مطلق انسانها؛ لیکن شواهد خارجی و نیز بررسی رفتار و گفتار توده مردم گواه تعمیم است، بنابراین، تقسیم یاد شده تنها به حجگزاران و اجتماع کنندگان در سرزمین منا اختصاص ندارد، بلکه به مناسبت دعا و یاد حق در سرزمین منا و برای نمونه در ذیل آیات حج بیان شده است وگرنه دیگران نیز مشمول همین تقسیم‌اند.

سیره و منطق انسانها
طبق این آیات، مردم دنیا از نظر منطق و سیره دو دسته‌اند: ۱٫ بعضی منطق و سیره عملیشان دنیاطلبی است و می‌گویند: خدایا به ما در دنیا عطا کن! چون درخواست آنها مطلق است و مقیّد به «حسنه» نیست، معنایش چنین است: خدایا به ما مال بده؛ حسنه باشد یا سیئه؛ حلال باشد یا حرام و طیّب باشد یا خبیث. بر فرض هم حسنه و حلال و طیب را بخواهند، در اندیشه آخرت نیستند: ﴿فَمِنَ النّاسِ مَن یَقولُ رَبَّنا ءاتِنا فِی الدُّنیا﴾.
تعبیر «یَقول» دو نکته را دربر دارد: أ. کنایه از منطق و روش آنها در رفتار و گفتار و افکار و بیان سیره علمی و عملی، گفتاری و رفتاری آنان است؛ نظیر آیه ﴿ما یَلفِظُ مِن قَولٍٍ… ) ۱ که در آن خصوص قول به معنای لفظ منظور نیست، بلکه هر کاری را رقیبِ عتید ضبط می‌کند، بر این اساس، اگر کسی با زبان از خدا حسنه بخواهد؛ ولی در عمل به گناه مبتلا شده و بلغزد، در حقیقت، جزو گروه اول است.
^ ۱ – ـ سوره نور، آیه ۳۹٫
^ ۲ – ـ الکافی، ج۲، ص۴۶۸٫
^ ۳ – ـ همان، ص۴۷۱٫
^ ۴ – ـ سوره رعد، آیه ۱۴٫
^ ۵ – ـ سوره بقره، آیه ۲۰۱٫
۱۶۸

ب. استمرار را می‌رساند، چون فعل مضارع است؛ یعنی سیره مستمر آنان دنیاطلبی است.
۲٫ برخی منطقشان حسنه‌خواهی است که در دنیا و آخرت از خدا حسنه می‌خواهند؛ یعنی دنیای حسن و آخرت حسن می‌طلبند، چون می‌دانند در دنیا و آخرت، هم حسنه وجود دارد و هم سیئه، از این رو از خداوند حسنه دنیا و آخرت و نجات از گناه در دنیا و از آتش در آخرت را درخواست می‌کنند: ﴿ومِنهُم مَن یَقولُ رَبَّنا ءاتِنا فِی الدُّنیا حَسَنَهً وفِی الاءاخِرَهِ حَسَنَهً وقِنا عَذابَ النّار﴾. عنوان «عذاب نار» گرچه به آتش دوزخ منصرف است؛ لیکن صراحتی در انحصار به معاد ندارد، بنابراین آنچه از حضرت امیرمؤمنان(علیه‌السلام) رسیده است که «همسر ناسازگار مصداق عذاب نار است و مؤمن صالح ضمن درخواست حسنه دنیا و آخرت، صیانت از همسر بد را می‌طلبد» ۱ می‌تواند مصداق جمله مزبور باشد، بنابراین، نقد قرطبی و استبعاد او ۲ ناصواب است.
خداوند پاسخ دعای هر دو گروه را در این جمله‌ها به طور اجمال چنین بیان فرمود: گروه اوّل که هدف منحصر آنان خود دنیاست، از بهره اخروی محروم‌اند: ﴿وما لَهُ فِی الاءاخِرَهِ مِن خَلق﴾؛ ولی درباره بهره دنیوی هر اندازه که خداوند طبق کسب آنها مصلحت بداند و به هر کسی که بخواهد عطا می‌کند ۳٫ گروه دوم که حسنه‏دنیا و آخرت را می‌خواهند، نصیبی از آنچه درباره دو نشئه کسب کرده‌اند، خواهند داشت: ﴿اُولئِکَ لَهُم نَصیبٌ مِمّا کَسَبوا) ۴
^ ۱ – ـ سوره ق، آیه ۱۸٫
۱۶۹

