وإذ جعلنا البيت مثابة للناس وأمناً واتخذوا من مقام إبراهيم مصلّي وَعهدنا إلي إبراهيم وإسمعيل أن طهّرا بيتي للطائفين والعاكفين والركع السجود (125)
گزيده تفسير
كعبه از نعمتهايي است كه خداي سبحان خواهان يادآوري آن است. بيت الله، وطن اصلي و مرجع مكرر مردم و داراي امنيتي ويژه و مطلق است؛ آنگونه كه احدي نميتواند ملحدانه نسبت به آن قصد سوء كند.
كعبه مطاف است، و پس از هرطواف، نزدِ مقام ابراهيم، يعني جاي
^ 1 – ـ سوره حاقّه، آيه 44.
535
ايستادن آن حضرت، نماز بهجا آورده ميشود. حضور پيوسته نمازگزاران در اين مكان چنان است كه گويا نمازگزاردن در آن، ملكه آن مقام است.
خداوند از بنيانگزاران كعبه، يعني حضرت ابراهيم و اسماعيل(عليهماالسلام) تعهد گرفت كه آن را به نحو دفع و رفع براي طائفان، عاكفان، راكعان، ساجدان و نمازگزاران از هرگونه آلودگي ظاهري و باطني پاك كنند. آنان نيز متعهد شدند كه آن را تطهير كنند. اين تعهد نشان آن است كه اوّلاً، طواف، عكوف، ركوع، سجده و نماز هرچند با كيفيتي متفاوت پيش از اسلام نيز سابقه داشته است. ثانياً، عدهاي به اين اصول متعهد بوده و به انجام دادن اين اعمال مبادرت ميكردند.
مراد از عاكف در اين آيه كسي است كه در مسجدحرام در حال اعتكاف، طواف، نماز يا نظر به كعبه است، نه ساكن و اهل مكه.
تفسير
إذ: «إذ» در اين آيه و همچنين دو آيه بعد از آن، ظرف براي «اذكروا»ي مقدر است. البته جمله ﴿اتّخذوا من مقام إبراهيم مصلّي﴾ بنابراينكه امر باشد كه خودْ عطف بر «حجّوا» يا «طوفوا»ي محذوف است، در معنا بر اين «اذكروا» مقدم و بر اين اساس، تقدير آيه شريفه چنين است: «حجّوا يا طوفوا ﴿و اتّخذوا من مقام إبراهيم مصلّي﴾ واذكروا ﴿إذ جعلنا البيت مثابة للناس و… ﴾. اگر ﴿جَعَلنا﴾ خبر به معناي انشا باشد، عطف ﴿اتخذوا﴾ كه انشا است بر آن رواست.
البيت: بيت جايي است كه شب اعضاي خانواده مثلاً در آنجا به سر ميبرند و چون شعرْ اجزاي حروف و كلام را در خود جمع ميكند بيت ناميده
536
ميشود 1 . بيت گاهي از سنگ و گِل و گاهي از پوست و پشم و مُو ساخته يا بافته ميشود؛ ﴿…جَعَل لكم من جلود الأنعام بيوتاً تستخفونها) 2 «البيت» هرگاه در قرآن كريم به صورت مطلق ذكر شود، مراد از آن، از باب عَلَم بالغلبه، كعبه است. در قرآن كريم، اين كلمه بيشتر به صورت «البيت» و بدون هيچگونه وصفي درباره كعبه به كار رفته است؛ در پارهاي موارد نيز با وصف «حرام» 3 «محرَّم» 4 يا «عتيق» 5 آمده است. كعبه در دوران جاهليت به «بيت» معروف بود.
اضافه «بيت» به «الله» (بيتالله) يا به ضمير متكلمي كه مراد از آن خداي سبحان است (بيتي)، اضافه تشريفي و نشان شرافت خاص آن مكان مقدس است. نظير اضافه، ناقه به خدا (ناقةالله) و مانند اضافه ماه رمضان (شهرالله) در حالي كه خدا منزّه از زمان و مكان است. بر اين اساس، از دو تعبير «بيتي» و «بيتالله»، تعبير نخست، اشرف از دومي است.
مثابة: «ثوب» به معناي بازگشت شيء به حالت آغازين آن يا رجوع به حالتي است كه براي چيزي تقدير و پيشبيني شده است. لباس را نيز ازاينرو «ثوب» ميگويند كه مواد خام رشته شده به حالتي كه مقصود اصلي از بافتن است (جامه) بازميگردد. پاداش كار را نيز به اين سبب «ثواب» ميگويند كه انسان ثوب عملي كه خود آن را بافته است دربر ميكند و به صاحب خود
^ 1 – ـ تفسير تبيان، ج1، ص452.
^ 2 – ـ سوره نحل، آيه 80.
^ 3 – ـ سوره مائده، آيه2.
^ 4 – ـ سوره ابراهيم، آيه37.
^ 5 – ـ سوره حجّ، آيه29.
537
بازميگردد 1 . اين لباس گاهي «حرير» و «استبرق» فراهم آمده از اعمال صالح و گاه «قطران» منسوج از گناهان است. ثواب اگرچه بيشتر درباره پاداش كارهاي خير به كار رفته، ليكن درباره كيفر گناه و شرّ هم استعمال شده است؛ ﴿هل ثوّب الكفار ما كانوا يفعلون) 2 ﴿قل هل أنبئكم بشرّ من ذلك مثوبة عندالله) 3
چون در مشتقات ماده «ثوب» به گونهاي معناي رجوع به اصل لحاظ شده، «ثابَ» به «رَجَعَ» معنا ميشود و بر اين اساس «مَثاب» به معناي «مرجع» است؛ بدين معنا كه بيتاللهالحرام، وطن اصلي و مرجع مكرر مردم است 4 .
والعاكفين: عاكف از ماده «عكوف» و عكوف به معناي «اعتكاف» است؛ يعني به كاري رويآوردن و بر آن ملازمت و مواظبت داشتن و از آن منصرف نشدن 5 .
مقصود از «عاكفين» در آيه مورد بحث، گروهي هستند كه در مسجد حرام و مقابل كعبه در حال اعتكاف يا نگاه و زيارت كعبهاند.
برخي مفسران، مراد از «عاكفين» را نمازگزاران در حال قيام دانستهاند: زيرا حالت ركوع و سجود هم در آيه مورد بحث و هم در آيه شريفه ﴿طهّر بيتي
^ 1 – ـ مفردات راغب، «ث و ب».
^ 2 – ـ سوره مطففين، آيه36.
^ 3 – ـ سوره مائده، آيه60.
^ 4 – ـ حرف «ة» در مثابة، تايمبالغه است؛ نظير نسّابة و علّامة؛ گرچه برخي احتمال تأنيث آن را مردود ندانستهاند(الجامع لأحكام القرآن، ج1، الجزء الثاني، ص106) و مثاب و مثابه را همانند مقام و مقامة تلقي كردهاند كه به لحاظ موضعْ مثاب و مقام و به لحاظ بقعهْ مثابه و مقامه اطلاق ميشود(جامعالبيان، ج1، ص581).
^ 5 – ـ ر.ك: العين ومقاييس اللغة والمصباح المنير، «ع ك ف».
538
للطائفين والقائمين والرّكع السّجود) 1 بيان شده، اما حالت قيام، تنها در آيه دوم و به جاي «عاكفين» آمده است و اين قرينه است بر اينكه مراد از عاكفين در آيه نخست، «قائمين» است 2 .
بايد توجه داشت كه اوّلاً، دو حالت مزبور، يعني عكوف و قيام، به نحو اثبات است، نه اثبات و نفي؛ ازاينرو با يكديگر تنافي ندارد تا يكي بر ديگري حمل شود. ثانياً، عناوين «الرّكع السّجود» و «القائمين» كه در آيات مذكور آمده به نماز طوافكننده يا نمازگزاران ديگر در كنار كعبه اختصاص ندارد؛ زيرا همه نمازگزاران به طرف كعبه رو ميكنند؛ چنانكه در حالتهاي گوناگون عبادي ديگر نيز رو به آن دارند و شعار آنان در حال حيات و ممات، «الكعبة قبلتي» 3 است.
تذكّر: كلمه ﴿الطائفين﴾ و ﴿العاكفين﴾ به صورت جمع سالم ﴿والركّع﴾ و ﴿السجود﴾ به صورت جمع مكسر و نيز تفاوت ركّع و سجود، با اينكه سجّد بر وزن ركّع استعمال شده، براي تفنّن در تعبير است.
تناسب آيات
در تناسب آيه قبل گذشت كه آيه 124 مطلع مجموعهاي از آيات است كه سلوك عملي حضرت ابراهيم و فرزندان پيامبر او را ترسيم ميكند. در اين آيه به يكي از جلوههاي توحيدي آن سلوك و نشانههاي حركت ابراهيم در خط عبوديت و وظيفه، اشاره ميكند؛ ﴿وإذ جعلنا البيت مثابة للناس وأمناً﴾.
^ 1 – ـ سوره حجّ، آيه 26.
^ 2 – ـ تفسير تبيان، ج1، ص455؛ الجامع لأحكام القرآن، ج1، الجزء الثاني، ص109.
^ 3 – ـ بحارالأنوار، ج6، ص175 و 229 و 237.
539
سپس به جايگاه قدم مبارك ابراهيم اشاره ميكند و به نماز گزاردن در اين جايگاه فرمان ميدهد.
آنگاه از پيمان ويژهاي كه از حضرت ابراهيم و فرزندش اسماعيل نسبت به تطهير اين بيت شريف گرفته شد سخن به ميان ميآورد.
در اين آيه با يادآوري نعمت بزرگ خانه خدا و مأمن و مرجع قرارگرفتن آن براي همه مردم و نيز با يادآوري مقام ابراهيم و دعوتي كه آن حضرت بر روي اين مقام نسبت به حج، يا فداكاري كه نسبت به بالا بردن پايههاي كعبه داشت، تعريضي است نسبت به يهود و نصارا و مشركان كه براي آن ابرمرد تاريخ احترام قائلاند ولي از آيين توحيدي او منحرف شدهاند و نيز تذكّري است نسبت به رسول مكرّم و اينكه دعوت آن حضرت به توحيد و زدودن مظاهر شرك ريشه در ملّت توحيدي ابراهيم دارد و چون فضايلي كه در سياق هم قرار دارد و هر يك از آنها عظمت حضرت ابراهيم(عليهالسلام) را ارائه ميكند هيچ تقدمي از جهت درجه وجودي ندارد، ازاينرو بدون حرف ترتيب نظير «فاء» و «ثم» بازگو شد.
نعمت كعبه
در قرآن كريم به نعمتهاي ظاهري فراواني اشاره شده است و با اينكه بعضي از آنها حياتي است اما خداي سبحان از آنها با اهميت ياد نكرده و يادآوري و توجه خاص به آن را تذكّر نداده است. خداوند در مقام تبيين نعمتهاي مهم، فرمان ميدهد كه «به ياد اين نعمت باشيد»؛ ﴿اذكروا نعمتي التي… ) 1 ﴿اذكروا نعمة الله عليكم… ) 2 و…. كعبه نيز به اين لحاظ كه قبله و مطاف
^ 1 – ـ سوره بقره، آيات40 و47 و 122.
^ 2 – ـ سوره بقره، آيه231؛ سورهآلعمران، آيه103؛ سوره مائده، آيات7 و11 و 20؛ و….
540
مسلمانان است، همچنين با توجه به ويژگيهاي فراوان ديگر آن، از نعمتهاي بسيار مهم خداوند است و ازاينرو خداي سبحان خواهان يادآوري و متذكربودن به خصوص آن است؛ ﴿إذ جعلنا البيت مثابة للناس… ﴾؛ چون «إذ» به «اذكروا»ي محذوف متعلق است.
