ولاجناح علیکم فیما عرّضتم به من خطبه النّساء اَو اَکننتم فی اَنفسکم علم الله اَنّکم ستذکرونهنّ ولکن لاتواعدوهنّ سرّاً اِلاّاَن تقولوا قولاً معروفاً و لاتعزموا عقده النّکاح حتّی یبلغ الکتاب اَجله و اعلموا اَنّ الله یعلم ما فی اَنفسکم فاحذروه واعلموا اَنّ الله غفور حلیم(۲۳۵)
گزیده تفسیر
تعریض به خواستگاری از زنانی که ایّام عدّه را میگذرانند (زنان شوهر مرده و طلاق داده شده از نوع بائن) یا در دل گذراندن آن حتّی به صورت صریح، جایز است ولی تصریح به آن حرام است، هرچند حکم وضعی بطلان نکاح را ندارد و برای ازدواج پس از دوران عدّه مانعی پدید نمیآورد.
وعده پنهانی با زنانِ عدّهدار حرام است؛ اما طرح سخنان عقل و نقل پسند اشکالی ندارد. جواز این امور به جهت احترام خداوند به خواستهای طبیعی و
۴۱۲
فطری انسانهاست، زیرا میداند که آنان براساس طبیعتشان برای جلبنظر این زنان و ازدواج با آنها به سراغشان خواهند رفت، ازاینرو مردان را به کاری وا نداشته است که براساس طبیعت و فطرت توان انجام دادن آن را ندارند و در حکم تکلیفی تخفیف داده است.
همچنین ازدواج با زنان عدّهدار حرام و باطل است و به لحاظ اهمیّت این موضوع خداوند از عزم بر آن نیز نهی کرده است تا کسی به حرام مبتلا نشود.
تصمیم ازدواج با زنان در ایّام عدّه حرمت فقهی ندارد؛ ولی مانند موارد مشابه، محرومیّت از درجات و مقامات معنوی را در پی دارد.
خدای سبحان از آنچه در نفوس انسانها میگذرد آگاه است، ازاینرو باید از مخالفت او ترسید و گناه را ترک و آن را با توبه رفع کرد.
تفسیر
مفردات
عرّضتم: «تعریض» ضد «تصریح» ۱ و به معنای سخنی است که دو وجه صدق و کذب یا ظاهر و باطن دارد ۲٫ تعریض از «عُرض» (به ضم) به معنای کنار است، چنانکه «تصریح» از «صراح» است که به متن جریان گفته میشود. تعریض به خواستگاری یعنی خواستگاری را در حاشیه سخن قرار دادن؛ مانند اینکه مرد به زن بگوید که «شما خانهدار خوبی هستید» یا بگوید که «من به فکر کسی هستم که فرزندانم را تربیت کند».
«تعریض» با کنایه تفاوت دارد و اعمّ از آن است، زیرا در کنایه لوازم امر
^ ۱ – ـ مجمع البیان، ج۱ ـ ۲، ص۵۹۱٫
^ ۲ – ـ مفردات، ص۵۶۰، «ع ر ض».
۴۱۳
ذکر میشود ولی ملزوم اراده میشود مانند «دست به جیب» که مراد از آن، مدلول لفظی نیست، بلکه سخیالطبع بودن مراد است ۱ ؛ امّا در تعریض خود لازم نیز میتواند مقصود باشد؛ مانند آنکه کسی از خود برای شوهر آینده زن به عنوان «مدیر کامل خانواده» یاد کند و یا از زن مورد رغبت به عنوان «مادر خوب برای فرزند و مسئول با تدبیر برای اداره منزل» گفتوگو کند؛ مثلاً اگر از بخیل تقبیح شود و این سرزنش تعریضی به مخاطب باشد، لازم و ملزوم کلام هر دو مقصودند.
گاهی کنایه بر یادآوری از شخص یا شیء با ضمیر اطلاق میشود ۲٫ چون ضمیر را کنایه گویند، از ضمایر به کنایات یاد میشود.
برخی نسبت بین تعریض و کنایه را عموم من وجه دانسته و نیز ادّعا کردهاند: تسمیه تعریض به «تلویح» مشهور است ۳٫
خِطْبه: «خَطب»، «مخاطبه» و «تخاطب»، گفتوگو و ردّ و بدل کردن سخن است. خُطبه و خِطبه هر دو از این ریشهاند؛ با این تفاوت که خُطبه مخصوص خطاب موعظهای است وخِطبه که نوعی از خطاب حضوری است، برای خواستگاری است ۴ ، بنابراین «خِطبه النساء» به معنای خواستگاری از زنان است. البته منظور از «النِّساء» در این آیه، زنان در عدّه غیر رجعیاند؛ به طوری که الف و لام آن برای عهد باشد، وگرنه بحث در مطلق زنان نیست.
أکنَنْتُم: «کِنّ»، چیزی است که شیئی در آن نگهداری میشود. «کَنَنْتُه»
^ ۱ – ـ ر.ک: المیزان، ج۲، ص۲۴۳٫
^ ۲ – ـ همان.
^ ۳ – ـ روح المعانی، ج۲، ص۲۲۷٫
^ ۴ – ـ مفردات، ص۲۸۶، «خ ط ب».
۴۱۴
یعنی آن را در کِنّ گذاشتم. «اِکنان»، چیزی را در درون خود نگهداشتن و پنهانکردن است ۱٫ کانون را از این جهت کانون گفتهاند که هنگام پوشش از سرما مورد نیاز است. کِنانه جعبه کوچکی است برای جاسازی تیر ۲٫
س: «سین» در کلمه ﴿سَتَذکُرونَهُن﴾ به معنای «تحقیق» است نه «تسویف»، ازاینرو حرف یاد شده در این آیه حکم حرفِ «قد» را دارد.