البته این جمله می‌تواند راجع به هر دو گروه باشد، گرچه عدّه‌ای آن را مخصوص گروه دوم دانسته و چنین گفته‌اند که پاسخ گروه اول با جمله ﴿وما لَهُ فِی الاءاخِرَهِ مِن خَلق﴾ داده شد، در حالی که آن جمله پاسخِ بخش آخرت آنهاست؛ نه جواب کسبی که برای دنیا کرده و از خداوند متاع دنیا را خواسته‌اند ۱٫
بر این اساس، موحّدان که حسنه دنیا و آخرت می‌طلبند دعای آنها در هردو نشئه اجابت می‌شود؛ ولی مشرکان که به معاد معتقد نبوده و تنها خواسته آنان حطام دنیاست (و معنای تقریب بتان و شفاعت آنها غیر از متاع دنیا چیز دیگری نیست) دعای آنها فی‌الجمله درباره دنیا مستجاب می‌شود؛ لیکن در قیامت اصلاً مورد عنایت قرار نمی‌گیرند: ﴿وما دُعاءُ الکفِرینَ اِلاّفی ضَلل) ۲
قرآن کریم در جای دیگر با تقسیم مردم به دو گروه می‌فرماید: ﴿مَن کانَ یُریدُ العاجِلَهَ عَجَّلنا لَهُ فیها ما نَشاءُ لِمَن نُریدُ ثُمَّ جَعَلنا لَهُ جَهَنَّمَ یَصلها مَذمومًا مَدحورا) ۳ دسته‌ای خواستار دنیایند و برای آن می‌کوشند؛ ولی چنین نیست که هر کس هرچه خواست به آن برسد، بلکه اولاً به آنها فقط آنچه را ما می‌خواهیم می‌دهیم: ﴿ما نَشاء﴾ نه آنچه را آنان می‌طلبند. ثانیاً به هر کس بخواهیم می‌دهیم: ﴿لِمَن نُریدُ﴾؛ در حقیقت، پاسخ را به صورت دو موجبه جزئی بیان فرمود.
گروه دوم، خواستار آخرت‌اند و برای آن می‌کوشند. خداوند به صورت
^ ۱ – ـ مجمع البیان، ج۱ ـ ۲، ص۵۳۰؛ الجامع لاحکام القرآن، مج۱، ج۲، ص۴۰۰٫
^ ۲ – ـ الجامع لاحکام القرآن، مج۱، ج۲، ص۴۰۰٫
^ ۳ – ـ سوره اِسراء، آیه ۱۸٫
^ ۴ – ـ سوره بقره، آیه ۲۰۲٫
۱۷۰

موجبه کلی فرمود که هرکس به هر اندازه برای آخرت تلاش کند، نتیجه می‌گیرد: ﴿ومَن اَرادَ الاءاخِرَهَ وسَعی لَها سَعیَها وهُوَ مُؤمِنٌ فَاُولئِکَ کانَ سَعیُهُم مَشکورا) ۱ بر پایه محتوای این آیه، اولاً برای رسیدن به پاداش اخروی افزون برحسن فعلی باید حسن فاعلی نیز داشت؛ یعنی هم باید تلاش صحیح کرد و هم باید مؤمن بود: ﴿وسَعی لَها سَعیَها وهُوَ مُؤمِن﴾. ثانیاً هرکس به اندازه تلاش خود بهره اخروی می‌برد، پس تلاش بیشتر با بهره بیشتر همراه است. البته همه بهره‌ها به کار و تلاش وابسته نیست، چون تفضّل الهی بحث جدایی دارد.
خدای سبحان بعد از این گروه‏بندی بیان فرمود که وسیله دستیابی به مقصدِ خاص را برای هر دو گروه آماده می‌سازد: ﴿کُلًّا نُمِدُّ هؤُلاءِ وهؤُلاءِ مِن عَطاءِ رَبِّکَ وما کانَ عَطاءُ رَبِّکَ مَحظورا) ۲
تذکّر: فرق خلاق و نصیب: ﴿… ما لَهُ فِی الاءاخِرَهِ مِن خَلق) ۳ ﴿اُولئِکَ لَهُم نَصیبٌ مِمّا کَسَبوا) ۴ در این است که خلاق فضیلتی است که بر اثر خُلق نیک به دست می‌آید ۵ ؛ امّا نصیب اعم از فضیلت و رذیلت است ۶٫

مراد از «حسنه»
«حسنه» در این آیه به طور مطلق آمده است، پس به معنای هرگونه خیر
^ ۱ – ـ ر.ک: جامع البیان، مج۲، ج۲، ص۴۰۱ ـ ۴۰۲؛ التفسیر الکبیر، مج۳، ج۵، ص۱۸۹٫
^ ۲ – ـ سوره رعد، آیه ۱۴٫
^ ۳ – ـ سوره اسراء، آیه ۱۸٫
۱۷۱