رجوع به كعبه
مثاب و مرجع جايي است كه انسان از آنجا آمده و به آن بازميگردد. از اينكه كعبه، مرجع مكرر مردم معرفي شده؛ ﴿و إذ جعلنا البيت مثابة للناس﴾ معلوم ميشود كه ملجأ و وطن اصلي مردم، كعبه است و كسي كه خود را رو به كعبه قرار ميدهد يا به سوي آن ميرود به اصل خود رجوع ميكند. اين رجوع، گاه از نزديك و به صورت حج و زيارت انجام ميگيرد و گاه از راه دور و در دعا و نماز و ديگر حالات رويكرد به كعبه محقق ميشود؛ پس حالت اصلي انسانها رجوع به كعبه است و كسي كه از كعبه منصرف است، از حالت اصلي خود برگشته است؛ زيرا كعبه مظهر فطرت توحيدي انسان است؛ ازاينرو مرجع عمومي است و علاقه و اشتياق دلهاي مردم به آن به گونهاي است كه حتي پس از بارها تشرّف همچنان علاقهمند به بازگشت به آنجا هستند.
از «مثابه» معنايي ديگر نيز ممكن است استظهار شود و آن اينكه كعبه مرجع همه مسلمانان در تمام مدت شبانهروز است. ارتباط مستمر و مستقيم مسلمانان با كعبه به گونهاي است كه جز در مواردي اندك كه در آنها رو يا پشت به كعبه بودن حرام يا مكروه است، در ساير حالات و شئون، حتي در حال احتضار و دفن، روبه كعبه بودن يا متعين است يا راجح؛ چنانكه بهترين نوع نشستن آن است كه روبه قبله (كعبه) باشد: «خير المجالس ما استُقْبِلَ به
541
القبلة» 1 بنابراين، فرمان به تطهير و حفظ طهارت ظاهري و باطني بيتاللهالحرام، به لحاظ توجه و ارتباط مستمر مردم در زندگي و هنگام مرگ با آن است.
شايان گفتن است، چنانكه از تعبير ﴿للناس﴾ برميآيد، كعبه مرجع و بازگشتگاه عموم مردم و مأمن توده انسانهاست؛ ﴿وإذ جعلنا البيت مثابة للناس وأمناً﴾ و وحدت مرجع زمينه اتحاد راجعان را فراهم ميكند. شرح بيشتر اين مطلب در مبحث اشارات (دهمين ويژگي كعبه) خواهد آمد.
تذكّر: فخر رازي از عنوان ﴿مثابة﴾ كه رجوع را ميفهماند و تكرّر آن را تداعي ميكند، وجوب عمره مفرده را استظهار كرده و معترف است كه اكثر مفسّرانِ ويژه احكام قرآن و مسائل فقهي آن بر چنين استدلالي نقد دارند و دلالت آيه بر وجوب عمره مفرده را نميپذيرند 2 . البته تفصيل آن برعهده فن فقه است.
امنيت كعبه
كعبه از بارزترين مصاديق «بيوت» در آيه شريفه ﴿في بيوت أذن الله أن ترفع) 3 است؛ از اينرو خداوند از آن صيانت كرده و آن را رفيع نگاه خواهد داشت؛ آنسان كه احدي نميتواند ملحدانه درباره كعبه كه قبله و مطاف مسلمانان است قصد سوء و ستم كند؛ ﴿ومن يرد فيه بإلحاد بظلم نذقه من عذاب أليم) 4 خداي سبحان در فيضي ابتدايي كعبه را امن قرار داد؛ ﴿وإذ جعلنا
^ 1 – ـ وسائل الشيعه، ج12، ص109.
^ 2 – ـ تفسير كبير، ج3، ص50.
^ 3 – ـ سوره نور، آيه36.
^ 4 – ـ سوره حج، آيه25.
542
البيت مثابة للناس وأمنا﴾. اين امنيت، غير از امنيت مكه است كه خداوند در اجابت دعاي حضرت ابراهيم(عليهالسلام 1) آن را برقرار ساخت 2 ؛ زيرا مكه، كه از آن به «شهر امن» ياد شده؛ ﴿وهذا البلد الأمين) 3 و ساكنان آن دراماناند؛ ﴿ءَامنهم من خوف) 4 ، ممكن است در مقاطعي از زمان، امنيت و آرامش از آنجا سلب شود. اما امنيت كعبه به عنوان قبله و مطاف، امنيتي ويژه و مطلق است؛ چنان كه اگر كسي از روي الحاد، قصد تعدي و تجاوز به اين مأمن الهي كند مشمول تهديد رعبآور و تحديد هراسزاي الهي است؛ ﴿ومن يرد فيه بإلحاد بظلم نذقه من عذاب أليم) 5 اين آيه ناظر به امنيت تكويني خصوص كعبه است، نه امنيّت تشريعي كه تخلفپذير باشد و نه امنيت تكويني شهر مكه يا محدوده حرم.
البته كعبه، به لحاظ تشريع نيز امن است؛ از جمله شواهد اين امنيت تشريعي آن است كه، پناهجوي به كعبه از امنيت برخوردار است؛ ﴿و من دخله كان ءَامناً) 6 اگر مجرمي به كعبه پناه برد و در آن متحصن شد، تعرض به او و اجراي حدّ الهي بر او در كنار كعبه جايز نيست، بلكه براي وادار ساختن او به خروج ميتوان او را از نظر آب و غذا در تنگنا قرار داد. مگر كسي
^ 1 – ـ سوره بقره، آيه 126؛ سوره ابراهيم، آيه 35.
^ 2 – ـ سوره قصص، آيه 57؛ سوره عنكبوت، آيه 67.
^ 3 – ـ سوره تين، آيه3.
^ 4 – ـ سوره قريش، آيه4.
^ 5 – ـ اين آيه بدين معنا نيست كه فقط كسي كه در مكه ستم كند، به عذاب دردناك گرفتار ميشود؛ زيرا در غير مكه نيز اگر كسي ظلم كند گرفتار عذاب اليم ميشود. همچنين منظور از اين ظلم، ظلم فردي مشخص به شخص ديگر نيست.
^ 6 – ـ سوره آل عمران، آيه 97.
543
كه حرمت حرم را پاس نداشته و در آنجا به علم و عمد از حدود الهي تعدّي كرده باشد، كه به دليل ﴿الحرمات قصاص) 1 از شمول امنيت و حكم مزبور مستثناست و براي او در كنار كعبه حرمتي نيست.
تذكّر: بيت (كعبه) سبب اَمن است نه خود اَمن، و اَمن قرار دادن كعبه از يك نظر مبالغه است؛ نظير عدل قرار دادن زيد در «زيد عدلٌ» و به سبب آن شهر مكه و محدوده حرم امن بود؛ ﴿أولم يروا… يتخطّف الناس من حولهم) 2 مقصود از بيت (كعبه) گاهي خصوص كعبه است؛ مانند مواردي كه احكام قبله، مطاف و برخي از آثار ديگر بيان ميشود و گاهي بيت گفته ميشود و مقصود تمام حرم است، بلكه اصلاً خود كعبه منظور نيست؛ مانند: ﴿هدياً بالغ الكعبة) 3 در حالي كه ذَبْحِ قرباني در كعبه يا در مسجد حرام جايز نيست و مقصود حرم است، و در آيه مورد بحث چون بيت به «اَمْن» متصف شد و اَمْن صفت حرم است؛ ﴿أنّا جعلنا حرماً ءَامنا) 4 كه در پاسخ حضرت ابراهيم(عليهالسلام)؛ ﴿رب اجعل هذا البلد ءَامناً) 5 نازل شد، پس مقصود از بيت حرم است و مصحّح چنين اطلاقي همان است كه حرمت حرم به بركت كعبه است 6 .
نماز در مقام ابراهيم
مقام سنگي است كه اثر پاي مبارك حضرت ابراهيم(عليهالسلام) را به صورت اعجازي در
^ 1 – ـ سوره بقره، آيه194.
^ 2 – ـ سوره عنكبوت، آيه 67.
^ 3 – ـ سوره مائده، آيه 95.
^ 4 – ـ سوره عنكبوت، آيه 67.
^ 5 – ـ سوره بقره، آيه 126.
^ 6 – ـ تفسير كبير، ج3، ص50، با اندكي تغيير.
544
خود نگه داشته است. اين سنگ كه از برجستهترين آيات بَيّنِ الهي در مكه است چگونگي شكلگيري آن مورد اختلاف است. وجوه محتمل در اين باره عبارت است از:
1. ابراهيم خليلالرحمان هنگام بالا بردن ديوارهاي كعبه روي آن ميايستاده است 1 .
2.در سفر دوم آن حضرت به مكه، هنگامي كه به تقاضاي همسر حضرت اسماعيل از مركب خود پياده شده پا بر روي اين سنگ گذارده است 2 .
3.آن حضرت هنگام امتثال فرمان ﴿وأذّن في الناس بالحجّ) 3 بر فراز اين سنگ رفته و مردم را به حج فرا خوانده است 4 .
به هر تقدير، اصل پاگذاشتن آن حضرت بر سنگ صَلد و سخت و فرورفتن جاي پاي مبارك وي و ماندن اثر پا در آن سنگ، مسلّم است و همين را معجزه آن حضرت تلقي كردهاند 5 . از انس بن مالك نقل شده كه من اثر انگشتان و گودي قدم را در سنگ ديدم، ليكن بر اثر مسح دستهاي مردم ساييده و صاف شده است 6 . گاهي مقام ابراهيم بر خود كعبه اطلاق ميشود 7 .
كعبه، مطاف و قبله است؛ ازاينرو نمازگزاران سراسر جهان و نيز زائران كعبه پس از طواف بر گرد آن، در كنارش نماز ميگزارند. مصلاّي نمازِ طواف، مقام ابراهيم است. امر به طواف در آيه شريفه ﴿وليطّوّفوا بالبيت
^ 1 – ـ روضة المتقين، ج4، ص114.
^ 2 – ـ مجمع البيان، مج21، ص384.
^ 3 – ـ سوره حجّ، آيه27.
^ 4 – ـ بحارالأنوار، ج12، ص18.
^ 5 – ـ تفسير تبيان، ج1، ص452؛ تفسير كبير، ج 3، ص50 و….
^ 6 – ـ التحرير والتنوير، ج1، ص681.
^ 7 – ـ همان.
545
العتيق) 1 و دستور نماز طواف در آيه مورد بحث آمده است: ﴿واتّخذوا منمقام إبراهيم مصلّي﴾؛ بر اين اساس، اين جمله عطف بر «حجّوا» يا «طوفوا»ي محذوف است.
تعبير ﴿واتّخذوا من مقام إبراهيم مصلّي﴾ نشان حضور پيوسته و مداوم نمازگزاران در آن مقام است؛ چنان كه گويا اين ويژگي ملكه آن مقام است؛ زيرا «مصلا» به صورت ملكه به مكاني گفته ميشود كه دائماً در آن نماز خوانده شود. كعبه از آن جهت كه مرجع انسانهاست و مراجعه به آن فراوان است قهراً طواف بر گرد آن نيز بسيار خواهد بود و چون پس از هر طواف، نماز طواف بهجا آورده ميشود و خداي سبحان جاي ايستادن حضرت ابراهيم را جايگاه نماز قرار داد، آنجا «مصلا» ميشود.
بر اساس روايات اهلبيت(عليهمالسلام)، نماز طواف بايد پشت مقام ابراهيم يا كنار آن بهجا آورده شود؛ از اينرو نماز در جلوي مقام، به گونهاي كه مقام پشتسر نمازگزار قرار گيرد تجويز نشده است؛ زيرا تقدم بر مقام، به گونهاي كه مقامْ مأموم فرض شود، هتك حرمت آن محسوب است.
تذكّر: برخي، ﴿اتخذوا﴾ را فعل ماضي دانستهاند. در اينحال مخصوص عصر حضرت ابراهيم ميشود و عدّهاي چنانكه معروف است آن را صيغه امر تلقي كردهاند، در اينحال دو وجه دارد: يا امر به حضرت ابراهيم و پيروان اوست، يا امر به حضرت رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) و مؤمنان به وي. بنابر وجه اول صدر و ساقه آيه منسجم است و بنابر وجه دوم، جمله ﴿اتخذوا﴾، معترضه خواهد بود؛ زيرا مسبوق و ملحوق به جريان حضرت ابراهيم است.
^ 1 – ـ سوره حجّ، آيه29.