لا تُوَاعِدُوهُنَّ: «وعد»، تعهّد کردن چیزی است. برخی گفتهاند: چون ﴿لاتواعِدوهُن﴾ از باب مفاعله است و این باب بر استمرار دلالت میکند، معنای آیه این است که همواره با آنان مخفیانه وعده نگذارید ۳ ؛ ولی ظاهر این است که مواعده همان معنای قرار دو طرفه را دارد؛ یعنی با یکدیگر مخفیانه وعده نگذارید.
عُقْدَهَ: «عقد»، گرهزدن دو یا چند جزء به هم و محکم کردنشان در نقطهای معین است؛ در مقابل حلّ که به معنای بازکردن گره است ۴٫ عقده، چیزی است که با آن نکاح و یمین بسته میشود ۵٫ مراد از ﴿ولاتَعزِموا عُقدَهَ النِّکاح﴾ این است که تا عدّه زن تمام نشده است چیزی را قصد نکنید که پیوند نکاح با آن بسته میشود و پیمان نکاح نبندید ۶٫
الکتب: «کتاب» به معنای «مکتوب» است و به آنچه در قرآن کریم و
^ ۱ – ـ مفردات، ص۷۲۶ ـ ۷۲۷، «ک ن ن».
^ ۲ – ـ التبیان، ج۲، ص۲۶۶٫
^ ۳ – ـ التحقیق، ج۱۳ ـ ۱۴، ص۱۴۶، «و ع د».
^ ۴ – ـ همان، ج۸، ص۱۸۸ ـ ۱۸۹، «ع ق د».
^ ۵ – ـ مفردات، ص۵۷۷، «ع ق د».
^ ۶ – ـ التحقیق، ج۸، ص۱۹۲، «ع ق د».
۴۱۵
سنت معصومان(علیهمالسلام) دین الهی نامیده شده است، «کتاب» گفته میشود ۱٫
فَاحْذَرُوهُ: «حَذَر»، پرهیز از چیز ترسناک ۲ و آمادگی و بیداری در برابر آثار و لوازم آن است ۳٫ مقصود از ﴿فَاحذَروه﴾ پرهیز از کیفر الهی است.
تناسب آیات
پس از تعیین مدت عدّه و منع زنان از ازدواج در زمان عده، اکنون در این آیه میفرماید: خواستگاری با کنایه و گوشه زدن در زمان عدّه طلاق بائن و عدّه وفات، ممنوع نیست.
٭ ٭ ٭
حکم تعریض به خواستگاری
تعریض یا تصریح خِطْبه (خواستگاری) اقسامی دارد که بعضی از آنها مطلقاً حلال است؛ مانند خواستگاری زن بیشوهر که در حال عادی به سر میبرد نه در عدّه؛ و برخی از آنها مطلقاً حرام است؛ مانند خِطبه زن شوهردار یا زنی که در حکم شوهردار است؛ مثلاً زنی که در عدّه طلاق رجعی به سر میبرد؛ و در بعضی از آنها خِطبه تصریحی حرام ولی تعریضی آن جایز است؛ مانند زنی که در عدّه طلاق بائن و عدّه وفات به سر میبرد. عکس قسم اخیر معقول نیست؛ یعنی موردی باشد که خطبه تصریحی آن حلال و خطبه تعریضی حرام باشد، پس خطبه بیش از سه قسم ندارد.
^ ۱ – ـ ر.ک: مفردات، ص۶۹۹ ـ ۷۰۰، «ک ت ب».
^ ۲ – ـ همان، ص۲۲۳، «ح ذ ر».
^ ۳ – ـ التحقیق، ج۲، ص۱۹۴، «ح ذ ر».
۴۱۶
تعریض به خواستگاری از زنان یا در دل گذراندن خواستگاری از آنها مانعی ندارد، گرچه در دل به صورت صریح طرح شود: ﴿ولاجُناحَ عَلَیکُم فیما عَرَّضتُم بِهِ مِن خِطبَهِ النِّساءِ اَو اَکنَنتُم فینفُسِکُم﴾. با توجّه به اینکه خواستگاری از زن شوهردار حرام است و خواستگاری از زنی که در عقد زوجیّت هیچ مردی نبوده و نیز اصلاً در عدّه نیست گناهی ندارد درباره زنانی که در عدّه غیر رجعیاند بحث میشود پس مراد از «زنان» در ﴿خِطبَهِ النِّساء﴾، زنهایی است که دوران عدّه را میگذرانند نه مطلق زنان؛ و عبارت ﴿حَتّی یَبلُغَ الکِتبُ اَجَلَه﴾ مؤید آن است.
آری براساس احادیثی که در بحث روایی خواهد آمد، تعریض به خواستگاری از زنان مطلّقه رجعی نیز حرام است، زیرا آنان در ایّام عدّه در حکم زن شوهردار هستند، بنابراین حکم جواز تعریض به خواستگاری در ظاهر یا گذراندن خواستگاری در دل، درباره زنان مطلّقه بائن و نیز زنان شوهرازدستداده در دوران عدّه است، هرچند آیه پیشین درباره خصوص عدّه وفات است، زیرا این دو آیه از یکدیگر جدایند و هیچیک برای دیگری قرینه متّصل نیست.
توضیح اینکه ترتیب کنونی آیات قرآن کریم با ترتیب نزول آیات یکسان نیست و روشن نیست که این دسته از آیات یکجا و با هم نازل شده باشند تا توهّم شود که آیه گذشته برای آیه مورد بحث قرینه متّصل است.
