مَثَلُ الَّذینَ یُنفِقونَ اَمولَهُم فی سَبیلِ اللهِ کَمَثَلِ حَبَّهٍ اَنبَتَت سَبعَ سَنابِلَ فی کُلِّ سُنبُلَهٍ مِائَهُ حَبَّهٍ واللهُ یُضعِفُ لِمَن یَشاءُ واللهُ وسِعٌ عَلیم (۲۶۱)
گزیده تفسیر
داستان کسانی که اموالشان را در راه خدا انفاق میکنند، مَثَل دانه های است که هفت خوشه برویاند و در هر خوش های صد دانه باشد (تشبیه معقول به محسوس). خداوند برای هر کس که بخواهد ثمر انفاقش را چند برابر میکند، و خداوند گشایش بخش و داناست، پس به خوبی میداند به چه کسی و در چه موردی پاداش انفاق را گسترش دهد.
تفسیر
مفردات
حَبّه: «حَبّ»، دانه خوراکی، مانند گندم و جو، و مشتق از حُبّ به معنای دوستی و میل شدید است. دانه خوراکی را حبّ نامیدهاند، زیرا محبوب کشاورز و نتیجه عمل و نهایت میل و توجّه اوست ۱٫ حرف «تاء» در حبّه مانند
^ ۱ – ـ التحقیق، ج۲، ص۱۶۲ ـ ۱۶۰، «ح ب ب».
۳۱۳
تمره، برای وحدت است. به بذر گیاهان و سبزیجات، حِبّ و حِبّه گفته میشود ۱٫
اَنبتت: «اِنبات» یعنی رویانیدن و «نَبت»، بیرون آمدن چیزی از جایی با رشد و نمو است؛ خواه آن مکان زمین باشد یا غیر آن و نیز آن روییدن گیاه باشد یا درخت؛ مادّی باشد یا غیر مادّی. «نبت» درباره خروج شیء از محل بر اثر رشد است؛ امّا نمو درباره زیاد شدن آن، پس از خروج است ۲٫
سنابل: مفرد سنابل «سنبله» به معنای خوشه است ۳٫ اصل آن «سبل» است ۴ و برای آن دو ریشه اشتقاق گفته شده است:
۱٫ «اسبال» که روان شدن در طول است؛ مانند «اسبال الشَعْر» و «اسبال الماء» ۵ خوشه را به جهت امتدادش، سنبل گویند ۶٫
۲٫ «سبل» ستر و پوشش است و خوشه را سنبل گویند، زیرا با آن دانهها پوشیده میشود ۷٫
تناسب آیات
این آیه شروع آیات چهاردهگانه (۲۷۴ ـ ۲۶۱) انفاق است. سیاق و وحدت موضوع که همه درباره تشویق مؤمنان به انفاق و بیان جهات مختلف این مسئله
^ ۱ – ـ مفردات، ص۲۱۴، «ح ب ب».
^ ۲ – ـ التحقیق، ج۱۲، ص۲۰، «ن ب ت».
^ ۳ – ـ مفردات، ص۳۹۶، «س ب ل».
^ ۴ – ـ لسان العرب، ج۱۱، ص۳۲۱٫
^ ۵ – ـ التحقیق، ج۵، ص۴۵، «س ب ل».
^ ۶ – ـ معجم مقاییس اللغه، ج۳، ص۱۳۰، «س ب ل».
^ ۷ – ـ المیزان، ج۲، ص۳۸۷٫
۳۱۴
است، گواه نزول دفعی و ارتباط تنگاتنگ آنها با هم است.
این مجموعه، مؤمنان را به انفاق بیمنّت و آزار مال طیّب در راه خدا به نیازمندانی که در راه خدا فقیر شدهاند، تشویق و پاداش بزرگ دنیا و آخرت چنین انفاقی را گوشزد میکند ۱٫
در تناسب این مجموعه با آیات پیشین چند وجه گفته شده است:
۱٫ این آیه ادامه بحث انفاق است که در آیه ﴿مَن ذَا الَّذی یُقرِضُ اللهَ قَرضًا حَسَنا… ) ۲ آمده و مطالب میان این دو آیه همه معترضه است، برای دعوت به حق و بیان حجّتها و عبرتها.
۲٫ پس از مبرهن شدن توحید و بیان معجزاتی که پیامبران ارائه کردهاند، این آیات مؤمنان را به جهاد با مال و جان، با کافرانی دعوت میکند که در برابر براهین و معجزات یاد شده عناد میورزند ۳٫
۳٫ چون در آیات پیشین با ذکر داستان کسی که صد سال مرد و دوباره زنده شد و نیز داستان جناب ابراهیم(علیهالسلام) دو شاهد و دلیل محکم بر وجود رستاخیز آورده شد، در این آیه به ذکر چیزی پرداخته شد که در آنجا به کاری آید و آن انفاق در راه خداست ۴ ؛ ولی میتوان چنین گفت پیش از این خدای سبحان دستور انفاق داد: ﴿یاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اَنفِقوا مِمّا رَزَقنکُم مِن قَبلِ اَن یَأتِی یَومٌ لابَیعٌ فیهِ ولاخُلَّهٌ ولاشَفعَهٌ والکفِرونَ هُمُ الظّلِمون) ۵ و چون به روز
^ ۱ – ـ ر.ک: المیزان، ج۲، ص۳۸۳ ـ ۳۸۲٫
^ ۲ – ـ سوره بقره، آیه ۲۴۵٫
^ ۳ – ـ مجمع البیان، ج۲ ـ ۱، ص۶۴۶٫
^ ۴ – ـ تفسیر البحر المحیط، ج۲، ص۳۱۵٫
^ ۵ – ـ سوره بقره، آیه ۲۵۴٫
۳۱۵
قیامت که دیگر جای انفاق نیست، اشاره فرمود، شش آیه بعد را به بیان مباحث اعتقادی عمیق درباره توحید ربوبی و اختیار و مسئولیت انسان و یاد معاد اختصاص داد. سپس به اصل بحث انفاق در راه خدا باز گشته و حقیقت و صورت مثالی انفاق در راه خدا را کاشتن حبّهای میشمرد که هفتصد دانه به بار آورد و در آیات بعدی به تفصیل درباره هدف از انفاق، شرایط و نتایج و پاداش آن ارشاد میکند.