546
تطهير ظاهري و باطني كعبه
طهارت پايه كعبه است و همانطور كه وجود پايه در حال حدوث بنا و بقاي آن ضروري است و هرگز بنا بدون پايه به وجود نميآيد، چنانكه اگر پايه ويران شد بنا باقي نميماند، تأمين طهارت كعبه نيز در آغاز به حضرت ابراهيم به عنوان مسئول اصلي تأسيس آن ارجاع شد؛ ﴿…طهّر بيتي… ) 1 و تأمين آن در مرحله بقا به حضرت ابراهيم و اسماعيل(عليهماالسلام) واگذار شد؛ ﴿… طهّرا بيتي﴾.
از اينجا سرّ تطهير قبل از وجود و راز اِفراد خطاب و نيز سرّ دستور تطهير بعد از وجود و راز تثنيه خطاب معلوم ميشود.
خداي سبحان از بنيانگذاران كعبه، يعني حضرت ابراهيم و اسماعيل(عليهماالسلام) تعهد گرفت كه آن را پاك كنند؛ ﴿وعهدنا إلي إبراهيم وإسمعيل أن طهّرا بيتي﴾. و چون حذف متعلق نشان عموم است از آيه مورد بحث برميآيد كه بايد حريم كعبه از درون و بيرون و فضاي حرم آن كه پيوسته و وابسته به آن است از هر رجس و رجزي پاك شود؛ خواه از سنخ رجس ظاهري يا رجز باطني؛ بنابراين، مشركان براساس ﴿إنما المشركون نجس) 2 حق ورود به حرم امن آن را ندارند و پاكاناند كه عهدهدار اداره آناند؛ ﴿وما كانوا أولياءَهُ إنْ أولياؤُهُ إلاالمتقون) 3
حضرت ابراهيم و اسماعيل(عليهماالسلام) با فرمان الهي متعهد شدند كه بيتحرام را به نحو دفع و رفع، تطهير كنند؛ يعني هم آثار شرك برجامانده از ديگران را از آن ازاله كنند و هم نگذارند كه آثار شرك و انحراف جديد در آن رسوخ كرده،
^ 1 – ـ سوره حجّ، آيه 26.
^ 2 – ـ سوره توبه، آيه 28.
^ 3 – ـ سوره انفال، آيه 34.
547
نمايان شود؛ از اينرو نخستين اقدام اسلام پس از پيروزي بر الحاد و بتپرستي، تطهير كعبه به دستور رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) و به دست اميرمؤمنان عليبنبيطالب(عليهالسلام) از لوث بتها و آلودگي وثنيت بود.
در قرآن كريم، عنوان تطهير همانگونه كه درباره پاكيها و پاككنندههاي ظاهري به كار رفته، مانند: ﴿وينزل عليكم من السماء ماءً ليطهركم به) 1 و ﴿أنزلنا من السماء ماءً طهوراً) 2 درباره طهارت معنوي و غير ظاهري نيز استعمال شده است؛ مانند اينكه هدف از تشريع تيمم، تطهير انسان بيان شده است: ﴿…فتيمّموا صعيداً طيباً… ولكن يريد ليطهّركم… ) 3 روشن است كه هدف از ايجاب تيمم نظافت ظاهري نيست؛ بلكه تماس صورت و دستان با خاك به عنوان عملي عبادي، عامل تواضع و خاكساري و سبب پاك شدن از غرور و مانند آن است؛ نظير تراشيدن موي سر كه زينت محسوب ميشود با قصد قربت در منا. همچنين در مسائل مالي، پرداخت زكات با قصد قربت، سبب تطهير انسان از آلودگي تعلق به مال بيان شده است: ﴿خذ من أموالهم صدقة تطهّرهم وتزكّيهم بها) 4
از فرمان خداي سبحان به حضرت ابراهيم و اسماعيل(عليهماالسلام) درباره تطهير بيتحرام براي نمازگزاران و طوافكنندگان؛ ﴿طهّرا بيتي للطائفين والعاكفين والركع السجود﴾ از راه تعليق حكم بر وصف، كه مشعر به عليت است، چنين برميآيد كه طهارت اين خانه و توجه به اين پاكي براي آن است كه نمازگزاران و
^ 1 – ـ سوره انفال، آيه11.
^ 2 – ـ سوره فرقان، آيه48.
^ 3 – ـ سوره مائده، آيه6.
^ 4 – ـ سوره توبه، آيه103.
548
طوافكنندگان را تطهير كند؛ پس اگر زائر خانه خدا و طوافكننده بر گرد آن، طاهر نشود و از آن حرم طاهر و حريم پاك، ناپاك برگردد در حقيقت كعبه را طواف نكرده است، چنانكه نمازگزار ناپاك در واقع به كعبه رو نكرده است؛ زيرا بدون طهارت نميتوان به سرّ و حقيقت بيتاللهالحرام نايل شد؛ چنانكه بدون طهارت نميتوان معارف قرآن را دريافت.
خداي سبحان براي بنيانگذاران و نمازگزاران مسجدقبا وصفي بيان كرده كه با آن وظيفه اهل مسجد روشن ميشود، و آن وظيفه عبارت از تلاش دوستانه براي پاكي و تحصيل طهارت است؛ ﴿فيه رجال يحبّون أن يتطهّروا والله يحبّ المطّهّرين) 1 پاكي و طهارت، انسان را محبوب خدا ميكند و اين از عاليترين كمالهاي انساني است؛ زيرا محبّ و دوستدار خدا شدن، پيمودن اوايل راه است. اما محبوب خدا شدن طي بخش بعدي راه است؛ چون محبوب خدا مسير و مجراي فيض حق ميشود و خداي سبحان در مقام فعل، كارهاي خود را به وسيله او اجرا ميكند.
تذكّر 1. طواف و اعتكاف چون در مسجد انجام ميشود، مكان آنها از لحاظ فقهي حتماً بايد طاهر باشد، ليكن نماز اگر در مسجد واقع شد مكان آن البته بايد طاهر باشد به لحاظ مسجد بودن نه به لحاظ مصلابودن و اگر در غير مسجد واقع شد فقط مَسْجَد يعني محل سجده بايد طاهر باشد و غير از آن اگر نجاست سرايتكننده نداشته باشد محذوري ندارد.
2.چون تطهير بيت (كعبه) براي طائفان و عاكفان و نمازگزاران است معلوم ميشود آنچه كه محدود به بيرون بَيْت نيست مانند طواف، امتثال آن در درون بَيْت جايز است؛ يعني ميتوان در درون كعبه معتكف شد و نيز ميشود
^ 1 – ـ سوره توبه، آيه108.
549
در آنجا نماز اقامه كرد. اما طواف چون متقوم به گردش دور كعبه است، نميتوان در درون آن طواف كرد.
تفصيل بحث قبله در درون كعبه كه آيا بين مقابل دَرْ و مقابل ديوار فرق است يا نه، و در صورت عدم فرق آيا بين باز بودن در و بسته بودن آن فرق است، چنانكه شافعي برآنست 1 ، يا فرق نيست بر به عهده فنّ فقه است.
سابقه كهن برخي عبادات
مستفاد از فرمان خداي سبحان به حضرت ابراهيم و اسماعيل(عليهماالسلام) درباره تطهير بيتحرام براي طائفان و عاكفان و راكعان و ساجدان؛ ﴿طهّرا بيتي للطائفين والعاكفين والرّكع السّجود﴾، ﴿…والقائمين… ) 2 دو چيز است: يكي اينكه اصل اين گونه عناوين عبادي، يعني طواف و عكوف و ركوع و سجود و نماز، قبل از اسلام هم سابقه داشته است؛ اگرچه ممكن است در ادوار گوناگون چگونگي انجام آنها متفاوت باشد. ديگر اينكه عدّهاي به اين اصول متعهد بودهاند و از راه دور شدّ رحال ميكردند و به سمت كعبه ميرفتند و همسان ساكنان حرم به انجام اين اعمال مبادرت ميكردند.
مقصود از عاكفان
در مسجدحرام، گروهي در حال طواف، وعدهاي مشغول نماز هستند. برخي نيز فقط كعبه را نگاه و زيارت ميكنند؛ زيرا نظر به كعبه هم عبادت است 3 . مراد از عاكفان در آيه مورد بحث، مجاوران در مسجدحرام هستند كه در حال
^ 1 – ـ الجامع لأحكام القرآن، ج1، الجزء الثاني، ص110.
^ 2 – ـ سوره حجّ، آيه26.
^ 3 – ـ وسائل الشيعه، ج13، ص263.
550
اعتكاف يا نظر كردن به كعبهاند، نه كساني كه در مكه مقيماند و در آيه شريفه ﴿سواءً العاكف فيه والباد) 1 مطرح شدند؛ زيرا عاكف در آن به معناي ساكن و اهل مكه است، نه به معناي معتكف يا ناظر كعبه.
اشارات و لطايف
1. ويژگيهاي كعبه
براي بيتحرام اوصاف و ويژگيها و مزايايي معنوي بيان شده است كه اگر طائفان و زائران بيتالهي به آن خصوصيات آشنا باشند معبود خود را بهتر ميشناسند و او را بيشائبهتر ميپرستند. چون آيه مورد بحث، از لحاظ تدوين، نخستين آيهاي است كه در آن از كعبه سخن به ميان آمده، به برخي از آنها اشاره ميشود:
يكم. تجلّي عرش
آنچه در جهان ماده موجود است اصلي دارد كه نزد خداوند محفوظ است؛ ﴿و إن من شيءٍ إلاّ عندنا خزائنه﴾ و از آن اصل برابر هندسهاي خاص فرو فرستاده ميشود؛ ﴿و ما ننزّله إلاّ بقدر معلوم) 2 و هرآنچه فرو فرستاده شده نشانه و آينه خداست؛ ﴿الحمد لله المتجلّي لخلقه بخلقه) 3 چنان كه وسيله ارتقا به سوي اوست؛ ﴿ألا إلي الله تصير الاُمور) 4 بر همين اساس، اجزاي كعبه و اركان آن
^ 1 – ـ سوره حجّ، آيه25.
^ 2 – ـ سوره حجر، آيه 21.
^ 3 – ـ نهج البلاغه، خطبه 108.
^ 4 – ـ سوره شوري، آيه 53.
551
نيز اصلي پاك در پيشگاه خدا دارد كه از آن اصل طيب نازل شده است 1 .
گواه اين سخنْ روايتي از امام صادق(عليهالسلام) است كه درباره راز تربيع كعبه و ساختن آن بر چهار ركن وارد شده و در آن چنين آمده است كه كعبه در محاذات بيتمعمور، و بيتمعمور در محاذات عرش واقع است و عرش چهارضلع و ركن دارد و از اين رو كعبه نيز مربّع ساخته شده است. آنگاه امام صادق(عليهالسلام) در بيان راز تربيع عرش فرمود: اين بدان جهت است كه كلماتي كه اسلام بر آن بنيان نهاده شده چهارتاست واين كلمات همان تسبيحات اربعه (سُبحان اللهِ والحمد لله ولاإله إلاّ الله والله أكبر) است 2 .
مفاد كلام بلند و نوراني امام صادق(عليهالسلام) اين است كه حقيقت تسبيحات اربعه كه نظام هستي بر آنها مبتني است، موجب تحقّق عرش مربّع ميشود و تكوّن آن باعث تحقّق بيتمعمور، و بالأخره بيتمعمور باعث تحقّق كعبه در عالم طبيعت ميشود؛ يعني آنچه در عالم طبيعت است الگويي از عالم مثال است، و عالممثالْ خود الگويي از عالم مجرّدات تام است، و عالم مجرّدات تام نيز الگويي از اسماي حسناي الهي است كه فوق تمام است. خلاصه اينكه، آن نظام ربّاني به ترتيب درجاتِ وجودي مايه تحقّق نظام عقلي، مثالي و طبيعي است.
با توجه به روايت مذكور، معناي اين حديث كه كعبه از جايگاه خويش تا اعماق آسمان، قبله است؛ «إنها قبلة من موضعها إلي السماء» 3 نيز آشكار ميشود؛ زيرا اگرچه ظاهر اين حديث بر وجوب رويكرد به اين بُعد عمودي به
^ 1 – ـ وسائل الشيعه، ج13، ص294 ـ 297 و318 ـ 322.
^ 2 – ـ بحارالأنوار، ج96، ص57.
^ 3 – ـ وسائل الشيعه، ج4، ص339.