وخوبی است و بر هر موهبت مادی و معنوی قابل تطبیق است. مال حلال و نعمتهای معنوی از مصادیق حسنه شمرده شده است ۱ ، چنان که درباره حضرت ابراهیم(علیه‌السلام) می‌فرماید: ﴿وءاتَینهُ فِی الدُّنیا حَسَنَهً واِنَّهُ فِی الاءاخِرَهِ لَمِنَ الصّلِحین) ۲ چون حسنه به قرینه سیاق، مال حلال و ولایت الهی است. نیز درباره محبت اهل بیت نبوّت(علیهم‌السلام) می‌فرماید: ﴿قُل لااَسَ‏لُکُم عَلَیهِ اَجرًا اِلاَّالمَوَدَّهَ فِی القُربی ومَن یَقتَرِف حَسَنَ‏هً نَزِد لَهُ فیها حُسنا) ۳ قدر متیقن از حسنه در این آیه همانا محبّت اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم‌السلام) است.
برخی اهل معرفت در تبیین حسنه آخرت، حساب و میزان آن چنین توصیه به حق کرده‌اند که جمع بین حسّ و عقل و محسوس و معقول، در قدرت و کمال اعظم و اتمّ الهی نمودار است و ما به هر دو نشئه جسم و روح و اعاده هر دو معتقدیم و اگر رهنمود شرع به گستره معاد نمی‌بود، جریان سپری شدن نظام دنیا و پدید آمدن نظام آخرت شناخته نمی‌شد و آنچه را انبیا(علیهم‌السلام) درباره حشر معقول و محسوس فرموده‌اند حق است و هیچ دلیل عقلی آن را محال نمی‌داند، پس باید خود و دیگران را به ادراک و ایمان آن ملزم کنیم ۴٫
تذکّر: نکره در سیاق اثبات مفید عموم نیست؛ لیکن اطلاق حسنه قابل تطبیق بر مصادیق فراوان نسبت به موارد گونه‌گون است، بر همین اساس مقصود از حسنه در آیات مورد بحث، هر نوع خیر و خوبی است که به حسب درجات اشخاص و اعمال و انگیزه‌ها در دنیا و آخرت مصادیق گوناگونی
^ ۱ – ـ سوره اسراء، آیه ۱۹٫
^ ۲ – ـ سوره اسراء، آیه ۲۰٫
^ ۳ – ـ سوره بقره، آیه ۱۰۲٫
^ ۴ – ـ سوره بقره، آیه ۲۰۲٫
^ ۵ – ـ مفردات، ص۲۹۷، «خ ل ق».
^ ۶ – ـ مجمع البیان، ج۱ ـ ۲، ص۵۳۰؛ ر.ک: بیان السعاده، ج۱، ص۱۸۴٫
۱۷۲

دارد ۱ ، براین اساس، حسنه اخروی مؤمنِ متوسط با جنّات و نَهَر مناسب است و حسنه اخروی اَوحَدی از اهل ایمان، گذشته از جنّت محسوس، مقام منیع قرب الهی، یعنی ﴿فی مَقعَدِ صِدقٍ عِندَ مَلیکٍ مُقتَدِر) ۲ است. برخی مصادیق حسنه در روایات ائمه اطهار(علیهم‌السلام) در بحث روایی خواهد آمد.

تلاش همراه دعا
جمله ﴿وما لَهُ فِی الاءاخِرَهِ مِن خَلق﴾، پاسخ گروه اول از نظر آخرت بود که آنها هیچ بهره‌ای در معاد ندارند؛ ولی ﴿اُولئِکَ لَهُم نَصیبٌ مِمّا کَسَبوا﴾ می‌تواند طبق توضیح گذشته هم پاسخ گروهِ اول از نظر دنیا بوده و هم پاسخ گروه دوم از نظر دنیا و آخرت باشد و آن اینکه هر یک به اندازه کوشش خود بهره دارند.
اینکه فرمود: ﴿مِمّا کَسَبوا﴾؛ نه «مما ذکروا» یا «مما دعوا»، نشان می‌دهد که بهره آنان با صرف دعا و یاد حق به دست نمی‌آید، بلکه به کسب و تلاش نیاز دارد؛ چه برای آنان که تنها دنیا می‌طلبند و چه برای خواستاران حسنه دنیا و آخرت، پس هر چند دعا یکی از مصادیق کسب است؛ لیکن دعای فرد بیکار و تن پرور مستجاب نیست. خداوند تأثیر دعا را با کسب و عمل صحیح تأیید کرده تا بهره‏برنده نصیبِ عامل را ببرد؛ نه بهره ذاکرِ محض و داعی صرف را، چون دعا مقدمه و بخشی از لوازم نیل به مقصد است نه تمام کار. اثر بخشی دعا مشروط به انجام تلاش فرد است، بنابراین کسب دنیایی همراهِ دعای دنیایی، «حسنه دنیا» را در پی دارد و تلاشِ اخروی همراهِ دعای آخرتی،
^ ۱ – ـ جامع البیان، مج۲، ج۲، ص۳۹۵ ـ ۴۰۰؛ مجمع البیان، ج۱ ـ ۲، ص۵۳۰٫
^ ۲ – ـ سوره نحل، آیه ۱۲۲؛ مجمع البیان، ج۵ ـ ۶، ص۶۰۳٫
^ ۳ – ـ سوره شوری، آیه ۲۳؛ مجمع البیان، ج۹ ـ ۱۰، ص۴۴٫
^ ۴ – ـ رحمه من الرحمن، ج۱، ص۲۹۹ ـ ۳۰۰، با تلخیص و تحریر.
۱۷۳