٭ ٭ ٭
تشبیه معقول به محسوس
تشبیه داستان انفاق کنندگان در راه خدا به قضیّه دانهای که هفتصد برابر یا بیشتر شود از جهت ادبی از صنف تشبیه جریان به جریان است و از صبغه معرفتی از سنخ تشبیه معقول به محسوس و برای ایجاد نشاط و انگیزه است و سبب شیوایی و زنده بودن بیانِ مطلب میشود و اصولاً تشبیه تأثیر بیانی بسزایی دارد.
معیار در این تمثیل، تشبیه معقول به محسوس است؛ خواه آن محسوس در خارج موجود باشد یا نه. محور آیه، آن نیست که مزرعهای در خارج هست و هر دانهاش به این مقدارِ وسیع محصول میدهد. همچنین نیازی نیست که تحقق آن مقدار را در مزارع طبیعی جستوجو کنیم، آنگونه که بعضی به فکر جستن آن بودهاند و در برخی موارد هم به نمونههایی دست یافتهاند.
گفتنی است که هفتصد برابر شدن فرآورده یک دانه بلکه بیشتر از آن شدنی است و اگر تاکنون هم مقدور نبوده، شاید در آینده بر اثر پیشرفتهای علم کشاورزی تحقق یابد.
۳۱۶
راز تشبیه انفاق کننده به دانه پرثمر
قرآن حکیم که برای تعلیم و تزکیه نازل شده اهتمامی به پرورش انسانهای کامل یا متکامل دارد، از اینرو به صرف طرح مسائل و ارائه راهکارها بسنده نمیکند، بلکه ضمن حفظ عنصر اصلی مطلب مورد نظر، نظیر عنوان مَثَل در محل بحث، راهیان و واصلان را نیز از نظر دور ندارد و این ابتکار در متن تعلیم احکام و حِکَم کاملاً مشهود است، هرچند با ادبیات محاورهای هماهنگ نباشد؛ مثلاً در تعریف نیکی، نیکان را معرفی میکند: ﴿… ولکِنَّ البِرَّ مَن ءامَنَ بِالله) ۱ و در نافع بودن عمل اخروی، منتفعان را بازگو میکند: ﴿یَومَ لایَنفَعُ مالٌ ولابَنون ٭ اِلاّمَن اَتَی اللهَ بِقَلبٍ سَلیم) ۲ که مناسب، «الاّ القلب السلیم» بود و نیز در معرفی امت اسلامی در کتابهای تورات و انجیل، آنان را به زرع بالنده تشبیه میکند، در حالی که مشبّه اشخاصاند و مشبّه به زرع: ﴿ومَثَلُهُم فِی الاِنجیلِ کَزَرعٍ اَخرَجَ شَطَه) ۳ در آیه مورد بحث نیز مؤمنان انفاقکننده، به حبّهای که به هفتصد برابر یا بیشتر میرسد تنظیر شده است، نه آنکه انفاق در راه خدا به چنین حبّهای تشبیه شده باشد، زیرا غرضْ تربیت انفاق کنندگان است نه تعلیم صرف تأثیر انفاق. آنچه بر این مطلب میافزاید این است که تعبیر به فعل مضارع (ینفقون) نشان استمرار سیره مردان الهی بر انفاق است.
^ ۱ – ـ سوره بقره، آیه ۱۷۷٫
^ ۲ – ـ سوره شعراء، آیات ۸۹ ـ ۸۸٫
^ ۳ – ـ سوره فتح، آیه ۲۹٫
۳۱۷
معنای پاداش مضاعف
خدا به هر که بخواهد هفتصد برابر میدهد و نیز هفتصد برابر را برای هر که بخواهد، دو برابر (۱۴۰۰ برابر) میکند: ﴿واللهُ یُضعِفُ لِمَن یَشاء﴾، بلکه فراتر از آن، حدّ و حصری برای مضاعف و چند برابر کردن اجر انفاق نیست: ﴿واللهُ وسِعٌ عَلیم﴾ و چون مشیّت الهی براساس حکمت است، به خوبی میداند به چه کسی و در چه موردی پاداش انفاق را یک برابر یا دو یا چند برابر یا هفتصد برابر و بیشتر عطا کند.
در قرآن کریم، پاداش انفاق با تعابیر و مراتب مختلف یاد شده است:
۱٫ گاهی به انفاق کننده وعده میدهد که براثر انفاق چیزی از مال او کاسته نمیشود و خدا جایگزینش را عنایت میکند و میزانش حداقل برابر خود آن و حداکثر آن شمارش ناشدنی است. مَثَل این انفاق، چون برداشتن آب از نهر جاری است که به محض برداشتن جایش پر میشود و خالی نمیماند، خلاف سنگی که از زمین کنده شود و جای آن گود بماند: ﴿قُل اِنَّ رَبّی یَبسُطُ الرِّزقَ لِمَن یَشاءُ مِن عِبادِهِ ویَقدِرُ لَهُ وما اَنفَقتُم مِن شیءٍ فَهُوَ یُخلِفُهُ وهُوَ خَیرُ الرّزِقین) ۱ امیرمؤمنان، امام علی(علیهالسلام) نیز فرمود: «من أیقن بالخلف جاد بالعطیّه» ۲
۲٫ گاه به انفاق کنندگان نوید میدهد که مَثَلِ انفاق خالصانه شما مانند باغی است در جایی برجسته و زمین مرغوب و موقعیت آفتابگیر از صبح تا
^ ۱ – ـ سوره سبأ، آیه ۳۹٫
^ ۲ – ـ نهج البلاغه، حکمت ۱۳۸٫
۳۱۸
غروب که هیچ مانعی از تابش آفتاب، رسیدن نور، برخورد باران و نسیم و… به آن نیست، که ثمره آن دو چندان میشود: ﴿ومَثَلُ الَّذینَ یُنفِقونَ اَمولَهُمُ ابتِغاءَ مَرضاتِ اللهِ وتَثبیتًا مِن اَنفُسِهِم کَمَثَلِ جَنَّهٍ بِرَبوَهٍ اَصابَها وابِلٌ فَءاتَت اُکُلَها ضِعفَینِ فَاِن لَم یُصِبها وابِلٌ فَطَلّ… ) ۱
۳٫ زمانی بشارت میدهد که هر که انفاق کند یا هر کار خیر دیگری انجام دهد، کار خیرش، قرضِ حَسَن به خداست و هر که به خدا قرض حَسن دهد، خداوند چندین برابر به او پاداش میدهد: ﴿مَن ذَا الَّذی یُقرِضُ اللهَ قَرضًا حَسَنًا فَیُضعِفَهُ لَهُ اَضعافًا کَثیرَه) ۲
۴٫ گاهی میفرماید: مَثَل انفاق کنندگان اموال در راه خدا همانند دانهای است که هفتصد برابر محصول دهد و خدا به هر که مشیّت حکیمانهاش اقتضا کند، چنین پاداشی میدهد یا به هر که بخواهد دو برابر این هفتصد (۱۴۰۰) را عطا میفرماید: ﴿مَثَلُ الَّذینَ یُنفِقونَ اَمولَهُم فی سَبیلِ اللهِ کَمَثَلِ حَبَّهٍ اَنبَتَت سَبعَ سَنابِلَ فی کُلِّ سُنبُلَهٍ مِائَهُ حَبَّهٍ واللهُ یُضعِفُ لِمَن یَشاءُ واللهُ وسِعٌ عَلیم﴾.