552
عنوان حكم فقهي، دلالت دارد، امّا باطن آن بر ارتباط وجودي ميان عوالم طبيعت و مثال و عقل حكايت ميكند. البته راهي كه پيمودن آن براي نيل به اين حقايق ممكن است، همانا تأمل و تدبّر در معارف مستفاد از «تسبيح و تحميد و تهليل و تكبير» است.
روح پارساي زائران كعبه با امداد الهي و توفيق يافتن تعالي و صعود، به مقام شامخ بيتمعمور و سپس به مقام عرش خواهد رسيد؛ ﴿إليه يصعد الكلم الطيّب والعمل الصالح يرفعه) 1 و همانطور كه تنزل عرش الهي و همچنين بيت معمور به گونه «تجلي» است نه «تَجافي»، ترقي انسان و تعالي او به مقام بالا نيز به صورت «صعود روحاني» و سير مكانت است، نه «ترقي مكاني و تجافي زميني»؛ پس اگر زائري اين معناي بلند را ادراك نكند و هدف وي از طواف كعبه، تعالي روح نباشد و اين خانه را معادل بيت معمور نبيند و اين بيت مكعّب را همانند عرش در زمين نيابد به موقعيت والاي كعبه راه نيافته است و از قبولي مصطلح علم كلام طرفي نميبندد؛ گرچه از صحّت و قبول رايج در فنّ فقه برخوردار است.
دوم. پايهگذاري كعبه بر توحيد محض
بنيانگذاري و تعيين ابعاد و شكل كعبه به هدايت خداي سبحان بود؛ ﴿وإذ بوأنا لإبراهيم مكان البيت أن لا تشرك بي شيئاً وطهّر بيتي… ) 2 اين آيه بدين معناست كه جايگاه كعبه و تعيين مكان و هندسه تأسيسِ آن ضمن رعايت موضع خاص كه با هدايت الهي مبيّن شد بر مبناي توحيد صرف است كه هيچ
^ 1 – ـ سوره فاطر، آيه 10.
^ 2 – ـ سوره حجّ، آيه 26.
553
شركي، اعم از شرك جلي و خفي، آن را آلوده نميسازد.
بناي موحّد هماره آيتِ بَنّاي خود خواهد بود. حضرت ابراهيم(عليهالسلام) كه در توحيد ذوب شده و موحّد محض بود از طرف خداوند يگانه و يكتا مأمور ساختن خانهاي شد كه خود موظّف بود هيچ شخص يا چيزي را شريك خداوند قرار ندهد و اين فرمان توحيدي از مصدر واحد به بنّاي موحّد جز انديشه وحدت و انگيزه اتحاد كه برخاسته از خواسته توحيدي ناب است شريك ديگري نخواهد داشت. از اينجا معناي تطهير بيت قبل از وجود آن معلوم ميشود كه در بحث تفسيري بازگو شد.
كعبه با اين هندسه الهي، موضوع و متعلَّق احكام بسيار و از جمله حج شده است كه همه اين فروع فقهي در گرو اخلاق صحيح و آن اخلاق صحيح مرهون عقيده سالم توحيدي است.
سوم. ربوبيت خاص الهي نسبت به كعبه
اگرچه خداي سبحان رب العالمين است ليكن ويژگي كعبه و عنايت خاص خداوند به آن، كه موجب شده پس از حداقل چهلقرن همچنان پابرجا باشد، چنان است كه او خود مستقيماً تدبير و ربوبيت آن را بر عهده گرفته است؛ ﴿فليعبدوا ربّ هذا البيت) 1 از اينرو ممكن نيست اساس كعبه بر اثر حوادث طبيعي يا اجتماعي، سياسي ازبين برود؛ اگرچه ممكن است بخشي از ساختمان آن بر اثر اينگونه حوادث ويران شود؛ زيرا قبله و مطاف مسلمانان چهارديواري كعبه نيست، بلكه آن بُعد مخصوصي است كه كعبه در آن واقع است وگرنه لازم ميآيد به هنگام ويراني بنا بر اثر سيل يا حمله مهاجماني
^ 1 – ـ سوره قريش، آيه 3.
554
همچون حجّاج، اصل قبله از بين رفته باشد. البته اين مطلب به اماكن و ابنيه ديگر نقض نميشود كه آنها هم از لحاظ ساختمان ويران ميگردند ولي ابعاد فضايي آنها همچنان محفوظ است؛ زيرا علامت حفظ آن بعد خاص درباره كعبه تأمين شده است ليكن درباره ابنيه ديگر تأمين نشد و نميشود.
چهارم. تأسيس پايههاي كعبه بر خلوص ناب
معمار كعبه و ارائهدهنده نقشه و جايگاه آن، خداي سبحان است؛ ﴿وإذ بوّأنا لإبراهيم مكان البيت) 1 دو پيامبر بزرگ خداوند نيز بنّايي و كارگري آن را بر عهده گرفتند؛ ﴿وإذ يرفع إبراهيم القواعد من البيت وإسمعيل) 2
ساختن كعبه و بالا بردن پايههاي آن، عبادت خالصانهاي بود كه از سوي ابراهيم خليلالله و اسماعيل ذبيحالله(عليهماالسلام) انجام گرفت؛ به طوري كه اين كار را فقط براي خداوند كردند و از احدي خواهان پاداش و سپاسي نبودند؛ ﴿وإذ يرفع إبراهيم القواعد من البيت وإسمعيل ربَّنا تقبَّل منّا إنك أنت السميع العليم) 3 اين خلوص تنها در دعاي لفظي آنان نبود، بلكه هم، در قلب و جان آنان پنهان و نهفته، و هم در قالَب و بر زبان آنها آشكار و پيدا بوده است.
پايههاي كعبه بر اساس خلوص بالا برده شد و به سبب تقواي معمار و بنّا مورد پذيرش خداوند قرار گرفت و چون هندسه كعبه بر توحيد، و آبادي آن بر تقوا و خلوص استوار شده، از شرفِ نسبت به خداي سبحان(بيتالله) برخوردار گشت و شجره طوبايي شد كه ميوههايش در سراسر گيتي به صورت
^ 1 – ـ سوره حجّ، آيه26.
^ 2 – ـ سوره بقره، آيه127.
^ 3 – ـ همان.
555
مساجد و مشاهد مشرفهاي درآمده كه به اذن خداوند رفيع گشته و سرشار از نام و ياد اوست؛ ﴿في بيوتٍ أذن الله أن ترفع ويذكر فيها اسمه) 1
از آنجا كه هر اثري جلوه مؤثر آن، و هر مؤثر در اثر خويش متجلّي است، هر وصف ممتازي كه در قرآن كريم يا سخنان عترت پاك(عليهمالسلام) درباره شخصيّت برجسته دو پيامآور بزرگ وحي الهي، يعني خليل و ذبيح(عليهماالسلام) آمده باشد، براي ترسيم خطوط چهره معنوي كعبه سندي گوياست و به مثابه شرح مصالح ساختمان كعبه است.
بنابراين، همان طور كه حضرت ابراهيم(عليهالسلام) يهودي يا نصراني نبوده، بلكه حنيف و ميانهرو و مسلم و منقاد محض و از گزند هر گونه شرك معصوم بوده است، ميتوان اوصاف اعتدال و توحيد و انقياد را هندسه كعبه دانست؛ چنانكه در بناي كعبه، خلوص و صفاي معماران، ظهور خاص داشت و هندسه آن با قداست «خلوص» آميخته بود؛ از اين رو هر كس به حضرت ابراهيم نزديكتر و سزاوارتر باشد به پاسداري از كعبه و معماري صوري و معنوي آن شايستهتر خواهد بود و آن گروه، افزون بر پيروان راستين عصر آن حضرت، پيامبر گرامي اسلام(صلّي الله عليه وآله وسلّم) و مؤمنان ناب هستند كه نه به يهوديت و مسيحيت گرايش داشته و نه از اعتدال عقيده و خُلْق و عمل صالح منحرفاند و نه به شرك اعتقادي، اخلاقي و عملي مبتلايند.
پنجم. مدار پاكي و مطاف پاكان
همانطور كه تأسيس كعبه براساس وحي آسماني و فرمان الهي بود پيراستن آن از هر شرك و آلودگي و تنزيه آن از غبار طغيان و تمرّد نيز براساس وحي و به
^ 1 – ـ سوره نور، آيه 36.
556
فرمان الهي بود؛ ﴿وطهّر بيتي للطّائفينَ والقائمينَ والرُّكَّع السجود) 1 حضرت ابراهيم و فرزندش اسماعيل(عليهماالسلام) مأمور شدند تا كعبه را از هر پليدي و آلودگي پالايش و از هر شرك و زشتي پاك كنند؛ ﴿وعهدنا إلي إبراهيم وإسمعيل أن طهّرا بيتي للطّائفين والعاكفين والرُّكَّع السجود﴾. با اين ميثاق الهي بر طهارت، هيچ مجالي براي پليدي و آلودگي شرك و مشرك، و زشتي و لوث بت و روث بتپرستي باقي نميماند، و اگر بعد از آن بزرگواران به دست صناديد جاهلي مجدّداً بتكده شد به دست تواناي نَبَوي(صلّي الله عليه وآله وسلّم) و بازوي قدرتمند علوي(عليهالسلام) دوباره تطهير شد و اگر زماني به رجس تحجّر و رِجز تَعْضيه دين؛ ﴿الذين جعلوا القران عِضِين) 2 با شعار مسموم «حسبنا كتاب الله» ملوّث شد، با حضور مردم متدين و متعهد و منتظران واقعي فرج اهلبيت(عليهمالسلام) تنزيه خواهد شد.
همانگونه كه قرآن كريم در كتابي است مكنون كه جز پاكان بر ظاهر و باطن آن دست نسايند 3 كعبه پاك را نيز به سبب حجراسودي كه در آن است و به منزله دست راست خدايي است 4 كه هر دو دست بيدستي او راست است 5 ، دستهاي آلوده آن را لمس نميكنند و جز پاكانْ، شخص ديگري بر گِرد آن حقيقتاً طواف نميكند و در شئون گوناگون زندگي خود آن را فراروي خويش قرار نميدهد كه طيّب از آنِ طيّب است؛ همچنان كه خبيث از آنِ خبيث 6 .
همچنان كه قرآن كريم آيينه بيزنگاري است كه بيننده، سيماي زيبا يا
^ 1 – ـ سوره حجّ، آيه 26.
^ 2 – ـ سوره حجر، آيه 91.
^ 3 – ـ سوره واقعه، آيات 77 ـ 79.
^ 4 – ـ وسائل الشيعه، ج13، ص321.
^ 5 – ـ بحارالأنوار، ج5، ص159.
^ 6 – ـ سوره نور، آيه 26.
557
زشت خود را در آن ميبيند، كعبه نيز آيينه بيغباري است كه بيننده چهره زيبا يا زشت خود را در آن مينگرد؛ ازاينرو ناپاكاني كه به رجس شرك آلوده شده و به لوث طغيان و تمرّد تن داده بودند، هرگز نميتوانستند كعبه را به عنوان بيت خدايي كه منزهِ از حلول در مكان و مبرّاي از حصر در زمان و مُقَدَّسِ از نياز و مُسَبَّحِ از حاجت به چيزي يا كسي است، ادراك كنند و در حريم آن به نماز و نياز، توفيق يابند؛ ازاينرو عبادتشان در مدار آن به صورت سوتكشيدن و كفزدن ظهور ميكرد؛ ﴿وما كان صلوتهم عند البيت إلاّ مُكاءً وتصدية) 1
ششم. اصل همه مساجد
همه مساجد فروع كعبه است؛ زيرا هر مسجدي محرابي دارد كه به منزله چهره آن است كه به سوي كعبه متوجه است ﴿…فولّوا وجوهكم شطره) 2 پس همه مساجد به پاس كعبه محترم است. خداي سبحان درباره مسجدقبا فرمود: مسجدي كه از روز نخست بر پرهيزكاري بنيان شده شايستهتر است كه تو در آنجا نمازگزاري؛ ﴿لمسجدٌ أُسس علي التقوي من أول يوم أحق أن تقوم فيه) 3 با توجه به نكته مزبور، آنچه در اين آيه آمده كبرايي كلي است كه صغراي آن در آيه شريفه مورد بحث بيان شده و آن اينكه، كعبه بر طهارت بنا نهاده شده است؛ ﴿طهّر بيتي… ﴾ ﴿أن طهّرا بيتي… ﴾؛ بنابراين، كعبه و مسجدحرام كه در قرآن كريم به استقرار آن بر طهارت تصريح شده، از همه مساجد شايستهتر است كه موحّدان الهي در آن به اقامه ستون دين قيام كنند.
