فصل دهم: اوصاف قرآن در نگاه اهل عصمت
همان گونه که مباحث تفسیرى هر یک از آیات قرآن کریم در این کتاب با بحث روایى پایان مى پذیرد، مباحث قرآن شناسانه این پیشگفتار را نیز با کلام وزین عترت طاهرین (علیهم السلام ) درباره عظمت و ویژگیهاى قرآن به پایان مى آوریم. در روایات معصومین (علیهم السلام ) اوصاف فراوانى براى قرآن ذکر شده است که به برخى از آنها اشاره مى شود:
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم مى فرماید: اءنا اءول وافد على العزیز الجبار یوم القیامه و کتابه و اءهل بیتى (۳۹۷). در قیامت که همه مخلوقها به خالق باز مى گردند: اءلا الى الله تصیر الاءمور (۳۹۸)، اولین مهمانى که بر خداى سبحان وارد مى شود، پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم و قرآن کریم و اهل بیت پیامبر است و چون چنین کثرت نورى با وحدت حقیقى هماهنگ است، مى توان از مجموع انوار سه گانه به نور واحد و وافد فارد یاد کرد و گفت:اولین مهمان.
همچنین آن حضرت مى فرماید: القرآن اءفضل کل شى ء دون الله فمن وقر القرآن فقد وقر الله و من لم یوقر القرآن فقد استخف بحرمه الله (۳۹۹). قرآن کریم پس از خداى سبحان از هر چیزى برتر است. پس هر کس قرآن را بزرگ شمارد خدا را بزرگ شمرده و هر کس آن را بزرگ نشمارد، به حریم خداى سبحان استخفاف روا داشته است. قرآن کریم مراحل مختلفى دارد: در مرحله نازله، عربى مبین است و در مرحله برتر، على حکیم : انا جعلناه قرانا عربیا لعلکم تعقلون و انه فى اءم الکتاب لعلى حکیم (۴۰۰) و بین این دو مرحله نیز مراتب متوسط است. قرآن حبل پیوسته و مستحکمى است که یک سوى آن به دست خداى سبحان و سوى دیگر آن در دست انسانهاست و تمسک و اعتصام به حبل الله مایه سعادت و سیادت دنیا و آخرت است.
خداى سبحان به حاملان قرآن دستور بزرگداشت قرآن مى دهد و ثمره آن را محبوبیت خدا و خلق ذکر مى کند. پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم مى فرماید: یقول الله عزوجل: یا حمله القرآن تحببوا الى الله تعالى بتوقیر کتابه یزدکم حبا و یحببکم الى خلقه (۴۰۱)
شایان ذکر است که، قرآن مراتبى دارد؛ چنانکه ولایت رسول گرامى و اهل بیت (علیهم السلام ) نیز داراى مراتب است. مرتبه برین قرآن و ولایت نور واحد است و از این رو در آن جا سخن از فاضل و مفضول نیست. اگر کثرت مراتب ملحوظ شود، مرتبه برین قرآن از مرتبه نازل ولایت افضل است و تفصیل آن را در نوشتار دیگر راقم (على بن موسى الرضا و القرآن الحکیم ) مى توان یافت.
معاذ بن حبل مى گوید: کنا مع رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم فى سفر فقلت یا رسول الله: حدثنا بما لنا فیه نفع. فقال: ان اءردتم عیش السعداء و موت الشهداء و النجاه یوم الحشر و الظل یوم الحرور و الهدى یوم الضلاله فادرسوا القرآن فانه کلام الرحمن و حرز من الشیطان و رجحان فى المیزان (۴۰۲)؛ در سفرى ملازم پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم بودیم. به آن حضرت عرض کردم براى ما سخن سودمندى بگویید. آن حضرت فرمودند: اگر زندگى سعادتمندانه، مرگ شهیدانه، نجات روز حشر، سایه روز سوزندگى و هدایت روز گمراهى مى طلبید، به درس قرآن بپردازید که آن، سخن خداى رحمان و سپرى در برابر شیطان و مایه سنگینى کفه عمل در میزان عدل است.