۵٫ گاه نیز انفاق کنندگان را تشویق میکند که پاداش انفاق مرزی ندارد، زیرا قدرت و رحمت خدا گسترده است و برای پاداشش نیز محدوده خاصی نیست: ﴿لِیَجزِیَهُمُ اللهُ اَحسَنَ ما عَمِلوا ویَزِیدَهُم مِن فَضلِهِ واللهُ یَرزُقُ مَن یَشاءُ بِغَیرِ حِساب) ۳ این مطلب، از جمله ﴿واللهُ وسِعٌ عَلیم﴾ در پایان آیه مورد بحث نیز استفاده میشود.
^ ۱ – ـ سوره بقره، آیه ۲۶۵٫
^ ۲ – ـ سوره بقره، آیه ۲۴۵٫
^ ۳ – ـ سوره نور، آیه ۳۸٫
۳۱۹
هدف انفاق
همانطور که در نظام تکوین، عوارض مترتب بر ذوات دو قسماند: بعضی ذاتی و برخی عرضی، بعضی اصیل و برخی فرعی و مانند آن، آثار مترتب بر اوصاف و افعال در نظام تشریع نیز اینچنین است؛ یعنی بعضی از آثار به منزله ذاتی و به مثابه اصیلاند و برخی از آنها در حکم عَرَضی و فرعیاند. بررسی آیات قرآن حکیم نشان میدهد که هدف اصیل انفاقْ امر معنوی است نه افزایش مال، هرچند مزید مال از آثار روشن انفاق واجد شرایط است.
برکت اجتماعی انفاق، تعدیل جامعه و نجات آن از طغیان و صیانت آن از خونریزی همانند جنگهای جهانی اول و دوم ۱ و مانند آن است و آیه ﴿وما تُنفِقوا مِن خَیرٍ فَلاَنفُسِکُم) ۲ و ﴿لَن تَنالوا البِرَّ حَتّی تُنفِقوا مِمّا تُحِبّون) ۳ و نظایر آن، جهتیابی و قبلهجویی انفاق را مشخص میکند؛ اما عنوان «صدقه» بحث مناسب خود را دارد و جریان افزایش مال و نموّ آن کاملاً در آن مطرحاند، از اینرو نقل احادیث ترغیب به صدقه و تبیین آثار مثبت آن، در ذیل آیات مربوط به صدقه خواهد بود. غرض لزوم تفکیک دو عنوان یاد شده است، هرچند جامع مشترکی دارند.
اگر محور پاداشِ انفاق فقط مادی باشد پیامدهای زیر را دارد:
۱٫ انفاق نه تنها درد و بیماری مالدوستی را درمان نمیکند، بلکه دردافزا میشود، زیرا پدیده بخل، طبیعی انسان است: ﴿وکانَ الاِنسنُ قَتورا) ۴
^ ۱ – ـ المیزان، ج۲، ص۳۸۴٫
^ ۲ – ـ سوره بقره، آیه ۲۷۲٫
^ ۳ – ـ سوره آل عمران، آیه ۹۲٫
^ ۴ – ـ سوره اسراء، آیه ۱۰۰٫
۳۲۰
﴿اِنَّ الاِنسنَ خُلِقَ هَلوعا ٭ اِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزوعا ٭ واِذا مَسَّهُ الخَیرُ مَنوعا) ۱ و اینگونه پاداشهای مادی بر مرض او میافزاید. آیات انفاق در صدد آن نیست که ما را به تکاثر در اموال بکشاند و مالدوست بپروراند تا به طمع دستیابی به مالِ بیشتر بخشش کنیم. اینگونه انفاق، بخشش مال برای مال و دنیا برای دنیاست که آغاز درد است نه درمان آن.
در همین زمینه امیرمؤمنان(علیهالسلام) میفرماید: «سوسوا إیمانکم بالصدقه و حصّنوا أموالکم بالزکاه» ۲ ایمانتان را با صدقه و اموالتان را با زکات حفظ کنید؛ نه افزایش دهید.
۲٫ اگر پاداش انفاق، فقط دنیوی باشد، هیچکس نباید انفاق را غرامت بشمرد، با آنکه عدهای انفاق را غرامت میپندارند: ﴿ومِنَ الاَعرابِ مَن یَتَّخِذُ ما یُنفِقُ مَغرَما… ) ۳
۳٫ اگر هفتصد برابر شدن انفاق، از جهت مادی منظور بود، باید در مورد اُسوههای ایثار و انفاق، مانند امام علی(علیهالسلام) تحقق مییافت، حال آنکه خیراتی که ائمّه اطهار(علیهمالسلام) در نهایت اخلاص داشتند، در این دنیا هفتصد برابر نشد. برای نمونه: از اموال فییء که پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم تقسیم کردند زمینی نصیب امیرمؤمنان، علی بنابیطالب(علیهالسلام) شد و آن حضرت در آن زمین، چشمهای پر آب پدید آورد کرد که به آن «یَنْبُع» میگفتند. پس از فوران آب، حضرت علی(علیهالسلام) بیدرنگ آن را وقف کرد: «هی صدقه بتّه بتلا» ۴ لیکن چنین انفاق
^ ۱ – ـ سوره معارج، آیات ۲۱ ـ ۱۹٫
^ ۲ – ـ نهج البلاغه، حکمت ۱۴۶؛ بحار الانوار، ج۹۳، ص۲۲٫
^ ۳ – ـ سوره توبه، آیه ۹۸٫
^ ۴ – ـ الکافی، ج۷، ص۵۵؛ تهذیب الاحکام، ج۹، ص۱۴۸٫
۳۲۱
خالصانهای، سبب هفتصد برابر شدن باغ در دنیا نشد.