^ 1 – ـ سوره انفال، آيه 35.
^ 2 – ـ سوره بقره، آيه 144.
^ 3 – ـ سوره توبه، آيه108.
558
هفتم. محور قيام و مقاومت
كعبه، محور قيام و پايداري توده انسانها براي امتثال دستور حق و پرهيز از باطل و ستيز با ظلم و جور است؛ ﴿جعل الله الكعبة البيت الحرام قياماً للنّاس) 1 مراد از قيام در اينجا همان است كه در آيه شريفه ﴿قل إنّما أعِظُكُم بواحدةٍ أن تقوموا لله) 2 آمده است. تكيهگاه و ستون اين قيام و مقاومت كه عامل قيام مردم و مقاومت آنها در برابر جباران فرومايه است، قوام كعبه و حيات و ادامه امر آن است؛ چنانكه امام صادق(عليهالسلام) فرمود: تا زماني كه كعبه برپاست، دين نيز پايدار است؛ ﴿لا يزال الدين قائماً ما قامت الكعبة) 3
حيات كعبه، حيات دين است و با حيات دين مردم زندهاند و با خرابشدن و انهدام و ترك كعبه، دين ميميرد و با مرگ دين، مردم نيز خواهند مُرد. مبناي همه اين سخنان آيه شريفه ﴿جعل الله الكعبة البيت الحرام قياماً للنّاس﴾ است؛ از اينرو امام زمان، قائمآلمحمد(عليهمالسلام) نيز در آغاز قيام جهاني خود، بر كعبه، يعني محور قيام و قوام جوامع انساني، تكيه زده، ياران آن حضرت به حضورش ميشتابند 4 .
كعبه براي دين خداوند به مثابه استخوان ستون فقرات انسان است كه اگر نيرومند و سالم باشد، مقاومت و ايستادن و رفتن و شتابگرفتن و پيشي گرفتن و… كه حصول آنها بر سلامت استخوان ستون فقرات متوقف است،
^ 1 – ـ سوره مائده، آيه 97.
^ 2 – ـ سوره سبأ، آيه 46.
^ 3 – ـ وسائل الشيعه، ج11، ص21.
^ 4 – ـ بحارالأنوار، ج52، ص191 ـ 192.
559
امكانپذير خواهد بود. امّا اگر اين استخوان ناتوان و سُست باشد، ايستادن و استقامت و سرعت و پيشي گرفتن و ديگر امورِ متوقف بر قيام او محال خواهد بود.
بر اين اساس، اگر خانه خدا مهجور واقع شد، ارتباط با مركز اقتدار بريده ميشود و با قطع اين پيوند، قيام به «قِسط» و مقاومت دربرابر «قَسط» (ستم وبيداد) غيرممكن ميگردد و در اين صورت خير دنيا و آخرت، رخت بربسته و بازداشته ميشود؛ زيرا كعبه، به فرموده امام صادق(عليهالسلام)، عامل قيام مردم براي دين و معاششان است 1 ؛ از همين رو رسول خدا(صلّي الله عليه وآله وسلّم) فرمود: هر كس خواهان دنيا و آخرت است بايد اين خانه(كعبه) را قصد كند و او را امام و مقتداي خويش قرار دهد و به سوي آن روانه شود؛ «من أراد دنيا وآخرة فليؤمّ هذا البيت» 2
قرآن كريم، هم كعبه و شئون وابسته به آن را عامل قيام معرفي كرده: ﴿جعل الله الكعبة البيت الحرام قياماً للناس) 3 و هم تواناييهاي اقتصادي را عامل قيام دانست: ﴿ولا تؤتوا السفهاء أموالكم التي جعل الله لكم قياماً) 4
بنابراين، براي امت اسلامي هم مسئله اعتقادي و امر عبادي كعبه و حجوعمره عامل قيام و قوام جامعه است و هم اقتصاد كه امري مادّي است، ليكن در فرهنگ قرآن، اين دو همتاي هم نيست بلكه، اعتقادْ اصل و زيربناست و اقتصاد، فرع و روبنا است؛ ازاينرو در صورت تزاحمْ اصل بر فرع
^ 1 – ـ وسائل الشيعه، ج11، ص60.
^ 2 – ـ همان، ص58.
^ 3 – ـ سوره مائده، آيه 97.
^ 4 – ـ سوره نساء، آيه 5.
560
مقدم است.
هشتم. خانه آزاد و محور آزادي
كعبه، بنايي عتيق و ارزشمند و سابقهدار است كه هيچگاه تحت تملك و سلطه احدي نبوده، در گستره تاريخ از تطاول طاغوتيان و تناول مالكان و تداول دولتمردان مصون مانده و از اختصاص به شخص يا گروه يا قوم و نژاد يا دولت و حكومت آزاد بوده و هست و خواهد بود؛ چنانكه امام باقر(عليهالسلام) درباره وصف كعبه به «عتيق» فرمود: «هو بيت حرٌّ عتيق من الناس لميملكه أحد» 1
كعبه، همانطور كه كهنترين و باسابقهترين جايگاه نيايش مردمي است، خانهاي عتيق و آزاد از قيد سلطه و مالكيت بشري بوده و مملوك هيچ فردي واقع نشده است؛ زيرا گذشته از آنكه خداي سبحان از آغازْ اين خانه را به كسي جز خود نسبت نداده؛ ﴿طهّرا بيتي﴾، بنيانگذار كعبه نيز از آن جهت كه آن را به فرمان خداوند بنا نهاده، آن را مالك نشده است؛ ازاينرو عرض كرد: ﴿ربّنا إنّي أسكنت من ذرّيتي بوادٍ غير ذي زرع عند بيتك المحرّم) 2
پس همچنان كه كعبه بر اثر قدمت تاريخي و نفاست خود «عتيق» است، به سبب رها بودن آن از چنگ سلطه هر مالك و آزادي آن از قهر هر سلطاني نيز «عتيق» خوانده ميشود؛﴿وليطّوّفوا بالبيت العتيق) 3 ثمّ مَحِلّها إليالبيتِ العتيق) 4 طواف بر گرد چنين بنايي، كه به آزادگي متّصف شده است، درس
^ 1 – ـ كافي، ج4، ص189.
^ 2 – ـ سوره ابراهيم، آيه 37.
^ 3 – ـ سوره حج، آيه 29.
^ 4 – ـ سوره حج، آيه 33.
561
آزادي و حريّت دروني و بيروني ميدهد و كساني به زيارت آن نائل ميشوند كه نه مملوك آز و برده حرص دروني خود باشند و نه بنده مستعمران و مستثمران بيروني؛ چنانكه معمار آن حضرت ابراهيم هم از آز آزرها معصوم و هم از حرص هوسها مصون بوده است.
همچنين رساندن قرباني به «بيتعتيق» و ذَبْح آن؛ ﴿هدياً بالغ الكعبة) 1 در محدوده حرم ﴿ثمّ محلّها إلي البيت العتيق) 2 درس آزادي از تعلقات ميدهد و باعث رهايي فرد از هر بردگي، جز بندگي خداي سبحان كه يگانه فضيلت انسان است، ميشود. چنين رويكردي به كعبه، انسان را فرشتهمنش كرده، او را از شهوت و غضب و رذايل اخلاقي آزاد ميكند.
نهم. مظهر مساوات
كعبه بنياني الهي است براي همه مردم در گستره تاريخ، بدون آنكه ويژه كسي يا قومي يا عصر يا اقليمي باشد؛ از اينرو شهري و روستايي، متمدّن و صحرانشين، دورونزديك، غابر و قادم، همه بايد همسان و همتاي هم از آن بهرهمند شوند؛ ﴿إنّ الّذين كفروا ويصدّون عن سبيل الله والمسجد الحرام الّذي جعلناه للناس سواءًالعاكف فيه والباد… ) 3 بنابراين، كعبه و مسجدحرام نمونه بارز مساوات مردمي است.
خداي سبحان براي تعليم و تمرين برابري و تساوي و تبلور آن، همگان را به سرزمين مساوات فراخوانده؛ ﴿وأذّن في النّاس بالحجّ يأتوك رجالاً وعلي كلّ
^ 1 – ـ سوره مائده، آيه 95.
^ 2 – ـ سوره حجّ، آيه 33.
^ 3 – ـ سوره حجّ، آيه 25.
562
ضامرٍ يأتين من كلّ فجٍّ عميق) 1 و به طواف در اطراف كعبهاي كه نسبت به همگان يكسان است، دعوت كرده است. مقصود از دو واژه، ﴿كلّ﴾ در اين آيه، دعوت همه افراد مستطيع و برطرف شدن مانع نسبت به همگان است، نه بيش از آن.
پس آنكه بر گرد كعبه و محور مساوات ميگردد بايد هر گونه امتياز فردي، نژادي، مالي و مانند آن را از خود بزدايد و ديگر نژادها و قومها را چون نژاد و قوم خود بداند، و همچنانكه از طواف اطراف خانه پاك؛ ﴿أن طهّرا بيتي للطائفين﴾ درس طهارت ميآموزد، رهآورد او از حضور در تجليگاه برابري، بايد آموختنِ مساوات و پيراستگي از فخر و غرور و برتري طلبي باشد و فرد يا نژادي را بر فرد يا نژادي ديگر راجح نداند، مگر بر مدار تقوا كه فضيلتي معنوي است، نه امتيازي مادي.
دهم. مرجع همه انسانها
چنانكه از تعبير ﴿للنّاس﴾ ظاهر است، كعبه، مرجع و بازگشتگاه عموم مردم و مأمن توده انسانهاست نه خصوص مسلمانان؛ ﴿وإذ جعلنا البيت مثابة للنّاس وأمناً﴾. وحدت مرجع زمينه اتحاد راجعان را فراهم ميكند؛ زيرا احساس وحدت مقصد و مأوا وسيله مناسبي براي تضارب آراي راجعان، و تعامل فكري و فرهنگي آنان خواهد بود و همين كار مقدمه مناسبي براي ادراك ضرورت همآوايي است، تا جهاني شدن اسلام و اصول جامعه مهدوي فراهم گردد…؛ گرچه از نظر ملكوتْ هر كسي به هر سمتي رو كند به وجه خداي
^ 1 – ـ سوره حجّ، آيه 27.
563
سبحان روآورده است؛ ﴿لله المشرق والمغرب فأينما توَلّوا فثمّ وجه الله) 1 ﴿هو معكم أينما كنتم) 2 ليكن از نظر مُلك و قلمرو طبيعت چارهاي جز توجّه به يك نقطه مركزي و تكيهگاه محوري نيست و خداي سبحان كعبه را براي وحدت جهاني آفريد تا همگان با عنايت به اصول ارزشمند توحيد از زندگي مسالمتآميز برخوردار گردند و كانون اجرايي چنين ايدهاي فقط كعبه است.
يازدهم. كانون اتحاد
كعبه به دست تواناي پيامبري عظيمالشأن بنا شد تا مركز نشر توحيد باشد و هنگامي كه در زمان خاتم انبيا(صلّي الله عليه وآله وسلّم) به تجديد بنا نياز داشت و بعد از چيدن مقداري از ديوار، در نصب حجَراسود، بين قبايل عرب اختلاف شد كه اين افتخار نصيب چه قبيلهاي بشود، همگان حضرت محمّد امين(صلّي الله عليه وآله وسلّم) را به عنوان خردمندي بيطرف و صاحبنظري بيغرض پذيرفتند، تا داوري او اجرا شود. آن حضرت، دستور داد تا ردايي بگسترانند و حجَراسود را درون آن بگذارند و هر قبيله، گوشهاي از آن پارچه را بردارد. آنگاه حجَراسود را به جايگاه ويژه آنآورده و آن حضرت با دست مبارك خود، در محل كنوني آن نصب كرد 3 . رسولاكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) با اين ابتكار خود، مردم را به اتحاد عمومي، فراخوانده است.
