واذكُروا اللّهَ في اَيّامٍ مَعدودتٍ فَمَن تَعَجَّلَ في يَومَينِ فَلا اِثمَ عَلَيهِ ومَن تَاَخَّرَ فَلا اِثمَ عَلَيهِ لِمَنِ اتَّقي واتَّقوا اللّهَ واعلَموا اَنَّكُم اِلَيهِ تُحشَرون (بقره، 203)
گزيده تفسير
شايسته است حجگزاران در توقف كوتاه مدت چند روزه (ايام تشريق) در منا به ذكر خدا مشغول باشند، بهويژه با ذكر تكبيرات وارد در پايان نمازهاي پانزدهگانه در منا كه افزون بر رجحان خاص، كيفيّت مخصوصي را به همراه دارد.
يكي از آثار حج مقبول اهل تقوا كه در ايام احرام و حج، حدود حج و همه احكام مورد امر و نهي را كاملاً رعايت كردهاند آمرزش همه گناهان حجگزار است؛ خواه وي عجله كند و در نَفْر اول، يعني روز دوازدهم از منا خارج شود يا ورود به مكّه را تا نَفْر دوم، يعني روز سيزدهم به تأخير اندازد. اگر كسي از تروك احرام پرهيز كرد، اولاً در نَفْر اول و دوم مخيّر است، ثانياً هيچ گناهي بر او نيست و كاملاً بخشوده شده به وطن خود باز ميگردد.
خداي سبحان در پايان آيات حجّ بار ديگر همگان را به تقوا و ياد معاد
^ 1 – ـ تفسير الامام العسكري(عليهالسلام)، ص478؛ بحار الانوار، ج96، ص257.
^ 2 – ـ بحار الانوار، ج7، ص254.
^ 3 – ـ همان؛ تفسير نور الثقلين، ج1، ص200.
^ 4 – ـ البرهان، ج8، ص118.
^ 5 – ـ سوره صافّات، آيه 24.
184
دعوت كرد تا در پرتو تقوا زمينه پذيرش بهتر احكام دشوار حج و تحمّل زحمات طاقتفرساي سفر مكّه فراهم آيد و كنگره عظيم حج يادآور اجتماع اعظم قيامت باشد. در سفر حج بايد به ياد سفر آخرت و حشر و قيامت بود و براي آن سفر نيز بايد توشه اندوخت و بهترين زاد اين راه تقواست.
تفسير
مفردات
معدودات: «معدود» به معناي شمارشپذير بودن است كه لازم آن اندك بودن است، زيرا اگر چيزي وافر و فراوان بود شمارش آن دشوار است 1 ، از همينرو از تعبير ﴿وشَرَوهُ بِثَمَنٍ بَخسٍ دَرهِمَ مَعدودَة) 2 اندك بودن ثمن آن استظهار شده است. البته اكنون كه مصنوعات رياضي عميق، اشياي» فراوان و بيشمار را به آساني محاسبه ميكند زياني به معناي اين واژه در عهد كهن نميرساند.
تحشرون: «حشر»، به معناي خارج كردن و راندن گروهي انسان يا غير انسان از جايگاهشان به سوي جنگ و مانند آن است 3. سه قيد «برانگيختن»، «سوق دادن» و «اجتماع» در معناي كلمه »حشر ملحوظ است و همين قيود فارق بين حشر و كلمات بعث، سوق و جمع است 4. برخي گفتهاند: استقصا نشانميدهد هر كلمهاي كه فاء الفعل آن «حاء» و عين الفعل آن «شين» باشد
185
بر معناي جمع و امتلاء دلالت ميكند؛ مانند حشد (جمع كردن) و حَشَم (گروه خدمتگزاران ) 1.
٭ ٭ ٭
حج، سفر ياد حق
در آيات حجّ بارها به ذكر الهي فرمان داده شده است. آيات گذشته چندين بار با عناويني چون استغفار و دعا، ياد خداي متعالي را گوشزد كرد و اين آيه نيز كه آيهپاياني مسائل حجّ است، مردم را به ياد خداوند فرا ميخواند: ﴿واذكُروا اللّهَ في اَيّامٍ مَعدودت﴾.
حجّ، سفر تذكره الهي است، از اين رو خداوند گاهي به لحاظ مكان، حجگزاران را به ياد حق دعوت ميكند: ﴿فَاذكُروا اللّهَ عِندَ المَشعَرِ الحَرام) 2 و گاهي به لحاظ زمان: ﴿واذكُروا اللّهَ في اَيّامٍ مَعدودت﴾.