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم مى فرماید: تعلموا القرآن و اقرؤ وه و اعلموا اءنه کائن لکم ذکرا و ذخرا و کائن علیکم وزرا فاتبعوا القرآن و لا یتبعکم فانه من تبع القرآن تهجم به على ریاض الجنه و من تبعه القرآن زج قفاه حتى یقذفه فى جهنم (۴۰۳)؛ قرآن را فرا گیرید و آن را قرائت کنید و بدانید که قرآن نام شما را بلند مى کند و وسیله اى براى یاد خداست. قرآن هم ذخر (ذخیره ) است و هم وزر؛ اگر امام و پیشواى انسان بود براى او ذخیره نیکویى است و اگر کسى خود را امام و پیشواى قرآن قرار داد، قرآن بار سنگینى بر دوش او خواهد بود و او را از پشت به دوزخ مى افکند. حضرت امیرالمؤ منین (علیه السلام ) نیز درباره قرآن مى فرماید: هر کس قرآن را در پیش روى خود قرار داد، قائد او به سوى بهشت خواهد بود و هر کس آن را به پشت سر افکند، سائق او به سوى دوزخ خواهد بود: من جعله اءمامه، قاده الى الجنه و من جعله خلفه، ساقه الى النار (۴۰۴)
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم مى فرماید: ما من مؤ من، ذکر اءو اءنثى، حر اءو مملوک الا و لله علیه حق واجب: اءن یتعلم من القرآن و یتفقه فیه. ثم قرء هذه الآیه: ( و لکن کونوا ربانیین بما کنتم تعلمون الکتاب (۴۰۵)؛ حق خداى سبحان بر همگان این است که قرآن را فقیهانه فرا گیرند؛ زیرا قرآن کریم انسانها را به ربانى شدن فرا مى خواند و راه آن را نیز فراگیرى قرآن مى داند.
عالم ربانى کسى است که هم پیوندى مستحکم با رب العالمین داشته باشد و هم انسانها را به خوبى بپروراند و گفتار امامان معصوم (علیهم السلام ): فنحن العلماء و شیعتنا المتعلمون (۴۰۶) نیز براى تبیین مصداق کامل عالم ربانى است، نه حصر آن در اهل بیت (علیهم السلام ). البته کاملترین مصادیق عالم ربانى امامان (علیهم السلام ) هستند؛ اما راه ربانى شدن براى شاگردان آنان نیز باز است.
مردى از حضرت سجاد (علیه السلام ) سؤ الاتى کرد و آن حضرت به آنها پاسخ داد. آن مرد به فکر طرح پرسش جدید افتاد، امام سجاد (علیه السلام ) فرمودند: مکتوب فى الانجیل: لا تطلبوا علم ما لا تعلمون و لما عملتم بما علمتم فان العالم اذا لم یعمل به لم یزده من الله الا بعدا ثم قال: علیک بالقرآن فان الله خلق الجنه بیده لبنه من ذهب و لبنه من فضه و جعل ملاطها المسک و ترابها الزعفران و حصاها اللؤ لؤ و جعل درجاتها على قدر آیات القرآن فمن قرء القرآن قال له اقرء وارق و من دخل منهم الجنه لم یکن اءحد فى الجنه اءعلى درجه منه ما خلا النبیین و الصدیقین (۴۰۷)؛ در انجیل آمده است: تا به آموخته هاى پیشین خود عمل نکرده اید، دانش جدید مطلبید (زیرا معلوم مى شود علم را براى عمل نمى خواهید و ) علمى که براى عمل نباشد عامل دورى از خداست. آنگاه فرمود: خداوند بهشت را با دست خود، خشتى از طلا و خشتى و از نقره آفرید و ملات آن را مشک و خاک آن را زعفران و ریگ آن را لؤ لؤ قرار داد و درجات بهشت را به اندازه آیات قرآن قرار داد. پس کسى که ( در دنیا) قرآن خواند، خداوند به او مى فرماید: بخوان و بالا برو و کسى که از آنان (اهل قرآن ) وارد بهشت شد، هیچ کس در درجه بهشت از او برتر نخواهد بود، مگر پیامبران و صدیقان.