بنابراين، در تجديد بناي كعبه و نصب حجَراسود در پرتو راهنمايي خاتم انبيا(صلّي الله عليه وآله وسلّم) زمينه اختلاف جاهلي قومي و نژادي، تا حدودي برطرف شد و همين ابتكار تاريخي، كعبه را منادي اتحاد و كانون يگانگي معرفي كرد و اين وصف
^ 1 – ـ سوره بقره، آيه 115.
^ 2 – ـ سوره حديد، آيه 4.
^ 3 – ـ وسائل الشيعه، ج13، ص215.
564
ممتاز نيز در رديف ديگر اوصاف برجسته آن ميدرخشد و آن را مدرسه توحيد، اتحاد و وحدت ميكند؛ زيرا حجَراسود كه «دست راست خدا در زمين» است با دست كسي نصب شد كه بيعت با او بيعت با خداست و دست بيدستي خداي سبحان بالاي دستان بيعتكنندگان است؛ ﴿إنّ الّذين يبايعونك إنّما يبايعون الله يدالله فوق أيديهم) 1
دوازدهم. كهنترين عبادتگاه همگاني
نخستين جايگاهي كه براي عبادت جمعي و پرستش گروهي اختصاص يافت، كعبه است؛ ﴿إنّ أوّل بيت وضع للنّاس للَّذي ببكة مباركاً وهدي للعالمين) 2
پيش از كعبه، خانهها و عبادتگاههاي فردي بوده است. اما نخستين خانهاي كه براي عبادتهاي گروهي و جهت هدايت و عبادت همه مردم بنا نهاده شده كعبه است؛ از اين رو، حركتهاي اصلاحطلبانه و هدايتگرانه جهاني همچنان بايد از كنار كعبه شروع شود.
كعبه با اين پيشينه مقدّس و مبارك بر بيتمقدّس شرف تقدّم يافت و قبله جهانيان شد و با استدلال به همين پيشينه به هنگام نزول فرمانِ ﴿فولّ وجهك شطر المسجد الحرام) 3 به اعتراض يهوديان بر اسلام كه به قداست و قدمت بيتمقدس استناد جُستند، پاسخ داده شد كه كعبه، نخستين و كهنترين خانهاي است كه در روي زمين براي مردم بنيان نهاده شده است.
شايد از همينروست كه كعبه را «بيتعتيق» نيز خواندهاند؛ زيرا «عتيق»
^ 1 – ـ سوره فتح، آيه 10.
^ 2 – ـ سوره آل عمران، آيه 96.
^ 3 – ـ سوره بقره، آيات 144 و 150.
565
بر چيزي اطلاق ميشود كه «قديم» و «نفيس» باشد و به چيزي كه قدمت ندارد، يا قدمت دارد ولي از نفاست بهرهاي ندارد، عتيق نميگويند. «بيتعتيق» معناي ديگري نيز دارد كه پيش از اين بيان شد.
سيزدهم. برترين معبد
در صدر اسلام تفكر اسرائيلي همراه با رسوب تعصّب جاهلي به دست افرادي چون كعبالأحبار مانند سمّ واگير منتشر ميشد و عترت طاهرين(عليهمالسلام) كه همتاي قرآن كريماند در كمال صلابت به طرد و قدح و ابطال آن همّت ميگماردند، كه نمونهاي از آن در اينجا ذكر ميشود:
زراره ميگويد: من در كنار امام باقر(عليهالسلام) در برابر كعبه نشسته بودم، آن حضرت فرمود: «نگاه به كعبه عبادت است». عاصم بن عمر به آن حضرت عرض كرد: كعبالأحبار ميگفت: كعبه هر بامداد براي بيتمقدّس سجده ميكند. امام باقر(عليهالسلام) به او فرمود: «تو درباره گفته كعب چه ميگويي»؟ عاصم گفت: كعب درست گفت. امام باقر(عليهالسلام) به او فرمود: «تو دروغ گفتي و كعبالأحبار هم با تو دروغ گفت». زراره ميگويد: آن حضرت غضبناك شد و من هرگز نديده بودم كه امام باقر(عليهالسلام) غير از عاصم بن عمر ديگري را چنين تكذيب كرده باشد. آنگاه آن حضرت فرمود: خداوند هيچ سرزميني را محبوبتر از كعبه نيافريد؛ «ما خلق الله عزّوجلّ بقعة في الأرض أحبّ إليه منها». پس با دست به كعبه اشاره كرد و فرمود: هيچ سرزميني نزد خداوند گراميتر از كعبه نيست؛ «ولا أكرم علي الله عزّوجلّ منها… » 1
خداي سبحان بيت مقدّس را، با همه قداستي كه دارد، به خود اسناد نداد
^ 1 – ـ وسائل الشيعه، ج13، ص262.
566
و تنها درباره كعبه فرمود: ﴿بيتي﴾. گرچه كعبه از جهتي به مردم نيز اسناد داده شده؛ ﴿…وضع للنّاس) 1 ليكن چنين اسنادي كه با «لام» همراه است بدين معناست كه كعبه به لحاظ تشريع، معبد و قبله و مطاف مردم قرار داده شده است.
چهاردهم. منشأ بركت و هدايت
اوّلين خانهاي كه در مكّه به عنوان معبد همگاني نهاده شده منشأ بركات فراوان و وسيله هدايت جهانيان است؛ ﴿إنّ أوّل بيت وضع للناس للذي ببكة مباركاً وهدي للعالمين) 2 «بركت»، شيء ثابت و بادوام را ميگويند.
خداي سبحان خود ثابت و دائم، و خير او جهانشمول است، ليكن در اطراف كعبه، فراوانتر و پايدارتر است؛ ازاينرو آن را به وصف بركت ستود؛ ﴿مباركاً﴾ و از آن جهت كه كعبه وسيله هدايت جهانيان است و همه عابدان و سالكان به آن سمت متوجّهاند و از آنجا دعوت حق به وسيله بسياري از انبيا به گوش جهانيان رسيده است، آن را به وصف هدايت جهاني متصف ساخت؛ ﴿هدي للعالمين﴾؛ چنانكه خاتمالأنبياء(صلّي الله عليه وآله وسلّم) از آنجا مردم را به توحيد فراخواند؛ و وجود مبارك خاتمالأوصياء(سلاماللهعليه) نيز هنگام ظهور از آنجا پيام خويش را به گوش جهانيان ميرساند و چون نشانههاي روشن الهي و وسيلههاي فراوان ديگر براي هدايت مردم در آنجا وجود دارد، فرمود: ﴿فيه ءَايات بيّنات) 3
استمرار عبادت در اطراف كعبه، بهگونهاي كه جز به هنگام نماز
^ 1 – ـ سوره آل عمران، آيه 96.
^ 2 – ـ همان.
^ 3 – ـ سوره آل عمران، آيه 97.
567
جماعت، لحظهاي طواف آن قطع نميشود، و ثواب مضاعف عبادت و نيز آمرزش گناهان در كنار كعبه، از نشانههاي «مبارك» بودن آن است. همچنين شناخت خداي سبحان به دلالت آيات روشن الهي در كعبه و پيرامون آن، و نيز دلالت كعبه بر جهتي كه بايد بدانسو نماز گزارد، و راهيابي به بهشت به سبب انجام حجّ وطواف بر گرد كعبه، از مصاديق «هدايتِ» الهي در آن سرزمين به شمار آمده است 1 ، ليكن ظاهراً هيچ دليلي بر تقييد «بركت و هدايت» كه در آيه مذكور آمده، يا تفصيل بين آن دو، آنگونه كه در برخي تفاسير آمده است 2 ، وجود ندارد.
پانزدهم. حرمت كعبه
خداي سبحان كعبه را بيت حرام قرار داد؛ چنانكه در مواردي با وصف «حرام» و «مُحَرّم» از آن ياد فرمود: ﴿جعل الله الكعبة البيت الحرام… ) 3 ﴿ربّنا إنّي أسكنت من ذرّيّتي بوادٍ غير ذيزرع عند بيتك المحرّم) 4 و…؛ از اينرو به احترام آن بسياري از كارهايي كه ذاتاً مباح و مجاز است، در مكه و محدوده حرم و به ويژه بر افراد مُحرِم ممنوع شده است.
حرمت كعبه چنان است كه نهتنها حج و زيارت آن و موسم و مناسك و مواقف حج، بلكه كساني كه عازم زيارت كعبه شده و حاجيان و معتمراني كه جامه احرام دربر كرده و نيز آنچه را اينان به قصد قرباني به همراه ميبرند، از شعائر الهي هستند؛ ﴿يا أيها الذين ءَامنوا لاتحلّوا شعائر الله ولاالشهر الحرام
^ 1 – ـ مجمع البيان، ج1 ـ 2، ص798.
^ 2 – ـ روحالمعاني، ج4، ص9؛ المنار، ج4، ص7.
^ 3 – ـ سوره مائده، آيه97.
^ 4 – ـ سوره ابراهيم، آيه37.
568
ولاالهدي ولاالقلائد ولاءَامّين البيت الحرام يبتغون فضلاً من ربّهم ورضواناً) 1 بنابراين، اهانت به حجگزاران و معتمران، به پاس حرمت بيتالله كه آن را قصد كردهاند، اهانت به شعائر و حرمات الهي است.
روشن است كه خود حجگزار نيز مشمول عموم اين خطاب است؛ يعني او نيز بايد خويشتن را حرم الهي دانسته، حرمت خود را پاس دارد و خود را در معرض تهمت و تحقير و وهن قرار ندهد.
حرمت الهي كعبه دو گونه است: تكويني و تشريعي. حرمت تكويني آن مانند اينكه بر اساس سنت الهي، هيچ كس قدرت و تمكّن نمييابد آن را ازبينببرد؛ ﴿ومن يرد فيه بإلحاد بظلم نذقه من عذاب أليم) 2 و اين منع تكويني به سپاه ابرهه و زمانهاي گذشته اختصاص ندارد. اراده ملحدانه ظلم به كعبه افزون بر عذاب آخرت، عذاب دردناك دنيا را نيز درپي دارد؛ زيرا در قيامت همه ظالمان، معذّب خواهند بود و چنان عذاب عامي به هتك كنندگان حرمت بيتالله اختصاص ندارد.
اين مطلب با ويراني كعبه بر اثر سوانح و علل و عوامل طبيعي يا بازسازي آن منافات ندارد؛ زيرا مراد اين است كه كسي نميتواند كعبه را به عنوان اينكه قبله و مطاف مسلمانان است نابود كند.
با توجه به اين نكته، تمكّن حَجّاج نسبت به ويران ساختن كعبه، و امهال موقّت وي از طرف خداي سبحان با اصل كلّي ﴿ومن يرد فيه بإلحاد بظلم نذقه من عذاب أليم﴾ منافات ندارد؛ زيرا همانگونه كه شيخصدوقِ فرموده
^ 1 – ـ سوره مائده، آيه2.
^ 2 – ـ سوره حجّ، آيه25.
569
است 1 ، قصد حجّاج دستگيري ابنزبير بود، نه ويراني قبله و مطاف مسلمانان، و ابنزبير چون امامان معصوم زمان خود حضرت امام حسين(عليهالسلام) و امام سجاد(عليهالسلام) را ياري نكرد خداي سبحان حتي در حرم اَمن خويش او را پناه نداد.
مراد از حرمت تشريعي كعبه، احكام فقهي خاص است كه زائران و مجاوران بيت شريف بايد آنها را رعايت كنند. وجوب محرم شدن در ميقات به پاس حرمت كعبه و براي ورود به حرم الهي و مكه، و انجام مناسكي خاص براي خروج از اين احرام؛ همچنين حرمت كارهايي خاص بر شخص مُحرم و حرمت ورود افراد غيرمسلمان به مكه، از اين قبيل احكام است.
شانزدهم. مصونيت كعبه
هدف از تأسيس كعبه، توجه عبادتكنندگان الهي به سمت آن است و چون عبادت براي انسان ضروري است و اين سنّت ديرپاي الهي، قابل زوال نيست و نيز حج همچون نماز از پايههاي اصيل اسلامْ و از بارزترين چهرههاي عبادي بشر است، بنابراين، حفظ كعبه از گزند تهاجم و پاسداري از آن، جزو برنامههاي حتمي خداوند خواهد بود؛ ازاينرو خداوند اصحاب فيل را كه قصد نابودي اصل كعبه را داشتند، با اعجاز غيبي به هلاكت رساند 2 .