«حسنه آخرت» را: ﴿اُولئِکَ لَهُم نَصیبٌ مِمّا کَسَبوا﴾. البته فضل الهی را نمی‌توان تحدید کرد، زیرا ممکن است خداوند طبق مصلحتِ مستور به برخی بیش از اندازه کوشش وی برکت عطا فرماید، چنان که گاهی بدون سعی، فیضی پدید می‌آید.

محاسبه مؤمنان در قیامت
جمله ﴿واللّهُ سَریعُ الحِساب﴾ فقط ناظر به کسانی است که بهره‌ای از آخرت دارند، زیرا گروه نخست که خواستار دنیا بودند از آخرت بی‌نصیب‌اند و حسابی ندارند تا خداوند سریعاً آن را رسیدگی کند. حساب و میزان قیامت برای سنجش کار مثبت است و کسی که برای آخرت تلاشی نکرده است، محاسبه و میزانی ندارد، پس خداوند نسبت به اهل حساب و کتاب و میزان، «سریع الحساب» است؛ یعنی آنان را معطّل نمی‌کند و فوراً به حسابشان رسیدگی کرده و به مقاماتشان می‌رساند؛ ولی گروه اول چون سیره علمی و عملی آنها دنیاطلبی بوده و حلال و حرام برایشان یکسان است و عملاً هیچ ارتباطی با خدا نداشته و با قیامت کاری ندارند، در ردیف کافران‌اند و اعمال آنها همانند سراب و آب‌نمایی است که انسان تشنه آن را آب می‌پندارد: ﴿اَعملُهُم کَسَرابٍ بِقِیعَهٍ یَحسَبُهُ الظَّمئانُ ماء) ۱ و چون اعمالشان پوچ و بی‌وزن است: ﴿وقَدِمنا اِلی ما عَمِلوا مِن عَمَلٍ فَجَعَلنهُ هَباءً مَنثورا) ۲ خداوند برای آنان در قیامت ترازویی نصب نمی‌کند: ﴿اُولئِکَ الَّذینَ کَفَروا بِئایتِ رَبِّهِم ولِقائِهِ فَحَبِطَت
^ ۱ – ـ مواهب الرحمن، ج۳، ص۱۶۲٫
^ ۲ – ـ سوره قمر، آیه ۵۵٫
۱۷۴

اَعملُهُم فَلا نُقیمُ لَهُم یَومَ القِیمَهِ وَزنا) ۱ البته خداوند برای سنجش گناهان و تعیین درکات کافران حساب و میزانی قرار می‌دهد؛ ولی برای کارهای نیک و تشخیص درجاتشان، ترازویی اقامه نمی‌فرماید، چون یا اصلاً کار نیکی نداشته‌اند یا اگر داشته‌اند فقط برای دنیا بوده است نه آخرت، از این رو به سبب کفرشان به حبط اعمال گرفتار شده‌اند.
حاصل اینکه، ترازو تنها برای دو گروه وضع می‌شود: ۱٫ برای کسانی که اعمال زشت و زیبا دارند: ﴿وءاخَرونَ اعتَرَفوا بِذُنوبِهِم خَلَطوا عَمَلًا صلِحًا وءاخَرَ سَیِّئا) ۲ تا بهشتی یا اهل دوزخ بودن آنها روشن شود. ۲٫ برای اهل تقوا و بهشتیان تا درجاتشان در بهشت مشخص گردد، بنابراین اگر در قرآن کریم آمده است که در قیامت ترازوها را نصب می‌کنیم و هرکس به اندازه «مثقال ذره» یا پَرِ اِسپندی کار خیر داشته باشد، از نظر دور نمی‌داریم و حساب می‌کنیم: ﴿ونَضَعُ المَوزینَ القِسطَ لِیَومِ القِیمَهِ فَلاتُظلَمُ نَفسٌ شی‏ءاً واِن کانَ مِثقالَ حَبَّهٍ مِن خَردَلٍ اَتَینا بِها وکَفی بِنا حسِبین) ۳ ناظر به مسلمانان و مؤمنان است، وگرنه کافران اعمالشان پوچ و بی‌وزن است و نیاز به توزین ندارند، مگر برای تشخیص درکات اعمال بدشان.