اين آيه، حجگزاران را در ايام تشريق كه در سرزمين منا به سر ميبرند به يادالهي فراميخواند تا به سنت جاهلي (فخرفروشي به نياكان) مبتلا نشوند و به مباحات نيز سرگرم نگردند و در پرتو ياد خدا با مذكور مأنوس شوند و از ذهول و افول پرهيز كنند.
لازم است عنايت شود كه دعوت اين آيه به ذكر الهي در ايام معدودات (روزهاي شمارش پذير و كم)، با آياتي كه به كثرت ياد حق فرا ميخواند منافات ندارد، زيرا ذكر الهي در اين آيه به كميت و كيفيّت دعاي خاص در منا ناظر است؛ يعني ذكر «الله أكبر، اللهكبر، لا إله إلا الله و الله أكبر، الله أكبر ولله
^ 1 – ـ مفردات، ص550، «ع د د»؛ مجمع البيان، ج1 2، ص531.
^ 2 – ـ سوره يوسف، آيه 20.
^ 3 – ـ مفردات، ص237، «ح ش ر».
^ 4 – ـ التحقيق، ج2، ص241، «ح ش ر».
186
الحمد، الله أكبر علي ما هدانا، الله أكبر علي ما رزقنا من بهيمة الأنعام» 1 كه از ظهر روز دهم تا صبح روز سيزدهم در منا و تا صبح روز دوازدهم در غير منا خواندن آن مستحب است 2 ؛ وگرنه اصل ياد و نام خداي متعالي، هم ترغيب به كثرت آن آمده است: ﴿اذكُرُوا اللّهَ ذِكرًا كَثيرا) 3 و هم خردمندان به دوام ذكر و قوام فكر معرفي شدهاند، با اين بيان كه خردمندان در همه حالات، ايستاده، نشسته و به پهلو قرار گرفته، به ياد خدا هستند و در هيچ حالتي حتّي هنگام آماده شدن براي خواب از ياد او غافل نبوده و دائماً در حال ذكرند: ﴿اَلَّذينَ يَذكُرونَ اللّهَ قِيمًا وقُعودًا وعَلي جُنوبِهِم ويَتَفَكَّرونَ في خَلقِ السَّموتِ والاَرض) 4 صدر آيه درباره كساني است كه نمازشان ايستاده؛ يا نشسته يا درحال پهلو قرار گرفتن است؛ ولي اين بيان تطبيق بر مصداق خاص است؛ نه تفسير مفهوم عام آن، پس با كثرت ياد حق يا دوام ذكر خدا منافاتي ندارد.
نكته: 1. اهتمام ذكر الهي را ميتوان در تصريح به آن از يكسو و عدم تعرّض به رمي جمرات از سوي ديگر فهميد؛ يعني با اينكه رمي جمار در اين ايام معدود و معلوم واجب است هيچ تعرّضي نسبت به آنها نشده؛ ولي ذكر و ياد خداي سبحان كاملاً مطرح شده است.
شايد سرّ عدم تصريح به رمي جمرات اين باشد كه جريان رمي مشهور و مقبول مردم آن عصر بود و نيازي به تعرّض صريح نداشت 5 ، چنانكه ذكر در
^ 1 – ـ اعراب القرآن، ج1، ص303.
^ 2 – ـ سوره بقره، آيه 198.
187
حال رمي و هنگام انداختن هر سنگريزه، كه مشمول ذكر در ايام معدود است، سبب بينيازي از تصريح به آن است.
2. ذكر در ايام معدود در منا مطلق است و برخي از مفسران از آيه مورد بحث وجوب آن را استظهار كردهاند، چنان كه ظاهر تفسير التبيان همين است 1. آنچه هنگام رمي و ذبح و بعد از نمازهاي پانزدهگانه در منا گفته ميشود، گذشته از رجحان خاص، كيفيّت مخصوصي دارد.
اگر از آيه مورد بحث وجوب ذكر در ايّام معدود استنباط گردد حتماً وجوب وقوف در منا نيز استظهار ميشود، زيرا ذكر چند روز در منا بر توقّف و ماندن در آن متوقّف است؛ همانطور كه از وجوب افاضه از عرفات و نيز لزوم افاضه از مشعر وجوب توقّف در اين دو مكان استظهار ميشود، زيرا افاضه فرع بر وقوف است به طوري كه صرف عبور از عرفات يا مشعر را افاضه نميگويند.