کوتاه سخن اینکه پاداشهای ذکر شده در آیات انفاق، پاداشهای دنیوی را هم بدینسان دربر میگیرد:
۱٫ اجر اخروی انفاق، هفتصد برابر و بیشتر است.
۲٫ نفع انفاق به نظام اسلامی میرسد که شخص انفاق کننده از برکات نظام بهرهمند و در سایه آن با امنیت و سلامت و سعادت به سر میبرد.
۳٫ عمل خیر انفاق سبب ترویج و تشویق انفاق کنندگان میشود و در نتیجه خیرات فراوان اجتماعی عاید همگان میگردد.
۴٫ گاهی نیز نفع مادی و دنیایی به انفاق کننده میرسد.
پس محور اساسی در میان آثار و برکات انفاق، پاداش معنوی اخروی است نه پاداش مادی دنیوی؛ یعنی پاداش مادی عنصر محوری نیست، گرچه به عنوان برکت مال کاملاً مطرح است.
سعه فضل اِلهی
واسع بودن خداوند سبحان: ﴿والله واسعٌ﴾ به لحاظ وصف و فعل اوست نه به لحاظ سعه ذاتی، زیرا آن مقام منیع فوق این مباحث است.
واسع بودن که در آیات قرآن حکیم وصف خداوند قرار میگیرد از قبیل وصف به حال متعلق موصوف است و تعیین متعلق از سیاق برمیآید؛ مانند ﴿قُل اِنَّ الفَضلَ بِیَدِ اللهِ یُؤتیهِ مَن یَشاءُ واللهُ وسِعٌ عَلِیم) ۱ ﴿واللهُ یُؤتی مُلکَهُ مَن یَشاءُ واللهُ وسِعٌ عَلیم) ۲ ﴿واللهُ یَعِدُکُم مَغفِرَهً مِنهُ وفَضلًا واللهُ وسِعٌ عَلیم) ۳
^ ۱ – ـ سورهآل عمران، آیه ۷۳٫
^ ۲ – ـ سوره بقره، آیه ۲۴۷٫
^ ۳ – ـ سوره بقره، آیه ۲۶۸٫
۳۲۲
اما آنچه از آیه ﴿فَاَینَما تُوَلّوا فَثَمَّ وَجهُ اللهِ اِنَّ اللهَ وسِعٌ عَلیم) ۱ برمیآید به سِعه وجه الله که همان فیض گسترده الهی است ناظر است نه به مقام ذات حضرت احدیت.
لازم است عنایت شود که ظهور سِعه فضل الهی، گاهی به صورت شرح صدر و سعه آن که آلت ریاست است خواهد بود. قدرت تحمّل برخی از رخدادهای سنگین، توانمندی شنیدن اخبار تلخ و جانکاه، نتیجه سعه صدر است که با ظهور سِعه فضل پروردگار پیوندی ناگسستنی دارد.
اشارات و لطایف
۱٫ طبیعت بخیل و فطرت سخی
هیچ کس به اندازه خدای سبحان و بهتر از او، انسان را نمیشناسد. خدای حکیم، انسان را با طبیعت مالدوست و فطرت خداخواه میآفریند که هریک از فطرت و طبیعت ویژگیهایی دارند.
فطرت الهی انسان، سیری ناپذیر و بینهایت طلب است که اگر در جهاد اکبر و جنگ درون، اسیر طبیعت شود، طبیعت او این خصوصیت بینهایت طلبی را به خدمت میگیرد و در جهت تمایلات خود به کار میبرد.
طبیعت انسان، در جمع مال، فریاد زیادهخواهی سر میدهد و «هَل مِن مَزید» ۲ میگوید و در این افزونطلبی، حق و باطل و حلال و حرام نمیشناسد، بلکه با علاقه فراوان به تکاثر در اموال میاندیشد: ﴿وتُحِبّونَ
^ ۱ – ـ سوره بقره، آیه ۱۱۵٫
^ ۲ – ـ سوره ق، آیه ۳۰٫
۳۲۳
المالَ حُبًّا جَمّا) ۱ و اگر خزاین بیکران وبیپایان رحمت الهی را در اختیار داشته باشد، از ترس تمام شدن، ذرهای از داراییاش را انفاق نمیکند: ﴿قُل لَو اَنتُم تَملِکونَ خَزائِنَ رَحمَهِ رَبّی اِذًا لاَمسَکتُم خَشیَهَ الاِنفاقِ وکانَ الاِنسنُ قَتورا) ۲ این بخل طبیعت، محدودیتی ندارد و میتواند همه رذایل اخلاقی را با خود پیوند دهد.
در مقابل، اگر حاکمیت درون انسان با فطرت او باشد و خزاین آسمانها و زمین را هم در راه خدا بدهد، باز خود را تشنه انفاق مییابد و بدهکار میداند و مایل است در راه خدا ایثار و نثار و فداکاری کند؛ مانند برخی اصحاب اباعبدالله الحسین(علیهالسلام) که عرضه داشتند: اگر هفتاد بار کشته شویم و زنده گردیم باز از شما دست برنمیداریم ۳٫ عدد هفتاد برای کثرت است؛ یعنی اگر هفتصد بار یا هفت میلیون بار و بیشتر کشته و زنده شویم، باز هم آماده جان نثاری هستیم.
روح انسان فقط در ارتباط با خدای مطلق و بینهایت سیراب، شکوفا و آرام میشود، وگرنه اگر مجموع آسمانها و زمین هم طلا باشد و در اختیار طبیعت و نفس انسانی قرار گیرد، تازه آغاز آز اوست، پس چه بهتر که خود را به دام بیماری مالدوستی نیفکند.
۲٫ انفاق، تنها راه درمان مالدوستی
خدای سبحان، از هر راه ممکن، بیماری خطرناک مالدوستی را به بشر
^ ۱ – ـ سوره فجر، آیه ۲۰٫
^ ۲ – ـ سوره اسراء، آیه ۱۰۰٫ «انفاق» به معنای انفاد و پایان یافتن و «قتور» به معنای تنگدستی و تنگنظری و بخل است.