چگونگی حسابرسی خدا
عنوان ﴿سَریعُ الحِساب﴾ مانند «حسیب» از اسمای حسنای خداوند است ۴٫
^ ۱ – ـ سوره نور، آیه ۳۹٫
^ ۲ – ـ سوره فرقان، آیه ۲۳٫
۱۷۵

خداوند نه تنها سریع الحساب بلکه ﴿اَسرَعُ الحسِبین) ۱ است و هیچ حسابرسی مانند خدا نیست، زیرا کار خداوند با حرکت و کاربرد ابزاری برای حسابرسی همراه نیست: «فاعل لا بمعنی الحرکات و الآله» ۲ بلکه به مجرد اراده‌اش به حساب همه مخصوصاً اهل محشر رسیدگی می‌کند. کار خدا فراتر از زمان است و سرعت حسابرسی خدا برای این است که اهل محشر معطّل نشوند و این کار زمان نبرد.
خداوند برای دفع این توهّم که چگونه به حساب اولین و آخرین در صحرای محشر می‌رسد یا به دعای آنان پاسخ می‌دهد، فرمود: ﴿واللّهُ سَریعُ الحِساب﴾. او نیازی ندارد که برای تک تک انسانها فرصت جداگانه صرف کند، بلکه با اراده‌اش حسابرسی هر فردی تحقق می‌یابد: ﴿اِنَّما قَولُنا لِشی‏ءٍ اِذا اَرَدنهُ اَن نَقولَ لَهُ کُن فَیَکون) ۳
یکی از عوامل سرعت حساب همانا حضور همه اعمال و اعمال همه از یک‏سو و حضور کتاب جامع و کامل و کافل: ﴿مالِ هذا الکِتبِ لایُغادِرُ صَغیرَهً ولاکَبیرَهً اِلاّاَحصها) ۴ از سوی دیگر و حضور شهود درونی و بیرونی از سوی سوم و مهم‌تر از همه احاطه علمی خدای سبحان به همه شئون علمی و عملی افراد: ﴿… اَحصهُ اللّهُ ونَسوه) ۵ از سوی چهارم است.
نکته: ۱٫ آنچه از تهدید تبهکاران به سرعت حساب برمی‌آید راجع به
^ ۱ – ـ سوره کهف، آیه ۱۰۵٫
^ ۲ – ـ سوره توبه، آیه ۱۰۲٫
^ ۳ – ـ سوره انبیاء، آیه ۴۷٫
^ ۴ – ـ سوره نساء، آیه ۶٫
۱۷۶

سرعت کیفر آنهاست وگرنه صرف سرعت حسابرسی بدون اعلام نتیجه و اِعمال آن انذاری را دربر ندارد.
۲٫ طبق اطلاق جمله﴿واللّهُ سَریعُ الحِساب﴾ حسابرسی الهی شامل دنیا و آخرت می‌شود؛ یعنی در دنیا نیز کارهای الهی بر محور حسابرسی دقیق است، و این حسابرسی دقیق با سرعت انجام می‌یابد.

اشارات و لطایف

وزن و میزان در قیامت
در قیامت برای توزین و سنجش اعمال نیاز به «موزون» و «میزان» است. در توزین کالا، متاعْ «موزون»، سنگْ «وزن» و ترازو که وسیله سنجش است «میزان» است. در قیامت عقاید و اخلاق و اعمال انسانها را نه با سنگ و متر و مانند آن، بلکه با معیار «حق» می‌سنجند: ﴿والوَزنُ یَومَئِذٍ الحَقّ) ۱ «حق» وزن و میزان در قیامت است و از بارزترین مصادیقِ عینی آن اهل بیت نبوّت(علیهم‌السلام) هستند که به «میزان الأعمال» ستوده شده‌اند ۲٫
این جمله با آنچه در برخی دعاها و زیارتها آمده و در بیان شمارش اعتقادات گفته می‌شود تفاوت دارد؛ در زیارت آل یاسین می‌گوییم: «و أن الصّراط حقّ و المرصاد حق والمیزان حقّ و الحشر حقٌّ و الحساب حقٌّ و الجنّه و النّار حقّ» ۳ یعنی بهشت، جهنم، حساب، کتاب، صراط و میزانی
^ ۱ – ـ سوره انعام، آیه ۶۲٫
^ ۲ – ـ نهج البلاغه، خطبه ۱٫
^ ۳ – ـ سوره نحل، آیه ۴۰٫
^ ۴ – ـ سوره کهف، آیه ۴۹٫
^ ۵ – ـ سوره مجادله، آیه ۶٫
۱۷۷