گفتني است كه از وجوب وقوف در منا وجوب ذكر در آن استفاده نميشود، بر خلاف عكس آن.
تعيين ايّام معدودات
اتصاف «ايام» به «معدودات»، همانطور كه قبلاً بازگو شد، نشان ميدهد كه اين روزها شمارش پذير و كم است، چون معدود براي مدت كوتاه و كم به كار ميرود، چنان كه قرآن كريم درباره خيالبافي اهل كتاب كه خود را نژادي برتر ميدانستند، ميفرمايد: ﴿ذلِكَ بِاَنَّهُم قالوا لَن تَمَسَّنَا النّارُ اِلاّاَيّامًا مَعدودت) 2 گفتند كه بر فرض به دوزخ گرفتار شويم، ماندن ما در آن چند
^ 1 – ـ الكافي، ج4، ص516؛ البرهان، ج 1، ص441.
^ 2 – ـ جواهر الكلام، ج20، ص34 35.
^ 3 – ـ سوره احزاب، آيه 41.
^ 4 – ـ سوره آل عمران، آيه 191.
^ 5 – ـ التفسير الكبير، مج3، ج5، ص192.
188
روزي بيشتر طول نميكشد. دربارهروزه ماه رمضان نيز چنين ميفرمايد: روزه گرفتن چند روزي بيشتر نيست (قابل شمارش است): ﴿اَيّامًا مَعدودت) 1
در فرهنگِ اهل محاوره معمولاً از كثرت چيز با لفظ «بيشمار» ياد ميشود يا ميگويند كه شمارش آن آسان نيست؛ ولي هنگام ياد كردن از اندك بودن چيز ميگويند كه فلان چيز «معدود» و شمارشپذير است و شمردن آن خستگي نميآورد. به هر روي، ﴿اَيّامٍ مَعدودت﴾ در روايات بر ايام تشريق (يازدهم، دوازدهم و سيزدهم ذيحجّه) تطبيق شده است 2. طبقِ ﴿فَمَن تَعَجَّلَ في يَومَينِ فَلا اِثمَ عَلَيهِ وَ مَنْ تَأَخَّرَ فَلا اِثمَ عَلَيه﴾ اين ايام، سه روز است، زيرا ميفرمايد: يا ظرف دو روز در منا بماند و ذكر بگويد و بعد به سوي مكه رود، يا بعد از دو روز از آنجا حركت كند. از اين بيان معلوم ميشود كه ﴿اَيّامٍ مَعدودت﴾ همان سه روز است 3. براساس اين جمله از آيه، كسي كه در نَفْر شتاب كند و دو روزِ يازدهم و دوازدهم را در منا بماند و با انجام مراسمِ روز دوازدهم حركت كند گناهي بر او نيست، و اگر كسي نَفْر را از روز دوم هم تأخير انداخت و روز سوم، يعني سيزدهم حركت كرد، گناهي بر او نيست.
قرآن كريم از «ايام معدودات» به «ايام معلومات» نيز ياد كرده است: ﴿لِيَشهَدوا مَنفِعَ لَهُم ويَذكُرُوا اسمَ اللّهِ في اَيّامٍ مَعلومتٍ عَلي ما رَزَقَهُم مِن بَهيمَةِ الاَنعم) 4 در انطباق ايام معلومات با ايام معدودات بين مفسران
^ 1 – ـ التبيان، ج2، ص175.
^ 2 – ـ سوره آل عمران، آيه 24.
189
اختلاف است؛ برخي ايام معلومات را دهه نخست ذيحجه دانستهاند و ايام معدودات را ايام تشريق، و بعضي به عكس بيان كردهاند 1 ، به هر حال در همين محدوده اوّل ذيحجّه تا سيزدهم است.
چون دستور ذكر در ايام معدود بعد از قضاي مناسك حج است و وظايف آن بعد از رمي و قرباني همانا طواف و سعي است و با انجام آنها اعمال حج به پايان ميرسد و حاجي به طور مطلق از احرام خارج ميشود و طواف نساء خارج از حوزه حج بوده و يك واجب تعبّدي براي حجگزار است كه بدون آن از زن يا از مرد محروم است، صحيح است گفته شود كه مناسك به پايان رسيد: ﴿فَاِذا قَضَيتُم مَنسِكَكُم﴾. هرچند بيتوته شبهاي يازدهم و دوازدهم لازم و رمي جمرات در اين دو روز واجب تعبّدي است 2 ؛ ليكن همه اينها در حالي است كه عنوان پايان مناسك حج صادق است. از اينجا ميتوان از آيه مورد بحث استظهار كرد كه ايّام معدودات از روز يازدهم آغاز ميشود و بر ايام تشريق منطبق است.