^ ۳ – ـ الارشاد، ج۲، ص۹۲؛ بحار الانوار، ج۴۵، ص۷۰٫
۳۲۴
میشناساند و با جدال احسن یا موعظه یا برهان و گاهی نیز از راه تهدید یا تشویق و تحبیب، انسان را به اصلاح و درمان آن فرا میخواند و تنها راه درمان را انفاق فی سبیل الله میداند. گاهی میفرماید: خودتان را به هلاکت نیفکنید: ﴿واَنفِقوا فی سَبیلِ اللهِ ولاتُلقوا بِاَیدیکُم اِلَی التَّهلُکَهِ واَحسِنوا اِنَّ اللهَ یُحِبُّ المُحسِنین) ۱ پس اگر کسی مال خود را در راه خدا انفاق نکند، در راه باطل مصرف خواهد کرد. حتی خود امساک از انفاق، کار باطلی است و گناه به شمار میرود. همانگونه که کتمان و نگفتن حق و شهادت ندادن، در جایی که باید شهادت داد، معصیت است.
گاهی هم اینگونه هشدار میدهد: ﴿مَثَلُ ما یُنفِقونَ فی هذِهِ الحَیوهِ الدُّنیا کَمَثَلِ ریحٍ فیها صِرٌّ اَصابَت حَرثَ قَومٍ ظَلَموا اَنفُسَهُم فَاَهلَکَتهُ وما ظَلَمَهُمُ اللهُ ولکِن اَنفُسَهُم یَظلِمون) ۲ مَثَلِ انفاق آنان که در راه دنیا هزینه میکنند، مَثَلِ تندباد سرد و سختی است که تمام محصول کشاورزی را نابود میسازد. مراد از راه دنیا، صرف اموال در راه باطل، مانند رسیدن به مقام و هوسرانی و افراط در التذاذهای نفسانی است، زیرا تأمین هزینههای زندگی در حدّ معقول و متعارف، مصرف در راه باطل نیست.
منحرفان از راه خدا و پیامبر اعتراف دارند که حبّ مال و اولاد، مانع خیرِ آنها شده است: ﴿شَغَلَتنا اَمولُنا واَهلونا) ۳ از سوی دیگر خدای سبحان برای پیشگیری از ابتلای مؤمنان به مرض نفاق میفرماید: ﴿یاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا
^ ۱ – ـ سوره بقره، آیه ۱۹۵٫
^ ۲ – ـ سوره آل عمران، آیه ۱۱۷٫
^ ۳ – ـ سوره فتح، آیه ۱۱٫
۳۲۵
لاتُلهِکُم اَمولُکُم ولااَولدُکُم عَن ذِکرِ الله) ۱ چیزی که خودش لهو باشد، «مُلْهی» دیگران هم هست، چنانکه «ذکر»، مانند قرآن، مذکِّر دیگران هم میشود. و چون اصلِ مال، لهو و سرگرم کننده مالدار است، او را از کارهای خیر و ایمان خالص هم باز میدارد.
خدای سبحان برای درمان بیماری مالدوستی که مانع هر خیر و زمینهساز نفاق است، چنین میفرماید: ﴿واَنفِقوا مِن ما رَزَقنکُم مِن قَبلِ اَن یَأتِی اَحَدَکُمُ المَوتُ فَیَقولَ رَبِّ لَولا اَخَّرتَنی اِلی اَجَلٍ قَریبٍ فَاَصَّدَّقَ واَکُن مِنَ الصّلِحین) ۲ انسان نباید مانند قارون بیندیشد که اموال را خودش فراهم آورده: ﴿اِنَّما اوتیتُهُ عَلی عِلمٍ عِندی) ۳ زیرا اموال را خدا به او روزی داده است: ﴿مِمّا رَزَقنکُم) ۴ و به او میگوید: برای دفع شرّ مالدوستی و نفاق، از مال خدا که به تو امانت سپرده شده، در راه او انفاق کن تا خود را درمان کنی: ﴿وءاتوهُم مِن مالِ اللهِ الَّذی ءاتکُم) ۵ پیش از فرارسیدن مرگ کاری بکنید که لحظه مرگ به تأخیر نمیافتد تا کسی به فکر جبران باشد: ﴿ولَنیُؤَخِّرَ اللهُ نَفسًا اِذا جاءَ اَجَلُها) ۶
۳٫ ابزار آزمون
قرآن کریم میفرماید: برخی بر این پندارند که چون عدهای را از مال و فرزند
^ ۱ – ـ سوره منافقون، آیه ۹٫
^ ۲ – ـ سوره منافقون، آیه ۱۰٫
^ ۳ – ـ سوره قصص، آیه ۷۸٫
^ ۴ – ـ سوره بقره، آیه ۲۵۴٫
^ ۵ – ـ سوره نور، آیه ۳۳٫
^ ۶ – ـ سوره منافقون، آیه ۱۱٫
۳۲۶
برخوردار ساختهایم، در رساندن خیر به آنان شتاب کردهایم با آنکه مال و فرزند وسیله آزمون است و خیر و سعادت در گرو ترس از خدا، ایمان و پرهیز از شرک، انفاق مال و بیم از بازگشت به سوی خداست: ﴿اَیَحسَبونَ اَنَّما نُمِدُّهُم بِهِ مِن مالٍ وبَنین ٭ نُسارِعُ لَهُم فِی الخَیرتِ بَل لایَشعُرون ٭ اِنَّ الَّذینَ هُم مِن خَشیَهِ رَبِّهِم مُشفِقون ٭ والَّذینَ هُم بِءایتِ رَبِّهِم یُؤمِنون ٭ والَّذینَ هُم بِرَبِّهِم لایُشرِکون ٭ والَّذینَ یُؤتونَ ما ءاتَوا وقُلوبُهُم وَجِلَهٌ اَنَّهُم اِلی رَبِّهِم رجِعون ٭ اُولئِکَ یُسرِعونَ فِیالخَیرتِ وهُم لَها سبِقون) ۱