هست؛ ولی معنای آیه ﴿والوَزنُ یَومَئِذٍ الحَقّ) ۱ که در آن کلمه «حق» با الف و لام آمده، این است که عقاید و اخلاق و اعمال را با حق می‌سنجند نه با سنگ و مانند آن. حق در اینجا وسیله سنجش است نه به معنای ثابت. حال اگر کسی اهل حق نبود و کافر بود، چیزی از حقانیت ندارد که برای او ترازو نصب کنند، از این رو فرمود: ﴿فَلا نُقیمُ لَهُم یَومَ القِیمَهِ وَزنا) ۲ هرچند برای تشخیص درکات آنان حساب و کتاب و میزانی هست.
در قیامت میزان مؤمنانْ وزین و میزان کافران تهی و سبک است. آیات متعددی در سوره‌های اعراف (آیات ۸ ـ ۹)، مؤمنون (آیات ۱۰۲ ـ ۱۰۳) و القارعه (آیات ۶ ـ ۸)، راجع به نصب میزان قسط و سنگینی میزان بهشتیان و سبکی میزان دوزخیان مشهود است. از این آیات می‌توان نصب میزان برای کافران را استظهار کرد، بنابراین آنچه از نفی میزان برای آنها وارد شده می‌تواند نظیر نفی سؤال از تبهکاران باشد که جمع آن با آیات سؤال به تعدّد موقف و مانند آن خواهد بود. نتیجه آنکه در برخی از مواقف میزان نصب نمی‌شود و در موقف دیگر منصوب خواهد شد.

بحث روایی

۱٫ شأن نزول
عن أبی عبدالله(علیه‌السلام): «… کانوا إذا أقاموا بمنی بعد النحر تفاخروا، فقال الرجل منهم: کان أبی یفعل کذا و کذا، فقال الله جلّ ثناؤه: ﴿فَاِذا اَفَضتُم مِن
^ ۱ – ـ سوره اعراف، آیه ۸٫
^ ۲ – ـ بحار الانوار، ج۹۷، ص۲۹۱ و ۳۳۰٫
^ ۳ – ـ مفاتیح الجنان، «زیارت آل یاسین».
۱۷۸

عَرَفت﴾، ﴿فَاذکُروا اللّهَ کَذِکرِکُم ءاباءَکُم اَو اَشَدَّ ذِکرا) ۱
عن محمد بن مسلم قال: سئلت أبا جعفر(علیه‌السلام) فی قول الله: ﴿اذکُروا اللّهَ کَذِکرِکُم ءاباءَکُم اَو اَشَدَّ ذِکرا﴾ قال: «کان الرجل فی الجاهلیه یقول: کان أبی و کان أبی فأنزلت هذه الآیه فی ذلک» ۲
اشاره: سنّت جاهلی بر این بود که بعد از فراغت از مناسک حج، در منا به ذکر مفاخر قومی و افتخارات قبیله‌ای بپردازند و با نظم و نثر نیاکان خویش را بستایند و در این ستایش و فخرفروشی از گزاف و دروغ پروا نداشتند. خدای سبحان با بیانی لطیف به همگان گوشزد کرد به جای مباهات و فخر فروشی به نیاکان، به یاد خدای متعالی باشند.

۲٫ ذکر خدا در عرفات و منا
قال رجل لعلی بن الحسین(علیه‌السلام) إنّا إذا وقفنا بعرفات و بمنی ذکرنا الله و مجّدناه و صلّینا علی محمّدٍ و اله الطیّبین الطاهرین و ذکرنا اباءنا أیضاً بِمَآثرهم و مناقبهم و شریف أعمالهم نرید بذلک قضاء حقوقهم! فقال علی بن الحسین(علیه‌السلام): «أ و لا اُنبّئکم بما هو أبلغ فی قضاء الحقوق من ذلک؟» قالوا: بلی یابن رسول الله. قال: «أفضل من ذلک أن تجدّدوا علی أنفسکم ذکر توحید الله و الشهاده به و ذکر محمّدٍ رسول الله و الشهاده له بأنّه سیّد النبیین و ذکر علی ولیّ الله و الشهاده له بأنّه سید الوصیین و ذکر الأئمّه الطاهرین من ال محمّد الطیّبین بأنّهم عباد الله المخلصین أنّ الله تعالی إذا کان عشیه عرفه و ضحوه یوم منی باهی کرام ملائکته بالواقفین بعرفات و منی و قال لهم: هؤلاء عبادی و إمائی حضرونی ههنا من
^ ۱ – ـ سوره اعراف، آیه ۸٫
^ ۲ – ـ سوره کهف، آیه ۱۰۵٫
۱۷۹