تذكّر: معناي تفسير قرآن به قرآن اين نيست كه همه احكام فقهي، حقوقي و مانند آن به همين روشِ تفسيري به دست آيد، بلكه بسياري از احكام به وسيله سنّت معصومان(عليهمالسلام) معلوم ميشود.
تخيير فقهي يا آمرزش گناهان
مفسران درباره ﴿فَمَن تَعَجَّلَ في يَومَينِ فَلا اِثمَ عَلَيهِ ومَن تَاَخَّرَ فَلا اِثمَ عَلَيهِ لِمَنِ
^ 1 – ـ سوره بقره، آيه 184.
^ 2 – ـ تهذيب الاحكام، ج5، ص487.
^ 3 – ـ «تَعَجَّلَ في يَومَين» در صورتي است كه ايّام سه روز باشد: يك روز براي وقتي است كه در آن كوچ ميكنند، و دو روز ديگر براي تعجّل در آن، كه در نتيجه سه روز ميشود (الميزان، ج2، ص83).
^ 4 – ـ سوره حجّ، آيه 28.
190
اتَّقي﴾ دو احتمال دادهاند:
1. تخيير فقهي 1 : مُحْرِمي كه از امور جنسي و شكار كردن پرهيز داشته باشد، ميتواند در نَفْر عجله كند و روز دوم (روز دوازدهم) از منا به مكه كوچ كند و نيز ميتواند نَفْر را تأخير بيندازد و روز سوم (روز سيزدهم) به مكه برود و در هر دو صورت، گناهي بر او نيست: ﴿فَمَن تَعَجَّلَ في يَومَينِ فَلا اِثمَ عَلَيهِ ومَن تَاَخَّرَ فَلا اِثمَ عَلَيهِ لِمَنِ اتَّقي﴾؛ ولي در صورت ابتلا به زن يا شكار، بايد روز دوازدهم را در منا بماند و شب سيزدهم در آنجا بيتوته كند و صبح آن روز جمرات سهگانه را رمي كند، آنگاه روز سيزدهم از منا به مكه كوچ كند.
احتمال تخيير، در صورت پرهيز از زن و شكار، با روايتي كه جمله ﴿لِمَنِ اتَّقي﴾ را به «اِتقي الصيد» تفسير كرده 2 هماهنگ است، بر اين اساس، تخيير فقهي (كوچ اختياري در روز دوازدهم يا سيزدهم)، ويژه مُحرمي است كه در ايام احرام از ايندو پرهيز داشته باشد.
2. نفي جنس گناه: يعني آمرزش گناهان اهل تقوا پس از اتمام كامل اعمال حج 3. براساس اين احتمال، كساني كه از همه محرمات پرهيز كرده و اهل تقوايند، خواه در كوچ كردن عجله كنند و روز دوم به مكه روند يا عجله نكنند و روز سوم بروند، گناهانشان آمرزيده است: ﴿فَلا اِثمَ عَلَيهِ لِمَنِ اتَّقي﴾، چون اگر كسي پرهيزگار بود و تقوا ملكه او شد حج مقبول و سعي مشكور او اين
^ 1 – ـ ر.ك: التبيان، ج2، ص175؛ جامع البيان، مج2، ج2، ص402 406؛ مجمع البيان، ج1 2، ص532.
^ 2 – ـ ر.ك: جواهر الكلام، ج20، ص3 10.
191
اثر را دارد كه اگر احياناً به گناه آلوده شده است گناهان او را بزدايد؛ نظير آنكه اجتناب از گناهان بزرگ سبب ميشود كه خداوند، گناهان كوچك را ميپوشاند: ﴿اِن تَجتَنِبوا كَبائِرَ ما تُنهَونَ عَنهُ نُكَفِّر عَنكُم سَيءاتِكُم) 1
بنابراين عبارت ﴿لِمَنِ اتَّقي﴾ ميرساند كه اگر حجگزار اهل تقوا باشد و از گناهان بپرهيزد (نه پرهيز از خصوص صيد و همسر) آمرزيده ميشود. طبق اين بيان حرف «لا» در ﴿فَلا اِثمَ عَلَيه﴾ براي نفي جنس و معناي آيه چنين است: در پايان مناسك حج، هيچ گناهي براي حجگزارِ پرهيزگار نميماند؛ نه آنكه در تقديم و تأخير كوچ كردن، گناهي بر او نيست.