اگر در قرآن کریم گاهی از مال به خیر یاد شده است، از دیدگاه مردم عادی است؛ نه به لحاظ واقع و از منظر اولیای خدا: ﴿اِن تَرَکَ خَیرًا الوَصِیَّه) ۲ ﴿واِنَّهُ لِحُبِّ الخَیرِ لَشَدید) ۳ به همین جهت گاه خیر را در مقابل مال و فرزند ذکر میکند: ﴿اَلمالُ والبَنونَ زینَهُ الحَیوهِ الدُّنیا والبقِیتُ الصّلِحتُ خَیر) ۴ خیر از آنِ کسی است که در فضیلت پیشگام و اهل انفاق به دیگران باشد، وگرنه مالِ دنیا زینت زمین است نه زیور انسان (البته زینت برای جنبه زمینی انسان هم هست؛ لیکن حیثیت اساسی انسان در این بخش نیست):﴿اِنّا جَعَلنا ما عَلَی الاَرضِ زینَهً لَها لِنَبلُوَهُم اَیُّهُم اَحسَنُ عَمَلا) ۵ ما عدهای را به این زیورها آزمودیم تا روشن شود چه کسی از این امتحان سرافراز بیرون میآید، پس باغ و خانه و فرش و پرده و… زینت زمین است و علم و
^ ۱ – ـ سوره مؤمنون، آیات ۶۱ ـ ۵۵٫
^ ۲ – ـ سوره بقره، آیه ۱۸۰٫
^ ۳ – ـ سوره عادیات، آیه ۸٫
^ ۴ – ـ سوره کهف، آیه ۴۶٫
^ ۵ – ـ سوره کهف، آیه ۷٫
۳۲۷
ایمان و عمل صالح زیور انسان: ﴿ولکِنَّ اللهَ حَبَّبَ اِلَیکُمُ الایمنَ وزَیَّنَهُ فی قُلوبِکُم) ۱
۴٫ مغالطه آشکار
بعضی برای خودداری از انفاق گرفتار مغالطه میشوند؛ وقتی به آنها توصیه میشود که از ثروت خدادادی به فقیران و مستمندان بدهند، در جواب میگویند: خدا خواسته که عدّهای فقیر و بعضی غنی باشند و اگر خدا میخواست که فقرا متمکّن شوند، خود به آنان مکنت میداد: ﴿واِذا قیلَ لَهُم اَنفِقوا مِمّا رَزَقَکُمُ اللهُ قالَ الَّذینَ کَفَروا لِلَّذینَ ءامَنوا اَنُطعِمُ مَن لَو یَشاءُ اللهُ اَطعَمَهُ اِن اَنتُم اِلاّفی ضَللٍ مُبین) ۲
اینان میان اراده تکوینی و تشریعی خدای سبحان تفاوت نگذاشتهاند؛ اراده تکوینی خدای سبحان تخلف ناپذیر است؛ ولی اراده تشریعی او گاهی از سوی انسانِ مختار تحقق پیدا نمیکند؛ برای نمونه: هنگامی که خداوند شخصی را به فقر و دیگری را به غنا میآزماید، از غنی میخواهد که حق فقیر را هم بدهد؛ ولی غنی میتواند به این امر الهی عمل نکند. این اراده و امرِ به دستگیری از فقرا، اراده تشریعی است.
پس اراده تکوینی خدا اقتضا میکند که شخصی مالدار باشد و او را با مال بیازماید و دیگری را با فقر امتحان کند؛ ولی همان ثروتمند وظیفه شرعی هم دارد که حق فقرا را بپردازد، زیرا مال امانت الهی است.
^ ۱ – ـ سوره حجرات، آیه ۷٫
^ ۲ – ـ سوره یس، آیه ۴۷٫
۳۲۸
۵٫ لزوم انفاقِ احترامآمیز
ائمّه اطهار(علیهمالسلام) هنگام تصدّق و انفاق، گاهی کالای مورد انفاق را و زمانی نیز دست خود را میبوییدند و میبوسیدند. امام صادق(علیهالسلام) به معلّی بن خنیس فرمودند: «…وکان أبی إذا تصدّق بشیء وضعه فی ید السائل ثم ارتدّه منه فقبّله و شمّه ثمّ ردّه فی ید السائل» ۱ آنان معتقد بودند انفاق وظیفهای است که باید همراه با احترام و ادب صورت بگیرد. اگر بینش کسی این باشد که اصل در انفاق، انفاق تأدبی و احترامآمیز است نه دلسوزی تحقیرآمیز، با فقیران کریمانه رفتار میکند.
انفاق ترحّمی، شکم انسان گرسنه را سیر میکند؛ ولی عاطفهاش را میآزارد و چون در این صحنه انفاق شخصیتش تحقیر شده، او را به شورش و انتقام وا میدارد.
سرّ اینکه اهل بیت(علیهمالسلام) دست خود را میبوییدند یا میبوسیدند، آن است که مسکین را فرستاده خدا میدانستند: «إنّ المسکین رسول الله» ۲ فرد و جامعه فقیر، فرستاده خدا و رساننده پیام اوست که به فرمان خدا به ما انفاق کنید، پس باید انفاق مؤدبانه و محترمانه باشد و چون پیش از رسیدن صدقه به دست فقیر، به دست خدا میرسد، آن دست را باید بوسید و آن مال نیز متبرّک میشود.
لازم است عنایت شود که رحم فضیلت است و ترحّم نیز بدون فضیلت نیست؛ لیکن گاهی همراه با ﴿تَزدَری اَعیُنُکُم) ۳ و به خواری نگریستن در
^ ۱ – ـ الکافی، ج۴، ص۹ ـ ۸٫
^ ۲ – ـ نهج البلاغه، حکمت ۳۰۴٫
^ ۳ – ـ سوره هود، آیه ۳۱٫
۳۲۹
فقیران است که اینگونه دلسوزیهای مذموم با سوزش درونی فقرای آبرومند که ﴿یَحسَبُهُمُ الجاهِلُ اَغنِیاءَ مِنَ التَّعَفُّف) ۱ همراه است. باید از چنین دلسوزی عاطفی محض که عقل در آنجا حضور ندارد پرهیز شود.