حفص مى گوید: حضرت موسى بن جعفر (علیه السلام ) به مردى فرمودند: اءتحب البقاء فى الدنیا ؛ آیا بقاى در دنیا را دوست مى دارى ؟ آن شخص که از تربیت شدگان مکتب امامت بود، عرض کرد: آرى آن حضرت پرسیدند: چرا؟ عرض کرد: براى آن که به قرائت سوره محبوب خود، (قل هو الله اءحد) بپردازم. (۴۰۸) امام کاظم (علیه السلام ) پس از لحظه اى سکوت فرمودند: یا حفص !من مات من اءولیائنا و شیعتنا و لم یحسن القرآن علم فى قبره لیرفع الله به من درجته فان درجات الجنه على قدر آیات القرآن یقال له: اقراء وارق. فیقراءثم یرقى ؛ اگر از شیعیان ما، کسى قرآن را به خوبى فرا نگرفته باشد (چون به حقیقت آن ایمان دارد) در جهان برزخ، قرآن به او تعلیم داده مى شود تا خداى سبحان با معرفت قرآن بر درجات او بیفزاید؛ زیرا درجات قرآن به اندازه آیات قرآن است. به قارى گفته مى شود: بخوان و بالا برو. او نیز مى خواند و بالا مى رود.
در جهان برزخ زمینه اى براى تکامل عملى نیست، تا انسان با انجام کارى واجب یا مستحب به کمال برتر عملى برسد، ولى راه تکامل علمى باز است ؛ نظیر آنچه در رؤ یا براى روح معلوم مى شود و براى آگاهى به آن حرکت فراگیرى از قبیل کوششهاى بدنى در زمان بیدارى راه ندارد و بسیارى از علوم و معارف دین در آن جا براى انسانها روشن و مشهود خواهد شد و چون عدد درجات بهشت به عدد آیات نورانى قرآن کریم است، براى ترفیع درجات شیعیان، ابتدا از تعلیم قرآن بهره مند خواهند شد و سپس با فرمان اقراء وارق مى خوانند و در درجات بهشت صعود مى کنند.
صعود در درجات بهشت پاداش قرائت در عالم آخرت نیست ؛ زیرا در عالم برزخ، تکلیف و عمل مکلفانه که جزا را به همراه داشته باشد نیست، بلکه صعود بهشتیان در درجات بهشت، همان ظهور انس با قرآن در دنیاست.
حفص مى گوید: فما راءیت اءحدا اءشد خوفا على نفسه من موسى بن جعفر (علیهما السلام ) و لا ارجاء الناس منه و کانت قرائته حزنا فاذا قرء فکانه یخاطب انسانا (۴۰۹)؛ در خوف و رجا کسى را همتاى موسى بن جعفر (علیه السلام ) نیافتم و قرائت او با حزن آمیخته بود هنگامى که قرآن را قرائت مى کرد گویا با کسى سخن مى گفت و این ویژگى تلاوت متدبرانه است که قارى متدبر خود را گاهى مخاطب خداوند مى یابد.
نحوه فراگیرى قرآن در میان اصحاب پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم بدین گونه تبیین شده است: کانوا یاءخذون من رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم عشر آیات. فلا یاءخذون فى العشر الاءخرى حتى یعلموا ما فى هذه من العلم و العمل (۴۱۰)؛ آنان ده آیه از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم فرا مى گرفتند و تا بر علم و عمل به آن واقف نمى گشتند، آیات بعدى را فرا نمى گرفتند.
امیرالمؤ منین (علیه السلام ) مى فرماید: من قرء القرآن فکاءنما اءدرجت النبوه بین جنبیه الا اءنه یوحى الیه (۴۱۱) آن کس که قرآن را قرائت کند، گویا نبوت در جان او ادراج شده است، گرچه او وحیى دریافت نمى کند. قرائت قرآن شرایط خاصى دارد که با رعایت آنها چنین آثارى مترتب خواهد شد؛ چنانکه قرائت در آیاتى مانند (قرء باسم ربک الذى خلق ) و (اقرء و ربک الاءکرم ) (۴۱۲) نیز خواندن صرف نیست.