اين احتمال، هم با ظاهر آيه هماهنگ است، هم روايات ائمه اطهار(عليهمالسلام) و هم اصل عدم تقييد در آيه و اصل عدم وجوب صبر براي كوچ كردن دوم، آن را تأييد ميكند 2.
برخي بر آناند كه چون در جاهليت عدّهاي نَفْر و كوچ كردن روز دوازدهم را لازم و «تأخير» را جايز نميدانستند و گروهي نَفْر و كوچ كردن روز سيزدهم را لازم و «تعجيل» را جايز نميدانستند، جمله ﴿فَمَن تَعَجَّلَ… ومَن تَاَخَّر﴾ ناظر به تخيير حجگزار و تخطئه پندار آن دو گروه است 3.
مطلب مزبور ثبوتاً ممكن است؛ ولي در مقام اثبات محتاج به سند معتبر است، گذشته از آنكه دلالت آيه مورد بحث بر تخيير فقهي، مورد قبول همه مفسران نيست، چنان كه روايات مأثور در اين باره نيز يكسان نيست، زيرا
^ 1 – ـ التبيان، ج2، ص176؛ جامع البيان، مج2، ج2، ص406 415؛ مجمع البيان، ج21، ص532؛ مسالك الافهام، كاظمي، ج2، ص224.
^ 2 – ـ تهذيب الاحكام، ج5، ص273؛ تفسير العياشي، ج 1، ص 99.
^ 3 – ـ بيشتر مفسران بر اين نظرند. ر.ك: التبيان، ج2، ص176؛ جامع البيان، مج2، ج2، ص406 415؛ مجمع البيان، ج1 2، ص532؛ الميزان، ج2، ص82.
192
همانطور كه بازگو شد ظاهر برخي از نصوص اين است كه اگر حاجي با تقوا بود چه در نَفْر اول كوچ كند و چه در نَفْر دوم، كاملاً بخشوده شده است 1 ؛ يعني ناظر به آمرزش حاجي است؛ نه تخيير فقهي حاجّ در كوچ اول و دوم، هر چند احتمال جمع بين «تخيير فقهي» از يكسو و «تطهير كلامي» از سويديگر ممكن است؛ يعني پيام آيه اين باشد كه اگر كسي از تروك احرام پرهيز كرد، اولاً در نَفْر اول و دوم مخيّر است و ثانياً هيچ گناهي بر او نيست و بخشوده شده به وطن خود بازميگردد.
تذكّر: 1. منشأ دو احتمال گذشته در تفسير اين آيه همانا ورود دو قسم از روايات است كه يكي احتمال نخست را تأييد ميكند و ديگري احتمال دوم را 2.
2. طبري پس از ذكر اقوال ششگانه در تفسير ﴿فَمَن تَعَجَّل… ﴾، اين قول را كه ظاهراً قول ششم است به استناد روايات متعدد اَولي دانسته كه اگر كسي در نَفْر اول كوچ كند گناهي بر او نيست، چون همه گناهان او ريخته شده، در صورتيكه در ايام احرام و حج همه احكام مورد امر و نهي را رعايت كرده باشد؛ همچنين اگر كسي در نَفْر دوم كوچ كند (روز سيزدهم)، زيرا همه گناهان او بخشوده شده است، در صورتيكه كاملاً حدود حج را رعايت كرده باشد 3.
^ 1 – ـ سوره نساء، آيه 31.
^ 2 – ـ ر.ك: البرهان، ج1، ص444 447.
^ 3 – ـ بيان السعاده، ج1، ص185؛ روح المعاني، ج2، ص141 142، با تغيير اندك لفظ.
193
تقوا پشتوانه احكام
خداي سبحان در ذيل آيه مورد بحث به تقوا كه بهترين توشه است سفارش ميكند و نيز ميفرمايد:بدانيد همهشما به سوي خدا محشور ميشويد: ﴿واتَّقوا اللّهَ واعلَموا اَنَّكُم اِلَيهِ تُحشَرون﴾. خداوند تقوا را پشتوانه احكام فقهي قرار داده و ياد قيامت را سندِ تقوا دانسته است، زيرا كسي كه به ياد قيامت نيست نميتواند داعيه تقوا داشته باشد.