۶٫ اهمیت انفاق
قرآن کریم انفاق را در ردیف دیگر فضایل اخلاقی نام میبرد تا انسان شب زندهدار و اهل استغفار و نماز، گمان نکند که عبادت شبانه برای او کافی است و نیازی به انفاق ندارد و ثروتمند با سخاوت نپندارد که همین بخشش برای کمال او بس است و به شبزندهداری نیازی نیست، از اینرو برای کامل شدن انسان و رشد هماهنگی همه قوا و استعدادها و صفات برتر او، آن صفات را کنار یکدیگر ذکر میفرماید: ﴿الصّبِرینَ والصّدِقینَ والقنِتینَ والمُنفِقینَ والمُستَغفِرینَ بِالاَسحار) ۲ و آنگاه که همه این فضایل، روح انسان را تحت تأثیر قرار داد، آمرزش و اجر عظیم را هم به همراه خواهد داشت: ﴿اِنَّ المُسلِمینَ والمُسلِمتِ والمُؤمِنینَ والمُؤمِنتِ والقنِتینَ والقنِتت… والمُتَصَدِّقینَ والمُتَصَدِّقت… اَعَدَّ اللهُ لَهُم مَغفِرَهً واَجرًا عَظیما) ۳
۷٫ سبقت رتبی نه زمانی
اثر همه انفاقها یکسان نیست؛ جهاد مالی و جانی هنگام غربت اسلام با انفاق پس از پیروزی اسلام، برابری نمیکند: ﴿لایَستَوی مِنکُم مَن اَنفَقَ مِن قَبلِ الفَتحِ
^ ۱ – ـ سوره بقره، آیه ۲۷۳٫
^ ۲ – ـ سوره آل عمران، آیه ۱۷٫
^ ۳ – ـ سوره احزاب، آیه ۳۵٫
۳۳۰
وقتَلَ اُولئِکَ اَعظَمُ دَرَجَهً مِنَ الَّذینَ اَنفَقوا مِن بَعدُ وقتَلوا… ) ۱
در میان خود مؤمنان نیز تفاوت رتبه وجود دارد: ﴿والسّبِقونَ الاَوَّلون) ۲ ﴿والسّبِقونَ السّبِقون ٭ اُولئِکَ المُقَرَّبون) ۳ در میان سابقان نیز مؤمن پیشتازتر همتایی ندارد. سبقت ایمانی امیرمؤمنان، امام علی(علیهالسلام) سبق زمانی صِرف مانند ورود زودتر به مسجد نیست، بلکه سبقتی رتبی است، زیرا در آن هنگام که اسلام را غربت فراگرفته بود، هیچ کس جز حضرت علی(علیهالسلام) حقّانیت اسلام را تشخیص نداد و اگر کسی در فضایی که هنوز کسی منطق حق را نشناخته، حق را بازشناسد و آن را بپذیرد، هنرمند است. مقصود حضرت علی(علیهالسلام) هم که به سبقتِ ایمان خود احتجاج فرموده: «سبقتُ إلی الإیمان و الهجره» ۴ و آن را برجستهترینِ فضایل خود شمرده، سبقت عقلی و رتبی است، وگرنه نفس سبقت زمانی صرف، چندان فضیلتی ندارد.
۸٫ برکات انفاق
أ. پاکسازی انسان و پیرایش مال
زکات اموال، خواه واجب یا مستحب و زکات ابدان (زکات فطر)، برای پاک ساختن انفاق کننده و مال اوست، از اینرو، خدای سبحان به پیامبر اکرمصلی الله علیه و آله و سلم میفرماید: از مؤمنان صدقه اموالشان را بگیر تا آنان را پاک کند: ﴿خُذ مِن اَمولِهِم صَدَقَهً تُطَهِّرُهُم) ۵ ﴿تُطَهِّرُهُم﴾ در محلّ نصب و صفت ﴿صَدَقَه﴾
^ ۱ – ـ سوره حدید، آیه ۱۰٫
^ ۲ – ـ سوره توبه، آیه ۱۰۰٫
^ ۳ – ـ سوره واقعه، آیات ۱۱ ـ ۱۰٫
^ ۴ – ـ نهج البلاغه، خطبه ۵۷٫
^ ۵ – ـ سوره توبه، آیه ۱۰۳٫
۳۳۱
است؛ یعنی صدقه دادن، عامل را پاکیزه میکند، بنابراین، نپرداختن حق الله یا حق الناس، سبب آلودگی روحی انسان میشود و پرداخت آن، روح را پاک و مال را متبرّک میکند.
ب. پرورش روح
زکات، هم مایه تطهیر انسان و هم زمینهساز و سبب رشد و نمو اوست: ﴿اَلَّذی یُؤتی مالَهُ یَتَزَکّی) ۱ ﴿قَد اَفلَحَ مَن تَزَکّی ٭ وذَکَرَ اسمَ رَبِّهِ فَصَلّی) ۲ مقصود از تزکیه در آیه اخیر، پرداخت زکات فطر پیش از نماز عید است ۳٫
ج. برخورداری از دعای پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم
دعای پیامبر اکرمصلی الله علیه و آله و سلم و حضرت ولی عصر(عج) در حقّ انفاق کنندگان بیتردید مستجاب است، زیرا آنان بیاذن خدا دعا نمیکنند و خدا که اذن دعا میدهد، آن را اجابت میکند، پس یکی از ثمرات گرانقدر انفاق، بهرهمندی از دعای مستجاب خلیفه خدا بر روی زمین است که برخی از آثار برجسته آن عبارت است از:
۱٫ انسان را از ظلمات بیرون میآورد و او را نورانی میکند: ﴿هُوَ الَّذی یُصَلّی عَلَیکُم ومَلئِکَتُهُ لِیُخرِجَکُم مِنَ الظُّلُمتِ اِلَی النّور) ۴
۲٫ سبب تقرّب انسان به خدا میشود: ﴿ویَتَّخِذُ ما یُنفِقُ قُرُبتٍ عِندَ اللهِ وصَلَوتِ الرَّسولِ اَلا اِنَّها قُربَهٌ لَهُم سَیُدخِلُهُمُ اللهُ فی رَحمَتِهِ اِنَّ اللهَ غَفورٌ
^ ۱ – ـ سوره لیل، آیه ۱۸٫
^ ۲ – ـ سوره اعلی، آیات ۱۵ ـ ۱۴٫
^ ۳ – ـ مجمع البیان، ج۱۰ ـ ۹، ص۷۲۲ ـ ۷۲۱؛ الکشاف، ج۴، ص۷۴۰٫
^ ۴ – ـ سوره احزاب، آیه ۴۳٫
۳۳۲
رَحیم) ۱ از آنجا که دعای حضرت رسولصلی الله علیه و آله و سلم نیز برای حصول قرب است، در ذیل آیه، صلوات رسول تکرار نشده؛ بلکه به ذکر عبارت ﴿اَلا اِنَّها قُربَهٌ لَهُم﴾ بسنده شده است.