قرآن كريم حتي تصميم اِعمال ظلم درباره حج و زيارت كعبه را گرچه به مرحله عمل هم نرسيده باشد، موجب انتقام الهي دانسته، ميفرمايد: هر كس با اراده ستمگري لباس اِلحاد را دربر كُنَد و بخواهد اين راه الهي را ببندد و مردم
^ 1 – ـ من لايحضره الفقيه، ج2، ص249.
^ 2 – ـ سوره فيل، آيات 1 ـ 5.
570
را از زيارت كعبه و عبادت آن منصرف كند، او را عذاب دردناك ميچشانيم؛ ﴿ومن يرد فيه بإلحادٍ بظلمٍ نذقه من عذابٍ أليم) 1 اگر در بعضي از ادوار تاريخ، كعبه مورد تهاجم و آسيب واقع شده، و مهاجمان فوراً عذاب نشدند نكتهاي دارد كه در تحليل پيوند بين كعبه و امامت و اهميّت مقام والاي امامت بيان خواهد شد.
هفدهم. ولايت، روح كعبه
كعبه در زمين، محاذي بيت معمور است كه آن بيت برابر عرش خداست. فرشته خاصي مأمور بناي بيت معمور شد تا فرشتگاني كه مقام انسانيّت را به خلافت نشناخته و تسبيح و تقديس خويش را سند شايستگي خود براي خليفةاللّهي ياد كردهاند و با تنبيه خداوند به اوج مقام انسان كامل آگاه شده و بر پيشنهاد خويش رقم ندامت كشيده و بر استفهام خود قلمِ استقاله و پشيماني زدهاند، بر گرد آن طواف كنند و با اين عبادت، نقص كار خود را ترميم كنند 2 .
ساختمان كعبه نيز براي طواف بر گرد آن جهت ترميم و جبران همه قصورها و تقصيرها به ويژه غفلت از مقام انسانيّت، و سهو و نسيان يا عصيان در پيشگاه خليفةاللّهي انسان است؛ از اينرو بهترين تنبّه براي طائفانِ غافل و حاجيانِ ذاهل، تدارك جهل و جبران غفلت درباره خودشناسي و معرفت مقام شامخ انسان كامل و خليفه عصر حضرت بقيةالله(ارواحمنسواهفداه) است تا چون فرشتگان، طوافِ مقبول و سعي مشكور داشته باشند.
گرچه نگاه به كعبهْ محمود و ممدوح و ناظر به آن مُثاب و مأجور است؛
^ 1 – ـ سوره حجّ، آيه 25.
^ 2 – ـ كافي، ج4، ص187 ـ 188.
571
«النظر إلي الكعبة عبادة» 1 ليكن همان طور كه كلمه توحيد به شرط ولايت، حِصن اَمْن و دِژ نجات است 2 نگاه عارفانه و هماهنگِ با ولايت به كعبه نيز مايه غفران گناه و پايه نيل به جاه ملكوت، و رهايي از چاه طبيعت و اندوه دنيا و آخرت است؛ چنانكه امام صادق(عليهالسلام) فرمود: «من نظر إلي الكعبة بمعرفة فعرف من حقّنا وحرمتنا مثل الّذي عرف من حقّها وحرمتها غفر الله له ذنوبه وكفاه همّ الدّنيا والآخرة» 3
از اين رهگذر معناي حديثي كه درباره محبوبيت سرزمين مكه و همه آنچه در فضاي آن است، اعمّ از خاك، سنگ، درخت، كوه و آب 4 روشن خواهد شد؛ يعني منطقه حرم كه ادراك حق و حرمت آن به عرفان حق ولايت و امتثال آثار وَلا آميخته است، محبوبترين امور خواهد بود و چيزي همتاي محبوبيت آن نيست؛ زيرا قرآنْ همتاي ثَقَل اصغر خود(ولايت) محبوب و معروفِ محبانِ عارفِ ثَقَلين است و سرزمين وحي مايه شكوفايي اين احترام آميخته با امتثال و اين معرفت هماهنگ با عمل بوده، از اين جهت محبوبترين سرزمينها خواهد بود. شاهد اصل بحث، عدم قبول عبادت منكران ولايت است.
پس اگر كعبه به همه شرافتها مزيّن است، و وظايفي در اينباره مقرّر شده روح مراسم و جان مناسكش ولايت و امامت و شناخت امام و خضوع در برابر اوست؛ از اينرو آنگاه كه فضايل اميرمؤمنان امام علي(عليهالسلام) مطرح شد و عدّهاي خود را برتر از آن حضرت(عليهالسلام) ميپنداشتند، خداوند در بيان برتري اميرمؤمنان به
^ 1 – ـ وسائل الشيعه، ج13، ص263.
^ 2 – ـ بحارالأنوار، ج3، ص7.
^ 3 – ـ وسائل الشيعه، ج13، ص264.
^ 4 – ـ همان، ص243.
572
عنوان برجستهترين مصداق اهل ايمان و جهاد فرمود: سيراب كردن حاجيان و عهدهداري تعمير كعبه، هرگز همتاي ايمان مؤمنان به مبدأ و معاد، و هجرت و جهاد آنان در راه خدا نيست؛ ﴿أجعلتم سقاية الحاج وعمارة المسجد الحرام كمن ءَامن بالله واليوم الاخر وجاهد في سبيل الله) 1
حاصل اينكه حرمتِ كعبه كه قصد سوءنسبت به آنْ عذاب دردناك الهي را در پي دارد، به احترام ولايت است كه اين ولايتْ باطن مقامهاي شامخ نبوّت، رسالت و امامت است؛ ﴿لا أُقسم بهذا البلد٭ وأنت حلٌّ بهذا البلد) 2 از اين رو كسي كه امام خود را نشناخت و زندگي او چون مرگش جاهلي بود 3 اگر به درون كعبه نيز پناه ببرد از امن الهي برخوردار نيست و دشمن وي مهلت مييابد تا او را دستگير كند؛ هرچند اين كار در گرو ويراني كعبه باشد؛ زيرا چيزي همسنگ ولايت نيست؛ ﴿لم يناد بشيء كما نودي بالولاية) 4 وماجراي پناهندگي ابنزبير و دستگيري او توسط حَجّاج كه قبلاً بازگو شد در همين راستاست.
بحث روايي
1. نزول مقام ابراهيم از بهشت
عن الباقر(عليهالسلام) أنّه قال: «نزلت ثلاثة أحجار من الجنة: مقام إبراهيم و حجر بنيإسرائيل و الحجر الأسود، استودعه الله إبراهيم حجراً أبيض و كان أشدّ بياضاً
^ 1 – ـ بحارالأنوار، ج22، ص288 (سوره توبه، آيه 19).
^ 2 – ـ سوره بلد، آيات 1 ـ 2.
^ 3 – ـ مناقب، ج1، ص246.
^ 4 – ـ كافي، ج2، ص18.
573
من القراطيس فاسودّ من خطايا بني آدم» 1
عن رسول الله(صلّي الله عليه وآله وسلّم) أنّه قال: «الركن و المقام ياقوتتان من ياقوت الجنّة طمس الله نورهما و لولا أنّ نورهما طمس لأضاء مابين المشرق و المغرب» 2
اشاره: نزول گاهي در قلمرو طبيعت است؛ مانند فرود آمدن باران از فضاي بالا به زمين و گاهي از فراطبيعت به عالم طبيعت است؛ نظير نزول قرآن در شب قدر و گاهي هم ممكن است قسم ديگري داشته باشد؛ زيرا دليلي بر حصر عقلي كيفيّت نزول اقامه نشد. نزول اينگونه احجار شريف ظاهراً از قسم دوم است، نه از صنف اول و وجود فراطبيعي اين اشيا نوراني است و تحمّل آن ميسور همگان نيست؛ ازاينرو با تنزّل درجه وجودي در اين نشأه ظهور كرده است.
2. برتري مقام ابراهيم بر ديگر اماكن مكه
عن الصادق(عليهالسلام): «إنّ الله فضّل مكّة و جعل بعضها أفضل من بعض، فقال تعالي: ﴿و اتّخذوا من مقام إبراهيم مصلّي) 3
اشاره: مقام ابراهيم(عليهالسلام) هم بر آن سنگ مخصوص اطلاق ميشود كه آن حضرت بر آن پا نهاد و اثر پاي مباركش در آن فرو رفته و مشهود است و هم بر قطعهزميني در مسجد حرام كه اين سنگ در آن فضا قرار دارد و آن قسمت محل نماز طواف است و مقام به هر دو وجه فضيلت دارد و احاديث وارد در اين دو وجه متعارض نيست؛ چنانكه تمام مسجد حرام نسبت به ساير اجزاي
^ 1 – ـ بحارالانوار، ج12، ص84.
^ 2 – ـ مجمع البيان، ج1 ـ 2، ص384.
^ 3 – ـ بحارالأنوار، ج96، ص241.
574
زمين مكه فضيلت دارد.
3. عَلَم و نشان روشن حق
عن ابن سنان قال: سألت أبا عبدالله(عليهالسلام) عن قول الله عزّوجلّ: ﴿إنّ أوّل بيت وضع للنّاس للّذي ببكّة مباركاً و هدي للعالمين٭ فيه ءَايات بيّنات) 1 ما هذه الآيات البيّنات؟ قال: «مقام إبراهيم حيث قام علي الحَجَر فأثّرت فيه قَدَماه و الحجَر الأسود و منزل إسماعيل عليهالسلام» 2
عن زرارة قال: قلت لأبي جعفر(عليهالسلام): قد أدركتَ الحسين(عليهالسلام)؟ قال: «نعم، أذكر و أنا معه في المسجدالحرام و قد دخل فيه السيل و الناس يقومون علي المقام، يخرج الخارج يقول: قد ذهب به السيل و يخرج منه الخارج فيقول هو مكانه». قال: «فقال لي: يا فلان! ما صنع هؤلاء؟ فقلت: أصلحك الله يخافون أن يكون السيل قد ذهب بالمقام، فقال: ناد أنّ الله تعالي قد جعله عَلَماً لم يكن ليذهب به، فاستقرّوا و كان موضع المقام الّذي وضعه إبراهيمعليهالسلام عند جدار البيت، فلم يزل هناك حتّي حوّله أهل الجاهليّة إلي المكان الّذي هو فيه اليوم، فلمّا فتح النبي(صلّي الله عليه وآله وسلّم) مكّة ردّه إلي الموضع الّذي وضعه إبراهيمعليهالسلام فلميزل هناك إلي أن ولي عمر بن الخطاب، فسأل الناس: مَن مِنكم يعرف المكان الّذي كان فيه المقام؟ فقال رجل: أنا قد كنت أخذت مقداره بنسع فهو عندي، فقال: ائتني به فأتاه به، فقاسه ثمّ ردّه إلي ذلك المكان» 3
اشاره الف. هرچند امام باقر(عليهالسلام) در خردسالي جدّ بزرگوار خود حضرت حسين بن علي(عليهماالسلام) را ادراك كرد و در سفر تاريخي آن حضرت به مكه حضور
^ 1 – ـ سوره آل عمران، آيات 96 ـ 97.
^ 2 – ـ كافي، ج4، ص223.
^ 3 – ـ همان.
تع
575
داشتند، اما آيا حادثه سيل در همان سفر رخ داد يا نه و آيا اين كودك روي جريان عادي جريان را ادراك كرد يا از سنخ ﴿وءَاتيناه الحكم صبيّاً) 1 است؛ نيازمند تحليل درخور است.
ب. مقام بودن آن سنگ مخصوص اگر به اين جهت است كه آن حضرت هنگام چيدن ديوار كعبه زيرپاي خود ميگذاشت، بايد به دو مطلب عنايت شود: يكي آنكه اين سنگ حتماً به ديوار كعبه چسبيده بود تا بتوان بر روي آن ايستاد و بنّايي كرد و ديگر آنكه حتماً جاي ثابت نداشته، بلكه در تمام مدار كعبه و دور آن بيت شريف منتقل ميشده است. آري اگر بعد از اتمام ديوار دستوري از خداي سبحان به حضرت ابراهيم(عليهالسلام) رسيده باشد كه آن را در جاي معين قرار دهد تا حكم فقهي بعدي بر آن مترتب گردد هر دو مطلب قبلي منتفي است و دو مطلب ديگر ثابت ميشود؛ يكي فاصله معين از ديوار كعبه و ديگري جاي ثابت.