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم نیز مى فرماید: من قرء ثلث القرآن فکاءنما اءوتى ثلث النبوه و من قرء ثلثى القرآن فکاءنما اءوتى ثلثى النبوه و من قرء القرآن کله فکاءنما اءوتى تمام النبوه ثم یقال له: اقرء وارق بکل آیه درجه. فیرقى فى الجنه بکل آیه درجه حتى یبلغ ما معه من القرآن ثم یقال له: اقبض فیقبض…فاذا فى یده الیمنى الخلد و فى الاءخرى النعیم (۴۱۳)
پس از صعود مؤ من در درجات بهشت حکم جاودانگى در بهشت را در دست راست خود و نعم الهى را در دست چپ خود مى یابد و از این رو در دعاى وضو مى گوییم: اللهم اءعطنى کتابى بیمینى و الخلد فى الجنان بیسارى…(۴۱۴).
ابوذر (رضوان الله علیه ) از رسول اکرم صلى الله علیه و آله درخواسست نصیحت کرد. آن حضرت فرمودند: تو را به تقواى الهى که سرآمد همه امور است سفارش مى کنم.. ابوذر گفت: بیش از مرا نصیحت کنید. آن حضرت فرمودند: بر تو باد به تلاوت قرآن و کثرت یاد خدا؛ زیرا تلاوت قرآن، عامل یاد تو در ملکوت و مایه نورانى شدن تو در زمین است: اءوصیک بتقوى اله فانه راءس الاءمر کله. قلت: زدنى. قال: علیک بتلاوه القرآن و ذکر الله کثیرا فانه ذکر لک فى السماء و نور لک فى الاءرض (۴۱۵) قرآن که خود ذکر خداست و یکى از القاب آن نیز ذکراست پیروان خود را در ملکوت بلند آوازه و در زمین نورانى مى کند.
مطلوبیت تلاوت قرآن محدود به پنجاه آیه در روز نیست و آنچه در برخى روایات آمده که در هر روز پنجاه آیه تلاوت کنید بیان حد نهایى نیست ؛ زیرا دست کم قرائت پنجاه آیه پس از نماز صبح مطلوب است ؛ چنانکه حضرت امام رضا (علیه السلام ) مى فرماید: ینبغى للرجل اذا اءصبح اءن یقراء بعد التعقیب خمسین آیه (۴۱۶)
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم مى فرماید: قال الله تبارک و تعالى: من شغله قرائه القرآن عن دعائى و مسئلتى، اءعطیته افضل ثواب الشاکرین (۴۱۷) اگر اشتغال به قرائت قرآن، بنده مؤ من را از بازگویى خواسته هایش در پیشگاه الهى باز دارد، خداى سبحان، بدون درخواست، بهترین ثواب شاکران را به چنین بنده اى عطا مى کند؛ همان گونه که خلیل حق، حضرت ابراهیم (علیه السلام ) در هنگام شنیدن (حرقوه و انصروا الهتکم ) (۴۱۸) یا (فاءلقوه فى الجحیم ) (۴۱۹) از خدا چیزى طلب نکرد؛ چون مى دانست که بر آمدن حاجت او در نخواستن است: حسبى من سؤ الى علمه بحالى (۴۲۰).
پیامبر اکرم صلى الله علیه و سلم مى فرماید: ان اءکرم العباد الى الله بعد الاءنبیاء العلماء ثم حمله القرآن یخرجون من الدنیا کما یخرج الاءنبیاء و یحشرون من قبورهم مع الاءنبیاء و یمرون على الصراط مع الاءنبیاء و یاءخذون ثواب الاءنبیاء. فطوبى لطالب العلم و حامل القرآن مما لهم عند الله من الکرامه و الشرف (۴۲۱)؛ گرامى ترین بندگان خدا پس از پیامبران دانشمندان هستند و سپس حاملان قرآن. عالمان و حاملان علم و عمل قراان به گونه پیامبران از دنیا رخت بر مى بندند و حشر آنان و عبورشان از صراط همراه پیامبران خواهد بود و از ثواب انبیا بهره مند مى شوند. پس خوشا به حال جویندگان علم و حاملان قرآن که از کرامت و شرف الهى برخوردارند.