۳٫ دعای پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم سبب پیدایش سکینه قلبی و آرامش روحی مؤمنان میشود: ﴿وصَلِّ عَلَیهِم اِنَّ صَلَوتَکَ سَکَنٌ لَهُم) ۲
بحث روایی
۱٫ مصادیق «سبیل الله»
«و سبیل الله هو الجهاد و غیره من أبواب البرّ کلّها» … فالآیه عامه فی النفقه فی جمیع ذلک و هو المرویّ عن أبی عبدالله(علیهالسلام ) ۳٫
أخرج عبدالرزّاق فی المصنّف عن أیّوب قال: أشرف علی النّبیصلی الله علیه و آله و سلم رجلٌ من رأس تلّ، فقالوا: ما أجلد هذا الرّجل! لو کان جلده فی سبیل الله! فقال النّبیصلی الله علیه و آله و سلم: «اَو لیسَ فی سَبیل الله اِلاّ من قُتِل؟»؛ ثمّ قال: «من خرج فی الأرض یطلب حلالاً یکفّ به والدیه، فهو فی سبیل الله، و من خرج یطلب حلالاً یکفّ به أهله فهو فی سبیل الله، و من خرج یطلب حلالاً یکفّ به نفسه فهو فی سبیل الله، و من خرج یطلب التّکاثر فهو فی سبیل الشیطان» ۴
أخرج ابن المنذر و الحاکم و صحّحه عن أنس أنّ رسول اللهصلی الله علیه و آله و سلم سأل البراء بن عازب فقال: «یا برّاء! کیف نفقتک علی أمّک؟» و کان موسعاً علی أهله. فقال: یا رسول الله! ما أحسنها! قال: «فإنّ نفقتک علی أهلک و ولدک و
^ ۱ – ـ سوره توبه، آیه ۹۹٫
^ ۲ – ـ سوره توبه، آیه ۱۰۳٫
^ ۳ – ـ مجمع البیان، ج۲ ـ ۱، ص۶۴۶٫
^ ۴ – ـ الدر المنثور، ج۲، ص۴۰٫
۳۳۳
خادمک صدقه، فلا تتبع ذلک منّاً و لا أذی» ۱
اشاره: مفهوم «فی سبیل الله» کلّی است و هر کار خیری را دربر میگیرد که مصداق بارز آن جهاد در راه خداست. پس هر عملی که مرضی خدا باشد، راه خدا به شمار میرود و هر انفاقی که در راه خدا باشد، صدقه است.
۲٫ مشمولان پاداش مضاعف
قال أبوعبدالله(علیهالسلام): ﴿«واللهُ یُضعِفُ لِمَن یَشاء﴾ لمن أنفق ماله ابتغاء مرضات الله» ۲
عن رسول اللهصلی الله علیه و آله و سلم قال: «من أرسل بنفقه فی سبیل الله و أقام فی بیته، فله بکلّ درهم سبعمائه درهم، و من غزا بنفسه فی سبیل الله و أنفق فی وجهه ذلک، فله بکلّ درهم یوم القیامه سبعمائه ألف درهم؛ ثمّ تلا هذه الآیه: ﴿واللهُ یُضعِفُ لِمَن یَشاء) ۳
سمعت أبا عبدالله(علیهالسلام) یقول: «اِذا أحسن المؤمنُ عمله، ضاعف الله [له] عمله بکلّ حسنه سبعمائه ضعف. فذلک قول الله: «واللهُ یُضعِفُ لِمَن یَشاء». فأحسنوا أعمالکم الّتی تعملونها لثواب الله».
قلت: و ما الإحسان؟ قال: «اِذا صلّیت فأحسن رکوعک و سجودک و إذا صُمت فتوقَّ [کلّ] ما فیه فساد صومک و إذا حججت فتوقَّ کُلَّ ما یحرم علیک فی حجّتک و عُمرتک قال: و کلُّ عمل تعمله فلیکن نقیّاً من الدَّنس» ۴
عن أبی جعفر(علیهالسلام)… فقال: «ألیس الله قد قال: ﴿واللهُ یُضعِفُ لِمَن
^ ۱ – ـ الدر المنثور، ج۲، ص۴۰٫
^ ۲ – ـ تفسیر القمی، ج۱، ص۹۲٫
^ ۳ – ـ الدر المنثور، ج۲، ص۳۷٫
^ ۴ – ـ تفسیر العیاشی، ج۱، ص۱۴۶٫
۳۳۴
یَشاء﴾ أضعافاً کثیره، فالمؤمنون هم الّذین یضاعف الله لهم الحسنات، لکّّل حسنه سبعین ضعفاً. فهذا من فضلهم و یزید الله المؤمن فی حسناته علی قدر صحّه ایمانه أضعافاً مضاعفه کثیره، و یفعل الله بالمؤمنین ما یشاءُ» ۱
اشاره: أ. از خداوند چیزی صادر یا ظاهر نمیشود مگر طیب و طاهر و به طرف آن حضرت چیزی بالا نمیرود مگر طیّب و طاهر: ﴿اِلَیهِ یَصعَدُ الکَلِمُ الطَّیِّبُ والعَمَلُ الصّلِحُ یَرفَعُه) ۲ بنابراین اگر فعلی از نقاوت مطلوب برخوردار نبود هرگز به مقصد نمیرسد، از اینرو امام صادق(علیهالسلام) فرمود: هر عملی که انجام میدهی باید نقی و پاکیزه باشد. این معنا روشن است که کار پاک از قلب پاک پدید میآید و قلب مؤمن است که از رَوْثِ سُمْعه و لَوْثِ ریا و قذارات جاهطلبی و برتریجویی طاهر است.
ب. تصریح به ایمان، ناظر به لزوم عنصر دوم، یعنی حُسن فاعلی است و گرنه صرف انفاق که حُسن فعلی است مادامی که به حُسْن فاعلی، یعنی ایمان انفاق کننده، ضمیمه نشود سودمند نیست و چون فعل خوب دارای مراتب است و نیز فاعل خوب دارای درجات، مرتبه و درجه هریک ملحوظ است و اگر موردی جامع برترین مراتب حُسن انفاق و بهترین درجه حُسن انفاق کننده و ایمان او باشد برترین پاداش الهی به آن تعلّق میگیرد.
ج. گرچه طبق ظاهر آیه شریفه و برخی روایات، پاداش مضاعف مخصوص انفاق است، طبق روایات یاد شده اختصاص ندارد و موردْ مخصِّص و مقیِّد نیست و هر عمل مؤمن به میزان ایمانش مشمول مضاعف شدن است.
٭ ٭ ٭
^ ۱ – ـ تفسیر العیاشی، ج۱، ص۱۴۷ ـ ۱۴۶٫
^ ۲ – ـ سوره فاطر، آیه ۱۰٫
۳۳۵
بازدیدها: 820