ج. اگر مقام بودن سنگ مخصوص به اين است كه وجود مبارك حضرت ابراهيم در بازگشت مجدّد به مكه روي آن پا نهاد و همسر حضرت اسماعيل پاهاي مبارك آن حضرت را روي آن سنگ شست هيچيك از آن دو مطلب پيشين لازم نميشود؛ يعني نه اتصال به ديوار كعبه و نه موضع ثابت نداشتن، ليكن تعيين جايگاه آن نيازمند نقل معتبر است.
د. چون وضع موجود مورد تقرير امامان معصوم(عليهمالسلام) قرار گرفته و اهلبيت(عليهمالسلام) نقدي بر ترتيب حكم فقهي آن نداشتند معلوم ميشود كه برپاداشتن نماز طواف نزد آن كافي است.
^ 1 – ـ سوره مريم، آيه 12.
576
4. تكريم الهي قدمگاه عبدي صالح
عن جابر الجعفي قال: قال محمّد بن علي(عليهماالسلام): «… لقد وضع عبد من عباد الله قدمه علي حجر فأمرنا الله تبارك و تعالي أن نتّخذها مصلّي… » 1
اشاره: از اين حديث بيش از كرامت نهادن پا بر آن سنگ استفاده نميشود كه آيا اين پا نهادن براي چيدن ديوار كعبه بود يا براي شستن پا.
5. چگونگي شكلگيري مقام ابراهيم
«لمّا فرغ إبراهيم من بناء البيت أمره الله أن يؤذّن في الناس بالحجّ، فقال: ياربّ و ما يبلغ صوتي، فقال الله: أذّن عليك الأذان و عليّ البلاغ و ارتفع عليالمقام، و هو يومئذٍ ملصق بالبيت، فارتفع المقام حتّي كان أطول من الجبال فنادي و أدخل إصبعيه في أذنيه و أقبل بوجهه شرقاً و غرباً يقول: أيّها النّاس كتب عليكم الحجّ إلي البيت العتيق فأجيبوا ربّكم فأجابوه من تحت البحور السبعة و من بين المشرق و المغرب إلي منقطع التراب من أطراف الأرض كلّها و من أصلاب الرجال و أرحام النساء بالتلبية: لبّيك اللّهمّ لبّيك. أولا ترونهم يأتون يلبّون، فمن حجّ من يومئذٍ إلي يوم القيامة فهم ممّن استجاب لله، و ذلك قوله: ﴿فيه ءَايات بيّنات مقام إبراهيم) 2 يعني نداء إبراهيم علي المقام بالحجّ» 3
عن عقبة، عن أبي عبدالله(عليهالسلام) قال: «إنّ إسماعيل(عليهالسلام) تزوّج إمرأة منالعمالقة يقال لها: سامة و إنّ إبراهيم اشتاق إليه، فركب حماراً فأخذت عليه سارة أن لاينزل حتي يرجع، فقالت: فأتاه و قد هلكت أمّه، فلم يوافقه و
^ 1 – ـ تفسير عياشي، ج1، ص59.
^ 2 – ـ سوره آل عمران، آيه 97.
^ 3 – ـ تفسير قمي، ج2، ص83.
577
وافق امرأته، فقال لها: أين زوجك؟ قال: خرج يتصيّد، فقال: كيف حالكم؟ فقالت: حالنا شديدةٌ و عيشنا شديد. قال: ولمتعرض عليه المنزل، فقال: إذا جاء زوجك فقولي له: جاء ههنا شيخ و هو يأمرك أن تغيّر عتبة بابك. فلمّا أقبل إسماعيل و صعد الثنية وجد ريح أبيه. فأقبل إليها و قال: أتاك أحد؟ قالت: نعم شيخ قد سألني عنك، فقال لها: هل أمرك بشيءٍ؟ قالت: نعم قال لي: إذا دخل زوجك فقولي له: جاء شيخ و هو يأمرك أن تغيّر عتبة بابك. قال: فخلّي سبيلها، ثمّ إنّ إبراهيم عليه السلام ركب إليه الثانية فأخذت عليه سارة أن لاينزل حتّي يرجع. فلم يوافقه و وافق إمرأته. فقال: أين زوجك؟ قالت: خرج عافاك الله للصيد. فقال: كيف أنتم؟ فقالت: صالحون. قال: و كيف حالكم؟ قالت: حسنة و نحن بخير. انزل يرحمك الله حتّي يأتي». قال: «فأبي و لم تزل به تريده علي النزول فأبي. قالت: أعطني رأسك حتّي أغسله فإنّي أراه شعثاً. فجعلت له غسولاً، ثمّ أدنت منه الحجر فوضع قدمه عليه فغسلت جانب رأسه، ثمّ قلّبت قدمه الأخري فغسلت الشقّ الآخر… » 1
المشهور أنّه لما ارتفع بنيان الكعبة قام [إبراهيم(عليهالسلام)] علي هذا الحجر ليتمكّن من رفع الحجارة، فغاصت فيه قدماه 2 .
اشاره الف. آنچه از جريان نداي حضرت ابراهيم و تلبيه حاجيان آينده برميآيد اين است كه اين سنگ چسبيده به ديوار كعبه محل ايستادن آن حضرت هنگام چيدن ديوار بود.
ب. جريان ندا و تلبيه به جريان ميثاق الهي شبيهتر است تا جريان عادي و
^ 1 – ـ بحارالأنوار، ج12، ص 111 ـ 112؛ مجمع البيان، ج1 ـ 2، ص 383 ـ 384، با اندكي تفاوت.
^ 2 – ـ روضة المتّقين، ج4، ص114.
578
از مدار بحث كنوني خارج است.
ج. اثبات خصوصيت همسران حضرت اسماعيل با اينگونه احاديث آسان نيست.
6. قدمگاه ابراهيم(عليهالسلام) نمازخانه مؤمنان
قال أبو عبدالله(عليهالسلام): «إذا فرغت من طوافك فائت مقام إبراهيم عليه السلام فصلّ ركعتين و اجعله إماماً» 1
عن أبي الصباح الكنانيّ قال: سألت أبا عبدالله (عليهالسلام) عن رجل نسي أنيصلّي الركعتين عند مقام إبراهيم(عليهالسلام) في طواف الحج و العمرة، فقال: «إن كان بالبلد صلّي ركعتين عند مقام إبراهيم عليهالسلام فإنّ الله عزّوجلّ يقول: ﴿و اتّخذوا من مقام إبراهيم مصلّي﴾ و إن كان قد ارتحل فلا آمره أن يرجع» 2
عن أبي عبد الله(عليهالسلام): ﴿ليس لأحد أن يصلّي ركعتي طواف الفريضة إلاّ خلف المقام لقول الله عزّوجلّ: «و اتّخذوا من مقام إبراهيم مصلّي﴾ فإن صلّيتها في غيره فعليك إعادة الصلاة» 3
اشاره الف. حضرت ابراهيم(عليهالسلام) اُسوه سالكان كوي حق است و نزديكشدن به جاي پاي او و حضور مادي در كنار مقام ظاهري وي زمينه ادراك مقامهاي معنوي اوست كه بخشي از آنها از آياتِ ﴿وإبراهيم الذي وَفّي) 4
^ 1 – ـ كافي، ج4، ص423.
^ 2 – ـ همان، ص425.
^ 3 – ـ وسائلالشيعه، ج13، ص425.
^ 4 – ـ سوره نجم، آيه 37.
579
﴿لأوّاه حليم) 1 ﴿أُمّة قانتاً) 2 ﴿اجتباه وهداه… ) 3 و روشنتر از همه ﴿إنّي جاعلك للناس إماماً… ) 4 استفاده ميشود.
ب. احاديثي كه محلّ نماز طواف را تعيين ميكند يكسان نيست؛ زيرا ظاهر بعضي از آنها عنوان «خَلْف» است؛ چنانكه ظاهر بعضي قرار دادن مقام در «اَمام» و پيشرو است كه با نماز گزاردن، خلفِ مقام هماهنگ است و ظاهر برخي عنوان «عند» است كه بر جَنب و پهلو هم صادق است. تفصيل مطلب از لحاظ وحدت مطلوب يا تعدد آن و از جهت حمل مطلق «عند» بر مقيّد «خلف» كه در ماده تصرف شده باشد يا حمل «خلف» بر رجحان كه در هيئت تصرف شده باشد، بر عهده فنّ شريف فقه است.
7. پيراستگي كعبه از هر پليدي و آلودگي
قوله﴿طهّرا بيتي للطائفين و العاكفين و الركّع السجود﴾ قال الصادق(عليهالسلام): «يعني نحي عن المشركين» و قال: «لما بني إبراهيم البيت و حجّ الناس شكت الكعبة إلي الله تبارك و تعالي ما تلقي من أيدي المشركين و أنفاسهم، فأوحي الله إليها: قري كعبة فإني أبعث في آخر الزمان قوماً يتنظّفون بقضبان الشجر و يتخللون» 5
عن عمران الحلبي قال: سألت أبا عبدالله(عليهالسلام): أتغتسل النساء إذا أتين البيت؟ فقال: «نعم، إنّ الله تعالي يقول: ﴿طهّرا بيتي للطائفين و العاكفين و
^ 1 – ـ سوره توبه، آيه 114.
^ 2 – ـ سوره نحل، آيه 120.
^ 3 – ـ سوره نحل، آيه 121.
^ 4 – ـ سوره بقره، آيه 124.
^ 5 – ـ تفسير قمي، ج1، ص59.
580
الركّع السجود﴾ و ينبغي للعبد أن لايدخل إلاّ و هو طاهر قد غسل عنه العرق و الأذي و تطهر» 1
اشاره: همانطور كه در اثناي تفسير بيان شد، حَذف متعلق علامت عموم است؛ زيرا اصل تطهير بدون دخالت قيد خاص مطلوب خداست؛ ازاينرو بايد از همه آنچه ناپاك محسوب ميشود در حريم كعبه پرهيز شود؛ خواه داراي قذارت معنوي باشد يا آلودگي ظاهري و خواه فقهي باشد يا طبّي.
8. اضافه تشريفي كعبه به خدا
عن محمّد بن مسلم، قال: سألت أبا جعفر(عليهالسلام) عمّا يروُون أنّ الله عزّوجلّ خلق آدم علي صورته، فقال: «هي صورة محدثة مخلوقة اصطفاها الله و اختارها عليسائر الصور المختلفة فأضافها إلي نفسه كما أضاف الكعبة إلي نفسه و الروح إلي نفسه، فقال: ﴿بيتي﴾ و قال: ﴿و نفختُ فيه من روحي) 2 3 .
اشاره: جريان خلقت انسان بر صورت رحمان، در دو حديث مطرح شده است؛ يكي همين است كه توجيه اضافه تشريفي دارد و ديگري آنكه مُوهِم تجسّم است و با توجه به صدر آن حديث معناي خاص آن با ارجاع ضمير در «صورته» به خود آدم توهّم جسميّت مبدأ زايل خواهد شد و هر دو حديث را ابنبابويه قمي(عليهالسلام) در كتاب شريف توحيد نقل كرده است 4 .
9. مصداق بارز «طائفين و ركّع و سجود»
قال الإمام موسي بن جعفر(عليهماالسلام): «قوله تعالي: ﴿طهّر بيتي للطائفين و القائمين
^ 1 – ـ وسائل الشيعه، ج14، ص247.
^ 2 – ـ سوره حجر، آيه 29.
^ 3 – ـ توحيد صدوق، ص103 و 153.
^ 4 – ـ همان.
581
و الركّع السجود) 1 يعني بهم آل محمّد (صلوات الله عليهم) » 2
اشاره: هر كمال وجودي براي انسان فرض شود اهل بيت عصمت و طهارت(عليهمالسلام) مصداق كامل آن هستند و اين حديث از باب جري و تطبيق، بعضي از مصاديق كامل را ذكر كرده است، نه همه آنها را.
بازدیدها: 278