قدر مشترک میان انواع عدّه، حرمت ازدواج با زنان در ایّام عدّه است، وگرنه تعریض به خواستگاری درباره برخی از زنان در دوران عدّه جایز است.
حکم تصریح به خواستگاری
کنیه یا لقب در حال عادی فاقد مفهوم است؛ اما در مقام تحدید مفهوم دارد؛
۴۱۷
مثلاً اگر معصوم(علیهالسلام) در پاسخِ پرسش از حکمِ تعریض به خواستگاری به جواز حکم کند، این حکم مفهوم ندارد، زیرا در سؤال از تعریض نامبرده شده و این قید در کلام سائل آمده است؛ ولی جایی که بدون هیچ پرسشی خود امام بفرماید که «تعریض» به خواستگاری جایز است، چون در مقام تحدید است، مفهومش این است که «تصریح» به آن حرام است، پس مفهوم جمله ﴿ولاجُناحَ عَلَیکُم فیما عَرَّضتُم بِهِ مِن خِطبَهِ النِّساء﴾ که به صورت ابتدایی جواز تعریض به خواستگاری از زنان شوهراز دست داده و مطلّقه بائن را بیان کرده است، حرمت تصریح به خواستگاری از این زنان در ایّام عدّه است و وقتی تصریح به خواستگاری از آنان حرام باشد، ازدواج با آنها نیز بیتردید حرام است.
تصریح به خواستگاری، حکم وضعی ندارد، زیرا صرف پیشنهاد، فاقد هرگونه اثری است تا از صحّت و بطلان آن بحث شود و دلیلی بر عدم جواز نکاح بعدی وجود ندارد، پس مانع ازدواج پس از گذشت عدّه نمیشود و آیه بر مانعیّت تصریح به خواستگاری از صحت نکاح بعدی دلالت ندارد.
تذکّر: برخی از مفسران، همانند طبری ۱ ، جریان تفکیک بین تعریض و تصریحِ در خواستگاری را به قَذْفْ سرایت میدهند و بر این باورند که میتوان قذف تعریضی را روا و قذف تصریحی را حرام دانست. چنین استنباطی آسان نیست، زیرا نه قیاسْ دلیل فقهی است و نه اطلاقی در بین است که بتوان به آن استناد کرد، بنابراین حکم قذف را باید به باب خاص خود موکول کرد، چنانکه قرطبی تعریض در قذف را موجب حدّ دانسته ۲ و آلوسی با نقد گذرا و عنوان
^ ۱ – ـ ر.ک: جامع البیان، ج۲، ص۶۹۱٫
^ ۲ – ـ الجامع لاحکام القرآن، مج۲، ج۳، ص۱۷۴٫
۴۱۸
«لایخفی ما فیه»، فتوای طبری را نپذیرفته است ۱٫
از طرائف فتوایی برخی از قیاس پردازان چیزی است که از احکام القرآن ابی بکر اندلسی مالکی نقل شده است که اگر مردی در اثنای عدّه زنی از او خواستگاری و بعد از عدّه عقد کند، بر او واجب است که تورّعاً آن زن را یک بار طلاق دهد و بعد از این تورّع و احتیاط از او خواستگاری و آنگاه عقد کند ۲٫ طریف بودن چنین فتوایی به این نیست که قیاس فقهی هم آن را همراهی نمیکند، بلکه به این است که با ذوق شخصی و سلیقه فردی صدر و ساقه آن تنظیم شده است.
حکم تعریض یا تصریح درونی
بر پایه ﴿اَو اَکنَنتُم فینفُسِکُم﴾ در دل گذراندن تعریض یا تصریح به خواستگاری از زنان یاد شده جایز است و گناه شمرده نمیشود؛ ولی در دل داشتن تعریض و تصریح به خواستگاری نسبت به زنان شوهردار و مطلّقه رجعی ممنوع است، پس گاهی نیّت گناه نیز ممنوع به حساب میآید: ﴿واِن تُبدوا ما فی اَنفُسِکُم اَو تُخفوهُ یُحاسِبکُم بِهِ الله) ۳
تخفیف در حکم تکلیفی
خداوند میداند نوع مردهایی که نیازمند تشکیل خانوادهاند، براساس طبیعتشان به زنان مورد نظر خود که دوران عدّه را میگذرانند، آشکارا پیشنهاد ازدواج
^ ۱ – ـ روح المعانی، ج۲، ص۲۲۷٫
^ ۲ – ـ احکام القرآن، ابن العربی، ج۱، ص۲۱۵؛ ر.ک: التفسیر الکاشف، ج۱،ص۳۶۵ ۳۶۴٫
^ ۳ – ـ سوره بقره، آیه ۲۸۴٫
۴۱۹
میدهند؛ یا فکر ازدواج با آنها را در دل میپرورانند، ازاینرو در حکم تخفیف داده و تعریض به خواستگاری یا در دلگذراندن ازدواج با آنان را برای مردان جایز دانسته است: ﴿عَلِمَ اللهُ اَنَّکُم سَتَذکُرونَهُنَّ ولکِن لاتواعِدوهُنَّ سِرّا﴾، چنانکه جواز مباشرت زناشویی در شبهای ماه رمضان نیز برای این است که بیشتر مردان قدرت خویشتنداری ندارند و اگر در شب ماه رمضان نیز مانند روزهای آن مباشرت ممنوع باشد، آنها به خویشتن خیانت میکنند و آن را انجام میدهند، ازاینرو مسئله یادشده زمینهساز تخفیف در تکلیف و تشریع جواز مباشرت در شب ماه رمضان شده است: ﴿اُحِلَّ لَکُم لَیلَهَ الصِّیامِ الرَّفَثُ اِلی نِسائِکُم هُنَّ لِباسٌ لَکُم واَنتُم لِباسٌ لَهُنَّ عَلِمَ اللهُ اَنَّکُم کُنتُم تَختانونَ اَنفُسَکُم فَتابَ عَلَیکُم وعَفا عَنکُم فَالئنَ بشِروهُنّ) ۱
تخفیف در حکم تکلیفی نشان میدهد که خدای سبحان به غریزه و طبیعت انسان احترام میگذارد و به اعمالی که مقدور طبیعت او نباشد، تکلیف نمیکند. از این منظر میتوان دریافت که احکام فقهی و حقوقی، ضمن هماهنگی با فطرت، با طبیعت انسان نیز مناسب است.