منشأ همه گناهان فراموشي آخرت، و سبب پرهيزگاري و دوري از گناهان ياد معاد است. آنان كه براثر پيروي هواي نفس، از راه خدا گمراه و سبب اضلال ديگران شدهاند و عذاب شديد الهي دامنگير آنهاست، از آنروست كه روز قيامت يعني روز حساب را فراموش كردهاند: ﴿ولاتَتَّبِعِ الهَوي فَيُضِلَّكَ عَن سَبيلِ اللّهِ اِنَّ الَّذينَ يَضِلّونَ عَن سَبيلِ اللّهِ لَهُم عَذابٌ شَديدٌ بِما نَسوا يَومَ الحِساب) 1 پس منشأ همهبيتقواييها فراموشي قيامت، و سبب تقوا تذكره معاد است. اصولاً فرض صحيح ندارد كه انسان متقي قيامت و حساب و كتاب آن روز را فراموش كند، چنان كه عادتاً ممكن نيست به يادآورنده حقيقي قيامت و اهوال آن بيتقوا باشد.
خداي سبحان در آيه مورد بحث، از مسلماناني كه از گوشه و كنار دنيا آمده و در سرزمين منا جمع شدهاند، ميخواهد كه از اين محشر و مجمع دنيايي به آن محشر اعظم و مجمع اكبر (قيامت كبرا) منتقل شوند: ﴿فَاِذا هُم مِنَ الاَجداثِ اِلي رَبِّهِم يَنسِلون) 2 و بدانند روز قيامت خواهد آمد و در محضر
^ 1 – ـ تفسير العياشي، ج1، ص99 100.
^ 2 – ـ ر.ك: البرهان، ج1، ص444 447.
^ 3 – ـ جامع البيان، مج2، ج2، ص412.
194
پروردگارشان جمع ميشوند، پس تقوا و پرهيزگاري را سرلوحهكارهايشان قرار بدهند.
سفر حج را بايد يادآور سفر آخرت دانست؛ همانگونه كه براي سفر حج بايد توشه برگرفت، براي سفر آخرت نيز بايد توشه اندوخت و بهترين رهتوشه آن تقواست 1 و اگر كسي در سفر حجّ به ياد حشر و قيامت باشد: ﴿واتَّقوا اللّهَ واعلَموا اَنَّكُم اِلَيهِ تُحشَرون﴾ خود را دائماً مسافر ميداند و به فكر تحصيل زادراه ميافتد.
اشارات و لطايف
1. آثار ذكر الهي
ياد خدا آثار مثبت فراواني دارد؛ مانند
1. ذكر با ذاكر، اتحاد وجودي مييابد و چون ذكر خدا با حضور او همراه است، ذاكر خود را در مشهد خدا حاضر ميبيند: ﴿اَلَم يَعلَم بِاَنَّ اللّهَ يَري) 2 و از كمال قرب و حضورِ الهي طرف وافر ميبندد و از اكتساب بسياري از افكار پليد، اخلاق رذيله و اعمال نكوهيده احتراز ميكند و در مصاف با اهريمن درون و بيرون كه او را به تبهكاري ميخوانند و بساط هوس را فراسوي او ميگشايند، پيروز ميشود.
2. شيطان كه عامل نسيان و سبب سهو از حق و ذهول از صدق است، با ياد خدا رجم ميشود، از اينرو ياد خدا يكي از دو اثر مثبت را خواهد داشت:
^ 1 – ـ سوره ص، آيه 26.
^ 2 – ـ سوره يس، آيه 51.
195
أ. مانع پديده سهو و غفلت است و به اصطلاح جنبه «دفع خطر» نسيان و كينه و دشمني را دارد كه عامل آن شيطان است: ﴿وما اَنسنيهُ اِلاَّالشَّيطنُ اَن اَذكُرَه) 1 ﴿استَحوَذَ عَلَيهِمُ الشَّيطنُ فَاَنسهُم ذِكرَ اللّه) 2 ﴿اِنَّما يُريدُ الشَّيطنُ اَن يوقِعَ بَينَكُمُ العَدوةَ والبَغضاءَ فِي الخَمرِ والمَيسِرِ ويَصُدَّكُم عَن ذِكرِ اللّهِ وعَنِ الصَّلوةِ فَهَل اَنتُم مُنتَهون) 3
ب. نسيان پديد آمده را به توجه و التفات بدل ميكند و به اصطلاح جنبه «رفعِ خطر» را دارد. طبق آيه ﴿واذكُر رَبَّكَ اِذا نَسيت) 4 يادِ خدا سبب زدودن نسيان است و خطر آمده را رفع و سيّئه فراموشي را به حسنه هوشمندي تبديل ميكند.