البلاد السحیقه شُعْثاً غُبْراً قد فارقوا شهواتهم و بلادهم و أوطانهم و اخوانهم ابتغاء مرضاتی… » ۱ اشاره: شخصی به امام سجّاد(علیه‌السلام) عرض کرد: ما هنگام وقوف به عرفات و منا پس از یاد خدا و تمجید وی و پس از درود بر پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و خاندان او(علیهم‌السلام)، برای ادای حقوق نیاکان خود ویژگیهای خوب و فضایل آنان را یاد می‌کنیم. آیا این کار شایسته و رواست؟
امام زین العابدین(علیه‌السلام) فرمود: شایسته است برای ادای بهتر حقوق همواره به وحدانیت خدا و رسالت رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و ولایت امیر مؤمنان(علیه‌السلام) و امامان معصوم(علیهم‌السلام) شهادت دهید و به یاد آورید که پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) سید انبیا(علیهم‌السلام) و امیر مؤمنان سید اوصیا و ائمّه طاهرین بندگان مخلَص (به فتح) خدا هستند و یادآور شوید که خدای متعالی عصر روز عرفه و چاشت روز منا به وقوف کنندگان در عرفات و منا بر فرشتگان مکرم خود مباهات می‌کند که اینان بندگان من‌اند که برای خشنودی من از همه لذایذ شهوانی دست کشیده و شهر و دیار دور و دوستان خود را ترک کرده و ژولیده و غبارآلود در این سرزمین گردآمده‌اند.

۳٫ استجابت دعا در منا
عن أبی عبدالله(علیه‌السلام) قال: «سأل رجل أبی بعد منصرفه من الموقف فقال: أتری یخیّب الله هذا الخلق کلّه؟ فقال أبی: ما وقف بهذا الموقف أحد إلاّ غفر الله له مؤمناً کان أو کافراً إلاّ أنّهم فی مغفرتهم علی ثلاث منازل: مؤمن غفر الله له ما تقدّم من ذنبه و ما تأخّر و أعتقه من النّار و ذلک قوله عزّ و جلّ: ﴿رَبَّنا ءاتِنا فِی الدُّنیا حَسَنَهً وفِی الاءاخِرَهِ حَسَنَهً وقِنا عَذابَ النّار ٭ اُولئِکَ لَهُم نَصیبٌ مِمّا کَسَبوا
^ ۱ – ـ الکافی، ج۴، ص۵۱۶؛ اسباب نزول القرآن، ص۶۶٫
^ ۲ – ـ تفسیر العیاشی، ج۱، ص۹۸٫
۱۸۰

واللّهُ سَریعُ الحِساب﴾ … و کافر وقف هذا الموقف زینه الحیاه الدنیا غفر الله له ما تقدّم من ذنبه إن تاب من الشرک فیما بقی من عمره، و إن لم یتب وفاه أجره و لم یحرمه أجر هذا الموقف و ذلک قوله عزّ و جلّ: «مَن کانَ یُریدُ الحَیوهَ الدُّنیا وزینَ‏تَها… » ۱
اشاره: برخی مواقف مانند منا، هم مجلای رحمت رحمانی و هم تبلور رحمت رحیمی خدا هستند. بعضی از منازل سه‌گانه یاد شده، رحمت رحمانی‌اند و برخی رحمانی و رحیمی. آنچه بهره مؤمن می‌شود، گذشته از رحمت رحمانی، مغفرت گناهان قدیم و جدید است؛ یعنی بخشودن لغزشهایی که در اوایل تکلیف یا در اواخر آن داشته است. معنای متقدّم و متأخّر، گذشته و آینده نیست، چون بخشش گناهان آینده مستلزم تجویز نوعی اباحه‌گری است، زیرا معنای بخشودن گناه آینده همانا ترخیص ارتکاب آن است و این کار ممکن نیست.
آنچه نصیب کافر تائب می‌شود، گذشته از رحمت رحمانی، بخشش گناهان گذشته است، در صورتی که بقیّه عمر را با توحید و ایمان سپری کند.
آنچه بهره کافر غیر تائب می‌شود فقط از رحمت رحمانی است که جز رفاه مقطعی در خصوص دنیا اثر دیگری ندارد.