کسى که قرآن را فرا گیرد تا فقط در خطابه ها یا نگارش کتابها از آن بهره گیرد، معلوم مى شود قرآن را براى تدبر در آن و عمل به آن نخواسته است و این دانش تجارى، حرفه اى بیش نیست و چنین علمى در اواخر عمر آدمى نیز به فراموشى سپرده مى شود. گرچه این فراگیرى نیز ثواب آشنایى با ظاهر قرآن را دارد؛ اما آن که قرآن را براى تدبر و عمل فراگیرد جایگاه دیگرى دارد.
امیرالمؤمنین (علیه السلام ) مى فرماید: و تعلموا القرآن فانه اءحسن الحدیث و تفقهوا فیه فانه ربیع القلوب و استشفوا بنوره فانه شفاء الصدور و اءحسنوا تلاوته فانه اءنفع القصص و ان العالم العامل بغیر علمه کالجاهل الحائر الذى لا یستفیق من جهله بل الحجه علیه اءعظم و الحسره علیه اءلزم و هو عند الله اءلوم (۴۲۲)؛ قرآن را فرا گیرید که آن نیکوترین سخن است و به فهم عمیق آن دست یابید که آن مایه خرمى دلهاست و از نور آن شفا بجویید که آن شفاى بیماریهاى روحى است و آن را نیکو تلاوت کنید که سودمندترین قصه هاست و کسى که به علم خویش عمل نکند، همانند نادان سرگردانى است که به هوش نمى گراید و چون عالم است، حجت بر او گرانتر و حسرت او افزونتر و ملامت او در پیشگاه خداى سبحان بیشتر است.
مراد از تفقه (تفقهوا) در قرآن کریم و روایات اهل بیت طهارت (علیهم السلام )، آشنایى با فقه مصطلح که در مقابل کلام و فلسفه قرار دارد، نیست ؛ همان گونه که واژه حکمت در قرآن و روایات، حکمت مصطلح، یعنى فلسفه نیست، بلکه بر فراگیرى معارف اصول دین و معارف عقلى نیز فقه اطلاق مى گردد و فهمیدن احکام حرام و حلال الهى نیز حکمت نامیده مى شود. پس فقه که عبارت از فراگیرى عمیق است به معناى مطلق آگاهى به معارف دین است و به معناى اصطلاحى آن نیست و گرنه لازم مى آید که تنها یک سیزدهم قرآن که آیات الاءحکام و مربوط به فروع فقه مصطلح است ؛ داراى فقه باشد و مراد از تفقه در قرآن معرفت خصوص همان مقدار اندک باشد؛ در حالى که تمامى قرآن فقه است. البته اگر مسائل حقوقى، سیاسى، اجتماعى و مدنى را جزو فقه بدانیم، آیات فقهى رقم بیشترى پیدا مى کند.