3. شيطان هرگز از تعدّي به انسان چشم نميپوشد، چون عدوّ مبينِ اوست و از دشمن آشكار جز تجاوز هميشگي انتظاري نيست، از اين رو بايد عامل دفع يا رفع او نيز استمرار داشته باشد و چون هر ذكري به مثابهتيري بر قلب سياه سپاه اهريمن است، لازم است هنگام تهاجم دشمن از درون و بيرون، از كثرت ياد خدا كمك بگيريم و بدان استغاثه كنيم. به همين سبب خداي سبحان همه مؤمنان را به «ذكر كثير» دعوت كرده است؛ هم به طور عموم، مانند ﴿ياَيُّهَا الَّذينَ ءامَنُوا اذكُرُوا اللّهَ ذِكرًا كَثيرا) 5 و هم به طور خصوص؛ نظير آنچه به حضرت زكريا(عليهالسلام) خطاب شد: ﴿واذكُر رَبَّكَ
^ 1 – ـ سوره بقره، آيه 197.
^ 2 – ـ سوره علق، آيه 14.
196
كَثيرا) 1 هرگونه هدايتي كه بهرهنبيا و اولياي الهي شده است، ديگران نيز مأمورند به آن تأسي و اقتدا داشته باشند، مگر دليل مستقلّي اختصاصي بودن آن حكم را اثبات كند. براي اختصاص كثرت ياد خدا به انبيا، نه تنها دليلي ارائه نشده است، بلكه دليل بر تعميم آن يافت ميشود.
4. استمرار ذكر الهي و تداوم ياد خدا تأثيري بسزا دارد؛ ليكن اثرِ اخلاص ناب، بيش از اثر كثرت ذكر است، بلكه در حقيقت ذكر خالصانه همان ذكر كثير است و ذكر بياخلاص، هرچند وافر، ذكري اندك است. ذيل آيه 142 نساء حديثي از اميرمؤمنان، علي(عليهالسلام) آمده كه فرمود: «من ذكر الله عزّ و جلّ في السرّ فقد ذكر الله كثيراً؛ إنّ المنافقين كانوا يذكرون الله علانيةً و لايذكرونه في السرّ» 2 متاع دنيا قليل است و اهل نفاق براي دنيا ذكر ميگويند؛ نه براي رهايي از آن، كه ريشه هر خطيئه است، از اين لحاظ ذكر آنان هر چند فراوان باشد از جهت واقعيت اندك است.
2. آثار قبولي حج
يكي از مهمترين آثار قبولي عبادات، به ويژه مناسك حجّ، پاك شدن درون و نورانيت انسان است. خداوند درباره نماز كه پذيرفته شدن آن مايه قبولي همهعبادات است، ميفرمايد: ﴿اِنَّ الصَّلوةَ تَنهي عَنِ الفَحشاءِ والمُنكَر) 3 يعني نماز «نهي تكويني» از گناه و زشتي دارد، چنان كه «امر تكويني» به طاعت و خوبي دارد و نهي نماز از فحشا از سنخ نهي از منكر عادي نيست.
^ 1 – ـ سوره كهف، آيه 63.
^ 2 – ـ سوره مجادله، آيه 19.
^ 3 – ـ سوره مائده، آيه 91.
^ 4 – ـ سوره كهف، آيه 24.
^ 5 – ـ سوره احزاب، آيه 41.
197
درباره كسي كه حج مقبول دارد نيز امام صادق(عليهالسلام) فرمود: حجگزار تا به گناه آلوده نشده، نوراني است: «الحاجّ لايزال عليه نور الحجّ ما لم يلمّبذنب» 1 و با مشاهده اين نورانيت، به قبولي حج خود اميدوار است.