نهی از وعده پنهانی
جمله ﴿عَلِمَ اللهُ اَنَّکُم سَتَذکُرونَهُنّ﴾ واسطهالعقدی است که مطالب پیشین را با مسائل پس از خود پیوند میدهد. خداوند که آشنا به طبیعت و خواستهها و رفتارهای غریزی انسان است، در حکم تکلیفی تخفیف داده و تعریض به خواستگاری و تعریض و تصریح آن را در دل و نیز گفتن سخن پسندیده را در
^ ۱ – ـ سوره بقره، آیه ۱۸۷٫
۴۲۰
دوران عدّه جایز شمرده است: ﴿ولاجُناحَ عَلَیکُم فیما عَرَّضتُم بِهِ مِن خِطبَهِ النِّساءِ اَو اَکنَنتُم فینفُسِکُم عَلِمَ اللهُ اَنَّکُم سَتَذکُرونَهُنَّ ولکِن لاتواعِدوهُنَّ سِرًّا اِلاّاَن تَقولوا قَولًا مَعروفا﴾.
مقتضای تناسب کلام آن است که استثنا متّصل باشد، در نتیجه معنا چنین است: به زنانی که عدّه خود را میگذرانند، وعدههای پنهانی ندهید، مگر آنکه سخنانتان مصداق قول معروف باشد.
وعده سرّی، مطالبی است که علنی و نزد مردم بر زبان آورده نمیشوند و قول معروف، سخنانی است که عقل و نقل میپسندد و در خلوت و جلوت میتوان آنها را بر زبان آورد.
گفتنی است که تصریح به خواستگاری مصداق قول غیرمعروف است، زیرا خداوند آن را حرام کرده است، بنابراین مردها نباید در ایّام عدّه زنان آشکارا از آنها خواستگاری کنند. وعده پنهانی خواستگاری در آینده نیز حرام است؛ ولی پیامد وضعی ندارد و مانع ازدواج پس از پایان عدّه نیست.
احتمال دیگر، منقطع بودن استثناست. این احتمال را برخی از مفسران پذیرفتهاند ۱ و مراد از وعده سرّی، قرار در مکان خلوت است که شخص سومی حضور ندارد؛ در این صورت، کلمه «میعاد» در تقدیر خواهد بود؛ ولی حفظ اتّصال استثنا مناسبتر است.
حکم تصمیم بر ازدواج در ایّام عدّه
ازدواج برای زنهایی که دوران عدّه را میگذرانند، حرام است و باید تا پایان عدّه صبر کند. همچنین اِنشای عقد نکاح با زنان در دوران عده، برای مردان حرام
^ ۱ – ـ آلاء الرحمن، ج۱، ص۳۹۸٫
۴۲۱
است: ﴿ولاتَعزِموا عُقدَهَ النِّکاحِ حَتّی یَبلُغَ الکِتبُ اَجَلَه﴾، زیرا نهی در حرمت ظهور دارد، گرچه مردها میتوانند به شکل تعریض، موافقت زنان یادشده را برای ازدواج پس از پایان زمان عدّه جلب کنند.
گفتنی است که ﴿ولاتَعزِموا عُقدَهَ النِّکاح﴾ در حقیقت، نهی از اجرای عقد نکاح است نه نیّت ازدواج، زیرا فهم عُرف در مواردی که از نیّت کاری نهی شده است، نهی از انجام دادن آن است و در اینگونه از موارد فهم عرف حجّت است، چنانکه در بحث «ایلاء» که تصمیم بر طلاق آمده است: ﴿واِن عَزَموا الطَّلقَ فَاِنَّ اللهَ سَمیعٌ عَلیم) ۱ عُرف وقوع طلاق را میفهمد؛ نه صرف تصمیم بر طلاق را.
عزم بر ازدواج با زنان در عدّه حرام نیست، زیرا عزمْ امر نفسانی است و در اینجا تنها مقدمه ازدواجِ محرّم است و براساس روایات فراوان، نیّت گناه تا پیش از عمل حرمت فقهی ندارد ۲ ، گرچه از نظر اخلاقی قبیح است و بر روح آثار منفی میگذارد و سبب سقوط انسان از مقامات معنوی و درجات والا میشود، بنابراین نهی از تصمیم بر ازدواج برای اهمیّت موضوع است، زیرا ممکن است میان عزم و تحقق خارجی فعل، مانعی پدید نیاید و انسان به دام ارتکاب ازدواج محرّم بیفتد؛ مانند نهی از نزدیکی به فواحش: ﴿ولاتَقرَبُوا الفَوحِشَ ما ظَهَرَ مِنها وما بَطَن) ۳ و نهی از قُرب به مال یتیم: ﴿ولاتَقرَبوا مالَ الیَتیمِ اِلاّبِالَّتی هِی اَحسَنُ حَتّی یَبلُغَ اَشُدَّه) ۴ که در این موارد نیز انجام دادن
^ ۱ – ـ سوره بقره، آیه ۲۲۷٫
^ ۲ – ـ ر.ک: وسائل الشیعه، ج۱، ص۵۷ ـ ۵۸٫
^ ۳ – ـ سوره انعام، آیه ۱۵۱٫
^ ۴ – ـ سوره انعام، آیه ۱۵۲٫
۴۲۲
فاحشه و تصرّف ظالمانه در مال یتیم حرام است؛ ولی از آنجا که انسان علاقه فراوان به مال دارد و یتیم هم معمولاً قدرت دفاع از اموال خود را ندارد، از نزدیکی به مال یتیم نهی شده است، مبادا شخص مرتکب تصرّف حرام شود.
ترک ازدواج با زنان در دوران عدّه به قدری مهم است که خدای سبحان کسانی را که در باطن چنین فکری را در سرمیپرورانند، تهدید کرده است: ﴿واعلَموا اَنَّ اللهَ یَعلَمُ ما فی اَنفُسِکُم فَاحذَروه﴾. این تهدید نیز قرینه است که نهی در ﴿ولاتَعزِموا عُقدَهَ النِّکاح﴾، نهی از ازدواج است.
بنابر اینکه صِرف عزم بر پیمان زناشویی در مورد بحث حرام باشد، از مواردی است که نفس اراده گناه محرّم شده است. برخی از مفسّران چنین گفتهاند: من نه در قرآن و نه در سنّت مؤاخذه بر صرف اراده نفس را سراغ ندارم، مگر در این آیه و در آیه ﴿ومَن یُرِد فیهِ بِاِلحادٍ بِظُلمٍ نُذِقهُ مِن عَذابٍ اَلیم) ۱ البته بین منع کلامی و اخلاقی با منع فقهی فرق است.
حکم وضعی ازدواج در عدّه
گفته شد که ازدواج زن در دوران عدّه حرام، و حکم وضعیاش بطلان عقد است. باطل بودن عقد نکاح در دوران عدّه، تنها به دلیل نهی در ﴿ولاتَعزِموا عُقدَهَ النِّکاح﴾ نیست، بلکه زنها در ایّام عدّه صلاحیّت همسرشدن را ندارند، زیرا شرع مقدّس آنها را به منزله همسر میداند و از ازدواج جدید منع کرده است، بنابراین عقد ازدواج در دوران عدّه، مانند عقد بیع هنگام برپایی نمازجمعه نیست تا از نظر وضعی عقدی صحیح باشد، بلکه مانند عقد در
^ ۱ – ـ سوره حجّ، آیه ۲۵٫
^ ۲ – ـ رحمه من الرحمن، ج۱، ص۳۵۵٫
۴۲۳
حال اِحرام است که هم حرمت تکلیفی دارد و هم حرمت وضعی (بطلان عقد)، زیرا در ظرف زمانی اِحرام، مرد صلاحیّت شوهر شدن را ندارد. امام صادق(علیهالسلام) فرمود: والمحرم إذا تزوّج وهو یعلم أنّه حرام علیه، لم تحلّ له أبداً ۱٫
فروع دیگری در عقد نکاح در دوران عدّه هست که از این آیه به دست نمیآید؛ ولی در روایات بیان شدهاند و در بحث روایی به آنها اشاره میشود.
بلوغ اَجَل کتاب
چون حرمت ازدواج یا تصریح به خواستگاری از زن در عدّه، موقت است، پایانی برای آن پیشبینی شده است که از آن مقطع به «بلوغ اجل کتاب» یاد میشود: ﴿حَتّی یَبلُغَ الکِتبُ اَجَلَه﴾. کتاب، همانا مکتوب یعنی فریضهای است که در شریعت ثبت است؛ یا قرآن و سنّت معصومان(علیهمالسلام) است که مدّت عدّه در آن ثبت شده است.
انذار و تبشیر
گاه در صدر مطالبی که جنبه تهذیب و تعلیم دارد، واژه «اَلا»، «واعلموا» و مانند آن میآید: ﴿اَلا تُحِبّونَ اَن یَغفِرَ اللهُ لَکُم) ۲ ﴿واعلَموا اَنَّ اللهَ یَعلَمُ ما فی اَنفُسِکُم فَاحذَروهُ واعلَموا اَنَّ اللهَ غَفورٌ حَلیم﴾.
خدای سبحان از درون جان انسانها آگاه است، پس انسانها باید مراقب اندیشههای درونی خویش باشند و خدا را حاضر و ناظر بدانند. آری صرف
^ ۱ – ـ الکافی، ج۵، ص۴۲۶؛ وسائلالشیعه، ج۲۰، ص۴۹۱٫
^ ۲ – ـ سوره نور، آیه ۲۲٫
۴۲۴
تصورات نفسانی حرمت فقهی ندارد و به عدالت صغرا آسیب نمیزند؛ ولی آفتی برای عدالت کبرا خواهد بود و از شکلگیری ملکات اخلاقی مثبت جلوگیری میکند.
بر پایه برخی از آیات، خداوند ملکات نفسانی را محاسبه میکند: ﴿واِن تُبدوا ما فی اَنفُسِکُم اَو تُخفوهُ یُحاسِبکُم بِهِ الله) ۱ پس جمله ﴿واعلَموا اَنَّ اللهَ یَعلَمُ ما فی اَنفُسِکُم فَاحذَروه﴾ تهدید و انذار است و مانند هر انذاری سبب دفع گناه از بندگان میشود؛ ولی جمله ﴿واعلَموا اَنَّ اللهَ غَفورٌ حَلیم﴾ به کسانی که به دام گناه افتادهاند، مژده میدهد که راه توبه باز است و گناه با توبه زدوده میشود.
اشارات و لطایف
۱٫ گفتوگوی معصوم(علیهالسلام) با زن شوهر مرده
گاهی ممکن است حلال خداوند با برخی از سنّتهای کهن موافق نباشد، ازاینرو برای تثبیت آن شخصیّت ممتازی مانند پیامبر(صلّی الله علیه وآله وسلّم) یا امام(علیهالسلام) آن را انجام میدهد تا بدعت کهنه با سنّت نو برطرف شود؛ نظیر ازدواج با زن جدا شده از پسرخوانده که در آیه﴿فَلَمّا قَضی زَیدٌ مِنها وَطَرًا زَوَّجنکَها لِکَی لایَکونَ عَلَی المُؤمِنینَ حَرَجٌ فی اَزوجِ اَدعیائِهِم اِذا قَضَوا مِنهُنَّ وَطَرا) ۲ آمده است.
بر این مبنا میتوان داستان منقول در کشاف را اوّلاً برفرض صحّت سند و ثانیاً دلالت آن بر خواستگاری در حالی که هیچ یک از اینها ثابت نیست توجیه کرد. زمخشری از عبدالرحمن بن سلیمان نقل کرده که وی گفته است:
^ ۱ – ـ سوره بقره، آیه ۲۸۴٫
^ ۲ – ـ سوره احزاب، آیه ۳۷٫
۴۲۵
خالهام گفت: ابوجعفر محمّد بن علی(علیهماالسلام) بر من وارد شد و من در عدّه بودم؛ فرمود: قرابت من به رسول الله(صلّی الله علیه وآله وسلّم) را میدانی و حق جدّم حضرت علی(علیهالسلام) را آگاهی و قدم و اقدام مرا در اسلام میدانی. من گفتم: غفر الله لک! آیا در ایّام عدّه از من خواستگاری میکنی و تو کسی هستی که از تو [احکام اسلام] اخذ میشود. آن حضرت(علیهالسلام) فرمود: مگر من چنین کردهام؟ من فقط قرابت به رسول خدا(صلّی الله علیه وآله وسلّم) و موضع خودم را به تو خبر دادم. پیامبر خدا(صلّی الله علیه وآله وسلّم) بر امّ سلمه وارد شد و امّ سلمه همسر پسر عموی خود ابی سلمه بود که وفات کرده بود و آن حضرت به طور استمرار در حالی که بر دست خود روی حصیر تکیه داده بود و اثر حصیر در دست آن حضرت ظاهر شد منزلت خویش را نزد خدا ذکر میکرد و آن کار خِطبه و خواستگاری نبود ۱٫
روشن است که امام باقر(علیهالسلام) در صدد نفی خِطبه از خود و از حضرت رسول الله(صلّی الله علیه وآله وسلّم) است، هرچند برخی از اهل تفسیر دیدار حضرت رسول خدا(صلّی الله علیه وآله وسلّم) با امّ سلمه را خِطبه تعریضی دانسته و همان را زمینه ازدواج آن حضرت(صلّی الله علیه وآله وسلّم) با وی تلقی کردهاند ۲٫
قرطبی ضمن برداشت خِطبه از گفتوگوی رسول خدا(صلّی الله علیه وآله وسلّم) با امّ سلمه، قِصّه دیگری را با این عنوان آغاز کرده است: از بزرگترین تعریضی که به تصریح نزدیک است و قُرب آن به تصریح از تعریضهای دیگر بیشتر است، سخن پیامبراعظم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) به فاطمه بنت قیس است که به او فرمود: و لا تسبقینی بنفسک؛ بر من پیشی نگیر؛ یعنی در ازدواج با تو من سابق باشم نه مسبوق. هرچند در پایان بحث از قاضی ابو محمّد بن عطیه نقل کرده است که کلام
^ ۱ – ـ الکشاف، ج۱، ص۲۸۲٫
^ ۲ – ـ رحمه من الرحمن، ج۱، ص۳۵۴٫
۴۲۶
پیامبر(صلّی الله علیه وآله وسلّم) مورد تأویل است و آن حضرت(صلّی الله علیه وآله وسلّم) برای خود نخواسته، بلکه فاطمه بنت قیس را راهنمایی فرموده است ۱٫
غرض آنکه لازم است در ارزیابی حکایات مأثور درباره اهل بیت وحی و نبوّت و عصمت(علیهمالسلام) نهایت دقت اعمال شود.
۲٫ تحوّل الفاظ
الفاظ در طول زمان دچار دگرگونی در معنا میشوند، از اینرو ممکن است لفظی در گذشته «تعریض» بوده، اکنون «تصریح» به معنای خاصّی باشد و بالعکس، چنانکه لفظ «غائط» در آیه ﴿اَو جاءَ اَحَدٌ مِنکُم مِنَ الغائِط) ۲ که به معنای مکان پست بوده و کنایه و تعریض به مکانی بوده که در آنجا قضای حاجت میشده است و اکنون معنای دیگری از آن اراده میشود؛ یا لفظ فرج در آیه ﴿والَّتی اَحصَنَت فَرجَها) ۳
اختلاف فرهنگ و آداب و نژاد، سبب شده است که تعریض و تصریح در جوامع متعدّد، مختلف باشد، بنابراین در شناسایی لفظ تعریض به خواستگاری باید معنای آن لفظ در زمان حاضر و زمین و زمان و جامعهای لحاظ شود که شخص در آن زندگی میکند.
۳٫ حکم نیّت
عباداتی که در آنها نیّت حدوثاً و بقائاً جزء یا شرط است، در صورتی که ابطال
^ ۱ – ـ الجامع لاحکام القرآن، مج۲، ج۳، ص۱۷۲ ـ ۱۷۳٫
^ ۲ – ـ سوره نساء، آیه ۴۳؛ سوره مائده، آیه ۶٫
^ ۳ – ـ سوره انبیاء، آیه ۹۱٫
۴۲۷
و قطع آن عمل حرام باشد، اخلال در نیّت گناهی مستقل است، زیرا قطع آن ترک واجب و حرام است؛ مانند نیّت در روزه ماه رمضان. روزه، نیت اِمساک از مفطرات است، بنابراین قطع نیّت روزه و عزم بر ترک آن حرام است، پس اگر خود نیّت مورد تکلیف باشد، هرگونه کاستی در آن گناه است و حرمت فقهی دارد؛ ولی اگر منوی متعلَّق حکم تحریمی باشد نه نیّت، صرف نیت آن حکم فقهی ندارد، هرچند حکم کلامی یا اخلاقیاش محفوظ است.
بحث روایی
۱٫ معنای سرّ و قول معروف در آیه
عن الصادق(علیهالسلام) فی قوله تعالی: ﴿ولاجُناحَ عَلَیکُم فیما عَرَّضتُم بِهِ مِن خِطبَهِ النِّساءِ اَو اَکنَنتُم فینفُسِکُم عَلِمَ اللهُ اَنَّکُمْ سَتَذکُرونَهُنَّ ولکِن لاتواعِدوهُنَّ سِرا﴾، قال: لاتصرّحوا لهنّ النکاح و التزویج ۱٫
عن عبدالله بن سنان قال: سألت أبا عبدالله(علیهالسلام) عن قول الله (عزّوجلّ): ﴿ولکِن لاتواعِدوهُنَّ سِرًّا اِلاّاَن تَقولوا قَولًا مَعروفًا ولاتَعزِموا عُقدَهَ النِّکاحِ حَتّی یَبلُغَ الکِتبُ اَجَلَه﴾. فقال: السرّ، أن یقول الرّجل: موعدک بیت آلفلان؛ ثمّ یطلب إلیها أن لاتسبقه بنفسها إذا انقضت عدّتها. قلت: فقوله: ﴿اِلاّاَن تَقولوا قَولًا مَعروفا﴾، قال: هو طلب الحلال فی غیر أن یعزم عقده النّکاح حتّی یبلغ الکتاب اَجله ۲٫
عن علی بن أبی حمزه، قال: سألت أبا الحسن(علیهالسلام) عن قول الله(عزّوجلّ): ﴿ولکِن لاتواعِدوهُنَّ سِرا﴾؛ قال: یقول الرجل: أواعدک بیت
^ ۱ – ـ مجمع البیان، ج۱ ـ ۲، ص۵۹۳؛ وسائل الشیعه، ج۲۰، ص۴۹۸٫
^ ۲ – ـ الکافی، ج۵، ص۴۳۴؛ وسائلالشیعه، ج۲۰، ص۴۹۷٫
۴۲۸
آل فلان؛ یعرّض لها بالرّفث و یرفث. یقول الله (عزّوجلّ): ﴿اِلاّاَن تَقولوا قَولًامَعروفا﴾ و القول المعروف، التعریض بالخطبه علی وجهها و حلّها: ﴿ولاتَعزِموا عُقدَهَ النِّکاحِ حَتّی یَبلُغَ الکِتبُ اَجَلَه) ۱
عن أبی عبدالله(علیهالسلام)، قال: سألته عن قول الله (عزّوجلّ): ﴿ولکِن لاتواعِدوهُنَّ سِرًّا اِلاّاَن تَقولوا قَولًامَعروفا﴾؛ قال: هو الرجل یقول للمرأه قبل أن تنقضی عدّتها: أُواعدک بیت آلفلان، لیعرّض لها بالخطبه ۲٫
عن أبی عبدالله(علیهالسلام) فی قول الله (عزّوجلّ): ﴿اِلاّاَن تَقولوا قَولًامَعروفا﴾؛ قال: یلقاها فیقول: إنّی فیک لراغب و إنّی للنساء لمکرم فلا تسبقینی بنفسک … ۳٫
اشاره: براساس این روایات، «سرّ» در آیه مورد بحث، پیشنهاد دیدار در مکان خصوصی و تعریض به خواستگاری است و اینکه از زن بخواهد پس از ایام عدّه به دیگری روی نیاورد.
نیز «قول معروف» در این آیه، تعریض به خواستگاری به شکل حلال و نیکوست؛ مثلاً در ملاقات با زن بگوید که من به تو راغبم، من زنان را گرامی میدارم و….
به هر روی، ملاقات پنهانی با زنانی که در ایام عدّه به سر میبرند، در صورتی جایز است که در آن، کار خلافی انجام نگیرد و صرفاً تعریض به خواستگاری به وجه حلال باشد نه تصریح به آن. بر همین اساس، در روایت نخست از مواعده پنهانی به معنای تصریح کردن به نکاح و ازدواج نهی شده است.
^ ۱ – ـ الکافی، ج۵، ص۴۳۴؛ وسائل الشیعه، ج۲۰، ص۴۹۸٫
^ ۲ – ـ همان.