از قرار گرفتن شفا در نور قرآن (و استشفوا بنوره ) بر مى آید که جهل به قرآن نیز مانند به کار نبستن آن، بیمارى است ؛ جهل مانند رذایل اخلاقى دیگر، از بیماریهاى قلبى است و قرآن کریم شفاى این دردهاست: و ننزل من القران ما هو شفاء (۴۲۳)، (شفا لما فى الصدور ) (۴۲۴)
مراد از قلب در قرآن، همان لطیفه الهى، یعنى روح است، نه عضو گرداننده خون در بدن. سلامت و بیمارى قلب جسمانى انسان، در محدوده دانش پزشکى است و ارتباطى با سلامت و بیمارى قلب روحانى ندارد؛ ممکن است انسانى از سلامت کامل قلب جسمانى برخوردار باشد، اما نتواند نگاه خود را در برابر نامحرم مهار کند و در نتیجه قلب روحانى او بیمار باشد: فلا تخضعن بالقول فیطمع الذى فى قلبه مرض (۴۲۵). همچنین کسى که گرایشهاى نارواى سیاسى دارد بیمار دل است، گرچه از نظر طب مادى، قلبى سالم داشته باشد: فترى الذین فى قلوبهم مرض یسارعون فیهم… (۴۲۶)
قرآن کریم در کلام حضرت امیرالمؤ منین (علیه السلام ) به عنوان اءحسن الحدیث و اءنفع القصص معرفى و به نیکو تلاوت کردن آن، سفارش شده است. مراد از تلاوت نیکو، تنها آهنگ خوب نیست. فهم درست قرآن و عمل به آن نیز از مدارج تلاوت نیکوست ؛ زیرا امیرالمؤ منین (علیه السلام ) در ادامه سخن خود مى فرماید: عالم بى عمل همانند جاهل سرگردانى است که از جهل خود به هوش نمى گراید و علم حجتى علیه عالم بى عمل و مایه حسرت و ملامت او نزد خداى سبحان خواهد بود. البته ترتیل و شمرده و با تاءنى تلاوت کردن و حدود تجوید را رعایت کردن، فیض خاص تلاوت نیکو را به همراه دارد.
همچنین امیرالمؤ منین (علیه السلام ) مى فرماید: ثم اءنزل علیه الکتاب نورا لا تطفاء و سراجا لا یخبو توقده و بحرا لا یدرک قعره و منهاجا لا یضل نهجه و شعاعا لا یظلم ضوئه… جعله الله ریا لعطش العلماء و ربیعا لقلوب الفقهاء و محاج لطرق الصلحاء و دواء لیس بعده داء و نورا لیس معه ظلمه و حبلا وثیقا عروته و معقلا منیعا ذروته… (۴۲۷)؛ خداى سبحان کتابى آسمانى بر پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم فرو فرستاد و آن، نورى است که خاموشى ندارد و چراغى است که افروختگى آن زوال ناپذیر است و دریایى ژرف است که قعر آن به چنگ ادراک آدمى (بشر عادى ) نمى افتد و راهى است که در آن گمراهى نیست و شعاعى است که روشنى آن تیرگى نگیرد… خداوند آن را فرونشاننده تشنگى علمى دانشمندان و خرمى دلهاى فقیهان و راه روشن سالکان صالح قرار داد. قرآن کریم دارویى است که پس از آن، بیمارى نمى ماند و نورى است که هیچ گونه تیرگى در آن نیست و ریسمانى است که دستگیره آن مطمئن و پناهگاهى است که قله بلند آن مانع دشمن است.
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم مى فرماید: القرآن غنى لا غنى دونه و لا فقر بعده (۴۲۸)؛ قرآن مایه توانگرى است که جز در آن توانگرى یافت نشود و هیچ فقرى نیز پس از آن نیست. همچنین آن حضرت مى فرماید: من قراء القرآن فراءى اءن اءحدا اءعطى اءفضل مما اءعطى فقد حقر ما عظمه الله و عظم ما حقره الله (۴۲۹)؛ کسى که قرآن تلاوت کند و آنگاه بپندارد بهره دیگران از او بیشتر است، او آنچه را خدا بزرگ شمرده (قرآن ) حقیر پنداشته و آنچه را خدا حقیر دانسته (دنیا) او بزرگ پنداشته است.
نیز مى فرماید: لا ینبغى لحامل القرآن اءن یظن اءحدا اءعطى اءفضل مما اءعطى لانه لو ملک الدنیا باءسرها لکان القرآن اءفضل مما ملکه (۴۳۰)؛ براى حاملان قرآن سزاوار نیست که بهره دیگران را برتر از بهره قرآنى بدانند؛ زیرا اگر آدمى مالک سراسر گیتى نیز باشد، قرآن بر هر چه دارد برتر است.
و الحمد لله رب العالمین
۱۰ بهمن ۱۳۷۵، شب ۱۹ ماه مبارک ۱۴۱۷ جوادى آملى
بازدیدها: 220