بحث روايي
1. ياد خدا در ايّام تشريق
عن محمّد بن مسلم قال: سألت أبا عبدالله(عليهالسلام) عن قول الله عزّوجلّ: ﴿واذكُروا اللّهَ في اَيّامٍ مَعدودت﴾. قال: «التكبير في أيام التشريق… » 2
عن زرارة قال: قلت لأبي جعفر(عليهالسلام) التكبير في أيّام التشريق في دبر الصلوات؟ فقال: «التكبير بمني في دبر خمسة عشر صلاة و في سائر الأمصار في دبر عشر صلوات و أوّل التكبير في دبر صلاة الظهر يوم النحر يقول فيه: «الله أكبر، الله أكبر، لا إله إلا الله و الله أكبر، الله أكبر و لله الحمد، اللهكبر علي ما هدانا، الله أكبر علي ما رزقنا من بهيمة الأنعام» 3
اشاره: در اين روايات و روايات مشابه ديگر ياد خدا بر گفتن تكبيراتي ويژه در ايّام تشريق (يازدهم، دوازدهم و سيزدهم ذيحجه) تطبيق شده كه در منا پس از پانزده نماز و در ساير شهرها پس از ده نماز از نماز ظهر روز عيد مستحب است.
گفتني است كه گرچه در اين روايات ياد خدا بر تكبيرهاي مخصوصي تطبيق شده؛ ليكن ظاهر آيه شريفه اطلاق دارد و هر ذكري را دربرميگيرد، هرچند استحباب ويژه تكبيرها محفوظ است.
^ 1 – ـ سوره آل عمران، آيه 41.
^ 2 – ـ الكافي، ج2، ص501؛ وسائل الشيعه، ج 7، ص 164.
^ 3 – ـ سوره عنكبوت، آيه 45.
198
2. آمرزش گناهان حاجيان
عن أبي عبدالله(عليهالسلام) قال: «إنّ العبد المؤمن حين يخرج من بيته حاجّاً لايخطو خطوةً و لايخطو به راحلة إلاّ كتب الله له بها حسنة و محا عنه سيّئة و رفع له بها درجة، فإذا وقف بعرفات، فلو كانت له ذنوبٌ عدد الثري رجع كما ولدته أُمّه؛ فقال له: استأنف العمل، يقول الله: ﴿فَمَن تَعَجَّلَ في يَومَينِ فَلا اِثمَ عَلَيهِ ومَن تَاَخَّرَ فَلا اِثمَ عَلَيهِ لِمَنِ اتَّقي) 1 در روايت ديگري آمده است: «يرجع مغفوراً له لا ذنب له» 2
اشاره: اين روايت و روايات فراوان مشابه اين مضمون دلالت دارد كه هر گامي كه بنده مؤمن در راه سفر حج برميدارد، حسنهاي براي او نوشته و گناهي از او محو و به درجه برتري ارتقا مييابد و پس از مناسك حجّ همه گناهانش بخشيده ميشود؛ مانند كسي كه تازه از مادر متولّد شده و به او گفته ميشود: اعمالت را دوباره آغاز كن و درمانده عمرت كار نيك انجام ده؛ «أحسن فيما بقي من عمرك» 3
3. تقوا در حج
عن أبي جعفر(عليهالسلام) في قوله: ﴿فَمَن تَعَجَّلَ في يَومَينِ فَلا اِثمَ عَلَيهِ ومَن تَاَخَّرَ فَلا اِثمَ عَلَيهِ لِمَنِ اتَّقي﴾ «منهم الصيد، و اتّقي الرفث و الفسوق و الجدال و ما حرّم الله عليه فيحرامه» 4
^ 1 – ـ الكافي، ج4، ص255؛ وسائل الشيعه، ج11، ص99.
^ 2 – ـ الكافي، ج4، ص516.
^ 3 – ـ همان.
199
عن أبي عبدالله(عليهالسلام) في قول الله عزّ و جلّ: ﴿فَمَن تَعَجَّلَ في يَومَينِ فَلا اِثمَ عَلَيهِ ومَن تَاَخَّرَ فَلا اِثمَ عَلَيه﴾؛ «يعني من مات فلا إثم عليه و من تأخّر أجله فلا إثم عليه لمن اتّقي الكبائر» 1
عن أبي جعفر(عليهالسلام) قال: «لمن اتّقي الله عزّ و جلّ» 2
اشاره: آنچه در اين روايات درباره معناي جمله ﴿لِمَنِ اتَّقي﴾ بيان شده ناظر به برخي مصاديق تقواست وگرنه آيه شريفه اطلاق دارد.
٭ ٭ ٭
^ 1 – ـ تفسير العياشي، ج1، ص100.
^ 2 – ـ همان، ص99.
^ 3 – ـ الكافي، ج4، ص522.
^ 4 – ـ تفسير العياشي، ج1، ص99.
200
بازدیدها: 271