^ ۳ – ـ الکافی، ج۵، ص۴۳۵٫
۴۲۹
۲٫ احکام عقد نکاح در دوران عدّه
عن أبی عبدالله(علیهالسلام) فی حدیثٍ أنّه قال: و الّذی یتزوّج المرأه فی عدّتها و هو یعلم، لاتحلّ له أبداً ۱٫
عن محمد بن مسلم عن أبی جعفر(علیهالسلام) قال: قلت له: المرأه الحبلی یتوفّی عنها زوجها فتضع و تزوّج قبل أن تعتدّ أربعه أشهر و عشراً؟ فقال: إن کان الّذی تزوّجها دخل بها فرّق بینهما و لم تحل له أبداً و اعتدّت بما بقی علیها من عدّه الأوّل و استقبلت عدّه أُخری من الاخر ثلاثه قروء و إن لم یکن دخل بها فرّق بینهما و أتمّت ما بقی من عدّتها و هو خاطب من الخطاب ۲٫
عن أبی عبدالله(علیهالسلام) قال: إذا تزوّج الرجل المرأه فی عدّتها و دخل بها، لمتحلّ له أبداً؛ عالماً کان أو جاهلاً ۳٫
عن أبی عبدالله(علیهالسلام) قال: إذا تزوّج الرجل المرأه فی عدّتها… و إن لمیدخل بها، حلّت للجاهل و لم تحلّ للآخر ۴٫
عن عبدالرحمن بن الحجاج عن أبی إبراهیم(علیهالسلام) قال: سألته عن الرجل یتزوّج المرأه فیعدّتها بجهاله؛ أهی ممّن لاتحلّ له أبداً؟ فقال: لا، أمّا إذا کان بجهاله فلیتزوّجها بعد ما تنقضی عدّتها و قد یعذر الناس فی الجهاله بما هو أعظم من ذلک. فقلت: بأیّ الجهالتین یعذر: بجهالته أن یعلم أن ذلک محرّم علیه أم بجهالته أنّها فی عدّه؟ فقال: إحدی الجهالتین أهون من الاُخری.
^ ۱ – ـ الکافی، ج۵، ص۴۲۹؛ وسائل الشیعه، ج۲۰، ص۴۵۰٫
^ ۲ – ـ الکافی، ج۵، ص۴۲۷؛ وسائل الشیعه، ج۲۰، ص۴۵۰٫
^ ۳ – ـ الکافی، ج۵، ص۴۲۶ ـ ۴۲۷؛ وسائل الشیعه، ج۲۰، ص۴۵۰٫
^ ۴ – ـ همان.
۴۳۰
الجهاله بأنّ الله حرّم ذلک علیه و ذلک بأنّه لایقدر علی الاحتیاط معها. فقلت: فهو فی الاُخری معذور؟ قال: نعم، إذا انقضت عدتها فهو معذور فین یتزوّجها ۱٫
اشاره: پیامد عقد نکاح در دوران عدّه، گاهی حرمت ابدی است و گاهی نه:
أ. حرمت ابدی: طبق روایات اوّل و دوم و سوم، عقد نکاح در عدّه در دو صورت سبب حرمت ابدی میشود:
یکم: ازدواج در عدّه، در صورتی که شخص به حکم حرمت ازدواج در این دوران آگاه باشد که در این صورت عقدش باطل است و طبق روایت نخست آن زن همیشه بر او حرام میشود، هرچند با او مباشرت نکرده باشد.
گفتنی است که مراد از عدّه در روایت نخست، مطلق است و عدّه طلاق و وفات، هر دو را شامل میشود.
دوم: ازدواج در عدّه وفات و مباشرت با زن، چه عالم به حکم و موضوع باشد یا نباشد که در هر دو صورت باید از هم جدا شوند و زن بر مرد حرام ابدی میشود و زن باید پس از به اتمام رساندن بقیه عدّه اول، به مدت سه طهر دیگر نیز عده نگهدارد.
ب. عدم حرمت ابدی: طبق روایات چهارم، پنجم و ششم، اگر مردی بر اثر جهل به حکم و موضوع، زنی را در عدّهاش عقد کند ولی با او مباشرت نکند، حرمت ابدی ندارد، بلکه فقط عقد باطل است و باید زن را رها کند و پس از اتمام مانده عدّه، این مرد هم میتواند یکی از خواستگاران آن زن باشد.
^ ۱ – ـ الکافی، ج۵، ص۴۲۷؛ وسائل الشیعه، ج۲۰، ص۴۵۱٫
۴۳۱
گفتنی است که روایت اخیر اطلاق دارد؛ ولی با روایت قبلی تقیید میشود؛ یعنی حلال بودن ازدواج با زن پس از انقضای عدّه که در روایت به صورت مطلق بیان شده است، مقید به مباشرت نکردن مردِ جاهل به حکم یا موضوع پس از عقد ازدواج است، بنابراین جمعبندی مجموع روایات چنین است: حرمت ابدی در موردی است که مرد به موضوع و حکم آگاه باشد و زن را در عدّه عقد کند؛ یا جاهل باشد ولی پس از عقد با زن یاد شده مباشرت کرده باشد؛ امّا عدم حرمت ابدی در موردی است که مرد به سبب جهل به موضوع و حکم، زنی را در عدّه عقد کند؛ اما با او مباشرت نکند.
این معنا از این روایت که شاهد جمع میان روایات مربوط به عقد زن در عدّه است، فهمیده میشود: عن أبی عبدالله(علیهالسلام) قال: إذا تزوّج الرّجل المرأه فی عدّتها و دخل بها، لم تحلّ له أبداً؛ عالماً کان أو جاهلاً؛ و إن لم یدخل بها، حلّت للجاهل و لم تحلّ للآخر ۱٫
گفتنی است کسی که به حکم تکلیفی و حکم وضعی ازدواج با زن در عدّه آگاه است، در حقیقت، عقدی صوری خوانده است، زیرا ارادهای واقعی برای انشای عقد ندارد؛ یعنی جدّ از او متمشّی نمیشود.
٭ ٭ ٭
^ ۱ – ـ الکافی، ج۵، ص۴۲۶ ـ ۴۲۷؛ وسائل الشیعه، ج۲۰، ص۴۵۰٫
۴۳۲
بازدیدها: 294