۴٫ حسنه دنیا و حسنه آخرت
روی عن النبی(صلّی الله علیه و آله و سلّم) انّه قال: «من أُوتی قلباً شاکراً و لساناً ذاکراً و زوجهً مؤمنه تُعینه علی أمر دنیاه و أُخراه، فقد أُوتی فی الدنیا حسنه و فی الاخره حسنه و وُقی عذاب النّار» ۲
^ ۱ – ـ تفسیر الامام العسکری(علیه‌السلام)، ص۴۸۰ ـ ۴۸۱؛ بحار الانوار، ج۹۶، ص۲۵۹٫
۱۸۱

عن عبد الأعلی قال: سألت أبا عبدالله(علیه‌السلام) عن قول الله: ﴿رَبَّنا ءاتِنا فِی الدُّنیا حَسَنَهً وفِی الاءاخِرَهِ حَسَنَهً وقِنا عَذابَ النّار﴾، قال: «رضوان الله و الجنّه فی الاخره و السعه فی المعیشه و حسن الخلق فی الدنیا» ۱
اشاره: أ. حسنه دنیا و نیز حسنه آخرت مصداقهای فراوانی دارد که در این دو حدیث به برخی از آنها اشاره شده است. البته مقام رضوان الهی از برجسته‌ترین حسنات است که آثار آن هم در دنیا و هم در آخرت ظهور و تجلّی دارد.
ب. امور سه‌گانه‌ای که در حدیث نبوی(صلّی الله علیه و آله و سلّم) مطرح شده زمینه سایر حسنه‌ها را فراهم می‌کند.
گفت پیغمبر مر آن بیمار را٭٭٭این بگو: کای سهل کن دشوار را
آتن‌ فی دار دنین‌ حسن٭٭٭آتن‌ فی دار عقبن‌ حسن ۲

۵٫ سرعت محاسبه الهی
عن أمیرالمؤمنین(علیه‌السلام) أنّه قال: «معناه [أی معنا ﴿و اللهُ سَریعُ الحِساب﴾] أنّه یحاسب الخلق دفعهً کما یرزقهم دفعهً» ۳
قال الإمام [العسکری] (علیه‌السلام): «… ﴿واللّهُ سَریعُ الحِساب﴾ لأنّه لا یشغله شأن عن شأن و لا محاسبه أحدٍ من محاسبه آخر، فإذا حاسب واحداً فهو فی تلک الحال محاسب لکل، یتم حساب الکلّ بتمام حسابٍ واحدٍ و هو کقوله ﴿ما خَلقُکُم ولابَعثُکُم اِلاّکَنَفسٍ وحِدَه) ۴ لا یشغله خلق واحد عن خلق اخر
^ ۱ – ـ سوره هود، آیه ۱۵؛ الکافی، ج۴، ص۵۲۱٫
^ ۲ – ـ مجمع البیان، ج۱ ـ ۲، ص۵۳۰٫
۱۸۲

[و لا بعث واحد عن بعث اخر] » ۱
ورد فی الخبر: «أنّه سبحانه یحاسب الخلایق کلّهم فی مقدار لمح البصر» ۲ و روی: «إنّ حساب جمیع العباد عنده تعالی علی قدر حلب شاهٍ» ۳
اشاره: این روایات و مانند آن سرعت محاسبه الهی و اینکه کار خداوند با اراده است را بیان می‌کند. این تعبیرها هم از باب ضیقِ لفظ است و نیز اگر روز قیامت پنجاه هزار سال دنیاست، این برای گروه خاص است، وگرنه برای خدا یک لحظه بیش نیست، چنان‌که برای مؤمن به اندازه یک نماز واجب است ۴٫
در این روایات، محاسبه الهی دفعی و به مقدار دوشیدن گوسفند و یک‏چشم بر هم زدن بیان شده است. چون هیچ کاری خدا را از کار دیگر باز نمی‌دارد: «لا یشغله شأن عن شأن» و در آن واحد به حساب همه رسیدگی می‌کند، زیرا اگر کارِ مبدئی زمانمند نبوده و هیچ کاری برای وی مانع انجام کار دیگر نباشد و متن اعمال نیز نزد او حاضر باشد و اعضا و جوارحِ عاملانْ شهود آن باشد، هیچ وجهی برای درنگ در حسابرسی آن حسیب علیم نخواهد بود، هرچند ممکن است برخی برای حساب دادن بازداشت شوند: ﴿وقِفوهُم اِنَّهُم مَسئولون) ۵
٭ ٭ ٭
^ ۱ – ـ تفسیر العیاشی، ج۱، ص۹۸٫
^ ۲ – ـ مثنوی معنوی، ص۲۷۴، دفتر دوم، بیت ۲۵۵۱٫
^ ۳ – ـ بحار الانوار، ج۷، ص۲۵۴؛ البرهان، ج۱، ص۲۰۳٫
^ ۴ – ـ سوره لقمان، آیه ۲۸٫
۱۸۳

بازدیدها: 278

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *